ضعیف بودن پشتیبانی در عملیات خیبر/ شکستن عهد با خدا بعد از جنگ
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، عملیات خیبر یکی از اولین عملیاتهای آبی و تهاجمی نیروهای مسلح ایران در جریان جنگ ایران و عراق بود. این نبرد در سوم اسفندماه ۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲ اسفند همان سال ادامه یافت. این
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، عملیات خیبر یکی از اولین عملیاتهای آبی و تهاجمی نیروهای مسلح ایران در جریان جنگ ایران و عراق بود. این نبرد در سوم اسفندماه ۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲ اسفند همان سال ادامه یافت. این عملیات در منطقه عملیاتی خیبر در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده بود که از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود میشد.
عملیات خیبر بخشی از تهاجم نیروهای ایران در جریان نبرد نیزارها محسوب میشود. در این عملیات نیروهای عراقی از سلاح شیمیایی استفاده کردند و هدف از این عملیات؛ انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تأمین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله میکردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند.
عملیات خیبر به آزاد سازی منطقه ای به وسعت هزار کیلومتر مربع در هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع در جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع در طلاییه انجامید و موجب افزایش عزم بینالمللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق شد؛ به گونهای که از تاریخ سوم اسفندماه ۱۳۶۲ (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ سیمهرماه ۱۳۶۳ تعداد ۴۷۴ طرح صلح از سوی ۵۴ کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز، در تاریخ ۱۱ خردادماه ۱۳۶۳قطعنامه ۵۵۲ خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب کرد، این در حالی بود که هیچ یک از قطع نامه و طرح های مذکور، نظر ایران را تأمین نمیکرد.
سید عباس صالحی شریفی، ۵۲ ساله و رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر، در گفتوگو با ایکنا ، با بیان اینکه ۱۵ سال بیشتر نداشتم که راهی جبهه شدم، اظهار کرد: آن زمان فکر نمیکردم که جنگ هشت سال به طول بیانجامد و احساسم این بود که جنگ زود تمام میشود.
دفاع از کشور را وظیفه خود میدانستم
وی با بیان اینکه جنگ را وظیفه خود میدانستم، ادامه داد: جنگ دفاع از آب، خاک، عزت کشور و ناموس است و من در حالیکه مشغول به تحصیل بودم، ولی درس را رها کردم و به جنگ رفتم، در آن زمان همه فکرم دفاع از کشورم بود.
صالحی شریفی با اشاره به اینکه کم و بیش در جنگ درس نیز میخواندیم، ابراز کرد: خیلی از رزمندهها همانند من نوجوان بودند و درس خود را رها کرده و به جنگ آمده بودند، به همین دلیل در آن حال و هوای جنگ، کم و بیش کتاب نیز در دست داشتیم و درس میخواندیم، امتحانات خودمان را در مدرسههای ایلام و جنوب توسط معلمانی که حالا به عنوان رزمنده به جبهه آمده بودند میدادیم، عملا در منطقه درس خواندیم و دیپلم گرفتیم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با تأکید بر اینکه پدرم با رفتن من و برادرانم به جبهه موافق بود، تصریح کرد: زمانی که برادر کوچکم از بسیج محله برای پدرم رضایتنامه آورد تا آن را امضا کند، پدرم گفت: «چون میخواهی به جبهه بروی با ۲۰ انگشت دست و پایم امضا میکنم».
وی با بیان اینکه برای اعزام به جبهه دوره آموزشی ۱۵ روزهای را گذراندم، افزود: بعد از پایان دوره آموزشی در پادگان نخرسی، برای اولینبار به جبهه اعزام شدم. در اهواز، در مدرسهای که به نام ستاد خراسان بود توسط فرماندهان به سپاه «اللهاکبر» سوسنگرد فرستاده شدم.
صالحی شریفی با بیان اینکه در اوایل جنگ هنوز تیپها و لشگرها شکل نگرفته بود، ادامه داد: همه افرادی که به جبهه اعزام میشدند ،در قالب دو گردان «حُر» و «ابوذر» تقسیمبندی میشدند، من نیز در گردان «حُر» بودم و بعد از عملیات مشترکی که بین سپاه و ارتش با عراق در گرفت، به مرخصی آمدم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با اشاره به اینکه دو مرتبه به جبهه اعزام شدم، گفت: سال ۶۱ که به جبهه اعزام شدم نیز در واحد تخریب مشغول بودم، معمولا بعد از ششماه تا یک سال به مرخصی میآمدم. بعد از گذراندن دورههای آموزشی نیز جزو نیروهای تخصصی واحد تخریب شدم و در سالهای آخر جنگ هم به عنوان مدیر داخلی این واحد انتخاب شدم.
راهاندازی قرارگاه سری «نصرت»
وی با تأکید بر اینکه در سال ۶۱ در چند عملیات موفق بودیم، عنوان کرد: اما درعملیات «بیتالمقدس»، «رمضان» و «والفجر»، موفق عمل نکردیم، لذا فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیدند که باید با نقشه جدیدتری وارد جنگ شوند، به همین خاطر قرارگاه سری «نصرت» را راهاندازی کردند اما کسی به جز محسن رضایی، سید علی هاشمی و سردار رشید از آن مطلع نبود.
صالحی شریفی با تأکید بر اینکه این قرارگاه در منطقه «هور» که از تنگه چزابه شروع و تا طلائیه ادامه داشت، ایجاد شده بود، ابراز کرد: «هور»، منطقهای هم سطح دریا است که در بعضی مناطق سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دریا است و به طور کلی نسبت به مناطق همجوار گود است و در مسیر رودخانههای قدیمی و دائمی به وجود میآید و دارای روییدنیهایی بسیاری از جمله نیزار است.
«هور»؛ نقطه ضعف عراقیها
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با اشاره به اینکه طول نیزارها در «هور» به دو تا چهار متر میرسد، ادامه داد: این منطقه، حدود ۱۰۰ کیلومتر طول و ۴۰ متر عرض داشت که حدود دو سوم آن در عراق، یک سوم آن در ایران قرار داشت. چون این منطقه کاملا در آب بود عراق فکر نمیکرد که نیروهای ایرانی بخواهند از داخل آب جنگ را شروع کنند، لذا دشمن هیچ گونه امکاناتی در آن منطقه نداشت.
وی با تأکید بر اینکه نیروهای ایرانی از این نقطه ضعف دشمن استفاده کردند، عنوان کرد: رزمندههای واحد اطلاعات، از قرارگاه نصرت، حدود ششماه منطقه را شناسایی کردند و در تاریخ ۱۹ اسفند ۶۲ بود که عملیات خیبر شروع شد.
صالحی شریفی با بیان اینکه هدف از عملیات خیبر، انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تأمین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند، بود، گفت: در این عملیات فرماندهان در نظر داشتند که خشکی شرق دجله از طریق «هور» را تصرف کنند تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند.
در عملیات خیبر پشتیبانی ضعیف بود
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با اشاره به اینکه سپاه ایران در روز اول عملیات پیشرفت خوبی داشتند، ادامه داد: اما به دلیل اینکه امکانات، پشتیبانی و تدارکات ضعیف بود و عملیات نیز در منطقه آبی قرار داشت، در روزهای بعدی عملیات با مشکل مواجه شد.
وی با بیان اینکه عملیات خیبر اولین عملیات آبی و خاکی ایران بود، افزود: چون عراق به خشکی وصل بود، عملا از پشتیبانی و تدارکات خوبی بهرهمند بود. اما سپاه ایران در طول عملیات با کمبود امکانات و نیرو مواجه بود و نتوانست در این عملیات کامل موفق شود.
صالحی شریفی در ادامه با اشاره به گذراندن دوره آموزشی در واحدت تخریب توسط ماشاالله آخوندی، مسئول واحد تخریب، اظهار کرد: ایشان کاملا آموزشهای لازم در خصوص پاکسازی مناطق از مینها و دیگر موانع را به ما داده بود، در منطقهای که ما بودیم فرماندهان خراسانی همچون مهدی میرزایی، فرمانده تیپ امام موسی کاظم(ع) و ابوالفضل رفیعی حضور داشتند.
همه رزمندهها در جبهه روحیه شادی داشتند
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه رزمندهها در منطقه روحیه شادی داشتند، اظهار کرد: چون بیشتر افرادی که به جبهه میآمدند نوجوان و جوان بودند، غالبا دارای روحیه شاد و با نشاطی بودند، اما در واحد تخریب به قول امروزیها «جو سنگین» بود.
بازی و ورزش در کنار کارهای عبادی
وی با تأکید بر اینکه رزمندهها در کنار نماز و ادعیه خود سرگرمیهای بسیاری داشتند، ادامه داد: در جبهه اینطور نبود که رزمندهها دائما در حال نماز و دعا و… باشند، آنها در کنار اعمال عبادی خود نیز بازیهای همچون فوتبال، والیبال، کوهنوردی و بازیهای محلی داشتند.
جنگ دانشگاهی انسانساز
صالحی شریفی با تأکید بر اینکه از برکات جبهه، سر به راه کردن افراد نااهل بود، ادامه داد: طبق فرمایش امام خمینی(ره): «جنگ دانشگاهی انسانساز است»، لذا در جبهه هم، افرادی داشتیم که نااهل بودند و وضع ظاهری خوبی نداشتند اما با قرار گرفتن در آن شرایط به کلی تغییر کردند.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با اشاره به شهید شاهرخ ضرغام، تصریح کرد: شهید ضرغام در زمان شاهنشاهی وضع خوبی نداشت ، هنگامی که به جبهه آمد، از کارهای گذشته خود توبه کرد، آنقدر تغییر کرده بود و شجاعانه میجنگید که عراقیها برای سر او جایزه گذاشته بودند.
خاطرهای از شب ۲۲ بهمن ۶۲
وی با بیان خاطرهای از شب ۲۲ بهمن ۶۲، ادامه داد: سه روزی به شب ۲۲ بهمن نمانده بود که در تنگه چزابه با بچهها قرار گذاشتیم کاری کنیم که در این شب همه با هم شادی داشته باشیم، با مسئول توپ ۱۰۶ که لولهبلندی داشت و معمولا بر روی جیپ سوار بود هماهنگ کردیم و قرار شد که با توپ شلیک کند و بعد جایش را عوض کند؛ چرا که در مقابل یک تیربار ایران، عراق 10ها خمپاره میزد.
صالحی شریفی گفت: مسؤل توپ ۱۰۶ کاری که خواسته بودیم را انجام داد و جایش را عوض کرد، برای اینکه دیدهبانی عراق نتواند توپ ما را توسط تیربار خود بزند، به جای توپ ۱۰۶، دو لوله بخاری روی هم قرار دادیم و به جای آن توپ گذاشتیم، عراق هم فکر کرده بود که این توپ ۱۰۶ است و دائما آنجا را با تیربار خود میزد.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر گفت: این توهم عراقیها به حدی بود که حتی رادیو عراق همان شب در خبر خود ازمنهدم کردن چندین قبضه توپ ۱۰۶ ایران خبر داد و ما با دیگر رزمندهها که خبر را از رادیوی کوچک یکی از بچهها گوش میکردیم، حسابی خندیدیم.
وی با تأکید بر اینکه در جنگ کار همه واحدها سخت بود، افزود: کار در واحدهای اطلاعات شناسایی و تخریب بسیار مهم و تأثیرگذار، سخت و نفسگیر بود، چرا که این دو واحد چشم و بازو لشگر محسوب میشدند.
صالحی شریفی با بیان اینکه معمولا تلفات رزمندههای واحد تخریب درعملیاتها بیشتر از همه واحدها بود، بیان کرد: رزمندههای واحد تخریب چون وظیفه پاکسازی منطقه از مین و دیگر موانع دشمن را داشتند و زیر پایشان مین و بالای سرشان تیر بار دشمن قرار گرفته بود، لذا یا توسط تیربار دشمن و یا در اثر انفجار مین شهید میشدند.
حضور با اخلاصترین افراد در واحد تخریب
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه در واحد تخریب معمولا با اخلاصترین افراد حضور داشتند، ادامه داد: اولینباری که من در واحد تخریب آموزش دیدم، شهیدحسینشیدایی، مسئول آموزش تخریب تیپ امام صادق(ع) بود، اواخر سال ۶۱ در پادگان ۹۱ زرهی اهواز بودیم که شهید شیدایی شروع به توضیح در خصوص واحد تخریب کرد و گفت:« در واحد تخریب افراد صد درصد شهید میشوند و اگر یک درصد هم زنده بمانند، یا دست یا پا ندارند»، لذا با توجه به اینکه کار در واحد تخریب اینقدر سخت بود، نیروهای با روحیه بالا در این واحد حضور داشتند.
وی در ادامه گفتههای خود تصریح کرد: واحد تخریب در جبهه دو مقرر داشت، یکی در ایلام و دیگری در پادگان ظفر در شهر حمیدیه.
صالحی شریفی با بیان اینکه در روزهای نزدیک به عملیات خیبر بود که قرار شد با چند نفر از رزمندهها، از قرارگاه ایلام به پل فلزی شهر مهران برویم، عنوان کرد: شب بود و با چند نفر از رزمندهها به آخرین میدان ایلام رسیدیم، ماشینی که رزمندگان را به خطمقدم میبرد و برمیگرداند خیلی دیر کرده بود، چند دقیقهای را کنار جاده منتظر ماشین بودیم، جلال صلواتی یکی از بچههای رزمنده که به دلیل زیاد صلوات فرستادن به این نام معروف شده بود هم با ما بود، همه رزمندهها به این نتیجه رسیدیم که برگردیم به قرارگاه و فردا صبح حرکت کنیم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر ابراز کرد: ما تصمیم گرفته بودیم به قرارگاه برگردیم که جلال گفت: «دوستان شما تا چند صلوات بفرستید، ماشینی که قرار است ما را به پل فلزی ببرد، میآید» همه بچهها شروع به صلوات فرستادن کردند ولی از ماشین خبری نشد، یکی از بچهها گفت: «آقا جلال خبری از ماشین نشد؟»، جلال گفت: «صد صلوات دیگر بفرستید ماشین میآید». رزمندهها صد صلوات دیگر فرستادند ولی باز هم ماشین نیامد.
وی ادامه داد: رزمندهها خطاب به جلال صلواتی گفتند: «تا صبح میخواهیم صلوات بفرستیم، هوا تاریک است و قطعا ماشین برای امشب دیگر نمیآید به قرارگاه برگردیم و ان شاء الله صبح راه میافتیم» اما جلال صلواتی گفت: «ماشینی که قرار است ما را به پل فلزی برساند از قرارگاه ظفر راه افتاده است».
صالحی شریفی ادامه گفتههای خود را این چنین، بیان کرد: جلال آنقدر با تقوا و پاک بود که خداوند پرده چشم ایشان را برداشته بود، شاید کمتر از یک دقیقه طول نکشید که ماشین رسید و ما همه سوار شدیم و به پل فلزی شهر مهران رسیدیم.
وی با بیان اینکه چون عملیات خیبر در «هور» بود، گفت: رزمندهها در این عملیات جادههای خندقی شکل درست کرده بودند و چون در سمت راست و چپ آب بود فقط به اندازه عبور یک نفر راه باز بود و در همان جای کم، بچهها با چند کیسه سنگر درست کرده بودند.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با اشاره به اینکه جنگ بسیار شدید بود به ذکر خاطرهای از آن دوران پرداخت و ادامه داد: در یکی از روزها به همراه شهید سید قاسم سید کابلی یکی از دوستانم در واحد تخریب، شانه به شانه هم در همان سنگرهایی که رزمندهها در هور درست کرده بودند، میجنگیدیم، روز بسیار سختی بود و عراق از راست و چپ گلوله میزد، با وجود دلنگرانی همه ما، شهید کابلی بسیار آرام و خونسرد بود و دائما نگاهش به سمت سه راه شهدای معروف در عملیات خیبر بود.
وی تصریح کرد: از رفتار آن شهید تعجب کردم و به او گفتم: « اسم چطوری»؟ گفت: «خوبم»، دوباره به او گفتم: «اگر یک درصد از اینجا زنده بیرون رفتیم و به عقب برگشتیم چه کار میکنی»؟ با همان خونسردی و آرامی گفت: «برادر صالح، اگر من سالم بمانم به خدا قول میدهم هرگز گناه نکنم». از حرفش سه ثانیه بیشتر نکشیده بود که خمپارهای کنار ما زده شد و شهید کابلی همانجا به شهادت رسید.
نامگذاری قرآنی عملیاتها دارای حکمت بود
صالحی شریفی با اشاره به اینکه نامگذاری عملیاتها به «فتحالمبین»، «والفجر»، «خیبر» و… دارای حکمت بود، ادامه داد: شاید قسمتی از این نامگذاری سلیقهای باشد، ولی بیشتر نامگذاریها دارای حکمت بود، از برخی نامگذاریها رزمندهها باخبر بودند و از برخی دیگر اطلاعی نداشتند.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر ادامه داد: برخی از عملیاتها چون در ماههای خاص از سال اتفاق میافتاد، نام آن ماه را بر روی آن عملیات میگذاشتند، مثلا عملیات «محرم» که در ماه محرم اتفاق افتاده بود ویا عملیات «رمضان». در عملیات «فتحالمبین» بود که برخی از فرماندهان خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و گفتند: «ما مطلع شدیم که دشمن میداند ما از کجا و به چه طریقی میخواهیم حمله کنیم، خدمت شما رسیدیم تا در این باب استخاره کنید».
وی گفت: امام(ره) استخاره نکردند و گفتند: «شما بدون استخاره در جنگ پیروز هستید و نیازی به استخاره نیست، لذا اگر میخواهید و مایل هستید میتوانید تفألی به قرآن بزنید»، محسن رضایی، فرمانده سپاه امام رضا(ع) قرآن را باز کردند و همان جا سوره مبارکه (انا فتحنا لک فتح المبین) آمد، لذا اسم عملیات به نام این سوره گذاشته شد.
صالحی شریفی با بیان اینکه برای عید رزمندهها در هر سنگر برای خود سفره هفتسینی میچیدند، ابراز کرد: چفیه رزمندهها در جبهه کاربردهای بسیاری داشت، هم حوله دست، باند زخم، زیرانداز نماز شب، دستمال اشک رزمندهها بود، یکی از کاربردهای چفیه هم سفره هفت سین بود، در واحد تخریب بچهها چفیه را پهن میکردند و لوازمی همچون سیمچین، سرنیزه، سیمخاردار و … را روی سفره میچیدند و دور هم مینشستیم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه در لحظه سال تحویل رزمندهها یا در حال نماز و یا قرآن خواندن بودند، گفت: بعد از تحویل سال همه با هم روبوسی میکردیم و بعد از آن پیام امام (ره) را گوش میدادیم.
«حول حالنا»، خواستن حال معنوی از خدا
وی با اشاره به اینکه «حول حالنا» یعنی تحول در رفتار و اعمال، عنوان کرد: به نظر من مفهوم این دعا، یعنی خدایا حالی با معنویت در سال جدید برای ما ایجاد کن.
صالحی شریفی ادامه داد: عهد بستن با خدا و عمل به آن بسیار سخت است، من در جبهه چند بار با خدا عهد بستم ولی روی قول خود نماندم. یادم هست تابستانی که مصادف با نیمه شعبان بود، در جنگ با خدا عهد بستم که تا زنده هستم، چه در سفر، چه در حضر روزه بگیرم، این عهد را با خدا بستم و از فردای آن روز در گرمای ۴۰ درجه اهواز روزه گرفتم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر عنوان کرد: چند روزی را روزه گرفتم ولی دیگر نمیتوانستم طاقت بیاورم، صبح یکی از همین روزها که روزه بودم، از تشنگی بیحال شده و دیگر طاقت نداشتم، به سمت تدارکات رفتم و یک پارچ شربت آبلیمو درست کردم و خوردم.
وی ابراز کرد: بعد از چند روز که برای مرخصی به مشهد آمده بودم، نزد یکی از علما رفتم و نذری را که در جبهه کرده بودم را توضیح دادم، ایشان گفتند: «اگر پدرت راضی نباشد نذرت درست نیست، خدمت پدر برو و ببین ایشان راضی هستند یا نه؟»، به خانه برگشتم و برای پدرم قضیه را توضیح دادم و ایشان گفتند که من از نذر تو راضی نیستم.
صالحی شریفی با بیان اینکه در دوم اردیبهشت ۶۶ ازدواج کرده است، اظهار کرد: در زمان جنگ به یکی از دوستانم گفتم: «اگر حتی یک روز از جنگ باقی بماند من در آن روز ازدواج میکنم، چراکه زنی که در زمان جنگ و با این اوضاع به من بله بگوید، او همسر و زن زندگی است». زمانیکه برادرانم به شهادت رسیدند، برای مراسم آنها به مشهد آمده بودم، همان جا بود که به مادرم جریان ازدواج را گفتم.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه مادرم چند موردی را برای خواستگاری به من پیشنهاد داد و افزود: روزی مادر یکی از دوستانم که در جبهه با هم بودیم، به منزل ما آمد و گفت: «چون احمد با پسرم دوست است و به خانه ما نیز رفت و آمد دارد همچنین شما نیز سید هستید دوست دارم دخترم را به پسر شما بدهم».
وی با اشاره به اینکه در آن زمان رسم نبود که در خواستگاری دختر و پسر با هم صحبت کنند، ادامه داد: من از مادرم خواسته بودم که به مادر دوستم بگوید که من باید با دخترشان صحبت کنم. آنان نیز راضی نشدند و به مادرم گفته بودند که پسرتان هر صحبتی دارد بر روی کاغذ بنویسد و دختر ما هم نظرش در همان کاغذ مینویسد و به او میدهد. من این موضوع را قبول نکردم و فردای آن روز با مادرم به خانه آنان رفتیم و از مادرش خواهش کردم که باید با دخترشان صحبت کنم.
صالحی شریفی عنوان کرد: خانوادهها راضی شدند که ما باهم صحبت کنیم، من در صحبتهای ابتدایی که با خواهر دوستم داشتم، تمام شرایط جنگ را برایش توضیح دادم، اینکه ما در لحظهای که فرمانده بگوید باید برای جنگ، به جبهه برویم و یا اینکه شاید شهید و یا جانباز شویم. همه این موارد را برایش گفتم و او نیز شرایطم را قبول کرد.
وی با بیان اینکه دختر اولم ۲۰ روزه بود که به جبهه رفتم و زمانی که او ششماه بیشتر نداشت از جبهه برگشتم، گفت: در این مدت در جبهه، فرصتی برای نامه نوشتن به خانوادهام پیدا نکردم تا اینکه روزی در پادگان مشغول آموزش نیروهای واحد تخریب بودم که نامهای به دستم رسید. شب که نامه را باز کردم دیدم از طرف همسرم است، شروع به خواندن نامه کردم بعد از سلام و احوال پرسی، همسرم نوشته بود: «عباس جان تا زمانی که جبهه به وجودت نیاز دارد بمان و خیالت از من و دخترت راحت باشد».
صالحی شریفی با اشاره به اینکه بعد از سه ماهی که از امضا قطعنامه میگذشت، به مرخصی آمدم، ادامه داد: وقتی به خانه آمدم متوجه شدم در این شش ماهی که من در جبهه بودم، دخترم مریض بوده و همسرم در نامهای که به من نوشته بود، در این مورد هیچ اطلاعی به من نداده، بلکه خیال من را از خود و دخترمان راحت کرده بود.
رزمنده واحد تخریب عملیات خیبر با بیان اینکه از ناحیه گردن و دست چپ جانباز هستم، افزود: هنوز برخی از ترکشهای جنگ به عنوان یادگاری در بدنم هستند، دکترها درآوردن ترکشها را ریسک میدانند و گفتن اگر اذیت نمیشوی بگذار در بدنت بمانند.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰