تاریخ انتشار : شنبه 23 دی 1396 - 4:55
کد خبر : 21144

بازخوانی وصیت‌نامه شهید محمدرضا فطرس

بازخوانی وصیت‌نامه شهید محمدرضا فطرس

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، شهید محمدرضا فطرس در سال ۱۳۴۳ در شهر خرم‌آباد در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدر وی کارمند ساده اداره بهداری و یکی‌از خادمین دربار حسین بن علی(ع) است که عمری رادر راه خدمت

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، شهید محمدرضا فطرس در سال ۱۳۴۳ در شهر خرم‌آباد در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدر وی کارمند ساده اداره بهداری و یکی‌از خادمین دربار حسین بن علی(ع) است که عمری رادر راه خدمت به اسلام و مدیحه‌سرایی ائمه‌اطهار(ع) صرف کرده است.
شهید محمدرضا فطرس فرزند اول خانواده خود بود که بقیه اعضای خانواده ازجمله مادر مریضش بی‌نهایت به وی عشق می‌ورزیدند.تحصیلات خود را با پایین‌ترین امکاناتی که در اختیار داشت در دبستان‌های مختلف خرم‌آباد نیمه تمام گذاشته بود و در عین آگاهی در سال ۱۳۵۷ با ترک کلاس درس به صفوف انقلابیون اسلامی پیوست و از همان زمان فعالیت خود را آغاز نمود تا این‌که توسط وابستگان شرق و غرب در حین توزیع و پخش اعلامیه از راه دور هدف قرار گرفته و از ناحیه پا مجروح شد.
پس از مدت زمانی اندک تقریباً بهبود یافت مجدداً اقدام به فعالیت می‌نماید و در گرما‌گرم انقلاب پیروزمندانه به پیش می‌تاخت.
شروع پانزدهمین بهار زندگیش مصادف با اولین بهار آزادی انقلاب بود و هم‌زمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به‌طور افتخاری جذب ارگان‌های اسلامی شد.رفته رفته با صداقتی که داشت جای خود را بین یاران اسلام و امام و جوانان باز کرد.
عشق به الله چنان رضا را احاطه کرده بود که در حالی‌که می‌توانست لااقل برای استراحت شب زیراندازی داشته باشد به‌یاد مستمندان و آوارگان روی زیلو و فرش می‌خوابید و آن‌ها را به رختخواب ترجیح می‌داد.
شب را حتماً با وضو می‌خوابید و اکثراً به نماز شب برمی‌خواست و اضافه بر روزها دوشنبه و پنج‌شنبه خیلی از روزهای دیگر را روزه‌دار بود کمک و صدقه را از کارها و وظایف روزمره خویش می‌دانست و به‌همین منوال زندگیش گذرا بود تا زمانی‌که به فرمان امام در سخنی تاریخی سازش مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی(بسیج) عضویت این ارگان را پذیرفته و با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.پس از مدت‌ها دوری از درس به خواست خانواده جهت امتحان و اخذ مدرک دیپلم مبادرت به ادامه درس خواندن نمود و با تائید منطقه از وی امتحان درسی به‌عمل آمد که نتیجتاً از دبیرستان شهید مطهری(ملک الشعرای بهار) خرم‌آباد موفق به اخذ دیپلم اقتصاد شد.
مدت‌ها عضو افتخاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای خود رویا می‌دانست تا با همکاری دوستان توانست به رویای خونین خویش برسد و در سپاه پاسداران مشغول به خدمت افتخاری شد.
علاقه او نسبت به رزم به‌حدی بود که در ضمن این‌که فنون نظامی را فرا می‌گرفت مبادرت به آموزش در کلاس‌های اسلحه‌شناسی نمود.در سال ۶۲ به‌عنوان پاسدار رسمی به جمع برادران جانباز پیوست.چنان‌چه حتی زندگی خصوصی ایشان هم در دوستانش ادغام شد و فقط او عاشق خدا،عاشق اسلام و عاشق سپاه بود حتی عقیده‌اش این بود که یک هدف الهی است و نمی‌شود از سپاه به‌عنوان شغل استفاده کرد با این‌که خود را حزب رستگار و پیروز خدا کرده بود خود را حزب الهی نمی‌دانست و همیشه می‌گفت من لایق حزب‌الله بودن نیستم و ایمان داشت که فقط حزب‌الله امام است و امثال من فقط می‌توانیم طرفدار حزب‌الله باشیم.
اوقات بی‌کاری‌اش به مطالعه کتب مذهبی و در مراسم‌های دعای کمیل، ندبه و توسل و دسته‌جات عزاداری سالار شهیدان می‌گذراند.
به پیروی از پدرش به مدیحه‌سرائی پرداخته بود دوستانش را همیشه به صداقت اسلام و دوری از نفاق و قبول وحدت راهنمایی می‌کرد و همیشه راهنمای آشنایان و نزدیکان بود.
هر فرصتی که پیش می‌آمد جمع حاضر را به تصحیح قرائت حمد و سوره نماز می‌نمود احادیث وی را که حفظ کرده بود در موراد مختلف به‌کار می‌برد و از آن‌ها برای راهنمایی افراد به‌کار می‌برد و در رفتارهایش از شیوه‌های بزرگان دین استفاده می‌کرد.
مادر بیمارش را همیشه برای شهادتش آماده می‌ساخت و از وی می‌خواست در شهادتش گریه نکند.رضا می‌گفت مادر اگر من شهید شدم برایم گریه نکنید و اگر نتوانستی خودداری کنی برای امام حسین(ع) و مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید.او می‌گفت برای مظلومیت جمهوری اسلامی گریه کنید برای مظلومیت دکتر شهید بهشتی گریه کنید که مظلومانه به شهادت رسید. او می‌کوشید تا هر عنوانی‌که بیشتر بندگیش را به خدا ثابت کند در امضایش بگنجاند.ازجمله همیشه کلمه‌های(عبدالله عاصی) و (مهدی منتظر قائم) را شعار خود می‌دانست و همچنین کلمه(ف۳) را که به‌معنی فدایی سه هدف(خدا، قرآن، امام خمینی) تفسیرش نموده بود امضا او را مزین می‌کرد.عمیقاً عاشق و دلباخته نوشته‌های شهید گران‌قدر آیت‌الله دستغیب بود و توصیه‌اش به دوستان مطالعه کتاب‌های این بزرگوار بود.
قرآن خواندن را از امور جاری روزانه‌اش به حساب می‌آورد.حدود ۵۰۰ جلد کتاب مذهبی که متشکل شده از کتاب‌های شهید آیت‌الله دستغیب به‌طورکامل، اصول کافی، انواع تفاسیر قرآن و کتاب‌های گوناگون به چاپ رسیده از سپاه و ارگان‌های مختلف و سری آثار معلم شهید مطهری و دیگر کتاب‌های اسلامی بود.
کتابخانه کوچکش پنجره‌ای بود به دریای بیکران اسلام از ویژگی‌های خصوصی رضا چهره نورانی و بشاش و خندان او بود که کمتر اتفاق می‌افتاد که ناراحت باشد.در سنگر پُررمق حزب جمهوری اسلامی که بی‌شک نای و توان اسلام است همسنگر شهید گرامی حجت‌الاسلام رحیمی به‌شمار می‌رفت و فعالیت بسزایی می‌نمود.ضرباتی که بر بدن تنومندش می‌امد و برایش قابل تحمل نبود حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت یاران و نخست‌وزیری برایش قابل تحمل نبود.
از دیگر حوادثی که ایشان را متاثر می‌نمود هیاهوی کذائی بنی‌صدر خائن بود زیرا مدت‌ها پیش از عزل این خائن بنا بر آگاهی‌هایی که داشت اخبار جنایت‌ها و خیانت‌های او را می‌دانست ولی با صداقتی که نسبت به امام و اسلام داشت بنا به فرمان خاموش ماند و از این‌که دست‌هایش را از طریق لسان بسته می‌دید زجر می‌کشید.
منافقین ایشان را به‌خوبی شناخته رضا هم برای آن‌ها مشکل‌ساز بود و همیشه با بدی از آن‌ها یاد می‌کرد.دوستانش را بسیار دوست می‌داشت زیرا با بررسی و مرور بر زندگی و اعتقاد و ایمان آن‌ها را سنجیده و انتخاب می‌کرد و واقعاٌ به قبول‌شدگان در این بوته آزمایش عشق و علاقه‌ای خاص داشت.
خانه محقر پدرش پایگاه دوستان و محفل یاران حزب‌الله بود که در این گرداگرد یاران گفت‌وگوهایش خدا، قرآن و امام بود و هیچ‌وقت جنگ را فراموش نمی‌کرد و پیروزی را زمزمه می‌کرد.
با شرکت فعالانه خود در عملیات‌های موفقیت‌آمیز رمضان والفجر یک، خیبر و بدر مدرسه خوبی برای خداجویان حق‌طلب شده بود که در عملیات بزرگ خیبر این سعادت نصیب او شد که از ناحیه پا مجروح گردد که بلافاصله به پشت جبهه منتقل و بعد هم به شیراز اعزام می‌گردد در مدتی‌که در بیمارستان بود بیمارستان را برای خود قفس می‌دانست و براین اساس از بیمارستان گریخته و دوباره راهی جبهه گشت.
عاقبت در روز ۲۱ اسفندماه سال ۶۳ همان‌طور که آرزو داشت و از خدایش خواسته بود در عملیات پیروزمند بدر بنا بقول دوستان پس از کسب افتخاراتی در ۲۱ بهار عمرش به بالاترین اهداف قلبی خود که همانا دیدار معبود و لقای الله بود با لبی تشنه به عروج هجرت کرد و با غرور به زندگیش نوید پیروزی سر داد.
شهید محمدرضا فطرس مظلوم بود.مظلوم شهید شد و مراسم عزایش با کمال مظلومین و سادگی برگرار شد و جسد وی در بیابان‌های گرم جنوب در خاک عراق جهت نمایاندن راه کربلای حسینی به زوارین به یادگار ماند و به‌عنوان شهید مفقودالاثر از طریق ارگان‌ها اعلام گشت و به این نحو پرونده زندگی سردار رشید عملیات‌های شکوهمند رمضان پیروز و والفجر ۱، فاتح خیبر و غرورآفرین بدر و فرمانده واحد تخریب تیپ امام حسن(ع) بسته و چراغ راه هدایت و سعادت بندگان مخلص خدا گشت.
وصیت‌نامه شهید فطرس
به‌درستی‌که خداوند خریداری می‌کند از مومینن مال‌ها و جان‌هایشان را به بهای بهشت به آنانی‌که در راه خدا کشته می‌شوند.
چند کلمه‌ای وصیت دارم که به‌صورت نوار برای شما بیان می‌کنم.این چند کلمه وصیت‌نامه من، من حقیر محمدرضا فطرس که دوست داشتم مهدی نامم باشد، هوادار حزب‌الله و خاک پای روح‌الله…
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به شهدای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی بالاخص با درود به ۷۲ تن از شهدای جمهوری اسلامی مخصوصاً دکتر محمدحسین بهشتی من اعلام می‌کنم که تا آخرین قطره خونم طرفدار جمهوری اسلامی بوده و هستم و من امیدوارم در هر لحظه از زمان از هر قشر از توده مردم و هرکس باید هوادار حزب‌الله باشد و از آن پشتیبانی کند که همین این‌ها بودند که انقلاب را از شهر اجانب حفظ کردند همین حزب‌الله بودند که در زمان لیبرال‌ها انقلاب اسلامی را حفظ کردند.همین حزب‌الله بود که در اول شروع جنگ تحمیلی پیش‌روی مزدوران بعثی را گرفت.بعضی از افراد در جامعه هستند که سعی دارند چهره حزب‌الله را مخدوش نمایند که من امیدوارم با هوشیاری مسئولین آنان هم دستشان کوتاه شود (انشاءالله)
چند کار می‌خواستم که از دوستان می‌خواهم برایم انجام بدهند یکی این‌که پدر و مادرم را دل‌داری بدهند و به آن‌ها بگویند که چه سعادتی نصیب من شده هرچند که نمی‌شود مرا شهید گفت چون لیاقت این‌را ندارم.دوم این‌که برایم قرآن بخوانید تا می‌توانید قرآن بخوانید چون خیلی محتاج به قرآن هستم.
حرف بعدی من این است که اگر خواستند پولی به خانواده‌ام بدهند حتماً بدانند که این پول را به حساب جبهه‌های جنگ بریزند دیگر این‌که به خدا قسم من این راهی را که رفتم به دل‌خواه خودم رفتم و هیچ‌کس نه مرا به زور فرستاده و نه چیز دیگری بوده و نه اجباری و خودم چون عشق به اسلام داشتم و همیشه می‌خواسته‌ام یک خدمتگذار در راه اسلام باشم و دوست داشتم خدمتی در راه اسلام بکنم بهترین راهی را که پیدا کرده‌ام همین راهی است که الان رفته‌ام و هیچ‌کس فکر نکنم راهی بهتر از این پیدا کند.
و پیشنهادی که به بقیه دوستان و برادران دارم این است که اگر می‌خواهند خدمتی در راه اسلام بکنند این است که اسلام را یاری بکنند.یک چند کلمه‌ای هم با پدر و مادرم صحبت دارم که مادر و پدر عزیز مرا ببخشید که نتوانستم وظیفه فرزندیم را به‌جا بیاورم.پدر و مادر ناراحت نباشید و شکایت نکنید که چرا من رفتم شما باید بقیه فرزندان‌تان را در راه خدا بدهید.پدر و مادر به برادرانم یاد بدهید که مرد باشند و در مقابل سختی‌ها بایستند.به آنها بگوئید که مرد اسلام باشند و بگوئید که شهادت و شهید چه اجری دارد، بکوشید که واژه شهادت چه‌قدر بزرگ است مادر، به خواهرانم بگوئید که زینب‌گونه باشند یاد بدهید که فرزند اسلام باشند.شما بگذارید که همه فرزندا‌نتان فدای اسلام شوند.بگذارید فرزندان‌تان فرزند اسلام باشند نه فرزند شما، بگذارید همه فرزندان‌تان در راه اسلام فدا شوند و این فدا شدن خونین بهترین نوع زندگی است، زندگی ابدی است زندگی خونین، مرگ سرخ به از زندگی ننگین است…
مادرم مهم نیست که من رفتم، مهم این است که بعد از رفتنم شما باید وظیفه مرا انجام بدهید، من رفتم به سعادت خود رسیدم ولی شمائید که باید زینب‌گونه باشید. شمائید که باید اسلام را تبلیغ کنید چون چشم امید همه مردم به خانواده‌های شهدا است حتی نمی‌دانم شما بدانید یا نه خانواده‌های شهدا خیلی مقام والایی دارند، مادر شهید خیلی مقام والایی دارد و همچنین در کنار این مقام والا وظیفه سنگینی بر عهده‌اش است.امیدوارم این وظیفه سنگین خودتان را به‌نحو احسن انجام دهید.دیگر این‌که مادر یاد بگیر از این مادرهای شهدا مبادا گریه کنی شما خانواده پدر، مادر و برادران گریه نکنید که همین گریه نکردن شما تیری است بر قلب ابرقدرت‌های شرق و غرب و مبادا گریه کنید، اگر گریه می‌کنید برای امام حسین(ع) گریه کنید، برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید برای مظلومیت جمهوری اسلامی گریه کنید. برای مظلومیت شهید بهشتی گریه کنید، مادر تو از مادر سعید یاد بگیر روحیه او را ببین و خودت را مثل او بکن.به‌راستی که من مادر سعید را خیلی دوست داشتم حتی م‌یتوانم بگویم که مادر دوم من بود.
برادرها حسین و محسن شما باید در راه اسلام قدم بردارید سعی کنید در مکان‌هایی که فعالیتی می‌توانید بکنید به‌نفع اسلام و به‌نفع جمهوری اسلامی حتماٌ فعالیت بکنید و اگر بتوانید فعالیت بکنید و نکنید، در قبال جمهوری اسلامی در روز قیامت مسئول هستید و از شما سؤال خواهد شد حسین و محسن و تمام کسانی‌که این سخن را می‌شنوید شما مسئول هستید در قبال اسلام اگر کتاب‌های شهید دستغیب را مطالعه نکنید و آن‌ها را به‌کار نبندید چون شهید دستغیب اسلام واقعی را به زبان ساده در اختیار تمام مردم قرار داده است.مسئول هستید اگر این کتاب‌ها را نخوانید.
مادر همان‌طور که گفتم خواهرم را زینب‌گونه بزرگ کن وقتی بزرگ شد به او امکان بدهید که بتواند در تمام مکان‌های سیاسی و مذهبی فعالیت بکند.
چند کلمه هم با اقوام سخن دارم، من مقداری کدورت از اقوام دارم یعنی مقداری گلایه دارم که بعضی از آن‌ها یک انحرافاتی داشتند به طرف افراد فراری من می‌خواهم به آن‌ها بگویم اگر تاکنون اشتباهی داشتم از روی ناآگاهی بوده ولی از الان به بعد همه چیز مثل روز روشن است و احتیاجی به توضیح ندارد یعنی اگر کسی باز هم یک کلمه برخلاف جمهوری اسلامی صحبت بکند کافر است و در روز قیامت باید جواب بدهد.من این حرف را برای آن‌ها می‌گویم.من می‌گویم به دامن اسلام بیائید که اسلام برای شما همه چیز است تاکید می‌کنم که به دامن اسلام بیائید که اسلام برای شما همه چیز است.همان‌طور که برای من بود و به دامن اسلام آمدن هم چیزی جز اطاعت از فرامین امام نیست فرامین امام را حتماً اجرا کنید.
دوستان عزیز شما روز و شب برای اسلام زحمت می‌کشید تمام کسانی‌که این مطلب را می‌شنوید بیائید به‌جای این‌که همیشه در فکر این باشیم که ببینیم چه کسی چه‌کار کرد چه کسی چه‌ کار اشتباهی کرد به‌جای این بیائیم دشمن اصلی را که آمریکا و شوروی است بشناسیم برویم جلوی ورود آن‌ها را از راه‌های مختلف بگیریم برویم جلوی این گروهک حزب توده را بگیریم که فعالیتش زیاد شده برویم جلوی آن‌ها را بگیریم دنبال این نباشیم که فلانی چه‌کار کرد که همین سرگرم کردن شماست همین خودش یک گناهی است و ضمناً اگر کسی اشتباهی کرد شما نباید بگوئید و آن‌را در جاهای دیگر اعلام کنید که خداوند ستار‌العیوب است چرا تو که بنده‌اش می‌باشی چرا این‌کار را نمی‌کنی؟ این اشکال دارد اگر راز کسی را جای دیگر بیان کنیم.
از نظر اسلام امام جعفر صادق(ع)میفرماید اشکال ندارد اگر کسی راز مسلمانی را یا بنده خدائی را جای دیگر اعلام کند.دوستان حرف دیگرم این است که هیچ‌وقت از حرف‌های منافقین که به شما برچسب می‌زنند نرنجید که این‌ها با این برچسب زدن‌هایشان می‌خواهند شما را دل‌سرد کنند و جز این هم کاری ندارند و نمی‌توانند کاری بکنند.الحمدالله کوبیده شده‌اند و هیچ راهی ندارند جز نفاق انداختن بین مسلمانان و دل‌سرد کردن آن‌ها برادران و خواهران و آنهایی‌که در ارگان‌ها خدمت می‌کنید هیچ‌گاه دل‌سرد نشوید اگر در کارهایتان مشکلی پیش میآید شما ناراحت نشوید چون این‌ها همه امتحان خداوند است و خداوند شما را به‌وسیله مشکلات امتحان می‌کند صبرتان چه‌قدر است، صبرتان زیاد باشد از خانواده شهدا یاد بگیرید که خانواده‌هائی‌که ۱۰،۹،۸ شهید از فرزندان‌شان داده‌اند ولی باز هم صبر دازند به امید پیروزی صبر داشته باشید.
چند تا وصیتم در رابطه با خودم داشتم من خیلی دوست داشتم شهید بشوم امیدوارم که نصیبم بشود یکی این‌که تکه‌تکه شوم و دیگر این‌که تشنه بمیرم و یا تکه‌تکه بشوم(در این‌جا شهید به گریه می افتد و با گریه ادامه می‌دهد) دوست داشتم حداقل دست‌هایم قطع شود و آن‌گاه شهید بشوم و آن‌گاه که در روز قیامت پیش علی‌اکبر و ابوالفضل شرمنده نباشم من که کاری نکرده‌ام برای اسلام خدایا این سعادت را نصیب من بکن.این‌را بدانید که اگر قبر مرا می‌خواهید بکنید اگر امکان دارد نزدیک قبر سعید و احمد (از دوستان شهید) بکنید برایم سنگ قبر بزرگ هم نگیرید ساده باشد ولی اگر هم ساده بود حتماً روی سنگ قبر کلمه (ف۳) را بنویسید که معنی آن‌را در آخر برایتان می‌گویم دیگر این‌که اگر می‌شود مرا با لباس‌هایم خاک کنید و نمازم را هم آقا احمد طاهری (یکی از روحانیون خرم‌آباد) بخواند.
چند وصیت هم به تمام دوستانم داشتم اول این‌که پشتیبان امام و روحانیت باشند.پشتیبان امام و روحانیت است باشید که جز امام و روحانیت کسی را یاری به ثمر رساندن این انقلاب نیست.همین امام و روحانیت بودند که تا حالا رساندنش و انشاءالله این انقلاب را به دست امام زمان(عج) خواهند داد.همیشه یادتان باشد نماز شب را بپا دارید و برای فرج امام زمان(عج) دعا بکنید نماز فرج امام زمان(عج) را همیشه بخوانید در نمازها در مجالس مذهبی در نوحه خوانی‌ها همیشه برای سلامتی امام و طول عمرش دعا کنید.این فقرا و مستمندان را فراموش نکنید به آن‌ها صدقه بدهید به فقرا و مستمندان کمک کنید دیگر این‌که تمام دوستان و تمام مسلمانان از یکدیگر خرده به دل نگیرند تا می‌توانید بین همدیگر وحدت را زیاد کنید که در سایه وحدت است که پیروزی به دست می‌آید و دیگر چون دعای مؤمن در حق مؤمن همیشه مستجاب است همیشه در حق همدیگر دعا کنید، از مکروهات پرهیز کنید و به مستحبات رو بیاورید وآن‌ها را هم انجام بدهید من نمی‌دانم با چه زبانی طلب آمرزش و مغفرت کنم از خدا، زیرا گناهان من خیلی زیاد است فقط از هر کسی‌که این نوار را مشنود خواهش می‌کنم که برای من طلب مغفرت نماید از خدا شاید دعایش مستجاب شود.
خوشا کسی‌که در راه خدا از بین رفت که این از بین رفتن از نوع فنا شدن نیست بلکه از نوع زنده شدن ابدی است خدایا گناهان مرا ببخش به امام طول عمر بده این امام را برای این امت مسلمان نگهدار، ای خدا دعای تمام بندگان را مستجاب کن دعای این بندگان مسلمانت را مستجاب کن.
این‌که در اول نوار هم گفتم هوادار حزب‌الله باین معنی است که من و امثال من نمی‌تواند حزب‌الله باشد، حزب‌الله فقط امام است خدایا امام را حفظ کن من خاک پای روح‌الله هم نمی‌شوم.ما فدای روح‌الله هستیم، ما فدایی اسلام و روح‌الله هستیم.همان (ف۳) یعنی فدایی سه هدف، فدایی خدا، فدایی قرآن، فدایی خمینی، فدایی این سه هدف اگر خدا قبول کند بیش از این دیگر صحبت نمی‌کنم خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار(در این‌جا شهید به گریه می‌افتد و ادامه می‌دهد) خدایا خون مرا از جمله خونبهائی‌که در راه تو ریخته شده قرار بده خدایا فرج امام زمان(عج)را نزدیک گردان.مادرم مادر خوبم شیر تو به من حلاله چرا که من به راهی که رفتم برگشتنم محاله، نور و تاریکی همیشه کارشان جنگ و جداله واسه من نور شهادت یک شکوهه و یک زواله.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد