همه اربعین کربلا میروند، تو به سوریه میروی؟/ شهیدی که پای روضه اباعبدالله(ع) جان داد
خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: از همان نوجوانی دلش با شهدا بود. ایام نوروز که میرسید، نمیتوانست در شهرشان بماند و عازم راهیان نور میشد. از شملچه تربت شهدا را هم برداشته و برای روز مبادا نگه میداشت. بالاخره روز مبادا فرا رسید و این شهید در وصیتنامهاش نوشت: مقداری از تربت سیدالشهدا
خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: از همان نوجوانی دلش با شهدا بود. ایام نوروز که میرسید، نمیتوانست در شهرشان بماند و عازم راهیان نور میشد. از شملچه تربت شهدا را هم برداشته و برای روز مبادا نگه میداشت. بالاخره روز مبادا فرا رسید و این شهید در وصیتنامهاش نوشت: مقداری از تربت سیدالشهدا (ع) و تربت شهدای شلمچه را در قبرم بگذارید تا شاید مشمول شفاعت آنها بشوم.
حجتالاسلام محمدحسن دهقانی
شهید روحانی مدافع حرم «محمدحسن دهقانی» از اساتید مدارس علمیه از جمله مدرسه حقانی بود. ضمن اینکه در مرکز ملی پاسخگویی به مسائل شرعی هم حضور فعالی داشت. او همیشه خود را طلبه میدانست و در مؤسسه اخلاق درس میخواند.
دلدادگی به مسیر شهدا در کارها و برنامهها و رفتارش پیدا بود. سال ۹۴ بزرگداشت شهدای روحانی را در مسجد محلهشان برگزار کرد. در سال ۹۵ دبیری ستاد بزرگداشت شهدای روحانی را بر عهده گرفت تا اینکه از نمایندگی ولیفقیه در سپاه قدس از او خواستند برای تبلیغ بین رزمندگان مدافع حرم به سوریه برود. او در ماه مبارک رمضان راهی سوریه شد. در آنجا شهید دهقانی که مدرس و مبلغ بود، لباس تبلیغاش تبدیل به لباس رزم شد. شهیدی که سالها قبل از جنگ سوریه با ورزشهای رزمی مثل تکواندو خود را به لحاظ جسمی آماده جهاد کرده بود.
حجتالاسلام دهقانی در یکی از رزمایشها
همه به کربلا میروند، تو به سوریه میروی؟
مادر شهید دهقانی درباره دومین فرزندش گفت: محمدحسن دومین پسرم بود. در دوران جوانی ایام عید نوروز به جای دید و بازدید، به راهیان نور میرفت. بعد هم برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شد. قبل از آخرین اعزام به او گفتم برای اربعین همه به کربلا میروند، تو داری به سوریه میروی؟ گفت: حضرت زینب (س) تنهاست؛ میروم تا تنها نباشد. پسرم به سوریه رفت و شب اربعین حسینی شهید شد.
حسرت به دلم گذاشتی
فاطمه رستمی ۱۶ سال همراه و همسنگر شهید دهقانی بود که هیچ وقت مانع رفتن همسرش به تبلیغ نمیشد؛ این بانوی صبور اگر چه میدانست ممکن است در سوریه اتفاقی برای همسر بیفتد، اما باز هم مانند ۱۶ سال زندگی که با یک مبلغ داشته، مانع رفتن او به سوریه نشد. این همسر شهید بیان داشت: در ۱۶ سال زندگی مشترک، هیچ موقع مخالفتی با اینکه همسرم تبلیغ برود نداشتم. او میگفت حسرت به دلم گذاشتی که یک بار بخواهم جایی بروم و مخالفت کنی!
لباس تبلیغ را به لباس رزم تبدیل کرد
وی ادامه داد: در بحث سوریه هم من به سختیهای سفر و مدت طولانی واقف بودم، اما سوریه فراتر از تبلیغ بود و اعتقاد داشتم که وظیفه است و اگر هر شخصی بخواهد به سوریه برود و خانواده ممانعت کند، این اتفاقی که در سوریه افتاده، در ایران هم رخ میدهد. همسرم احساس وظیفه میکرد، در آنجا باشد. او در ماه مبارک رمضان اولین اعزام به سوریه داشت و بعد از سفر اول از سوریه، با همسرم تماس میگرفتند و میخواستند باز هم اعزام شود، اما به خاطر بحث درسی نمیتوانست برود. شهید دهقانی دنبال فرصتی بود که دوباره عازم سوریه شود تا اینکه مدارس علمیه به دلیل پیادهروی اربعین تعطیل شد، او از فرصت استفاده کرد و آماده اعزام شد.
روزهای پر از اضطراب بیخبری
بالاخره در ایامی که زائران اربعین راهی پیادهروی شدند، محمدحسن به سوریه رفت. سفری که ابتدا قرار بود حدود ۲ ماه طول بکشد، اما ۱۵ روز بعد از این سفر حجتالاسلام دهقانی که ۴۰ ساله بود، در مجلس روضه اربعین حسینی و در جوار حرم حضرت زینب (س) بر اثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید.
در زمان پیادهروی اربعین به جای کربلا به دمشق رفت
محمدحسن که در اعزام اول به سوریه، مرتب با دخترانش محدثه و مطهره تلفنی صحبت میکرد تا که تسکینی برای دلتنگیهای دخترانش باشد، در آخرین سفر کمتر موفق به تماس تلفنی شد. محدثه که دختر بزرگتر شهید است، در این دو هفته بیتاب پدر میشود و دنبال راهی میگشت برای اینکه صدای پدر را باری دیگر بشنود، اما این انتظار و بیتابی نتیجهای نداشت. دو روز که از اربعین گذشت، محدثه خبر نداشت که پدرش آسمانی شده، بیتابیاش بیشتر شد، طوری که گوشی تلفن را از خود جدا نمیکرد و منتظر میماند تا اینکه این انتظار با شنیدن خبر شهادت پدرش به پایان رسید.
شهیدی که همیشه خندان بود
محمدحسن به گفته همرزمانش به شهید خندان معروف بود. از دوستان و همرزمانش کسی اخم و عصبانیت او را ندیده بود. شاید این خندان بودن او به گریههای مستانه شبانهاش به درگاه الهی بر میگشت؛ گریههایی که او را به آرامشی رسانده بود که فقط بر خلق خدا لبخند میزد و همیشه به این فکر میکرد که پدرانه طلاب را تربیت کند.
شهید خندان مدافعان حرم
پای روضه با صورت به زمین خورد و شهید شد
دهقانی در نخستین اعزامش به سوریه، شیمیایی شده و حتی این جانبازی را از خانوادهاش پنهان میکند. بعد از جانبازی وقتی به او فرم میدهند که نحوه شیمیایی شدن و مکان و زمان آن را ثبت کند، این کار نکرده بود. این شهید در مرحله دوم که به سوریه میرود، بر اثر عوارض شیمیایی و تأثیر آن روی طحال و قلب در مجلس روضه اباعبدالله (ع) با صورت از روی منبر به زمین میافتد؛ این شهید به قدری عطش داشته که در لحظات آخر میگوید دارم از تشنگی خفه میشوم؛ همرزمان هر چه تلاش میکنند، نمیتوانند به او آب بدهند و این مجاهد با لب عطشان به شهادت میرسد.
تربت شهدای شلمچه را در قبرم بگذارید
شهید دهقانی که از خادمین حرم حضرت معصومه (س) و عاشقان مسیر شهدا بود، در وصیتنامهاش این عشق و ارادت دیده میشود. او در وصیتنامهاش نوشته است: مرا در قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها جیرهخوارش بوده باشم. مقداری تربت سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شهدای شلمچه را همراهم بگذارید. شاید مشمول شفاعت آنها شوم. همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.
درباره شهید
شهید مدافع حرم حجتالاسلام محمدحسن دهقانی در اول مردادماه سال ۱۳۵۷ به دنیا آمد. او از اساتید مدرسه علمیه حقانی قم، خادم افتخاری حرم حضرت معصومه (س) و کارشناس احکام نماز جمعه پردیسان قم بود که در روز ۸ آبانماه سال ۱۳۹۷ در اربعین حسینی در ریف سوریه به شهادت رسید. او در آن زمان مسؤول مخابرات گردان ۱۱۰ امام حسین (ع) بود. از این شهید دو فرزند به نامهای محدثه و مطهره به یادگار مانده است.
انتهای پیام/
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰