سردار سلیمانی و نخبگان عرب/ «عبیر بسام» روزنامه نگار
خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: عبیر بسام را در نشستهای مرکز «الحضاره» برای توسعه اندیشه اسلامی در بیروت که برادر عزیزم قاسم قصیر فعال پرتلاش رسانهای مستقل آنها را اداره میکرد، میدیدم. این مرکز زیر نظر جامعه المصطفی است و نقش آن در ارتباط میان نخبگان و پیگیری مسائل جهان اسلام در حوزه اندیشه و
خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: عبیر بسام را در نشستهای مرکز «الحضاره» برای توسعه اندیشه اسلامی در بیروت که برادر عزیزم قاسم قصیر فعال پرتلاش رسانهای مستقل آنها را اداره میکرد، میدیدم. این مرکز زیر نظر جامعه المصطفی است و نقش آن در ارتباط میان نخبگان و پیگیری مسائل جهان اسلام در حوزه اندیشه و تمدن هنوز در ایران ناشناخته است و جا دارد که بیشتر معرفی شود.
بی گمان، نقش ماندگار راهبری فکری حضرت شیخ دکتر محمدتقی سبحانی و پیشینیان او به ویژه دوست ارجمندم جناب شیخ محمدعلی میرزایی و مدیریت فاضل پرتلاش جناب شیخ محمد زراقط این مرکز را در میان اقران خود ممتاز ساخته است.
عبیر بسام نمونه زن روزنامه نگار ملی گرای عرب و مدافع حقوق زنان است. همیشه در حاشیه نشستهای مرکز، فرصت را غنیمت میشمرد و پرسشهایی درباره ایران مطرح میکرد. از جمله حساس بود که تغییرات قوانین ایران پس از انقلاب را در حمایت از حقوق زنان بداند که متأسفانه متون قوانین ما به عربی ترجمه نشده و جا دارد که ضرورت انجام این کار را دست کم در مورد قوانین مهم همین جا به نهادهای ذیربط گوشزد کنم.
عبیر بسام لیسانس آموزش زبان عربی به غیر عربی دانان و فوق لیسانس روابط بین الملل از دانشگاه لبنانی آمریکایی دارد. از سال ٢٠٠٠ روزنامه نگار و از ٢٠١۶ ستون نویس سیاسی بوده و اخیراً در تهران تایمز مینویسد. رگههایی از پان عربیسم افراطی، عشق به سوریه و نفرت از ترکیه را همواره در بیانش میتوان دید. طبعاً نمیتواند با حکومت دینی همدل باشد و نیمه نقدهایش به ایران امروز خارج از این فضا نیست.
در گپ و گفتی که با او داشتم، او از سردار سلیمانی چنین گفت: اسم قاسم سلیمانی را که میشنیدم، نمیدانستم کیست. گمان میبردم که یک سیاستمدار است و بعداً او را به عنوان یک نظامی و فرمانده نیروی قدس بیشتر شناختم.
شاید منطقی بود که همگان از او و قدرت واقعیش در حمایت از مقاومت در فلسطین و لبنان و بعدها در نبرد علیه داعش در سوریه آگاهی نداشته باشند، اما نمیتوان فضیلتهای این مرد را منکر شد.
اولین بار که از ارتباط او با رهبری سوریه مطلع شدم، برای من اهمیت زیادی داشت. گرچه من از جنوب لبنانم اما در سوریه عزیز و امن بزرگ شدم و تربیت یافتم، سوریهای که آغوش خود را به سوی مردم لبنان و فلسطین گشود و هرگز میان مردم خود و سایر عربها تفاوتی قائل نشد، گرچه همه و حتی بعضی از فرزندانش نیز به آن خیانت کردند.
عبیر بسام خطاب به من چنین ادامه میدهد: آغاز توجه من به شهید سلیمانی را از شما در آن جلسه عالی سال ٢٠١٩ به یاد دارم که در آخرین ماههای ماموریتتان به عنوان رایزن فرهنگی ایران در لبنان با شما داشتم و داستان دیدار با رئیس جمهوری سوریه در سال ٢٠٠۶ را برای من گفتید. شما حس کنجکاوی مرا به گونهای متفاوت برانگیختید. در بیان شما دانستم که ارتباط عمیق آن شهید با حزب الله، سالهاست که تا عمق سوریه امتداد یافته و این معنا و مفهوم مهمی داشت.
من از معاهده دفاع مشترک سوریه و ایران آگاهی داشتم، اما داستان آن دیدار که امیدوارم به من اجازه دهید روزی آن را روایت کنم، شخصیت آن مرد را در ذهن من کاملاً متمایز کرد. او دیگر یک ایرانی نبود که دارای روابط مستحکمی با رهبران سیاسی و نظامی لبنان باشد، بلکه کسی است که همواره خود را در همه میدانهای نبرد علیه آمریکا و صهیونیسم میدید.
عبیر بسام از ملاقات متکی وزیر خارجه وقت ایران با بشار اسد در میانه جنگ سی و سه روزه سخن میگفت که در آن، اسد در پاسخ متکی، انجام همه درخواستهایش را به سردار سلیمانی محول کرد که مایه شگفتی همه حاضران شد. آن دیدار را من دو سال پیش در جلسهای که در بیروت با عبیر بسام داشتم، برای او روایت کرده بودم و حالا او اجازه میخواست تا روزی آن را روایت کند.
عبیر بسام اضافه میکند: البته پس از ترور آن مرد، بسیاری از حقایق و فضیلتهای او که شاید جز اسرار نظامی بود و نیز دلایل ترور او که وارد کانون اصلی نبرد علیه صهیونیسم شده بود، روشن شد. بگذارید صریح و صادقانه بگویم که کانون مبارزه دمشق است و بدون سوریه، پای مقاومت در همه جا می لنگد. اعتماد متقابل او با مقاومت و دمشق، خود گویای زوایای بسیاری از شخصیت اوست و در عین حال، به عقیده و باور او هم ارتباط دارد. او مردی متدین و متعهد بود، اما رزمنده و جنگجویی بی مانند هم بود که میدانهای نبرد، از عراق تا فلسطین گویای این حقیقت است.
عبیر بسام با اشاره به اینکه در گپ و گفتم با او شهید سلیمانی را قهرمانی جهانی و فراتر از «چه گوارا» ها می دانم، گفت: پاسخ این سوال که آیا چهرهای از چه گوارا را میتوان در شهید یافت، مثبت است، با این تفاوت که سلیمانی بر نظام حکومتی کشورش نشورید، بلکه از تصمیم سازان کشورش بود که این منبع اقتدار او در فعالیتهای مبارزاتیش بود. او بخشی از برنامه مبارزات انقلاب ایران بود.
بعضیها در ایران و لبنان و حتی در سوریه مدعی آنند که پس از آزادی جنوب لبنان، دولتها باید خود را از کار مستقیم با مقاومت فلسطین برکنار بدارند، اما سلیمانی مانند بسیاری از آزادگان جهان عرب ایمان داشت که مبارزه جز با آزادی فلسطین به پایان نمیرسد و این مبارزه، مبارزهای در راه انسانیت و حق مردم در زندگی کریمانه و آزاد در کشور و سرزمین خودشان است.
عبیر میگوید: به گمان من، آنچه درباره اهمیت این مرد رزمنده و حامی جنبش مقاومت روشنتر خواهد شد، بسیار مهمتر از برداشتهای این و آن است و همین امر او را مایه ترس و نگرانی اسرائیل و آمریکا که مهمترین هدفش در منطقه امنیت اسرائیل بود، قرار داده بود و به همین دلیل هم ترور شد.
اقدام به ترور او البته مانند همه ترورهای پیاپی دانشمندان و رهبران و پژوهشگران سوریه، لبنان، ایران و مصر اقدامی نابخردانه بود. کمترین چیزی که میتوان گفت این است که در سوریه و ایران و مقاومت لبنان و حتی در عراق، تصمیمات و افراد بخشی از منظومهای از نهادها هستند و افرادی تازه وارد نیستند. ترور آنها زیان بزرگی است، اما آنچه سلیمانی را در میان این مؤسسات و کشورها متمایز میکند، اعتماد سترگی است که در سطحی گسترده و طیف وسیعی از نیروها توانست ایجاد کند.
بی گمان و به رغم توانمندی همکاران و جانشینانش، اما نیاز به زمان زیادی خواهد بود تا مانند او تجربهای دیگر فراهم آید، زیرا علاوه بر نظامیگری و مقاومت، حضور مردمی او که نیازمند جاذبه خاصی است که خدا به هر کسی نمیدهد، او را بی همتا میکرد.
وقتی به عبیر بسام گفتم که هنوز هرگاه او را به یاد می آورم اشک از دیده میفشانم، به من گفت: تو به عنوان کسی که او را میشناختی، در رثای او اشک می ریزی، اما همگان می توانند، آن گونه که تو یا کسانی مانند سید حسن نصرالله یا افسران مرتبط با او در سوریه به او مینگرید، او را بشناسند و با نگاه منتقدانه همیشگیش افزود: من به رابطه با او انتقاد دارم اما این ربطی به شهید ندارد و به اطرافیان او برمی گردد و رثای شما هم ارتباطی با این نقد ندارد. فراق عزیزان سخت است و من هم اگر جای شما بودم، هرگاه به یاد او میافتادم، بر فقدان او میگریستم.
عبیر بسام سخنش را با این نکته خاتمه میدهد که کاش اعلام نمیشد، حمله به عین الاسد یک آغاز است و انتقام باید در اندازه شهید باشد. وی معتقد است که تأخیر در پاسخ آمریکا را جری تر کرده که ترور شهید فخری زاده نمونه آن است، هرچند که میگوید قبول دارد که پاسخ باید راهبردی و در زمانی حساس باشد که منافع ایران را هرچه بیشتر تأمین کند. این دغدغه را دیگر نخبگان عرب نیز دارند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰