بهار؛ هنگامه بیداری طبیعت
مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و … به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد. گروه اطلاع
مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و … به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد.
گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ موضوع های یادشده را که انعکاس قابل توجهی در روزنامه های صبح دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶ داشت؛ با هدف آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بررسی کرده است.
** صدای پای بهار در کوچه های شهر
با آغاز سال نو، روح تازه ای در جان طبیعت دمیده می شود. این فضای زیبایی که با شروع سال نو و طراوت فصل بهار، در اهالی نوروز پدید می آید، فرصتی برای تجربه های تازه معنوی است. برخی تنها نیازمند تغییر نگاه هستند تا آداب و تشریفات نوروزی خود را به طرف آسمانی و معنوی شدن، تغییر دهند. همچنین در اینباره خدای متعال در قرآن کریم این تغییر نگاه را به همگان سفارش کرده و از مومنان خواسته تا از شرایط مادی خود برای توشه اندوزی معنوی، بهره گیرند.
روزنامه «ایران» در یادداشتی با عنوان «جشن نوروز، امید آینده ایرانی» می نویسد: میراث معنوی، داشتههای ارزشمند جوامع بشری است و بخش مهمی از هویت آنها را تشکیل میدهد. بهعبارت دیگر آنچه هستی اعضای اجتماعات گوناگون را تعریف میکند عناصری است که از گذشتگان و تاریخ برای آنها باقی مانده است. ایران بهعنوان کشوری باستانی و با تاریخی طولانی و پر فراز و نشیب، مجموعهای بینظیر و ارزشمند از میراث تمدنی را گردآورده است که بیشک یکی از مهمترین آنها جشن نوروز است. رمز ماندگاری نوروز در نیروی حیاتبخش و جوانی است. این جشن باستانی با آنکه سالهای درازی است که پیدرپی آمده اما گویی هر بار جوانتر و پر شکوهتر از پیش پدیدار شده است و به ایرانیان درس ماندگاری، امیدواری و حرکت به سوی آیندهای بهتر را آموخته است.
در ادامه این یادداشت که به قلم حسین ایمانی جاجرمی جامعه شناس و استاد دانشگاه نگاشته شد، می خوانیم: تلخی، ناکامی و شکست در تاریخ طولانی این ملک کم و بیش بوده اما گویی به مدد میراث معنوی نیاکان و از جمله نوروز درست در آغاز سال نو و روزگار نو، ایرانیان تمام تلخکامیها و بدیها را پشت سر گذاشته و با امید روز را نو میکنند. این چرخه حیاتبخش است و باید همچنان که به نسل امروز بهمیراث رسیده، پاس داشته شده و به نسلهای آینده تحویل داده شود. نوروز همان ایران است و یک پیام مهم آن برای ایرانیها امیدواری است. روزگار اکنون سختغریب مینماید و گویی بشریت با مسائلی سترگ چون تغییرات اقلیمی، رقابتهای مخرب اقتصادی، گسترش نابرابری و افراطی گری دست به گریبان است. نوروز همان ایران است و یک پیام مهم آن برای ایرانیها امیدواری است. روزگار اکنون سختغریب مینماید و گویی بشریت با مسائلی سترگ چون تغییرات اقلیمی، رقابتهای مخرب اقتصادی، گسترش نابرابری و افراطی گری دست به گریبان است.
روزنامه «خراسان» با درج یادداشتی با عنوان «نوروزی از جنس جاودانگی» به قلم کورش شجاعی نوشت: صدای پای بهاران می آید، صدای چک چک باران از پس خزان و زمستان گوش جان را می نوازد، هوا به برکت بارش آسمان، پاک و سالم شده و نفس کشیدن آسان و جانفزا. شکوفه ها بر سر شاخساران چه عاشقانه طنازی و دلبری می کنند، در سکوت خارج از شهرها در روستاها و اندک کوچه باغ های باقی مانده از هجوم و حمله بی رحمانه لودرها و زمین خوارها، هنوز عطر شکوفه ها در مشام جان می پیچد و همهمه و ترانه «شهد نوشی» زنبورهای عسل شنیده می شود. بستر برخی رودخانه ها با وجود خشکسالی ها، کم کم آماده «لب تر» کردن می شود، از ستیغ و «یال» و «شیار» برخی کوهسارها آبشارهایی جاری شده، دامن بسیاری از دشت ها و «دَمَن » ها به سبزی گراییده و میل «رویش» و روییدن پیدا کرده، شوق نغمه سرایی در جان بلبلان خوش الحان زنده شده، زمین و زمان آبستن و آماده «رَستن» و «رُستن» و «زادن» شده، صدای «سخن عشق» بیش از همیشه آماده شنیدن شده، شمیم خوش بهار و عطر شکوفه های دل انگیز فصل خرمی و سرسبزی و شادابی، نوید «نوروز» دیگری را می دهد و «دل» ها و «جان» ها را به «نو» شدن، به «تازه» شدن به «جلا» و «روشنی» و «شکفتنی» دوباره و به عشق و دوستی و مهر و وفا فرامی خواند.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: بهار طبیعت به نرمی و لطافت شکوفه هایش در خانه هایمان را دق الباب می کند و در گوش جانمان مستانه ترانه های عشق و مهربانی، دوست داشتن و وفاداری، رجاء و امیدواری، گشاده رویی و گشاده دستی، دستگیری و خیرخواهی، ایمان و عبودیت درگاه الهی را می سراید. بهاران همچنان که نوید و مژده روزِ نو، زنده شدن و تازه شدن و شکفتن و سبزشدن طبیعت را می دهد، عاشقانه ترین غزل هستی را نیز در گوش جان آدمیان این چنین نجوا می کند، که هان ای انسان خشنود و شادمان و دلشاد از زنده شدن و بیداری و سرسبزی دوباره طبیعت، به گوش باش و به هوش که «سرزمین» و «طبیعت» جان و هستی این دنیایی و «ابدی» خود را به یمن و برکت بهار، «این رستخیز» و رستاخیز طبیعت به عشق وایمان و محبت زنده کنی و برای همیشه زنده و سرسبز و خرم بخواهی و بداری اش.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «خودت را شکوفا کن!» می نویسد: فصل بهار، طبیعت بیشتر خود را نشان میدهد و جلوههای خود را آشکارتر میسازد. البته طبیعت در هر فصلی جلوههای خود را دارد، اما بهار اوج این جلوههاست و میتوانیم برای بهاری شدن سراغ همه آن تحولها و تغییرهایی برویم که در طبیعت روی میدهد. همچنان که در فرهنگ دینی به ما سفارش شده که به سادگی از کنار این نشانهها عبور نکنیم، بلکه در آنها تأمل کنیم. تصور میکنم که این پنج درس را میشود از بهار یاد گرفت.
در ادامه می خوانیم: بهار بعد از زمستان میآید و اعتدال بهاری بعد از آن همه خشونتهای زمستان ظاهر میشود. بیداری بعد از آن خزان حاصل میشود. همه اینها برای ما حاوی پیام امیدبخشی است که درس تحول و تغییر را رها نکنیم. اگر میبینیم که در بیرون از ما چالشهای رنگارنگی منتظر ما نشستهاند به یاد درختانی بیفتیم که از تفاوتهای سهمگین زمستان و خزان پاییز و آن همه سرما و بوران عبور کردند. به یاد درختانی بیفتیم که در اوج سرما و بوران و برف، وجود بهار را انکار نکردند و نگفتند که آمدن بهار افسانهای بیش نیست و هرچه هست آن چیزی است که اکنون میگذرد. به تعبیر حافظ:«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت/دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور» و یاد بگیریم که در سختی زندگی همچون درختان باشیم که وجود بهار را انکار نمیکنند. درس دیگری که میشود از بهار گرفت این است که آمدن بهار با ادعا ، سخنرانی و لفاظی امکانپذیر نیست. بیشترین خلاقیتها ، کارها و شکوفاییها در سکوت امکانپذیر میشود. تصور کنید اگر درختان در زمستان اظهار وجود میکردند و میگفتند ما هستیم و ما هنوز نمردهایم آیا میتوانستند به بهار برسند؟ اظهار وجود و سخنرانی درختان در زمستان همان و خشکیدنشان همان.
** امام محمد باقر(ع)؛ پیام آور معرفت و احیاگر دین اسلام
امام محمد باقر(ع) پنجمین امام شیعیان در نخستین روز از ماه رجب در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت، سرآمد بود. در دوران امامت امام محمد باقر(ع) خلفای بنی امیه از میان رفتند و حکومت آنها به بنی عباس منتقل شد. به همین خاطر یک فضای سیاسی باز در جامعه اسلامی ایجاد شده بود که این امام بزرگوار از این فرصت برای نشر معارف دینی و الهی استفاده کردند.
روزنامه «اطلاعات» در یادداشتی با عنوان «شکافنده دانش» می نویسد: امام محمدباقر(ع)، ابوجعفر محمد بن علی(ع)، امام پنجم از ائمه اثنیعشر(ع) و هفتمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. تولد آن حضرت در سال ۵۶ یا ۵۷ق در مدینه رخ داد. روز تولد را به اختلاف در اول رجب و سوم صفر گفتهاند و روز اول رجب را نیز جمعه یا دوشنبه یا سهشنبه ذکر کردهاند. مطابق جداول وستنفلد، روز اول رجب سال ۵۷ق مطابق بوده است با روز یکشنبه دهم ماه مه سال ۶۷۷م و این محاسبه به روایتی که روز تولد آن حضرت را غرّه رجب روز دوشنبه سال ۵۷ گفته است، نزدیکتر است؛ زیرا اختلاف یک روز را باید به حساب اختلاف در رؤیت هلال گذاشت. مادر آن حضرت فاطمه، دختر امام حسن مجتبی(ع) است که مکنّی به «امعبدالله» یا «امالحسن» بود و با این ترتیب، آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر، فاطمی و علوی بوده است. لقب ایشان به سبب دانش بیکران «باقر» یا باقرالعلم [باقرالعلوم] بوده است و همه نویسندگان شرح حال آن حضرت از شیعه و سنی متفقند بر اینکه این لقب از مصدر «بقْر» به معنی شق و شکافتن و بازکردن و وسعتدادن آمده است.
در ادامه این یادداشت که به قلم عباس زریاب خویی نگاشته شد، می خوانیم: در لسان العرب آمده است: «تبقر» توّسع در دانش و مال است و به محمد بن علی بن الحسین «باقر» میگفتند؛ زیرا او علم را میشکافت و اصل آن را میشناخت و فرعش را استنباط میکرد و در علم تبقر داشت (یعنی وسعت و احاطه داشت). صدوق و طوسی در امالی خود روایت کردهاند که رسولالله(ص) آن حضرت را باقر نامید و به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «ای جابر، زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است، درک خواهی کرد. او همنام من است و علم را با مهارت بسط میدهد و میشکافد. وقتی او را دیدی، سلام مرا به او برسان.» حضرت باقر(ع) در زمان امامت خود با ولید بن عبدالملک (متوفای ۹۶ق) و سلیمان بن عبدالملک (م ۹۹ق) و عمر بن عبدالعزیز (م ۱۰۱ق) و یزید بن عبدالملک (م ۱۰۵ق) و هشام بن عبدالملک (م ۱۲۵ق) معاصر بود و به اغلب احتمالات سی وهفت سال با پدر بزرگوار خود بود. وفات ایشان بنا به اشهر اقوال، در سال ۱۱۴ق بود و بعضی سال ۱۱۶ و ۱۱۷ نیز گفتهاند، همچنان که در ماه وفات آن حضرت نیز میان ذوالحجه و ربیعالاول و ربیعالآخر اختلاف است. قبر ایشان در بقیع در کنار قبر امام زینالعابدین و امام حسن مجتبی علیهماالسلام است.
روزنامه «خراسان» با درج یادداشتی با عنوان «طلوع امام باقر(ع) در طلیعه ِ رجب، فرخنده باد» نوشت: رجب و تو چه دانی که رجب چیست و در هر لحظه آن چه سان می توان با خدا به تکلم پرداخت و ملکوت را در جان خویش به جشن برخاست. رجب، ماهِ خداست. این گواهی حبیب و رسوِل خداست تا به شأن این ماهِ ماه، بیشتر پی ببریم و بدانیم که در میان همه زمان ها که فرمان از رب الارباب می گیرند، رجب است که در کنار شعبان و رمضان، شکوهی صد چندان دارد. درنخستین روز این ماه است که در حوالی حسین(ع) در خانهِ سجاد(ع)، خورشید به سلامِ نوزادی می آید که نورِ مطلق است و ماموریت الهی او شکافت هسته های علم و توسعه اخلاق و تعمیق عرفان است.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: مردی که پیامبر خدا(ص) از سال های دور، نوید طلوعش را با پیغامِ سلام، به جابر داده است؛ ای جابر! فرزندم حسین، دارای فرزندی خواهد شد که نامش علی است و علی نیز دارای فرزندی خواهد شد که نامش محمد است. او را ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان!…و اینک ماییم و تنعم پر شکوه میلاد آفتاب بی غروبی که شاهد عاشورا بود در کربلا و در عصر امامت خویش، به هر روز در عرصه علم و معرفت، عاشورا آفرید و به تیغ دانش بر سپاه جهل هجوم برد و پرده های زمخت جهالت را به نور درید و راه را تا همیشه چنان باز کرد که هیچ کس نتواند ببندد و بن بست ها هم حتی به قال الباقر… می شکند و افق ها باز می شود که شکوه این مرد خدایی، همه راه ها را به سوی حق و حقیقت می گشاید. رجب و تو چه دانی که رجب چیست و در بهشت با این نام چه نهری جاری می شود که کام همه را شیرین می کند. رجب را باید در تعریف نبوی شناخت و بدان چنان رو کرد که از آفتاب این زمانِ مقدس، در نگاهِ مان بنشیند و ما را به ساحتِ عشق و شکوه عبودیت نزدیک تر کند.
روزنامه «قدس» در مطلبی با عنوان ««امام باقر(ع)» شاهراه نقل احادیث نبوی در جهان اسلام» به گفت وگو با حجت الاسلام ناصر رفیعی کارشناس مذهبی، استاد حوزه پرداخت و نوشت: باید توجه داشت، امام باقر(ع) پس از دوران اختناق و خفقانی که بر دوران حیات پدر بزرگوارشان، حضرت سجاد(ع) حاکم بود، یعنی مدت ۳۴سالِ پس از واقعه جانگداز عاشورا، نهضت علمی خویش را پایه ریزی کردند، زیرا در آن دوران ۳۴ساله، زمینه گسترش مسائل علمی برای امام سجاد(ع) فراهم نبود، هرچند ایشان شاگردان ممتازی مانند ابوحمزه ثمالی تربیت و معارف اسلامی را در قالب دعا بیان میکردند. اما در دوران امامت حضرت باقر(ع) این امکان قدری بیشتر فراهم شد؛ زیرا مقطعی کوتاه (تقریباً دو سال) از حیات بابرکتِ ایشان مقارن بود با خلافت عمربن عبدالعزیز. و حتی بنابر برخی اقوال، فدک (ارثیه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)) را نیز به اهل بیت(ع) بازگرداند. از این رو، یکی از ویژگیهای مکتب علمی امام باقر(ع) این است که زمینه فعالیت برای ایشان مهیاتر بود و ایشان در این فضا اقدام به کادرسازی کردند، یعنی تربیت نیروهای ویژهای که بعدها در مکتب علمی امام صادق(ع) نقش کلیدی ایفا کردند؛ به عبارت بهتر، بسیاری از شاگردانِ برجسته امام صادق(ع) در محضر امام باقر(ع) تلمذ کرده بودند.
در ادامه این گفت وگو می خوانیم: همان طور که اشاره کردید، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) موضوع منع گزارش حدیث مطرح شد و تا زمان عمربن عبدالعزیز که مقارن بود با حیات بابرکت امام باقر(ع) ادامه داشت و در این زمان بود که رسماً لغو شد. البته پیش از آن در جرگه اصحاب ائمه، مسئله منع حدیث مطرح نبود، بلکه فقط به طور رسمی اجازه نداشتند احادیث را نقل کنند. از این رو، وقتی مجوز بیان و نشر احادیث داده شد، تنها کسی که میتوانست مستقیم از شخص رسول خدا(ص) حدیث نقل کند، امام باقر(ع) بودند و همین موجب شد افراد بسیاری به محضر ایشان بیایند تا با دیدگاههای پیامبر اکرم(ص) آشنا شده و آن را فرا بگیرند. بنابراین اگر بررسی کنیم، درمییابیم یکی از کارهای ویژه در نهضت علمی فرهنگی حضرت باقر(ع)، احیا و بیان احادیث پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و نیز امام زین العابدین(ع) است؛ یعنی بخشی از منقولات ایشان مشتمل بر آن بود که بفرمایند: «قال رسول الله(ص)…»، «عن امیرالمؤمنین…» و…؛ به عبارت بهتر، «قال الباقر»ها همان فرمایشات و سخنان پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین امام علی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) بود و اگر منابع حدیثی را مرور کنیم، میبینیم بخش قابل توجهی از احادیث امام باقر(ع) به نقل قول از ائمه پیش از خودشان اختصاص دارد، بنابراین زمینه نقل و گسترش حدیث پس از لغو منع حدیث، این گونه در سایه اهتمام حضرت باقر(ع) رخ داد.
** مهار آسیب های اجتماعی بر پایه آموزش مهارت های زندگی
همزمان با پیشرفت و رشد جوامع در عرصه های مختلف چالش های زیادی نیز شروع شد که نشانه های بارز آن، تشدید استرس، خشونت، اضطراب، فشارهای عصبی، فردگرایی و نتایج آن انواع آسیب های اجتماعی از قبیل وابستگی دارویی، اعتیاد، انحرافات جنسی، خودکشی و… از دیگر آسیب های اجتماعی است. بنابراین حفظ و ارتقای امید و نشاط عمومی و آموزش مهارت های زندگی از مهمترین ضرورت ها برای کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی است.
روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «حال و هوای دختران کانون اصلاح و تربیت» می نویسد: بوی عید خودش را حتی به چهاردیواری کانون اصلاح و تربیت رسانده. درختان شکوفه زدهاند و گویی دیوارهای سرد و بیروح اینجا، جان گرفتهاند. دخترهای کانون هم پرجنب و جوشتر از قبل شدهاند. مقابل خوابگاهشان فرشهای قرمز را با آن لچک و ترنجهای خوش نقش، روی زمین پهن کردهاند و با جارو و پارو افتادهاند به جانشان تا لک و چرک و کثیفی را از دل تار و پودشان بیرون بریزند؛ البته خانهتکانی دخترهای کانون بهانهای هم هست برای تفریح و سر به سر گذاشتن یکدیگر. «نگار» خط خوشی دارد و شروع میکند به نوشتن. نگار را همه توی کانون دوست دارند. ۲۱ ساله، لاغراندام و قدبلند و سبزهرو است، با چشمانی میشی که وقتی میخندد زیباتر هم میشود. او برایم ۳ برگ کامل از بالای صفحه تا پایین مینویسد آن هم تند و تند. «سارا» قدش کوتاهتر از نگار است و البته ۴ سال کوچکتر از نگار. سارا هم مثل نگار خوش ذوق و البته با استعداد است. تا پشت میز مینشیند، مثل برق شروع میکند به نوشتن. بعد از چند دقیقه رو به من میکند و میگوید: «نگار درباره نوروز نوشته، انگار همه ما نوشتهایم. خاطرات همه ما مشترک، خب حس و حالمان هم یکی است از چی بنویسم؟»
در ادامه این گزارش می خوانیم: سارا هم برایم نوشته: «فقط روز اول عید را حس میکنیم و دیگر خبری از بوی نوروز و شادی نیست. عید در کانون بسیار دلگیر است. بچهها بیشتر وقت خود را به دیدن تلویزیون میگذرانند. روزهای خستهکنندهای است. کانون بسیار ساکت است. کلاسها تشکیل نمیشود و هیچ سرو صدایی نیست. من عیدهای کانون را دوست ندارم و به شخصه دوست دارم نوروز به مرخصی بروم ولی ای کاش میشد. اگر این اتفاق میافتاد حتماً نگار جان را هم با خود میبردم و از اینکه نمیتوانم متأسفم.» بچهها امیدوارند سال جدید با کمک مسئولان کانون اصلاح و تربیت جشنی در سالن آمفی تئاتر برگزار شود. خوانندهها و بازیگران به کانون دعوت می شوند و برای بچهها برنامه اجرا می کنند. دخترها میگویند عاشق این برنامه هستند و با من درباره این برنامهها حرف میزنند و تعریف میکنند که سال گذشته و سال قبلتر از آن چه برنامههایی در کانون برایشان به اجرا گذاشته شده. با ذوق و شوق از آن برنامهها تعریف میکنند. سارا میگوید: «خدا کند امسال هم جشن باشد و ما را به جشن ببرند. گاهی شده که ما را نبردهاند و بچهها خیلی از این بابت ناراحت میشوند.» از سارا و نگار میپرسم آرزویتان در سال جدید چیست؟ سارا بدون فکر کردن سریع میگوید: «دوست دارم با مرخصی امسالم موافقت شود و عید را کنار خانوادهام باشم. فقط ای کاش میتوانستم نگار را هم با خودم ببرم.» این را میگوید و نگاهی به نگار میاندازد و او را در آغوش میگیرد.
روزنامه «صبح نو» با درج گزارشی با عنوان «فراتحلیلی از کانونهای ساختاری تولید طلاق» می نویسد: طلاق یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی بوده که تحقیقات راجع به آن از فربهترین حوزههای آسیب شناسی اجتماعی است. به عنوان مثال نوروز هاشم زهی(۱۳۹۰) در یک فراتحلیل از پژوهشهای طلاق در شهر تهران ۵۷ علت یا عامل برای پیدایش و گسترش طلاق در شهر تهران را کشف کرده است که از میان این عوامل ۳عامل «۱- عدم توانایی تأمین مخارج خانواده از سوی مردان،۲- نداشتن شناخت کافی از یکدیگر و برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری و ۳- بیماریهای جسمی و مستمر زن و مرد» بیش از همه تکرار شده است. پژوهش دیگری در سال ۱۳۹۴ توسط جمشیدیها و نریمانی با بررسی پژوهشهای انجام شده که در این باره ابراز داشتهاند که «ضعف مهارتهای زندگی، دروغگویی، بدگمانی، نارضایتی جنســی و خیانت، خشــونت، اعتیــاد، نازایی، ازدواج مجدد و بیماری روانی، مهمترین علل فردی؛ مداخله اطرافیان و ازدواج اجباری و نامناسب، مهمترین علل خانوادگی؛ مشــکلات اقتصادی، بیکاری، استقلال خواهی مالی زنان، میزان مهریه و به روز شــدن آن و عدم پرداخت نفقه، مهمترین علل اقتصادی؛ تأثیر منفی رسانهها، مهمترین علت اجتماعی و آرمان ّ زدگی و افزایش ســطح توقعات، کمرنگ شــدن ارزشهای اخلاقی و دینی، ارتباط نامناســب قبل از ازدواج، عدم تناســب و تفاهم میــان زوجین و تصور پیامدهای طلاق، از مهمترین علل فرهنگی شکل گیری طلاق در جامعه شهری ایران بودهاند.»
در ادامه این گزارش می خوانیم: اما وقتی از موضع کلانتری به پدیده طلاق نگاه کنیم میتوانیم برخی از کانونهای مشترک مؤثر بر طلاق را فهم کنیم که به نوعی عوامل فوق الذکر معلول آن به حساب میآیند. توسعه نظام جهانی سرمایه سالارانه و توسعه مدرن شهری که البته با یکدیگر پیوند وثیقی دارند از جمله مهمترین این کانونها هستند. نهاد خانواده یکی از باسابقهترین نهادهای بشری بوده است که منطق روابط داخلی آن از منطق اقتصادی متمایز بوده و از همین رو قربانی توسعه سرمایه سالارانه شده است. توجه نکردن به پیوست «خانواده» در طرحهای توسعهای ( از جمله کمیت و کیفیت حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی) را میتوان از دلایل اصلی اضمحلال خانواده در توسعه مدرن تلقی کرد.
روزنامه «آرمان» در یادداشتی با عنوان «آمار نگران کننده خودزنی نوجوانان» که به قلم کوروش محمدی نگاشته شد، آورده است: خشونتپنهان علیه کودکان بهنوعی با برخوردهای فیزیکی خانوادهها متفاوت است. اکنون فرزندان درگیر این نوع از خشونت هستند و براساس بررسیهای بهعملآمده خانوادهها سبک فرزندپروری مناسب را اتخاذ نمیکنند. خانواده نسبت به فرزندان نگاه مالکانه دارد و کودک را یک کالا یا ابزار میبیند. بنابراین برای او تصمیم میگیرد. این مسائل در کنار الگوهای خشونت، تبعیض میان فرزندان و تضادهایاجتماعی فرزندان در مقابل آموزههای دینی، اخلاقی و تربیتی برگرفته از والدین و معلمان و مسائل متداول در جامعه در نهایت آنها را به یک تعارضاجتماعی میرساند. از سوی دیگر مسائلتربیتی مطرح شده در آموزش و پرورش به میزان قابلتوجهی بهدنبال مهارتآموزی کودکان و نوجوانان نیست و رقابت و استرس در آنها ایجاد میکند و بخشی از نیازهای فرزندان را نادیده میگیرد.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: در کنار تمام این مسائل برخوردهای مربیان، والدین و سرپرستان با فرزندان گاهی آنها را از شخصیت خودشان ناامید میکند. تمام این ناکامیها پازلی را تشکیل میدهند که نوجوان را پرخاشگر و درونریز میکند و بسیاری از آنها دچار برخی رفتارهای زیستی علیه خود میشوند.بهعنوان مثال دختران تهرانی با چاقو و تیغ، خودزنی میکنند و خون بازی در بین دختران شایع میشود و قیامی از درون سبب مقابله آنها با خودشان میشود. این رفتارها گاهی بهصورت خونبازی و آسیب به خود و در سطوح بالاتر در قالب خودکشی بروز میکند. افرادی که دست به خودکشی میزنند احساس تعلقی به خانواده، مدرسه و محیطاجتماعی خود ندارند بنابراین خود را از جامعه بیرون میکشند و به موجب این جدایی استقلال فردی خود را استنباط میکنند. در واقع آنها در طول زندگی استقلال و هویتاصلی خود را پیدا نکردهاند و امروز در چهارچوب اقدامات مازوخیستی و علیه خود بهصورت آگاهانه و گاهی ناآگاهانه دچار آسیب میشوند. در این میان نباید از یاد برد که الگوپذیری نوجوانان در این سن برای نوجوانانی که ارتباط ضعیفی با والدین خود دارندبسیار قوی است. فضای رسانهای امروز بذر یأس، ناامیدی و ناتوانی را در نسل نوجوان میکارد و باوجود ماهوارهها رسانه ملی نتوانسته ارتباط خوبی با نسل نوجوان بگیرد.
*گروه اطلاع رسانی
پژوهشم**۹۱۱۷**۹۱۳۱
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شوید.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰