تاریخ انتشار : جمعه 2 تیر 1396 - 5:59
کد خبر : 8096

فلسطین سرزمین اشغالی/ باید عظمت این مسئله را درک کنید!

فلسطین سرزمین اشغالی/ باید عظمت این مسئله را درک کنید!

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهان – تحریریه/ شهید حجت الاسلام محمدجواد باهنر (۱۳۱۲، کرمان- ۸ شهریور ۱۳۶۰، تهران)، دومین نخست وزیر ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که در انفجار دفتر نخست وزیری توسط منافقین به شهادت رسید.

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ندای اصفهان – تحریریه/ شهید حجت الاسلام محمدجواد باهنر (۱۳۱۲، کرمان- ۸ شهریور ۱۳۶۰، تهران)، دومین نخست وزیر ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که در انفجار دفتر نخست وزیری توسط منافقین به شهادت رسید.

وی دارای فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران بود که پس از فارغ‌التحصیلی، به حرفه معلمی روی آورد و در دوران پهلوی به تدوین کتب درسی دینی و قرآن پرداخت. باهنر پیش از کسب سمت نخست‌وزیری، به عنوان سومین وزیر آموزش و پروش ایران مشغول به کار بود.

باهنر را می‌توان از نخستین تدوینگران و مؤلفان کتب مذهبی مدارس ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران دانست.

متن زیر سخنرانی شهید دکتر باهنر وزیر وقت آموزش و پرورش دولت شهید رجایی در ۲۷ رمضان ۱۴۰۰ هجری قمری است که متناسب با روز قدس به بیان مظلومیت سرزمین فلسطین و تحلیل تاریخی آن می پردازد. اصل این سخنرانی در جزوه شماره ۲۴ حزب جمهوری اسلامی موجود و اکنون برای اولین بار توسط پایگاه تحلیلی خبری ندای اصفهان در فضای مجازی منتشر می شود.

***

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی لیس العز والکبریا، و اختار هما لنفسه دون خلقه، و جعلهما حمی و حرما غلی غیره، و اصطفاهما لجلاله، و جعل اللعنه علی من نازعه فیهما من عباده، ثم الصلوه والسلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و اله و لعنه الله علی اعدائهم من الان الی یوم لقائه: قال الحکیم فی کتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم؛ سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا انه هوالسمیع البصیر (سوره بنی اسرائیل آیه ۱).

از آنجا که با ابتکار امام بزرگوار امتمان که از سال قبل عنوان فرمودند امروز به نام روز قدس معروف شد، مناسب است که بحث کوتاهی در زمینه مسئله بیت المقدس و داستان فلسطین و اشغال این سرزمین مقدس توسط صهیونیزم بین الملل بشود.

 

اولا در قرآن بطور صریح و روشن نام مسجد الاقصی برده شده است. سوره فوق نیز که قرائت شد، هم به نام سوره بنی اسرائیل است و هم سوره اسری و هم اسراء. اصل کلمه اسراء همان سیر شبانه است که مقدمه معراج پیغمبر بوده است، همه شنیده ایم  که در سال های اول بعثت که پیغمبر اکرم در مکه بودند، داستان معراج اتفاق افتاد. طبق بعضی تواریخ شب معراج امشب است؛ یعنی شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان. و چه مناسبت جالبی، از طرفی روز قدس است و از طرفی شب معراج.

داستان معراج ابتدا با یک سیر شبانه معجزه آسا از مسجد الحرام یعنی از آنجا که کعبه، خانه خدا در آن قرار دارد بسوی مسجد الاقصی که در فلسطین است، اتفاق افتاد. یعنی در یک شب ناگهان پیغمبر احساس کرد که از کعبه، مسجد الحرام، از مکه او را  حرکت دادند و در لحظاتی کوتاه به مسجد القصی یعنی سرزمین فلسطین رساندند (فاصله ای که چند روز با وسائل سواری آن روز بایستی طی می شد).

بعد که پیغمبر به مسجد الاقصی رسید از آنجا که آن صخره ی مقدس است و در جوار مسجد الاقصی وجود دارد معراج آسمانی پیغمبر شروع شد. و همان ماجرای مفصلی که شنیده اید پیغمبر از فراز آن صخره به آسمان ها معراج کرد و آیات الهی را در آن شب در ژرفای آسمان ها و ملکوت اعلا و عوالم بالا دید و آنچه را که باید از بطنان عالم و عوالم بالا بداند، دانست و مجددا به مسجد الحرام برگشت؛ یعنی به مکه رسید.

پس این داستان را به یاد داشته باشید که مسجد الاقصی آنجائی است که اسمش در قرآن برده شده و داستان سیر شبانه ی پیغمبر از مسجد الحرام به مسجد الاقصی در قرآن آمده است.

نکته دوم اینکه مسجد الاقصی اولین قبله مسلمان هاست یعنی ابتدا که دستور نماز بر پیغمبر آمد، مسلمان ها موظف بودند که نماز خود را به جانب مسجد الاقصی انجام دهند. بنابراین اولین قبله مسلمانها، مسجدالاقصی بود. بعدها هم که پیغمبر به مدینه آمدند و مدتی در مدینه بودند، نماز همچنان به جانب مسجد الاقصی خوانده می شد که روزی در وسط نماز، در گرماگرم راز و نیاز پیغمبر جبرئیل آمد و از جانب خدا مامور شد که در همان حال نماز شانه های پیغمبر را تکان دهد و پیغمبر را از طرف مسجد الاقصی به جانب مسجد الحرام تغییر دهد و صفوف مسلمانها هم تغییر پیدا کرد به جانب مسجد الحرام.

بنابراین اولین قبله ما و اولین قبله مسلمانها، مسجد الاقصی و دومین قبله ی مسلمانها، خانه کعبه واقع در مسجد الحرام است که از آن روز تاکنون ما به جانب کعبه، خانه خدا نماز می خوانیم. و به همین دلیل این مکان (مسجد الاقصی) برای ما بسیار- بسیار مکان مقدسی است و ارزشمند.

سرزمین فلسطین، سرزمین پیغمبر خیزی است، سرزمینی است که پیغمبران بزرگ در آنجا تجلی دارند. ابراهیم خلیل الرحمان که  شهر «الخلیل» نیز به نام ابراهیم و آرامگاه ابراهیم است. حضرت موسی در این سرزمین وارد شده است، بعد از آن که از مصر مهاجرت کرد و دست بنی اسرائیل را گرفت و از رود نیل عبور داد و سالیان دراز در وادی و بیابان سرگردان بودند تا آمادگی پیدا کردند که وارد سرزمین فلسطین شوند.

حضرت عیسی نیز در سرزمین فلسطین متولد شده و آغاز تبلیغات عیسای مسیح در همین سرزمین بوده است. بنابراین فلسطین هم مظهری است از ابراهیم و هم از موسی و هم از پیغمبران بزرگ دیگر.

منطقه فلسطین منطقه جنگ خیزی نیز هست؛ یعنی وقتی شما تاریخ را می خوانید، می بینید این سرزمین از دو سه هزار سال  قبل سرزمین جنگ بوده است. یعنی دائما اقوامی به سرزمین حمله می کردند و به عنوان اینکه منطقه را بگیرند، از کشته، پشته می ساختند، می جنگیدند و غارت می کردند. مدتی این قوم در سرزمین قدس زندگی می کردند بعد قوم دیگری می آمد با قتل و غارت و خونریزی این سرزمین را می گرفت.

چند سال قبل که قرار بود به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت مجموعه ای درباره پیغمبر اکرم نوشته شود (این مجموعه در دو جلد به نام «محمد خاتم پیغمبران» منتشر شد) مجموعه مقالاتی بود از نویسندگان، یکی از مقالاتش را نیز به عهده ی ما گذارده بودند که با برادر عزیزمان هاشمی رفسنجانی این بحث را تهیه کنیم، بحث بسیار سنگینی بود. این بحث عبارت بود از جهان در عصر بعثت، یعنی وضع دنیا را ترسیم کنیم که زمان بعثت پیغمبر، رم، ایران، مصر، حبشه، عربستان در چه وضعی بود. در واقع باید تابلوئی ترسیم می کردیم که نشان می داد دنیا از نظر تمدن، حقوق، قانون نظامات حکومتی، اخلاق، رفتار و سایر مسائل در چه وضعی بود.

بخش فلسطین جزو بخش هائی بود که به عهده ما بود. وقتی من در متون تاریخی مطالعه می کردم، دیدم عجیب این شهر، شهر جنگ بوده است. شهری است که گوئی سرنوشت مردمش با جنگها سرشته است. چندین نوبت در طول هزار سال و هزار و پانصد سال این شهر یکپارچه مورد قتل و غارت قرار گرفته است. اقوام می آمدند مردم ساکن این شهر را غارت می کردند و اقوام تازه ای ساکن می شدند، بعد از گذشت دویست سال، سیصد سال باز اقوام دیگری آمده اند و آن شهر را قتل عام کرده اند و سرزمین فلسطین را گرفته اند.

جالب این بود که در بررسی این اشغالها و تغییر حکومتها در سرزمین قدس تنها هجوم یا ورودی که بدون خونریزی انجام شده موقعی بود که مسلمانها در زمان خلیفه دوم برای گرفتن این سرزمین آمده اند. یعنی تقریبا بیش از بیست سال از وفات پیغمبر  نگذشته بود که گسترش دامنه اسلام به سرزمین شامات و بالاخره به منطقه فلسطین رسیده بود. مسلمانها برای فتح فلسطین و فتح قدس آمدند؛ مردم این سرزمین نیز شنیده بودند که اسلام دین عدالت است، دین برادری و برابری است، دین آزادی است، دینی است که برای نجات مردم از چنگال ظلم و ستم آمده است، لذا مردم فلسطین به استقبال لشکریان مسلمان آمدند و با کمال آرامش شهر را تسلیم مسلمانها و خلیفه دوم کردند.

حتی یک قطره خون از بینی انسانی ریخته نشد! و این در تاریخ قدس و فلسطین عجیب بود، ضمن اینکه گفتم تاریخ این سرزمین مملو از غارت و قتل عام بوده و هر موقع که این شهر دست به دست می گشت از دست قومی به دست قوم دیگر سپرده می شد، همراه با کشتار پنجاه هزار نفری، صد هزار نفری بود. ولی وقتی اسلام  به سرزمین قدس آمد، حتی یک نفر هم کشته نشد و مردم با کمال آرامش و آزادی حاضر شدند اسلام را قبول کنند. اینطور نبود که قوم دیگری وارد سرزمین قدس شوند و به اشغال اقوام تازه ای بیاید. مردم ساکن فلسطین در برابر عرضه اسلام تسلیم شدند و مسلمان شدند.

بنابراین اقوام دیگری نیامدند که مردم فلسطین را بیرون کنند و بعد مسلمانها به جای مسیحی ها و یهودی ها بنشینند- نه، خود مردم این سرزمین، اسلام را انتخاب کردند و در عین حال وقتی اسلام وارد سرزمین فلسطین شد، گفت دین مسیح و یهود آزاد است، معابدشان آزاد است، حتی یکی از اسقف ها نزد عمر خلیفه دوم آمد و تقاضا کرد که که بیا و در یکی از این معابد ما نماز جماعت بخوان.

خلیفه دوم گفت من این کار را نمی کنم، برای اینکه اگر من بیایم و در معبد شما نماز جماعت مسلمانها را بخوانم، بعد از رفتن من، بهانه ای  به دست مسلمانها می افتد و معبد را به زور از دست شما می گیرند و می گویند اینجا همان جائی است که خلیفه نماز خوانده است و بایستی مسجد شود و معبد را از دست شما می گیرند. اسلام به مردم آموخته بود که نباید دین را به زور تحمیل کرد، لذا کلیساها به دست یهودی ها و مسیحی ها ماند و رفته رفته مردم سرزمین فلسطین با آرامش و آزادی مسلمان شدند.

چهارده قرن سرزمین قدس در دست مسلمانها باقی ماند، فلسطین جزو کشورهای اسلامی شد، و شامات و مصر و تمام حوزه ی آن منطقه در دست اسلام و در دست مسلمین بود.

جنگهای صلیبی اتفاق افتاد، ماجرای جنگهای صلیبی را شنیده اید. در بین فاصله قرن نهم، دهم، یازدهم میلادی که مصادف با  حدود قرن پنجم و ششم و هفتم است، یعنی حدود هشتصد سال قبل، هفتصد سال قبل بود که جنگهای صلیبی اتفاق افتاد. جنگهای صلیبی تاریخ عظیمی در دنیا دارد، این جنگها بین کلیسا و مسلمانها بود. مرکز کلیسا مردم اروپا را تحریک می کرد که فلسطین را از دست مسلمانها بیرون بیاورند، مردم اروپا لشکرکشی های عظیمی کردند و در بین راه کشتارهای فراوان صورت گرفت، بطوری که تا دو سه قرن داستان جنگهای صلیبی بزرگترین مسئله جنگی تاریخ اروپا و آسیا و افریقا بود. تحریک کلیساها ماجرای جنگهای بین مسحیت و اسلام را بوجود آورد و باعث خونریزی های عظیمی شد.

همانطور که می بینید، مسئله قدس و بیت المقدس و فلسطین، محوری بود برای جنگ افروزی ها و برای کشتارهای دیگران که می خواستند این شهر را به دست گیرند.

بنابراین مسئله، مسئله ای است پر ماجرا و پر طپش و تاریخی است بسیار پر هیاهو. در این چهارده قرن مسئله دفاع از بیت المقدس و سرزمین قدس در دست مسلمانها و سرزمین اسلام بود و معابد یهود و مسیحیت با کمال آزادی در این سرزمین بودند و همیشه مسیحی ها برای مراسم عید پاک و غیره و یهودی ها برای انجام مراسم خودشان و عبادت و تجلیل از معابد و مقابر خود به این سرزمین می رفتند و آنجا هم بودند.

اما کشور، کشور اسلامی بود. سرزمین قدس، سرزمین مسلمانها بود. مسجد الاقصی به نام اسلام و الله بنا گذارده شده بود و مرکز اجتماع مسلمانها و کعبه اول مسلمین بود.

این وضع ادامه داشت تا حدود سی سال قبل، تا وقتی که دشمن، انگلیسی ها و آمریکائی ها با همکاری بعضی دیگر از کشورهای اروپا و بعدها نیز با همکاری شوروی تصمیم بر این گرفتند که در قلب کشورهای اسلامی، یک نقطه را به نام نقطه انفجارآمیز و مرکز حمله و توطئه بسازند.

کشورهای اروپائی از دست یهودیها به امان آمده بودند؛ برای اینکه در هرجا که بودند به اقتصاد و صنایع و مراکز جاسوسی و خبرگزاری آنجا و حتی در مراکز حکومتی و قدرت نظامی رخنه می کردند. درگیری های شدید هیتلر و آلمان را با یهودیها شنیده  ایم، خود یهودیها جنجال به راه انداخته بودند که حکومت هیتلر میلیونها تن از افراد ما را زنده زنده در کوره های آدمسوزی انداخته و سوزانده اند، ولی اینقدرها نبود و این یک جنجال تبلیغاتی بود.

اما در هرحال هیتلر در بین یهودیها دست به کشتار زیادی زد، در واقع یهودیها در کشورهای مختلف اروپا و امریکا و شوروی و… یک ماده توطئه ای بودند برای دولتها. بعد تشکیلاتی به نام صهیونیزم در دنیا درست شد. البته صهیونیزم دقیقا مصادف با  یهودیگری نیست، ولی یک عده از یهودیها را زیر بار خود گرفته است. در هرحال صهیونیزم یک دستگاه سیاسی و نژادی است که بوجود آمد و شعارش این بود که باید قوم یهود تمام دنیا را قبضه کند و این نژاد بزرگترین و عالی ترین و برترین نژاد است.

صهیونیزم با یک سیستم فکری و فلسفی و سیاسی و اجتماعی خاص در دنیا بوجود آمد. تصمیم گرفتند دولتی تشکیل دهند، دولتهای استعماری نیز مطالعه کردند و درباره ی جاهای مختلف دنیا فکر کردند تا یهودیها را که ظاهرا آواره بودند در نقطه ای جمع کنند و دولتی برای اینها تشکیل دهند. بالاخره به این نتیجه رسیدند که مناسب ترین نقطه برای آنها فلسطین است.

اولا بهانه ی آنها این بود که دوهزار و ۵۰۰ سال پیش این سرزمین در دست آنها بود. ثانیا می گفتند حضرت موسی وقتی قوم بنی اسرائیل را از مصر حرکت داد وارد این سرزمین کرد، بنابراین این سرزمین متعلق به آنهاست. غافل از اینکه اقوام ساکن  سرزمین فلسطین چندین نوبت دست به دست گشته است، تا بالاخره مردم ساکن این سرزمین مسلمان شده اند. اما یهودی آلمانی، یهودی فرانسوی، یهودی چشم زاغ آلمانی و یهودی که چندین قرن در کشور اروپا، امریکا و جاهای دیگر زندگی کرده اند، از کجا که وطن اینها فلسطین باشد؟

از کجا که او وارث سرزمین فلسطین باشد که چهارده قرن در دست مسلمان های فلسطین بوده، آن هم فلسطینی هایی که قبلا هم ساکن آنجا بودند؟ بهانه خوبی بود که قرنها قبل چون موسی بنی اسرائیل را آنجا آورد پس مال ماست!

مقدمات را فراهم کردند برای شروع، اراضی و مستغلات و ساختمان های آنجا را به سرعت برای یهودیها خریداری کردند. عربهای  ساده دل نیز که دیدند پول خوبی می دهند پیش خود گفتند چرا نفروشیم؟! پشت سر هم مزارع، خانه ها، کارخانه های خود را فروختند. وقتی به خیابانی نگاه می کردیم می دیدیم که دوسوم  یک خیابان متعلق به یهودیها است. در حالی که تعداد یهودیها بسیار کم بود. یعنی اصلا در سرزمین فلسطین عده ای یهود ساکن بودند، عده ای نیز مسیحی بودند، ولی اکثریت قاطع و مطلق مربوط به مسلمانها بود و تعداد انگشت شماری غیر مسلمان در سرزمین فلسطین بود.

بعد یهودیها از همه جای دنیا به سرعت به فلسطین مهاجرت کردند، آنها را به سرمایه گذاری در این سرزمین تشویق کردند.  یهودیها از همه جا به فلسطین مهاجرت و شروع به سرمایه گذاری گردند و سرزمین ها را می خریدند. دول ضعیف النفس خودفروخته ی آن روز عرب نیز که معمولا زیر بار استعمار انگلیس ها بودند، با نقشه ای که طرح می کنند، یهودیها را وارد فلسطین می کنند تا یک دفعه یهودیها اعلام می کنند که این سرزمین مال ماست و دولت یهود تشکیل می شود. جنگ می کنند،  هجوم می آورند و مسلمانها را از سرزمین فلسطین با یک جنگ بسیار ساده و با یک خونریزی بدون آنکه مقاومت وسیعی نشان بدهند، سرزمین فلسطین را از دست مسلمانها گرفتند.

ابتدا مقداری از زمین ها و خانه ها را می خریدند، اما بعد از آنکه دولت یهود تشکیل شد، حمله کردند و تمام خانه ها و املاک و ثروت مسلمانها را غارت کردند. مسلمانها را با یک کوله پشتی ساده آواره کردند. بیش از دو میلیون فلسطینی به تدریج آواره شهرها و کشورهای مجاور شدند و از طرفی تمام یهودیها را از این نقطه و آن نقطه جمع کردند. و بعد مدعی شدند که از نیل تا فرات متعلق به ماست. اول قسمت کوچکی را در دست گرفتند و بعد بزرگتر کردند و می گفتند کشور عراق و شامات و از این طرف  تا کجای مصر متعلق به ما است! برای اینکه روزی غافله بنی اسرائیل از اینجا عبور کرده، چون عبور کرده اند، تا هزار فرسخ مال ماست و این هوس و آرزو را در سر می پرورانند.

و ای کاش این سرزمین را گرفته بودند و این ملت را غارت می کردند و آواره می کردند که کرده بودند، و به این قناعت می کردند. آنها یک نقطه خطر و غده سرطانی در درون پیکر این جامعه اسلامی بوجود آوردند. درست مثل یک غده سرطانی عمل می  کردند، به این صورت که مثل غده سرطانی که مرتب ریشه می دواند و تمام بدن را فرا می گیرد تا بالاخره تمام پیکر را از پا در می آورد. اینها نیز مثل غده سرطانی بودند. میلیاردها از ثروت کشورهای اسلامی عربی را فقط صرف مقابله و جنگ با اسرائیل کردند.

آنچه را که مصر به عنوان تجهیزات و وسائل جنگی و مقابله جنگی برای آمادگی رزمی در برابر اسرائیل خرج کرده است اگر خرج عمران و آبادی و کشاورزی می کرد، سراسر مصر یکپارچه گلستان می شد. یا آنچه را که اردن، سوریه و دیگران برای مقابله ی با  فلسطین خرج کردند، برای عمران و آبادی کشور خود خرج می کردند این سرزمین ها، سرزمین های نمونه ی آبادی و عمرانی می شدند.

تمام این سی سال قسمت عمده ی همّ و غمّ و پول و بیت المال و زحمت و تجهیزات و سرگرمی کشورهای عربی، یعنی بیش از صد و پنجاه و دویست میلیون مسلمان عرب صرف مسئله فلسطین و اسرائیل شده است.

ای کاش این کشور را گرفته بودند و راحت می شدند و خفه می شدند و دیگر آزار و اذییت نمی کردند؛ نه، اصلا این درست شده است که این جامعه و امت را ملتهب نگه دارد و ناراحت کند.

بعد از تشکیل دولت اسرائیل، استعمار امریکا و اروپا و شوروی زمینه بسیار بسیار مساعدی پیدا کردند. شما فکر می کنید آیا فقط  آمریکا حامی اسرائیل است، آیا کشورهای بزرگ اروپائی حامی اسرائیل نیستند؟ چرا آنها نیز می خواهند تانکها، هواپیماها و تجهیزات جنگی خود را بفروشند. شما فکر می کنید برای شوروی صرف دارد که ملت عرب و مسلمان پیروز شود و بتواند اسرائیل را شکست دهد؟ و یا مردم فلسطین بتوانند دولتی تشکیل دهند؟ نه، برای شوروی هم صرف ندارد.

شوروی تا مادامی که این جنگ برقرار باشد، این حالت التهاب وجود داشته باشد، برایش صرف دارد تا میگ هایش را بفروش برساند، تانکهای خود را بفروشد، مستشاران نظامیش بازار کار پیدا کنند، جای پای قدرت و بازار اقتصاد دارد. باید این سرزمین را به حالت بحران نگاه دارد تا بتواند از این مسئله استفاده کند، دیگری نیز همینطور. دائما حالت بحرانی و جنگی باشد، تا مصر گاهی به این التماس کند و گاهی به آن، سوریه گاهی به این طرف نگاه کند گاهی به آن طرف. دائما کشورهای منطقه بین این دو ابرقدرت تقسیم شوند. گروهی به دامن شوروی و گروهی به دامن آمریکا بیفتند، گروهی از این اسلحه بخرند، گروهی از آن. گروهی از آن آوانس و امتیاز و کارخانه بگیرد و گروهی از این.

فلسطین نقطه ای برای ایجاد بحران و زمینه ای برای فروش اسلحه و استفاده قدرت سیاسی و نظامی در منطقه شده است.

شما باید عظمت این مسئله را درک کنید، همانطور که می دانید در زمان رژیم گذشته مطرح کردن مسئله فلسطین و اسرائیل از بزرگترین جرم ها بود. در تمام طول حکومت آریامهری حتی یک دفتر ساده برای فلسطینی ها باز نکردند، در حالی که در تمام کشورهای منطقه این دفتر باز شده بود. حتی عربستان که در خط آمریکا بود به فلسطینی ها کمک می کرد؛ در ایام حج که آنجا می رفتیم می دیدیم که دفاتر فلسطینی ها و الفتح در آنجا بسیار فعال هستند و همه کمک می کنند، اما کسی در ایران جرات نداشت اسم فلسطین و الفتح و یاسر عرفات را ببرد. چرا؟ برای اینکه رژیم ایران یکپارچه در چنگال اسرائیل بود.

اینکه می گویم تشکیل دولت اسرائیل، برای این نبود که عده ای یهودی دور هم جمع شوند و زندگی کنند و می خواهند مانند غده سرطانی کم کم آثار خود را در سراسر منطقه توسعه دهند برای همین بود. ایران واقعا در اختیار اسرائیل بود. در جنگهایی که بین اعراب و اسرائیل اتفاق می افتاد، فانتوم هائی که از شیره جان من و شما خریداری شده بود و تغذیه می شد و در جنگ ۶۳ و ۵۷ و در جنگهای بزرگ بین اسرائیل و کشورهای عربی مسلمان، فانتوم های کشور ایرانِ باصطلاح اسلامی در زمان آریامهر برای بمباران مسلمانها و اعراب به کمک اسرائیل می رفت و هواپیماهای اسرائیلی در اینجا سوختگیری می کردند. چقدر برای ما شرمندگی داشت. اعراب حق داشتند که وقتی ما را در کشورهای عربی می دیدند می گفتند اینها یهودی هستند. دولت آریامهر تا حدی برای ما رسوائی ایجاد کرده بود که مسلمانان ایرانی را یهود می گفتند.

عظمت مسئله اسرائیل را درک کنید که قضیه، قضیه ساده ای نیست. شما هرچه توطئه، جاسوسی، شایعه پراکنی، سم پاشی، ایجاد بحران در مملکت ما می بینید، یا گروهکها را در ایران می بینید که علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه می کنند، از اسرائیل تغذیه می شوند.

کارشناسان اسرائیلی برای اینها تقشه ترسیم می کنند، یاد می دهند، اسلحه می فرستند و پشتیبانی می کنند. آمریکا نقشه خود را بوسیله اسرائیل علیه انقلاب اسلامی ما پیاده می کند. همانطور که می دانید در توطئه کودتا هم، اسرائیل نقش بسیار موثری  داشت و طراح کودتا اسرائیل بود. مستشاران و کارشناسان اسرائیل و با اسلحه و تجهیزات و… می خواستند در این حمله بلائی بر سر انقلاب اسلامی بیاورند و ایران را تار و مار کنند.

بنابراین اسرائیل نقطه ی خطر است برای همه ی کشورهای منطقه. علاوه از این مسئله اسلام، داستان اسرائیل صرفا داستان گرفتن یک سرزمین فلسطین نیست، داستان حمله ی به اسلام است و ایجاد خطر برای اسلام در منطقه! یعنی اسرائیل فقط دشمن مردم فلسطین تنها نیست، دشمن اسلام است در جهان. برای اینکه اسلام را بالقوه بزرگترین قدرتی می یابد که می تواند پشت او را بلرزاند و سنگرهای او را در هم کوبد.

از وقتی انقلاب اسلامی ایران پا گرفته و رهبران فلسطین به ایران می آیند و اکنون هم چند نفر از آنها در ایران هستند، علنا اعتراف می کنند و می گویند در حدود سی و چند سال از اشغال فلسطین بوسیله ی اسرائیل می گذرد ما شاهد چندین جنگ بزرگ بودیم، شاهد حملات فراوان از طرف اسرائیل هستیم، گاهی پیروزی هایی برای ما دست داده و گاهی شکست ها و رنج ها و مصیبت ها؛ اما در تمام طول تاریخ سی و چند ساله ی ما هیچگاه اسرائیل باندازه ای که از انقلاب اسلامی ایران ضربه خورد، ضربه نخورده بود. (تکبیر)

حتی آن روزی که مردم مسلمان خط بارلنه را شکستند و آن سد سکندر عظیم را فتح کردند و توانستند چندین کیلومتر اسرائیل را  به عقب برانند و یا آن روزی که صدها تانک اسرائیلی به وسیله تانکها و حملات رزمندگان سوری و فلسطینی در تپه های جولان منهدم شد و شکست خوردند، نتوانست چنین ضربه ای به اسرائیل بزند. و بعد می گوید: هیچ پیروزی و سربلندی برای ما فلسطینی ها در طول این سی و چند سال باندازه ی پیروزی و سربلندی و عزتی که در سایه ی انقلاب اسلامی ایران پیدا کرده ایم، نبوده است.

بنابراین مشاهده می کنید که انقلاب اسلامی پشت اسرائیل را شکست. اسرائیل پایگاه عظیم نظامی و سیاسی و جاسوسی که در منطقه داشت ایران بود. وقتی شما با مشت های گره کرده ی خود آمریکا را از ایران راندید، در واقع اسرائیل و مستشاران و کارشناسانش را و تمام تفاله های قدرتش را نیز راندید، لذا اینها پایگاه عظیم خود را از دست دادند. گذشته از بازار تجاری و بازرگانی و زمینه برای مستشاران اجتماعی و اقتصادی و غیره، بعد از ضربه ای که از نظر نظامی خوردند به دنبالش از نظر سیاسی نیز خوردند.

پس بزرگترین عامل در مقابل اسرائیل در این سی و چندسال اسلام بوده است که مشت محکمی به دهان اسرائیل کوبیده است.

ما انقلاب را با تکیه بر اسلام و اعتماد به خدا انجام دادیم. آن قدرت شهیدپروری که سینه های باز را در برابر لوله های مسلسل نگاه می داشت، قدرت اسلام و ایمان به خداست و فریاد تکبیر جمعیت است.

اگر انقلاب ما هویت مکتبی و اسلامی خود را از دست داد، یعنی بزرگترین منبع دینامیک قدرتش را از دست داده است و این بزرگترین خیانت است از طرف آن گروهها و جناح هایی که سعی دارند انقلاب ما را به سمت ملی گرایانه یا مکتب ها و ایدئولوژی های الحادی شرق و غرب بکشانند و هویت اسلامی را از درون انقلاب ما بگیرند، این بزرگترین خیانت است. ما جدا در برابر این مسئله می ایستیم.

مجلس ما، نهادهای انقلابی حکومت ما می ایستد، قانون اساسی ما به ما نوید داده و دستور داده که در مقابل این مسئله بایستید تا اسلام را در درون انقلابمان پاسداریم و گرامی بداریم.

مجدانه بکوشیم، تا زمامداران مملکت، نخست وزیرمان، وزیران و مسئولان آینده مملکت، مومن، مسلمان، انقلابی، مکتبی و از بطن توده مردم بپا خاسته باشند. حکومت به دست همین ملت رزمنده انقلابی که صادقانه جان داده و مبارزه کرده و آسیب دیده اند، بیفتد و بیشترین سهم برای اداره مملکت به دست همین افراد و جوانان مکتبی و اسلامی و انقلابی داده شود.

و در راس حکومت نیز چنین افرادی بیایند و باشند، تا ما بتوانیم با آن نیروی پر طپش و پر جاذبه آزادیبخش اسلام عزیزمان، انقلابمان را به ثمر برسانیم. کشور خودمان را آباد کنیم، عدالت اسلامی را اجرا و مستقر و احیا کنیم و به دنبال آن انقلاب خود را با دیگر نهضت های آزادیبخش دنیا و حرکتهای رزمنده مسلمانان پاکباخته در درون کشورهای اسلامی پیوند دهیم تا ان شاءالله به یاری خدا این رسالت عظیم اسلام را در قرن معاصر پاسداریم و این پرچم را از درون این کشور اسلامی در دنیا به احتزاز آوریم.

پروردگارا به عظمت اولیائت همه ما را از هواداران جدی اسلام قرار بده.

روزگار عزت و سربلندی اسلام و مسلمین را برسان.

پروردگارا روزگاری را که جمعیت های میلیونی مسلمانان پاکباخته بتوانند نماز جمعه خود را در سرزمین قدس برگزار کنند هرچه  زودتر برسان.

خداوندا برادران و خواهران عزیز فلسطینی ما را از چنگال طاغوت اسرائیل نجات بده.

پروردگارا انقلاب اسلامی ما را پشتوانه حرکت مستضعفان جهان قرار بده.

خداوندا سایه پربرکت امام بزرگوارمان، امام امت آیت الله العظمی امام خمینی را بر همه ی ما مستدام بفرما.

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد