باید تام هَنکس به دنیا میآمدم!/ از اتفاقهای تلخ «آپاندیس» کمدی میسازم

خبرگزاری فارس_ علی دهبان: رضا اکبرپور بازیگر جوانی است که در فیلم سینمایی «آپاندیس» یکی از نقشهای اصلی فیلم را ایفا کرد. با اینکه «آپاندیس» نتوانست اکران موفقی داشته باشد، اما این بازیگر جوان توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. با وی گفتوگویی داشتیم که در پی میخوانید. _بهتر است پیش از بحث
خبرگزاری فارس_ علی دهبان: رضا اکبرپور بازیگر جوانی است که در فیلم سینمایی «آپاندیس» یکی از نقشهای اصلی فیلم را ایفا کرد. با اینکه «آپاندیس» نتوانست اکران موفقی داشته باشد، اما این بازیگر جوان توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. با وی گفتوگویی داشتیم که در پی میخوانید.
_بهتر است پیش از بحث و گفتوگو در ارتباط با فیلم سینمایی «آپاندیس» کمی از ابتدای فعالیت خود در حرفه بازیگری توضیح دهید.
من در سال ۱۳۷۹ وارد کلاسهای بازیگری کانون حُر شدم. همانطور که میدانید، کلاسهای بازیگری مختلفی وجود داشت، اما هزینهشان زیاد بود و ما نمیتوانستیم آن را تقبل کنیم. از طرفی کانون حُر به محله ما نزدیکتر بود و آن سالها، سالهای درخشان کانون بود. در آن زمان هنرجوهایی وارد کانون حر شدند که هر کدامشان تشنه یادگیری بودند و از طرفی اساتیدی آموزش میدادند که همچون هنرجو تشنه یاد دادن بودند. در واقع در آن زمان آموزش بازیگری صرفاً یک بیزینس نبود، اما الان شرایطی پیش آمده که حتی برای گرفتن تست هم هزینههایی را دریافت میکنند. در همان زمان چندین تئاتر در کانون حُر اجرا کردم که مورد استقبال قرار گرفت و یکی از بهترین خاطرههایم اجرای مونولوگی است که در حوزه هنری در بین ۶۸ اثر دیگر ارائه کردم که در همان سال جزو کارهای برگزیده بود. در نهایت یک ماه فرصت اجرای عمومی را در حوزه هنری به من دادند که برایم بسیار جذاب بود.
این نکته را تا به حال جایی عنوان نکردهام، اما بعد از یک بازه زمانی فعالیت در تئاتر به طور آزاردهندهای با مشکلات مالی مواجه شدم. در نهایت تصمیم گرفتم کمی از تئاتر فاصله بگیرم و کاری انجام دهم که بتوانم شرایط مالی خود را تا اندازهای بهبود بخشم. همین رویه ادامه داشت تا سال ۱۳۹۰ که با علی سرآهنگ آشنا شدم. با او نمایشی را روی صحنه بردیم که هر دو در آن بازی میکردیم. او میخواست یک تلهفیلم بسازد و بعد از همکاری در تئاتر یکی از نقشهای فیلمش را برای من در نظر گرفته بود. نام این تلهفیلم «زمانی برای ایستادن» بود. این فیلم یک اثر باکیفیت شد که در جشنواره جامجم آن سال به عنوان سه فیلم برگزیده انتخاب شد. بعد از آن فیلمنامه دیگری را با علی سرآهنگ نوشتیم با عنوان «کوچ». در این فیلمنامه یک نقش بسیار خوب وجود داشت که علی آن را برای من در نظر گرفته بود. متأسفانه به دلایلی من نتوانستم آن نقش را ایفا کنم، اما آن اثر ساخته شد و من به عنوان نویسنده در آن کار حضور داشتم، که البته فیلم توقیف شد و به تازگی قرار است وارد شبکه نمایش خانگی شود.
*یک میلیارد هزینه برای گرفتن نقش اول
مدتی بعد، دوستی به نام مهرداد حسنی بازی مرا در آن تلهفیلم دید و برای بازی در فیلم سینمایی «حرفهای درگوشی» به کارگردانی حسین نمازی من را به آن معرفی کرد. تمرینها و دورخوانیهای خود را آغاز کردیم، تا اینکه عنوان کردند این فیلم پروانه ساخت نمیگیرد. بعد از این حسین نمازی به سراغ ساخت فیلم سینمایی «آپاندیس» رفت. در آن فیلم دوباره به من نقشی را پیشنهاد داد و در نهایت توانستیم در این پروژه باهم همکاری کنیم. در واقع خدا را بسیار شکر میکنم که توانستم در فیلم سینمایی «آپاندیس» حضور پیدا کنم. آن هم در شرایطی که طبق گفته دو کارگردان شناخته شده کشورمان که در رسانه ملی حضور پیدا کرده بودند هنوز افرادی هستند که حاضرند یک میلیارد در یک فیلم سینمایی سرمایهگذاری کنند تا فرزندشان نقش اول فیلم باشد. با توجه به این شرایط این فرصت برای من غنیمت بود.
_ در حال حاضر مشغول چه کاری هستی؟
در حال حاضر مشغول بازی در یک سریال تلویزیونی به کارگردانی حسین نمازی هستم و بعد از آن هم به امید خدا قرار است با علی سرآهنگ برای اردیبهشت سال آینده همکاری داشته باشیم.
*عشق کلید پایداری در بازیگری است
_ به نظرت چه چیزی است که رضا اکبرپور را در این مسیر سخت همچنان سرپا نگه داشته است؟
خداوند از قلب من آگاه است و میداند که شعار نمیدهم، اما تنها چیزی که باعث میشود ما در این حرفه دوام بیاوریم و پایدار باشیم، عشق است. اتفاقی که برای من هنگام بازی در فیلم علی سرآهنگ افتاد، شاید اگر برای فرد دیگری میافتاد آن را به سمت افسردگی میبرد، ولی تنها عشق بود که به من کمک کرد تا دوام بیاورم و در این مسیر حرکت کنم. در آن دوره که این فیلمنامه را مینوشتیم و دو سال زمان برد، پلان به پلان فیلم را دیده بودیم و من آن را بازی میکردم، ولی به یکباره به دلایلی من از این فیلم کنار گذاشته شدم. در واقع دنبال فرصتی هستم که بتوانم در ارتباط با این مسائل صحبت کنم تا افراد علاقهمند به بازیگری به دلیل رفتارهای غیرحرفهای سرخورده نشوند و آگاهی بیشتری به این فضا و شرایط پیدا کنند.
چند روز پیش هنگام اکران فیلم سینمایی «آپاندیس» برخی از تماشاگران که متوجه من در سالن شدند، بازی من را نقد کردند. آنان حتی متوجه تغییر فیزیکی و کوچکترین جزئیات من در بازی شده بودند و اشاره آنها به این موارد خستگی مرا از تن بیرون کرد. البته متأسفانه فیلم «آپاندیس» از حضور در جشنواره باز ماند. این در حالی است که بسیاری از مخاطبان حرفهای سینما بعد از دیدن فیلم اعتقاد داشتند که «آپاندیس» میتوانست در جشنواره فیلم آن سال حضور داشته باشد. به هر حال شانس در کار ما بسیار اهمیت دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت، اما خودم میدانم که اگر بدترین اتفاقات هم برای من در این عرصه بیفتد، به دلیل حجم زیاد عشقم به این حرفه نمیتوانم سینما و تئاتر را رها کنم.
در ابتدا اگر اتفاقی میافتاد که احساس میکردم حقوق من رعایت نشده است با خشم رو به خودم میگفتم باید از حقم دفاع کنم، اما به مواردی فکر میکردم که به من آرامش میداد و به گذشته خودم نگاه میکردم و میگفتم سال ۸۹ در چه جایگاهی قرار داشتم و حالا امروز با همه اجحافهایی که رخ میدهد کجا ایستادم و این روند رو به رشد با همه پستی و بلندیهایش قلب من را تسکین میدهد.
* قواعد بازی در سینما را پذیرفتهام
_ کسانی بودند که با دیدن فیلم سینمایی «آپاندیس» به تو پیشنهاد بازی دهند؟
نکته دیگری که باعث آرامشم شده بود پیشنهادهایی بود که بعد از اکران فیلم سینمایی «آپاندیس» به من شد. در میان این پیشنهادها هم فیلم کوتاه بود، هم سریال و هم فیلمسینمایی. نزدیک به ۵ پیشنهاد داشتم که واقعاً هیچکدام را نپذیرفتم. همین هفته گذشته یک پیشنهاد بسیار خوب در شبکه نمایش خانگی داشتم، اما باز هم نپذیرفتم. من ایدهالهایی در ذهن دارم که برای رسیدن به آن باید تحمل و صبر خود را افزایش دهم. بگذارید این طور بگویم: من قواعد بازی را پذیرفتم. هر بازی قواعد خاص خودش را دارد. پذیرفتهام در سینمای کشورم با همین قواعدی که وجود دارد، کار کنم قواعدی که ممکن است در حقات اجحاف شود. قواعدی که به من میگوید فعلا به تو اجازه نمیدهیم دیده شوی و ابراز وجود کنی.
*حذف عکس از پوستر برایم خاطرهای خندهدار است
_ این فضا به نوعی شبیه جنگ است. مثلا شنیده بودم که در ابتدا کمتر عکسی از تو در رسانهها منتشر میشد و یا در افتتاحیه فیلم که خودم حضور داشتم دیدم روی فرش قرمز نبودی. این در حالی است که جزو نقشهای اصلی فیلم هستی.
بله به هر حال در این شرایط حالا مرد میخواهد که بیاید و بجنگد و خودش را بالا بکشد. این هنرمندانمان در تئاتر هستند که مثل شیر میجنگند و کار میکنند و به مرور تبدیل به ابرقدرتهایی میشوند، که سر اسمشان دعواست. این برای من لذتبخش است و برای همین تصمیم گرفتم که روزی را رقم بزنم که تمام اتفاقهای ناخوشایند، مانند اینکه عکسم را در ابتدا از روی پوستر حذف کردند، اسمم را کوچک کردند و برای دیده نشدنم تلاش کردند به عنوان یک خاطره خندهدار در ذهنم ثبت شود.
* اتفاقهای تلخ «آپاندیس» روزی برایم یک خاطره کمدی میشود
در حال حاضر ۲ تا ۳ سال است که از تولید فیلم سینمایی «آپاندیس» میگذرد و جا دارد از حسین نمازی تشکر کنم. رفاقتی که بین ما به وجود آمد برایم بسیار ارزشمند است. قطعا روزی خواهد رسید که اتفاقهایی که به دلیل بازی در فیلم «آپاندیس» افتاد، تبدیل به یک خاطره کمدی برایم شود.
* باید تام هنکس به دنیا میآمدم؟!
میدانید چه جملاتی قلب آدم را به درد میآورد؟ جملاتی مانند اینکه چرا باید عکس «این پسر روی پوستر باشد، مگه این پسر کیه». گویا من باید همان زمان که به دنیا میآمدم، حتماً چهره شناخته شدهای میبودم. آیا باید از همان کودکی تامهنکس به دنیا میآمدم؟! آیا با این نگاه میتوان توقع داشت که چهرههای جدید به سینما معرفی شوند؟ اینجاست که میگویم باید سنگ زیرین آسیا بود.
مادر من همیشه آیهای از سوره انعام را برای من میخواند که مضمونش این است: بیاذن خدا هیچ برگی از درخت بر زمین نمیافتد. این یعنی اینکه من را خداوند میبیند و بدون خواسته او قدمی از پیش نخواهم برد. یعنی خواست خدا از هر چیزی باارزشتر است. همین که بین این همه علاقهمند و بازیگر و کارگردان طوری اتفاقات را رقم میزند که رضا اکبرپور به حسین نمازی میرسد، این برای من یک نشانه است.

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰