زندگیمان «شولی یزدی» است؛ درهم اما لذیذ/ زندگی خبرنگاری مجموعه منظمی از بی نظمی ها!

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از یزدبانو؛ در تقویم شمسی ۱۷ مرداد بهخاطر شهادت محمود صارمی شهید عرصه خبر بهعنوان روز خبرنگار نام نهاده شده است. به بهانه
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از یزدبانو؛ در تقویم شمسی ۱۷ مرداد بهخاطر شهادت محمود صارمی شهید عرصه خبر بهعنوان روز خبرنگار نام نهاده شده است. به بهانه این روز با زوج خبرنگار یزدی مصاحبهای داشتهایم که در ادامه میخوانید:
اشاره/ *نیره شفیعی پور سال ۱۳۶۰ در کرج دیده به جهان گشود اما اصالتاً یزدی است، او از سال ۱۳۷۸ وارد عرصه رسانه شد اما کار خبرنگاری را بهصورت رسمی و حرفهای از سال ۱۳۸۰ بهعنوان مسئول هماهنگی در روزنامه اطلاعات و حسابدار در روزنامه رسالت آغاز کرد.
شفیعی پور از سال ۱۳۸۰ تا ۸۴ در بخش خبر روزنامه رسالت و از سال ۸۴ تا امروز در دفاتر خبرگزاری مهر تهران، کرج مشغول به فعالیت خبری بوده است. وی در سال ۸۱ با مهدی جلیلیان ازدواج کرد و هماکنون بهعنوان مدیر خبرگزاری مهر در یزد مشغول به کار است.
*مهدی جلیلیان، در فروردینماه ۱۳۵۷ در خانوادهای ساده و زحمتکش در شهر خرمشهر دیده به جهان گشود. هنوز دو سال از عمر وی سپری نشده بود که به دلیل شروع جنگ تحمیلی و تصرف خرمشهر خانواده وی مجبور شدند به کرمانشاه مهاجرت کنند. مهدی اول ابتدایی را در کرمانشاه گذراند اما با مهاجرت خانواده وی به کرج مابقی دوران تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در این شهر سپری کرد.
او که مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه آزاد کرج اخذ کرد از سن ۱۹ سالگی وارد عرصه خبر شد و بهعنوان مدیر ویژهنامههای غرب استان تهران با روزنامههای جوان، رسالت، اطلاعات، خبر ورزشی، پیام کرج، پیام ورزشی، جام جم و همشهری همکاری خود را تا سال ۸۷ ادامه داد. جلیلیان پس از ازدواج برای تغییر شغل به یزد آمد اما نتوانست از عرصه خبرنگاری دور بماند و از سال ۸۷ بهعنوان مدیر خبرگزاری فارس در یزد معرفی شد.
یزدبانو: آقای جلیلیان چه شد که به یزد آمدید؟
پس از فشار کار و حجم زیاد در تهران و کرج تصمیم گرفتم کمی از فضای رسانه و خبر دور شوم تا بتوانم زمان بیشتری را برای خود و خانواده صرف کنم، ازآنجاکه همسرم اصالتاً یزدی بود در این شهر جویای کار شدم و پس از اشتغال در یکی از کارخانههای شیشه و بلور یزد تصمیم به اقامت در شهر یزد گرفتم.
یزدبانو: چه شد باز وارد عرصه خبر شدید؟
هنوز کمتر از یک سال از اشتغالم در کارخانه شیشه و بلور نمیگذشت که یکی از دوستانم که در روزنامه رسالت باهم همکار بودیم با من تماس گرفت و از من رزومه کاری خواست که متوجه شدم برای خبرگزاری فارس دنبال نیرو میگردند، در ابتدا به دلیل دور شدن از دغدغههای فضای رسانه از پذیرفتن آن امتناع کردم اما ازآنجاکه کار خبرنگاری یک ذوق و علاقه درونی لازم دارد و من هم دلبسته به این کار بودم نهایتاً پیشنهاد مدیر خبرگزاری فارس یزد را پذیرفتم.
جالب اینکه ابتدا با من قرارداد بسته شد و بعد وارد مباحث گزینش شدم و تا همین اواخر یعنی قبل از انتخابات در این خبرگزاری به کار رسانه مشغول بودم.
یزدبانو: آیا هماکنون در عرصه خبرنگاری مشغول هستید؟
بله همانطور که گفتم خبرنگاری یک نوع عشق است که وقتی در وجود فرد رخنه میکند دیگر فرد قادر به ترک آن نیست و در حال حاضر هم سعی می کنم به دوستان رسانه ای استان یزد تا جایی که بتوانم همکاری لازم را داشته باشم.
یزدبانو: خانم شفیعی شما با چه هدفی خبرنگاری را انتخاب کردید؟
ورود من به کار خبرنگاری واقعا هدفمند نبود و کاملا اتفاقی بود چون حتی رشته تحصیلیم هم ارتباطی با خبرنگاری ندارد؛ اما کمکم که کار را به صورت تجربی یاد گرفتم، به این حرفه علاقمند شدم.
یزدبانو: از اینکه با همسرتان همکار هستید چه حسی دارید؟
شفیعی: همکار بودن با همسر محاسن و معایبی دارد، حسن همکاری این هست که همیشه احساس میکنم یک حامی و پشتیبان در مواقع سخت دارم و مخصوصا در حیطه کار ما که شاکی بسیار پیدا میشود، کسی هست که همراه و حمایت کننده باشد؛ اما معایبی هم دارد که فقط زوجهای همکار می توانند درک کنند.
جلیلیان: من در عرصه کاری با کسی تعارفی ندارم و در زمان کار همسرم را به چشم همکار می بینم اما همکار بودن زوجین یک سری معایب دارد و یک سری محاسن که با توجه به شغل خبرنگاری این محاسن و معایب محسوس تر است.
اینکه زوجین دغدغهها کاری و درگیریهای ذهنی یکدیگر را درک میکنند یک حسن است و همین باعث میشود در خانه هم تعامل خوبی با یکدیگر داشته باشیم اما شاید برخی نتوانند شخصیت حقیقی و حقوقی را تفکیک کنند و ممکن است خیلی از گلایهمندیها نسبت به همسرم را به من منتقل کنند و یا برعکس که همیشه در این موارد بر شخصیت حقوقی همسرم تأکید میکنم و خودم را وارد گلایهمندیها به خبرگزاری مهر نمیکنم چراکه قانونی هم بنده حقی ندارم از خبرگزاری مهر دفاع کنم یا محکوم کنم؛ اما همیشه بهعنوان همسر سعی کردم در مسائل مختلف کاری و غیر کاری حامی همسرم باشم.
یزدبانو: آقای جلیلیان از نحوه آشنایی و ازدواجتان با خانم شفیعی پور برایمان بگویید.
من و همسرم در روزنامه اطلاعات همکار بودیم و جالب است بگویم در عالم همکاری خیلی باهم کارد و پنیر بودیم! او همیشه به خاطر انتظاری که برای آماده نبودن کارهای من میکشید حرص میخورد.
یادم هست زمانی باید لیست یک گزارشی را تحویل خانم شفیعی پور میدادم که به تأخیر افتاده بود همسرم دلیل تأخیر در اتمام کارش را عدم ارائه لیست گزارش من عنوان میکرد که مسئول روزنامه با من تماس میگرفت که چرا لیست گزارشم را تحویل ندادم، من هم با اعتمادبهنفس کامل میگفتم گزارشم آماده است و الان تحویل میدهم اما حقیقت این بود که من در همین زمان کوتاه لیست گزارشم را آماده میکردم و تحویل همسرم میدادم و خانمم که در آن زمان حسابدار روزنامه بود به خاطر تأخیر در کارش توبیخ میشد! به خاطر همین همسرم همیشه به خون من تشنه بود!
بعد از خدمت سربازی باز در روزنامه رسالت مشغول به کار شدم اما این بار تصمیم گرفتم با خانم شفیعی پور مهربانتر باشم که همین صمیمیت کمکم به ازدواج منجر شد.
یزدبانو: آیا این صمیمیت بعد از ازدواج هم ادامه داشت؟
بله نهتنها کم نشد بلکه زیادتر هم شد و جالب است بدانید ارتباط من با خانواده همسر بسیار قویتر و صمیمیتر از خانواده خودم هست و پدر و مادر همسرم عین پدر و مادر مرحوم خودم هستند.
یزدبانو: یک روز کاری یک زوج خبرنگار چگونه رقم میخورد؟
شفیعی: همسر من زمانی که سرپرست خبرگزاری فارس بودند، تقریباً ۹۰ درصد جمعههای سال را باید برای پوشش اخبار نماز جمعه میرفتند. معمولاً اقوام و دوستان نمیپذیرند که جمعه برای ما روزی کاملاً کاری هست؛ به خاطر همین از بس در طول هفته برای مهمانیها و دورهم بودنها میگفتیم کار داریم، جلسه داریم، خبر داریم، برنامههایشان را برای روز جمعه میگذاشتند. در اغلب موارد که ناچار به رد دعوتها بودیم و همچنان هم هستیم.
اما اگر دعوتی را قبول میکردیم، صبح آن روز باید زودتر از همیشه از خواب بیدار میشدیم، برای مهمانی مهیا میشدیم و دقیقاً زمانی که بقیه به منزل میزبان میرفتند، ما باید آماده نماز جمعه میشدیم. سر ظهر تماموقت ما به رفتوآمد میگذشت، آقای جلیلیان به سمت مسجد ملااسماعیل و بقیه به سمت مهمانی. آقای جلیلیان که از نماز جمعه به مهمانی میآمدند، همه خوشحال از اینکه حالا میتوانند سفره را پهن کنند اما تازهکار من شروع میشد و باید خبر را تایپ و ارسال میکردم.
جلیلیان: گاهی باید برای شروع یک روز کاری باهم در خصوص شرکت در مراسمها و گرفتن گزارشها هماهنگ باشیم و در بین مسائل کاری باید به کارهای فردی مانند امور بانکی، خرید و … رسیدگی کنیم. به همین دلیل برنامهریزی منظمی نمیتوانیم برای سپری کردن امور کاری و شخصی داشته باشیم و همیشه من زندگیمان را به شولی یزدی تشبیه میکنم چراکه همهچیزی درهم و قاتى است و تفکیک نمیتوان کرد و زندگی ما مجموعه منظمی از بینظمیهاست!
البته همسرم علیرغم انجام امور کاری خودش در به سرانجام رسیدن کارهای من هم کمک شایانی میکند و اعتراف میکنم او خیلی بیشتر از من برای زندگی مشترک زحمت کشیده و دلسوزی کرده است.
یزدبانو: وظیفه یک خبرنگار از نظر شما چیست؟ به خبرنگاری چطور باید نگاه کرد؟
شفیعی: به نظر من خبرنگار نباید تکبعدی نگر باشد؛ یک خبرنگار خوب باید هم مردم و هم مسئولان را، هم مشکلات و ضعفها و هم نقاط قوت و ظرفیتها را ببیند. اگر توانست همه اینها را کنار هم ببیند و به نتیجهگیری درست، واقعی و منصفانه برسد، شاید بتواند بخشی از رسالتش را بهدرستی انجام دهد.
جلیلیان: نمیتوان بهطورکلی در این خصوص نظر داد اما نظر شخص من این است که وظیفه اولیه خبرنگار اطلاعرسانی فارغ از دیدگاه جناحی و حزبی است و یک خبرنگار در درجههای بعدی میتواند یک موضوع را تحلیل کند و اشتباه کار خبرنگاری این است که به یک فرد، یک گروه یک جناح و یک سازمان بیشتر توجه شود و به یکسو کمتر توجه شود با اصلاً توجهی نشود.
یزدبانو: در طول مدتی که کار خبری میکنید دلنشینترین خبری که تولید کردید چه بوده است؟
شفیعی: من کار گزارش را خیلی بیشتر از خبر میپسندم و به آن علاقه دارم؛ خودم احساس میکنم در این زمینه تخصص بیشتری هم دارم. در طول مدت کاری دو گزارش برای همیشه در ذهن من ثبت شد. یکی هجوم ملخها به یکی از روستاهای جاده چالوس که برای تهیه عکس و گزارش به آن روستا رفتم و واقعاً معنای هجوم را فهمیدم؛ یکی هم گزارشی از مادری در یزد که از سه فرزند معلولش در شرایطی سخت نگهداری میکرد و آن گزارش به بهبود وضعیت آنها خیلی کمک کرد و خیرانی از همه شهرهای کشور و حتی خارج از کشور برای خرید خانه، وسایل پزشکی، پماد و دارو و … به این خانواده کمک کردند و من دعای خیر آنها را در گوشه گوشه زندگیام احساس میکنم.
جلیلیان: دو سال پیش یک جشنواره منطقهای با مشارکت استانهای یزد، اصفهان و کرمان برگزار شد که چند اثر را به این جشنواره ارسال کردم که یکی از این آثار که در رابطه با محیطبانان محیطزیست مهریز و منطقه گوراب که در خصوص تربیت گورخر وحشی فعالیت داشتند حائز جایزه و تندیس رتبه برتر شد.
ما برای تهیه این گزارش از ۴ صبح با یکی از دوستان عکاس وارد منطقه شدیم و یک روز کامل را درگیر تهیه این گزارش بودیم که این خبر ضمن اینکه اثر برتر شد برای همیشه بر دل و ذهن خود من هم نشست.
یزدبانو: خاطرهای از مدتزمان فعالیت رسانهایتان در ذهنتان ماندگار شده؟
شفیعی: من خبرهای تلخ و شیرین بسیاری را پوشش دادهام اما بهجز یکبار هرگز موقع تنظیم خبر گریه نکردم. وقتی پیگیر خبر شهدای فاجعه منا بودم دائم منتظر بودم خبر زنده بودن شهید دانشی، قاری یزدی را بشنوم. وقتی سایت حج و زیارت شهادت ایشان را رسماً اعلام کرد، موقع تنظیم خبر بهشدت تحت تأثیر بودم و برای تایپ هر کلمه آن خبر گریه کردم.
خاطره شیرین که مربوط به ازدواجم بود و چهرههای بهتزده همکارانم وقتی کارت دعوت عروسی را به آنها نشان میدادیم، اما بعدازاین، خاطرات خوبم مربوط به سفرهای شهرستانی بود که روابط عمومی استانداری برای خبرنگاران و آشنایی آنها با مسائل شهرستانها به راه انداخته بود و من چون تازه به یزد آمده بودم، حضور در همه شهرستانها در کنار همکاران خوبم بسیار لذتبخش و درواقع برای ما در کنار کار یک تفریح بسیار عالی بود.
جلیلیان: خبرنگار واقعی هرگز ساده از کنار کوچکترین مسائل هم نمیگذرد و برای من هم عادت شده است که در خصوص هر مسئله ساده نگذرم، مثلاً اگر قرار باشد یک وسیله برقی را به تعمیرکار بدهم قرار نیست تعمیرکار را ساده رها کنم و بلکه شاید چند لحظهای هم پای آن تعمیرکار بنشینم و جویای احوالات کار و زندگی او شوم که مطمئناً در همین مراودات ساده عمیقترین سوژهها و گزارشهای اجتماعی بیرون میآید برای همین همه زندگی خبرنگارها خاطره است.
یاد دارم زمانی در کرج یک زیرگذر احداث شد که برای هرز آب آن تدبیری اندیشیده نشده بود، من علیرغم کار خبری در پایگاه امداد و نجات هلالاحمر هم فعالیت داشتم و بهعنوان امدادگر مشغول کار بودم، زمانی بارندگی شدیدی در کرج شد و آن زیرگذر دچار آب گرفتی شد به صورتی که یک مینیبوس در میان هرز آبها گرفتار شده بود وقتی برای کمکرسانی به آنجا رفتیم یک عکس از آن وضعیت زیرگذر گرفتم و یاد دارم آن عکس با تیتر بزرگ خبر اول روزنامههای کرج شد!

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰