انقلاب ۵۷ و خانههایی که «حسینیه» شده بود/ از ترفندهای «توزیع رساله» تا مبارزات انقلابی «روحانی نابینا»

خبرگزاری فارس- همدان؛ سولماز عنایتی: زمزمههایی از سال ۴۲ برخاست و کم کم خود را به سراسر ایران رساند و شکافها را بر پیکره استبدادی که انقلاب مشروطه هم نتوانسته بود به آن پایان دهد، انداخت. سخنان روحانی بر سر منبرهای موعظه خطاب به شاه بیان شد تا شاید از رویهای که در پیش گرفته
خبرگزاری فارس- همدان؛ سولماز عنایتی: زمزمههایی از سال ۴۲ برخاست و کم کم خود را به سراسر ایران رساند و شکافها را بر پیکره استبدادی که انقلاب مشروطه هم نتوانسته بود به آن پایان دهد، انداخت. سخنان روحانی بر سر منبرهای موعظه خطاب به شاه بیان شد تا شاید از رویهای که در پیش گرفته بازگردد و شأن مسلمانان ایرانی را به بهای قدرت به انسان غربی مغرور که هرچه داشت با دستاندازی به ثروت همین مردم، به دست آورده بود؛ نفروشد.
این موعظهها نه تنها در شاه موثر نیفتاد بلکه او که مست قدرت بود، از در مقابله درآمد تا بار دیگر اقتدار خود را به رخ همگان بکشاند، اما این بار سرنیزه و اسلحه به سوی او نشانه نرفته بود که بتواند به مدد همان ابزار از عهده آن برآید، بلکه طلبهای بزرگ شده در مکتب اسلام تنها با سلاح کلام به مقابله با او برخواسته بود.
نفوذ کلام پیرمرد در سراسر ایران پیچید، دارالمجاهدین هم همگام با همه ایران همراه پیرمرد شد تا یکبار هم که شده حکومت عدل الهی را بر روی زمین پس از ظهور اسلام برپا کنند، ندای او ضمیرهای پاک را روشن و همه را به صف کرد تا زیباترین صحنههای جهان را بر بوم زمین نقش زنند و فرشتگان به نظاره بنشینند.
این بار ندای الهی از زمین و از زبان مردم بلند شد، پیام پروردگار به زمینیان رسیده و جای آسمان و زمین عوض شده بود، برای جستجو عرش، کافی بود که روی فرش گام برداشت. در این میان دارالمومنین همدان عرصه فداکاری مردان و زنانی بود که جان را بر کف گرفته بودند تا به هر قیمتی حرف پیرمرد روی زمین نماند و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی محقق شود.
رسالههای امام چون برگ زر میان انسانها میچرخید و اعلامیههایی که حکم آرام جان داشت، کلمه به کلمهاش بر جانها مینشست و روح را جلا میداد، شکافهای پیکره طاغوت را عمق میداد و در نهایت نیز به فروریختنش منجر شد. روایت مردان و زنانی انقلابی و جان بر کف هنوز پس از گذشت ۴۲ سال شنیدنی است، مبارزانی که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند.
پای منبر بزرگان مبارز
حاج حسین شریفی مبارز همدانی و متولد سال ۱۳۱۹ است، حاج حسین پس از اتمام سربازی در سال ۱۳۴۱ و آغاز نهضت حضرت امام(ره) پای کارآمد، او در برپایی سخنرانیها، توزیع توضیحالمسائل امام در همدان نقش داشته و همراه بزرگان انقلابی بوده است او میگوید: بنده جزو خط مقدم مبارزات انقلابی نبودم بلکه پای منبر بزرگان مینشستم و امروز در حد و اندازه خود میتوانم از خاطرات آن روزها بگویم.
تا سیکل درس خواندم اما پس از پایان سربازی به خوبی قادر به خواندن قرآن نبودم چون معلمان قرآن به صورت پیوسته و منظم قرائت قرآن را آموزش ندیده بودند بنابراین مرحوم پدرم با حضرت آیتالله ملاعلی معصومی صحبت کرده بود تا در یکی از حجرههای مدرسه ایشان مشغول فراگرفتن قرائت قرآن و آموزههای قرآنی شوم.
روزانه یک تا یک و نیم ساعت نزد آقای رحمانی درس قرآنی فرامیگرفتم، در همین حین مدرسه آقای آخوند مرکز رفت و آمد و فعالیتهای انقلابیون و مبارزان از جمله شیخ احمد رحمانی و آقای حسینی که جزو منبریهای برجسته آن زمان بودند و در شکوفایی انقلاب نقش ایفا کردند، بود.
به جمع مبارزان پیوست
بنده هم اندک اندک به جمع این مبارزان پیوستم و نکات بسیاری را از این دوستان یاد گرفتم، به یاد دارم حاج علی آقا محمدی، آقای اکرمی و آقای مشتاق در حسینیه آقاجانیبیگ برنامه و سخنرانی داشتند تا حدی که چندین مرتبه توسط ساواک دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
البته حاج علی آقامحمدی در کنار حاجآقا نظامی جلسهای در مسجد میدان هگمتانه امروزی برگزار میکردند و من همه روزه در این جلسات شرکت داشتم، حجتالاسلام نظامی در باب توحید سخنرانی و دین را تبلیغ میکرد حتی جلسات شبهای پنجشنبه در منزل حاج سلطانعلی بزاز( واقع در بلوار هگمتانه همان خیابان خاکی) برقرار بود و حاج سلطانعلی بلندگو را سر پشت بام میگذاشت تا سخنرانیها در محل پخش شود.
نام آوران همدان در مبارزات انقلابی
نقش مبارزان انقلابی همدان در تاریخ همچون برگ زرینی میدرخشد، به یاد دارم حاج غلامعلی عربزاده مجلههایی به اسم “مکتب اسلام” برای ما میآورد که حضرت آیتالله نوری و سایر بزرگان در آن مقاله مینوشتند و ما از آن بهره میبردیم این مجله در قم چاپ میشد اما پس از چند شماره توقیف و با نام “مجموعه حکمت” مجدد چاپ شد.
حاج محمود دادفرما هم توضیحالمسائل امام(ره) را به همدان میآورد و بین دوستان توزیع میکرد تا به دست همسایهها و اهل محل برسد، هردو تا توضیحالمسائل امام را داخل یک جعبه شیرینی میگذاشتند و با بند شیرینی میبستند و ما هم بستهها را بین مردم توزیع میکردیم.
رحلت آقای آخوند جرقه انقلاب در همدان
یکی دیگر از خاطرات به یادماندنی آن دوران تشییع پیکر آیتالله ملاعلی معصومی بود به طوری که مردم با رحلت ایشان در همدان گل کاشتند و جمعیت کثیری در سه راه فرهنگیان امروز و محله میرپنج قدیم جمع شدند و پیکر مرحوم را روی دوش تا امامزاده عبدالله(ع) حمل کردند، راهپیمایی از امامزاده آغاز شد، ساواک و شهربانی به مردم سختگیری میکردند. در مسیر راهپیمایی شیشه حجرهها و بانکها را خرد میکردند و به جمعیت فشار میآورند حتی بعد از ورود جمعیت به خیابان شهدا تیرهای هوایی ساواک هم نتوانست مردم را متوقف کند و همدانیها با تمام اعتقاد خود آقای آخوند را تشییع و دفن کردند، در این راهپیمایی بود که شعارهای ضد حکومت و شاه سر دادند.
روز ۱۲ بهمن و ورود امام جزو یکی از بهترین روزهای دوران مبارزات به حساب میآید مردم همه در خیابانها ابراز خوشحالی میکردند و با ماشین و پیاده شادیکنان و گل به دست روزهای پایانی حکومت شاهنشاهی را جشن میگرفتند، البته همان روزهایی که امام به ایران بازگشته بود کماکان برنامههای سخنرانی و توزیع شبنامه ادامه داشت تا اینکه روز بیست و دوم بهمن مردم سنگ تمام گذاشتند و انقلاب با همت همه پیروز شد.
انقلاب به سادگی به دست نیامد
پس از شکوفایی انقلاب باز هم مردم هر شب در مساجد به ویژه مسجد جامع جمع میشدند و تبلیغات ادامهدار بود، انصافاً مبارزان همدانی از برجستگان انقلاب هستند. پس از فرار شاه و اطرافیانش برای همه مردم یقین حاصل شده بود که انقلاب پیروز شده در حقیقت مردم ایران منتظر یک جرقه بودند که این جرقه توسط امام(ره) شعلهور شد.
البته انقلاب به همین سادگی به دست مردم نرسید چه بسیاری از خانوادهها که عزیزانشان را در این راه از دست دادند و چه بسیار مادرانی که فرزندانشان زیر شکنجه ساواک جان داد، مردم برای انقلاب از همه چیز گذشتند، اما متاسفانه امروز افرادی کارشکنی و چوب لای چرخ میگذارند و در حق این مردم شریف بیانصافی میکنند.
پیش از انقلاب مردم زندگی و رفاه نداشتند این انقلاب همه چیز به ما داد و مهمترین دستاورد آن آبروی ایران است، مردم باید بدانند نان خودشان را بخورند اما آب به آسیاب دشمن نریزند، به قول قدیمیهای همدان، آمریکا ببر کاغذی است ولی ایران به یک ابرقدرت بدل شد.
القصه اینکه باید قدردان انقلاب و این نعمت خدادادی باشیم بنابراین باید با پشتیبانی از ولایت فقیه و حمایت تمام قد از انقلاب گام برداریم.
تبلیغ جسورانه برای دین و انقلاب
حجتالاسلاموالمسلمین علی نظامی مبارز همدانی و متولد سال ۱۳۲۶ است، این روحانی که در دوران طفولیت نابینا شد، جزو منبریها و سخنرانان جسور و بهنام دوران مبارزات انقلاب بود او میگوید: سال ۴۲ وارد حوزه علمیه شدم تا پنج سال به تحصیل پرداختم از آن پس به تبلیغ دین مشغول شدم.
در آن برهه برای تبلیغ دین، اسلام و انقلاب با جدیت عمل میکردیم به طوری که در منابر کنایهها و تلویحاتی به هیأت حاکمه میبستیم و قضایای داغ تاریخی را مطرح میکردیم حتی اشعاری در قالب کنایه با مضمون اعتراض زمزمه میشد به طور مثال در ایام عید نوروز که به جای تبریک این بیت را میخواندیم « بود نوروز بر ما عید مطلق/ بود آن روز بر ما عید مطلق/ که در جنبش درآید پرچم حق».
مردم در آن دوران به محرک نیاز داشتند که در سال ۴۲ واقعه انقلاب آغاز شد و اندک اندک مردم به حرکت درآمدند و با تقسیم قرآن و نهج البلاغه بین اهالی محلهها انقلاب را خانه به خانه شناساندند، در آن سالها معدود روحانیونی بودند که تبلیغ دین و انقلاب را آغاز کرده بودند و تا مدتها مخفیانه مبارزه میکردند.
مسئله حجاب زنان و موسیقی با اجرای زنان در آن زمان بسیار حساس بود و دغدغه مبارزان به حساب میآمد و در منبرها به کرات عنوان میشد اگرچه در نهایت تاسف امروز مسئله بدحجابی مجدداً بروز و ظهور پیدا کرده است.
مبارزات مخفیانه امام مصمم/حجاب دغدغه روحانیون در مبارزات انقلابی
در زمینه حجاب در حین مبارزات انقلاب اسلامی اشعاری به نام حجابیه همچون بیت «ای خانم وظیفه شناس حجابدار صدآفرین/ چهره زیر نقابدار صدآفرین» را سرودم و برای اینکه بتوانیم این ابیات را نشر دهیم حاج آقا دادفرما نسخه شعر حجابیه را فتوکپی و تکثیر کرد و در مجالس و منبرها توزیع میکردیم. در منبر مسئله موسیقی و حجاب را به نحوی به هیأت حاکم ارتباط میدادیم و دستگاه فاسد را میکوبیدیم، البته تمام اقدامات از جمله سخنرانیها و توزیع شبنامهها به شکل مخفیانه انجام میشد.
ناگفته نماند در تمام آن سالها برگزاری مجالس وعظ و تبلیغ و برنامههای انقلابی با سختگیریهای ساواک و شهربانی انجام میشد به نحوی که برای سخنرانیها و حضور در مجالس جوانان انقلابی بنده را در ماشین می خواباندند و به محل سخنرانی میبردند تا ساواکیها متوجه رفت و آمد ما به مساجد و خانهها نشوند و مجالس را مختل نکنند.
به یاد دارم یک ماه رمضان در محله بختیاریها منبر نفاق و منافق داشتم اما مراسم از شب سوم منحل شد و ساواک جلوی برگزاری سخنرانی را گرفت، اما با تمام سختگیریهای ساواک انقلابیون با تمام توان فریاد مبارزه سر میدادند و دلسرد نمیشدند.
از مهمترین اقدامات دوران مبارزه میتوانم به اعلام مرجعیت آیتالله خمینی اشاره کنم که پس از رحلت آیتالله حکیم به صورت رسمی در خانه حاج شمسالله بختیاری مطرح کردم که متاسفانه صاحب این مجلس چند روز بعد توسط ساواک دستگیر شد.
تمام روزهای آن سالها خاطره است و آبستن حوادث فراوانی که گفتنش همت بلند مردم را یادآوری میکند از همین رو خاطرات تاریخی انقلاب را به صورت ابیات عربی سرودم که بیش از یکصد بیت است این اشعار از زمانی که بیت مرحوم امام(ره) در عراق محاصره شده بود آغاز و تا انتخاب رهبر معظم انقلاب ادامه دارد، وقایع مهم این دوران را جزء به جزء در این سروده اشاره کردهام.
امام به ظلمت ایران پایان داد
و اما میرسیم به فجر تاریخی بدان معنا که یک جامعه مدت مدیدی مثل جامعه ایران در فکر و فرهنگ منحط پادشاهی به سر ببرد تا جایی که شاه را خدای روی زمین میدانستند و مردم از حقایق آزادی، حریت و اسلام واقعی بیاطلاع بودند.
تاریکی و خفقان بر جامعه ایران مستولی شده بود و حکومت شاهنشاهی بنای محو اصل اسلام را در سر میپروراند که حضرت امام همان بزرگمرد تاریخ، فجر آفرید و این ظلمت پایان یافت، به اعتقاد بنده امام مافوق تاریخ است.
پی نوشت: عکسهای تاریخی از آرشیو مدیریت اسناد و کتابخانه ملی غرب کشور(همدان) است.
انتهای پیام/۸۹۰۳۳/

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰