تاریخ انتشار : سه شنبه 16 خرداد 1396 - 6:43
کد خبر : 7240

روایت اخلاقی مربوط به روزه

روایت اخلاقی مربوط به روزه

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از قم به نقل از روابط عمومی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) متن سخنان آیت‌الله فاضل لنکرانی، عضو جامعه مدرسین به شرح زیر است:متن حدیث و گونه­ های نقل آنحدیث، حدیثی قدسی است که از وجود مبارک پیامبر

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از قم به نقل از روابط عمومی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) متن سخنان آیت‌الله فاضل لنکرانی، عضو جامعه مدرسین به شرح زیر است:متن حدیث و گونه­ های نقل آنحدیث، حدیثی قدسی است که از وجود مبارک پیامبر اکرم، امام باقر و امام صادق علیهم السلام به عنوان قال الله نقل شده. البته در بعضی از نقل‌ها، ائمه‌ی ما از پیامبر به عنوان قال الله نقل می­ کنند و در بعضی هم مستقیم فرمودند قال الله. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی عَلَیْهِ». در نسخه‌ی کافی «علیه» و در نسخه‌ی فقیه و تهذیب «به» دارد. در بعضی از نقل‌ها صدر و ذیلی نیز برای این روایت وارد شده است. صدرش این است که «جعلت حسنات ابن آدم بعشر أمثالها إلى سبعمائه ضعف إلا الصوم فإنه لى و أنا أجزى به»[۴]. یا در حدیثی ابن عباس نقل می‌کند «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیْرَ الصِّیَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ»[۵]. در صدر مسئله‌ی حسنات و اعمال بنی آدم مطرح می‌شود که در بعضی از روایات ثواب آنها حدی دارد از ده برابر تا هفتصد برابر الا صوم. در ذیلش هم در یک نقلی دیدم که دارد بعد از «أَنَا أَجْزِی بِهِ»، «یدع شهوته و طعامه من اجلی» دارد[۶].بحث از مفهوم حدیثاین دو قسمت فهمش مشکل است و هر دو با یک سؤال بزرگ مواجه است. سؤال اینست که مگر بقیه‌ی واجبات برای خدای تبارک و تعالی نیست؟ چرا خداوند متعال در مورد صوم می‌فرماید برای من است؟ نماز، حج، جهاد و… هم برای خداوند متعال است. سوال قسمت دوم اینست که «أَجْزِی بِهِ» را مبنیاً للفاعل یا مبنیاً للمفعول بخوانیم؟ مجموعاً چند احتمال در این روایت است. اگر رزق امروز ما فهم همین معنای روایت باشد برای جزای ماه رمضان ما هم کافی است. کلام مرحوم عاملی در مدارکچند وجه برای اینکه چرا خداوند عزوجل می‌فرماید الصوم لی ذکر شده­است. ۱) «إنه اختص بترک الشهوات و الملاذ فی الفرج و البطن، و ذلک أمر عظیم یوجب التشریف» چون عبادتی که تمام لذت‌ها و شهوات در آن ترک می‌شود صوم است «و ذلک امرٌ عظیم». اشکالش این است که جهاد مشقّتش خیلی بیشتر است. ممکن است یک مجاهد چند روز نه آبی داشته باشد نه غذایی داشته باشد.۲) «إن الصوم یوجب صفاء العقل و الفکر بوساطه ضعف القوى الشهویه بسبب الجوع». روزه موجب قوت و صفای عقل است و حجاب‌های عقل را از بین می‌برد. حجاب‌های روح و آلودگی‌ها را پاک می‌کند. اگر عقل و فکر صفا پیدا کرد موجب تقویت سایر قوای انسان می شود. «و صفاء العقل و الفکر یوجبان حصول المعارف الربانیه». یعنی آدم ظرف این را پیدا می‌کند که انوار الهیه بر او تابیده بشود. الصوم لی یعنی من انسان را با روزه مصفا می‌کنم عقلش را در نتیجه روح و فکرش هم پاک می‌شود و این به درد من می‌خورد. اشراقات بر او وارد می‌شود. انوار الهیه بر او تابیده می‌شود. جواب این است که نماز هم همینطور است. در نماز هم اگر انسان با حدود و قیودش مراعات کند خصوصاً نوافل را چنین اثری دارد. در روایات داریم بعد الفرائض چیزی که موجب تقرب به خداست نوافل است که نوافل در نماز همین آثار را دارد.«الصوم لی» دو اشکال عمده دارد. یک اشکال که بقیه‌ی عبادات مثل نماز، حج، جهاد و… هم همینطور است. ثانیا لازمه‌اش این است که صوم افضل از سایر عبادات شود در حالی که نماز در عبادات از همه افضل است. بحثی را در مباحث حج داشتیم و اثبات کردیم افضل‌هایی که در روایات وارد شده تمامش نسبی است و افضل حقیقی نیست. نماز از یک جهت از حج افضل است و حج از یک جهت دیگر از نماز افضل است. نماز از یک جهت از روزه افضل است و روزه از یک جهت دیگر افضل است. در میان این تعابیر افضل مطلق نداریم.۳) «إن الصوم أمر خفی لا یمکن الاطلاع علیه فلذلک شرف، بخلاف الصلاه و الحج و الجهاد و غیرها من الأعمال» روزه‌ یک چیز مکتوم و مخفی است. خیلی از ایام افرادی که با انسان ارتباط دارند و آدم نمی‌داند این روزه است یا روزه نیست! می‌گوئیم روی خفاءش خدا می‌فرماید الصوم لی. جوابش این است که ایمان، اخلاص و تمام امور قلبیه مخفی است و فقط خدا بر آن اطلاع پیدا می‌کند[۷].کلام مرحوم مجلسی ۴) مرحوم مجلسی در مرآه العقول نقل می‌کند «أن الاستغناء من الطعام صفه الله تعالى» چون انسان در صوم غذا نمی‌خورد در این صفت به خدا نزدیک می‌شود که «فإنه یطعم و لا یطعم فکأنه یقول: إن الصائم یتقرب بأمر هو صفه من صفاتی»[۸]. اشکالش این است که در جهاد و حج اوصاف دیگری وجود دارد که در صوم وجود ندارد. انسان با هر عبادتی به اسمی از اسماء خدا و وصفی از اوصاف خدای تبارک و تعالی تقرب پیدا می‌کند. گاهی سؤال می‌کنند که چه خبر است این همه عبادت؟ خداوند یک جور عبادت قرار می‌داد و به بنده‌ می‌گفت  این عبادت را انجام بده. دلیل التعدد، تنوع، آن هم تنوع زمانی مکانی، تعدد در کیفیات در باب عبادات چیست؟ چه اشکالی دارد از اول یک چیزی را خدا واجب می‌کرد، نماز. در محرمات مانعی ندارد و باید متعدد باشد ولی باید در عبادات نماز را واجب می‌کرد. جوابش این است که با هر عبادتی انسان به یک اسمی از اسماء الهی تقرب پیدا می‌کند. با هر عبادتی تخلّق به یک خُلقی از اخلاق الهی پیدا می‌کند و لذا روزه جای نماز را نمی‌گیرد، روزه جای حج را نمی‌گیرد، حج جای نماز را نمی‌گیرد. گاهی اوقات می‌گویند به جای اینکه حج برویم پولمان را بدهیم به فقرا! اینها نمی‌فهمند اینها افراد نادانی‌اند که می‌آیند چنین مسائلی را مطرح می‌کنند و در روایات هم وارد شده حتی در حج مستحبی حج واجب که جای خودش. در حج مستحبی هم از ائمه علیهم السلام سؤآل شده که پولمان­را بدهیم برای فقرا و صدقات یا برویم حج مستحبی؟ امام فرمود حج را انجام بده. سرّش این است که انسان باید تخلّق به اخلاق الهی پیدا کند و هر عبادتی این خصوصیت را دارد. پس این هم جواب نشد که بگوئیم در روزه ما غذا نمی‌خوریم مصداق برای لا یطعَم می‌شود اولاً در خود این تجوز است آن لا یطعم ذاتی است ما موقت بالعرض است این کجا و آن کجا؟ علاوه در عبادات دیگر هم این مسئله وجود دارد.کلام ابن اثیر۵) ابن اثیر در نهایه می‌گوید «أحسن ما سمعت فی تأویل هذا الحدیث». معلوم می‌شود که از قدیم الایام این روایت در السنه‌ی بزرگان محل بحث بوده که به چه معناست؟ ایشان می‌گوید «أن جمیع العبادات التى یتقرّب بها العباد إلى اللّه عزّ و جل».نکته‌ای هم عرض کنم که در کلمات بزرگان یا در روایات، روایتی را شما پیدا نمی‌کنید که کلمه‌ی الله را امام (علیه السلام) بدون تبارک و تعالی یا عزوجل ذکر کرده باشد. من یک وقت در سیره امام (رضوان الله تعالی علیه) که همین ایام خرداد هم مصادف با ارتحال آن بزرگمرد است دقت می‌کردم امام این خصوصیت را داشت. ما طلبه‌ها باید اینها را خیلی دنبال کنیم. خدای تبارک و تعالی بگو، این چیزی است که در روایات به ما درس داده شده ایت.ابن اثیر می­ گوید جمیع عباداتی که عباد به خدای عزوجل تقرب پیدا می‌کنند نوعی از اینها در میان مشرکین بوده. تعظیم و رکوع و سجده به یک نحوی توسط مشرکین برای عبادت آلهه‌ی استفاده می­کردند. تنها چیزی که میان مشرکین نبوده روزه است. روزه را شرایع سماوی و خدای تبارک و تعالی آورد. از این جهت می‌گویند الصوم لی[۹]. فاضل مقداد می‌گوید اصحاب استخدام کواکب یعنی منجمین، ‌یکی از کارهایی که داشتند مسئله‌ی روزه بوده، پس این جواب هم درست نیست[۱۰].۶) در «الصوم لی» مقایسه‌ی صوم با سایر عبادات از حیث جوهر عبادات نیست بلکه از حیث ثواب است یعنی مخصوصاً با آنچه که در صدر روایت در بعضی از نقل‌ها آمده بگوئیم خدای تبارک و تعالی می‌فرماید بقیه‌ی عبادات بین ده برابر تا صد برابر، تا هفتصد برابر جزا دارد اما جزای صوم را خود من می‌خواهم بدهم. صوم مال من است و أنا أجزی به من جزایش را می‌خواهم بدهم.این در عرف هم هست که اگر بزرگی بخواهد جزایی بدهد به مقتضای عظمت، کرم و فضلش می‌دهد. بگوئیم الصوم لی و أنا أجزی به یعنی روایت در مقام این است که جزای روزه به خود من و دست من است. حالا این یا از باب اینکه بگوئیم حدّی ندارد چون اینجا در کلمات خیلی مخلوط شده می‌گوئیم خدا جزایش را می‌دهد یعنی چه؟ می‌گوئیم به مقتضای عظمتش جزا می‌دهد. یعنی دیگر لا تعدّ و لا تحصی است دیگر حساب برای جزا ندارد، این را اگر بخواهیم بگوئیم، ما روایاتی در باب روزه داریم که جزا را معین کرده اگر کسی روزه‌ی تتوعی بگیرد به اندازه‌ی ۷۰ کذا حسنات، ۷۰ سیئه از او رفع می‌شود. تقریباً در روایات یک حدودی برای جزای روزه آمده. بعضی می‌گویند خدا می‌گوید من جزایش را می‌دهم یعنی دیگر کاری به بسائط فیض ندارم. به مأموران و ملائکه خودم کار ندارم، خودم، انا در مقابل این نیست که خدا بگوید من کاری به ملائکه ندارم و خودم می‌خواهم جزا بدهم یک معنای خیلی بعیدی است پس این هم یک معنای ششم که بحث جزا است. کلام مرحوم حاجی سبزواری۷) مرحوم حاجی سبزواری در اسفار الحکم می‌گوید این روایت نظیر آن من عشقنی من عبدنی است. مضمونش این است «مَنْ عَشَقَنی فَقَتَلْتُهُ وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَیَّ دِیَتُهُ وَ أنَا دِیَتُه». بگوئیم «الصوم لی و أنا اجزا» به یعنی روزه مال من است و جزایش هم من هستم حالا این شاید الآن یک مقداری معروف هم شده أنا اجزا به یعنی من جزای روزه هستم. این را به دست عرفا بدهیم می‌توانند برایش کتاب ها بنویسند که من جزای روزه هستم یعنی چه؟ گاهی اوقات هم تشبیه می‌کنند به ادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی جنت خدا. می‌گویند اگر خدا جزای عمل ما شد این آدم متخلق به اخلاق، متقرر به اسماء الصفات الهی می‌شود.  اگر انا اُجزا به را معنا کنیم که من جزای او هستم از نظر ادبی غلط است! الا علتش را در معنای نهایی بیان می‌کنم.به نظر می‌رسد معنای روایت مخصوصاً با توجه به صدر روایت که می‌گوید «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیْرَ الصِّیَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ» در میان تمام عبادات آنچه که برای خدا و قابل اهدای به خداست روزه است. «انا اُجزی به» باید خوانده شود چون «أنا اَجزی به» در خیلی عبادات دیگر وارد می­ شود که خدا جزایش را می‌دهد. مثلا جزای شهید، فقط دست خداست. اُجزی به یعنی پاداش و شکر من این است. الصوم لی و أنا اُجزی به یعنی اگر بنده‌ی من بخواهد به من هدیه‌ای بدهد، بخواهد شکر نعم من را بکند، بخواهد به من جزایی بدهد روزه جزای من است. چقدر این معنا لطیف است و اصلاً نیاز به هیچ تکلفی و هیچ یک از اشکالاتی که  در معانی دیگر بود نیست. این معنا را مرحوم مجلسی می‌گوید «رویت من بعض مشایخی: أنه کان یقرأ” أجزی به” على بناء المفعول» و بعد معنا می‌کند. شاید قبل از این در ذهن همه‌ تان همین بوده یعنی من جزای او هستم در حالیکه باید «أنا اُجزا علیه» باشد. اگر اُجزی علیه بود می‌گفتیم خدا جزایش هست بعد باید بیائیم مثل جنتی، مثل أنا دیته را توجیه کنیم. ولی کثیری از نقلها دارد اُجزی به یعنی من جزای داده می‌شوم به این. یعنی پاداشی که شما بندگان می‌توانید به من بدهید. چه هدیه‌ای می‌توانیم به خدای تبارک و تعالی بدهیم. البته خدا نیاز به هدیه و جَزا ندارد این حرفها سر جای خودش درست است. ولی همان طوری که خدا به انبیاء فرموده «یعلم الناس علی قدر عقولهم» گاهی اوقات خدا هم با عقول مردم حرف می‌زند. می‌گوید در مقابل این همه نعمتی که به شماه دادم که اصلاً لا تعد و لا تحصی است اگر بخواهید پاداشی به من بدهید الصوم لی، صوم برای من است. این حرفها که صوم امر مخفی است، در صوم ریا نیست، صوم صفاء القلب است، جواب هایی که قبلاً خواندیم تمامش هم اشکال دارد و هم دچار تکلف است. مجلسی این را بیان می‌کند[۱۱].کلام مرحوم کاشف الغطاءمرحوم حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء می‌گوید «أنه هو جزائی و اللائق بمقام عظمتی و تجردی». آنچه لایق به مقام عظمت خدا هست در صوم است[۱۲]. به نظر می‌رسد اینکه أنا اُجزا به را اولاً مبنیاً للفاعل نخوانیم بلکه بگوئیم أنا اُجزی به در تمام عبادات خدا جزا می‌دهد بهتر است. در بعضی از عبادات هم لا تعد و لا تحصی است و جزایش حساب ندارد. نماز جماعت از ده نفر وقتی گذشت دیگر اجره علی الله و عند الله است ملائکه هم نمی‌دانند چقدر است! به غیر حساب خدا جزا می‌دهد. لذا اینها مبعّد این است که ما اَجزی بخوانیم، اُجزا می‌خوانیم یک، بین اُجزا به و اُجزا علیه فرق است اگر اُجزا علیه بود می‌گوئیم من جزای بر او هستم ولی باز این هم تکلف دارد اُجزا به پاداشی که به من داده می‌شود صوم است، خیلی در این معنا لطافت وجود دارد و واقعاً اینکه هیچ کدام از اشکالات در آن نیست.خلاصه این شد مخصوصاً با توجه به صدر روایت که کل عملٍ ابن آدم له یعنی هیچ کدام قابل اینکه آدم اهدای به خدای تبارک و تعالی کند نیست، آنچه قابل اهدا هست صوم است، الصوم لی، یعنی صوم قابلیت این را دارد که در مقابل شکر نِعَم من به من اهدا شود، یعنی چه؟ یعنی أنا اُجزا به، پاداشی که شما بنده‌ها می‌خواهید به من بدهید، چطور آدم از پدر خودش، استاد خودش، رفیق خودش می‌گوید حالا این همه به ما محبت کرده من هم به نحوی هدیه‌ای برایش فراهم کنم، عرض کردم از باب اینست که اینجا با عقول خود مردم خدا صحبت کرده می‌گوید اگر می‌خواهید به من پاداشی بدهید صوم پاداش من است.

[۱] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‌۴، ص: ۶۳‌.

[۲] من لا یحضره الفقیه، ج‌۲، ص: ۷۵‌.

[۳] تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص: ۱۵۲‌.

[۴] تأویل الدعائم، ج‌۳، ص: ۱۱۰‌.

[۵] فضائل الأشهر الثلاثه، ص: ۱۳۴‌.

[۶] البیان، ص: ۳۵۵‌.

[۷] مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الإسلام، ج‌۶، ص: ۱۰ و ۱۱: و أورد هنا سؤال مشهور، و هو أن کل الأعمال الصالحه للّه فما وجه تخصیص الصوم بأنه له تبارک و تعالى دون غیره؟ و أجیب بوجوه:الأول: إنه اختص بترک الشهوات و الملاذ فی الفرج و البطن، و ذلک أمر عظیم یوجب التشریف.و عورض بالجهاد فإن فیه ترک الحیاه فضلا عن الشهوات، و بالحج إذ فیه الإحرام و محظوراته کثیره.الثانی: إن الصوم یوجب صفاء العقل و الفکر بوساطه ضعف القوى الشهویه بسبب الجوع، و لذلک قال علیه السلام: «لا تدخل الحکمه جوفا ملی‌ء طعاما» و صفاء العقل و الفکر یوجبان حصول المعارف الربانیه التی هی أشرف أحوال النفس الإنسانیه.ورد بأن سائر العبادات إذا واظب علیها المکلف أورثت ذلک خصوصا الصلاه، قال اللّه عزّ و جلّ وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا و قال تعالى: اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ. الثالث: إن الصوم أمر خفی لا یمکن الاطلاع علیه فلذلک شرف، بخلاف الصلاه و الحج و الجهاد و غیرها من الأعمال.و عورض بأن الإیمان و الإخلاص و أفعال القلب خفیه مع أن الحدیث متناول لها. و یمکن دفعه بتخصیص الأعمال بأفعال الجوارح لأنها المتبادر من اللفظ.

[۸] مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‌۱۶، ص: ۲۰۰‌: و قیل: فیه وجه رابع و هو أن الاستغناء من الطعام صفه الله تعالى فإنه یطعم و لا یطعم فکأنه یقول: إن الصائم یتقرب بأمر هو صفه من صفاتی.

[۹] النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج‌۱، ص: ۲۷۰: و أحسن ما سمعت فی تأویل هذا الحدیث أن جمیع العبادات التى یتقرّب بها العباد إلى اللّه عزّ و جل- من صلاه، و حجّ، و صدقه، و اعتکاف، و تبتّل، و دعاء، و قربان، و هدى، و غیر ذلک من أنواع العبادات- قد عبد المشرکون بها آلهتم، و ما کانوا یتّخذونه…

[۱۰] نضد القواعد الفقهیه على مذهب الإمامیه، ص: ۲۴۸‌: أجیب بأن الصوم یفعله أصحاب استخدام الکواکب.

[۱۱] مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‌۱۶، ص: ۲۰۱‌: أقول: رویت من بعض مشایخی: أنه کان یقرأ” أجزی به” على بناء المفعول أی هو جزاء لنعمی و شکر لها.[۱۲] 

الفردوس الأعلى، ص: ۲۴۶‌: و لعل هذا هو المراد من الحدیث المشهور: «الصوم لی و أنا أجزی به»- مبنیا للفاعل- فیکون القصد أنه تعالى تکریما للصائم یتولى جزاءه مباشره من دون وسائط الفیض، و على المفعول: فیکون المراد أنه هو جزائی و اللائق بمقام عظمتی و تجردی، فإنّ الصائم یتجرد و یصیر روحانیا، و المتخلق بأخلاق الروحانیین یلحق بهم، و یکون لحوقه بهم جزاؤه لهم، سواء عاد الضمیر إلى الصوم، أو للصائم، هذا.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد