شهید تقوی دل از دنیا کنده بود/ حسرت سفر به سوریه در دلش ماند

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، به منظور معرفی ویژگی‌ها و خصائص شهید حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی تقوی به گفت‌وگو با سیدمحسن تقوی که فرزند چهارم خانواده تقوی و برادر کوچکتر این شهید است، پرداخته‌ایم که متن آن از نظرتان می‌گذرد؛

ـ ظاهراً شما به پیشنهاد سیدمهدی تقوی به عرصه طلبگی ورود پیدا کردید. چه موضوع یا ویژگی در وجود برادر خود دیدید که تشویق شدید وارد این عرصه شوید؟

بله. ایشان باعث شد که من به عرصه طلبگی ورود پیدا کنم. سیدمهدی برای من در جایگاه پدرم بود، چرا که پدرم در تهران بود و برادرم به ما رسیدگی می‌کرد. بعد از ازدواج من، ایشان به تهران رفت و رابطه ما کاهش پیدا کرد و کمتر پیش می‌آمد که یکدیگر را ببینیم.

ـ درباره فعالیت‌ها و ویژگی‌های ایشان برای ما توضیح دهید.

ایشان بیشتر بر مواضع انقلاب تاکید داشت و به پیروی از مقام معظم رهبری و توجه به سخنان ایشان اشاره و توصیه می‌کرد. در این حوزه فعالیت بسیاری داشت و به صورت پنهانی نیز کار می‌کرد و درباره فعالیتش موضوعی را بروز نمی‌داد. حتی من که برادر ایشان بودم نمی‌دانستم که در چه سمتی و کدام سازمان مشغول به فعالیت است. این گونه نبود که اعلام کند تا همه بدانند چه کاری انجام می‌دهد. ایشان در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی و فرآیند مربوط به آن فعالیت داشت و مشاور دلیگانی از نمایندگان مجلس بود که این موضوع را نیز پس از شهادت ایشان متوجه شدم. البته از این موضوع بی‌خبر نبودم که از طرف جهاد دانشگاهی به مجلس شورای اسلامی مامور شده است، ولی از اینکه در آنجا چه فعالیتی انجام می‌دهد بی‌خبر بودم.

برادرم در مجلس روی سند ۲۰۳۰ کار می‌کرد و من این موضوع را بعد از شهادت متوجه شدم. از دوره‌هایی که در راستای گفتمان انقلاب اسلامی برپا می‌کردند نیز بی‌اطلاع بودم. در این باره کنجکاو هم نبودم که موضوع را پیگیری کنم، ولی ایشان در این حوزه فعالیت بسیاری داشت.

ـ رسیدگی به اقوام و دلسوزی نسبت به دیگران از جمله خصائصی است که بیان می‌شود. در این باره بیشتر برای ما بگویید.

برادرم خیلی مهربان و دلسوز بود. همیشه دغدغه دین داشت و همین باعث شد که وارد حوزه طلبگی شود و به ما هم توصیه کند که طلبه شویم. علاقه بسیاری به اقوام،‌ دوستان، همسایگان و اطرافیان داشت و نسبت به آنها بی‌تفاوت نبود و برایش اهمیت بسیاری داشت که به مشکلات آنها رسیدگی کند. از بروز مشکل برای آنان ابراز نگرانی و ناراحتی می‌کرد و تا جایی که برایش امکان داشت در راستای رفع مشکلات آنها کار می‌کرد.

اکنون که برادرم شهید شده است، افراد بسیاری به ما مراجعه کرده و می‌گویند که شهید تقوی دست ما را گرفت و از مشکلات نجات‌مان داد و ما را راهنمایی کرد. گاه این سخنان را از سوی کسانی می‌شنویم که اصلا تصور آن را هم نمی‌کردیم برادر ما با آنها ارتباط داشته باشد. شهید تقوی مشکل بسیاری از این افراد را در حوزه کار و مشکلات مالی و راهنمایی فکری برطرف کرده بود. این طور نبود که نسبت به اطرافیان بی‌تفاوت باشد.

شمار اقوام ما بسیار هستند که بسیاری از آنها در شهرستان زندگی می‌کنند و شاید ارتباط چندانی در این رابطه برقرار نبود، ولی این موضوع دلیل بر آن نبود که ایشان نگران و پیگیر مشکلات دیگران نباشد.

ـ در مسائل مربوط به امور شرعی چه تاکیداتی داشتند؟

در موضوع حجاب خیلی حساس بود و تاکید بسیاری داشتند. به خواهرانم در این رابطه خیلی توصیه می‌کردند. همچنین پس از ازدواج نسبت به حجاب همسرشان خیلی حساس بودند. ما خانواده متدینی داشتیم و این موضوعات برای ما جا افتاده بود، ولی ایشان در این باره خیلی حساسیت به خرج می‌داد. در راستای ازدواج خواهرانم نیز ایشان واسطه بود و دامادهای ما دو نفر از طلاب هستند.

ـ لطفا درباره مباحثاتی که ایشان در منزل انجام می‌دادند توضیح دهید. در کنار این جلسات،‌ چه فعالیت‌های علمی دیگری داشتند؟

از قدیم‌الایام این طور بود که ایشان با دوستان خود مجالس مباحثه را در منزل ما برگزار می‌کردند. از آنجا که من از نظر علمی با ایشان فاصله زیادی داشتم، در این جلسات شرکت نمی‌کردم. سیدمهدی باقری از جمله کسانی بود که برادرم با ایشان ارتباط داشت. همچنین در حوزه مباحث قرآنی به صورت مفصل کار می‌کرد. بر روی این مباحث تاکید بسیاری داشت. همچنین در جلسات درس خارج مقام معظم رهبری نیز شرکت می‌کرد.

متاسفانه بنده متوجه تغییرات ایشان نبودم ولی فرزندانش متوجه شده بوده و می‌گفت که پدر از دنیا دل کنده است. در سال اخیر، ارتباطش با دوستان دوران هشت سال دفاع مقدس افزایش پیدا کرده و رفتارش تغییر کرده بود.

ـ برای رسیدن به فیض شهادت تلاش بسیاری باید کرد. ایشان در این مسیر چه کارهایی انجام دادند تا بتوانند به این فیض دست پیدا کنند؟

همان طور که گفتم ایشان دغدغه دین داشت و مانند زمانی که به جنگ رفت و تلاش بسیاری کرد و جانباز شد،‌ در این سال‌ها نیز تلاش بسیاری کرد تا بتواند در این حوزه گام بردارد. دوستان ایشان در سپاه نیز می‌گفتند که طی چند ماه آخر از نظر روحی پیشرفت بسیاری کرده و نگاهش نسبت به دنیا تغییر کرده بود.

 به علیرضا زاکانی گفته بود که دنیا برایم تنگ شده است، لطفاً هماهنگ کن که به سوریه بروم. این عشق و علاقه از قدیم در وجود سیدمهدی زبانه می‌کشید و غبطه و حسرت دوستان شهیدش را می‌خورد،‌ ولی اجازه نمی‌داد نمود بیرونی پیدا کند؛ مباحثی بود بین خودش و خدای خودش.