گشت ارشاد خدا به مومنان تذکر میدهد
در آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه «النور» درباره حجاب مرد و زن و مواردی که این دو گروه نسبت به همدیگر باید رعایت کنند سخن به میان آمده است، آیاتی که اقوال فراوانی در تفسیر آن بیان شده است که در حوصله این بحث نیست و صرفا تفسیر علامه طباطبایی ذیل آیه ۳۰ بیان
در آیات ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه «النور» درباره حجاب مرد و زن و مواردی که این دو گروه نسبت به همدیگر باید رعایت کنند سخن به میان آمده است، آیاتی که اقوال فراوانی در تفسیر آن بیان شده است که در حوصله این بحث نیست و صرفا تفسیر علامه طباطبایی ذیل آیه ۳۰ بیان میشود تا ضمن بیان مفهوم آیه، یک سؤال از دریچهای دیگر که هیچ تفسیری به آن توجه نداشته است، بیان شود.
خداوند متعال میفرماید: « قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛ به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند؛ این برایشان پاکیزهتر است؛ زیرا خدا به کارهایى که مىکنند، آگاه است».
«کلمه «غض» به معناى روى هم نهادن پلکهاى چشم است و کلمه «ابصار» همان عضو بیننده است و کلمه «من» در جمله «مِنْ أَبْصارِهِمْ» براى ابتداى غایت یا براى بیان جنس و یا تبعیض است که هر یک را مفسرى گفته و معنایش این است که مؤمنین چشمپوشى را از خود چشم شروع کنند.
پس در جمله «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» از آنجایى که کلمه «یغضوا» مترتب بر «قل» مىباشد نظیر ترتبى که جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت مىکند بر اینکه قول در اینجا به معناى امر است و معناى جمله این است که به مؤمنین امر کن که چشم خود را بپوشند، و تقدیر آن این است که ایشان را امر به غض و چشمپوشى کن که اگر امر بکنى چشم خود را مىپوشند.
این آیه بجاى اینکه نهى از چشمچرانى کند، امر به پوشیدن چشم کرده و فرقى ندارد، آن امر این نهى را هم افاده مىکند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحریم فرموده؛ جمله «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» نیز به معناى این است که به ایشان امر کن تا فرج خود را حفظ کنند…
مقابلهاى هم که میان جمله «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» با جمله «یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» افتاده، این معنا را مىرساند که مراد از «حفظ فروج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضى پنداشتهاند، در روایت هم از امام صادق علیهالسلام رسیده که فرمودند: تمامى آیاتى که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غیر از این آیه که منظور در آن حفظ از نظر است…
آنگاه به مصلحت این حکم اشاره نموده و با بیان آن مردم را تحریک مىکند که مراقب این حکم باشند و آن اشاره این است که مىفرماید: این بهتر شما را پاک مىکند، علاوه بر این خدا به آنچه مىکنید با خبر است») ترجمه المیزان، ج۱۵، ص: ۱۵۵(.
سؤالی که مطرح است اینکه آیا خداوند حکیم متعال حکمی را بدون مبتلابه اجتماعی آن صادر میکند؟ به عبارتی آیا حکیم قادر متعال ـ نعوذ بالله ـ فعل غیر حکیمانه انجام میدهد؟ با توجه به این سؤال مفهوم دیگری میتوان از این آیه یافت و آن اینکه قاعدتا جامعه آن زمان دچار معضلی به نام بدحجابی یا بیحجابی بوده است؛ چراکه اگر چنین معضلی در آن زمان وجود نداشت، اقتضای بیان چنین حکمی فراهم نبود.
همچنین مسئله فراتر از این بوده است؛ چراکه علامه مینویسد: «تمامى آیاتى که در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غیر از این آیه که منظور در آن حفظ از نظر است… مراد از «حفظ فروج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است» طبق این سخن قاعدتا جامعه آن زمان مبتلا به چنین معضلی نیز بوده است؛ و این قضیه دور از ذهن نیست؛ چرا که عرب بدوی مناسکی که به اصطلاح مناسک حجشان بود را بصورت عریان و بیهیچ پوششی انجام میداد؛ و نمایان کردن فروج برای ایشان چندان بعدی ندارد.
نکته جالب توجه اینکه قرآن کریم برای حل این مسئله حرکت را از جامعه دینی آغاز کرده است؛ یعنی سرمایهگزاری روی افرادی که نسبت به این مسائل متعهد هستند و سعیشان بر آن است که خود را به تعالی در ذیل فرامین الهی برسانند؛ خطاب آیه به مؤمنان است و دستور هم به مومنان ابلاغ شده است و توقعی از کسانی که چنین جلوهها و تعدیهایی دارند بیان نشده.
توجه کنیم که سوره «النور» یک سوره مدنی است و این یعنی خداوند متعال این حکم را زمانی بیان میدارد که مدینهای ذیل نظر اشرف مخلوقات حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم اداره میشود؛ حال این سؤال مطرح است؛ آیا میتوان پذیرفت در جامعهای که تحت لوای شخص اول اسلام مدیریت میشود بحث بیحجابی آن هم در سطحی که مومن باید چشم را از بی حجابی بپوشاند و کسانی باشند که فروج خود را عریان کنند؟
شاید بتوان با این سخن که عرب هنوز وامدار آیین منسوخ جاهلیت اولی بوده است، پاسخی به این سؤال داد، اما حکم خداوند متعال ساری و جاری در طول خلقت بشر است و این حکم هم جزو احکام منسوخ نیست تا بتوان از آن چشم پوشید.
از دریچهای دیگر، روش تربیتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز برپایه انذار و تبشیر قراردارد و زمانیکه حد اعلای انذار را بیان میدارند و طیف مقابل سخن ایشان را نمیپذیرند از قاعده لکم دینکم و ولی دین استفاده میشود؛ یعنی بازهم روش گفتگو را در پیش میگیرد و واکنش دیگری در میان نیست.
باید بپذیریم که انسان «فالهمها فجورها و تقواها»است؛ یکی در فجور زیادهروی میکند و دیگری بر تقوا همت میگمارد؛ لذا با توجه به نگاهی که در تفسیر آیه بیان شد در حل معضلات اجتماعی باید جامعه هدف، کسانی باشند که در بعد تقوا حرکت میکنند، هرچه این بعد تقویت شود و روی ایشان سرمایهگزاری شود بسیاری از معضلات در سطح وسیع جامعه مرتفع خواهد شد.
با تقویت و ارتقای مومنان و توجه به ایشان عملا توجه به افرادی که به معضلات اجتماعی دامن میزنند کم میشود؛ لذا انسانی که مدام به دنبال دیده شدن و جلوه کردن در حوزههای مختلف است، کم کم از مسیری که انتخاب کرده نتیجه مطلوبی نمییابد و به دنبال اصلاح میرود.
حمیدرضا یونسی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰