استنباط نمازهای یومیّه (پنجگانه) از آیات قرآن
چکیده از دوران صدر اسلام، مسلمانان نماز را به پیروی از پیامبر اکرم(ص) ادا میکردند. از همان زمان، گروههایی از خوارج به گرایش به رأی در تعداد نمازهای روزانه پرداختهاند. در دوران معاصر، قرآنیّون به سبب کنار گذاشتن سنّت و انکار آن در معرفت دینی و تفسیر قرآن، به تفسیرهای مختلفی از نماز بر
چکیده
از دوران صدر اسلام، مسلمانان نماز را به پیروی از پیامبر اکرم(ص) ادا میکردند. از همان زمان، گروههایی از خوارج به گرایش به رأی در تعداد نمازهای روزانه پرداختهاند. در دوران معاصر، قرآنیّون به سبب کنار گذاشتن سنّت و انکار آن در معرفت دینی و تفسیر قرآن، به تفسیرهای مختلفی از نماز بر اساس آیات قرآن دست زدهاند.
در این نوشتار با تقسیم قرآنیّون به چهار گروه، به مطالبی چند از دیدگاههای آنها درباره استنباط نمازهای پنجگانه و تعداد آنها از آیات قرآن، تعداد رکعات، شکل ظاهری نماز، بحث در مواردی چون وضو، استقبال قبله و جهر و اخفات پرداخته است و به نقد دیگاههای قرآنیّون در این باب میپردازیم. در سیر بحث، به چهار گروه از قرآنیّوناشاره شده است که عبارتند از: گروه عبدالله جکرالوی، گروه احمدالدّین، گروه سیّد رفیعالدّین، گروه مجملین. هر یک از این گروهها انحرافاتی دارند که به بررسی و نقد آنها میپردازیم.
کلیدواژگان
نماز، قرآنیّون، انکار سنّت، نمازهای پنجگانه، وضو
مقدّمه
مسلمانان از سلف، شکل واضحی از نمازهای پنجگانه را نقل میکنند. ادای نمازهای پنجگانه از دوتایی، سهتایی و چهارتایی موضع اختلافی بین مسلمانان نمیباشد. در این میان، قرآنیّون به اختلاف درباره نماز پرداختهاند. بیشترین مسئلهای (در مبحث عبادات) که قرآنیّون در باب آن اختلاف میورزند، مسئله نماز است. خوارج برای اوّلینبار در باب نماز به مخالفت با سنّت قطعی پیامبر پرداختند. گفته شده است که آنان تیمّم را جایز میدانند، هرچند انسان سَرِ چاه آب باشد. نماز واجب، یک رکعت در صبح و یک رکعت در شب است (ر.ک؛ روشنضمیر،۱۳۹۰: ۳۸). شافعی در جماعالعلم سخنش را به ایشان نسبت میدهد: «هر کس میخواهد نماز بخواند، برای آن وقتی نیست، گرچه دو رکعت در روز یا در تمام روزها بخواند، در کتاب خدا در باب آن وجوبی نیامده است» (الهیبخش، ۱۴۰۹ق.: ۳۷۸).
ابنحزم به أبیاسماعیل بطیحی نسبت میدهد: «نماز واجب جز یک رکعت در روز و یک رکعت در شب نمیباشد» (همان). ظاهراً نخستینبار (در سرزمینهای عربی) مجلّه مصری المنار، متعلّق به مکتب محمّد رشید رضا، شبهات پیرامون سنّت را در قالب دو مقاله از محمّد توفیق صدقی (م. ۱۳۳۸ق.) با عنوان «الإسلام هو القرآن وحده» منتشر کرد (ر.ک؛ اسعدی، ۱۳۹۰: ۳۳۷). در این مقاله، محمّد توفیق صدقی ذیل بحث در رکعات نماز، با استناد به آیات ۱۰۱ و ۱۰۲ نساء استدلال میکند که عدد واجب برای رکعات نماز، دو رکعت است (ر.ک؛ توفیق صدقی، ۱۳۲۴ق.: ۵۱۹).
ضرورت بحث نماز بر کسی پوشیده نیست. این مسئله آنگاه از اهمیّت بیشتری برخوردار میشود که دیدگاههای قرآنیّون را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. این گروه با این ایده که قرآن تمام جزئیّات مسائل و احکام دین را بیان کرده، از سنّت چشمپوشی کردهاند و آن را کنار نهادهاند. تبعات این بحث، در صورت نقد و بررسی نکردن آن، دامنگیر تمام مسلمانان خواهد بود. از این رو، به بررسی این سؤال اصلی پرداخته میشود که دیدگاه قرآنیّون در باب نماز چیست و چه نقدهایی به آن وارد است!
در همین راستا، به پرسشهای زیر نیز پاسخ داده خواهد شد:
۱ـ قرآنیّون در برخورد با نماز به چند گروه تقسیم میشوند؟
۲ـ دیدگاه گروه جکرالوی درباره نماز چیست و چه نقدهایی به آن وارد است؟
۳ـ دیدگاه گروهها، از جلمه گروه احمدالدّین، چیست و چه نقدهایی به آنها وارد است؟
۴ـ دیدگاه گروه رفیعالدّین درباره نماز چیست و نقدهایی که به آن وارد است، کدامند؟
۵ـ دیدگاه گروه مجملین درباره نماز چیست و نقدهای وارد به آن چیست؟
۱ـ تقسیم قرآنیّون برحسب اختلاف آنان در نماز
قرآنیّون برحسب اختلاف آنان در نماز، به چهار گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
۱ـ گروه عبدالله (جکرالوی). ۲ـ گروه احمدالدّین. ۳ـ گروه رفیعالدّین. ۴ـ گروه مجملین.
هر یک از این گروهها عدد خاصّی برای رکعات و روش متفاوتی در نماز دارند (ر.ک؛ الهیبخش، ۱۴۰۹ق.: ۳۶۶).
۲ـ بیان و نقد دیدگاههای قرآنیّون
۲ـ۱) گروه عبدالله جکرالوی
اوّلین مشکلی که عبدالله بعد از انکار سنّت با آن مواجه میباشد، عبارتست از اینکه او تلاش میکند تمام جزئیّات نماز را از قرآن استنباط کند.
۲ـ۱ـ۱) استنباط نمازهای یومیّه (پنجگانه) از آیات قرآن
برخی چون محمّد شحرور بر این عقیدهاند که اوقات نمازهای یومیّه (پنجگانه) در قرآن نیامده است. او در استدلال خویش به آیاتی چون إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (الأحزاب/۵۶) استناد کرده است و گفته که این آن را به معنی دعا دانسته است و نماز در آیه ۳۱ سوره مریم را به معنی صله بین بنده و پروردگارش میداند. او در ادامه میگوید: «هر آنچه که درباره اوقات نمازهای یومیّه آمده است، خبر از تاریخ غیرصحیح است» (شحرور، بیتا: ۴۸۲).
جکرالوی نمازهای پنجگانه را در طول روز و شب از آیه وَأَقِمِ الصَّلاَه طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ (هود/۱۱۴) استنباط کرده است و استدلال خود را چنین توجیه میکند: «ای مؤمن! از نماز تمسّک بجوی که خداوند تو را به سوی آن راهنمایی میکند در کتاب خود بین دو طرف روز ـ فجر، ظهر و عصر ـ وبین دو قطعه از شب ـ مغرب و عشاء ـ (به نقل از؛ الهیبخش، ۱۴۰۹ق.: ۳۷۷).
۲ـ۲ـ۲) مناقشه در استدلال جکرالوی
استدلال عبدالله به آیه ۱۱۴ سوره هود در استنباط (وقت) نمازهای پنجگانه ناتمام است؛ زیرا از ظاهر روایات به دست میآید که آیه تمام اوقات نمازهای پنجگانه را بیان نمیکند. عیّاشی در تفسیر خود از حریز از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «أََقِمِ الصَّلاه طَرَفَیِ النَّهارِ دو طرف روز، مغرب و صبح است و وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ، نماز عشاء ِاُخری است. بنا بر این حدیث، آیه از ذکر نماز ظهر و عصر ساکت است» (قرشی، ۱۳۷۱، ج ۳: ۱۷۴).
۲ـ۲ـ۳) استنباط از آیه ۷۸ سوره اسراء در تعیین وقت نمازهای پنجگانه
برخی بر این اعتقادند که آیه أَقِمِ الصَّلاَه لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا به پنج نماز روزانه اشاره دارد؛ به این معنی که دُلُوکِ الشَّمْسِ به نماز ظهر و غَسَقِ اللَّیْلِ به نماز عشاء اشاره دارند و نماز عصر و مغرب در فاصله این دو قرار دارد (ر.ک؛ برقعی، ۱۳۹۴ق.: ۱۳۳).
در روایتی زراره میگوید: «از امام باقر(ع) پرسیدم: نمازهایی که خدا واجب کرده، چند تاست؟ آن حضرت فرمود: خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِی اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ». میگوید: پرسیدم: آیا خداوند نام این نمازها را در کتاب خود بیان کرده است؟ فرمود: آری برای پیامبرش بیان فرموده است: أَقِمِ الصَّلاَه لِدُلُوکِ الشَّمْسِ… و أَقِمِ الصَّلاه طَرَفَیِ النَّهارِ که منظور از دو طرف روز، مغرب و صبح است و فرمود: زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ که منظور، نماز عشاء است» (فاکر، ۱۳۸۹: ۱۲۹ـ۱۳۰).
توجّه به این نکته در سخن امام ضروری است که آن بزرگوار برای استنباط نمازهای پنجگانه، از دو آیه ۷۸ سوره اسراء و ۱۱۴ سوره هود استفاده کرده است و نمازهای ظهر و عصر را از عبارتِ «لِدُلُوکِ الشَّمْسِ» استفاده میکند.
شاید پرسش زراره و پاسخ امام برای رفع این شبهه است که خوارج میگفتند: فقط نماز صبح و عشاء واجب است، به دلیل آیه «زلف» که تنها دو طرف روز را مطرح میکند، و «زُلْفا» وصف «طَرَفَی» است که حتّی اگر نماز دیگری واجب باشد و آن را ترک کند، با «إِنَّ الْحَسَنَاتَ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتَ» از بین میرود (ر.ک؛ همان: ۱۳۰).
۲ـ۲ـ۴) بحث در صلاه الْوُسْطی
برخی از آیه حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَه الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِینَ (البقره/۲۳۸) تعداد نمازهای روزانه را برداشت کردهاند. برقعی در کتاب احکام القرآن چنین آورده است:
«نماز واجب یومیّه، پنج نماز است و دلیل آن، آیه ۲۳۸ سوره بقره، یعنی حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاه الْوُسْطی؛ یعنی محافظت کنید بر نمازها و نماز وسطی. از کلمه ’’الصّلوات“ معلوم میشود که نماز واجب بیشتر از یکی دو تاست؛ زیرا این کلمه، جمع است و از کلمه ’’وُسْطی“ معلوم میشود که نماز واجب، پنج نماز است؛ زیرا وُسْطَی مؤنّث أَوْسَط است؛ مانند کُبری مؤنّث أَکْبَر و صُغْری مؤنّث أَصغر، و بنابراین، وُسْطَی اسم تفضیل به معنی وَسَطتر است و عددی که وَسَطتر باشد، کمتر از پنج نیست؛ زیرا عدد سه، اوّل و آخر و وسط دارد، ولی وَسَطتر ندارد، امّا عدد چهار، اوّل و آخر و وسط دارد، امّا آن نیز وَسَطتر ندارد.
امّا عدد پنج، اوّل دارد که یکم آن باشد و آخر دارد که پنجم آن باشد، و وَسَط و وَسَطتر هم دارد؛ زیرا ۲ و۳ و۴ وسط عدد پنج و وَسَطتر آن هم عدد سه میباشد. پس از این آیه استفاده میشود که نمازهای واجب که امر به حفظ آن شده، ۵ عدد است. اگرکسی بگوید که هفت، نُه و یازده نیز عدد وَسَطتر دارد، گوییم بلی، امّا عدد پنج یقینی غیریقینی و مشکوک است» (برقعی، ۱۳۹۴ق.: ۲۰۰ـ۲۰۱).
در بررسی «صَلاَه الْوُسْطَی»، دیدگاههای متفاوتی گفته شده است که بیشتر آنها از روایات مختلف ناشی شده است. علاّمه طباطبائی ذیل این آیه فرموده است: «از کلام خدا ظاهر نمیشود که مراد از صلاه وُسْطی چیست و تنها سنّت، آن را تفسیر میکند» (روشنضمیر، ۱۳۹۰: ۱۵۹). برخی آن را نماز ظهر دانستهاند، چون وقت آن، وسط روز است. برخی دیگر نیز آن را نماز عصر میدانند؛ زیرا وسط نمازهای روز و شب میباشد. عدّهای میگویند نماز مغرب است، چون از نظر کمّیّت، یعنی ۲ رکعت، ۳ رکعت و ۴ رکعت، میانه است.
برخی نیز به نماز عشاء اشاره کردهاند؛ زیرا میان دو نمازی است که قصر نمیشود. بعضی گفتهاند که مقصود، نماز صبح است، میان نمازهای شب و روز یا میان تاریکی و روشنی است و نیز نماز تک و تنهاست. دیدگاه دیگر این است که نماز وُسْطی مانند شب قدر، مخفی است تا مکلّفین بر همه نمازها مداومت، مراقبت و محافظت داشته باشند تا به اهمیّت این نماز برسند (ر.ک؛ فاکر، ۱۳۹۸: ۱۲۲).
در این میان، گفته برقعی دیدگاهی جدید مینماید. البتّه این دیدگاه مستلزم آن است که کلمه «وُسْطی» صفت برای «الصَّلَوَات» باشد تا نمازهای روزانه بر آن صدق کند، در حالی که صاحبِ الجدول فی إِعراب القرآن در تجزیه و ترکیب این آیه چنین آورده است:
«’’حَافِظُوا“ فعل أمر مبنیّ عَلَی حذفِ النّون… و الواو فاعل ’’عَلَی الصَّلَوَات“ جارّ و مجرور متعلّقٌ بـ ’’حافظوا“،’’الصلاه“ معطوفٌ عَلَی الصّلوات بالواو مجرور مثله، ’’الوُسْطَی“ نعتٌ للصّلاه مجرورٌ مثله و علامه الجرّ الکسره المقدّره عَلَی الألف، ’’الواو “عاطفه، ’’قُومُوا“ مثل حافظوا، ’’لله“ جارّ و مجرور متعلّق به محذوف، حال مِن ضمیر قوموا، أَی متعبّدین لله، ’’قانتین“ حال ثانیه مِن ضمیر قوموا، منصوبه و علامه النّصب الیاءُ» (صافی، ۱۴۱۸ق.، ج ۲: ۵۰۹).
بر این مبنا، نقشِ «الصّلوات» مجرور به حرف جرّ «عَلَی» میباشد و «الْوُسْطی» صفت برای «الصّلاه» میباشد. پس نسبتِ «الْوُسْطی» به «الصَّلوات» نارواست. همچنان که مفسّران در طول تاریخ بر این مبنا، «الصّلاه الْوُسْطی» را تفسیر کردهاند که «الْوُسْطَی» صفت برای «صلاه» است، در غیر این صورت، وجوه دیگری بیان میکردند که حاکی از تعدّد نمازها میبود.
نکته دیگر اینکه دلیلی بر انحصار معنی «وُسْطَی» بر پنج نداریم. علاوه بر این، این معنی برداشته شده از آیه بر این مبناست که «وُسْطی» را صفتِ تفضیل بگیریم، در حالی که ممکن است به معنای میانه باشد (ر.ک؛ برقعی، بیتا: ۱۷۵)، همچنانکه مفسّران بر این مبنی آن را تفسیر کردهاند.
۲ـ۴ـ۵) بحث در تعداد رکعات نماز
جکرالوی تعداد رکعات نماز را از آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَه رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَه مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (فاطر/۱) استدلال میکند و در توجیه آن میگوید: «ای اهل آسمانها و زمین بخوانید در نمازتان ’’الحمدلله“ برای رضای خدای ـ عزّوجلّ ـ و او کسی است که میفرستد به سوی شما رسولان خویش از ملائکه را؛ همانهایی که شما را به نماز جلب میکنند، به همراه ارکان ششتایی و هر رکن ادا میشود، دو، سه و چهار بار. این ارکان عبارتند از: ۱ـ قیام. ۲ـ رکوع. ۳ـ رفع از سجده. ۴ـ نشستن بین دو سجده. ۵ـ نشستن اُخری» (نویسنده کتاب القرآنیّون میگوید: رکن ششم را در کتاب ترجمه القرآن ندیدم)» (الهیبخش، ۱۴۰۹ق.: ۳۶۸).
استنتاج رکعات نماز از آیه ۱ سوره فاطر و حمل مَثْنی، ثُلاث و رُباع بر رکعاتِ نماز، حملی (بر قرآن) است که عقل را سیراب نمیکند و از قبول آن امتناع میورزد. (در واقع،) آیه ربطی به نماز ندارد. آیه سخن میگوید از ملائکه صاحب بال دوتایی، سهتایی و چهارتایی (ر.ک؛ همان: ۳۷۹) و جمله أُولِی أَجْنِحَه مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ صفتِ ملائکه است و کلمه «مَثْنَی» و «ثُلاَث»، و کلمه «رُبَاع» هر سه الفاظی هستند که بر تکرار عدد دلالت دارند؛ یعنی کلمه «مَثْنَی» به معنای دوتا دوتا، کلمه «ثُلاث» به معنای سهتا سهتا و کلمه «رُبَاع» به معنای چهارتا چهارتا میباشد؛ گویا فرموده که خداوند بعضی از فرشتگان را، دو بال، بعضی را سه بال، و بعضی را چهار بال عطا فرموده است (ر.ک؛ طباطبائی، ۱۳۷۴، ج ۶: ۱۷).
محمّد توفیق صدقی در مقاله «الإسلام هو القرآن وحده» با استدلال به آیات ۱۰۱ و ۱۰۲ میگوید حدّاقل تعداد رکعات نماز در هر وعده، دو رکعت میباشد. او در استدلال خود چنین آورده است:
«نمازِ خوف برای امام، دو رکعت است و برای مؤتمین (مجتمعین از مردم) یک رکعت، نصفی از ایشان رکعت اوّل را با پیامبر و نصفی دیگر، رکعت دوم را با او میخوانند و اگر نماز خوف برای مؤتم یک رکعت است، پس در اوقات نبود خوف، نماز بیش از یک رکعت واجب میباشد و (خداوند) عدد مخصوصی برای آن معیّن نکرده است؛ به عبارت دیگر، حدّاقل دو رکعت نماز بر انسان واجب است و نمازگزار میتواند بیش از دو رکعت هم بخواند، به شرطی که از حدّ اعتدال خارج نشود؛ زیرا غلو در دین، مذموم است» (توفیق صدقی، ۱۳۲۴: ۵۱۸).
او در ادامه میگوید:
«هنگامی که به عدد رکعات نمازی که پیامبر در اوقات نماز میخواند، نگاه میکنیم، با قطع نظر از آنچه مجتهدان استنباط کردهاند، میبینیم که او بر عدد مخصوصی محافظت نمیکرد. پس گاهی زیاد میکرد و گاهی کم میکرد و به همین سبب، مذاهب اختلاف ورزیدند در سُنَن، مندوب، مستحب، رغیبه و غیر ذلک از تقسیمات و اسمائی که نزد رسول و اصحاب او معروف نبود. عدد رکعاتی که در اوقات مختلف از روز میخواند نیز متفاوت بود؛ مثلاً نماز صبح را چهار رکعت و ظهر ده یا دوازده رکعت میخواند، ولی چیز ثابتی که مورد توجّه داشت، این بود که در هر وقت، کمتر از دو رکعت نمیخواند و خود را مقیّد به عدد مخصوصی نمیکرد» (همان: ۵۱۹).
در نقد دیدگاه محمّد توفیق صدقی، باید بگوییم که او مبنای استدلال خویش را این میداند که چون نماز در حال خوف، قصر است ـ و این قصر را معنا میکند بر یک رکعت ـ پس در حال غیرخوف، نماز ایشان بیش از یک رکعت و حدّاقل دو رکعت است و عدد خاصّی را برای نماز معیّن نمیداند. فقط در همین حد که از دو رکعت کمتر نشود و از حدّ افراط هم خارج نشود. این استدلال چند اشکال دارد. نخست اینکه آیه ۱۰۱ سوره نساء میفرماید: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَه إِنْ خِفْتُمْ أَن یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ…. علاّمه در تفسیر آیه میگوید:
«جمله مورد بحث (إِنْ خِفْتُمْ أَن یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ… (النّساء/۱۰۱)) قید و یا شرط است برای جمله فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُم… (النّساء/۱۰۲) و میفهماند که ابتدای شکستن نماز برای خوف فتنه و ترس از دشمن تشریع شد و این خصوصی بودن مورد، منافات ندارد با اینکه برای بار دوم به طور عموم و برای همه سفرهای مشروع تشریع شود، هرچند که پای خوف در میان نباشد. آری، کتاب خدا یک قِسم از نماز شکسته را بیان میکند و سنّت رسولاللّه آن را برای همه صُوَر عمومی میسازد» (طباطبائی، ۱۳۷۴، ج ۵: ۹۸).
دوم اینکه آیه در بیان تقصیر در رکعات نماز نیست، بلکه شاید مراد از قصر، حدود نماز باشد و حقیقت شرعی برای لفظ قصر، در قصر عدد ثابت نمیشود (ر.ک؛ فاضل مقداد، ۱۴۱۹ق.، ج ۱۸۲:۱). در نتیجه، با توجّه به سخن علاّمه، قصر بودن نمازِ خوف دلیل بر این نیست که در حال غیر خوف هم نماز، قصر باشد و با توجّه به سخن فاضل مقداد، تقصیر در رکعات نمازِ خوف از آیه برداشت نمیشود.
در واقع، اطلاقهای موجود در آیه، متعدّد و مختلف است؛ برخی از آنها در راستای کمّیّت و کیفیّت است، برخی به لحاظ شرایط است، بعضی به لحاظ مکانی است و برخی به لحاظ زمان و… . در مجموع، شاید بتوان گفت: «تقصیر کمّی در نماز مسافر و تقصیر کیفی در نماز خوف میباشد» (فاکر، ۱۳۸۹: ۱۳۳ـ۱۳۴). بنابراین، اصل نماز در قرآن آمده، ولی تفصیل جزئیّات آن، از جمله تعداد رکعات را بر عهده پیامبر(ص) گذاشته است.
۲ـ۴ـ۶) بحث در آیه وضوء
این آیه چنین میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاه فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ… (المائده/۶). این آیه به چهار عمل اشاره میکند که به مجموع آنها، وضوء گفته میشود. پیامبر(ص) نیز میفرماید: «إِنَّمَا أُمِرْتُ بِالْوُضُوءِ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَه» (فاکر، ۱۳۸۶: ۶۹).
چهارمین عمل وضو که آیه به آن اشاره دارد، مسح پا است (همان، ۱۳۸۹: ۷۹). برخی گفتهاند پا را نیز باید شست. جکرالوی در این باره میگوید: «احادیث وارده در باب مَسْح، باطل است و هیچ اساسی از صحُت برای آنها نیست. پیامبر نیز تلاش نکرد با حُکْم کتاب خدای عزّ و جلّ مخالفت کند» (اسلامبولی، ۲۰۰۸م.: ۶۳).
منشاء این سخن، قرائتِ «أَرْجُلَکُم» و اِعراب آن است، لیکن با توجّه به قرائت رایج و مشهور و بدون هیچ تقدیر یا عطفِ مستهجن بهخوبی معلوم میشود که در قرائتِ نصب با عطف بر محل (رُؤُسَکُم) وظیفه مکلّف مَسْح پاست، نه شستن آن. قرائتِ نصب با عطف بر معنی، یا محلّ جارّ و مجرور در کلام عرب بسیار شایع و رایج است (فاکر، ۱۳۸۶: ۸۰). روایات نیز همین معنی را بیان میکند. غالببن هذیل روایت میکند که درباره مسح پا از امام صادق(ع) پرسیدم و آن حضرت فرمود: «هُوَ الَّذِی نَزَلَ بِهِ الْجِبْرِئِیل» (همان: ۸۰).
سامر اسلامبولی در کتاب القرآن مِنَ الهجر إلی التّفعیل، ذیل بحثِ «جواز شستن یا مَسْح پاها در وضوء» و با استناد به آیه ۶ سوره مائده، جواز مَسْح یا غسل پاها را نتیجه میگیرد. او در استدلال خود چنین آورده است: «تلاوت نصبِ کلمه ’’أَرْجُلَکُمْ“ بنا بر چهار تلاوت، و تلاوت جر کلمه ’’أَرْجُلَکُمْ“ بنا بر شش روایت (از قراء) آمده است و تمام این تلاوتها متواتر و متداول در جهان اسلام است» (اسلامبولی، ۲۰۰۸م.: ۶۶ـ۶۷).
او در ادامه چنین میگوید:
«از خلال فقه، نصّ وضو را به دو تلاوت میبینیم: نصب و جَر. تلاوت نصب برای کلمه ’’أْرْجُلَکُمْ“ و عطف آن بر کلمه ’’أَیْدِیَکُمْ“ واضح است. این چنین حُکْم شستن ضرورت پیدا میکند. امّا تلاوتِ جَرِّ ’’أَرْجُلِکُمْ“ آن را معطوف به کلمه ’’بِرُؤُسِکُمْ“ میکند. این چنین حُکْم شستن یا مَسْح پاها در دو تلاوت ثابت میشود و انکار گروهی بر دیگری صحیح نمیباشد» (همان).
در نقد دیدگاه اسلامبولی، باید گفت که او به چند نکته اشاره کرده است. نخست اینکه قرائتهای دهگانه را متواتر میداند. بررسی تواتر یا عدم تواتر این قرائات، از حوصله این نوشتار خارج است، امّا در همین حد به اجمال بگوییم که آیتالله خویی در کتاب البیان، ذیل بحثی با عنوان عدم تواتر قرائتهای هفتگانه، دلایلی بر عدم تواتر این قرائات آورده است؛ از جمله اینکه میگوید:«بررسی شرح حال راویان قرائت، موجب قطع و یقین میگردد که این قرائتها برای ما به صورت خبر واحد نقل گردیده است، نه به صورت تواتر» (خویی، ۱۳۸۸: ۲۰۴). مسئله دیگر که در کلام اسلامبولی باید به آن دقّت کرد، این است که او به واسطه این قرائات در احکام شرعی استدلال میکند.
امّا این خود بحثی است که آیا میتوان با قرائتهای هفتگانه (یا دهگانه) در احکام شرعی استدلال نمود یا نه؟ آیتالله خویی جواب کسانی را که این استدلال را پذیرفتهاند، به تفصیل بیان نموده که ما به گوشهای از آن اشاره میکنیم. ایشان چنین میگوید: «ممکن است این قاریها، قرائت آنان اشتباه و ناصحیح باشد… . احتمال دارد این قرائتها یک نوع اجتهاد و اظهار عقیده باشد که از ناحیه خود قاریان به عمل آمده است» (همان: ۲۱۹ـ۲۲۰).
در این میان، برخی دیدگاهی جدید درباره وضو مطرح کردهاند. محمّد شحرور درباره وضو چنین آورده است: «اسلام در جزیرهالعرب، در قرن هفت میلادی ظهور کرد و ما به این حقایق آگاهیم: ۱ـ شبهجزیره عرب منطقهای است که شدیداً به آب نیاز دارد. ۲ـ در آن زمان، تمهیدات صحیحی چون آب شیرین و حمّامهایی در منازل وجود نداشت. ۳ـ نبود دورهالمیاه (توالت) در منازل باعث میشد که زنان شبهنگام برای خروج مدفوع از شهر خارج شوند. این سه مورد، سطح نظافت عمومی و امکانات آن را نزد مردم روشن میکند… (من معتقدم) که این شروط بسیار پایینتر از شروط معاصر ماست. لذا سرتاسر صفحاتی که در کتب فقه درباره وضو، طهارت و غسل آمده، کلامی غیرمتّفق است و اگر انسان بخواهد خود را مقیّد به این کتب کند، دچار وسواس میشود» (شحرور، بیتا: ۴۸۳).
مراجع
قرآن کریم.
اسعدی،محمّد. (۱۳۹۰). آسیبشناسی جریانهای تفسیری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
اسلامبولی، سامر. (۲۰۰۸م). القرآن مِنَ الهجر إلی التّفعیل. دمشق: دار الأوائل للنّشر و التّوزیع و الخدمات الطّباعیّه.
الهیبخش، خادم حسین. (۱۴۰۹ق.). القرآنیّون و شبهاتهم حول السّنّه. الطّائف: مکتبه الصّدّیق.
برقعی، سیّد ابوالفضل. (۱۳۹۴ق.). احکام القرآن. بیجا: عطائی.
ــــــــــــــــــــ . (بیتا). تابشی از قرآن. بیجا: مسجد گذر و زیر دفتر.
خویی، سیّد ابوالقاسم. (۱۳۸۸). بیان در علوم و مسائل کلّی قرآن. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
روشنضمیر، محمّدابراهیم. (۱۳۹۰). جریانشناسی قرآنبسندگی. تهران: انتشارات سخن.
سبحانی، جعفر. (۱۳۸۷). تفسیر صحیح آیات مشکله. قم: مؤسّسه امام صادق(ع).
شحرور، محمّد. (بیتا). الکتاب و القرآن، قرائه معاصره. دمشق: الأهالی.
صافی، محمّدبن عبدالکریم. (۱۴۱۸ق.). الجدول فی إعراب القرآن. بیروت: دار الرّشید، مؤسّسه الإیمان.
صدقی، محمّدتوفیق. (۱۳۲۴ق.). «الإسلام هو القرآن وحده». المنار. صص ۵۱۵ـ۵۲۵.
طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (۱۳۷۴). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمه سیّد محمّدباقر همدانی. قم: دفتر انتشارات جامعهمدرّسین حوزه علمیّه قم.
فاکر میبدی، محمّد. (۱۳۸۹). آیاتالأحکام تطبیقی. قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص).
ـــــــــــــــــــ . (۱۳۸۶). بازپژوهی آیات فقهی قرآن. بیجا: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
فاضل مقداد، جمالالدّین مقداد. (۱۴۱۹ق.). کنز العرفان فی فقه القرآن. بیجا: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
قرشی، سیّد علیاکبر. (۱۳۷۱). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیّه.
نویسندگان:
محمّدعلی تجری: استادیار دانشگاه قم
فاطمه زینالدّینی: مربّی دانشگاه اصول دین تهران
سیّد محسن خلیلینژاد: دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی دانشگاه قم
فصلنامه معارف قرآنی شماره ۲۲
ادامه دارد…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰