تاریخ انتشار : دوشنبه 1 آبان 1396 - 1:03
کد خبر : 15441

پیامدهای فرهنگی سیاست شاه‌عباس در گیلان

پیامدهای فرهنگی سیاست شاه‌عباس در گیلان

  پیامد‌های اجتماعی‌ –  اقتصادی سیاست شاه‌عباس شاه‌عباس هربار به جهت سرکوب شورش‌ها طوایف مختلفی از قزلباشان را به منطقه اعزام می‌کرد. سرکوب این شورش‌ها با کشتار وسیعی از مردم صورت می‌گرفت و این امر بخشی از عوامل تولید را از بین می‌برد. یکی از طوایفی که در فتح کامل گیلان شاه‌عباس را یاری داده

 

پیامد‌های اجتماعی‌ –  اقتصادی سیاست شاه‌عباس

شاه‌عباس هربار به جهت سرکوب شورش‌ها طوایف مختلفی از قزلباشان را به منطقه اعزام می‌کرد. سرکوب این شورش‌ها با کشتار وسیعی از مردم صورت می‌گرفت و این امر بخشی از عوامل تولید را از بین می‌برد.

یکی از طوایفی که در فتح کامل گیلان شاه‌عباس را یاری داده بودند‌، طوایف کرد صوفی بودند شاه در عوض خدمات نظامی آنان‌، نواحی وسیعی را به عنوان تیول به آنها واگذار کرد. شرکت این طایفه از کردها در شورشی علیه شاه‌عباس که به تحریک یکی از فرماندهان نظامی شاه صورت گرفته بود‌، باعث شد که شاه پس از دفع شورش عده‌ای از آنان را به خارج از گیلان کوچ دهد و بخش دیگری را تحت سرپرستی ولی سلطان صوفی‌، به رانکوه بفرستد. (اسکندربیگ ترکمان‌، ۱۳۸۲‌، ج۲‌، ص۴۵۱)

در سال ۱۰۰۶ ق همین طایفه دوباره شاه‌عباس را در سرکوب شورش جهانگیر‌، حاکم کجور‌، یاری دادند. (همان‌، ص‌536-537) و توانستند این مأموریت را با موفقیت به انجام برسانند. جابجایی طوایف کرد در ادامه سیاست شاه‌عباس حکومت صفویه را به اهداف متعددی رساند و پیامدهای چندی به همراه داشت:

اول آنکه این جابجایی در وهله اول تأمین‌کننده اهداف نظامی بود. در اصل باید گفت یکی از مزیت‌های اقوامی که بنا به سیاست شاه‌عباس کوچانده می‌شدند آشنایی آنان به فنون نظامی بود. طوایف کرد‌، از جمله طایفه صوفی به جهت سرکوب اقوام دیگر مورد استفاده قرار گرفتند و توان نظامی آنان در خدمت حکومت صفویه قرار گرفت. دیگر این که از شورش طوایف کرد جلوگیری می‌کرد و مانع از قدرت‌یابی آنان می‌شد. آنان قادر بودند کلیه عصیان‌های داخلی را نیز سرکوب کنند.

طوایف کرد نیز در زمان حضورشان در گیلان تأثیراتی بر جای گذاشتند. آنان با تحرکات نظامی خود‌، نه تنها منجر به افزایش تسلط حکومت صفویه بر این منطقه شدند بلکه توانستند با پشتوانه روحیه و فعالیت‌های نظامی سلطه خود را بر مردم ساکن در این مناطق گسترش دهند. اگر تصور شود که این ارتباط تنها به زمینه نظامی محدود شده‌، اشتباه است‌، چرا که همراه با حضور نظامی آنان در گیلان‌، مسأله سکونت آنان امری طبیعی بوده و این مطلب وجود ارتباط اقتصادی را لازم می‌کرده است.

با توجه به اینکه آنان بخش وسیعی از املاک و زمین زراعی را زمانی در تیول خود داشتند‌، شکی نیست که بخش قابل توجی از تولیدات منطقه را در اختیار خود گرفته و تنها پس از افول قدرت نظامی آنان از زمان شاه‌عباس بود که از حضور نظامی آنان نیز در گیلان کاسته شد.

 به ویژه اینکه شاه‌عباس پس از سرکوب کردن شورش‌های مردمی در این منطقه‌، دیگر نیازی به خدمات نظامی طوایف کرد نداشت و از زمانی که کوچ آنان مورد توجه قرار گرفت‌، آنان نیز در کنار ساکنان بومی به عنوان یکی از عناصر تولید مطرح شدند. از آنجا که شیوه معیشت اصلی آنان متکی بر زندگی عشایری و دامداری بود و از این جنبه با ساکنان کوه‌نشین گیلان‌، تشابه داشتند‌، شیوه اقتصاد دامداری در این منطقه تقویت شد.

البته این شیوه تولید نتوانست به اقتصاد کلی گیلان که متکی بر تولیدات ابریشم بود غلبه کند‌، چرا که گیلان به واسطه تولید ابریشم به سرزمین پیله و ابریشم معروف بود و از این جهت تولیدات دیگر قادر به رقابت با آن نبود. به علاوه ضروری است بدانیم که از آنجا که گیلان جزء املاک خاصه شد‌، عایدات کلی این منطقه به خصوص درآمد سرشار تولیدات ابریشم نیز به شخص شاه تعلق گرفت تا جایی که رشت به تنهایی قادر بود یک ششم درآمد شاه را تأمین کند. ( شاردن‌، ۱۳۷۲‌، ج۳‌، ص‌1255)

پیش از اجرای سیاست شاه‌عباس مبنی بر کاهش قدرت قزلباشان کرد در گیلان‌، کوچ طوایف کرد به گیلان آغاز شده بود که این کوچ‌ها را افرادی نظامی هدایت نمی‌کردند. بعد از این سیاست و کوتاه شدن دست قزلباشان کرد از این ناحیه‌، افراد نظامی با پایان یافتن مأموریت خود و از دست دادن نواحی تیول خود از گیلان عزیمت کرده و به موطن اصلی خود بازگشتند.

 این اقدام شامل کسانی که به شکل کوچ وارد گیلان شده بودند نمی‌شد. بنابراین در کنار ساکنان بومی منطقه زندگی جدیدی را شروع کردند. تفاوت جمعیتی و فرهنگی‌، مانع از تأثیرات اجتماعی قابل توجه در گیلان می‌شد. به خصوص اینکه برخورد شاه‌عباس با افراد نظامی این قوم‌، اعتبار سابق آنان را از بین برده بود.

تأثیر این حضور در نامگذاری برخی مناطق‌، چشمگیر است. همچنین بناها و عمارت‌های به جا مانده از زمان حضور کردها در گیلان بیانگر تأثیر آنان در منطقه به لحاظ نوع معماری دارد که هرچند تابع جغرافیای منطقه است‌، اما عظمت بنا‌ و نوع معماری و مصالح بکار گرفته شده در آن‌، از تمول مالکان آن خبر می‌دهد. گرچه رطوبت منطقه باعث از بین رفتن بسیاری از آنها شده است.

با این وجود از عمارت‌های باقی مانده از اعقاب صوفی‌ها از زمان صفویه از بین رفته‌اند و اغلب بناهای بر جای مانده از این اقوام مربوط به عهد قاجار است که از آن جمله می‌توان به منزل یوسف‌خان صوفی‌، خانه امان‌الله‌خان صوفی و خانه هادی‌خان عنایتی صوفی‌، واقع در دهستان سُمام‌، عمارت عبدالعلی‌خان صوفی که قدمت آن را دو قرن دانسته‌اند و خانه محمدتقی‌خان صوفی در املش و خانه کاظم‌خان صوفی اشاره کرد.

پیامدهای فرهنگی سیاست شاه‌عباس

به لحاظ فرهنگی به ویژه در زمینه مذهبی‌، سادات کیایی در بین رقبای سیاسی خود‌، اختلاف زیادی به خصوص با حاکمان غرب حوزه سفید رود (بیه پس) داشتند. در منطقه بیه پس گرایش‌های مختلف سنی‌، حضور فعال داشتند و آل‌کیا در اولین قدم تلاش کرد قلمرو سیاسی و جغرافیایی خود را به وحدت مذهبی برساند. در قدم بعد تلاش کرد تا قلمرو حکومتی خود را از نظر فرهنگی پربار کند. به همین جهت با دعوت از صاحب‌نظران‌، هنرمندان‌، عالمان دینی‌، صنعتگران داخلی و خارجی به غنای بیشتر شرق گیلان کمک کرد.

منطقه‌ای که سادات کیایی در آن حکومت داشتند به لحاظ موقعیت جغرافیای خود‌، اجازه ورود بیگانگان را به داخل منطقه نمی داد. حتی انتخاب لاهیجان به عنوان مرکز حکومتی‌، که در بین قلمروهای دیگر همین منطقه از ارتفاع بیشتری برخوردار بود‌، قابل تأمل و مطالعه است. لذا آنان با غلبه نظامی که شیوه متداول روزگار آنان بود و نفوذ فرهنگی که به دنبال پذیرش عامه حاصل شد صاحب قدرتی برجسته شدند. مزید بر آنکه انتساب آنان نیز به امام سجاد(ع) نه تنها از سوی مردم‌، بلکه از جانب منابع مخالف آنان نیز مورد احترام بود. (اسکندربیگ ترکمان‌، ۱۳۸۲‌، ج۱‌، ص۲۶)

در بعد مذهبی باید خاطر نشان کرد‌، آل‌کیا که با ماهیت شیعی به قدرت رسید با دیگر فرقه‌های اسلامی چون اسماعیلیه و مشبّه[۱۰] در گیلان به مخالفت برخاستند و آنان را از جمله رقبای سیاسی و مذهبی خود می‌شمردند. (یوسف جمالی‌، ۱۳۸۶‌، ص۱۶۲) و با دیگر فرقه های مذهبی به خصوص با اسماعیلیه مخالفت بیشتری نشان دادند. (رابینو‌، ۱۳۶۹‌، ص‌123) و با اسرای این فرقه با خشونت برخورد می‌کردند.

به عنوان نمونه در زمان حکومت سیدعلی کیا (حک: ۷۶۳- ۷۹۹ ق)‌، کیا سیف‌الدین‌، از کیاییان کوشیج در دیلمان‌، دعوت آل‌کیا را مبنی بر بازگشت از اعتقادات اسماعیلیه قبول نکرد. پس از جنگ کیا سیف‌الدین را دستگیر و «فی الحال او را به قتل آوردند و سر او را از تن جدا کردند …» (مرعشی‌، ۱۳۶۴‌، ص‌66-68) آنان تلاش کردند تا از تفرقه مذهبی در قلمرو خود جلوگیری کنند.

یکی از سیاست‌های دینی آل‌کیا تشویق افرادی بود که از دیانت سابق خود دست بر می‌داشتند و مسلمان می‌شدند. به عنوان نمونه یکی از یهودیانی که مسلمان شده بود و در بین یهودیان دیگر تنها مانده بود‌، به دستور خان احمدخان مورد حمایت کامل آل‌کیا قرار گرفت (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص۱۴۵) از آنجایی که یهودیان به تجارت مشغول بودند باید یادآور شد که این اقدام به رونق اقتصادی و حفظ منابع مالی آل‌کیا نیز کمک می‌کرد و شاید هدف برخی یهودیان از تغییر گرایش دینی‌، حفظ منافع مالی در یک قلمرو شیعی بود.

بعد از سقوط حکومت شیعی آل‌کیا در گیلان در زمان شاه‌عباس‌، در منابع سخنی از تشویق و جذب دینی افرادی که از دیانت خود دست کشیدند و مورد حمایت قرار گرفته‌اند به چشم نمی‌خورد.

چنانکه اشاره شد آل‌کیا در منطقه‌ای قدرت داشتند که بیشتر بر اساس مناسبات کشاورزی و دامپروری استوار بود. با این وجود از توجه به علم و دانش و هنر و گسترش آن در قلمرو شیعی خود غافل نشدند. در زمان تثبت قدرت سیاسی آنان در زمان سیدرضا کیا (حک: ۷۹۹-۸۲۹ ق) و به ویژه خان احمد خان‌، آخرین حاکم شیعی کیایی‌، بسیاری از دانشمندان و علما و استادان موسیقی به دربار آنان پناهنده شدند.

در زمان سیدرضا کیا «درگاه او ملجأ افاضل جهان و علمای زمان بود و یا خاص و عام در مقاومت مرحمت و عاطفت …» (حافظ ابرو‌، ۱۳۸۰‌، ج۴‌، ص۹۰۱) مؤلف شیعی تاریخ ایلچی در توصیف شرایط فرهنگی قلمرو سادات کیایی در زمان خان احمد خان می‌گوید:

«… از وفور همت و یمن معدلتش چندان فضلا و شعرای راز و خوانندگان و نوازندگان خوش‌آواز نغمه‌پرداز در ظل رأفت و سایر عاطفتش جمع آمده‌اند که هریک از ایشان از نوادر روزگار و یگانه عصرند. سیمّا استاد زیتون کمانچه نواز که در فن خویش عدیل و نظیر ندارد و قلم و زبان از وصف و بیان نغمات او عاجز و حیران است و آن خسرو عالی مقدار نیز از فن موسیقی و نواختن سازها بهره تمام دارد و اکثر صنایع را خوب می‌داند. (نظام شاه دکنی‌، ۱۳۷۹‌، ص‌220)

هر چند دعوت استاد زیتون مورد اعتراض شدید شاه تهماسب قرار گرفت و در نامه‌ای به خان احمد خان‌، این اقدام را ملامت کرد. (نوائی‌، ۱۳۵۰‌، ص۱۱۸-۱۲۶) استاد زیتون تا آنجا پیش رفت که به سپهسالاری منطقه تولَم رسید. (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص‌156) استاد محمد مؤمن عودی نیز مانند پدر سرآمد در عود نوازی بود. با رضایت قلبی به خدمت خان احمد خان آمد. (واله اصفهانی‌، ۱۳۷۲‌، ص۴۸۴) همچنین قلی بیگ عودی نیز به دعوت خان احمدخان به گیلان آمد با این تضمین که «…هرگاه داعیه عود کنند رخصت انصراف خواهند داشت.» (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص‌47)

از دیگر هنرمندان این عهد که به دلیل مهارت در خوشنویسی لقب «شهاب‌الخطاطین» گرفت نورالدین محمد لاهیجی‌، فرزند مولانا عبدالرزاق از وزرای خان احمد خان بود. (احمد رازی‌، ۱۳۴۰‌، ج۳‌، ص‌146)

در زمینه علوم دیگر نیز مولانا غیاث‌الدین از پزشکان مشهور دوره کارکیا سلطان محمد بود که ظهیرالدین مرعشی به وی لقب «جالینوس زمان و بقراط دوران» داده بود (مرعشی‌، ۱۳۶۴‌، ص‌264) حکیم کمال الدین حسین شیرازی که از اطبای معروف دربار شاه تهماسب بود‌، بنا به خواست قلبی خود دربار صفویه را رها کرده بود و نزد خان احمد خان به لاهیجان آمد. (واله اصفهانی‌، ۱۳۷۲‌، ص۴۵۲-۴۵۳) شاید این امر در حمله تهماسب به گیلان بی‌تأثیر نبود. از پزشکان نامی دیگر این عهد‌، می‌توان از یحیی جان نام برد. او در دربار خان احمد خان به اوج شهرت خود رسید. (آذر بیگدلی‌، ۱۳۳۸‌، ص۸۴۰)

عبدالجبار استرآبادی‌، از نقاشان معروف قزوین در زمان شاه تهماسب‌، نیز راهی قلمرو شیعی در لاهیجان شد. وی به دنبال دستگیری خان احمد خان در زمان شاه تهماسب‌، دوباره به قزوین بازگشت و بعد از مرگ تهماسب و آزادی خان احمد خان بازهم به نزد خان احمد خان بازگشت و در دربار صفوی نماند. (واله اصفهانی‌، ۱۳۷۲‌، ص۴۶۹-۴۷۰)

از دیگر افراد برجسته در این حکومت‌، محمد پسر عبدالخالق است که کنز اللغات را که از معتبرترین فرهنگ‌های عربی به فارسی است برای این خاندان شیعی نوشت. (منزوی‌، ۱۳۶۹‌، ص‌418) در زمینه تاریخ‌نگاری‌، کتاب تاریخ خانی تألیف علی پسر شمس‌الدین لاهیجی است که مؤلف در نگارش اثر خود از همکاری خان احمد اول بهره برد. همچنین عبدالحسین قاری از جمله دانشمندان دیگر این عهد بود که به درخواست خان احمد در سال ۹۶۷ ق‌، شرحی بر کتاب ناسخ و منسوخ قرآن تألیف احمد متوج بحرینی نوشت. (منزوی‌، ۱۳۶۹‌، ص۴۱۸)

مولانا جلال‌الدین محمد از اهالی یزد در علم ستاره‌شناسی و نجوم به استادی رسیده بود. وی سال‌ها در گیلان و دربار خان احمدخان زندگی کرد و به شهرت رسید. وی به درخواست شاه‌عباس منجم مخصوص او شد و در سال ۹۹۹ ق‌، مأموریت یافت که از دختر پنج ساله خان احمدخان برای پسر چهارساله شاه‌عباس معروف به صفی میرزا خواستگاری کند. (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص۲۶۹-۲۷۰) هرچند این خواستگاری فرجام خوشی نداشت. (ملاجلال منجم‌، ۱۳۶۶‌، ص۲۱۷)

حاکمان کیایی خود از جمله افراد علم و هنر بودند و به ویژه خان احمد خان حمایت بسیاری از علما و دانشمندان عصر خود داشت و امرای همجوار را به رعایت حقوق و حرمت علمی این افراد دعوت می‌کرد. وی در نامه‌ای که به الوند دیو از امرای مازندران نوشت‌، و از او خواست که چون مولانا یوسف از دانشمندان و عالمان این عهد به آن خطه رفته است: «… حمایت او نموده‌، نگه دارند و نوعی سازند که اوقات او به رفاهیت و آسودگی بگذرد …» (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص۴۴)

میر قاری گوکه ای که از دانشمندان عهد آل‌کیا بود کتاب زبده الحقایق را برای خان احمد خان نوشت. (منزوی‌، ۱۳۶۹‌، ص۴۱۸-۴۱۹) رفیع‌الدین حسین رضوی لنگرودی نیز در سال ۹۷۱ ق‌، کتابی با عنوان «حبوه» نوشت که درباره قانون ارث فئودالی بود و آن را به خان احمد خان هدیه کرد. (منزوی‌، ۱۳۶۹‌، ص‌418) فغفور گیلانی نیز از ریاضی‌دانان‌، فیلسوفان و موسیقی‌دانان مشهور دربار خان احمد خان بود که بعد از شکست خان احمد خان به ترکیه فرار کرد و ناچار به هند رفت. (صادقی کتابدار‌، ۱۳۲۷‌، ص۲۳۳)

 بعد از سقوط آل‌کیا سرش را از تنش جدا کرده و به دربار صفویه فرستادند. (فومنی‌، ۱۳۵۳‌، ص۲۲۹) دیگر از فیلسوفان مشهور این زمان حسام‌الدین لاهیجانی کارکیا بود. (منزوی‌، ۱۳۶۹‌، ص۴۱۹) همچنین خان احمد خان از گلاب‌گیران کاشانی به گیلان دعوت کرد تا این حرفه را به مردم این ناحیه آموزش دهند. (نوزاد‌، ۱۳۷۳‌، ص‌49)

پس از حمله شاه‌عباس به گیلان و سقوط خاندان شیعی کیا‌، دیگر نشانی از غنای فرهنگی گیلان و به خصوص لاهیجان که بیش از دو قرن مرکزیت حکومتی شیعی را در دست داشت‌، نمی‌توان دید. نمی‌توان انکار کرد که اقدامات شاه‌عباس باعث رونق هنر‌، معماری و… شد. بسیاری از شهرها به‌ویژه اصفهان در این دوره رشد کرد‌، اما سقوط حکومت آل‌کیا منجر شد که گیلان موقعیت پیشین خود را از دست بدهد. با از دست رفتن استقلال سیاسی‌، استقلال اقتصادی و فرهنگی آن نیز از بین رفت.

 نتیجه

لاهیجان به مدت دو قرن و نیم شاهد حضور قدرتمند سادات شیعه بود. آنان پس از کسب قدرت در ترویج تفکرات شیعی تلاش بسیاری کردند. آل‌کیا ضمن مبارزه با نظام زمین‌داری حاکم در بیه پس‌، توانستند با حمایت از مالکین و ایجاد زمینه های رشد اقتصادی در قلمرو خود‌، قلمرو خود را به لحاظ سیاسی و دینی به وحدت برسانند.

آنان ضمن مخالفت با ادیان و فرقه‌های دیگر مذهبی‌، با نومسلمانان نگاه ملاطفت گونه‌ای داشتند. آل‌کیا صرف‌نظر از پرداختن به امور نظامی‌، به مسائل اقتصادی و فرهنگی نیز بی‌توجه نبودند. غنای قلمرو آنان سبب شده بود که بسیاری از افراد نام‌آور و مشهور به دربار آنان پناهنده شوند. تأثیر حضور آنان در زندگی اهالی شرق گیلان خود را نشان می‌داد. حضور آنان در این منطقه منجر به رشد اقتصادی گیلان شده بود. با سقوط حکومت کیایی کانون فرهنگی گیلان که با تلاش حکام کیایی در طی سال‌های متمادی ایجاد شده بود از بین رفت.

پس از اقدام شاه‌عباس و سقوط حکومت آل‌کیا‌، گیلان دیگر به وسیله حاکمان محلی اداره نشد‌، حاکمان صفوی و برخی از فرمانداران قزلباش اداره گیلان را بر عهده گرفتند. عملکرد سوء این افراد در برخورد با مردم منجر به بروز شورش‌های وسیعی در گیلان شد که تا آن زمان در منابع گزارش نشده بود.

ثبات سیاسی منطقه در هم شکست. عناصر جدید جمعیتی جهت فتح و سرکوب شورش‌های احتمالی به گیلان وارد شدند. طوایف کرد یکی از اقوامی بودند که در به قدرت رسیدن صفویه نقش چشمگیری داشتند و صفویه تمام مطامع نظامی خود را با اتکا بر این قوم صورت داد. حضور آنان در سرکوبی شورش‌ها و تصرف گیلان در زمان شاه تهماسب محرز بود.

یکی از طوایف قدرتمند کرد خاندان صوفی بودند که شاه‌عباس را در تصرف کامل گیلان یاری داده بودند. به پاس خدمات نظامی آنان‌، شاه تیول وسیعی را در اختیار آنان قرار داد. سال‌های اولیه حکومت شاه‌عباس و پس از فتح گیلان‌، صرف سرکوب کردن شورش‌های وسیعی بود که در بعد اجتماعی ناشی از عملکرد مالی قزلباشان و عناصر نظامی کرد‌، رخ داده بود. شاه‌عباس از توان نظامی طایفه صوفی در سرکوب شدید شورش‌ها بهره برد. هر چند طایفه صوفی با شرکت در یکی از شورش‌ها‌، اعتماد سابق شاه را از دست دادند و شاه دستور اخراج آنان را از گیلان صادر کرد.

سیاست شاه‌عباس در کاهش قدرت قزلباشان‌، همزمان با دفع خطر شورش‌ها به‌ویژه در اقتصادی‌ترین قطب کشور‌، گیلان‌، صورت گرفت. شاه‌عباس زمین‌های تیول را از افراد نظامی پس گرفت و افراد بسیاری را به گیلان کوچ داد. یکسان بودن شیوه معیشت طوایف کرد‌، شاه را بی‌نیاز به اعمال سیاست‌های خشنی در این امر می‌کرد. از آنجا که روند حضور کردها به گیلان تدریجی بود‌، نتوانست تحت رهبری واحدی صورت پذیرد. شاه‌عباس املاک گیلان را املاک خاصه اعلام کرد و این امر از نفوذ اقتصادی طوایف کرد در منطقه کاست.
به ویژه آنکه بیشتر عواید گیلان، کالا سبک وزن اما سنگین قیمت ابریشم بود که به شاه و خاندان سلطنتی تعلق داشت. این امر در بعد اقتصادی نفعی به حال ساکنان بومی گیلان هم نداشت.

در بعد اجتماعی‌، طایفه کرد صوفی جمعیتی وارد شده به منطقه بود که به ویژه پس از خلع قدرت افراد سرشناس نظامی آنان‌، ضربه ای به لحاظ اعتبار اجتماعی خورده بودند. زمانی که حضور آنان به جهت خدمات نظامی در منطقه شکل گرفت‌، فشار و اعمال ظلم بر بومیان‌، امری غیر قابل اجتناب بود.

اما زمانی که آنان با کوچ خود در گیلان ساکن شدند‌، به عناصر تولید در منطقه تبدیل شدند. حضور آنان به ویژه پس از اسکان در گیلان و سپری شدن ایام درگیری و بحران‌های سیاسی‌، تأثیرات فرهنگی دو جانبه‌ای به لحاظ ورود برخی واژه‌های کردی‌، برخی سنن و آداب و نامگذاری برخی مکان‌ها که یادگار حضور آنان بود‌، داشت. در بیانی بهتر می‌توان پیامدهای سیاست شاه‌عباس در براندازی حکومت شیعی آل‌کیا را چنین برشمرد:

۱- برچیده شدن بساط حکومت‌های محلی در گیلان.

۲- ساقط کردن یک حکومت شیعی که نزد ساکنان بومی منطقه محبوبیت داشتند.

۳- بروز شورش‌های مردمی وسیعی در گیلان که ناشی از عملکرد والیان قزلباش صفوی و عناصر نظامی در گیلان بود.

۴- خارج شدن اداره گیلان از دست حاکمان محلی گیلان.

۵- اداره گیلان به دست قزلباشان و عناصر نظامی که سنخیتی با جمعیت بومی منطقه نداشتند.

۶- از بین بردن یک رقیب دینی. چرا که آل‌کیا نیز نسب خود را به یکی از امامان شیعه می‌رساندند.

۷- جلوگیری از ارتباط احتمالی گیلان با روسیه و عثمانی.

۸- گسترش املاک خاصه که در بعد اقتصادی به نفع ساکنان بومی گیلان نبود.

۹- تغییر در ترکیب جمعیتی گیلان پس از ورود عناصر نظامی کرد و قزلباش.

پی نوشت:

[۱۰]. مشبّهه فرقه‌ای بود که عقیده داشت خداوند شبیه به مخلوق است و برای او صفاتی انسانی قائل بود. (مقدسی‌، ۱۳۶۱‌، ج۲‌، ص‌539)

مراجع

‌ رابینو‌، هـ . ل، فرمانروایان گیلان‌، ترجمه م.پ. جکتاجی‌، رضا مدنی‌، رشت‌، نشر گیلکان‌، ۱۳۶۹.
2. ابن اسفندیار‌، بهاءالدین محمد بن حسن‌، تاریخ طبرستان‌، تصحیح عباس اقبال‌، تهران‌، پدیده (خاور)، ۱۳۶۶.
3. اشعری قمی‌، سعد بن عبد الله ابی‌خلف‌، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه (المقالات و الفرق)‌، تصحیح محمد جواد مشکور‌، ترجمه یوسف فضایی‌، تهران‌، عطائی‌، ۱۳۷۱.
4. افوشته‌ای نطنزی‌، محمود بن هدایت الله‌، نقاوه الاثار فی ذکر الاخیار‌، به اهتمام احسان اشراقی‌، تهران‌، علمی و فرهنگی‌، ۱۳۷۳.
5. انصاری‌، شمس‌الدین‌، نخبه‌الدهر فی عجائب البر و البحر‌، ترجمه حمید طبیبیان‌، تهران‌، بنیاد فرهنگستان‌های ایران‌، ۱۳۵۷.
6. اولئاریوس‌، آدام‌، سفرنامه اولئاریوس‌، تهران‌، ابتکار‌، ۱۳۶۳.
7. بدلیسی‌، شرف خان بن شمس‌الدین‌، شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)‌، به اهتمام ولادیمیر مینوف زرنوف‌، تهران‌، اساطیر‌، ۱۳۷۷.
8. بیگدلی‌، آذر‌، آتشکده آذر‌، به کوشش حسن سادات ناصری‌، تهران‌، امیر کبیر‌، ۱۳۳۸.
9. تتوی‌، قاضی احمد و آصف‌خان قزوینی‌، تاریخ الفی‌، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد‌، تهران، علمی و فرهنگی‌، ۱۳۸۲.
10. جنابدی‌، میرزا بیگ‌، روضه الصفویه‌، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی‌، ۱۳۷۸.
11. حافظ ابرو‌، زبده التواریخ‌، تصحیح سیدکمال سیدجوادی‌، ۴ جلد‌، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌، ۱۳۸۰.
12. خواند میر‌، غیاث الدین بن همام‌الدین الحسینی‌، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر‌، زیر نظر محمود دبیر سیاقی‌، تهران، خیام‌، ۱۳۵۳.
13. رابینو‌، هـ . ل‌، ولایات دارالمرز ایران‌، گیلان‌، ترجمه جعفر خمامی زاده‌، رشت، طاعتی‌، ۱۳۷۴.
14. رازی‌، امین احمد‌، هفت اقلیم‌، تصحیح و تعلیق جواد فاضل‌، جلد سوم‌، تهران‌، کتب ایران‌، ۱۳۴۰.
15. روملو‌، حسن بیگ‌، احسن التواریخ‌، تصحیح عبدالحسین نوائی‌، تهران‌، بابک‌، ۱۳۸۴.
16. رویمر‌، هـ . ر‌، آل جلایر‌، آل مظفر و سربدران‌، ترجمه یعقوب آژند‌، تهران‌، جامی‌، ۱۳۸۲.
17. شاردن‌، ژان باتیست، سیاحتنامه شاردن‌، ترجمه محمد عباسی‌، جلد چهارم و هشتم‌، تهران‌، امیرکبیر‌، ۱۳۵۰.
18. شوشتری‌، قاضی نورالله‌، مجالس المؤمنین‌، تهران‌، اسلام‌، ۱۳۷۷.
19. شیروانی‌، میرزا زین العابدین‌، ریاض السیاحه‌، تصحیح و مقابله اصغر حامد ربانی‌، تهران‌، سعدی‌، ۱۳۳۹.
20. عالم آرای صفوی (عالم‌آرای شاه اسماعیل)‌، به کوشش یدالله شکری‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، ۱۳۵۰.
21. غفاری قزوینی‌، قاضی احمد‌، تاریخ جهان‌آرا‌، به اهتمام مجتبی مینوی‌، تهران‌، حافظ‌، ۱۳۴۳.
22. فومنی‌، عبدالفتاح‌، تاریخ گیلان‌، تصحیح عطاءالله تدین‌، تهران‌، فروغی‌، ۱۳۵۳.
23. قزوینی‌، بوداق منشی‌، جواهر الاخبار‌، تصحیح و تعلیقات محسن بهرام‌نژاد‌، تهران‌، میراث مکتوب‌، ۱۳۷۸.
24. قزوینی‌، یحیی بن عبدالطیف‌، لب التواریخ‌، تهران‌، گویا‌، ۱۳۶۳.
25. کسروی‌، احمد‌، شهریاران گمنام‌، تهران، جامی‌، ۱۳۷۷.
26. کنارودی‌، قربانعلی‌، نعیمی‌، سهیلا‌، «علل تداوم سادات آل‌کیا در گیلان»‌، فصلنامه علمی و پژوهشی شیعه‌شناسی‌، سال نهم‌، شماره ۳۴‌، ۱۳۹۰.
27. لاهیجی‌، علی بن شمس‌الدین بن حاجی حسن‌، تاریخ خانی‌، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، ۱۳۵۲.
28. مرعشی‌، سیدظهیرالدین‌، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، ۱۳۴۷.
29. مرعشی‌، میرتیمور‌، تاریخ خاندان مرعشی مازندران‌، تصحیح منوچهر ستوده‌، تهران، اطلاعات‌، ۱۳۶۴.
30. مستوفی‌، حمدالله‌، نزهه القلوب‌، به اهتمام گای لسترنج‌، تهران‌، دنیای کتاب‌، ۱۳۶۲.
31. مسعودی‌، ابوالحسن علی بن حسین‌، مروج الذهب و معادن الجوهر‌، ۲جلد‌، ترجمه ابوالقاسم پاینده‌، تهران، علمی و فرهنگی‌، ۱۳۷۸.
32. مقدسی‌، ابوعبدالله محمد بن احمد‌، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم‌، ترجمه علینقی منزوی‌، قم، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران‌، ۱۳۶۱.
33. منجم‌، ملا جلال‌الدین‌، تاریخ عباسی (روزنامه ملا جلال)‌، به کوشش سیف‌الله وحید‌نیا‌، تهران، وحید‌، ۱۳۶۶.
34. منزوی‌، علینقی‌، «خاندان کارکیا در گیلان»‌، گیلان‌نامه (مجموعه مقالات گیلان‌شناسی)، ج۲‌، ۱۳۶۹.
35. منشی ترکمان‌، اسکندربیگ‌، تاریخ عالم‌آرای عباسی‌، زیر نظر ایرج افشار‌، تهران، امیرکبیر‌، ۱۳۸۲.
36. میرابوالقاسمی‌، سیدمحمدتقی‌، سرزمین و مردم گیل و دیلم‌، رشت‌، طاعتی‌، بی‌تا.
37. نظام شاه دکنی‌، خورشاه بن قبادالحسینی‌، تاریخ ایلچی نظام شاه‌، تصحیح محمد رضا نصیری -کوئیچی هانه دا‌، تهران‌، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی‌، ۱۳۷۹.
38. نعیمی‌، سهیلا‌، «آل‌کیا و علل سقوط آن در گیلان»‌، فصلنامه علمی پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا‌، دوره ۲۰، ش ۷، بهار و تابستان ۱۳۸۹.
39. نوائی‌، عبدالحسین‌، شاه طهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی)‌، تهران، بنیاد فرهنگ ایران‌، ۱۳۵۰.
40. نوزاد‌، فریدون‌، نامه‌های خان احمد خان گیلانی‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشاریزدی‌، ۱۳۷۳.
41. واله اصفهانی‌، محمد یوسف‌، خلد برین‌، به کوشش میرهاشم محدث‌، تهران‌، بنیاد موقوفات محمود افشار یزدی‌، ۱۳۷۲.
42. وحید قزوینی‌، میرزا محمد طاهر‌، تاریخ جهان آرای عباسی‌، تصحیح سیدسعید میرمحمد صادق‌، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی‌، ۱۳۸۳.
43. یوسف جمالی‌، محمد کریم‌ و پناهی، عباس‌، «اوضاع مذهبی گیلان در عصر آل‌کیا»‌، پژوهش نامه تاریخ‌، دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد‌، سال ۲‌، شماره ۶‌، ۱۳۸۶.

محمدحسن رازنهان: استادیار تاریخ دانشگاه خوارزمی

سهیلا نعیمی: دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه خوارزمی

فصلنامه شیعه شناسی شماره ۵۰

انتهای متن/

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد