زنان مدافع حرم؛ ایستادند همچون سرو/آرزویم دیدار با رهبری است
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، وقتی پدر خانوادهای، به هر دلیل از دنیا میرود، بیشتر از همه دختر خانواده است که عذاب کشیده و رنج میبرد؛ از آنجا به بعد این فرشتهی کوچک، زن بودن، مادر بودن و به معنای واقعی
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، وقتی پدر خانوادهای، به هر دلیل از دنیا میرود، بیشتر از همه دختر خانواده است که عذاب کشیده و رنج میبرد؛ از آنجا به بعد این فرشتهی کوچک، زن بودن، مادر بودن و به معنای واقعی محکم بودن را میآموزد.
در میان ما هستند دخترانی از نسل دیروز و امروز که به دلیل جنگ نیز حامیانی از جنس پدر را از دست دادهاند، همانهایی که وقتی پای حرفهایشان مینشینید، صبر، غیرت و محکم بودن را از کلامشان دریافت میکنید. در ادامه گفتوگو با خانواده شهید محرابی یکی از شهدای مدافع حرم را میخوانید.
بیبی مرضیه بلدید، همسر حسین محرابی، یکی از شهدای مدافع حرم، در گفتوگو با ایکنا، با اشاره به نحوه ازدواجش با شهید محرابی، عنوان کرد: ما کاملا سنتی ازدواج کردیم، شوهر خواهر ایشان با شوهرخاله من دوست بودند و خانوادهها را به هم معرفی کردند؛ سال ۷۹ عقد کردیم و یک سال بعد ازدواج کردیم.
امر به معروف و نهی از منکر؛ برجستهترین ویژگی شهید محرابی
بلدید در ادامه گفتههای خود برجستهترین ویژگی شهید محرابی را امر به معروف و نهی از منکر دانست و ادامه داد: بسیار اهل خودسازی بود و به نماز اول وقت نیز تأکید بسیار داشت.
وی افزود: همسرم هفتهای یک مرتبه به زیارت امام رضا(ع) میرفت و بدون اینکه خادم افتخاری حرم باشد، مفاتیحها را جمع میکرد و آشغالهایی که روی زمین بود را برمیداشت.
همسر شهید محرابی در پاسخ به این سوال که زمزمه رفتن شهید محرابی از کی شروع شد، بیان کرد: از همان اوایل که جنگ سوریه آغاز شد، حسین حرف از رفتن میزد؛ وقتیکه صحبتهای رهبری را شنید که فرمودند: «شهدای مدافع حرم اجر شهید را دارند». دغدغهاش برای رفتن به سوریه بیشتر شد و خواب و خوراک نداشت.
بلدید ادامه داد: حسین یک کلیپ از رهبر معظم انقلاب داشت که در جمع خانواده شهدای فاطمیون صحبت کردند و هر زمان به آن نگاه میکرد برای رفتن مصممتر میشد؛ چراکه دوست داشت رهبر به ایشان هم افتخار کند.
اعزام شهید محرابی سال ۹۴ به سوریه
این همسر شهید مدافع حرم در ادامه گفتههای خود عنوان کرد: شهید محرابی برای رفتن به سوریه دو سال پیگیر بود، بالاخره پیگیریهایش نتیجه داد و سال ۹۴ به سوریه اعزام شد.
وی با اشاره به اینکه شهید محرابی در سوریه فرماندهگردان بود، ادامه داد: ایشان دوماه در منطقه «همام» بود و بعد به عنوان فرماندهگردان به حلب اعزام شد.
بلدید در ادامه، افزود: آن زمان که حسین میخواست به سوریه برود، محمدمهیار فرزند کوچکمان دو سال بیشتر نداشت؛ دلم نمیخواست برود چون هنوز محمدمهیار بزرگ نشده بود اما وقتی حرف از بیبی رقیه(س) زد، نتوانستم مانع رفتنش بشوم.
این همسر شهید مدافع حرم در خصوص نحوه ارتباط شهید محرابی با فرزندانش، اظهار کرد: همسرم همه فرزندانمان را به یک اندازه دوست داشت، البته با زینب دختر بزرگمان بیشتر صمیمی بود؛ چراکه از نظر خلق و خو و اعتقاد شبیه به پدرش است.
وی با اشاره به خاطرهای از شب رفتن همسرش به سوریه، عنوان کرد: حسین شب قبل از اعزامش به سوریه، به حرم اما رضا(ع) رفت و وقتی برگشت، از او پرسیدم چرا ما را با خود نبردی، گفت: «این آخرین زیارت من بود، دلم میخواست در حرم تنها باشم» و ادامه داد: «تمام اتفاقاتی که امشب برایم افتاده، بیحکمت نیست، وقتی به حرم رفتم، به طور اتفاقی با یکی از خدام رسمی حرم صحبت کردم، وقتی در مورد تشییع شهید عطایی گفت و فهمید من هم مسافر سوریه هستم، بغلم کرد و من را به مهمانسرای حضرت برد؛ بعد با یکدیگر به سمت نقارخانه رفتیم، از آنجا با آیتالله مکارم شیرازی که در حرم امام رضا(ع) بودند، دیدار کردیم. وقتی از حرم بیرون آمدم، حس شهادت در وجودم شعلهور شد.
بلدید در همین راستا تصریح کرد: قبل از رفتن، وقتی نگرانیم را دید، به شوخی گفت: «قول میدهم اگر شهادت قسمتم شد، سمت حوریهای بهشتی نروم و مستقیم به پیش امام حسین(ع) بروم».
همسر شهید محرابی با بیان اینکه حسین ۷۵ روز در سوریه بود و در این مدت از طریق تلگرام با یکدیگر در ارتباط بودیم، ادامه داد: ایشان هر فرصتی که داشتند آنلاین میشدند اما هفته آخر به خواسته خودشان به تلگرام نیامده حتی زنگ هم نزدم.
خوابی که تعبیر شد
وی ادامه گفتههای خود را این چنین ابراز کرد: خیلی نگرانش شده بودم، تا اینکه در تلگرام آنلاین شد و به من گفت: «دیشب خواب خانمی را دیدم اما نمیتوانستم چهرهاش را تشخیص دهم، آن خانم نام من را صدا زد و گفت: «سید حسین شک نکن که شهید میشوی»، با شنیدن خواب همسرم، ترس از دست دادنش تمام وجودم را گرفت و از او خواستم به مشهد برگردد.
بلدید عنون کرد: حسین در جواب من، چند شکلک ترسناک فرستاد و گفت: «هدیه را که پس نمیفرستند»، بعد دیگر آنلاین نشد، ارتباطمان از آنجا به بعد قطع شد.
این همسر شهید مدافع حرم با بیان اینکه دهم آذر ۱۳۹۵ حسین به شهادت رسید، ادامه داد: شب شهادت امام رضا(ع) بود که دلم شور میزد، شارژ نداشتم تا با همسرم در ارتباط باشم؛ تا اینکه ساعت ۸ شب بود که برادرم زنگ زد و احوال حسین را جویا شد؛ از دلشورهام به او گفتم و برادرم جواب داد: «آرام باش، به امید خدا چیزی نشده، فردا به آنجا میآیم».
وی در ادامه گفتههای خود بیان کرد: آن شب چندینبار وصیتنامه شهید را خواندم که در آن نوشته شده بود: «با عنایت امام رئوف علی ابن موسی الرضا(ع) پذیرفته میشوم» با خواندن این جمله دلهرهام بیشتر شد؛ بعد از تماس برادرم، همسر یکی از شهدای مدافع حرم به من زنگ و احوال حسین را پرسید؛ اینبار دیگر مشکوک شدم، شارژ خریدم و به اینترنت متصل شدم، وقتی به کانال جهادی رفتم، با پیامهایی که نوشته شده بود: «شهادتت مبارک شهید محرابی»، رو به رو شدم.
این همسر شهید مدافع حرم ادامه داد: بعد از شهادت حسین، دیگر خوابش را نمیدیدم، بیقرارش بودم و میخواستم بدانم در چه وضعیتی به سر میبرد؛ تا اینکه وقتی پیکر شهید حججی را به مشهد آوردند؛ همسرم را به این شهید قسم دادم و شب به خوابم آمد، خیلی خوشحال شدم، به او گفتم: «خوش میگذره، حسین جواب داد: «در محضر سیدالشهدا(ع) هستم و چیزی جز شهادت به دردم نخورده است». با این حرفش خیلی تعجب کردم، چراکه هیچوقت نماز شبش ترک نمیشد اما حسین گفت: «همه آن اعمال برای دل خودم بوده و اگر به شهادت نمیرسیدم، دستانم در محضر اهل بیت(ع) خالی بود».
بلدید در ادامه گفتههای خود با اشاره به توصیه همسرش به دخترشان زینب، تصریح کرد: ایشان قبل از رفتن، به دختر بزرگمان توصیههایی داشت و به همه گفته بود که امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنند؛ چراکه معتقد بود امر به معروف و نهی از منکر زبانی دیگر فاییده ندارد و باید در این راه جان خود را فدا کنیم.
وی با بیان اینکه حضور همسرم را در خانه حس میکنم، ادامه داد: باورم نمیشود که از بین ما رفته است و من هر لحظه فکر میکنم کنارمان حضور دارد، با ما غذا میخورد، میخندد و زندگی میکند.
همسر شهید محرابی در پایان افزود: امیدوارم، بتوانیم ادامهدهنده راه شهدا باشیم و هر کسی در هر شغل و سمتی است؛ در این راه قدم بگذارد و قدر امنیت کشورمان و رهبری را بدانیم.
پدرم فنبیان بالایی داشت
در ادامه، زینب محرابی، فرزند ارشد شهید محرابی، با اشاره به اینکه پدرم نیز فنبیان بالایی داشت، بیان کرد: هر زمان در مجلسی حرف میزد همه را به دور خود جمع میکرد.
فرزند شهید مدافع حرم، ادامه گفتههای خود را این چنین اظهار کرد: پدرم عضو اصلی حلقه صالحین بود و به عنوان مبلغ فرهنگی در منطقه «همام» فعالیت میکرد.
شنا و مطالعه؛ سرگرمی شهید محرابی
وی با اشاره به اینکه شنا یکی از سرگرمیهای پدرم بود، ادامه داد: ایشان غریق نجات بودند، کُشتی، والیبال و مطالعه از دیگر سرگرمیهای بابا بود.
محرابی در ادامه گفتههای خود تصریح کرد: بابا همیشه کتابهایی با موضوع «علائم ظهور امام زمان(عج)»، «زندگینامه پیامبران(ص)»، «کتابهای سیاسی»، «داستانهای طنز» و «زندگینامه شهدا» را مطالعه میکرد.
دختر شهید محرابی در خصوص ارتباط شهید با فرزندانش، عنوان کرد: من و بابا مثل دو رفیق بودیم، با یکدیگر درد و دل میکردیم و در حیات خانه فوتبال بازی میکردیم.
تأثیر شهید محرابی؛ بر دخترش زینب
وی با اشاره به اینکه روحیات پدرم اثرات زیادی بر من گذاشت، ادامه داد: بزرگ که شدم، بیشتر دوست داشتم کنار بابا باشم و در بسیاری از مراسمات عروسی شرکت نمیکردم، همانند بابا اهل ورزش شدم و والیبال را دنبال کردم.
این دختر شهید مدافع حرم بیان کرد: هر پنجشنبه، به همراه بابا به مزار شهدا میرفتیم؛ آنقدر به انجا علاقهمند شده بودیم که اگر بابا میخواست روزی ما را به پارک ببرد؛ بهانه بهشت رضا(ع) را میگرفتیم.
محرابی ادامه داد: وقتی به بهشت رضا(ع) میرفتیم، به همراه پدرم، با خانواده شهدا صحبت میکردیم، این همه رفاقت باعث شد، تا از همان روزها آمادگی از دست دادن بابا در من ایجاد شود.
فرزند ارشد شهید محرابی تصریح کرد: پدرم علاوه بر معنویت و روحیه بالایی که داشتند، نگاهشان و عمق حرفهایشان به اندازه یک استاد دانشگاه بود.
جلسهقرآن شهید محرابی؛ با فرزندانش
وی با اشاره به جلسات قرآن هفتگی شهید در خانه، عنوان کرد: پدرم هفتهای یکبار در خانه برایمان جلسه قرآن میگذاشت، قرآن میخواند و تفسیر میکرد.
علاقه شهید محرابی به سوره «واقعه» و زیارت «عاشورا»
این دختر شهید مدافع حرم، در ادامه گفتههای خود را این چنین ابراز کرد: پدرم علاقه زیادی به سوره «واقعه» و زیارت «عاشورا» داشت و شبها به دور از چشم ما بر بالای پشتبام این سوره و زیارت را میخواند اصلا استراحت نداشت و همیشه میگفت: «باید خودسازی کنم تا به شهادت دست یابم».
وی با اشاره به اینکه پدرم میگفت: «تو بیمه حضرت رقیه(س) هستی»، تصریح کرد: به گفته خانوادهام، سه سال بیشتر نداشتم که کفشهایم را در حرم امام رضا(ع) درآوردند تا به یاد غربت حضرت رقیه(س)، بخشی از صحن را با پای برهنه راه بروم؛ پدرم همینطور گریه میکرد چراکه این نظرش بود.
تأکید شهید محرابی؛ بر حجاب
محرابی با بیان اینکه پدرم تأکید بسیاری بر حجاب داشتند، تصریح کرد: بابا همیشه میگفت: «دخترم، حیا مهمتر از حجاب است و به ظاهر انسانها قضاوت نکن». خواندن نماز اول وقت و نظم، از دیگر مسائلی بود که ایشان به من تأکید داشتند.
فرزند ارشد شهید محرابی در پاسخ به این سوال که وقتی دلش میگیرد چه کار میکند، ادامه داد: هر زمان که دلم برای بابا تنگ میشود، به حرم امام رضا(ع) میروم و سبک میشوم.
آرزویم دیدار با رهبر است
وی در پایان از آرزوی خود گفت و اظهارکرد: هر چند وقت یکبار، خانواده شهدا را به بیت رهبری میبرند؛ آرزویم دیدن ایشان است. چراکه با دیدن آقا حالم بهتر شده و نبود پدرم را از یاد میبرم.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰