عشق در چرخگوشت مصرف و بازار
آرش رمضانی، روانشناس بالینی دررابطه با موضوع عشق و با نگاهی به کتاب هنر «عشق ورزیدن» نوشته اریکفروم، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «اریک فروم، روانکاوِ سوسیالیست، در این کتاب همزمان با نقد تمدن آمریکاییِ مبتنی بر مصرفگرایی و اعتراض به تاثیر مضر این تمدن بر عشق و عشق ورزیدن، مفهوم اسطورهای
آرش رمضانی، روانشناس بالینی دررابطه با موضوع عشق و با نگاهی به کتاب هنر «عشق ورزیدن» نوشته اریکفروم، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است:
«اریک فروم، روانکاوِ سوسیالیست، در این کتاب همزمان با نقد تمدن آمریکاییِ مبتنی بر مصرفگرایی و اعتراض به تاثیر مضر این تمدن بر عشق و عشق ورزیدن، مفهوم اسطورهای عشق راستین را بازتعریف میکند تا تلاشی کرده باشد برای حفظ جان عشق. همان تلاشی که آلنبدیو هم کرد. همان تلاشی که نمیدانیم بهثمر نشست یا به فنا رفت.
کتاب فروم مملو از نکات فراوانی جهت تعریف یک عشق خالص انسانیست، نه یک عشق انتزاعیِ شاعرانه، بلکه یک عشقِ در دسترس، شدنی و همهگیرِ انسانی؛ عشقی که نه در کتابها که در خیابانها بشود آن را جُست و یافت. عشقی که عاشق، هم خود را دوست بدارد، هم معشوق را هم تمام انسانها و هم خدای خود را. انگار تعریف مبناییِ عشق، در همه فرهنگها و زمانهها همین بوده است؛ حسی عمیق، خالص و ابدی؛ مثل عشق حافظ به شاخه نباتش یا عشق ملاممد به عایشه (همان عشقی که ترانه محلی و بینظیرِ «بیا که بریم به مزار…» از روی آن ساخته شده)، اما چیزی که امروز و در جهانِ مصرفزده بهدست میآید، نه آن عشقِ خالصی که برایش میشود جان داد، بلکه یک عشقی مصرفی و بازاریست. عشقی رنگآمیزی شده اما بیثمر با عمری کوتاه. درست مثل جوجهماشینیهای بیچارهای که خوشرنگاند و خوشگل اما عمری بهدنیا ندارند.
فروم میگوید عشق امروز، درگیر زرق و برق شده است؛ درگیرِ خرید و رقابتِ مصرف و ادا و اطوار. لابد اگر اکنون زنده بود میگفت عشق امروز از ساحت واقعیت، به ساحت مجازی، مثلا اینستاگرام منتقل شده و در عشقهای امروز بیش از آنکه طرفین، هم را مشاهده کنند، زیباییهای یکدیگر را ببینند و از کنار هم بودن بهره ببرند، تنها به شکل هیکلِ هم یا پول توی جیب هم کار دارند و عاشق و معشوق دائما خودشان را روی صحنه و جلوی چشمِ تماشاگرانی واقعی و مجازی مییابند و یکسره در حالِ نقشبازی کردناند و هیچکدام خودشان نیستند و همگی پرسوناها، نقابهای تکبُعدیِ رسانهای نمایشیاند که در این بازیِ مزوّرانه، جز خودشان، عشق را هم به مسلخ میبرند.
یکی از نکاتی که فروم در این کتاب مطرح میکند گویای این مطلب است که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، آنهم در آمریکا برای جلوگیری از فروپاشی خانوادهها به آموزش روابط جنسی و مهارتهای جنسی و آنچه که امروز به آن مهارتزناشویی میگوییم، زوجین پرداخته میشده است.
فروم با نگاهی نقادانه و معترضانه به این آموزشها و اصلا، اصلِ این نگاه، یعنی آموزشِ مهارت زناشویی آن هم برای حفظ عشق، بیان میکند که این مهارت جنسی طرفین نیست که موجب ایجاد و تحکیم عشق میشود، بلکه این تحکیم عشق است که موجب گرم شدن روابط جنسی زوجین میشود. یعنی فروم معادله را از سویی دیگر میخواند و بهجای اصالت دادن به رفتار جنسی، اصالت را به عشق میدهد. عجب نگاه نافذی. انگار این ادعای اریک فروم برای امروزِ ما بیان شده است، امروزی که طی بیش از یک دهه گذشته، روانشناس، مشاور خانواده و… دانشگاهبهدانشگاه و شهربهشهر رفتهاند و برای کاهش طلاق و خیانت، به مردم آموزش رفتار جنسی دادهاند. حال مردم همگی در این قضیه قهرماناند و ستارهاند اما طلاق و خیانت کاهش یافته است؟! اصلا روند صعودیِ طلاق، متوقف شده است؟! خیر. آمار میگوید که همچنان در یک بحران اجتماعی قرار داریم و آن، بحران طلاق است و تبعاتِ بیشمارِ آن.
شاید حرف فروم درست باشد که پیش از آموزش مهارت جنسی، مهارت عشق ورزیدن باید آموخته شود. مهارت عاشقیست که بیمهکننده ثبات یک انسان است و تامینکننده ثبات یک عشق. عشقِ واقعی و نه خودپرستانه به خود، به دیگری و به دیگران.
فروم در این کتاب تلاش میکند گوهرِ عشق را از چاهِ جهانِ مبتذل بیرون بکشد، جلا بدهد و به نمایش بگذارد و به ما یادآور شود هنوز میتوان از شرّ آموزههای سطحی و مصرفیِ امروز رها شد، هنوز میتوان عشقورزید، هنوز میتوان عشق را نجات داد، هنوز میتوان انسان را نجات داد، هنوز میتوان جهان را نجات داد».
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰