“مرا بیدین میدانند چون در محله عرقخورها نماز میخوانم”
روزی با جلال در جاده شمیران می رفتیم، پایین تر از خیابان اسدی جلال متوجه سیدی در کنار خیابان شد. توقف کردیم. سید محمود طالقانی، پسرعمویمان بود. او را تا مرکز شهر رساندیم. در راه جلال از آقای طالقانی پرسید: شما هم ما را بی دین می دانید؟ آقای طالقانی عرض کرد: دوستان، مرا بی
روزی با جلال در جاده شمیران می رفتیم، پایین تر از خیابان اسدی جلال متوجه سیدی در کنار خیابان شد. توقف کردیم. سید محمود طالقانی، پسرعمویمان بود. او را تا مرکز شهر رساندیم.
در راه جلال از آقای طالقانی پرسید: شما هم ما را بی دین می دانید؟
آقای طالقانی عرض کرد: دوستان، مرا بی دین می دانند چون در مسجد هدایت در محله عرق خورها نماز می خوانم. همه می گویند او لامذهب است، به محل عرق خورها رفته و می خواهد که نماز خوان تربیت کند. اما من معتقدم که اگر در میان همین عرق خورها دو نفر پیدا شوند که نماز بخوانند من وظیفه ام را انجام داده ام.
تو برو کارت خودت را بکن. تو در سفرنامه حج چیزهایی نوشته ای که من نتوانسته ام آنها را ببینم و برای همین دوبار دیگر به حج رفتم.»

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰