تاریخ انتشار : شنبه 4 بهمن 1399 - 7:39
کد خبر : 88358

میزگرد فارس|بررسی ابعاد فردی، اجتماعی و خانوادگی طلاق/خانواده هایی که فرزندانشان را به سمت جدایی سوق می دهند

میزگرد فارس|بررسی  ابعاد فردی، اجتماعی و خانوادگی طلاق/خانواده هایی که فرزندانشان را به سمت جدایی سوق می دهند

 گروه خانواده؛ زهره سعیدی: طبق آمار موجود در سال گذشته ۱۲ هزار و ۵۷۳ طلاق ثبت شده در کشور وجود داشته که زوجین کمتر از یک سال زندگی مشترک را در کنار یکدیگر تجربه کرده بودند و کمترین میزان طلاق ثبت شده بر حسب طول مدت ازدواج با ثبت هزار و ۱۵۱ طلاق مربوط به

 گروه خانواده؛ زهره سعیدی: طبق آمار موجود در سال گذشته ۱۲ هزار و ۵۷۳ طلاق ثبت شده در کشور وجود داشته که زوجین کمتر از یک سال زندگی مشترک را در کنار یکدیگر تجربه کرده بودند و کمترین میزان طلاق ثبت شده بر حسب طول مدت ازدواج با ثبت هزار و ۱۵۱ طلاق مربوط به بازه زمانی ۲۱ تا ۲۹ سال و بازه زمانی ۲۷ تا ۲۸ سال با ثبت هزار و ۱۷۸ طلاق بوده است.

 همچنین براساس آخرین آمار سازمان ثبت احوال کشور نیز در بهار و تابستان ۹۹ ، حدود ۴۵ درصد ازدواج های ثبت شده به آن میزان طلاق و در کل کشور ۳۰ درصد ثبت طلاق از میزان ازدواج ها ثبت شده  است که نشان از اهمیت موضوع و توجه بیش از پیش به مسئله طلاق در کشور دارد . در یک میزگرد در خبرگزاری فارس به بررسی علل زمینه ساز طلاق از ابعاد فردی، اجتماعی و خانواده و راهکارهای کاهش آن با حضور دکتر نسیم نوری، متخصص روان شناسی و استاد دانشگاه، دکتر عاطفه نژادمحمد نامقی، متخصص مشاوره و استاد دانشگاه و دکتر لیلا نصراللهی، جامعه شناس و استاد دانشگاه پرداختیم:

*به عنوان سوال نخست از تأثیر والدین و خانواده ها بر طلاق فرزندان برایمان بگویید. آیا اصلا به طور کلی از نظر شما خانواده ها در این امر موثر هستند یا خیر؟

عاطفه نژاد محمدنامقی: گاهی اوقات در برخی از طلاق‌ها تاثیر خانواده روی طلاق به طور مستقیم و غیر مستقیم محرز است. به‌هرحال ما همه در خانواده هایی رشد پیدا کردیم و هر خانواده ای یک سری تجربیات داشتند که آنها را به ما منتقل کردند. اینها را ما در مفاهیم روان شناسی تحت عنوان طرحواره های خانوادگی می شناسیم. این اعتقادات چون خیلی ریشه ای و سخت هستند طرحواره نام دارند، یعنی از تفکر غلط عمیق ترند. مثلا یکی از موضوعاتی که خیلی از زوجین در رابطه با آن مشکل دارند بحث فلسفه مالی و خرج کردن است، مثلا یکی از زوجین در خانواده اش یاد گرفته پول را باید برای آینده پس انداز کند و طرف مقابل نگرش خانوادگی اش این است که پول را باید برای حال حاضر خرج کند تا زندگی خوب و راحتی داشته باشد.

ببینید این دو نگرش متفاوت زیر یک سقف می آیند و با هم زندگی می کنند اما با هم دچار اختلاف می شوند. متأسفانه در بحث ازدواج خیلی از ما به این مسئله توجه نمی کنیم که طرف مقابلمان با چه تفکر و ذهنیتی و از چه خانواده ای وارد زندگی ما می شود. حال همین مسئله در ارتباط با پول را به عشق، نوع رابطه با همسر و روابط با خانواده های اصلی تسری دهید. اینها همه تأثیرات غیر مستقیم خانواده ها در زندگی زوجین است که گاه منجر به طلاق زوجین می شود. خیلی وقت ها می شود که ما در این زمینه ها زوجین را مقصر می دانیم در حالیکه کاملا اینطور نیست و اینها تأثیرات نسل به نسل و افکار گذشته خانواده ها است که از والدین منتقل شده است. مثلا من یاد گرفتم به عنوان یک زن چطور با همسرم صحبت کنم و ارتباط با یک مرد داشته باشم، این تجربه والدین خود من است هم چطور با هم در تعامل بودند و حال من هم همان الگو را در زندگی شخصی خودم پیاده می کنم.

ما در مشاوره های خانواده، زوجین را از تأثیرات خانواده هایشان آگاه می کنیم.  جالب این است که هر یک از زوجین تصور دارند که آموخته‌های اشتباه‌شان را اگر کنار بگذارند،  پدر و مادرشان را دروغگو دانسته اند و به آنها وفادار نبوده اند. زوجین پافشاری زیادی روی این موضوع دارند که حتما باید همان چیزی که از والدینم یاد گرفتم را حفظ کنم ولو دچار مشکل شوند!

یک مراجعی به من خیلی جالب می گفت که پدرش همیشه به بچه ها می گفته که یادتان باشد مهمترین چیز خانواده ما است و شما وقتی بزرگ شوید زنان و شوهران شما شاید بخواهند شما را از ما جدا کنند و شما باید مراقب باشید و اجازه ندهید که همسران شما بین ما جدایی بیاندازند و این فکر همیشه با او بوده و او سعی کرده وفاداری که به خانواده اصلی خودش داشته را مقدم بر خانواده جدیدش بداند. یا مورد دیگری را میشناسم که چون منطقه محل سکونت خودشان غرب تهران است و خانواده اصلی یعنی والدینش شرق تهران زندگی می کنند، در هفته سه روز به منزل پدرش می رود چون راه دور است، این دیگر وفاداری بیش از حد است و ممکن است باعث طلاق شود.

بنابراین در فهم دلبستگی باید بدانیم که بعد از ازدواج تقدم دلبستگی با همسر است و اولویت دلبستگی باید خانواده جدید باشد هرچند جایگاه پدر و مادر محفوظ است و باید به آن‌ها احترام گذاشت. این احترام گذاشتن با وابستگی آسیب‌زننده به والدین بعد از ازدواج فرق می‌کند. که در خانواده های ایرانی می بینیم دختر و پسر پس از ازدواج هنوز هم وابستگی آسیب زننده را به پدر و مادر حفظ کرده اند.

*شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی هم به این سبک والد ـ فرزندی و تداخل آن پس از ازدواج دامن می زنند؟

بله قطعا، خیلی از این شبکه ها از مفهوم عشق تصوری مثل فیلم های هالیوود ایجاد می کنند، یعنی احساسی که همیشه مثبت و خوشایند است و اگر زمانی نبود، وقت طلاق  است! درحالیکه عشق یک فعل است که با گوش دادن همدلانه، تفاهم و فداکاری ایجاد می شود. گاهی از والدین می شنویم که می گویند بچه ام طلاق بگیرد و راحت شود! چه راحتی در طلاق دیده می شود ، طلاق تازه اول یک ماجرا است که ادامه اش سختی های زیادی است درحالیکه اولش گفته می شود و آخرش فراموش می‌شود.

خود فضاهای مجازی مثل اینستاگرام که این روزها باب شده است، از زنان و مردان مطلقه یک جنبه خوب را فقط نشان می دهد اما آن بخشی که درد و رنج و مشکلات زیاد دارد را حذف می کند. والدین، مشاوران و مسئولان فرهنگی جامعه می بایست به بچه هایشان آموزش دهند که حفظ یک رابطه و تغییر خود و باورها به مراتب ساده تر از تجربه طلاق است، اینها را در شبکه های مجازی مطرح نمی کنند.

اما بخش دوم تأثیر خانواده ها در طلاق فرزندانشان هم مستقیم است که برمیگردد به مثلث هایی که در خانواده ها بین فرد و خانواده اصلی اش شکل می گیرد. حول هر عروس و دامادی یک سری مثلث شکل می گیرد که تأثیر منفی بر زندگی آنها می گذارد ما آن را به زبان عامیانه دخالت خانواده ها می نامیم. دختر و پسری که با هم ازدواج کرده اند اما نتوانستند دلبستگی های اولیه شان به والدین را کم کرده یا به عبارتی تمایزیافته شوند، در مثلث والدین گرفتار می شوند و این مثلث زندگی انها را خراب می کند.

خیلی زوجینی را سراغ دارم که به دلیل همین عدم تمایزیافتگی یا استقلال، فاصله فیزیکی خود را با والدینشان بعد از ازدواج زیاد می کنند تا تنش هایشان کمتر بشود ، درحالیکه این حل مسئله نیست و ما در مشاوره های خانواده بدان توجه می کنیم و به زوجین می گوییم که این مشکلات حل و فصل نشده با والدین قطعا بر روابط جدیدشان تأثیر می گذارد و آنها را به سمت طلاق سوق می دهد. خیلی آقایان چون نتوانستند تعارضاتشان را با پدر و مادر حل کنند با ایجاد فاصله اجتماعی ـ فیزیک و مشغولیت شغلی ، مسئولیت رابطه با خانواده شان را به همسرشان می سپرند و این زن خانواده است که می بایست رابطه را مدیریت کند و به مرور یک اتحاد بین مادرشوهر و عروس ایجاد می شود و مرد هم احساس آسودگی می کند اما در دراز مدت این فاصله بین زوجین ایجاد می شود و ما شاهد روابط فرازناشویی و خیانت از سوی مردان هستیم چرا که مردان در این رابطه به مرور احساس طرد شدگی پیدا می کنند.

یک مثلث دیگر زمانی شکل می گیرد که پدر آقا به رحمت خدا رفته و مسئولیت مادر و فرزندان دیگر به فرزند بزرگ سپرده می شود، اینجا مثلث های خواهر ـ برادر و زن و شوهر تشکیل میشود و به مرور مسائلی پیش می آید که باعث تعارض بین زوجین می شود و کم کم خانم احساس میکند که جایگاه خود را در زندگی اش از دست داده و اختلافاتشان بالا می گیرد. بنابراین خلاصه کنم خانواده ها مستقیم و غیر مستقیم بر طلاق فرزندانشان اثرگذار هستند حتما زوجین می بایست مسائلشان با خانواده ها را حل کنند و آگاه باشند که هر فردی با یک سری اعتقادات خانوادگی خاص پا به زندگی جدید می گذارد و ممکن است این اعتقادات تأثیر منفی هم بر زندگی زناشویی اش بگذارد بنابراین این مسائل باید اصلاح شود ما در روند خانواده درمانی به زوجین کمک میکنیم تا به شیوه درست از این مثلث ها طوری خارج شوند تا آسیب کمتری ببینند.

*الان خیلی خانواده های جدید را می بینیم که کامل تحت پوشش اقتصادی والدین یکی از طرفین هستند ، آیا شما به عنوان مشاور اینطور ازدواج ها را توصیه می کنید یا خیر؟

دکتر نژادمحمد نامقی: من فکر می کنم ما فعلا چاره ای نداریم یعنی اگر این حمایت اتفاق نیافتد خیلی ازدواج ها صورت نمی گیرد و یا به تأخیر می افتد و این آسیبش به مراتب بیشتر است، اما لازم است قبل از ازدواج یک سری آموزش هایی داشته باشیم، من همیشه می گویم که ای کاش می شد یک سری آموزش هایی را ما برای مادر و پدر شوهر و مادر و پدر زن قبل از ازدواج بچه هایشان داشته باشیم همیشه دوست دارم فرصتی داشته باشم کتابی بنویسم که وقتی مادرشوهر شدم باید چه کار بکنم؟

بنابراین اگر ما آموزش های لازم را به خانواده ها بدهیم و به آنها کمک کنیم تا یک سری حریم ها و مرزهای زوجین را از ابتدا مشخص کنند، یعنی مادر و پدر آگاه باشند که در چه حیطه هایی حق نفوذ و دخالت در زندگی فرزندانشان را دارند و در چه جاهایی ندارند و همینطور به خود دختر و پسر کمک کنیم که رابطه شان را چطور مدیریت کنند تا ضمن حفظ رابطه با والدین و احترام پدر و مادر والدین که خیلی هم مهم است، فاصله صحیح با آنها را هم حفظ کنند و تعامل سازنده داشته باشند و مسائل مالی را هم خوب شفاف کنند که به چه صورت و چه میزان می بایست باشد، مشکلات قطعا کمتر می شود.

*شما توصیه به ازدواج با زوجینی می کنید که پدر و مادرشان از هم جدا شده اند؟

ما در خانواده درمانی مفهومی به اسم انتقال های چند نسلی داریم ،  مثلا وقتی زوجی به من مراجعه می کند یک ژنوگرام شبیه شجره نامه در فرهنگ خودمان رسم می کنم و روابط زوجین و خواهر و برادرها و نسلشان را می کشم ، به اضافه اینکه به لحاظ فیزیکی و روانی چه مشکلاتی داشته اند  و رابطه پدر مادر، عمو و زن عمو، دایی ها و خاله ها و … همه بررسی می شود. بسیاری از این مسائل از نسل های قبل به بعد منتقل می شود ، برای همین زوجی که پدر و مادرش از هم جدا شده اند، در حقیقت در معرض خطر هستند و ما قطع یقین نمی توانیم بگوییم رابطه دچار مشکل است اما بهرحال در معرض خطرند، چون الگوهای تفکر و روش های ارتباط گرفتن از نسل های مختلف به زوجین منتقل می شود حتی ما چیزهایی در زوجین مشاهده می کنیم که از ده نسل قبل هم به زندگی یک زوج رسیده است.

منتها توصیه ای که ما داریم این است که این خانم و آقا در صورتی که بتوانند خود را تغییر دهند، خانواده هایشان را صادقانه بررسی کنند، متوجه آسیب های روابط بشوند و در بحث تمایزیافتگی خود کار کنند ، آسیب های طلاق والدین کمتر به رابطه جدید منتقل می شود و شاید هم منتقل نشود اما بهرحال این مسئله کار خیلی سختی است که یک زوج روی خود کار کند و متوجه مسائل مختلف بشوند. در نهایت پیش بینی این رابطه جدید بستگی به تلاش خود زوجین دارد نه اینکه قطعا ما بگوییم این رابطه به بن بست می رسد یا خیر.

*حمایت مالی مساوی دخالت در زندگی زوجین نیست

دکتر نسیم نوری: من از صحبت های خانم دکتر نژادمحمد یک نکته را وام گرفتم و آن هم وضعیت اقتصادی جوان های امروز ما است که خیلی وابسته به خانواده ها هستند، اینجا دو مشکل اقتصادی و خانواده ها مطرح می شود. متأسفانه خانواده وقتی در بخش مالی حمایت می کند آن را مساوی اجازه دخالت می داند و در خیلی مسائل نظر می دهد و ممکن است اگر زوجین مخالفت بکنند،  آن بخش حمایت مالی از سوی خانواده ها حذف شود. 

نکته دیگر هم در بخش ارتباط با خانواده من یادم است مراجعی داشتم که به وضوح در اتاق به من گفت که پدر و مادرش در جوانی خیلی با هم تعارض داشتند اما اینها خیلی آبرو برایشان مهم بوده و من اگر طلاق بگیرم اینها خیلی برایشان گران تمام می شود و رسیده بود به نقطه ای که جنس انتقام والدینش را با ازدواج و طلاقش نشان می داد. اینها نکاتی است که برمی گردد به تعارض های خانواده اولیه که اگر حل نشود انگار تعارض ها به خانواده جدید افراد باز می گردد.

بهرحال ما روان شناسان عموما جوانان را دعوت به ازدواج می کنیم نه اینکه مانع آنها باشیم اما آموزش بخش مهمی است یک بحثی که در روال جامعه هم باب است مشاوره پیش از ازدواج است که با آموزش پیش از ازدواج دو مقوله متفاوت است. وقتی زوجین تصمیم می گیرند یک زندگی را آغاز کنند، تازه آن وقت آموزش پیش از ازدواج مطرح  می شود که در آن بسیاری مسائل باز و گفت وگو خواهد شد در واقع به نوعی مثل یک پیشگیری از طلاق است که قطعا بهتر از درمان است.

*خانم دکتر در یک دسته بندی مشخص می توان عوامل زمینه ساز طلاق را با توجه به مراجعاتی که خود شما در کلینیک با آن داشتید، مطرح کنید؟

یکی از مهمترین عواملی که ما در ساختارهای زوجین متقاضی طلاق می بینیم تفاوت های شخصیتی است، در کنار این تفاوت های زوجین، یک سری ویژگی ها را در برخی زوجین می بینیم که نسبت به دیگر افراد اجتماع بیشتر است مثلا ویژگی هیجان خواهی که عموما این دسته افراد زودتر از ثبات و عدم تغییر دلزده می شوند. در برخی زوجین ویژگی هایی مثل انزواطلبی و درون گرایی های مفرط دیده می شود و این ویژگی ها می توانند ارتباط ها را به سمت طلاق سوق دهد. البته قطعا داشتن این ویژگی ها باعث طلاق نمی شود منتها تفاوت بین افراد در این زمینه ها مشکل ساز است. 

بحث دیگر اخلاقیات و پایبندی به اصول و باورهای اخلاقی است که ما در زوجین با گرایش های طلاق می بینیم خیلی پایین است باورهایی که باعث می شود فرد رفتارهای محترمانه، منصفانه و همدلانه داشته باشد که یکی از نمونه های مشخص آن بحث تعهد زناشویی است، این  هم جزو مواردی است که در زوجین به وفور دیده می شود. به طور کلی ما در ازدواج های موفق سه رکن اساسی می بینیم: تعهد، جاذبه و صمیمت ـ تفاهم که در خیلی تحقیقات و پرژه ها این سه رکن احتمال موفقیت ازدواج را بالا می برد.

*تعهد در رابطه زناشویی به چه معناست

تعهد در ساختارها در سه سطح قرار می گیرد؛ نخست تعهدی که فرد نسبت به شخص همسر خود دارد، دوم تعهدی که شخص به اخلاقیات دارد و سوم نیز تعهد ساختاری یعنی چون فشار جامعه، خانواده و هزینه ها ، به این معنی که فرد بدین دلائل می خواهد در رابطه باقی بماند یعنی می خواهد ساختار را حفظ کند. هر کدام از این عوامل باعث می شود که چارچوب های خانواده حفظ شود و فرد در تعهد باقی بماند.

خیلی از این زوجین مسئولیت پذیری اندکی در قبال زندگی و همسرشان دارند و تعریف درستی از وظایف در ذهنشان شکل نگرفته است و این هم نشان از عدم آموزش مناسب دارد. بهرحال هر فردی در زندگی جدید خود نقش هایی و مسئولیت هایی دارد اما اگر روابط ناسازگارانه و ناراضی کننده باشد، افراد را به سمت طلاق سوق می دهد. عموما در زندگی این افراد نقش هایی وجود دارد که برای آن هیچ مسئولی وجود ندارد نکته دیگر این است که گاه در زندگی زوجین پیش می آید باورهای ارتباطی شان دچار خدشه می شود. باورهای ارتباطی به معنای تفسیر هر فرد از همسر خود در ذهنش است . خارج از اینکه آن همسر چگونه است، ذهن طرف مقابل یک سری ویژگی ها را تفسیر می کند و در زوجین متقاضی طلاق به وفور دیده می شود که این تصاویر از هم مخدوش است و عموما تغییر هم نمی کند و همین هم باعث طلاق می شود.

عدم بلوغ فکری و بخشش در رابطه نیز از موارد دیگر زمینه ساز طلاق است. بخشش به معنی باختن و شکست خوردن در ذهن این زوجین است درحالیکه بخشش ویژگی است که ما با آن می توانیم اشتباهات طرف مقابل را تحمل کنیم چرا که به این باور رسیدیم ما هم عاری از خطا نیستیم و اگر  خودمان را ببخشیم، قطعا می توانیم دیگری را هم ببخشیم. خیلی از زوجین در آستانه طلاق با هم برنامه ریزی مشترک و صمیمت و تفریح مشترک ندارند آقا و خانم هر کدام تفریحات خود را دارند حتی راز هایی از هم دارند که قرار نیست دیگری خبردار شود.

خیلی از زوجین در اتاق های مشاوره می پرسند که ما دعوا و مشاجره داریم آیا این خیلی نشانه بدی است؟ از دید ما روان شناسان داشتن تعارض نشان دهنده رابطه صمیمانه است چون وقتی در یک رابطه هیچ تعارضی نیست رابطه ای وجود ندارد، پس رابطه هر چقدر صمیمانه می شود تعارض بالاتر می رود، اما چیزی که در زوجین متقاضی طلاق دیده می شود این است که سبک حل تعارضشان ناسازگارانه است.

*این سبک های حل تعارض ناسازگار به چه صورتی هستند؟

یک سبک حل تعارض این است که زوجین وقتی دعوایشان می شود شروع به توهین های مستقیم به طرف مقابل و خانواده اش می کنند ، از توهین کلامی گرفته تا فیزیکی که به نتیجه هم نمی رسد، سبک دیگر رقابتی است یعنی وقتی دعوا می شود حتما باید یک طرف برنده شود و دیگری بازنده ، وگرنه فرد کوتاه نمی آید  که اگر دو طرف لجباز باشند و کوتاه نیایند این تعارض  حل نمی شود و در نهایت سبک سوم اجتنابی است که زوجین به خیال خود اوضاع را درست می کنند و یک نفر کوتاه می آید ، در صورتی که وقتی تعارض حل نشود و نقطه مشترکی نباشد، ریشه تعارض باقی می ماند. این گروه با تأخیر به سمت طلاق می آیند و شاید ده سال بعد از ازدواجشان به این سمت بیایند در حالیکه در سبک اول و دوم بیشتر زوجین تازه ازدواج کرده اقدام به طلاق می کنند.

*بچه ها چه نقشی در طلاق دارند تمایل به فرزندآوری یا نداشتن آن هم اثرگذار در طلاق هست؟

در بحث تمایل به فرزندآوری هم باید گفت که خیلی زوجینی که تمایل به فرزندآوری ندارند بیشتر در معرض طلاق هستند چرا که بهرحال فرزنددار شدن یک سرمایه گذاری روانی در رابطه و هدف مشترک است که زوجین را به هم پیوند می دهد. کسانی که بچه ندارند خیلی راحتتر به طلاق فکر می کنند تا زوجینی که بچه دارند و حداقل برای حل تعارضاتشان به خاطر بچه ها تلاش می کنند. البته در بین زوجینی که بچه دارند هم طلاق دیده می شود چرا که ممکن است یکی از زوجین سرمایه گذاری بیشتری روی بچه ها بکند چرا که در تربیت فرزند بسیاری زوجین با هم تفاهم ندارند. 

در پایان هم بایدب گویم که هر یک زوجی قبل از ازدواج تصویری از زندگی مشترک دارد که اگر این تصور با واقعیت های زندگی اش یکسان نشود یا نیازهایش تأمین نشود، احساس بازندگی کرده و تمایل به طلاق پیدا می کند، گاهی این انتظارات خیالی و دست نیافتنی است، هر چقدر این تمایلات دست نیافتنی تر باشد، احتمال تعارض بین زوجین هم بیشتر است.

*خانم دکتر نصراللهی بفرمایید به لحاظ اجتماعی طلاق چه تبعاتی برای فرد و جامعه دارد؟

طلاق یک آسیب اجتماعی محسوب می شود، زمانی که یک آسیب در بطن جامعه عمومیت پیدا می کند تبدیل به مسئله اجتماعی می شود، متأسفانه در دل جامعه ما طلاق مسئله است و ما طبق آمارهایی که اشاره شد از سال ۹۰ تا به حال شاهد روند رو به رشد طلاق هستیم. خیلی ها این روزها می خواهند تأکید کنند که ما دچار بحران طلاق و فروپاشی خانواده ایرانی شده ایم در حالیکه من تأکید می کنم طبق مطالعات خودم و تجربیات خیلی از همکاران دانشگاهی ام ما هنوز در زمینه طلاق دچار بحران نشدیم اما در شرف آن هستیم.

برای اثبات مدعایم اشاره می کنم که ما هنوز آدم های خانواده محور هستیم ، خیلی زوجین الان که شاغل هستند برای خانواده وقت می گذارند حتی برای یک دورهمی ـ حال بحث کرونا را اگر جدا کنیم ـوقت می گذاریم.  خیلی دختر پسرها سندیت صحبت و گواه ازدواجشان تأیید پدر و مادرشان است، پس ما دچار زوال  خانواده ایرانی نیستیم اما عوامل خیلی مختلفی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره شد و خانواده ایرانی را به سمت طلاق سوق می دهد.

*اعتیاد کیان خانواده را سست می کند

عوامل اجتماعی و فرهنگی با هم هم پوشانی دارند . اعتیاد یکی از مشکلاتی است که خانواده ها را دچار زوال می کند من نمی گویم ما زن و مادر معتاد نداریم ولی به اندازه شوهر و مرد معتاد نیستند ، وجود یک معتاد پیامدهای زیادی در خانواده ایجاد می کند چون کیان خانواده را دچار سستی می کند و خیلی تن فروشی ها، بچه فروشی ها و مسائلی که نمی خواهم به آن ورود کنم ، با اعتیادهمراه است. مسئله دیگر سنت ها و باورهای غلط مخصوصا در مناطق غربی کشور است مثل عقد دخترعمو و پسرعمو، ازدواج حتمی دختر در سن پایین، ترشیده شدن دختر و ازدواج های تحمیلی و اجباری و اختلافات فرهنگی..

دو نفر از دو فرهنگ مختلف که هیچ تلاشی برای شناخت رسومات ابتدایی و اولیه فرهنگ طرف مقابل ندارند، صرفا با هدف هیجان زدگی آنی و عشق و عاشقی هایی که خیلی اوقات عقل طرفین را از کار انداخته و فقط اشتیاق رسیدن را در نظر می گیرد و اینها زمانی که وارد زندگی مشترک شدند ، می فهمند که چه کردند و تنش ها بعد از آن شروع می شود که ما چه رسمی داشتیم و شما چه رسمی دارید که اگر زودتر بدان دست می یافتند، دچار مشکل نمی شدند.

اختلافات مذهبی هم خیلی مهم است، دو نفر هنوز به اعتقادات هم شناخت پیدا نکردند، زیر یک سقف می روند و بعد مدتی می بینند نمی توانند با اعتقادات هم کنار بیایند، مسئله خیانت هم مطرح است که متأسفانه امروزه با گستردگی فضای مجازی زیاد شده است. زن و شوهری که مدام درگیر استفاده از شبکه های مجازی هستند، خیانت خیلی خزنده رخ می دهد به طور مثال اول ممکن است یک خانم در یک گروه عضو باشد و مشکل زناشویی را مطرح کرده و بعد آقایی هم همین مشکل را دارد و با هم دردل می کنند و به بهانه کمک به هم این دو نفر به هم خو می گیرند و پیامک ها و قرار ملاقات ها صورت می گیرد. این شبکه مجازی در جامعه ما بستری ایجاد کرده که زوج ها خیلی تدریجی و خزنده وارد وادی فرازناشویی می شوند که یکی از دلائل این مسئله هم این است که ما همیشه دچار تأخر فرهنگی هستیم و فرهنگ این فضا برای ما آموزش داده نشده است.

تجمل‌گرایی عامل مهمی برای طلاق است

نکته دیگر هم بحث تجملگرایی و مسائل اقتصادی است. مردم امروز خیلی تجمل گرا شده اند و چشم و هم چشم در سبک زندگی ها موج می زند. درصد بالایی از طلاق ها برای طبقه محروم جامعه نیست ، بلکه برای کسانی است که دنبال بیشتر خواهی و سیری ناپذیری هستند، اینکه فلان ماشین و خانه و لباس را می خواهند. من خیلی زوجین را دیدم که به خاطر نداشتن فلان مارک ماشین طلاق گرفته اند! مسئله اقتصادی دیگر هم بیکاری آقایان است ، مرد بیکار صبح تا شب در خانه با همسرش دچار تنش می شود همین تجربه دوران کرونا را در دنیا را در نظر داشته باشید که چقدر خانواده ها را دچار تنش کرد بهرحال بیکاری صبح تا شب در منزل تعارض و تنش ایجاد می کند و این طبیعی است ، حال حساب کنید یک مردی بیکار و بی پول در منزل باشد!؟

*طلاق قطعا برچسب های منفی اجتماعی در بر دارد، چه  مواردی برای آن مطرح است؟

هیچ کس نمی تواند منکر ماهیت تلخ و آزار دهنده طلاق شود، از گذشته تا کنون به طلاق اقبال نبوده و همیشه زندگی بعد از طلاق در چتری از آسیب پذیری بوده است، خیلی از زوجینی که برچسب مطلقه بودن می خورند، گویی داغ نگ به پیشانی شان دارند چون گفتمان مسلط و قالب جامعه ارزش گذاری مثبت به ازدواج و تأهل است. این داغ در دوران پس از طلاق شدید است چرا که افراد را دچار انزوای شدید اجتماعی و طرد از روابط دوستی، خانوادگی و دوستان و آشنایان می کند.

وقتی پای صحبت خیلی خانم های مطلقه می نشینیم، می گویند که خیلی دوستان و اطرافیانشان را از دست داده اند چون آنها یک فرد مطلقه را یک تهدید برای زندگی زناشویی خود در نظر می گیرند. بنابراین نگاه و دید جامعه به مطلقه ها زننده است خاصه برای خانم ها این اتفاق می افتد وگرنه آقایی مطلقه به راحتی با یک دختر مجرد ازدواج می  کند اما درصد پایین خانم های مطلقه با یک پسر مجرد ازدواج می کنند، چون نگاه قالب جامعه اینگونه است.

*چه راهکارهایی برای بهبود شرایط و آموزش های خانواده ها در راستای پرهیز و دوری از طلاق و همینطور زندگی بهتر پیشنهاد می کنید؟

ما نیاز داریم از طریق رسانه های اجتماعی و رسانه ملی ته نشست های ذهنی و روحی مردم جامعه را تغییر دهیم، عنصر آموزش خیلی راهگشا است. الان زوجین مراجع طلاق چهار ماه درگیر مشاوره های قبل طلاق هستند چرا ما دنبال نوش داروی بعد از مرگ هستیم و این مشاوره ها را قبل ازدواج اجباری نمی کنیم؟ ما مشاوره قبل ازدواج اجباری نداریم که مسئولان عزیزی که اتاق فکر دارند باید بدان بیاندیشند و بگویند مشاوره قبل ازدواج به فراخور تشخیص مشاور ۵ تا ۱۰جلسه اجباری شود.

همچنین می توانیم از طریق آموزش در شبکه های اجتماعی بر ذهنیت مردم جامعه کار کنیم، خیلی از  مطلقه ها به شدت منزوی هستند و خانواده هایشان حتی آنها را طرد می کنند. مثلا پدر خانم گفته اگر تو با این پسر ازدواج کردی برو و مسئولیتی ما در قبالت نداریم و دختر یا پسر سرخورده بعد طلاق روی بازگشت به آن خانواده را ندارد، چقدر خوب است که خانواده ها پیوند های خانوادگی را تقویت کنند و از پسر و دخترشان حمایت کنند و آنها را با آغوش باز بپذیرند. بالاخره هر یک از ما انسان و جایز الخطا هستیم و ممکن است یک مرتبه اشتباه انتخاب کنیم اما خیلی زوجین که کارشان به جدایی می رسد، شاید فقط به دلیل غرور کاذب به روی خودشان نمی آورند و کارشان به موی جدایی رسیده و فهمیده اند که اشتباه کردند پس نیاز به حمایت  و کمک دارند.

چقدر خوب است ما از طریق آموزش و فرهنگ سازی با رسانه های مختلف سعی کنیم ذهنیت مردم جامعه را به مطلقه ها تغییر دهیم که یک شخص مطلقه هم یک انسان است که لیاقت یک زندگی خوب و دوباره را دارد، طلاق فی نفسه نه خوب و نه بد است گاهی یک طلاق می تواند سرآغاز یک زندگی دوباره و بازسازی روحی ـ روانی آن فرد باشد. در نهایت توجه به بیمه روان شناسی که هنوز در دستور کار است و اتفاقی برایش نیافتاده می تواند جامعه را به سمت آغازی نو برای آگاهی بخشی بیشتر جوانان برای ازدواج و طلاق سوق دهد که خانواده ها هم بالاجبار و هم با هزینه کم به سمت مشاوره های ازدواج و طلاق پیش بروند.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد