حقیقت تا کفشبپوشد، دروغدنیا را دور زده!/ بررسی قرارداد چین، صوت ظریف و جنجال بودجه در عصر «پساحقیقت»
گروه سواد رسانه خبرگزاری فارس؛ حتما بارها شنیدهاید که اکنون عصر انفجار اطلاعات است و خبری در دنیا نیست که از دید انسان مخفی بماند. هر روز رسانهها گستردهتر میشوند و رشد سریع شبکههای اجتماعی نیز سرعت انتشار اخبار و اطلاعات را چندین برابر کرده است.آیا این موضوع باعث شده بیشتر در جریان حقیقت موضوعات
گروه سواد رسانه خبرگزاری فارس؛ حتما بارها شنیدهاید که اکنون عصر انفجار اطلاعات است و خبری در دنیا نیست که از دید انسان مخفی بماند. هر روز رسانهها گستردهتر میشوند و رشد سریع شبکههای اجتماعی نیز سرعت انتشار اخبار و اطلاعات را چندین برابر کرده است.آیا این موضوع باعث شده بیشتر در جریان حقیقت موضوعات قرار بگیریم؟ پاسخ محققان به این سوال منفی است و معقتدند وارد دوران «پساحقیقت» شدهایم. برای بررسی این موضوع با «حمیدرضا غلامزاده» پژوهشگر حوزه رسانه و دیپلماسیعمومی به گفتوگو نشستیم و این موضوع را بهویژه در موضوعاتی که ماههای اخیر در مرکز توجه بودهاند را مورد بررسی قرار دادیم. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
عصر پساحقیقت چیست و چه شاخصههایی دارد؟
دوره پساحقیقت(Post-truth)، مشخصا از سال۲۰۱۶ مورد توجه قرار گرفت و از آن زمان بود که جدیتر گرفته شد، تا جایی که به عنوان کلمه سال در فرهنگ آکسفورد انتخاب گردید. ویژگیهای این دوره بیشتر ناظر به مخاطب است؛ به این معنا که مردم بر خلاف گذشته، دیگر اهتمام زیادی نسبت به شناخت حقیقت ندارند. درواقع به نظر میرسد در سالهای اخیر، حقیقت موضوعیت خود را از دست داده است. برخی از شاخصههای این دوره عبارت است از:
به نظر میرسد در سالهای اخیر، حقیقت موضوعیت خود را از دست داده است.
اول. احساسات و هیجانات بر منطق غلبه یافته است، بنابراین مردم سریعا تسلیم محتوایی میشوند که احساسات آنها را برانگیخته میکند و به ارزیابی و صحتسنجی آن محتوا دقت کافی ندارند. همین امر موجب میشود که به راحتی مطالب دروغ را باور کنند.
دوم. اعتبار آمار و ارقام از بین رفته است و مردم آنها را “تفسیرپذیر” میدانند. مردم فکر میکنند هر کسی می تواند آمار را در خدمت منفعت خود تفسیر کند.
سوم. منابع و مجاری رسمی کمرنگ شده و اهمیت سابق خود را از دست دادهاند. مردم شنیدههای خود از اطرافیانشان را بر منابع رسمی ترجیح میدهند. در واقع، اگر مطلبی را از کسی که میشناسند دریافت کنند، این مطلب را معتبرتر میپندارند.
چهارم. مردم سراغ منابعی همسو با تفکرات خودشان خواهند رفت و رسانهای را انتخاب میکنند که آنچه “دوست دارند” را از آن بشنوند. مثلا فردی با گرایشات اصلاحطلبی، شرق و اعتماد و صدا را دنبال میکند و فردی با گرایشات اصولگرایی، وطن امروز و کیهان را. در امریکا، جمهوریخواه ترجیح میدهد فاکسنیوز ببیند و دموکرات، سیانان.
پنجم. تولیدکنندگان محتوا نیز در پساحقیقت نام گرفتن این دوره، نقش دارند. مثلا سیاستمداران، از ویژگیهایی که ذکر شد استفاده میکنند و در جهت اهداف و مطامع سیاسی خود راحتتر دروغ میگویند! آنها میدانند که در چنین شرایطی، دروغشان راحتتر گسترش مییابد و راحتتر باور میشود.
و…
چطور شد که گرفتار پساحقیقت شدیم؟
یکی از عوامل موثر در به وجود آمدن عصر پساحقیقت و تقویت ویژگیهای آن، گسترش فضای رسانه و خصوصا شبکههای اجتماعی است. قبلا رسانه در اختیار کسانی بود که توان قابل توجهی از جهت مالی، نگارشی و… داشتند. از طرفی برای مثال، گاهی دهها مطلب از نویسندهای در روزنامه پاره میشد و به سطل زباله انداخته میشد تا در نهایت یک مطلب از او اجازه انتشار پیدا کند و به مرحله خروجی راه یابد. اما در ۲۰ سال اخیر، این فضا تغییر یافته است.
سرانجام شبکههای اجتماعی پدید آمد که به هر فرد اجازه میداد ضمن داشتن یک رسانه شخصی، به راحتی مطلب خود را در مقیاسی وسیع به اشتراک بگذارد و حتی از مخاطبان خود بازخورد بگیرد. در چنین شرایطی، هر نگرشی بدون کوچکترین هزینهای مجال مطرح شدن دارد.
ابتدا ظهور وبلاگها بود که فرصت تولید محتوا را به خود مخاطب داد، هرچند که چندان قابلیت ترویج و تبلیغ نداشت. سرانجام شبکههای اجتماعی پدید آمد که به هر فرد اجازه میداد ضمن داشتن یک رسانه شخصی، به راحتی مطلب خود را در مقیاسی وسیع به اشتراک بگذارد و حتی از مخاطبان خود بازخورد بگیرد. در چنین شرایطی، هر نگرشی بدون کوچکترین هزینهای مجال مطرح شدن دارد و دیگر تنها محتوایی که محک خورده و ارزیابی شده باشد در اختیار مردم قرار نمیگیرد.
این گلوله برفی هر روز بزرگتر میشود!
از طرفی، یکی از ویژگیهای شبکههای اجتماعی آن است که هر شخص، بیشتر در معرض یک جامعه محدود متشکل از فالوورها و فالووینگهای خود خواهد بود و اصطلاحا تایملاین از آنهایی تشکیل شده که شخص بر اساس حب و بغضهای خود دنبال نموده است. اما پس از مدتی برای بسیاری از افراد، تصور غلطی به وجود میآید که گمان میکنند این جامعه محدود و غیرفراگیر، نمودی از کل جامعه است؛ بنابراین نگرش این جامعه محدود را به عنوان نگرش غالب تلقی میکنند. طبیعی است که این موارد حالت رفت و برگشتی دارند و یکدیگر را تقویت میکنند، یعنی از سویی شبکههای اجتماعی بر قطبیت جامعه و ویژگیهای پساحقیقتی آن میافزایند و از سوی دیگر، همین مسئله موجب میشود مردم هر چه بیشتر در حلقههای شکل گرفته خود در فضای مجازی فرو بروند. بنابراین با چرخهای مواجهیم که روز به روز چون گلوله برف، بزرگ و بزرگتر میشود.
آیا پساحقیقت همه جهان را بلعیده؟ وضعیت ما چگونه است؟
ویژگیهای دوره پساحقیقت در همه جای دنیا به چشم میخورد، اما میزان آن بسته به برخی مشخصات فرهنگی، مصرف رسانهای و سواد رسانهای جوامع، متفاوت است. مثلا در جامعه امریکا که
جامعه ایران توهم توطئه را میپسندد، در نتیجه شایعهپذیری بالایی دارد. از طرفی، شاهد کمپینها و برنامههای زیادی از سوی دشمن هستیم که مبتنی بر همین ویژگیهای پساحقیقتی علیه ایران شکل گرفته است
مصرف رسانهای بسیار بالایی دارند و بسیار تحتتاثیر رسانهها هستند، این ویژگیها خیلی پر رنگتر است. در ایران نیز، شاید مصرف رسانه در حد جامعه امریکا نباشد، اما مردم ما در رسانه رفتارهای اجتماعی زیادی از خود بروز میدهند. همچنین به لحاظ فرهنگی، جامعه ایران توهم توطئه را میپسندد، در نتیجه شایعهپذیری بالایی دارد. از طرفی، شاهد کمپینها و برنامههای زیادی از سوی دشمن هستیم که مبتنی بر همین ویژگیهای پساحقیقتی علیه ایران شکل گرفته است و چه مخاطب داخل کشور، چه ایرانیان خارج از کشور و چه مخاطبان خارجی را هدف قرار میدهد.
ردپای پساحقیقت در ایران: کیش را فروختند!
سه قالب اصلی در اشاعه فضای پساحقیقت قابل تبیین است: فیک نیوز(FakeNews) که اساسا اخبار و اطلاعات جعلی و دروغ است، دیساینفورمیشن(Disinformation) که تلفیق تعمدی اطلاعات درست و غلط جهت گمراهسازی مخاطب است و میساینفورمیشن(Misinformation) که نوعی خطای اطلاعرسانی است. در ایران ردپای هر سه مورد را در بسیاری از وقایع می بینیم. مثلا سرچشمه اکثر شایعاتی که درباره توافق ایران و چین تولید شد، به گمانهزنیهای گزارشی بر میگشت که سایت “پترولیوماکونومیست” منتشر کرده بود؛ شایعاتی مانند فروش یا واگذاری بلندمدت کیش و قشم، ورود نیروی نظامی چین به ایران، تخفیف بیش از اندازه در فروش نفت و محصولات پتروشیمی به
مطالعات علمی نشان میدهد که سرعت گسترش فیکنیوز، حدودا ۶ برابر سرعت گسترش اخبار واقعی است.
چین و… رسانههای مختلف بر اساس همین گزارش، هیاهوی زیادی به راه انداختند، گزارشی که پس از مدتی از روی آن سایت حذف شد! اما خط حمله به سند راهبردی ایران و چین با قدرت ادامه یافت و متاسفانه بخش عمدهای از افکار عمومی آن را باور کرد. نقل مشهوری است که: «حقیقت تا بخواهد کفشهایش را بپوشد، دروغ دنیا را دور زده است!» مطالعات علمی هم نشان میدهد که سرعت گسترش فیکنیوز، حدودا ۶ برابر سرعت گسترش اخبار واقعی است.
جاسوس سیا یا مادر فداکار؟
مثال دیگر، ماجرای هشتگ اعدام نکنید بود که با رویکردی احساسی به پیش برده شد و یک قاتل تبدیل شد به یک کشتیگیر. جالب است که در کشور ما جاسوسها، تجزیهطلبها و تروریستهای مسلح، در نهایت به فعال محیطزیستی، فعال کارگری، فعال حقوقمدنی و… تبدیل میشوند! رسانهها سعی میکنند با برچسبهای لطیف، فضا را عاطفی کنند و یک محکوم امنیتی را یک برادر، خواهر یا مثلا پدر و مادر چند کودک جا بزنند و آن هنگام است که موجسازی آغاز میشود.
یکی از شیوههای مورد استفاده در موجسازیها، شیوه تکثیر محتواست که با استفاده از ابزارهایی چون باتها و ترولها انجام میگیرد. این شیوهها دارای پشتوانهای علمی هستند و بر خصوصیات روانشناختی انسان سوار می شوند، مانند اینکه تکرار پیدرپی یک مطلب، باعث باورپذیری و تثبیت آن مطلب در ذهن مخاطب میشود. بنابراین در موضوعات مختلفی چون هجمههای حقوقبشری، هشتگ اعدام نکنید و توافق با چین دیدیم که یک منبع حرفی میزند و بلافاصله اکانتهای دیگری به صورت گسترده همان حرف را تکرار میکنند و تا میتوانند بازنشر میدهند. در واقع، در این دوره حجم محتوا نسبت به کیفیت محتوا اولویت یافته است. در این حال، حملاتی در سطح انبوه علیه یک شخص یا نهاد ایجاد میشود و اعتبار او را به کلی زیر سوال میبرد؛ کما اینکه در هشتگ اعدام نکنید، اعتبار قوه قضاییه به چالش کشیده شد و در سال۹۶ با مطرح کردن اعدامهای۶۷، اعتبار آقای رییسی و مجموعه نظام را هدف گرفتند.
بازی با میدان و مرد میدان
یکی از مشخصات بسیاری از استدلالها در این دوره، motivated reasoning یا استدلال با انگیزه قبلی است. یعنی افراد به نحوی اسناد را گزینش و استدلال میکنند که بتوانند پیشفرض خود را به اثبات برسانند. مردم دنبال پردهبرداری از حقیقت نیستند، بلکه دنبال اثبات ذهنیات پیشینی خود هستند. شاید بشود برخی از صحبتهای آقای ظریف در صوت منتشر شده را هم اینگونه تعبیر کرد. مثلا ایشان در بحث از میدان و دیپلماسی، آن جایی که سردار سلیمانی به او کمک کرده است را، کمک “شخص حاج قاسم” میبیند، اما آن جایی که سردار سلیمانی از او کمک گرفته است را، کمک گرفتن “میدان” از دیپلماسی و بلکه هزینه شدن دیپلماسی تحلیل میکند. در واقع، بین هویت حقیقی و ویت حقوقی سردار شیفت میکند و ازطریق بازی کردن با این دو هویت، سعی میکند تصور خود را به اثبات برساند. تصوری که حکایت از یک تقابل ذهنی بین دیپلماسی و میدان و همچنین مظلومیت خود به عنوان وزیر خارجه دارد.
مردم دنبال پردهبرداری از حقیقت نیستند، بلکه دنبال اثبات ذهنیات پیشینی خود هستند.
آقای عراقچی! جایش اینجا نبود!
مثال دیگری بزنم. در گیر و دار خروج امریکا از برجام، دستگاه دیپلماسی ما تلاش میکرد به اروپاییها فشار بیاورد و به گونهای آنها را وادار کند تحریمهای امریکا علیه ایران را جدی نگیرند و با او همراهی نکنند. یکی از حربههای فشار، این بود: اروپا را تهدید میکردیم به این که ممکن است ناچار شویم به علت هزینههای اقتصادی، میزبانی مهاجرین که عمدتا افغان هستند را کنار بگذاریم و نیز، دست از مهار مواد مخدر در منطقه برداریم. در این صورت، موج مهاجرین و مواد به سوی اروپا سرازیر خواهد شد. در واقع، این تهدید فقط برای این بود که اروپا از مسیری که امریکا در پیش گرفته بود تبعیت نکند. اما آقای عراقچی این مطلب را در گفتوگوی خبری شبکه دو سیما بیان کرد! واضح است که مخاطب این تهدید باید اروپاییها میبودند نه ایرانیها! بنابراین، عراقچی باید در پرستیوی یا العالم چنین سخنی میگفت، نه در شبکهای با مخاطبان ایرانی داخل کشور. طبیعتا در پی این اظهارات، افکار عمومی به شدت برانگیخته شد و موجی علیه او به راه افتاد. به علاوه، بسیاری از مهاجرین عزیز از این مسئله ناراحت شدند. اما جالب اینجاست که آقای عراقچی پس از این ماجرا، معتقد بود حملاتی که به او شده است، جناحی و سیاسی بوده است! او حاضر نبود اشتباه خود را بپذیرد؛ چرا؟ چون انگیزه و پیشفرض داشت و همان طور که سابقا به درست یا غلط، مورد هجمههای جناحی قرار گرفته بود، این اتفاق را هم بر اساس همان نگاه قبلی تفسیر میکرد.
رانت بزرگ، اتهامی که کوچک گرفته شد!
از دیگر رفتارهای پساحقیقتی، رفتاری است که مبتنی بر authorities principle یا قاعده مسئولین انجام میپذیرد. وقتی مردم از مسئول یا چهرهای که گمان میکنند آگاه و مطلع است مطلبی میشنوند، آن مطلب را راحتتر قبول میکنند. ماجرای ادعای اخیر آقای خضریان که سر و صدای
بسیاری از مردم تنها از این جهت که یک نماینده مجلس چنین سخنی گفته، آن را باور کردند. در صورتیکه هیچ سند و مدرکی ارائه نشده بود.
زیادی به راه انداخت را میتوان در همین چارچوب فهمید. پس از اینکه ایشان درباره رانت بزرگ و… در مجلس توییت زد، بسیاری از مردم تنها از این جهت که یک نماینده مجلس چنین سخنی گفته، آن را باور کردند. در صورتی که آقای خضریان هیچ سند و مدرکی ارائه نکرده بود و حتی در جریان جزییات تصویب بودجه در کمیسیون تلفیق هم قرار نداشت. (البته نباید نقش کسانی که به خاطر اغراض سیاسی به این اتهام ضریب دادند را نادیده گرفت.)
نسبت دوقطبیسازی و پساحقیقت چیست؟ پساحقیقت تا چه اندازه میتواند موضوع مهمی چون انتخابات را تحت تاثیر قرار دهد؟ در قسمت بعدی گفتوگو، به این دست سوالات پاسخ داده خواهد شد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰