نمازِ شب (یک شهید، یک خاطره)
مریم عرفانیاناز همان ۱۲ سالگی نماز شب عباس ترک نمیشد! چند مرتبه که با صدای حمد و قل هو الله نمازش از خواب بیدار شدم، ناراحت شد. از شب بعد میرفت طبقه بالای خانه و نماز میخواند! هر چه میگفتم: «مادر جان! چرا همینجا نماز نمیخونی؟»بیمقدمه میگفت: «اینجا مزاحم خواب شما میشم، نمیخوام بیدار بشین.»پسرم
مریم عرفانیان
از همان ۱۲ سالگی نماز شب عباس ترک نمیشد! چند مرتبه که با صدای حمد و قل هو الله نمازش از خواب بیدار شدم، ناراحت شد. از شب بعد میرفت طبقه بالای خانه و نماز میخواند! هر چه میگفتم: «مادر جان! چرا همینجا نماز نمیخونی؟»
بیمقدمه میگفت: «اینجا مزاحم خواب شما میشم، نمیخوام بیدار بشین.»
پسرم با همان نمازهای شب، از همان نوجوانی، خیلی بزرگ شده بود.
خاطرهای از شهید عباس حسینپور
راوی: مادر شهید
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰