با شاهدان قرآنی (۲۰)
تابناک: به طور حتم جایگاه قرآن برای شخص شهید بابایی از ارزش و قداست بالایی برخوردار بود، به طوری که همواره این کتاب آسمانی را تلاوت میکرد و به معنای آن هم توجه زیادی داشت. یکی از نکاتی که شهید عباس بابایی همواره به خانواده، دوستان و همرزمان خود خیلی زیاد توصیه میکرد این بود
تابناک: به طور حتم جایگاه قرآن برای شخص شهید بابایی از ارزش و قداست بالایی برخوردار بود، به طوری که همواره این کتاب آسمانی را تلاوت میکرد و به معنای آن هم توجه زیادی داشت.
یکی از نکاتی که شهید عباس بابایی همواره به خانواده، دوستان و همرزمان خود خیلی زیاد توصیه میکرد این بود که قرآن را با معنی آن بخوانند و با دقت از دستورات آن پیروی کنند.
او از من میخواست که فرزند دخترمان را در حوزه قرآن کریم ثبت نام کنیم تا او بتواند قرآن را کامل فرا گیرد و معتقد بود که همه چیزهایی که ما در درسهای تئوری فرا میگیریم بر گرفته از قرآن است و هرکس بتواند معانی آن را به طور کامل فرا گیرد، به نوعی درس زندگی را یاد گرفته است.
با آنکه درزمان رژیم شاهنشاهی پهلوی همراه داشتن کتابهای مقدس از جمله قرآن در محیط نظامی بهویژه نیروی هوایی ممنوع بود، اما عباس به این مسائل اهمیتی نمیداد و همیشه در اتاق خود و حتی در هنگام پرواز یک جلد قرآن به همراه خود داشت و هیچ وقت آن را از خود جدا نمیکرد. او سه سال قبل از پیروزی انقلاب ، کتابهای مذهبی از جمله قرآن را با دقت جلد میکرد و زمانی که در محیط کار سفری نداشت، قرآن تلاوت میکرد . همه این مسائل در حالی اتفاق میافتاد که حساسیت روی نیروی هوایی رژیم شاهنشاهی خیلی بالا بود، به طوری که هر شخصی که خواهان حضور در خلبانی نیروی هوایی میشد باید خود شاه تأیید حضور آن فرد را صادر میکرد.
سرلشکر شهید عباس بابایی در حال تلاوت قرآن کریم
شهید عباس بابایی بر اساس آیات قرآن کریم به برپایی نماز پایبند بود و هیچگاه نمازاول وقت او ترک نشد . دراین باره خودش تعریف می کرد :
دوره خلبانی من درامریکا تمام شده بود و بهترین نمرات را درامتحانات پروازی به دست آورده بودم ،ولی به دلیل گزارش هایی که درپرونده ام وجود داشت ،گواهی نامه خلبانی ام صادر نمی شد . سرانجام روزی به دفتر رئیس دانشگاه که یک ژنرال آمریکائی بود ،احضار شدم . به اتاقش رفتم واحترام گذاشتم. او آخرین فردی بود که بایستی مورد قبولی یا رد شدنم در خلبانی نظر می داد. پرسش هایی کرد که من پاسخ دادم و از سوال های ژنرال بر می آمد که میانه خوبی با من ندارد . ناگهان در اتاق به صدا درآمد ومنشی ژنرال وارد شد وپس ازاحترام ،ازاو خواست تا برای کار مهمی از اتاق خارج شود .
با رفتن ژنرال مدتی دراتاق تنها ماندم ، به ساعتم نگاه کردم ، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم ای کاش دراینجا نبودم ومی توانستم نمازم را دراول وقت بخوانم .انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد ،اندیشیدم هیچ کاری مهم تر از نماز نیست وبا خود گفتم : خوب است نمازم را همین جا بخوانم . وضو داشتم و به گوشه ای از اتاق ژنرال رفتم و روزنامه ای را برداشتم وروی زمین پهن کردم . مهرم را از جیبم درآوردم و مشغول خواندن نماز شدم . در همین حال ژنرال وارد اتاق شد . باخود گفتم :چه کنم ؟ نماز را ادامه دهم و یا آن را قطع کنم ؟ تصمیم گرفتم نماز را ادامه دهم ، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد . نماز را تمام کردم و از ژنرال به دلیل اینکه معطل شده بود ، عذر خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت از من پرسید : چه می کردی؟! گفتم: عبادت می کردم . گفت: بیشتر توضیح بده . گفتم : دین اسلام به ما مسلمانان دستور می دهد که درساعت های خاصی از شبانه روز، با خداوند مناجات کنیم و نام این عبادت ، نماز است . ژنرال نگاه عمیقی به من کرد و گفت : پس این گزارش هایی که در پرونده ات نوشته اند برای همین کارهایت بوده است ؟ گفتم : شاید.
نمی دانم خداوند با این نماز چه اثری در دل او گذاشت که خود نویسش را برداشت و گواهی نامه خلبانی مرا امضاء کرد. آن روز به اولین جای خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من داده بود ، دورکعت نماز شکر خواندم.
سرانجام این خلبان نامدار و مؤمن دفاع مقدس در ۱۵مرداد ۱۳۶۶ پس از سالها خدمت در نیروی هوایی، اجر اخلاص و ایمان خود را از خداوند دریافت کرد و بهشتی شد.
راوی: همسر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰