اینجا مدرسه نیست، مسجد است/ جایی که بچهها بودن در آن را تبلیغ میکنند
شور، هیاهو و سر و صدا؛ چند نوجوان در حال دویدن در حیاط هستند و چند نفر دیگر دارند بنر، کابل، نردبان و … را جابه جا می کنند. تعدادی دانش آموز هم در کلاس درس نشسته اند و دارند به تدریس ملعمشان گوش میدهند. اینجا کلاسهای ریاضی، عربی، زبان، شیمی و فیزیک برپاست. ساعت
شور، هیاهو و سر و صدا؛ چند نوجوان در حال دویدن در حیاط هستند و چند نفر دیگر دارند بنر، کابل، نردبان و … را جابه جا می کنند. تعدادی دانش آموز هم در کلاس درس نشسته اند و دارند به تدریس ملعمشان گوش میدهند. اینجا کلاسهای ریاضی، عربی، زبان، شیمی و فیزیک برپاست. ساعت ۱۶:۳۰ روز جمعه است و اینجا یک مسجد است.
مثل بسیاری از مساجد تهران درش محصور شده در میان تابلوهای بزرگ مغازههاست؛ به طوری که اگر با دقت نگاه نکنی ممکن است درب مسجد را ندیده رد کنی. خانم هستی و وارد بخش آقایان مسجد شدهای اما کسی تو را بازخواست نمیکند، آنقدر رفت و آمد به این مسجد راحت است و از همه قشری میآیند و میروند که باورت میشود اینجا خانه خداست. با امام جماعت مسجد برای مصاحبه و تهیه گزارش از مسجد هماهنگ کرده و از پشت تلفن هم به راحتی حدس زدهای که با یک امام جماعت جوان و خوش اخلاق روبه رو خواهی شد.
یک مشکل مساجد کنونی کشور این است که امام جماعت فقط وقت نماز به مسجد میآید و بعد از نماز هم میرود، اما حالا ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر جمعه است و امام جماعت در اتاقش را باز میکند تا داخلش شوی.
اتاقهای بزرگ مسجد برای کوچکترها/ اتاقهای کوچک برای بزرگترها
اتاق امام جماعت و هیئت امنا؛ اتاقی بسیار بسیار کوچک با صندلیهای بسیار معمولی و تویی که به محض ورود به مسجد به کلاس دانشآموزان سرک کشیدهای و دیدهای که چه اتاق بزرگ، صندلیهای مناسب و وایت برد بزرگ و خوبی دارند؛ با خودت می گویی احسن؛ اتاقهای بزرگ مسجد و امکانات خوب مسجد برای بچهها، امکانات کمتر برای بزرگترها.
چند دقیقه از شروع صحبتت با امام جماعت نگذشته که دو جوان وارد اتاق میشوند. امام جماعت آنها را معرفی میکند و میگوید از دانشجویان موفق همین مسجد هستند و به بچهها درس میدهند. امام جماعت آنها را دعوت کرده تا حرفهایشان را بزنند. (خودش دعوت کرده ما هم در جریان نبودیم). باز هم در دلت چند احسن نثار چنین اندیشهای میکنی و میروی سراغ مصاحبه.
حجتالاسلام والمسلمین رنجبر امام جماعت جوان مسجد الرسول(ص) نازی آباد(بازار دوم) از شرایط مسجد میگوید از اینکه دانشجویان برتر مسجد که در حال تحصیل در دانشگاههای تهران، علامه، شهید بهشتی، علم و صنعت و … هستند اینجا به دانشآموزان درس میدهند. البته پول کمی به این معلمان جوان داده میشود و بیشتر فعالیت این دانشجویان نخبه داوطلبانه است. از اینکه با یک صحبت کوتاه بین دو نماز پول تهیه ۱۸ کانکس برای زلزلهزدگان کرمانشاهی فراهم شده و بچههای مسجد خودشان رفتهاند و کانکسها را به مردم تحویل دادهاند، سخن میگوید از اینکه به محض اعلام به مردم برای کمک، خانمها همان لحظه انگشترشان را درآوردند و هدیه دادند.
وی از تهیه جهیزیه برای جوانان محل سخن میگوید و از اینکه نیازمندان به این مسجد مراجعه میکنند و بچههای مسجدی پس از تحقیق و اطمینان از صحت و سقم وضعیت افراد تا جای ممکن به آنها کمک میکنند؛ اولویت نیازمندان محل است. البته فعلاً صندوق وام و خیریه ندارند و کمکها جمعآوری و ارائه میشود اما قصد دارند صندوق هم بگذارند.
جوانان نخبه مسجد در مدارس اطراف تدریس میکنند
حجتالاسلام رنجبر از نزدیکی سه مدرسه به این مسجد هم میگوید و از اینکه با برقراری ارتباط بین مسجد و مدرسه جوانان نخبه مسجد به مدرسه میروند و برای دانشآموزان در طرحی به نام طرح شهاب تدریس میکنند. در این طرح استادان از مسجد به مدرسه میروند.
به هر حال اینجا مسجدی است که امام جماعتش ــ که تازه هم آمده ــ با ۳۰ دانشجوی این مسجد کارگروه تشکیل دادهاند تا ایدههای جدید را اجرایی کنند.
رنجبری (با تأکید بر اینکه هیچ نسبتی با امام جماعت ندارد و فامیل این جوان مسجدی «ی» نسبت دارد) یکی از جوانان این مسجد است که کار تدریس در مسجد را علاوه بر سایر برنامههای مسجدی انجام میدهد، از او سؤال می کنم چطور مسجدی شدی که پاسخ میدهد: قبل از اینکه وارد مدرسه شوم وارد مسجد شدهام. ابتدا در برنامههای بسیج دانشآموزی شرکت میکردم اما برنامهها ضعیف بودند کما اینکه هنوز هم ضعفهای بنیادینی در برنامهها هست.
وی ادامه میدهد: مسجد فضایی بود فارغ از کوچه و بازار که برایش برنامه تعریف شده بود که ما وارد این فضا شدیم و هنوز هم پاگیر این برنامهها هستیم.
مسجد تنها پاتوقی است که میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند
وی که تحصیلات دانشگاهی دارد عنوان میکند: تلاش کردیم برنامههای دانش آموزی را در دست بگیریم و در طرح شهاب، ۱۱۰ دانشآموز را پوشش میدهیم. اما هر قدر بزرگ میشویم و سازو کارها را نگاه میکنیم و مطالعه میکنیم، میبینیم مسجد تنها پاتوقی است که میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند اما در عمل و عملکردها میبینیم این مسئله محقق نمیشود.
رنجبری در ادامه به خوبی به پیشینه این مسجد اشاره میکند و از ترور نافرجام امام جماعت این مسجد «آیت الله دشتیانه» سخن میگوید و اضافه میکند: این مسجد جایگاه خاصی دارد هم از بعد سیاسی و هم بعد تربیتی. اهالی این مسجد مبارزه گستردهای با شاه داشتند و حتی اعلامیهها در چاپخانه این مسجد چاپ میشده است. بسیاری از شهدای این مسجد با سخنرانی امام جماعت این مسجد عازم جبههها شدهاند. اما ۱۰ سال پایانی فعالیت مرحوم دشتیانی اجازه برخی تغییرات را در مسجد نمی دادند. اما پس از فوت حاجی (آیت الله دشتیانه) مسجد بازسازی شد و ان شاء الله از نظر باطن هم پیشرفت کند.
وی اضافه می کند: البته در زمان مرحوم دشتیانه هم کلاسها برای بچهها برگزار میشد اما با حضور یک امام جماعت جوان کارها و فعالیت ها بیشتر شد.
قبل از فرا رسیدن زمان اقامه نماز باید از بخش بانوان مسجد دیدن کنیم. فرمانده بسیج پایگاه خواهران این مسجد حضور دارد و حلقه معرفت این مسجد برپاست. برای بانوان هر روز اینجا برنامه هست و همه آموزش ها و کلاس های احکام، معرفت و قرآن به صورت داوطلبانه توسط خود بانوان برگزار میشود.
از مسئول بسیج خواهران مسجد الرسول(ص) در خصوص مشکلات این مسجد و نحوه تعامل با امام جماعت، هیئت امنا و سایر مسئولان مسجد سؤال میکنیم که می گوید خدا را شکر مشکلی نیست اما برخی از خانمهای مسنی که سالهاست در این مسجد حضور داشتهاند برخی مواقع با برنامههای ما مخالفت میکنند مثلاً میگویند چون ۶۰ سال است ما اینجا میآییم حق داریم؛ ما هم احترام بزرگی آنها را نگه میداریم.
به دفتر کوچک امام جماعت مسجد باز میگردم و عیسی نعمتیان، عضو هیئت امنای مسجد الرسول(ص) به ما اضافه میشود. می گوید از ۱۷ سالگی فعالیتش را در این مسجد آغاز کرده البته قبل از آن هم به مسجد میآمده اما صرفاً نمازگزار بوده است.
او اضافه میکند: از زمان انقلاب فعالیتهای سیاسی و امنیتی خود را آغاز کرده و فرمانده پایگاه همین مسجد بوده است. در زمان مرحوم دشتیانه این مسجد هیئت امنا نداشت بعد از فوت ایشان برای مسجد هیئت امنا تعیین شد. این مسجد ۹۴ شهید دارد. پس از انقلاب آیتالله دشتیانه (امام جماعت وقت) هم توسط گروه فرقان ترور شد اما به شهادت نرسید.
وی از حضور مقام معظم رهبری نیز در این مسجد میگوید و اضافه میکند: وقتی مقام معظم رهبری برای سرزدن به پدر شهیدان خالقیپور آمده بودند من هم رفتم پیش ایشان، ایشان گفتند که دیگر اسم نازی آباد را از اینجا بردارید و بگذارید شهید آباد. آیتالله دشتیانه امام جماعت اینجا هم از دوستان آیت الله مهدوی کنی بودند، با آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیت الله جنتی و شهید مطهری هم دوست و آشنا بودند. آیت الله مهدوی کنی هم به اینجا زیاد میآمدند.
اینجا جزو معدود مساجدی است که روزهای جمعه باز است و نماز جماعت در اینجا اقامه میشود. بعد از انقلاب مرحوم دشتیانه خدمت امام(ره) میرسند و عنوان میکنند که اکثر نمازگزاران این مسجد مسن هستند و امام راحل به ایشان دست خطی میدهند مبنی بر اینکه نماز جمعه را مرحوم دشتیانه خودشان در این مسجد اقامه کنند.
۹۴ شهید رمز موفقیت یک مسجد/ مسجد متعلق به بچه ها است
از این عضو هیئت امنای مسجد سؤال میکنم چه چیز این مسجد را موفق کرده است؟ به عکس ۹۴ شهید مسجد اشاره میکند و میگوید آنها. در زمان جنگ اینجا مسجد محوری اعزام نیروها بود اما بعد به دلیل اینکه مسجد کوچک بود مرکزیت اعزام به مسجد دیگری منتقل شد. من سالها فرمانده پایگاه بسیج همین مسجد بودم و هیچ موقع نگذاشتهام طرح تابستانه بچهها تعطیل شود چون باور دارم از ما گذشته و مسجد متعلق به بچهها است. این مسجد در همه چیز پیشرو است. برای بازسازی عتبات عالیات در یک روز اینجا ۲۱ میلیون طلا اهدا شد. برای بازسازی عتبات عالیات یک میز گذاشتیم و دو بنر چاپ کردیم ۷۰۰ میلیون طی یک ماه جمع آوری شد. مردم اینجا ثروتمند نیستند اما اعتقاد و اعتماد دارند.
از عیسی نعمتیان سؤال می کنم چطور و چرا جوانان مسجد، فرمانده بسیج ۵۵ ساله مسجد را عمو عیسی صدا می کنند؟ پاسخ میدهد: توی هیئت من کفش جفت میکردم و گاهی به این و آن میگفتم که چه کار کنند از همانجا عمو عیسی صدایم کردند.(می خندد). اما امام جماعت مسجد معتقد است عمو عیسی آنقدر روحیه جوانگرایی دارد که بچهها به راحتی با او ارتباط برقرار میکنند و اضافه میکند: از بین پنج عضو هیئت امنا بچهها سراغ عمو عیسایشان میآیند. ایشان پدر معنوی و تکیهگاه بچههای مسجد هستند.
هیئت امنا دستور نمیدهد پیشقدم میشود تا بچهها دنبالشان بروند
امام جماعت مسجد ادامه میدهد: حاج آقای نعمتیان در کارهای فرهنگی مسجد دستور نمیدهد اول خودشان پیشقدم میشوند و کارها را شروع میکند بقیه بچهها هم دنبالشان میروند.
این عضو هیئت امنای مسجد الرسول(ص) در پاسخ به این سؤال که چه میکنید که بچههای مدرسهای به مسجد بیایند و در مسجد بمانند، گفت: با بودن یک امام جماعت خوب بسیاری از مشکلات حل میشود. من بچهها را استخر، فوتبال و … میبردم. برای بچهها مربی تکواندو میآوردم و میز پینگ پنگ میگذاشتم به نظر من بچهها در مدرسه به اندازه کافی درس میخوانند وقتی بچهها میآیند مسجد، باید بازی کنند. بعد برای بچهها مسابقه دینی برگزار میکردم و به بچهها میگفتم مثلاً خلاصه فلان کتاب را به من بگویید تا به شما جایزه بدهم، مسابقات قرآنی و کتاب خوانی برگزار میکردم.
او تصریح میکند: بچههایی که اینجا هستند را عین بچههای خودم میدانم و آنها را دوست دارم و دعا میکنم از این پس هم بچههای مسجد همچنان در مسجد بمانند و با فعالیت امام جماعت جوان اینجا وضعیت خیلی بهتر شود. بچهها آینده را میسازند هر کاری که میخواهیم در مسجد بکنیم باید برای بچهها باشد.
عمو عیسی مسجد الرسول (ص) از بیحوصلگی برخی مسجدیها هم گله میکند، آنهایی که که فکر میکنند نباید در مسجد دوید، بازی کرد، سر و صدا کرد و … و می گوید: امیدوارم تا زمانی که زنده هستم پیرمرد خوبی باشم و حوصله بچه را داشته باشم.
اینجا تماشایی است
صدای همهمه و هیاهو از بیرون اتاق میآید. بچهها دارند وضو میگیرند آنقدر نوجوان و جوان در مسجد زیاد است که واقعاً تعجب میکنی. صدای اذان بلند شده است و بچهها به نماز ایستادهاند. تماشایی هستند. با خودت فکر میکنی لابد عضو هیئت امنای مسجد همیشه اول صف میایستد و نماز میخواند؛ عذرخواهی میکنی که به خاطر مصاحبه وقت او را گرفتهای، پاسخ میدهد: از وقتی ماجرای آتش زدن مساجد اتفاق افتاده بیشتر وقتها صبر میکنم نماز جماعت تمام شود، بعد نماز میخوانم.(در طول مصاحبه هم تمام نگاهش به درب مسجد بود.) بعد بلند میشود و کنار پنجره اتاق میآید و دانه دانه نوجوانان و جوانان را نشان میدهد، همه را می شناسد؛ اما آخر کلامش این است باید خیلی کارها برایشان بکنیم. هنوز اول راهیم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰