کاهش آسیب های اجتماعی با آگاهی بخشی و تقویت بنیان خانواده
مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و … به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد. گروه اطلاع
مطبوعات کشور به طور روزانه مهمترین و برجسته ترین رخدادهای داخلی و خارجی را پوشش می دهند. این در حالی است که بخش زیادی از خبرها، یادداشت ها، گزارش ها، گفت وگوها و … به انعکاس شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه اختصاص می یابد؛ موضوعی که توجه ویژه به آن اهمیتی فزاینده دارد.
گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ موضوع های یادشده را که انعکاس قابل توجهی در روزنامه های صبح دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ داشت؛ با هدف آگاهی بخشی و اطلاع رسانی بررسی کرده است.
**ریشه یابی عوامل و علت های طلاق
نداشتن شناخت، تفاوت فرهنگی، اعتیاد، نبود تفاهم، دخالت خانواده ها، مشکل های اقتصادی و … از جمله عواملی هستند که باعث افزایش پدیده طلاق در جامعه شده اند که ریشه یابی علت ها و عوامل آن در کشور و ارایه سیاست ها و راهبردهایی که بتواند کارآمد و موثر باشد گام ارزنده ای است که نخست باید در درون نهاد خانواده و پس از آن به وسیله برنامه ریزان و تصمیم گیران جامعه صورت بگیرد.
روزنامه «آرمان» در مطلبی با عنوان «طلاق، فرزند هویت های ناقص است» در گفت وگو با کورش محمدی رییس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران نوشت: اکنون جامعه کارکردهای ماهرانه خود را از دست داده است. با وجود این، ما در برههای با سیستم پدرسالاری غیرماهرانه روبهرو بودیم، یعنی افراد در چارچوب خانوادههای همبسته و با یک نگاه سنتی ازدواج کرده و زندگی مشترک خودشان را تشکیل میدادند. بعد از آن جامعه ما به سمت مدرنیته حرکت کرد و مرحله گذار را از سنت به مدرنیته طی کردیم. آنچنان که بسیاری از ارزشهای سنتی در گذشته باقی ماندند که این مساله در همه فرآیندهای زندگی از جمله ارتباطات، تعاملات اجتماعی و تصمیمات در حوزه خانواده تاثیرگذار بود. از این رو امروزه ازدواجها در جایی که همبستگی بالایی وجود ندارد، اصول و فشارهای سنتی حاکم نیست و مهارت بالا برای برقراری یک ارتباط موثر بین جوانان در مواجهه با چالشها و عبور از بحرانها به حد کافی در اختیار جامعه نیست، اتفاق میافتد. آمارها نشان میدهد بیشتر طلاقها در پنج سال اول زندگی رخ میدهد. در واقع گاهی اوقات برخی زوجها طلاق را بهعنوان راه گریز و پاسخگویی به هیجانات منفی خود انتخاب میکنند.
در ادامه می خوانیم: از سوی دیگر، باید گفت که بسیاری از زوجها بهصورت احساسی، بدون تفکر و تعقل ازدواج میکنند که این مساله به شکلگیری طلاق دامن میزند. طبیعتا چنین زوجهایی مهارت کافی ندارند و بدون شناخت کافی ازدواج کرده و شناختشان کاملا احساسی و سطحی است. در اینجا تعامل بر مبنای خواستههای یک نسل تعریف میشود و این نسل احساس میکند که باید خودش را پیدا کند. نسلی که راهش را گم کرده است، یعنی اگر جوانان بخواهند خود را عرضه و ابراز وجود کنند، هویتهای ناقصشان را نشان میدهند که در ازدواج نمایان است. این در حالی است که ازدواجها حتی بدون مداخله بزرگترها صورت میگیرد و اگر هم با مداخله آنها هم باشد صوری است، چون تصمیم قبلی و نهایی را جوانان بدون مشورت گرفتند.
روزنامه «قدس» در گزارشی با عنوان «پایان سیاه زندگی با موهای سپید» در گفت و گو با امان الله قرایی مقدم آسیب شناس اجتماعی می نویسد: در ازدواج ما با دوره گرایش به به طلاق روبه رو هستیم؛ نخست سال های اولیه زندگی مشترک، سپس حدود ۴۰ سالگی و سرانجام دوران سالمندی که فرزندان سرو سامان می گیرند. البته در هر دوره شرایط طلاق و طرف متقاضی آن نیز متفاوت است. چنان که حدود ۴۰ سالگی این زنان هستند که زغبت بیشتری به طلاق از خود نشان می دهند.
در ادامه می خوانیم: دلایل گوناگونی در برروز طلاق در سالمندی موثر است، چنان که در میانسالی بنابرر ناکامی هایی که در زندگی مشترک دیده می شود، زوجین به دنبال طلاق هستند. البته چنانچه زنان فاصله سنی بیشتری با مرد داشته یا همسر چندم محسوب شوند، در این دوره زن ها بیشتر به طلاق می اندیشند.
روزنامه «آسمان آبی» با درج گزارشی با عنوان «چگونه با فرزند طلاق رفتار کنیم؟» می نویسد: می خواهیم درمورد فرزندان طلاق و روحیات و رفتارهای آنان و آسیب های روحی و روانی که در پی طلاق متوجه آنان است صحبت کنیم. پس از پلهها وارد راهرویی باریک و دراز میشوی که بیشباهت به سالن انتظار اتاق عمل نیست؛ با این فرق که آنجا پس از قدم زدنهای پرالتهاب میتوانی منتظر شنیدن خبری خوش باشی و اینجا منتظر کوبیدن مُهر جدایی بر پیکر پیوندی زناشویی که با هزاران امید و آرزو شکل گرفته بود. فرزندانی قد و نیمقد و معصوم که حاصل این پیوند ناکام هستند، نمیدانند به کدام سو باید بروند و به کدام آینده چشم بدوزند. بعد از مدتی کش و قوس سرانجام مهر طلاق روی شناسنامهها میخورد و خلاص. خلاص؟ نه. شاید پدر و مادر از دست هم خلاص شوند اما برای فرزندان این تازه اول ماجرا است. آنان حالا یک عنوان تازه دارند: «فرزندان طلاق»؛ و مساله همین جا است.
در ادامه این مطلب می خوانیم: کارشناسان و روانشناسان، فرزندان طلاق را به سه گروه سنیِ از تولد تا سه سالگی، از سه سالگی تا ۱۳ سالگی و از ۱۳ سالگی تا ۱۸ سالگی تقسیم میکنند. افزون بر سن، آثار طلاق و جدایی والدین دسته بندیهایی جداگانه از آنان ایجاد میکند؛ کودکانی که به خاطر فقدان محبت خانوادگی و ناقص بودن بافت خانواده دچار آسیبهای روحی روانی و اجتماعی مختلفی میشوند که تا پایان عمر بر نحوه زندگی خصوصی و اجتماعی آنان نیز تاثیر خواهد گذاشت. از نگاه «مهرانگیز پیوسته گر» روانشناس و استاد دانشگاه، رده سنی کودکان در آثار و عوارضی که طلاق بر آنان میگذارد بسیار مهم است. کودک در این سن، به این دلیل که محکوم به ماندن در کنار یکی از والدین است، دچار عارضه متغیر جنسیت میشود به این معنا که پسر میخواهد با پدر همانند سازی کند و دختر با مادر اما با مُهر جدایی و طلاق این آرزو میسر نخواهد شد. کودکان سه سال به بالا به طور معمول خود را در این جدایی مقصر میدانند و از اینکه نتوانستهاند جلوی این اتفاق را بگیرند، احساس عذاب وجدان و گناه میکنند.
**عزم ملی در مدیریت بحران و کاهش آسیب ها
تداوم آلودگی گسترده هوا، بارش برف، زلزله، ریزگردها و … آزمایش بزرگی برای مسوولان و مردم است که آیا آمادگی کافی برای مقابله با بحران در کشور وجود دارد یا نه. عواملی که در صورت نداشتن مدیریت بحران می تواند آسیب های جدی در کشور به وجود آورد که با عزم ملی و سیاست های بلندمدت و منطقی باید خطرهای ناشی از این عوامل را در جامعه کاهش داد تا یک نوع اعتماد متقابل میان مردم و مسوولان به وجود آید.
روزنامه «شهروند» در گزارشی با عنوان «مسئولیت در برابر بحران برف» می نویسد: دیگر برف هم جزو بحرانهای شهرهای مان شده است. بحران و اتفاق، دیگر مسألهای عادی شده است، یکبار پلاسکو، یکبار سیل، یک روز زلزله و حالا هم که برف. سالها بود در تهران چنین برفی نباریده و راهها را نبسته بود. با بارش برف بسیاری از راههای داخلی و خارجی شهرها بسته شد و مردم ساعتها در خیابانها و جادهها ماندند. نیروهای اداری و کارکنان شهرداری برای کمکرسانی و برفروبی خیابانها و جادهها دست به کار شدند. اما با این حال، بسیاری از منتقدان بر این باورند که شهرداری و نیروهای امدادی کمکاری کردهاند و نباید برف تا این حد در کلانشهری مانند تهران بحران میآفرید. حال از همه اینها که بگذریم این سوال پیش میآید که واقعا شهرداریها و دیگر ارگانهای امدادی تا چه میزان در این زمینه مسئولیت داشتهاند؟ آیا برفروبی خیابانها، کوچهها و پیادهراهها به عهده آنها بوده است؟ اگر در همین میان اتفاقی برای یک عابر بیفتد، چه کسی پاسخگو است؟ آیا میتواند از مسئولان شکایت کند؟
در ادامه این گزارش آمده است: مسئولیت مدنی، مسئولیتی است در برابر به وجود آورنده خسارت ایجاد شده و به وجود آورنده خسارت را ناگزیر به جبران خسارت میکند. مسئولیت مدنی به معنی مسئولیت پرداخت خسارت است، بنابراین هرجا که شخص در برابر دیگری مسئول جبران خسارتی باشد، در آنجا مسئولیت مدنی وجود دارد. در قانون مسئولیت مدنی مصوب هفتم اردیبهشتماه سال ١٣٣٩ تعریفی از مسئولیت به میان نیامده و مسئولیت شخص را منوط به عمد یا تقصیر شخص حقیقی یا حقوقی اعم از اشخاص عادی یا کارمندان دولت آورده و سخنی از قوای قاهره در تحقق مسئولیت مدنی دولت آورده نشده است.
روزنامه «مردم سالاری» در یادداشتی با عنوان «بحران برف یا بحران بی اعتمادی!» به قلم فرزاد آذرکمند پژوهشگر اندیشه آورده است: بارش برف در روزهای اخیر در کشورمان بیش از آنکه نشان از نبود مدیریت بحران و یا فقدان امکانات زیرساختی و سخت افزاری برای حل مشکلات شهری و جادههای بین شهری و برون شهری باشد، نشان از عمیقتر شدن بحران «بیاعتمادی» در جامعه ایرانی میدهد.وضعیت اسفناکی که روز به روز درحال افزایش است و در مواقع بحرانی فراتر از زلزله، سیل، بارش سنگین برف و بوران خود را نشان میدهد.اما به راستی چرا ایرانیان به هم بیاعتماد هستند؟
برف روزهای اخیر نشان داد که ما ایرانیان به هم اعتماد نداریم و در مواقع بحرانی نه تنها به کمک هم نمیشتابیم که بحرانی نیز ایجاد میکنیم.هنگامیکه با بحرانی مواجه میشویم پیگیری «منافع شخصی» مهمترین دغدغه آن لحظه ما را تشکیل میدهد و خبری از حرکت به سمت «خیر جمعی» دیده نمیشود.
در ادامه این یادداشت می خوانیم: به نظر میرسد که وقت آن رسیده تا پای سخن جامعه شناسان و متخصصان امور اجتماعی بنشینیم و به راه حلهای آنها توجه ویژهای بنماییم.گسترش فرهنگ دولتی و القای دائم ارزشها از تریبونهای رسمیو اجبار برای بخشنامهای کردن فرهنگ و ارزشها نمیتواند گرهی از بحران بیاعتمادی در جامعه ایرانی حل کند.بنابراین وقت آن رسیده است که با جرأت به غیردولتی کردن فرهنگ و رشد جامعه مدنی جهت آموزش فرهنگ مدنی و اخلاقی قدم برداریم.برفهای این روزهای کشور ممکن است با تابش آفتاب آب شوند و علی الظاهر مشکلات شهری را فرو نشاند، اما بحران بیاعتمادی سرمایه اجتماعی ما را ذره ذره آب میکند و ممکن است هنگامیغلیان کند که چارهای برای حل آن پیدا نشود.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «مسئولان با دور زدن شهروندان به یکدیگر نمره قبولی می دهند!» می نویسد: با وجود هشدارها بارش برف سنگین دست مدیران بحران و شهرداریها و مسئولان دستگاههای مختلف را در مدیریت بحران رو کرد. مختل شدن تردد در شهرها و راههای برونشهری و یخزدگی معابر شهری و امدادهای دیرهنگام همه و همه دست به دست هم داد تا بار دیگر شاهد آن باشیم که در بحران زندگی میکنیم و مدیریت بحران را نمیشناسیم.بارش برف شهرها را به حالت نیمهتعطیل کشاند و راههای تردد در درون شهر و برون شهر را قفل کرد. دستگاههای امدادی و خدماتی به رغم تلاشها در خدماتدهی عاجز ماندند و نارضایتی شهروندان از ارائه خدمات نامناسب افزایش یافت و مدیران بحران و دستگاههای زیرمجموعه باز هم با دور زدن شهروندان به عملکرد خود نمره قبولی دادند!
در ادامه آمده است: بارش برف در کشور مشکلات زیادی را برای هموطنان و همشهریانمان ایجاد کرد. از در راهماندگان گرفته تا نامناسب بودن راههای درونشهری همگی بر نداشتن مدیریت بحران در کشور صحه گذاشت، این در حالی است که رئیس سازمان مدیریت بحران کشور برای این ناهماهنگی دلایل دیگری عنوان کرد.
**حجاب و عفاف ضامن سلامتی جامعه
حجاب و عفاف به عنوان ۲ ارزش در جامعه بـشری و بـه ویژه جوامع اسلامی مطرح اسـت. هر چند در فلسفه پوشش در اسلام به آرامش روانی نیز توجه شده که در اثر وجود آن در زنان این آرامش برای جامعه به ارمغان می آورد. جنبه دیگر فلسفه پوشش جنبه خانوادگی بوده که به استحکام پیوند خانوادگی باز می گردد و به تقویت بنیان خانواده کمک می کند. از این رو حجاب و عفاف مانع از بروز بی بند و باری در افراد شده و سلامت شهروندان را تامین می کند.
روزنامه «شرق» در یادداشتی با عنوان «بدحجابی شرعی و مجازات قانونی» به قلم نعمت احمدی حقوق دان نوشت: اینکه در ٣٩ سال گذشته نتوانستهایم تعریف ثابت و مورد قبولی درباره پوشش بانوان به دست دهیم باعث شده طراحان مد و کسانی که دستاندرکار تهیه لباس هستند، با ذوق و سلیقه شخصی طراحی لباسهای زنانه را بر عهده داشته باشند؛ از مقنعه به روسری، از روسری به شال و درباره مانتو هم در این سالها انواع و اقسام مانتوها مد شده است؛ گاه بلند، گاه کوتاه و با دکمه یا جلوباز. مأموران هم هرازگاهی تصمیم میگیرند به تقابل با مصرفکنندگان و حتی تولیدکنندگان بپردازند.
در ادامه می خوانیم: حال که موضوع حساس شده لازم است تعریفی حقوقی از حجاب شرعی داشته باشیم تا در مواردی که زنان و دختران روسری خود را برنمیدارند، اما نوع پوشش آنان مورد ایراد مأموران قرار میگیرد، تعریف واحدی از حجاب شرعی داشته باشیم. این مسئله، چالشی است که باید آن را بهنوعی مدیریت کرد که به تقابل بین دختران و دستگاه قضائی و ضاطبان آن تبدیل نشود.
روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «وضعیت حجاب از نگاه ایرانیان» آورده است: نتیجه دو پژوهش انجامشده توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۹۳ مورد بررسی قرار گرفته است که طی آن با اشاره به پژوهشهایی که در طول چند دهه گذشته درباره نگرشهای مربوط به حجاب انجام شدهاند، به تحقیقی درباره ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال ۱۳۵۳ توسط علی اسدی صورت گرفته است، توجه داده شده که در آن درباره ترجیح داشتن همسر باحجاب یا بیحجاب، سنجشی صورت گرفته و یافتههای این تحقیق که نشان میدهد که در سال ۱۳۵۳ – چهار سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی – سهچهارم جمعیت (۷۵ درصد)ترجیح میدادهاند همسر باحجاب داشته باشند و ۷ درصد نیز تمایل به داشتن همسر بیحجاب داشتهاند.
نگاهها درباره نحوه مواجهه دولت با مسأله بدحجابی به نظر میرسد در طی دهه گذشته تغییر یافته است و نزدیک به نیمی از پاسخدهندگان به پژوهش سال ۱۳۹۳، معتقدند حجاب، مسألهای شخصی است و دولت نباید در آن دخالت کند. این میزان در سال ۸۵ برابر ۳۴.۸درصد بوده که نشان میدهد تعداد افرادی که معتقدند دولت نباید در بحث حجاب دخالتی کند، در این مدت افزایش ۱۵ درصدی داشته است. در مقابل، حدود ۴۰ درصد پاسخگویان معتقدند باید با بدحجابی برخورد شود که این میزان در سال ۸۵ برابر با ۵۵.۵درصد بوده است؛یعنی از تعداد معتقدین به دخالت دولت در این مدت ۱۵ درصد کاسته شده است. ۵۸.۹درصد مردم ایران در سال ۱۳۸۲ نیز حجاب را امری مذهبی که اجرای آن الزامی است، تلقی میکردهاند، به عبارتی در سال ۱۳۸۲، ۴۱.۱ درصد مردم موافق اجباری شدن حجاب نبودهاند.
در ادامه این گزارش می خوانیم: رویکردهایی که در گذشته اتخاذ شدهاند که بارزترین آنها، قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب است، هدف انتقادات قرار دارند و حداقل اجماع آن است که دستگاههای ذیربط از اجرای آن بهطور کامل سر باز زدهاند. کارشناسانی هم که از موضع اتخاذ رویکردهای غیرخشن و پیدایش تغییرات اجتماعی گسترده سخن میگویند، صورتبندی عملی مشخصی برای راهکارهای پیشنهادی ارائه نمیکنند و هنوز الگوی مشخصی از تحقیقات برای شاخصسازی وضعیت حجاب در قالب کمیتههایی که حداکثر اجماع میان محققان و سیاستگذاران درخصوص آنها وجود داشته باشد، وجود ندارد.
روزنامه «همدلی» در گزارشی با عنوان «پوشش به شرطِ پوشش» نوشت: «در جایی که پوشش و کلام تعارض جدی با عرف مرسوم در جامعه ایرانی و اسلامی دارد، تلویزیون نباید آن را به طور کامل پخش کند.» شرط محمد حسامفر، مدیر تامین برنامه شبکه «نمایش» برای پوشش مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر، واکنشهای متفاوتی را در میان اهالی سینما برانگیخت. شبکه «نمایش» مراسم افتتاحیه سیوششمین دوره جشنواره فیلم فجر را به صورت زنده پخش کرد اما ظاهرا مدیران صدا و سیما، پوشش هنرمندان حاضر در افتتاحیه را برنتابیدهاند و پخش زنده اختتامیه را منوط به رعایت حجاب استاندارد از سوی سینماگران کردهاند. مسعود آبپرور، کارگردان سینما جزو اولین سینماگرانی بود که به شرط تلویزیون واکنش نشان داد: «پخش مراسم جشنواره حرکت خوبی است اما شنیدم یکی از مدیران پخش، آن را منوط به پوشش شرکتکنندهها میداند.
اعتراض نحوه پوشش زنان فعال در عرصه سینما اتفاق تازهای نیست. معروفترین واکنش به روزنامه «یا لثارات» برمیگردد. این نشریه در انتقاد از حجاب بازیگران زن و همسران ستارههای سینما از واژه «دیاثت فرهنگی» استفاده کرد. مهران غفوریان نیز به واسطه حضور تصویر خودش و همسرش در کنار مطلب، جزو اولین کسانی بود که به این مسئله واکنش نشان داد. در سوی مقابل برخی معتقدند بازیگران سینما حداقل در ظاهر، عنوان هنرمند را یدک میکشند، به همین خاطر میخواهند متفاوت باشند.
در ادامه می خوانیم: هنوز علاقهمندان به سینما شلوارهای عجیب و غریب نوید محمدزاده را به خاطر دارند اما این میل به متمایز بودن در میان سینماگران زن بیشتر به چشم میخورد. مانتوهایی با مدل و نقشی خاص که گاهی یک طراح به صورت اختصاصی برایشان دوخته و شال و روسریهایی که رغبت چندانی به محکم بستنشان وجود ندارد اما هر چه هست هنرمندان سینما با همین پوشش در کوچه و خیابان میروند و میآیند و برخی از مردم را نیز شبیه به خود میبینند، بنابراین بسیار دور از ذهن به نظر میرسد یک ستاره سینما تنها برای خوشامد رسانه ملی و صرف پخش مراسم اختتامیه جشنواره، پوششی را انتخاب کند که به مذاقش خوش نمیآید، آن هم در مهمترین فستیوال ملی سینما که بیش از هر روز دیگری در معرض دید مردم و اهالی سینما قرار دارد.
*گروه اطلاع رسانی
خبرنگار: مهدی احمدی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
پژوهشم**۹۳۷۰**۹۱۳۱
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearch همراه شوید.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰