تاریخ انتشار : پنجشنبه 23 شهریور 1396 - 11:24
کد خبر : 12252

شادی‌های فراموش شده دفاع مقدس با لهجه شیرین اصفهانی!

شادی‌های فراموش شده دفاع مقدس با لهجه شیرین اصفهانی!

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهان؛ سال‌های پرهیجان جنگ تحمیلی برای آنهایی که آن دوران سخت را چشیده‌اند با تلخی‌ها و تشویش‌هایی همراه است. دوران پرافتخاری که دفاع مقدس نام گرفت و در کنار همه غصه‌هایش قصه‌هایی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهان؛ سال‌های پرهیجان جنگ تحمیلی برای آنهایی که آن دوران سخت را چشیده‌اند با تلخی‌ها و تشویش‌هایی همراه است. دوران پرافتخاری که دفاع مقدس نام گرفت و در کنار همه غصه‌هایش قصه‌هایی ساخت که باید قرن‌ها در گوش نسل‌های آینده با سرافرازی زمزمه کرد.

رزمندگان اصفهانی در کنار دیگر رزمندگان، اما پررنگ‌تر حماسه آفریدند و سرمایه بزرگ امنیت را برای کشور رقم زدند، چنان که نزدیک به ۱۰ درصد شهدا متعلق به استان اصفهان هستند.

گرچه این حماسه‌ها به خاطر کم‌کاری اهل هنر و تنگ‌نظری مدیران هنری به خوبی منعکس نشد و در حالی که در جای جای جبهه‌ها اصفهانی‌ها می‌درخشیدند و لهجه اصفهانی همه جا به گوش می‌رسید در کمتر فیلم جنگی لهجه اصفهانی را می‌شنویم!

اصفهانی‌ها در جبهه نیز روحیه شوخ‌طبعی و مطایبه را رها نمی‌کردند و البته این شادابی خصلت همه بچه‌های رزمنده بود، چنان که پس از آن سال‌ها کتاب‌های متعددی در این موضوع نگاشته شد.

یکی از این کتاب‌های ساده و بی‌تکلف، «لبخند سنگر» نوشته حمیدرضا پورقربان است. پورقربان که جوانی‌اش در دفاع مقدس سپری شده، اینک استاد دانشگاه است و هنوز هم روحیه‌ای شاداب و شوخ دارد.

این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات، شوخ‌طبعی‌ها و شیرین‌کاری‌های رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و دیگر رزمندگان استان اصفهان در دوران دفاع مقدس است. کتاب در ۱۵۵ صفحه در قطع خشتی با قیمت ۵۰۰۰ تومان عرضه شده و برای تمامی سنین به ویژه نوجوانان و جوانان توصیه می‌شود.

در پایان کتاب ۲۰ پرسش چهارگزینه‌ای هم چاپ شده که نهادها، سازمان‌ها و مراکز برای برگزاری مسابقه می‌توانند از آن استفاده کنند.

خلاصه اینکه «لبخند سنگر» کتابی شادی‌بخش و خواندنی است!

برگی از کتاب لبخند سنگر:

نماز وحشت

حاج آقا سید ابوالقاسم موسوی پیش‌نماز گردان بود. یک شب هنگام نماز جماعت در زیر نور فانوس، عقرب بزرگی را دید که به سمت محراب در حال حرکت است. سید کمی نماز را طول داد و عقرب را هم زیر نظر داشت. اما عقرب با سرعت به سمت او آمد و داخل محراب افتاد.

حاج آقا با آمدن عقرب الله‌اکبر بلندی گفت و از محراب بیرون پرید. صف اول متوجه آقا شدند، از حرکت او به خنده افتادند و نمازشان شکسته شد.

یکی از نیروها بلند گفت: «حاج آقا چی شده؟»

حاج آقا با اینکه تا آن موقع هنوز مشغول ذکر نماز بود، نماز را شکست و فریاد زد: «عقرب! عقرب!»

آن شب نماز همه شکسته شد و همه دنبال پیدا کردن آن عقرب مزاحم بودند.

(لبخند سنگر، حمیدرضا پورقربان، ص ۸۹، با اندکی تصرف)

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد