شعر «انتظار»؛ از عرفان تا اعتراض
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا، رضا اسماعیلی از شاعران و پژوهشگران، بهمناسبت حلول ربیعالاول و آغاز امامت حضرت موعود(عج)، یادداشتی را با عنوان سیمای «موعود»، در قاب باشکوه شعر پارسی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده که به این شرح است: اشاره:
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا، رضا اسماعیلی از شاعران و پژوهشگران، بهمناسبت حلول ربیعالاول و آغاز امامت حضرت موعود(عج)، یادداشتی را با عنوان سیمای «موعود»، در قاب باشکوه شعر پارسی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده که به این شرح است:
اشاره:
«هنر و ادبیات» به عنوان عالی ترین شکل بیان احساس، زبان جان و آیینه روح است. به عبارت دیگر هنر پلی است که برقراری ارتباط با انسانهای دیگر را به دلپذیرترین صورت آن ممکن می سازد و ما نیز به عنوان طلایه داران فرهنگ و تمدن اسلامی بر آن سر و سوداییم که با این زبان جهانیان را مخاطب خویش قرار دهیم و آنان را بر خوان ارزشهای اسلامی فرا بخوانیم.
بدیهی است که ما به عنوان یک «انسان مسلمان» به آینده موعود چشم دوختهایم. آیندهای که خورشید مهدویت در آسمان جهان میدرخشد و مستضعفان به وراثت زمین برگزیده میشوند؛ بنابراین هنر و ادبیات ما باید از هم اکنون چشم به افق این آینده موعود بدوزد و هنرمندان ما برای رسیدن به قاف کمال چنین آینده روشنی، کمر همت ببندند.
در حوزه شعر و ادبیات، استفاده از ظرفیت های والای شعر آیینی، راهکاری مناسب برای تحقق این آرمان بزرگ و متعالی است. «موعودیه» یا «شعر مهدوی» یکی از شاخههای باطراوت و پربار شجره طیبه شعر آیینی است. با توجه به گستردگی و تنوع دامنه این گونه شاخص ادبی، بدیهی است که بررسی، ارزیابی و تحلیل همه جانبه انتظار سرودهها در یک مقاله یا یک گفتار امکان پذیر نیست. از همین رو در این یادداشت، تنها به تاملی اجمالی در مضامین شاخص و برجسته این گونه ادبی میپردازیم و پرداختن پُروپیمان تر به این زیر شاخه شعر آیینی را به فرصتی فراخ تر میسپاریم.
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
آب زنید راه را، هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار میرسد
با مرور گنجینه هزار ساله شعر و ادب پارسی، به روشنی درخواهیم یافت که شاعران پارسی زبان مسلمان از آغاز تا کنون، با استناد به آیات و روایات بر این اعتقاد و باور بودهاند که سرانجام «شبِ فراق» به پایان میرسد و در«سپیده وصل» و جمعه موعود، چشم منتظران به نور جمال و جلال «انسان کامل» و عدالت مجسم «حضرت قائم» روشن میشود. از همین رو، همواره در ترانه ها و عاشقانه های مهدوی خود، با دادن «بشارت ظهور» به منتظران دلشده و مشتاق، روح عشق و امید را در کالبد زخم خورده مغضوبین زمین دمیده و آنان را به رستگاری و آینده روشن جهان امیدوار ساخته اند، همچنان که حضرت لسان الغیب حافظ شیراز بشارت میدهد:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان، غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور
و باز در عاشقانه دیگری دست افشان و پایکوبان فریاد میکند:
زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان، غمگسار باز آید
شاعران معاصر نیز در این بشارتگویی به گذشتگان اقتدا کردهاند و شادی دل منتظران را مژدگانی گرفتهاند:
فروغ بخش شب انتظار آمدنی است
رفیق آمدنی، غمگسار، آمدنی است
به خاک کوچه دیدار آب میپاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است
(مرتضی امیری اسفندقه، کوار، ص ۷۴)
آری، رسالت «شعرانتظار»، زنگار روبی از آیینه جان برای دیدن جمال جانان، و پرده برداری از سیمای غبار گرفته فطرت ماست. باید حجابها را کنار بزنیم، و بیپرده و نقاب، به زیارت آفتاب مشرف شویم.
آخرین منجی
یکی از مضامین برجسته و شاخصی که در انتظار سرودهها مورد توجه شاعران قرار گرفته، ترسیم سیمای حضرت به عنوان آخرین امید و آخرین منجی است. این مضمون ریشه در آیات و روایت قرآنی دارد، چنان که در حدیثی از رسول اکرم(ص) میخوانیم که:
«زمین پر از ظلم و دشمنی گردد، سپس مردی از خاندان من خروج می کند تا آن را پر از عدل و داد گرداند، همچنان که از دشمنی و ظلم پر شده باشد.»(۱)
در فرازی از دعای ندبه نیز چنین می خوانیم:
«این قاصم شوکه المعتدین این حاصد فروع الغی و الشقاق»
یعنی: کجاست آن که شوکت ظالمان و زورگویان را بشکند؟ کجاست درو کننده شاخه های گمراهی و اختلاف؟
یکی از شعارهایی که در ایام فرخنده نیمه شعبان بر سینه پرچمها و کتیبههای مهدوی در کوچهها و خیابانهای شهر خودنمایی میکند، این جمله معروف است که:
«جهان در انتظار عدالت، عدالت در انتظار مهدی». تاکید بر «عدالت» و «عدالت گستری» جزء ذات انقلاب جهانی حضرت موعود(عج) است و بیانکننده این حقیقت که با ظهور حضرت، دوران حاکمیت مستکبران و جهانخواران به پایان می رسد، «شب» سرنگون میشود و صبح صادق «عدالت» بر گستره گیتی خیمه میزند:
یا الهی! مهدیام از غیب، آر
تا جهان عدل گردد آشکار
(عطار نیشابوری)
«محمدحسین انصارینژاد»، پارسای پارسیگویی که به برکت همنفسی و همنشینی با عالمان دینی، شعر آیینی اش طعم فلسفه ملاصدرا و عرفان مولانا را میدهد، و در سالهای اخیر حضوری بی تکلف، فعال و تاثیرگذار در عرصه شعر انقلاب و ادب آیینی داشته است، در غزلی پر تپش با عنوان «صبح موعود»، ظهور بتشکنی را بشارت میدهد که با قیام سرخش جهان را از لوث وجود بتهای متفرعن نمرودی پاک میکند:
خیابان در خیابان پای کوب آهن و دود است
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلوداست
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود است
به صحرا چشم میدوزد، سواری خسته پیدا نیست
و بر دریا که از اندوه ماهیها نمک سود است
میاندیشد به یک آدینه آن صبح تماشایی
میاندیشد ظهورش در کدامین صبح موعود است
تمام سارها آن روز شاعر میشوند از شوق
و شاعرتر از آن ها بید مجنون لب رود است
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
و میبیند سراسر خالی از بتهای نمرود است
انصارینژاد همچنین در غزلی دیگر با لهجه ای سرشار از شور یقین، خبر از ظهور دولت یار میدهد و منتظران حضرتش را به جانفشانی در جمعه موعود فرا میخواند:
ظهورش سخت نزدیک است، ای مردم! به خود آیید
خدا قسمت کند آن روز، شور جانفشانی را
طاهره صفارزاده که نام بلند او با «شعر نو دینی» روزگار ما پیوندی ناگسستنی دارد و نسل امروز او را بیشتر با عنوان «شاعر اندیشه» و «شعر بیداری» میشناسد، در انتظار سرودههای تاملبرانگیز و اندیشمندانه، حضرت قائم(عج) را وارث ذوالفقار علی(ع) معرفی می کند و با قاطعیتی برخاسته از یقین میگوید:
…. میآیی
و ذوالفقار را باز میکنی
و ظلم را میبندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده داده شده
(طنین بیداری، تکا، ص۲۱۷)
از نگاه شاعران عدالت خواه شیعی، ظهور حضرت موعود، بشارت آغاز بهار و پایان خزان ناکامی ها، نامرادی ها و پریشانی هاست. «حسنا محمدزاده»، بانوی شاعری که که نبض غزلش به دقیقه اکنون می زند، و سروده های نجیب و روشنش با ذوق و ذائقه نسل معاصر همخوانی و همخونی خوبی دارد، در رباعی زیر این مضمون ناب را به زیبایی به تصویر کشیده است:
چشمان تو پایان پریشانیهاست
دست تو کلید قفل زندانیهاست
ای یوسف گمگشته کجایی؟ برگرد
دیدار تو آرزوی کنعانیهاست
شاعر و پژوهشگر علوم قرآنی، «زهرا سادات جعفری» نیز حدیث دلتنگی خود را در قاب غزلی مهدوی به زیبایی به تماشا میگذارد و خطاب به قطب عالم امکان و جان جهان میگوید:
مست از خیال نرگس چشمت بهارها
در انتظار فصل تو لیل و نهارها
در التهاب قحطی باران آخریم
قدری ببار بر دل این شورهزارها…
شعر انتظار، شعر اعتراض
بیهیچ گونه اغراقی باید گفت که «شعر انتظار» شعر اعتراض است. شعری که همواره بر وضع موجود می شورد و به افق موعود اشاره می کند. شعر اعتراض شعری است که داعیه پیکار با ظلم و بیعدالتی، زشتی و پلشتی و نامردی و نامردمی را دارد و به دنبال بسترسازی برای استقرار حاکمیت « الله» بر جهان و بنیانگذاری «جامعه توحیدی» است.
و اما لازمه اعتراض به وضع موجود، ترسیم آینده موعود است. این که ما بدانیم اکنون در چه نقطه ای قرار داریم و مطلوب ما رسیدن به کدامین نقطه و فتح کدامین قله است؟ مسلما رسیدن به چنین بصیرتی، نیازمند نقد و آسیب شناسی دین و جامعه است.
شاعران رسالت مدار شیعی همواره در طول تاریخ این دغدغه خجسته را داشته اند و شاخکهای حساس آنان نسبت به انحراف حاکمان و دولتمردان و خارج شدن آنان از دایره عدالت واکنش نشان داده است. وقتی می گوییم «عدالت» معنای عام وگسترده آن مورد نظر است، یعنی عدالت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی، از این منظر فاصله گرفتن از ارزش های اخلاقی و فرو غلتیدن در باتلاق عفن «زهد ریایی» و ابتلابه بیماری ایمان کش «نفاق و تزویر» از نظر شاعران شیعی خطرناکترین آفتی است که یک جامعه دینی را تهدید می کند. آفتی که حتی از بیماریهایی چون «وبا»، «طاعون» و «سرطان» نیز خطرناکتر و مرگ آفرین تر است. دراین میان، حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی که از او به حق می توان به نام شاعر «هنوز و همیشه» نام برد، از معدود شاعرانی است که در عصر فتنه مغول و حکومت نفاق و تزویر، با رندی، قلندری و هنرمندی تمام به نقد و آسیب شناسی جامعه دینی عصر خویش پرداخته و آیینه بی غبار روزگار خویش بوده است:
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پردهای بر سر صدعیب نهان میپوشم
***
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
***
خدا زان خرقه بیزار است صدبار
که صد بت باشدش در آستینی
***
حافظا! می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
***
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
شعر انتظار، جلوه گاه اعتراض، انتقاد، حرکت، تکاپو و بیداری است. شاعران شیعی انتظار را نه در نشستن و ایستایی، بلکه در برخاستن و پویایی معنا میکنند. شعر انتظار، شعر مردگب و بازدارندگب نیست، شعر زندگب و زایندگی است:
همیشه منتظرت هستم
بی آن که در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه درمقابله
(طاهره صفارزاده، طنین بیداری، انتظار، تکا، ص۲۱۷)
شکلگیری جریان «شعر اعتراض» بعد از پذیرش قطعنامه و در پایان یافتن جنگ تحمیلی نیز دقیقا درهمین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است. بعد ازپایان یافتن دفاع مقدس، شاعران متعهد و دلسوخته انقلاب که دلبسته امام و نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند، زمانی که احساس کردند شرایط فرهنگی، اجتماعی حاکم بر جامعه در مسیری غیر از مسیر پاسداشت ارزش ها و آرمان های بلند حضرت امام(ره) در حرکت است، در مقام یک «مصلح اجتماعی» به صحنه آمدند و با حنجره های غیرتمند خویش زبان به اعتراض گشودند، اعتراضی برآمده از بطن مکتب «انتظار»:
دسته گلها، دستهدسته میروند از یادها
گریه کن، ای آسمان! در مرگ توفان زادها
سخت گمنامید، اما، ای شقایق سیرتان!
کیسه میدوزند با نام شما، شیادها
(علیرضا قزوه، سوره انگور، غزل۱۱، ص۱۴)
حسین اسرافیلی، شاعر درد آشنا و حماسی سرای انقلاب و از بنیانگذاران حوزه هنری نیز که همچون دیگر شاعران انقلاب از رخدادهای ناگزیر بعد از پذیرش قطعنامه سخت متاثر و دردمند است، درهمان سال ها در غزلی با صلابت، از نامردیها و نامردمیهایی که بر نسل او و یارانش رفته گلایه می کند و زبان به اعتراض میگشاید:
هر طرف رو می کنم، باران بهتان است و من
هر طرف سر میگذارم، سنگ طفلان است و من
باز هم گرگ و بیابان، باز خون و پیرهن
با برادرهای یاغی، چاه و زندان است و من
باز هم زنجیر و تهمت، باده پنهانی زدن
حالیا با محتسب، تشویش پنهان است و من
آتش افروزید بر من، من خلیل آذرم
در میان شعله ها، شوق گلستان است و من
(حسین اسرافیلی، ردپای صدا، تقدیر توفانی، ص۲۵۴)
البته نباید فراموش کرد که اعتراض برآمده از بطن مکتب انتظار، باید اعتراضی ایجابی و سازنده باشد، نه اعتراضی تخریبی و بازدارنده. در واقع اعتراضی که در «انتظار» ریشه دارد، اعتراضی از جنس «امر به معروف و نهی از منکر» است و هدف غایی و نهایی آن «افزایش ظرفیت نقدپذیری» جامعه برای حرکت به سمت اصلاحات اصیل اسلامی.
حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) با تاکید بر این که نسخه اصلاح جوامع بشری «امر به معروف و نهی از منکر» است، می فرمایند:
«تمام انبیاء از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم(ع) آمده تا خاتم انبیاء(ص)، تمام انبیاء برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند… غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگری ها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی شود، قیام به قسط شود.» (صحیفه امام، ج ۵۱، ص ۲۱۳)
درخواست تعویق ظهور!
از دیگر مضامینی که در «انتظار سروده»های سالهای اخیر مورد توجه شاعران قرار گرفته، درخواست تعویق ظهور حضرت به خاطر عدم آمادگی مردم و جامعه برای زندگی در عصر ظهور است! هر چند این مضمون در انتظار سرودهها از بسامد بالایی برخوردار نیست، ولی همین اندازه که چنین مضمونی ذهن و زبان شاعران را به خود مشغول کرده، جای تأمل و پرسش دارد. به نمونههای زیر توجه کنید:
هر چند که خستهایم از این حال، نیا
شرمنده! اگر ندارد اشکال نیا
ما خط تمام نامههامان کوفی است
آقای گلم! زبان من لال، نیا!
***
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان!
تنها همه انتظار داریم از تو
(جلیل صفربیگی، واران، رباعیها، ص ۲۰۳)
از نظرگاه شاعرانی که به این مضمون توجه کردهاند، زمینه برای ظهور حضرت موعود(عج) فراهم نیست، چون «ما» آماده نیستیم! به عبارت ساده تر درخواست تعویق ظهور حضرت به این علت است که ما مصداق میزبانانی، هستیم که میهمان دعوت کرده ایم، ولی در روز موعود، خونسرد خوابیدهایم و برای استقبال و پذیرایی از او دست به هیچ کاری نزدهایم!
در مثالی دیگر میتوان گفت که حکایت ما به حکایت شاگردی تنبل میماند که چون خود را برای شرکت در امتحان آماده نکرده است، به ناگزیر آرزو می کند که در روز امتحان، یا مدرسه ها تعطیل شود و یا معلم غیبت داشته باشد، تا بیسوادی و بیمایگی او همچنان پنهان بماند!
این دیدگاه، هر چند دیدگاهی نسبتا افراطی و بدبینانه است، ولی اگر انگشت اشاره شاعر در شعر به سمت جهان سراسر آشوب و پر فتنه قرن حاضر و زشتی ها و پلشتی های دجالان مدرن این قرن بی پیر باشد، قابل قبول است.
غایب حاضر
مضمون «غایب حاضر» در انتظار سرودهها از دیرباز مورد توجه شاعران بوده است. از منظر شاعران شیعی، حضرت موعود(عج) غیبتی ندارد، بلکه به امر خدا، فقط از دیدهها پنهان است. این مضمون نیز برگرفته از متن آیات، روایات و احادیثی است که از معصومین(علیهم السلام) به یادگار مانده است.
امام صادق(ع) میفرماید: «مردم امام خود را نیابند، امام در موسم حج حاضر می شود و آنها را میبیند، ولی آنها او را نمیبینند. (کافی، ج ۱، ص ۱۳۶)
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) آمده است که: «صاحب این امر- حضرت حجت- در میان آنها راه میرود، و در بازارشان رفت و آمد میکند، روی فرش هاشان گام برمیدارد، ولی او را نمیشناسند.» (بحار، ج ۲، ص ۱۵۴)
فروغی بسطامی در انتظار سرودهای زیبا و دلنشین خطاب به حضرت میگوید:
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را؟
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
در ادبیات معاصر نیز توجه به این مضمون دیده می شود. این که حضرت حجت در کنار ما حضور دارد و نشانههای او در جای جای عالم خاک آشکار است، ولی چشمان خوابزده ما از دیدن جمال یار بینصیب است:
روشن از روی تو آفاق جهان میبینم
عالم از جاذبهات در هیجان میبینم
بینشانی تو و حیرانم از این راز که من
هر کجا می نگرم، از تو نشان می بینم!
(محمدحسین بهجتی، فردا صبح است، ص ۲۲)
مرتضی امیری اسفندقه نیز که یکی از شاعران رسالت مدار و دقیقه یاب آیینی است، در موعودیهای زیبا بر این اعتقاد و باور دینی تاکید میکند که «او» غایب حاضر است، و اگر چشمان ما او را نمی بیند، به خاطر آن است که آیینه دل ما را گرد و غبار غفلت سیاه کرده است، همچنان که حافظ میگوید: «تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز» آری، او در یکی از همین جمعهها میآید، اما کدامین جمعه…؟!
پا به پای سحر ازکوه و کمر میآیی
من و دیدار تو؟ افسوس! مگر میآیی؟!
میپرد پلک اهورایی تندیس ظهور
غایب حاضر من! کی زسفر می آیی؟
(مرتضی امیری اسفندقه، کوار، تکا، ص ۷۵)
جاودان یاد «قیصر امین پور» نیز بر این باور است که جمال یار از دیده اغیار پنهان است، و اگر انجمنی از «محرمان خلوت انس» برپا شود، یار پرده از جمال خویش برمی گیرد، و بر چشم دوست تجلی می کند:
ای نگهت کرده آفتاب رعایت
چشم تو بنموده حق خواب رعایت
ما همگی محرمیم و غیر نه اینجاست
در بر محرم مکن حجاب رعایت
(فردا صبح است، غزل رعایت، ص ۱۲)
تشکیل حکومت جهانی اسلام (امت واحده اسلامی)
در آیات و روایات بسیاری که از معصومین(علیهم السلام) به یادگار مانده است می خوانیم که با ظهور حضرت حجت تفرقه از جوامع اسلامی رخت برمیبندد، امت واحده اسلامی تحقق پیدا میکند و «حکومت جهانی اسلام» تحت لوای پرچم توحید برپا میشود.
حضرت امام جعفرصادق(ع) می فرماید: «خداوند به واسطه حضرت مهدی(عج) همه مردم را زیرپرچم توحید و کلمه «لااله الاالله» جمع کند و بین قلب های پراکنده و مختلف دوستی و اتحاد ایجاد کند. (کمال الدین، ص۶۴۶)
همچنین حضرت امام محمدباقر(ع) درتفسیر آیه ۴۱ سوره مبارکه حج می فرماید: «این آیه برای آل محمد(ص) است حضرت مهدی(عج) و اصحاب او که خداوند مشارق و مغارب زمین را به تصرف آنها در می آورد.» / «تاویل الایات الظاهر»، ص۳۴۳) .
تاکید بر این حقیقت فقط منحصر به متون اسلامی نیست، بلکه کتب مقدس سایر ادیان نیز به این حقیقت روشن اعتراف کرده اند وظهور حضرت قائم(عج) را مقدمه شکلگیری امت واحده اسلامی و برپایی حکومت «الله» برجهان دانستهاند.
درباب هفتم کتاب «دانیال» که یکی از کتب مقدس است، چنین می خوانیم: «پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تا جمیع قوم ها و امت ها و همه، او را خدمت نمایند.»
مضمون «امت واحده اسلامی» که با ظهور حضرت تحقق پیدا می کند و رمز اتحاد و قدرت و شوکت مسلمانان در آن نهفته است، از آنجا که ریشه در آموزههای وحیانی و قرآنی دارد، بسیار مورد توجه شاعران قرارگرفته است، و شاعران از دیرباز تاکنون با دستمایه قراردادن این مضمون به خلق و آفرینش آثار ادبی فراوانی پرداختهاند که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم.
«امیر مرزبان» چهره جوان و نام آشنای شعر معاصر در «انتظار سروده»ای زیبا، عمیق و تاملبرانگیز به این نکته کلیدی اشاره میکند که ظهور حضرت حجت پایان «فصل» و آغاز «وصل» است و حضرت حلقه پیوند دلها، ملتها و مذهبها:
به جست وجوی کی ای؟ در کدام قاره؟ کجا؟
جهان، سیاهی محض، از تورنتو تا مانیل
….
خدا کند که بیایی… دوباره پل بزنی
میان مصحف احمد…. زبور با انجیل
….
کدام ماه برای رسیدنت خوب است؟
صفر میآیی؟ یا دی؟ دسامبر یا آوریل؟
(غزل کلام خدایان است، تکا، ص۳۲)
«علی محمد مودب» از دیگر شاعران مضمون یابی است که در انتظار سرودهای اندیشمندانه، حضرت موعود(عج) را به روحی واحد تشبیه میکند که در کالبد جهان حلول میکند و جان عالم هستی را به نور توحید و یگانهپرستی منور میسازد:
ای جان جان جان جهانهای مختلف
ایمان عاشقانه جانهای مختلف
روح سلام در تن هستی که زندهای
همواره در نسوج زبانهای مختلف
(عطر هیچ گلی نیست، تکا، ص۳۷۶)
بیعت با حضرت و آرزوی پیوستن به حلقه یاران او
یکی دیگر از مضامینی که در انتظار سروده ها بسیار مورد توجه و استقبال شاعران قرارگرفته، شوق بیعت با حضرت و آرزوی پیوستن به حلقه یاران او ست.
شاعران شیعی که همواره در طول تاریخ – به جرم حق گویی و عدالت خواهی – همچون «دعبل» شاعرانی دار بر دوش بوده اند و مغضوب درگاه ارباب قدرت و ثروت، دل به قیام منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) بسته و با این امید و آرزو روزگار گذرانده اند که زمان ظهور حضرت را درک کنند و درحلقه یاران او باشند.
«نغمه مستشار نظامی» که آیینه شعرش تجلی گاه فرهنگ باشکوه ایرانی – اسلامی و روایتی ارجمند از «سبک زندگی شرقی» است، در انتظار سروده زیر به زیبایی این حسرت و آرزوی شیرین را به تصویر کشیده است:
گفته بودند تو نمی آیی، شک نکردم خودت قضاوت کن
حقّ من را که سال ها اینجا، منتظر بوده ام رعایت کن
گفته بودند بین یارانت، جای یک دختر دهاتی نیست
باشد آقا فقط همین یک بار، چند لحظه قبول زحمت کن
دل من شور می زند گاهی، که مبادا دل شما تنگ ست
درد دل هم نمی کنی با من، لطف کن لااقل نصیحت کن
من همیشه به یادتان هستم، پای شالی، کنار گندم زار
اگر از این طرف گذر کردی. با درختان باغ صحبت کن
پدرم گفته بود: بعد از من، تو نگهبان باغ ها هستی
باید این سیب ها به او برسند، منتظر باش و خوب دقّت کن
در بهاری که می رسد از راه، آخرین مرد میرسد ناگاه
دخترم منتظر بمان اینجا، جای من با امام بیعت کن
انتظار فرج، ریشه در فرهنگ بالنده اسلامی دارد و از قرآن و سنت سرچشمه می گیرد. بدیهی است که شاعران شیعی نیز که پرورش یافته مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند، کلید سعادت و رستگاری را در چنین انتظار خجسته ای جست وجو می کنند، انتظاری سبز و سازنده که انسان را به حرکت، مبارزه و تکاپو وامی دارد و او را از گرفتار آمدن در تارهای عنکبوتی نومیدی و انفعال حفظ می کند. چنین انتظاری در آیین انسان ساز اسلام جزء برترین اعمال شمرده شده است، چنان که پیامبر اکرم(ص) میفرماید : «افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عز و جل» (۲) «بهترین اعمال امت من، انتظار فرج از سوی خداوند عزوجل است.»
«محمد مرادی» شاعر آگاه و آزاداندیشی که به واسطه آیینگی در نقد، و صداقت و صراحت ادبی، جایگاه شایسته ای در شعر امروز دارد، در غزل زیر چشم به راه انسان کاملی است که در جمعه ای سبز ظهور می کند و عالم هستی را سرشار از نور:
دائم تو را در لحظههایی سبز میبینم
نام تو را در ماجرایی سبز میبینم
من از ورای دردها از پشت ماتمها
سمت تو را در ماورایی سبز میبینم
ای ابتدای هرچه اول من شروعت را
در آخر هر انتهایی سبز میبینم
داری میآیی در عبور باغها چندی است
هر صبح جمعه ردّپایی سبز میبینم
تو در کجاآباد این راهی که من هر شب
خواب تو را در ناکجایی سبز میبینم؟
من زردی این برگهای بیتفاوت را
در انزوای ریشههایی سبز میبینم
این آسمان تیره را، این خاک غمگین را
تنها اگر روزی بیایی سبز میبینم
حتی اگر شمشیرها هم بدگمان باشند
باید یکی از جمعههای سرخ برگردی
«محمد مهدی عبداللهی»، شاعر و ذاکر زلال اندیش و معرفت کیش نیز در رباعی زیر – همچون دیگر شاعران حقیقت آیین – چشم به افق روشن ظهور دوخته است و با اشتیاقی زایدالوصف، جمعه ای را انتظار می کشد که بوی عید و امید میدهد:
با این که خسوف، قسمت خورشید است
در آینه چشم فلک، امید است
در بین تمام جمعههایم، ای عشق
آن جمعه که از سفر بیایی عید است
«عالیه مهرابی»، بانوی شاعری که جان و جهان غزلش تجلی گاه اصالت و نجابت زن مسلمان ایرانی است، از دیگر شاعرانی است که برای رسیدن «روزگار وصل» – با صبری جمیل – لحظهشماری میکند:
گاهی شبیه اشکی و گاهی کبوتری!
بغضی که مینشینی و پلکی که میپری!!
ای نامهای که زود به دستم نمیرسی
تو هر چه سربه مهرتری، خواندنیتری!
تو کیستی که نام تو را تاک بر لبش
آورد و وداد این همه انگور عسکری!
آمد بهار و باز تو در راه ماندهای
آمد بهار دیگر و تقویم دیگری!
سیبی که تا رسیدن تو صبر میکنم
هر قدر دیرهم برسی، باز نوبری
دامن گرفته است جهان تابش تو را
یک کهکشان و دامن این قدر مشتری؟!!
ای فصل ناگزیر به تقویمها بگو:
از دست روزها چقدر آنطرفتری؟؟!!
روایت دلدادگیها و بی قراری هایی از این دست، در ادبیات پارسی آغاز و پایانی ندارد. شاعران خدا فطرت، آزاداندیش و عدالت خواه پارسی گو، «عاقبت به خیری» جهان را در ظهور نور موعود می دانند و از بزرگان دین آموخته اند که راه و رسم سرافرازی، سر باختن در این راه روشن است، چنان که مولی الموحدین، حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: «کسی که منتظر امر ما- قیام حضرت مهدی- باشد، مانند کسی است که در راه خدا در خون خویش بغلطد.» (کمال الدین، ص ۶۴۷) .
ارائه شکوائیه و دادخواست به صاحب زمان(عج)
در روایات و احادیث بسیاری که از معصومین (علیهم السلام) به یادگار مانده است، به این نکته اشاره شده که وجود حضرت حجت برای اهل زمین، منشا خیر و برکت و مایه آرامش و امنیت است:
«و قال النبی(ص): النجوم امان لاهل السماء و اهل بیتی امان لاهل الارض: ستارگان موجب امنیت برای اهل آسمان هستند و اهل بیت من، موجب امنیت و امان برای اهل زمین. (تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص ۱۵۲)
و دیگر این که حضرت قائم(عج) در صحنه حضور دارد و جزء به جزء امور و حوادثی را که بر جهان، شیعیان و جوامع اسلامی می رود رصد میکند. از همین رو هرگاه در زمین مظلوم، درمانده یا دردمندی او را با ایمان و خلوص نیت کامل به مدد بطلبد و از حضرت درخواست استمداد نماید، حضرت بیدرنگ درخواست او را اجابت میکند و به یاری وی میشتابد.
از جمله امدادهای غیبی حضرت به جامعه شیعه، عنایت خاص آن بزرگوار به شیعیان است، چنان که در توقیعی از حضرتش برای شیخ مفید(رض) چنین آمده است: «ما همیشه مراعات شما را مینماییم و به یاد شما هستیم، وگرنه دشواریها و گرفتاریها بر شما فرو میریخت و دشمنان، شما را لگدمال میکردند. (احتجاج طبرسی، ج۲، ص ۵۹۸) .
شاعران شیعی نیز با اعتقاد و باورمندی به حضور حضرت، در مصائب و ناملایمات روزگار، در محضر او به ارایه شکواییه و دادخواست پرداخته و برای رفع حاجات، دست گره گشای او را به استمداد طلبیده اند، همچنان که مصلحان اجتماعی و رهبران معنوی جامعه نیز در بزنگاه های سرنوشت ساز حیات سیاسی اجتماعی یک ملت، هرگاه که از مدیریت امور و ساماندهی ناهنجاریها عاجز ماندهاند و در فتنه خیز حوادث در مسیر تمیز حق از باطل دچار تردید گشتهاند، با ارایه گزارش به حضرت حجت، دردمندانه از ساحت مقدس او طلب استمداد کرده و همواره نیز جوابی درخور و شایسته گرفتهاند.
«حامد رمضانی» که دل پری از اوضاع نابسامان جهان دارد، در گزارشی دردمندانه به ساحت آقا امام زمان (عج) چنین میگوید:
غزل تر از غزل انتظار من! برگرد
ابر ستاره شبهای تار من! برگرد
میان گرد و غبار گمان ترک برداشت
فسیل باور ایل و تبار من، برگرد
طنابهای زمین دور گردنم پوسید
و موریانه زده چوب دار من، برگرد
بکوب بر دف و با رقص تیغ عریانت
بچرخ دور جنون مدار من، برگرد
(فردا صبح است، ص۴۴)
محمدسعید میرزایی، شاعر نازکخیال و مضمون یاب دیگری است که «بوی بهبود» ز اوضاع جهان نمیشنود، از همین رو آسیمه سر و بیقرار خطاب به حضرت، بغضهای فروخورده خود را این چنین فریاد میکند:
کجاست جای تو در جمله زمان که هنوز…
که پیش از این، که هم اکنون، که بعد از آن، که هنوز؟
چه قدر دلخورم از این جهان بیموعود
از این زمین که پیاپی… و آسمان که هنوز…
جهان، سه نقطه پوچی است خالی از نامت
پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز»
همه پناه گرفتند درپی «هرگز»
و پشت هیچ نشستند از این گمان که «هنوز»
(دیروز میشوم که بیایی، تکا، ص۱۳۹)
به امید ظهور دولت یار و سعادت و رستگاری اهل زمین، با انتظار سروده ای زیبا و لطیف از شاعر دردواره ها «قیصر امین پور»- که گزارش شاعرانه از دنیای بیموعود است- این گفتار را به پایان میبرم، باهم میخوانیم:
چشمها، پرسش بیپاسخ حیرانیها
دستها، تشنه تقسیم فراوانیها
با دل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما، جای چراغانیها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بیسر و سامانیها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها
سایه امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو، لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو، پایان پریشانیها (۳)
———————————–
پانوشتها:
1-حجه بن الحسن، به نقل از: «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان»، ص۱۹. (در حدیث دیگری که از «ابن جوزی» از رسول خدا(ص) نقل شده است، می خوانیم: در آخرالزمان مردی از فرزندان من خروج می کند که اسمش مانند اسم من و کنیه اش مانند کنیه من است. او زمین را پر از عدل و داد کند، چنان که از ظلم پر شده باشد و این همان مهدی است و این حدیث مشهور است. به نقل از: کتاب حضرت حجه بن الحسن، به نقل از: تذکره الخواص، ص ۴۰۲)
2 – کمال الدین، ص.۶۴۴
3 – مجموعه شعر مهدوی: «فردا صبح است»، به کوشش: مریم سقلاطونی، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما، ۱۳۸۶، ص۷۰
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰