تاریخ انتشار : پنجشنبه 1 تیر 1396 - 8:01
کد خبر : 8064

شعر شاعر فلسطینی که از پیامبر شروع شد و به قدس رسید

شعر شاعر فلسطینی که از پیامبر شروع شد و به قدس رسید

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، تازه‌ترین سروده محمد سلیمان شاعر فلسطینی در آستانه روز قدس منتشر شد.   قدس شریف دستش را برای او دراز کرد و عاشقان و دوستان گرد هم آمدند   هنگام ورودش مسجد الاقصی مزین

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، تازه‌ترین سروده محمد سلیمان شاعر فلسطینی در آستانه روز قدس منتشر شد.

 

قدس شریف دستش را برای او دراز کرد

و عاشقان و دوستان گرد هم آمدند

 

هنگام ورودش مسجد الاقصی مزین گردید

و آسمان‌ها با «معراج» او خشنود شدند

 

دل، نزدیکی او به ذات الهی را دید

در افق چیزیست

که حتی بزرگان و پاکان نمی‌توانند درک کنند

 

عاشق از سخن معشوق خود سیراب گشت

و پرده پس از پرده برداشته شد

و دیگر هیچ واسطه‌ای وجود نداشت

 

در منتهی (سدرالمنتهی)

که دیگر جز خدا خواسته‌ای نیست

در آن بهشت، نعمت و برکت‌هایی که نمایان شده نشانه‌ی اوست

 

بشتاب و پیش آی

که جایز نیست برای هیچ کسی

جز محمد پرده‌ای برداشته شود

جز محمد

 

نماز هدیه‌ای است

پنج نماز است که همگی دیدار با خداوند هستند

 

خداوند بخشایش‌گ به او لباس امامتی را بخشید

که بزرگان آن را با قداست دوختند

 

و دل دید

اما به دلیل عفت او طغیان نکرد

گویا حتی حرکت چشمش هم پاک و باکره است

 

وقتی برگشت

از دلتنگی برای او آسمان گریه کرد

و «إسراء» اشک آن را به او رساند

 

که پس از او، زمین پاکیزگی و قداست آلوده گردید

تا جایی که دشمنان  هتک حرمت نماز آن را روا داشتند

 

که پس از او، غارت‌گران خون و اشک

زنان مکرمه و آزاده را ریختند، در حالیکه آبادی‌ها کر شدند

 

نه اسب‌‌های فرستاده‌ی خدا بانگ زدند

نه گروه اسبان بسیج و روانه شد

و نه مروت و جوانمردی در سران و روسا نمایان شد

 

حتی هم پیمانان حلف الفضول پراکنده شدند

[اشاره به حلف الفضول که نام پیمانی است که میان برخی از قبائل قریش در زمان جاهلیت برای حمایت از مظلومان در مکه منعقد گردید]

پس از این که حلفا أخلاق آنان را هم به یورش برده‌اند

 

پس ای معشوق من، با چه سخنی به من پاسخ می‌دهی

و با چه شعری! در حالیکی قصیده‌ی شعر مایه‌ی امید و خشنودی است

نومید نگردد آن کس که پیامبر را وسیله‌ی خود قرار دهد

و در نماز خود به وسیله‌ی او از خداوند طلب یاری و استسقا کند

رگ عربیت ما تشنه‌ی یک روز است

که قضا در آن سینه‌های مومنان را شفا ببخشد

با آنچه نوشته‌ام یاری جستم

و اگر قاصر بودم از بیان آن، همان برایم بس است که دعایی کنم:

به حق برترین خلقت که با عزمی راسخ پیش می‌رود و پیروزمند می‌گردد

ای پروردگار، این غم و مصیبت را بر طرف بفرما

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد