دلش میل ماندن نداشت / خاطراتی از تشییع با شکوه شهید غلامی
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت با خانواده شهید حاج احمد غلامی دیدار داشتند، که خلاصه ای از آن به
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از "پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت" جمعی از مسئولین سازمان بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت با خانواده شهید حاج احمد غلامی دیدار داشتند، که خلاصه ای از آن به این شرح است:
دختر شهید حاج احمد غلامی به خصوصیات اخلاقی پدر اشاره و گفت: پدرم صبور و بسیار با گذشت بود، آرام و دل رحم بود و همیشه به ما سفارس می کرد گذشت داشته باشیم، انسان بی آزاری بود و ما را به رعایت همسایه سفارش می کرد و به بچه های یتیم توجه خاصی داشت و عمر طولانی را دوست نداشت.
خیلی با پدر راحت بودم و مثل رفیق بودیم با هم شوخی می کردیم، از لحاظ اعتقادی ارادت قلبی به خدا ، نماز و عبادت داشت و اهل تظاهر نبود، همیشه با وضو بود، نماز های خود را سر موقع می خواند، نماز شب می خواند، روزه مستحبی می گرفت.
دختر شهید ماجرای تدفین پدر در قطعه شهدا را شرح داد و اظهار داشت: یک قبر ۲ طبقه در ابن بابویه خریداری کرده بود و یک طبقه مادر خود قرار داشت و دوست داشت در کنار مادرش به خاک سپرده شود، ولی زمانی که شهید حاج داود کریمی به رحمت خدا رفته بود، پدر گفت: خوش به سعادت حاج داود جای خوبی نصیب حاج داود شد و به همسرش گفت: خوش به سعادت کسی که در کنار حاج داود به خاک سپرده شود، آدم هوس مردن می کند. روزی که برای خاکسپاری از ما نظر خواستند ما چند جا را معرفی کردیم ولی حواس ما به این قطعه نبود، بعد خود بچه های مسئول گفتند: قطعه شهدا کنار حاج داود را برای پدر در نظر گرفته ایم، که ما بعد از چهلم پدر یاد حسرت و دعای پدر افتادیم که آرزویش برآورده شده بود.
دختر شهید به ناآرامی پدر قبل از اعزام اشاره داشت و خاطرنشان کرد: قبل از اعزام پدر به سوریه حالت نا آرامی داشت ولی زمانی که به فرودگاه رسید به آرامش خاطر رسید دلش میل ماندن در دنیا نداشت.
دختر شهید مراسم با شکوه تشییع و تدفین شهید را نشان دهنده عزت بخشی خدا دانست و گفت: پدرم اعتقاد داشت و این را تکرار می کرد، خدا بخواهد کسی را بزرگ کند حتی اگر در گوشه ای یا زندان باشد خدا آن را چنان عزت و اعتبار می دهد و بزرگش می کند و اگر بخواهد کسی را خوار کند حتی اگر پادشاه و سلطان باشد خدا این کار را می تواند انجام دهد و آن را به زمین می زند و خوار و خفیف می کند، وقتی تشییع جنازه پدر و مراسم ایشان و این استقبال با شکوه را دیدم به حرف پدرم ایمان بیشتری پیدا کردم که خدا اگر بخواهد یک نفر را عزت می دهد.
بعد از شهادت پدر، هر وقت قرار است مهمانی برای ما بیاید پدر را در خواب می بینیم که مهمان ها را به خانه می آورد و می رود و همیشه با خنده می گوید: جای من خیلی خوب است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰