تاریخ انتشار : یکشنبه 22 مرداد 1396 - 3:15
کد خبر : 10448

اقدام انقلابی پیامبر درتخریب مسجد ضرار

اقدام انقلابی پیامبر درتخریب مسجد ضرار

  موسى پس از گذراندن سنین کودکی، به جوانى رشید تبدیل شد واز این جا بود که اقدامات انقلابی خود را برای هدایت جامعه و نجات بشریت آغاز کرد. برخی اقدامات انقلابی این پیامبر بزرگ خدا را می توان این گونه برشمرد: ۱- برخورد با مرد قبطى قرآن اشاره به این دارد که حضرت موسی

 

موسى پس از گذراندن سنین کودکی، به جوانى رشید تبدیل شد واز این جا بود که اقدامات انقلابی خود را برای هدایت جامعه و نجات بشریت آغاز کرد. برخی اقدامات انقلابی این پیامبر بزرگ خدا را می توان این گونه برشمرد:

۱- برخورد با مرد قبطى

قرآن اشاره به این دارد که حضرت موسی قصد کشتن قبطی را نداشت. بنابر این این پدیده را شاید نتوان عمل انقلابی برای آن حضرت به شمار آورد.

روزى موسى در شهر قدم مى‏زد که مشاهده کرد فردى از بنى‏اسرائیل مورد حمله یکى از قبطیان واقع شده است. فرد مضروب با مشاهده موسى، از او طلب کمک کرد و موسی نیز بلافاصله با ضربه ای محکم به شخص قبطی، وی را کشت. موسى قصد کشتن او را نداشت و تنها برای دفاع از شخص ستمدیده این کار را انجام داد.

 او از اتفاق پیش آمده پشیمان شد و به سبب این ترک اولى‏ از خداوند طلب بخشش کرد: «وَدَخَلَ الْمَدِینَه عَلَى حِینِ غَفْلَه مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاَنِ هَذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ.قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»38

۲- هجرت

پس از کشته شدن مرد قبطى، فرعون حکم اعدام موسى را اعلام کرد. موسى نیز پس از آگاهی یافتن از نقشه قتلش، از شهر خارج شد و به طرف شهر مدین ـ در جنوب شام و شمال حجاز ـ رفت تا از دست ظالمان رهایى یابد: «رَبِّ نَجِّنِى‏ مِنَ القَوْمِ الظّالِمِین»39 خدایا مرا از گزند ستمگران نجات ده.

۳- مبارزه با زورمداران

وجه دیگر حرکت انقلابی حضرت موسی، مبارزه با زورمداران و مشخصا با فرعون بود. موسى همراه  هارون از طرف خدا مأمور شدند نزد فرعون رفته، او را به سوى حق دعوت کنند. آن ها خطاب به فرعون گفتند :«إِنَّا رَسُولاَ رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلاَ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَه مِنْ رَبِّکَ وَالسَّلاَمُ عَلَى مَنْ اتَّبَعَ الْهُدَى إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَامُوسَى قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»40 ما فرستادگان خداى  تو هستیم. اکنون بنى‏اسرائیل را همراه ما بفرست و آنان را آزار نرسان. ما بیهوده سخن نمى‏گوییم و از طرف پروردگارت نشانه و معجزه آورده‏ایم.

فرعون در پاسخ گفت: اى موسى! پروردگار شما کیست؟ و او بیان داشت: پروردگار ما کسى است که به هر موجودى آن چه لازمه آفرینش او بود، عطا نموده و آن گاه هدایتش کرد اما پاسخ فرعون سرکش این جمله بود: «یَاأَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرِی»41 اى مردم(همراهان) من معبودى جز خودم براى  شما سراغ ندارم و بدین سان مبارزه موسی با فرعون آغاز شد.

۴- مبارزه با ساحران‏

وقتی فرعون منطق موسی را نپذیرفت به ساحران روی آورد تا بلکه با سحر خودشان موسی را مغلوب کنند اما مشیت الاهی این موسی بود که با سلاح اعجاز، سحر آنان را باطل کند. در روز موعود، ساحران صحنه‏اى عظیم و هولناک پدید آوردند: «وَ جاؤُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ»42 وبا تمام قوا به میدان آمدند. خداوند نیز به موسى وحى کرد که نترسد و عصایى را در دست دارد بیفکند تا تمام آن چه ساحران ساخته‏اند، بلعیده شوند: «قُلْنَا لاَ تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الأَعْلَى.وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى»43 موسى عصاى خود را افکند، عصا به اژدهایى عظیم مبدّل شد و همه آن چه را که ساحران فراهم آورده بودند، بلعید.

۵- مبارزه با زرمداران

بخشی دیگر از مبارزه موسی، مبارزه با زرمداران و به طور مشخص، قارون بود.

«قارون بن یصْهُر بن قاهث» پسرعمو یا پسرخاله حضرت موسی بود [و دارای  آن چنان ثروت کلانی شد که قرآن می‎گوید: «وَ آتَیناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَه أُولِی الْقُوَّه»44 و ما آن قدر گنج ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن، برای یک گروه زورمند، مشکل و زحمت بود.

وقتی که فرمان گرفتن زکات، صادر شد، موسی نزد قارون رفت و از او مطالبه زکات کرد، اما او سر باز زد و به حضرت موسی توهین کرد. خداوند نیز بر قارون غضب کرد و به موسی فرمود: به زمین فرمان بده تا قارون و خانه‎اش را در کام خود فرو برد: «فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاه الدُّنیَا یَالَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ. وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلاَ یُلَقَّاهَا إِلاَّ الصَّابِرُونَ»45 قارون با زیور بر قومش درآمد؛ مردم دنیاطلب گفتند ای کاش همان قدر که به قارون از مال دنیا دادند به ما هم عطا می شد که وی بهره بزرگی را داراست.

 اما صاحبان مقام علم و معرفت گفتند: وای بر شما! ثواب خدا برای آن کس که به خدا ایمان آورده و نیکوکار گردیده بسی بهتر است و هیچ کس جز آنان که صبر پیشه کنند بدان نخواهند رسید.

۶- مبارزه با منافقان و منحرفان

دیگر اقدام انقلابی حضرت موسی، مبارزه با جریان نفاق بود. در این میان باید ماجرای سامری منافق و برخورد انقلابی حضرت موسی با او را مورد اشاره قرار دهیم.

خداوند، ماجرای گمراهی قوم توسّط سامری را به موسی وحی کرد، موسی نیز با ناراحتی و خشم از کوه طور به سوی قوم خود بازگشت و آن ها را زیر رگبار مورد سرزنش خود قرار داد. در آیات ۸۳ تا ۹۰ سوره  طه خداوند این جریان را حکایت کرده است.

حضرت موسی همچنین سامری را به خاطر نفاقش مورد شماتت قرار داده، می گوید: «فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاه أَنْ تَقُولَ لاَ مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا»46 (موسی) گفت برو که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگویی با من تماس نگیر و تو میعادی (از عذاب خداوند) داری که هرگز تخلف نخواهد شد. (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می کردی و ببین ما آن را نخست می سوزانیم، سپس ذرات آن را به دریا می پاشیم.

۷- مبارزه با عالمان درباری

یکی دیگر از اقدامات انقلابی حضرت موسی مبارزه با عالمان درباری بود. «بلعم باعورا» از علمای معاصر حضرت موسی بود. نام این شخص به صراحت در قرآن نیامده است اما بسیاری از مفسران، مضمون آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره اعراف را درباره او دانسته اند: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین‏.وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» و بر آن ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.

و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانش ها) بالا می بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند؛ (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستان ها را (برای آن ها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).

انقلاب حضرت صالح(ع)

انقلاب حضرت صالح پیامبر در میان قوم خود را می توان یک انقلاب بنیادین دانست. او یک تنه ضد بت و بت پرستی و طاغوت‎های زمانه اش به پا خاست و سال ها با آن ها مبارزه کرد. او مردم را به سوی خداوند فرامی خواند و از شرک و بت پرستی پرهیز می داد: «إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ فَاتَّقُوا اللَهَ وَأَطِیعُونِ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ وَتَنْحِتُونَ مِنْ الْجِبَالِ بُیُوتًا فَارِهِینَ.»47 

ای قوم من! برای شما فرستاده امینی هستم، پرهیزکار باشید و از من پیروی کنید، من در برابر این دعوت، از شما اجر و مزدی نمی‎خواهم، اجر من تنها از جانب پروردگار جهانیان است، آیا شما می‎پندارید همیشه در نهایت امنیت در میان نعمت هایی که در دنیا وجود دارد، باقی می‎مانید؟ و در کنار این باغ ها، چشمه‎ها، زراعت ها و نخل‎هایی که میوه‎هایش شیرین و رسیده است جاودانه خواهید ماند؟ شما از کوه ها خانه‎هایی می‎تراشید، و در آن به عیش و نوش می‎پردازید؛ این امور شما را سرمست و غافل ساخته است.

قوم ثمود در واکنش به حضرت صالح گفتند: «یَا صَالِحُ قَدْ کُنتَ فِینَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ»48 ای صالح! تو پیش از این مایه امید ما بودی، آیا ما را از پرستش آن چه پدرانمان می‎پرستیدند نهی می‎کنی؟ و ما در مورد آن چه ما را به سوی آن دعوت می‎کنی در تردید هستیم. حضرت صالح فرمود: «قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَه مِنْ رَبّی وَ آتانی مِنْهُ رَحْمَه فَمَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزیدُونَنی غَیْرَ تَخْسیرٍ»49 ای قوم من! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم،  و رحمت او به سراغم آمده باشد آیا می‎توانم از ابلاغ او سرپیچی کنم؟

اگر من نافرمانی او کنم،  چه کسی می‎تواند مرا در برابر او یاری دهد؟ بنابراین سخنان شما چیزی جز اطمینان به زیانکار بودن شما نمی‎افزاید. قوم ثمود حتی به ناقه صالح که فرستاده الاهی بود، رحم نکردند: «وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَه اللَهِ لَکُمْ آیَه فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلاَثَه أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَه مِنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَه فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِثَمُودَ»50 اى قوم من! این ماده شترِ خداوند است و نشانه اى است براى شما. بگذاریدش تا در زمین خدا بچرد و به بدى میازاریدش که به زودى عذاب شما را فروگیرد.

 پس ماده شتر را پى کردند. گفت: سه روز در خانه هاى خود از زندگى برخوردار شوید و این وعده اى است عارى از دروغ. چون امر ما فرا رسید، صالح را با کسانى که به او ایمان آورده بودند به رحمت خویش از خوارى آن روز نجات بخشیدیم. زیرا پروردگار تو توانا و پیروزمند است. و ستمکاران را صیحه اى فرو گرفت و در خانه هاى خود بر جاى مُردند. چنان که گویى هرگز در آن دیار نبوده اند. آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کافر شدند، هان بر قوم ثمود لعنت باد.

 علیرغم ده ها سال تلاش حضرت صالح، قوم ثمود برلجاجت سخت خود باقی مانده، گفتند: «فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِی ضَلاَلٍ وَسُعُرٍ.أَؤُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ»51 آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود، آیا در میان ما تنها بر این  شخص (صالح) وحی نازل شده است؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است.

حضرت عیسی(ع)؛ انقلابی موحّد

حضرت عیسی دیگر پیامبر انقلابی است که نام آن در قرآن به میان آمده است. او مردم را به سوی خداپرستی فرامی خواند: «إِنَّ اللَهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»52 خداوند پروردگار من و شما است، او را بپرستید، نه من و نه چیز دیگر را. این است راه راست.- او مردم را بیم می داد که اگر از صراط مستقیم خارج شوند، دچار عذاب خواهند شد: «وَقَالَ الْمَسِیحُ یَابَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَهُ عَلَیْهِ الْجَنَّه وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ»53 اى بنى اسرائیل! خدا را که پروردگار من و شماست بپرستید.

هر کس که به خدا شرک آورد بهشت بر او حرام است و جایگاهش دوزخ است، و ستمکاران یاورى ندارند. اما علیرغم تمام تلاش های حضرت عیسی، مردم آن جامعه راه راست را انکار کردند و او را مورد اذیت قرار دادند و به زعم خود او را به صلیب کشیدند.

اما قرآن مجید به صلیب کشیده شدن او را نفی و تصریح می  کند که خداوند او را به آسمان به سوی خویش بالا برده است: «إِذْ قالَ اللَهُ یا عیسی  إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَی وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی  یوْمِ الْقِیامَه ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَینَکُمْ فیما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون»54 (به یاد آورید) هنگامی را که خدا به عیسی فرمود: من تو را برمی گیرم و به سوی خود، بالا می برم و تو را از کسانی که کافر شدند، پاک می سازم و کسانی را که از تو پیروی کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانی که کافر شدند، قرار می دهم؛ سپس بازگشت شما به سوی من است و در میان شما، در آن چه اختلاف داشتید، داوری می کنم.

در آیه ۱۵۷ نساء نیز تاکید می کند: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» ]یهودیان] نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ بلکه امر بر آن ها مشتبه شد.

حضرت محمد(ص)؛ خاتم پیامبران انقلابی

آخرین فرستاده الاهی یعنی پیامبر عظیم الشأن اسلام در واقع کامل کننده حرکت انقلابی پیامبران دیگر به شمار می آید. با توجه به آن چه در آیات قرآن آمده است، می توان این حرکت انقلابی را در چند مؤلفه جست وجو کرد:

۱- دعوت آشکار پیامبر

پیامبر پس از حدود سه سال دعوت پنهانی، این بار از سوی خداوند ماموریت یافت تا دعوت خود را آشکار سازد. در آیات ۹۴ و ۹۵ سوره  حجر این دستور ابلاغ شد: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ. إِنَّا کَفَیناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» آن چه را مأمور هستی آشکارا بیان کن، و به مشرکان اعتنا نکن؛ ما تو را از گزند مسخره کنندگان حفظ خواهیم کرد. این دعوت آشکار با دعوت خویشان نزدیک به اسلام آغاز شد. از طرف خداوند به پیامبر فرمان داده شد که: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»55 خویشان نزدیک خود را انذار و دعوت کن. پیامبر نیز به علی(ع) دستور داد مقداری غذا تهیه کند.

 آن گاه چهل نفر از بنی هاشم را دعوت کرد، ابولهب دو بار مجلس را به هم زد، تا بار سوم، هنوز مجلس به هم نخورده بود، پیامبربه آن ها رو کرد و فرمود:«ای فرزندان عبدالمطلّب! من از جانب خدا به سوی شما، مژده دهنده و ترساننده، فرستاده شده‎ام. به من ایمان بیاورید و مرا یاری کنید تا هدایت شوید. هیچ کس مانند من برای خویشان خود چنین ارمغانی نیاورده، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آورده‎ام. آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید تا خلیفه و وصی من گردد و در بهشت نیز با من باشد؟» این تنها علی(ع) بود که برخاست و گفت: ای رسول خدا! من تو را یاری می‎کنم.

این جریان سه بار تکرار شد و هر سه بارعلی برخاست و گفت: من تو را یاری می‎کنم. در این هنگام پیامبر فرمود: اِنَّ هذَا اَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی عَلَیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اَطِیعُوهُ؛ این (اشاره به علی) برادر و وصی و جانشین من بر شما است، سخنان او را گوش دهید و از او اطاعت کنید. ابولهب به صورت استهزاءآمیز به ابوطالب گفت: محمّد، پسرت علی را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پیروی کنی.( تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۷) این ماجرا نقطه اوج شکل گیری انقلاب رسول الله به شمار می آمد.

۲- اقدام انقلابی درتخریب مسجد ضرار

یکی از مهم ترین اقدام های انقلابی پیامبر که در نوع خود بی مانند به شمار می آمد، اقدام ایشان در تخریب مسجدی به نام ضرار بود. سالی که پیامبر اسلام از مکه به مدینه هجرت فرمود، پیش از ورود به مدینه، در سرزمین قبا اقامت گزید و در مدت این اقامت، برای قبیله «بنی عمروبن عوف» عموزادگان بنی غنم بن عوف، مسجدی بنا کرد. منافقان، این منطقه را به سبب آرامی و دوری از مرکز، برای فعالیت های سرّی، منطقه ای امن تشخیص دادند و از طرف دیگر، اعضای حزب، از یکی از سران به نام ابوعامر که از خارج، حزب را رهبری می کرد، نامه ای دریافت کردند.

وی در آن نامه، هواداران خود را برای ساختن محلّی برای فعالیت های حزبی و سرّی در پوشش مسجد دعوت کرده بود تا اعضا در آن منطقه گرد آیند و در آن جا به تبادل افکار و کسب اطلاعات و تجسس و گاهی گردآوری سلاح بپردازند و در انتظار روزی باشند که وی همراه فرمانروای روم مدینه را تسخیر کند و به حکومت نوپای اسلام پایان بخشد.

اعضای حزب نفاق که مقیم محله دور افتاده قبا بودند، خواستند پیامبر را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند؛ از این رو، بدون کسب اجازه از پیامبر، چهار دیواری مسقّفی بنا کردند و برای این که بنا، جنبه رسمی به خود بگیرد و مورد اعتراض این و آن واقع نشود، به حضور پیامبر شرفیاب شدند و گفتند: نماز گزاردن در مسجد قبا در شب های بارانی برای بیماران و پیران با مشکلات همراه است، از این رو، ما برای این گروه مسجدی ساختیم. شایسته است با نمازگزاری شما افتتاح شود. پیامبر درخواست آن ها را رد نکرد و فرمود: من اکنون عازم سفر هستم و پس از بازگشت از سفر، اگر خدا بخواهد، این کار انجام می شود.

آن ها برای رد گم کردن، جوانی صالح به نام مجمع بن حارثه را برای امامت دعوت کردند و با این شیوه بر منویات باطل خود پوشش گذاشتند. آن گاه برای این که مسجد قبا را در انظار کوچک کنند، شایع کردند که سرزمین آن، مربوط به زنی است که الاغ خود را در آن جا می بست و چنین سرزمینی برای اقامه نماز و پرستش خدا شایستگی ندارد.

سفر پیامبر به کرانه شام، چهار ماه طول کشید. بانیان مسجد در تعمیر و تکمیل کارهای آن کوشیدند و با امامت آن جوان صالح، توانستند توجه گروهی را به آن مسجد معطوف کنند. عده ای که در گذشته به مسجد قبا می رفتند، به این مرکز جذب شدند و از این طریق، دودستگی میان آن ها پدید آمد. وقتی پیامبر اسلام از سفر تبوک بازگشت، سران نفاق به حضور پیامبر رسیدند و درخواست کردند که برای تبرک هم که شده، در آن جا نماز بگزارند.

وقتی پیامبر آماده حرکت بود، این آیه بر حضرت وحی شد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْریقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»56  (گروهی دیگر از منافقان) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود.

آن ها سوگند یاد می کنند که جز نیکی (و خدمت) نظری نداشته ایم، امّا خداوند گواهی می دهد که آن ها دروغگو هستند در این آیه، خداوند پرده از کار زشت دشمنان پیامبر برداشت و یادآور شد که این بنا، برای اهدافی ساخته شده که مهم ترین آن ها دو هدف است: اول آن که میان افراد باایمان تفرقه ایجاد کنند: «وَ تَفْریقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ»؛ و دیگر آن که برای یکی از سرسخت ترین دشمنان خدا که شخصی به نام ابوعامر بود، جاسوسی شود: «وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْل»؛ از این جهت، پیامبر گروهی را مأمور کرد که سقف آن را که با شاخه و برگ خرما پوشیده شده بود، آتش بزنند و سپس بنا را به وسیله بیل و کلنگ با خاک یکسان کردند. پیامبر به این نیز اکتفا نکرد و دستور داد که مردم آن منطقه، زباله های خانه خود را در آن جا بریزند و به این طریق آن جا را بی اعتبار اعلام کرد.۵۷

۳-  جهاد با مشرکان

جهاد پیامبر با مشرکان و معاندان نیز نشانه ای بارز از اقدام انقلابی ایشان به شمار می آید. آیه ۳۹ سوره  حج، نخستین آیه‏اى است که درباره جهاد نازل شده است. خداوند در این آیه مى‏فرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» خداوند به کسانى که از طرف دشمنان بر آن ها جنگ تحمیل شده است اجازه جهاد داده است، چرا که آن ها مورد ستم قرار گرفته‏اند و خداوند قدرت بر یارى کردن آن ها را داراست. در آیه ۱۹۰ سوره بقره نیز خداوند انجام این عمل انقلابی را به پیامبر اسلام فرمان می دهد: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ» با کسانى که با شما مى‏جنگند در راه خدا پیکار کنید.

در آیه بعد هم خداوند با صراحت بیش ترى این فرمان انقلابی را صادر می کند: «وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ» آن ها (همان مشرکانى که از هیچ گونه ضربه زدن به مسلمین خوددارى نمى‏کنند) را هر کجا بیابید به قتل برسانید و از آن جا که شما را (از مکه) بیرون کردند، آن ها را بیرون کنید-در آیه ۷۳ سوره توبه نیز خداوند به پیامبر دستور می دهد در برابر کفار و منافقان شدت عمل داشته باشد: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و در برابر آن ها روش سخت و خشن در پیش گیر. و به ایشان تأکید می کند که دستور این رویه انقلابی را نیز به مسلمانان بدهد: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ»58 اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ با دشمن تشویق کن.

این فرمان های انقلابی از سوی پیامبر خدا اجرا شد و ایشان جنگ های گوناگونی را ضد جبهه کفر تدارک دید. در قرآن نام چند جنگی که بین پیامبر و مشرکان روی داده ذکر شده است. یکی از جنگ ها جنگ بدراست. خداوند در این باره می فرماید: «وَلَقَد نَصَرَکُم اللّه بِبَدرٍ و انتم اَذِلّه فَاتَقوااللّه َلَعلّکم تَشکرونَ»59 خداوند شما را در «بدر» یاری کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت)؛ در حالی که شما (نسبت به آن ها)، ناتوان بودید.

پس، از خدا بپرهیزید (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پیامبر نکنید)، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!- جنگ احد نیز مورد اشاره قرآن قرار گرفته است. در آیات ۱۴۶ تا ۱۴۸ سوره آل عمران که خداوند به مسلمین که پس از واقعه احد دچار ضعف روحیه شدند، روحیه می دهد، به این ماجرا اشاره شده است: «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ. وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.فَآتَاهُمْ اللَهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَه وَاللَهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» چه بسیار پیامبرانی که مردان الاهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند!

آن ها هیچ‏گاه در برابر آن چه در راه خدا به آنان می‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامت‏کنندگان را دوست دارد. سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندروی های ما در کارها، چشم‏پوشی کن! قدم های ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان! از این‏رو خداوند پاداش این جهان، و پاداش نیک آن جهان را به آن ها داد و خداوند نیکوکاران را دوست می‏دارد.

 در آیات ۱۵۲ و ۱۵۳ همین سوره هم می فرماید: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَه ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللَهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» و [در روز نبرد احد] بی گمان خدا وعده خود را با شما راست گردانید: آن گاه که به فرمان او، آنان را می کشتید، تا آن که سست شدید و در کار [جنگ و بر سر تقسیم غنایم] با یکدیگر به نزاع پرداختید.

 و پس از آن که آن چه را دوست داشتید [یعنی غنائم را] به شما نشان داد، نافرمانی کردید. برخی از شما دنیا را و برخی از شما آخرت را می خواهد. سپس برای آن که شما را بیازماید، از [تعقیب] آنان منصرفتان کرد و از شما درگذشت و خدا نسبت به مؤمنان، با تفضّل است. [یاد کنید] هنگامی را که در حال گریز [از کوه] بالا می رفتید و به هیچ کس توجه نمی کردید؛ و پیامبر، شما را از پشت سرتان فرا می خواند. پس [خداوند] به سزای [این بی انضباطی] غمی بر غمتان [افزود] تا سرانجام بر آن چه از کف داده اید و برای آن چه به شما رسیده است، اندوهگین نشوید و خداوند از آن چه انجام می دهید با خبر است.

در آیه ۱۴۰ آل عمران نیز خداوند دوباره به دو جنگ احد و بدر اشاره می کند و می فرماید: «اِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وتِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ ولِیَعلَمَ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا ویَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ واللهُ لا یُحِبُّ الظّــلِمین»  اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربه‏ای وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم می‏گردانیم؛ (و این‏ خاصیت زندگی دنیاست) تا خدا، افرادی را که ایمان آورده‏ اند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمی‏دارد.

آیه ۹ سوره احزاب هم درباره جنگ احزاب (خندق) است: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَه اللَهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا» ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا را به یاد آورید، آن هنگام که لشکریان دشمن به جانب شما هجوم آوردند، ولی ما باد و توفان سختی بر آن ها فرستادیم و لشکریانی که آن ها را نمی دیدید (و این گونه آنان را درهم شکستیم) و خداوند بر آن چه کنید آگاه است.

در آیه ۲۵ توبه نیز از جنگ حنین سخن به میان آمده است: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَه وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ» خدا شما مسلمین را در مواقعی بسیار یاری کرد و نیز در جنگ حنین که فریفته و مغرور بسیاری لشکر اسلام شدید و آن لشکر زیاد اصلا به کار شما نیامد و زمین بدان فراخی بر شما تنگ شد تا آن که همه رو به فرار نهادید.

پی نوشت ها:

۳۸. قصص، ۱۵و۱۶.

۳۹. قصص، ۲۱.

۴۰. طه، ۴۷ تا۵۰.

۴۱. قصص، ۳۸.

۴۲. اعراف، ۱۱۶.

۴۳. طه، ۶۸و۶۹.

۴۴. قصص، ۷۶.

۴۵. قصص، ۷۹و۸۰.

۴۶. طه، ۹۷.

۴۷. شعرا، ۱۴۳تا ۱۴۹.

۴۸. هود، ۶۲.

۴۹. هود، ۶۳.

۵۰. هود، ۶۸-۶۴.

۵۱. قمر، ۲۵ و۲۶.

۵۲. آل عمران، ۵۱.

۵۳. مائده، ۷۲.

۵۴. آل عمران، ۵۵.

۵۵. شعرا، ۲۱۴.

۵۶. توبه، ۱۰۷.

۵۷. 

۵۸. آیت الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۴، صص ۱۲۵ ـ ۱۲۳.

۵۹. انفال، ۶۵.

۶۰. آل عمران، ۱۲۳.

نویسنده:

علی اکبر عالمیان

فصلنامه فرهنگ پویا شماره ۳۳

انتهای متن/

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد