سیمای عبادالرحمن در نهج البلاغه
چکیده عبادالرحمن، گروهی از بندگان صالح خداوند هستند که رحمانیت خداوند در آنها تجلی یافته است، زیرا ارادهی این گروه بر اساس آگاهی و عبادات و عمل به کارهایی است که خداوند به آن راضی است و به علت انجام این امور، چشمه های رحمت الهی برای نوازش آنها به جوش و خروش در آمده
چکیده
عبادالرحمن، گروهی از بندگان صالح خداوند هستند که رحمانیت خداوند در آنها تجلی یافته است، زیرا ارادهی این گروه بر اساس آگاهی و عبادات و عمل به کارهایی است که خداوند به آن راضی است و به علت انجام این امور، چشمه های رحمت الهی برای نوازش آنها به جوش و خروش در آمده است و اینان در حقیقت به اسم رحمان و رحیم خداوند، متصف هستند. این مقاله به بررسی و بیان ویژگیهای بندگان صالح خداوند در متون عرفانی، همراه با دلایل و اشارههایی روشن از منظر نهج البلاغه شریف در خطبهی متقیان علیبن ابیطالب(رض) با تحلیل چهل ویژگی عبادالرحمن در این خطبه به طالبان حقیقت بندگی و عبودیت ارائه می دهد.
هدف از این پژوهش، بررسی موضوعی «عبادالرحمن» و ویژگی های آنها در خلال تفسیر آیات سخنان عرفا و بیانات حضرت علی(رض) در نهج البلاغه مرتبط به این موضوع است که به شیوهی کتابخانهای و تحلیل محتوا و استناج عقلی به نتایج معقولی ختم شده است. با مداقه در صفات و ویژگی های عبادالرحمن به این نتیجه می رسیم که هر کس که به بندگی حقیقی خداوند دست یابد، زیر سایه اسم «الرحمن» خداوند قرار می گیرد و صادقانه به صفات «عباد الرحمن» آراسته می شود و در زمره آنان قرار گرفته و از چشمههای رحمت الهی بهرهمند میشود و در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند بود.
کلیدواژگان
قرآن کریم، عبادالرحمن، عبادت، عبودیت، ربوبیت، نهج البلاغه
درآمد
پارسا بودن، نشان بندگی و عبد صالح خدا بودن است. از این رو، باید مفاهیم بندگی و عبد پروردگار شدن را تبیین نمود. عبد از منظر لغوی به معنای بنده، بنده خدا، جمع عباد، عَبده، عَبید در اکثر کتب لغت آمده است. عبودیت به ضم اول، کسر دال و تشدید یاء در لغت به معنی پرستش و بندگی است (منتهی الارب) و در اصطلاح وفای به عهد، حفظ حدود، رضای به موجود، و صبر بر مفقود است (جرجانی، 1377ش، ص ۱۲۷) در خلاصه السلوک آمده است: «عبودیت، ترک دعوی و تحمل بلا و حب مولی است» و گفته شده: «عبودیت، ترک اختیار است و لازمه آن، خواری و افتقار است.» و گفته اند: «عبودیت سه است: منع نفس از هوی و بازداشت آن از منهیات و طاعت در امر مولی. و نهایت عبودیت حریت و آزادی است.» (تهانوی، ۱۸۶۴م، ص ۹۴۸)
چهل ویژگی عبادالرحمن و پارسایان در خطبه ۱۹۲ امیرالمؤمنین علی(رض)
همام که مردی عابد و زاهد بود، روزی به دیدار علیبن ابیطالب(رض) نائل آمد و از آن حضرت درخواست کرد که صفت پارسایان را بر او به گونه ای بیان فرماید که گویا آن ها را میبیند. ایشان پس از درنگی کوتاه این گونه لب به سخن گشود: «ای همام! تنها خدا پروا باش و نیکی کن که: فَاِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقُوا وَ هُمْ مُحْسِنُونَ: یعنی خداوند با اهل تقوی و نیکوکاران است.» (نحل، ۱۲۸)
بیان علی(رض) کوتاه و تمام بود، لیکن همام به این اندازه قانع نشد و مکرر اصرار ورزید که آن حضرت بیش از این برای او درباره اهل تقوی بگویند (نهج البلاغه، تحقیق فیض الاسلام، خطبه ۱۸۴، و نیز صبحی صالح، خطبه ۱۹۳). سپس امیرالمومنین(رض) فضایل اهل تقوی و عبادالرحمان را تشریح فرمودند:
۱- نیکو گفتار: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب» گفتاری درست و نیکو دارند.
۲- میانهرو در پوشش: «مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصَاد» پوشش آنها بر مبنای میانهروی است.
در گفتاری دیگر، علی(رض) فرمود: «مَا عَالَ امْرُءُ اقْتَصَدَ: تنگدست نشد کسی که میانه روی را پیشه خود ساخت.» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۱۳۴) همچنین از ایشان نقل شده: «سبکبال و سبکبار باشید که اگر سبکبال بودید به مقصد میرسید.» (نهج البلاغه، خطبه۲۱ فیض الاسلام)
۳- متواضعانه راه میروند: «مَشْیُهُمُ التَّوَاضُع: راه رفتن آنان همراه با تواضع و فروتنی است.»
در قرآن آمده است: «در روی زمین با تکبّر راه مرو، تو نمیتوانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوهها نمیرسد.» (اسراء، ۳۷) حضرت صادق(رض) در این رابطه فرموده است: «در بین سخنانی که خدای -عزّوجل- به حضرت داوود(س) وحی کرد این سخن بود: همچنان که نزدیکترین کسان به خداوند افراد متواضع هستند، دورترین مردم هم متکبّرترین آنها هستند.» (خوئی، ۱۳۸۶ق، ج ۱۲، ص۱۱۷)
۴- از محرمات چشم میپوشانند: «غَضُّوا اَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ: چشمان خود را از آن چه خدا بر آنها حرام کرده فرو میگیرند و نظر را کوتاه میکنند.»
قرآن نیز میفرماید: «قُل لِلمُؤمِنیِنَ یَغُضُّوا مِن اَبصَارِهِم…: به مردان مؤمن بگو که چشم های خود را فرو گیرند و نظر را کوتاه کنند.» (نور، ۳۰)
۵-گوش های شان، وقف به علم نافع شده است: «وَ وَقَفُوا اَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ: و گوش های خود را تنها وقف علمی کردهاند که برای آن ها نافع باشد.»
۶- در گرفتاری و آسایش یکسانند: «نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّذِی نَزَلَتْ فِی الرَّخَاءِ: اهل تقوی در هنگام گرفتاری و دگرگونی ها و حوادث چون هنگام آسودگی هستند.»
بنابراین، متقی هرگز مانند کسانی نیست که قرآن درباره ی آنان میفرماید: «وَ اِذَا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالضُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبِرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ: و هر گاه که در دریا طوفانی شود و موجی چون کوهها آنها را فرا گیرد در آن حال خدا را با عقیده پاک و اخلاص کامل بخوانند و چون به ساحل نجاتشان رسانیم، بعضی بر قصد اطاعت و شکر خدا باقی مانند (و بعضی به کفر شتابند)» (لقمان، ۳۷)
۷-مشتاق به لقاء پروردگار هستند: «وَ لَوْلَا الْاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوَاحَهُمْ فِی اَجْسَادِهِمْ طَرْفَهْ عَیْنٍ شَوْقاً: و اگر نبود اجل و مدتی که خدا برای ایشان معین فرموده، از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم بر هم زدنی روح در بدنشان قرار نمیگرفت.»
اندر باب شوق در رساله قشیریه آمده است: ابویزید گوید: «خدای را بندگانند که اگر یک ساعت اندر بهشت از دیدار خدای بازمانند، فریاد خوانند از بهشت چنانکه دوزخیان از دوزخ.» (قشیریه، ۱۳۷۴ش، ص ۷۹) فارِس نیز گوید: «دل های مشتاقان منوّر به نور خدای تعالی، چون شوق ایشان بجنبد؛ میان آسمان و زمین روشن گردد. خدای تعالی ایشان را عرضه کند بر فرشتگان، گوید این مشتاقان اند به من، گواه باشید که من به ایشان مشتاقترم.» (همان)
ابوعثمان حیری نیز می گوید: «در قول خدای تعالی «فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» (عنکبوت، ۵) که این تعزیتی است مشتاقان را و معنیش آن است که من میدانم که اشتیاق شما به من بسیار است. من وعدهای نهادم شما را و نزدیک است که شما بدان رسید که بدان مشتاقید».
در این زمینه، خداوند تعالی وحی فرستاد به حضرت داود(س) که جوانان بنی اسرائیل را بگوی که چرا خویشتن را به غیر من مشغول دارید و من مشتاق شما ام، این جفا چیست؟! (قشریه، ص ۵۸۱) و هم حق- عَزَّ اسمُهُ – وحی فرستاد به حضرت داود(س): یا داود! اگر بدانند آن گروه که از من برگشته اند، چگونه منتظر ایشانم و رفق من با ایشان و شوق من به ترک معصیت ایشان همه از شوق بمیرند و اندام ها از دوستی من پاره پاره گردی، یا داود! این ارادت من است اندر آن کس که از من برگشته باشد، اندر آن کس که مرا جوید و مرا خواهد، ارادت چون بود؟! (همان)
همچنین در این رساله آمده است که از استادم ابوعلی شنیدم که گفت: شعیب(س) همی گریست تا نابینا شد، خدای تعالی چشم وی باز داد. دیگر باره بگریست، چندان که نابینا شد. خدای تعالی چشم وی باز داد. سه دیگر بار چندان بگریست تا نابینا شد، خدای تعالی وحی فرستاد و گفت: اگر از امید بهشت است این گریستن، من بهشت تو را مباح کردم و اگر از بیم دوزخ است، ترا ایمن کردم.
گفت: یا رب! از شوقست به تو! گفت: «از بهر این بود که پیغامبر و کلیم خویش را ده سال خادم تو کردم!!!» (همان) و گفته اند! هر که به خدای مشتاق گردد همه چیزها به او مشتاق گردد. و اندر خبر همی آید: بهشت مشتاق است به سه کس: به علی(رض) و عمار و سلمان اجمعین (همان، ۵۸۲).
۸- خداوند در نزد جان آنها بزرگ و غیر او کوچک است: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی اَعْیُنِهِمْ: «آفریدگار در جان شان بزرگ جلوه کرده، ولی غیر او در نظرشان کوچک شمرده میشود. حضرت علی(رض) میفرماید: «به خدا سوگند در چشم من این دنیای شما خوارتر و پستتر است از استخوان خوکی که در دست بیماری مبتلا به جذام باشد.» (نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلمات قصار، کلمه۲۲۸ و صبحی صالح، کلمه ۲۲۶)
۹- اهل یقین هستند: « َهُمْ وَالْجَنَّه کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُعَذَّبُونَ: آن ها به کسی میمانند که بهشت را با چشم دیده و در آن نعمتها غرقاند و هم چون کسی هستند که آتش دوزخ را عیان مشاهده کرده و در آن معذّبند.»
خداوند در قرآن می فرماید: «والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَه هُمْ یُوقِنُونَ: و [اهل یقین] آنان که ایمان دارند به آنچه فرو فرستاده شده به تو و به آنچه نازل شده است پیش از تو و به روز واپسین، آنان یقین دارند.» (بقره، ۴)
سلیمان از خیثمه عبدالله مسعود(رض) روایت می کند که پیغمبر(ص) گفت: «نگر! رضای مردمان نجویی به خشم خدای و نگر! شکر نکنی کسی را بر فضل خدای – عَزَّ و جَلَّ- و نگر! کسی را نکوهش نکنی برآن چه خدای تو را ننهاده باشد که روزی خدای- عَزَّ و جَلّ- به حرص حریصان زیادت نشود و به کراهت کسی رد نشود. خدای تعالی به عدل خویش راحت اندر رضا و یقین نهاد و اندوه و اندیشه اندر شک و خشم.» (قشیریه، ۱۳۷۴ش، ص ۲۷۱-۲۷۰)
ابوعثمان حیری میگوید: «یقین آن بود که اندوه فردا نخوری.» ابوعبدالله انطاکی گوید: «اندکی یقین چون به دل رسد، دل را پر از نور کند و شکها از دل ببرد و دل را پر از شکر گرداند و خوف، از خدای تعالی -عَزَّ و علا-.» عامربن عبدالقیس گوید: «یقین دیدن چیزها بود به قوت ایمان.» (همان، ص ۲۷۴) جنید گوید: «یقین برخاستن شک بود به مشهد غیب»
۱۰- اهل حزن هستند: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَه: دلهایشان پر از حزن و اندوه است.»
حضرت علی(ع) میفرمایند: «اَلْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ: مؤمن سرورش در صورت و حزن او در قلبش است.» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۳۲۵)
۱۱- امین مردم اند: «وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَه: (و مردم) از شَرِّ آنان در امانند.»
۱۲- تن پرور نیستند: «وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَه: جسمهای آنان نحیف و لاغر است.»
حضرت علی(رض) در نامه ای خطاب به عثمانبن حنیف (که در آن زمان استاندار بصره بود) چنین مینویسند: «ای عثمان، به من خبر رسیده در میهمانی رفته ای که گرسنگان پشت در و کسانی که سفره-های شان رنگین است دور سفره نشسته اند. من از تو انتظار نداشتم در چنین مجلسی بروی. آگاه باش! که برای هر پیروی، پیشوایی است که به او اقتدا میکند و در ذیل عنایت روشن گری او راه مییابد. آگاه باش! که خلیفه شما از دنیای خود به دو کهنه پیراهن، و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است.» (نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ۳۲۵)
۱۳-کم خرج اند: « وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَه: نیازهای آن ها سبک و اندک است.»
علیبن ابیطالب(رض) میفرماید: «هیچ فقیری از معاش خود محروم نمانده است، مگر این که یک غنی و توانگری از حق مالی او بهره مند گشته است.» (جعفری، شرح نهج البلاغه، جلد۱۰، ص۲۶)
۱۴-عفیف هستند: «وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ: و ارواح شان عفیف و پاک است.»
حضرت علی(رض) میفرمایند: «اجر و پاداش جهاد کنندهای که در راه خدا شهید شود، بیشتر از کسی که توانایی بر گناه داشته و عفّت و پاکدامنی پیشه کند، نیست. نزدیک است که فرد پاکدامن و عفیف فرشتهای از فرشتگان شود.» (آمدی, ۱۳۷۸ش، ج ۶، ص۳۵۹)
۱۵-اهل استقامتاند: « صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَه أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَه طَوِیلَه تِجَارَه مُرْبِحَه یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ: برای مدتی کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدند و راحتی بس طولانی را بدست آوردند، تجارتی است پر سود که پروردگارشان برای شان فراهم ساخته است.»
قال الله تعالی: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: ای کسانی که ایمان آورده اید! صبر کنید و همدیگر را به صبر دعوت کنید» (آل عمران، ۲۰۰)
و نیز خداوند فرماید: همانا شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمی مال ها و جان ها و میوه ها آزمایش می کنیم و مژده بده صبر کنندگان را.» (بقره، ۱۵۵)
از ابومالک حارثبن عاصم الاشعری روایت است که: «رسول الله(ص) فرمود: «پاکی، نصف ایمان است، «الحمدالله» میزان را پر میکند و «سبحان الله و الحمدالله» پُر می کنند هر دو یا پُر میکنند بین آسمانها و زمین را و نماز، نور و روشنایی است و صدقه، دلیل است و صبر، روشنی است و قرآن، دلیل است بنفع تو یا ضرر تو، هر انسان صبح میکند و سپس خویشتن را میفروشد. یکی نفسش را آزاد میکند(از عذاب) و دیگری هلاکش میکند.» (رواه مسلم مسند، ۲۲۳ و اخرجه ترمزی، ۳۵۱۲)
۱۶- دنیا زده و اسیر آن نیستند: « اَرادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یُریدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها: دنیا به آنها روی آورده و آنها از آن روی گردان شدهاند، دنیا خواست که آنها را اسیر خود کند اما آنان با فداکاری، خود را از دست او آزاد ساختهاند.»
۱۷- شب زندهدار: « اَمَّا اللَّیْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالینَ لاَجْزاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتیلاً: اما شب هنگام، شب زندهداران همواره (به عبادت) به پا ایستاده و قرآن را شمرده، شمرده تلاوت میکنند.»
در قرآن آمده: «اِنَّ نَاشِئَه اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْأً وَ اَقُومُ قِیلاً: همانا نماز در شب، بهترین شاهد اخلاص قلب و دعوی صدق ایمان است.» (زمر، ۶) و نیز: «یَا اَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ اِلَّا قَلِیلاً, نِصْفَهُ اَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً, اَوْ زِدْعَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً: هان! ای رسولی که در جامه خفتهای! شب را به نماز و طاعت خدا برخیز مگر اندکی، که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد، یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش.» (مزمل، ۴-۱)
و در سورهای دیگر خداوند متعال، رسول گرامی خویش را به نماز شب امر میفرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً: و پاسی از شب را (در نماز) به سجده برای خدا بپرداز و همه طول شب را به تسبیح و ثناگویی او مشغول باش.» (انسان، ۲۶)
۱۸- از قرآن درمان میطلبند: « وَ یَسْتَثیرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ: و درمان دردهای خود را از قرآن میکنند.»
قرآن میفرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاُء وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ: موعظه و شفایی برای سینهها و قلبهای شما و هدایت و رحمتی برای عالمیان از طرف پروردگارتان برای شما آمد.» (أسراء، ۸۲)
۱۹- به قرآن پاسخ میدهند: « فَاِذا مَرُّوا بِآیَه فیها تَشْویقٌ رَکَنُوا اِلَیْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْها شَوْقاً، وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْیُنِهِمْ. وَ اِذا مَرُّوا بِآیَه فیها تَخْویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها سامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهیقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ: پرهیزکاران هر گاه به آیهای برسند که در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن رو آورند و روح جان شان با شوق در آن خیره شود و آن را همواره نصب العین خود میسازند، و هر گاه به آیهای برخورد کنند که در آن بیم باشد، گوشهای دل خویشتن را برای شنیدن آن باز میکنند و صدای ناله و بهم خوردن شعلههای آتش با آن وضع مهیبش در درون گوش شان طنین انداز است.»
از ابوامامه روایت شده که گفت: از رسول الله(ص) شنیدم که می فرمود: «قرآن را تلاوت کنید، زیرا قرآن در روز قیامت آمده و برای یارانش شفاعت می کند.» (رواه مسلم، ۸۰۴)
مراد از یاران قرآن کسانیاند که قرآن را خوانده و اوامر و نواهیاش عمل میکنند و دستورات قرآن را در زندگی خود پیاده میکنند.
از نواسبن سمعان روایت شده است که گفت از رسول الله(ص) شنیدم که میفرمود: «در روز قیامت قرآن و اهلش و کسانی که در دنیا به آن عمل میکردند آورده میشوند که در پیشاپیششان سوره بقره و آل عمران قرار داشته و از سوی صاحبش مجادله میکنند و از او دفاع میکنند.)» (رواه مسلم، ۸۰۵ و اخرجه الترمذی، ۲۸۸۶)
۲۰- اهل رکوع و سجود هستند: « فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ: متّقین در پیشگاه الهی به رکوع میروند، جبین، پیشانی و دست و زانوی و قدمهای پای شان را آنها به هنگام سجده بر خاک میسایند.»
از ام المومنین عایشه(رض) روایت شده است که گفت: پیامبر(ص) به اندازهای شب زندهداری میکرد و نماز شب میگزارد که پاهایشان ورم مینمود. به ایشان گفتم «یا رسول الله! چرا این کار را می-کنید؟! در حالی که گناه گذشته و آینده شما بخشیده شده است؟!» فرمود: «آیا بنده شکرگزاری نباشم؟!»
از سالمبن عبداللهبن عمر خطاب(رض) روایت شده است که: رسول الله(ص) فرمود: «عبدالله مرد نیکی است، اگر نماز شب بگذارد.» سالم گفت: «بعد از آن عبدالله جز پاسی از شب را نمیخوابید [و پاسی را به نماز شب مشغول بود تا پایان عمرش این گونه گذراند.]» (متفق علیه، بخاری، ۳/۸ و ۹؛ مسلم، ۷۷۵؛ اخرجه النسایی، ۳/۲۰۵، ۲۰۶)
۲۱- طلب رهایی از عذاب میکنند: «یَطْلُبُونَ إِلَی اللهِ تَعالَی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ: از خداوند متعال آزادی خویش را (از عذاب) طلب میکنند.» (نهج البلاغه، نامه ۳۱)
حضرت علی(ع) در نامهای به امام حسن(ع) چنین نوشتهاند: «وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَبْرِکَ فَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً: و بنده غیر خودت نباش، در حالی که خدا تو را آزاد قرار داده است.» (همان)
۲۲- دانشمندانی بردباراند: «وَ أَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ،…: و اما در روز آنها دانشمندانی بردبارند.»
قال الله تعالی: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» خداوند تعالی خطاب رسول مکرمش می فرماید: «عفو را لازم گیر و به کار پسندیده امر نما و از نادان دوری کن.» (اعراف، ۱۹۹)
از ام المومنین عایشه(رض) روایت است که: رسول الله(ص) فرمودند: «همانا خداوند نرم رفتار است و نرم رفتاری را در همه کارها دوست می دارد.» و همو نقل میکند: پیامبر(ص) میفرماید: «هر آیینه، خداوند نرم رفتار بوده و نرمش را دوست میدارد و در برابر نرم رفتاری ثوابی میدهد که به سخت رفتاری و دیگر کارها نمیدهد.»
۲۳- نیکوکار هستند: «وَ أَمَّا النَّهَارُ… أَبْرَارٌّ أَتْقِیَاءٌ: و در روزها … اهل تقوا نیکوکارانی خود نگهدار هستند.»
۲۴- از خوف خداوند لاغر اندامند: «قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِیءٌ الْقِدَاحِ: خوف، بدنهای آنان را مانند چوبهی تیر تراشیده و لاغر ساخته است.»
رسول گرامی(ص) فرمودند: «کسی که از خدا بترسد، هر چیزی از او میترسد و کسی که از غیر خدا بترسد، خدا او را از هر چیزی میترساند.» (ابن ابی الحدید ، ج۱۰، ص۱۴۶، همراه با تلخیص) قرآن کریم میفرماید: «وَ اَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی، فَإِنَّ الْجَنَّه هِیَ الْمَأْوى: و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از پیروی هوا باز داشت، همانا جایگاه او بهشت است.» (نازعات، ۴۲-۴۱)
۲۵- ظاهر پرهیزگاران اینگونه است: «یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظیِمٌ: بیننده وقتی به قیافه پرهیزگاران نگاه میکند، آنها را مریض میپندارد، ولی هیچ مرضی در وجود آنها نیست و آن بیننده گوید: آنها دیوانه شدهاند، در حالی که اندیشهای بس بزرگ آنان را به این وضع در آورده است.»
حضرت علی(رض) در جایی دیگر سیمای متقین را چنین توصیف می کند: «زردی صورت از شب زندهداری، کمسویی چشم از شدت گریه، پشت خمیدگی از ایستادن، فرو رفتگی شکم از روزه، خشکیدگی لبان از دعا دارند و بر آنها گرد و غبار خشوع نشسته است و آنان از خاشعین هستند.» (خوئی، ج۱۰، ص۱۳۰)
۲۶- به اعمال کم و زیاد خود قانع نیستند: «لَا یَرْضُونَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلیِل، وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثیِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ: پرهیزگاران از اعمال کم خود راضی نیستند و اعمال زیاد خود را نیز زیاد نمیبینند. آنان خویش را متهم میسازند و از اعمال خود ترسناکند.»
در انجام اعمال یا موفّق به فراوانی آن هستند و یا این که اهل تقوا عمل کم ولی با خلوص انجام میدهند. در صورت اوّل آن همه کرده را زیاد نمیبینند که هر چه باشد در برابر نعمت فراوان الهی هیچ است و اگر به کم بسنده کرد به آن نیز رضایت نمیدهند. حضرت باقر(رض) میفرمایند: «سه چیز شکننده کمر است: مردی که عمل خود را کثیر شمارد و گناه خود را فراموش کند، و عُجب او را گرفته از عمل خود خوشنود باشد.» (همان، ج۱۲، صص۱۳۳-۱۳۲)
۲۷- از ستایش مردم ترس دارند: «اِذَا زُکِیَ أَحَدَهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالْ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمٌ مِنِّی بِنَفْسِی، اَللَّهُمَّ لَاتُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِی مَا لَا یَعْلَمُونَ: هر گاه یکی از آنان ستوده شود، از آن چه به او گفته میشود به هراس میافتد و میگوید: من از دیگران به خود، آگاهترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاهتر است. خدایا، مرا به آن چه میگویند مگیر و مؤاخذه مکن و مرا بهتر از آن چه گمان میکنند قرار ده و از آن چه بر من از اعمالم نمیدانند بگذر.»
این که اینها مدح دیگران را خوشایند ندارند به خاطر شناخت دقیقی است که از خود دارند. حضرت علی(رض) میفرمایند: «کسی که خود را شناخت، خدایش را شناخته است.» (آمدی, ۱۳۷۸ش و نیز محمدی ری شهری، ج۶ ، ص۱۴۲)
۲۸- قوّت در دین دارند: « فَمِنْ عَلَامَه أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَی لَهُ قُوَّه فِی دِینٍ: و نشانه های هر یک از آن-ها این است که میبینی در دین نیرومندند.»
۲۹- نرم خو و دوراندیشاند: «وَ حَزْماً فِی لیِنٍ: نرم خو و دور اندیش اند.»
در قرآن آمده: «(پیروان پیامبر(ص)) بر کافران، بسیار قوی دل و سخت؛ و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند.» (فتح، ۲۹) در آیه ای دیگر آمده: «بگویید به او گفتنی نرم» (طه، ۴۵) خداوند در قرآن پیامبر را چنین مورد خطاب قرار داده: «لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیِظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَرَمِکَ: اگر با غلظت و شدت بودی از گرد تو پراکنده میشدند.» (آل عمران، ۱۵۹)
۳۰- ایمانی آمیخته با یقین دارند: «وَ ایِمَاناً فِی یَقیِنٍ : و ایمانی که آمیخته با یقین است.»
حضرت علی(رض) میفرمایند: «فردی از شما طعم ایمان را نمیچشد تا اینکه علم و یقین پیدا کند که آن چه به او میرسد خطا نبوده و آن چه خطا بوده به او نمیرسد.» (شبر، ۱۳۸۴ش، ص۲۷۰)
۳۱- علاقه مند به کسب علم هستند: «وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ: و علاقهای شدید به کسب علم و دانش دارند.»
قال الله تعالی: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ: بترسند از خدای -عَزَّوجَلَّ- از بندگان او عالمان» (ترجمه تفسیر طبری: ۱۴۹۱)
و پیغمبر(ص) گفت: «طلب العلم فرضیه علی کل مسلم. طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.» (جامع الصغیر ۲/۱۳۱ و ۱۳۲، کشف المحجوب هجویری، ص ۱۷) و نیز گفت: «اطلبوا العلم و لو بالصین؛ علم را بجویید اگر در دورترین نقطه باشد.» (سیوطی، ۱۳۷۹ق، ج ۱، ص ۱۶۸؛ غزالی، ۱۳۵۱ش، ص ۱۵؛ کلاآبادی، ۱۳۴۹، ص ۶۵۵ و ۱۱۲۳ و کشف المحجوب هجویری، ص ۱۷)
۳۲- علمی همراه با حلم دارند: «وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ : و علمی همراه با حلم.»
حلم از اوصاف پسندیده شمرده شده است و شمس تبریزی در این باره گفته است: چهار چیز عزیز است: یکی توانگر بردبار، درویش خرسند، و گناهکار ترسکار، و عالم پرهیزگار و عالم را سه خصلت باید: حلیمی و بی طمعی، پرهیزگاری. بزرگترین همه چیزها دو چیز است: یکی حلم و یکی علم.» (افلاکی، ۱۳۶۲ش، ص ۶۵۵)
مولانا اساس و اصل این خصلت پسندیده را مانند سایر صفات از آن حق می داند. حلم بشر با حلم کردگار قابل مقایسه نیست، بلکه چون کفی ناچیزست بر سر دریایی پر گوهر و سخت بی کران. وی حکایت بسیار در ستایش این صفت گران بها و عزیز آورده است، از جمله صفت حلم رسول(ص) که عکسی از حلم الهی و بردباری خداوندی است و نمونه کامل و تمام عیاری است از حلم انبیاء و اولیاء الهی(مثنوی، تصحیح نیکلسون، دفتر چهارم، ص ۴۰۱) و حکایت خدو انداختن خصم در روی امیرالمومنین علی-کرم الله وجهه- (همان، دفتر اول، صص ۲۲۹ تا ۲۳۶) که در آن این خصلت را در وجود انسان کامل آزادی که از اجتهاد و تحرّی رسته، و دست در دامن حق بسته است نشان داده است.
حضرت مولانا می فرماید:
چند گویی ای لجوج بیصفا
این فسون دیو پیش مصطفی
صد هزاران حلم دارند این گروه
هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه
حلمشان بیدار را ابله کند
زیرک صد چشم را گمره کند
حلمشان همچون شراب خوب نغز
نغز نغزک بر رود بالای مغز
مست را بین زان شراب پرشگفت
همچو فرزین مست کژ رفتن گرفت
مرد برنا زان شراب زودگیر
در میان راه میافتد چو پیر
خاصه این باده که از خم بَلی است
نه میی که مستی او یکشبیست
(همان، دفتر چهارم، ص ۴۰۱)
۳۳- میانهرو هستند: «وَ قَصْداً فِی الْغِنَاءِ : و میانهروی در غناء و بینیازی.»
قرآن کریم میفرماید: «اسراف کنندگان اصحاب آتش هستند.» (غافر، ۴۳) و در آیهای دیگر آمده: «تبذیر کنندگان همواره برادر شیاطین هستند.» (اسراء، ۲۷)
قال الله تعالی: «یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ: خداوند به شما اراده آسانی دارد و اراده دشواری بر شما ندارد.» (بقره، ۱۸۵)
از ابوهریره(رض) از پیامبر گرامی(ص) روایت کرده است که می فرمود: «در دین آسانی است و کسی که با دین به مقابله برخیزد و سخت گیری کند ناکام و مغلوب می شود. پس حق را طلب نموده و خود را به آن نزدیک ساخته و شاد باشید و با حرکت صبحگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جویید. یعنی در اوقات نشاط به انجام اعمال صالحه بپردازید. و در روایتی دیگر، خود را به آن نزدیک ساخته و در صبحگاه و شامگاه و آخر شب عمل کرده و میانه روی کنید تا به مقصد برسید.» (رواه بخاری، ۱/۷۸ و ۸۸ و ۱۱/۲۵۴، ۲۵۵ و اخرجه السنایی ۸/۱۲۱، ۱۲۲)
۳۴- در عبادت خاشع هستند: « وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَه: و خشوع و تواضعی در عبادت.»
از رسول اکرم(ص) پرسیده شد: «خشوع چیست؟» فرمودند: «فروتنی در نماز و اینکه بنده با تمام قلب خود به سوی پروردگار -عَزَّ وَ جَلَّ- روی آورد.» در تفسیر مجمع البیان آمده: «(مؤمنین) خاضع، متواضع و ذلیلند، چشمهای خود را از مواضع سجدهی خود برنمیدارند و توجه به راست و چپ خود ندارند.» (خوئی، ۱۳۸۶ش، ج ۱۲، ص۱۳۷) حضرت علی(رض) میفرمایند: «بر تو باد به تواضع، چرا که تواضع از بزرگترین عبادات است.»
۳۵- آراستهاند در حالی که فقیرند: «وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَه : و جمالی در حالت فقر و تنگدستی.»
خداوند در قرآن دربارهی اصحاب صفّه چنین میفرماید: «از فرط عفاف چنان احوالشان بر مردم متشبه شود که هر کس بر حال آنان آگاه نباشد آنها را غنی و بینیاز میپندارد، اما آنان را از سیمای-شان میشناسی، هرگز با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند.» (بقره، ۲۷۳)
۳۶- در سختیها شکیبایند: « وَ صَبْراً فِی شِدَّه: و صبر کردنی در سختی و شدت.»
حضرت صادق(رض) میفرمایند: «صبر نسبت به ایمان به منزله سر نسبت به بدن است، پس زمانی که سر میرود، بدن هم میرود. و همینطور وقتی صبر میرود، ایمان هم میرود.» پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «صبر نصف ایمان است.»
۳۷- طالب مال حلال هستند: «َو طَلَباً فِی حَلَالٍ: و طلب کردن مال حلال را.»
قرآن کریم میفرماید: «بخورید حلال و طیب از آن چه در زمین است.» (بقره، ۱۶۸)
امام محمد غزالی در کتاب احیای العلوم الدین میفرماید: «کسی به خوردن مال حلال پایبند باشد، در وجودش روحانیت و معنویت می آید. خوردن مال حلال و پاک و روزی حلال، سبب افزایش توفیقات میشود؛ کما اینکه حرام سبب سلب توفیق میشود. در اثر روزی حرام، توفیق از انسان گرفته میشود و بدن انسان برای انجام عبادت، سنگین میشود و حتی اگر عبادتی هم انجام دهد، مورد قبول واقع نمیشود».
از حضرت رسول مکرم اسلام(ص) روایت شده است: «رب اشعت اغیر یطیل السفر مطعمه حرام، و مشربه حرام و غذی بالحرام یرفع یدیه الی السماء یا رب یا رب انی یستجاب له: یعنی چه بسا یک فرد ژولیده و غبارآلود یعنی نشانههای مجاهده و تلاش در عبادت در چهرهاش دیده میشود، سفرهای طولانی انجام میدهد، اما خورد و خوراک و تغذیهاش حرام است، دست هایش را بلند کرده و دعا می-کند، اما دعایش پذیرفته نمیشود.»
روزی حلال مهمترین عامل قبولی دعای در محضر خداوند است. و اگر دعاها قبول نمیشود دلیل آشکار حرامخواری و گناهان کبیرهای است که شخص گرفتار آنها شده است. لذا باید به تطهیر روزی و کسب و کار و درآمدهای خود بپردازیم تا توفیق عبادت و قبولی دعا را به دست آوریم.
۳۸ – در مسیر حق، نشاط و سرور دارند: «وَ نِشَاطاً فِی هُدَی: و نشاط در مسیر هدایت و حق.» خداوند عزّ و جل- میفرماید: «فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا: بیشک، باید انسان فرح و خوشی او به طاعت خداوند باشد.» (یونس، ۵۸)
۳۹- از طمع دورند: «وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ: و دوری و اجتناب از طمع.»
حضرت علی(رض) میفرمایند: «بیش ترین زمین خوردن عقلها زیر برقهای طمعهاست.» و «ثمره و میوه طمع، ذلت در دنیا و شقاوت در آخرت است.» (آمدی، ۱۳۷۸ش) پیامبر گرامی(ص) میفرمایند: «بپرهیز از این که طمع را مثل موی بدن جزء وجودت کنی، زیرا شدت حرص قلب را آشفته میسازد و بر قلبها مهر دوستی دنیا را میزند، و آن کلید هر پلیدی و منشأ هر گناهی و سبب نابودی هر حسنه و ثوابی است.»
۴۰- با وجود اعمال صالح، خوف دارند: « یعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَه وَهُوَ عَلَی وَجَلٍ: او اعمال صالح انجام میدهد در حالی که خائف و ترسناک است.»
چون پذیرش اعمال صالح به دست خداوند متعال است، شخص متّقی خوف دارد که مبادا او نپذیرند. قرآن کریم میفرماید: «کسانی که اعمال صالح انجام میدهند و قلوب آنها خائف است.» (مؤمنون، ۶۰)
خوف، نزد ارباب سلوک شرم از معاصی و مناهی و تألم از آن است؛ چنان که پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «من بیش از همه شما از خدای تعالی بیم دارم.» و «به داود وحی شد که از من بترس همان طور که موش از حیوانی درنده ترسد. و نیز فرمود: هر که از خدا ترسد همه چیز از او بترسد و هر که از غیر خدا ترسد، حق تعالی او را چنان دارد که از همه چیز ترسان باشد.» (تهانوی، ص ۴۴۴)
ام المومنین عایشه(رض) گوید که به پیغامبر(ص) گفتم: «و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم و جله»، این حال کسی بود که زنا کند و دزدی کند و خمر خورد؟! گفت: نه! این آن بود که نماز کند و روزه دارد و صدقه دهد، ترسد که از وی نپذیرند.» (قشیری، ص ۱۹۳)
فرجام سخن
عبادالرحمن در حقیقت کسانی اند که بنابر فرمایش حضرت امیرالمومنین علی(ع) دارای ویژگیهای ذیل باشند:
نیکو گفتار، میانه رو در پوشش، متواضعانه راه روند، از محرمات چشم بپوشند، به علم گوش فرا دهند، یکسان در گرفتاری و آسایش باشند، مشتاق پروردگار، خداوند را از همه عظیم تر بدانند، اهل یقین، اهل حزن، امین مردم، دوری از تن پروری و تنبلی، کم خرج، عفیف، مقاوم، دوری از دنیازدگی، شب زنده دار، طلب درمان از قرآن، با آیات قرآن جواب می دهند، اهل رکوع و سجود طولانی اند، طالب رهایی از عذاب دوزخند، دانشمندانی بردبارند، نیکوکارند، در خوف و رجا بسر میبرند، پرهیزکار و متقی اند، به عبادات خود قانع نیستند، از ستایش مردم می ترسند، پایداری در دین، ایمانی آمیخته با یقین دارند، علاقمند به کسب علمند، علمی همراه با حلم دارند، میانه رو اند، خاشع در عبادتند، در اوج فقر آراسته اند، در سختی ها شکیبا و صبورند، طالب مال حلال اند، با نشاط و مسرورند.
و از منظر عرفای اسلامی می توان گفت: «اقبال حق به بنده، «ربوبیت» است و اقبال بنده به حق، «عبودیت». یعنی توجه بنده و روی آوردن او به خدای تعالی «عبودیت» است و بابا طاهر گفته: «عبودیت بندگی است آن هم بندگی ظاهر و باطن» و ابن عربی آن را «مقام ذلت و افتقار» می داند. پس در عبودیت، خارج شدن از اختیار و مفارقت از آن، جهت موافقت امر مولی، شرط اساسی است و در آن، مقام اعتراض و اعراض راه ندارد و لازمه عبودیت، رضا دادن به قضاست و ترک هرگونه عجز و لابه ای در همه امور و در گرفتاری ها و ابتلاءات است.
فرق ربوبیت با عبودیت در این است که «ربوبیت» اقبال حق است بر بنده و «عبودیت» بالعکس اقبال بنده است بر حق، بنابراین ربوبیت مقدم است و عین القضاه همدانی گفته: «عبودیت خالی است بالا گرفته بر چهره ربوبیت». و فرق آن با عبادت و عبودیت در این است که «عبودیت» از عبادت بالاتر و تمامتر است، یعنی اول مرتبه عبادت است، سپس مقام عبودیت.
به عبارت دیگر، «عبادت» صدور اعمال نیک بنده است برای طلب جزا و کسب نعمت های موجود در بهشت و طلب مغفرت و آمرزش و غیره، ولی «عبودیت» صدور اعمال نیک است از بنده بدون طلب جزا و پاداش و رسیدن به آسایش بهشت و کسب ثواب و مانند آن و عبادتی است که صرفاً به محض ایمان و اعتقاد و از صمیمم قلب و صدق و اخلاص انجام می پذیرد فقط برای موافقت امر مولای خود و بس. و عبودیت عمل بنده است از حق. بنابراین عبادت مقام عوام مؤمنان است، و عبودیت مرتبه خواص از سالکان، و عبودیت که در واقع رجوع بنده است از مرتبه الهیت به حضرت خلقیت مقام خاصالخاصان و کاملان طریقت است.
امید است با تلاش و کوشش ما هم بتوانیم در گروه «عبادالرحمن» و بندگان صالح و پارسای پروردگار عالمیان باشیم.
مراجع
منابع و مآخذ:
۱. قرآن کریم
۲. ابن ابی الحدید، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، مرکز نشر آثار فیض الاسلام، ۱۳۶۸ش.
۳. ابونعیم، احمدبن عبدالله، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۳۶۵ق.
۴. آمدی، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه: سیدهاشم رسولى محلاّتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۸ش.
۵. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
۶. ترمذی، برهان الدین، معارف: مجموعه مواعظ و کلمات سیّدبرهان الدّین محقّق ترمذی، تهران، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، ۱۳۳۹ش.
۷. ترمذی، محمدبن عیسیبن سوره، سنن الترمذی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
۸. تهانوی، محمدعلیبن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، شیاتک سومیتی آف بنگال، ۱۸۶۲م.
۹. جرجانی، علیبن محمد، تعریفات، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۷ش.
۱۰. جعفری تبریزی، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷ش.
۱۱. خوئی، میرزا حبیب الله الهاشمی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، قم، موسسه دارالعلم، ۱۳۸۶ق.
۱۲. سعیدی، گل بابا، فرهنگ جامع اصطلاحات عرفانی ابن عربی، تهران، نشر زوار، ۱۳۸۷ش.
۱۳. سنائی، مجدودبن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
۱۴. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر، جامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، قاهره، دارالحدیث، ۱۳۷۹ق.
۱۵. شبر، سید عبدالله، اخلاق: ترجمه کتاب الاخلاق، قم، هجرت، ۱۳۸۴ش.
۱۶. شریعت، محمدجواد، کشف الابیات مثنوی نیکلسون، اصفهان، کمال، ۱۳۶۳ش.
۱۷. شریف رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، منشورات دارالهجره، بی تا.
۱۸. صفی پوری، عبدالرحیمبن عبدالکریم، فرهنگ عربی-بفارسی منتهی الارب فی لغه العرب، تهران کتابخانه سنائى، ۱۲۹۷ق.
۱۹. طبری، محمدبن جریر، ترجمه تفسیر طبری، تهران، توس، ۱۳۶۷ش.
۲۰. عبدالکریمبن هوازن، قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی حسنبن احمد عثمانی با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۱ش.
۲۱. عطار، محمدبن ابراهیم، تذکره الاولیاء، تهران، زوار، ۱۳۷۰ش.
۲۲. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، تهران، بی نا، ۱۳۷۰ش.
۲۳. نیسابوری، مسلمبن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۵ق.
۲۴. الهاشمی الخوئی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، قم، موسسه دارالعلم، ۱۳۸۶ق.
۲۵. هجویری، علیبن عثمان، کشف المحجوب، تهران، سروش، ۱۳۸۳ش.
نویسنده:
راهب عارفی میناآباد: دکتری زبان و ادبیات فارسی – از اهل سنت
فصلنامه حبل المتین شماره ۱۶
انتهای متن./
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰