تاریخ انتشار : جمعه 12 خرداد 1396 - 20:20
کد خبر : 7059

استناد به روایت برای اثبات کفر فقهی مخالف

استناد به روایت برای اثبات کفر فقهی مخالف

  چکیده پدیده تکفیر را ابتدا گروهی تندرو به نام خوارج ایجاد کردند که آثار مخربی در جامعه بر جای نهاد. بعدها و در طول تاریخ، پیروان افراطی هر کدام از فریقین، یکدیگر را به کفر متهم کردند. در این میان یوسف بحرانی (متوفای ۱۱۸۶ ه.ق.) نیز به کفر فقهی مخالف اعتقاد دارد. وی برای

 

چکیده

پدیده تکفیر را ابتدا گروهی تندرو به نام خوارج ایجاد کردند که آثار مخربی در جامعه بر جای نهاد. بعدها و در طول تاریخ، پیروان افراطی هر کدام از فریقین، یکدیگر را به کفر متهم کردند. در این میان یوسف بحرانی (متوفای ۱۱۸۶ ه.ق.) نیز به کفر فقهی مخالف اعتقاد دارد. وی برای اثبات مدعای خویش به ادله متعددی تمسک کرده است. یکی از این ادله، تأکید بر روایاتی است که بر اساس نظر وی بر کفر فقهی مخالف دلالت دارد.

در این پژوهش کوشیده‌ایم با مطالعات کتاب‌خانه‌ای و با روش توصیفی- تحلیلی، روایات مد نظر بحرانی را مطرح کنیم و به آنها پاسخ مستدل دهیم. با بررسی‌های به عمل آمده به نظر می‌رسد هیچ کدام از روایاتی که بحرانی به آن استناد کرده است، دلالت بر کفر فقهی یا نجاست مخالف نمی‌کند؛ و هرچند برخی از علما با تحلیل این روایات، کفر کلامی مخالف را استنباط کرده‌اند، بیشترِ ایشان طهارت مخالف را برداشت می‌کنند.

کلیدواژه ها

کفر، نجاست، مخالف مذهبی، صاحب حدائق، اهل سنت، ادله روایی

مقدمه

یوسف بحرانی (۱۱۰۷-۱۱۸۶ ه.ق.) از علمای بحرین در قرن دوازدهم و از فقها و محدثان امامی‌مذهب و معروف به محدث بحرانی است که به دلیل توجه ویژه به حدیث، به اخباری‌گری اشتهار پیدا کرده است. با این همه، گویا در اواخر عمر از پی مناظراتی که با وحید بهبهانی داشته، از رویه اخباری‌ خویش کاسته است. کتاب الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره که در ۲۵ جلد به چاپ رسیده، مشتمل بر تحلیل وی از مباحث فقهی است. به همین دلیل یوسف بحرانی، علاوه بر اینکه به محدث بحرانی مشهور است، به صاحب حدائق نیز شهرت یافته است.

 در جلد پنجم این کتاب، وی دیدگاه‌های خویش در باب مخالف[۱] را ذیل عنوان «حکم مخالفان» مطرح کرده است. به عقیده او، آنچه بین علمای متأخر مشهور است، مسلمان‌بودن مخالفان و طهارت آنان است. علمای متأخر نجاست و کفر را فقط مخصوص شخص ناصبی دانسته‌اند؛ اما علمای متقدم، مخالفان را نیز کافر و نجس می‌دانند.

با توجه به صبغه اخباری‌ محدث بحرانی، بیشترین تلاش او برای اثبات مدعای خویش وقف تأکید بر روایات است. وی دلایل مختلفی را از روایات مطرح می‌کند که دال بر کافر و نجس‌بودن مخالف است و برای تقویت این نظر، از آرای علمای متقدم نیز کمک می‌گیرد.

تلاش محدث بحرانی استفاده از روایات و همچنین آرای علمایی است که هم‌داستان با او مخالف را کافر دانسته‌اند. به این ترتیب وی در پی اثبات آن است که مخالف، ناصبی است و از طرفی همه علمای امامیه نیز قائل به نجاست ناصبی هستند؛ پس مخالف، کافر و نجس است. البته او مخالف مستضعف را همداستان با علمای دیگر کافر نمی‌خواند (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/۱۷۵‌ و ۱۷۷).

بحرانی برای اثبات مدعای خود، یعنی نجاست مخالف، به چند روایت تمسک می‌کند که در این مقاله از حیث محتوایی بررسی خواهند شد. باید توجه کرد که وی در این روایات از کلمه «کافر» استفاده کرده و مخالف را کافر دانسته است و بدین‌سان حکم نجاست را برای او ثابت می‌کند.

در اینجا قبل از پرداختن به ادله محدث بحرانی و تحلیل و بررسی آنها، بعضی از مباحث مقدماتی و مفهوم‌شناسی برخی از اصطلاحات بحث را به‌اختصار توضیح می‌دهیم.

۱. معنای کفر

«کفر» واژه‌ای عربی از ماده (ک‌‌‌ف‌‌ر) و به معنای پوشاندن شی‌ء یا پوشاندن حقیقتی است؛ و «کافر» که اسم فاعل «کفر» است به کسی اطلاق می‌شود که بر حقیقتی سرپوش بگذارد (راغب اصفهانی، ۱۴۲۶: ۷۱۴). بین متکلمان در باب تعریف اصطلاحی کفر و کافر اختلافاتی وجود دارد.

علما کفر را به دو نوع فقهی و کلامی تقسیم کرده‌اند (نجفی، ۱۴۰۴: ۶/۶۰‌). آنها گاه کفر را در مقابل ایمان قرار می‌دهند که به آن کفر کلامی یا ایمانی می‌گویند (انصاری، ۱۴۱۵: ۵/۱۲۳‌)؛ و گاه در مقابل اسلام در نظر می‌گیرند و نام آن را کفر فقهی یا اسلامی می‌گذارند. این تقسیم‌بندی به رابطه بین اسلام و ایمان، که همان عموم و خصوص مطلق است، بر‌می‌گردد. زیرا اسلام اعم از ایمان است و کفر در مقابل هر کدام از این دو، کاربرد خاصی دارد. بنابراین، علما کفر در مقابل اسلام را کفر اسلامی یا فقهی نامیده‌اند (موسوی خمینی، ۱۴۲۱: ۳/۴۳۲).

این عده از علما معتقدند طبق تعریف اسلام هر کس شهادتین را اظهار، و به وحدانیت خدای یگانه و نبوت نبی مکرم (ص) اقرار کند، مسلمان است و رعایت احکام اسلامی بر او بار می‌شود و اگر چنین نکند کافر و نجس خواهد بود. در نتیجه با او همانند کفار رفتار خواهد شد؛ یعنی نمی‌توان با او معامله کرد، ارث به وی نمی‌رسد، ازدواج با وی حرام است، از ذبیحه‌اش نمی‌توان تناول کرد، زکات به وی تعلق نمی‌گیرد، غیبتش جایز خواهد بود، بر مرده او نباید نماز خواند و میت او را نباید در قبرستان مسلمانان دفن کرد (همان).

علت اینکه علما کافر را نجس می‌دانند آن است که در مباحث فقهی، کافر را جزء نجاسات برشمرده‌اند و علی‌رغم اینکه در مصداق و مفهوم کافر اختلاف نظر دارند، در این موضوع هم‌نظرند که غیرمسلمان را کافر بخوانند.

۲. مخالف مذهبی

به کسی که با چیزی یا عقیده‌ای مخالفت بورزد، مخالف می‌گویند. در این مقاله واژه «مذهب»، یعنی طریقه‌ای خاص در فهم عقاید، مضاف‌الیه کلمه «مخالف» قرار گرفته است. منظور از این طریقه خاص، مذهب امامیه است. بنابراین، «مخالف مذهبی» در اینجا به گروهی اطلاق می‌شود که در عقیده یا عقایدی خاص با امامیه مخالف باشند. لذا اهل سنت، به دلیل آنکه بر سر مسئله امامت با امامیه اختلاف نظر دارند، «مخالف مذهبی» به شمار آمده‌اند.

ادله روایی بحرانی

به دلیل آنکه مهم‌ترین مستندات و ادله بحرانی را شماری از روایات فراهم ‌کرده است، ابتدا آن روایات را نقل، و سپس آنها را بررسی و نقد می‌کنیم:

۱. بررسی و نقد روایت اول

امام باقر (ع) فرموده‌اند: «ان اللّه عز و جل نصب علیاً (علیه السلام) علماً بینه و بین خلقه فمن عرفه کان مؤمناً و من أنکره کان کافراً و من جهله کان ضالاً» (کلینی، ۱۳۶۲: ۱/۴۳۷).[۲] بحرانی از این روایت، کفر فقهی مخالف را برداشت کرده است (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/۱۷۷‌ و ۱۸۱)؛ حال آنکه در این روایت، سخن از کفر منکران عالِم و آگاه ولایت است، نه همه منکران ولایت.

از جمله «من جهله کان ضالاً» می‌توان فهمید که مراد از انکار ولایت، انکار از سر علم و آگاهی است؛ زیرا مراد از جهل به امام، حتی اگر وی را به نام و نسب بشناسند، جهل به مقام امامت او است. پس هر کس به ولایت جاهل باشد، گمراه است؛ زیرا علی‌رغم یقین به منصوص‌بودن امامت و با وجود علم به مقام و جایگاه امام، باز هم او را انکار می‌کند.

علاوه بر این، جمله «و من انکره کان کافراً» فقط شامل منکر عالِم می‌شود؛ چون در آن دلالتی بر منکر جاهل وجود ندارد و صرفاً در جمله پایانی حدیث است که در آن از جاهل سخن گفته ‌می‌شود. بنابراین، کسی که جایگاه امام را بشناسد مؤمن، و کسی که از سر جهل انکار کند گمراه، و کسی که از سر علم انکار کند، کافر است. این روایت، صرفاً کفر منکر عالِم را ثابت می‌کند؛ زیرا بدیهی است که انکاری که همراه علم و یقین باشد، مستلزم انکار پیامبر (ص) است. با این همه، بحرانی مدعایی دیگر دارد و بر آن است که همه مخالفان کافرند؛ حال آنکه بسیاری از آنان، نه از سر علم و یقین، بلکه به دلیل جهل و شبهه است که منکر امامت‌اند.

نکته دیگر اینکه انکار بر سه قسم است: ۱. انکار همراه با علم؛ ۲. انکار همراه با شک؛ ۳. انکار همراه با جهل؛

انکاری که با شک همراه باشد، محقق نمی‌شود؛ مگر آنکه بگوییم شخص، اگر با پدیده مشکوکی در دنیای خارج مواجه شد، آن را انکار خواهد کرد. زیرا ممکن نیست شک با انکار همراه شود؛ چراکه شک، پدیده‌ای دووجهی است؛ یعنی هم احتمال صحت و هم احتمال بطلان می‌توان داد. پس چگونه می‌توانیم چیزی را انکار کنیم که احتمال می‌دهیم درست باشد؟!

انکار همراه با جهل، هرچند آن را انکار بخوانیم، در واقع انکار نیست؛ بلکه جهل محض است.

در روایت یادشده، انکار همراه با علم و انکار همراه با جهل مد نظر است. منکر نوع اول، یعنی منکر عالِم، کافر است و منکر نوع دوم، یعنی منکر شاک، اصلاً وجود ندارد و منکر نوع سوم، یعنی منکری که جهل مرکب داشته باشد، گمراه خوانده می‌شود.

 انکار همراه با جهل نیز، خود، بر دو قسم است:

گاه این انکار، نافی تصدیق اجمالی اقوال پیامبر (ص) نیست. مثلاً اینکه فقیهی، در حالی که از دیدگاه مخالفان فتوای خود آگاه نیست، فتوایی بدهد؛ اما چنانچه عقیده مخالفان را دانست و درستی آن را تصدیق کرد، به خطای فتوای خود اعتراف کند.

گاهی هم این انکار با تصدیق اجمالی گفتار پیامبر (ص) منافات دارد؛ مثلاً منکر، حتی پس از وقوف به نادرستی عقیده خود، باز هم بر آن اصرار می‌ورزد. مانند کسی که می‌گوید: «من چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرم؛ حتی اگر حقیقت، همین باشد». چنین انکاری با تصدیق اجمالی منافات خواهد داشت و به نوع اول انکار، یعنی انکار همراه با علم برمی‌گردد. بنابراین، روایت بر انکار ولایت همراه با علم دلالت دارد و آن ‌که کافر خوانده می‌شود، منکر عالِم است (گلپایگانی، ۱۴۱۳: ۲۳۴-۲۳۶).

نکته دیگر اینکه در این روایت، مؤمن مقابل کافر است. بنابراین، سخن از کفر کلامی است؛ چراکه اگر کفر مد نظر امام، فقهی می‌بود، از کلمه «مسلِماً» به جای «مؤمناً» استفاده می‌شد.

بنابراین، استناد و تمسک بحرانی به این روایت برای اثبات کفر فقهی مخالف، پذیرفتنی نیست.

۲. بررسی و نقد روایت دوم

امام کاظم (ع) فرموده‌اند: «ان علیاً (ع) باب من أبواب الجنه فمن دخل بابه کان مؤمناً و من خرج من بابه کان کافراً و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطبقه الذین للّه عز و جل فیهم المشیئه» (کلینی، ۱۳۶۲: ۲/۳۸۹).[۳] بحرانی معتقد است مراد از جمله «فمن دخل بابه کان مؤمناً» کسی است که ولایت و وصایت حضرت را پذیرفته باشد. چنین کسی مؤمن واقعی است. به عقیده بحرانی، منظور از جمله «من خرج من بابه کان کافراً» نیز کسی است که ولایت را با علم و یقین انکار کرده باشد. چنین کسی کافر است (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/۱۷۷ و ۱۸۱).

جمله «من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطبقه الذین للّه عز و جل فیهم المشیئه» به شخصی اشاره دارد که یا از حیث عقلی کم‌توان است یا از اسباب علم‌اندوزی بی‌بهره بوده است و چنانچه اسباب فراهم می‌بود به علم و یقین می‌رسید. چنین کسی «مستضعف» خوانده می‌شود. مستضعف در زمره کسانی است که کارشان به خدای متعال سپرده شده و خود او درباره آنها تصمیم می‌گیرد (گلپایگانی، ۱۴۱۳: ۲۳۶).

البته بحرانی نیز مخالف مستضعف را نه‌تنها کافر فقهی نمی‌داند، بلکه طاهر محسوب می‌کند: «آنچه از اخبار مستفیض به دست می‌آید، کفر و دشمنی و نجاست مخالف غیرمستضعف است» (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/۱۷۷‌).[4]

بدین‌سان، بحرانیمستضعف را هم از کفر مخالف به ‌صورت مطلق و هم از کفر فقهی و حربی استثنا می‌کند. وی معتقد است مخالف مستضعف، کافر نیست. جالب توجه اینکه بحرانی از روایت یادشده برای اثبات کفر مخالفان بهره می‌برد و مخالف مستضعف را نیز استثنا می‌کند: «و اما الأخبار الدلاله علی کفر المخالفین عدا المستضعفین فمنها:‌ … و روی فیه عن أبی إبراهیم (ع) قال: «ان علیا (ع) باب من أبواب الجنه فمن دخل بابه کان مؤمنا و من خرج من بابه کان کافرا و من لم یدخل فیه و لم یخرج منه کان فی الطبقه الذین للّه عز و جل فیهم المشیئه» (همان: ۱۸۱-۱۸۲).

نقد دیگر اینکه در روایت یادشده، سخن از کفر کلامی مخالف است؛ به همین دلیل از کلمه «مؤمناً» استفاده کرده و آن را در مقابل «کافراً» قرار داده است؛ در حالی که اگر این روایت از کفر فقهی سخن می‌گفت، باید از کلمه «مسلماً» استفاده می‌کرد. بنابراین، روایت یادشده نه‌تنها دلالت بر کفر فقهی مخالف نمی‌کند، بلکه مبین کافرنبودن مخالف مستضعف است.

۳. بررسی و نقد روایت سوم

از امام صادق (ع) نقل است: «من عرفنا کان مؤمناً و من أنکرنا کان کافراً و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالاً حتی یرجع الی الهدی الذی افترضه اللّه علیه من طاعتنا الواجبه فان مات علی ضلالته یفعل اللّه به ما یشاء» (کلینی، ۱۳۶۲: ۱/۱۸۷).[۵] بحرانی از جمله «من انکرنا کان کافراً»، کفر فقهی مخالف را استنباط کرده است (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/ ۱۷۷ و ۱۸۲). اما باید توجه داشت که از جمله «یفعل اللّه به ما یشاء» چنین استنباط می‌شود که ممکن است خداوند زمینه مغفرت و هدایت شخص گمراه را ایجاد کند.

مفهوم جمله «من لم یعرفنا و لم ینکرنا» نیز دلالت بر سکوت درباره ولایت دارد؛ مانند کسی که هنگام شنیدن سخنی درباره ولایت می‌گوید: ما به این سخنان چه کار داریم؛ بحث و گفت‌وگو در این‌باره را رها کنید؛ خواه حق باشد یا باطل. اما این روایت دلالتی بر مدعای مطلوب ندارد، بلکه تصریح دارد که صرف نپذیرفتن ولایت، موجب کفر نیست بلکه موجب گمراهی خواهد بود (گلپایگانی، ۱۴۱۳: ۲۳۶-۲۳۷). دیگر آنکه همانند روایات گذشته، کلمه «مؤمناً» در مقابل «کافراً» استفاده شده است که بر کفر کلامی مخالف دلالت می‌کند. بنابراین، از این روایت نیز برای اثبات کفر فقهی مخالف نمی‌توان استفاده کرد.

۴. بررسی و نقد روایت چهارم

امام باقر (ع) فرموده است: «ان اللّه تعالی جعل علیاً (ع) علماً بینه و بین خلقه لیس بینهم و بینه علم غیره فمن تبعه کان مؤمناً و من جحده کان کافراً و من شک فیه کان مشرکاً» (صدوق، ۱۴۰۶: ۲۰۹).[۶] بحرانی از جمله «من جحده کان کافراً»، کفر فقهی مخالف را برداشت کرده است (بحرانی، ۱۴۰۵: ۵/۱۷۷ و ۱۸۲). در صورتی که مراد حضرت از «و من جحده کان کافراً» این است که انکار شخص از سر علم و یقین، موجب کفر خواهد شد؛ چراکه بلافاصله جمله «و من شک فیه کان مشرکاً» را آورده و به مشرک‌بودن شخص شک‌‌کننده تصریح کرده است.

این مطلب، بین این روایت و روایات سابق تعارض ایجاد می‌کند؛ زیرا این روایت مبنی بر ضال‌بودن و مشرک‌نبودن شخصی است که به امام معرفت پیدا نکرده است و منکر نمی‌شود (گلپایگانی، ۱۴۱۳: ۲۳۷). برای رفع تعارض می‌توان این دو روایت را به یکی از دو شکل زیر مطرح کرد:

الف. جمله «من لم یعرفنا و لم ینکرنا» را می‌توان مطلق در نظر گرفت تا شامل شخص شک‌کننده و دیگران هم بشود. در این صورت، جمله «و من شکّ فیه کان مشرکاً» صرفاً مختص شخص شک‌کننده خواهد بود. نتیجه این اطلاق و تقیید، چنین خواهد شد: گمراهی و کافرنبودن، مخصوص کسانی است که به امامان معرفت پیدا نکرده‌اند و در این‌باره شکی هم ندارند تا نیاز به تحقیق داشته باشند. یعنی این دسته از افراد، امام را نمی‌شناسند و در جهل خود، تردید هم نمی‌کنند و حتی احتمال پرسش و شبهه‌ای هم در این باب در ذهنشان ایجاد نشده است تا به ‌دنبال کشف حقیقت بروند. پس ایشان گمراه‌اند و کافر نامیده نمی‌شوند.

زیرا اگر در این ‌باره احتمالی می‌دادند و بدین‌سان زمینه‌ای برای تفکر و پرسش ایجاد می‌شد و باز هم به این احتمال توجهی نمی‌کردند و تفحصی انجام نمی‌دادند و بر شک خود باقی می‌ماندند، آنگاه مشرک می‌بودند؛ چنان‌که گویی ایشان نمی‌خواهند پیامبر (ص) را بپذیرند و تصدیق اجمالی کنند. زیرا هر گاه شخصی شاک احتمال بدهد که فلان چیز تکلیفی اعتقادی است، به‌ صرف همین احتمال، تحقیق راجع ‌به آن چیز بر او واجب می‌شود. اما چنانچه به شک خود توجه نکند و به‌ دنبال حقیقت نرود، در حالی که آن موضوع در عالم خارج حقیقت داشته باشد، مثل آن است که آن حقیقت را نپذیرفته و نمی‌خواهد بپذیرد.

این مطلب خدشه‌پذیر است؛ چون باید توجه کرد که شخص شاک در این نوع مسائل، یعنی مسائل اعتقادی، نمی‌تواند برای رفع حیرت همانند مسائل تکلیفی به اصول عملی همچون برائت و استصحاب تمسک کند. پس با پیش‌آمدن کوچک‌ترین احتمال و شک، تفحص و تحقیق واجب می‌شود. مثلاً معجزه نشان‌دهنده صدق نبوت است، مردم باید صحت و سقم آن را بدانند تا نبوت آن پیامبر را تصدیق یا تکذیب کنند. چنانچه شخصی درباره آن معجزه تفحص نکرد و آن را نادیده گرفت، در حالی ‌که واقعاً آن شخص صاحب‌معجزه، پیامبری از جانب خدا بوده باشد، به حقیقت نرسیده و کافر شمرده می‌شود.

ضمناً نمی‌توان اشکال کرد که چون دفع ضرر احتمالی واجب است، تحقیق و تفحص نیز واجب می‌شود؛ چون احتمال ضرری وجود ندارد تا دفع آن واجب باشد و فرض مسئله نیز، خود، بر این است که اصلاً از بین رفتن احتمال امکان ندارد؛ یعنی ذهن انسان همواره با احتمالات اعتقادی و فکری‌ای روبه‌رو است که منشأ عقلی دارد و نمی‌توان گفت به دلیل وجود احتمالی در ذهن، فحص واجب می‌شود. این قاعده بر تمام اعتقادات، حتی بر مهم‌ترین موضوع اعتقادی یعنی «مبدأ وجود» نیز حاکم است.

اگر مسلمانی از چگونگی آغاز خلقت، پرسش‌هایی در ذهن داشته باشد و برای رفع این شک و شبهه به ‌دنبال جست‌وجوی ادله و شواهد لازم نرود و از همین‌رو به خدا ایمان نیاورد، به‌ صرف اینکه پاسخ پرسش‌های خود را نیافته است مستحق عذاب نخواهد بود؛ چراکه خداوند می‌فرماید: «وَ ما کنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً» (اسراء: ۱۵).[۷] زیرا وقتی پرسش‌هایی در ذهن بشر به وجود می‌آید، بر نبی است که به آنان پاسخ دهد و بندگان را به سعادت راهنمایی کند. در این ‌صورت، شخصی که با وجود ابعاث رسل باز هم انکار کند، مستحق عذاب خواهد بود.

ب. مراد از اینکه شک در ولایت حضرت علی (ع) موجب کفر می‌شود، آن شکی است که با شک در نبوت ملازمت داشته باشد؛ یعنی آن شکی که به صداقت پیامبر در نبوت منجر شود. مثلاً شخص شاک احتمال دهد که پیامبر (ص) امام علی (ع) را از باب اینکه داماد و خویشاوند او است، به جانشینی خویش و به عنوان امام برگزیده است؛ یعنی نبی مکرم اسلام (ص)، حضرت علی (ع) را العیاذ باللّه از روی هوای نفس به منزله وصی خویش انتخاب کرده است.

در این صورت، اشکال و شک به نبوت پیامبر برمی‌گردد؛ چنان‌که نعمان بن حارث فهری به نبوت نبی شک کرد و همین شک باعث کشته‌شدنش شد: هنگام نصب حضرت علی (ع) در روز غدیر خم، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، نعمان جلو آمد و از آن حضرت پرسید که این انتخاب از سوی خود ایشان بوده یا به دستور خداوند؛ سپس گفت: اگر به دستور خدا است، از آسمان سنگ بباراند. در همان لحظه از آسمان سنگ آمد و نعمان بن حارث کشته شد (طبرسی، ۱۴۱۵: ۱۰/۱۱۹). پس چنین شکی که مستلزم شک در نبوت و بلکه شک در توحید باشد موجب کفر است (گلپایگانی، ۱۴۱۳: ۲۳۷-۲۳۹).

پی نوشت:

۱. منظور از مخالف در این مقاله، مخالف مذهبی، یعنی اهل سنت، است.

۲. «همانا خداوند باری‌تعالی، علی (ع) را مانند پرچمی در بین خلق قرار داده است؛ پس هر کس وی را شناخت مؤمن و هر کس وی را منکر شود کافر است و هر کس او را از سر جهالت نشناسد، گمراه خواهد بود».

۳. «علی (ع) دری است از درهای بهشت؛ هر کس از آن وارد شود مؤمن و هر کس از آن بیرون رود کافر است و کسی که نه به آن وارد و نه از آن بیرون شود، در گروه کسانی خواهد بود که خداوند برای آنان تصمیم می‌گیرد».

۴. «المفهوم من الأخبار المستفیضه هو کفر المخالف الغیر المستضعف و نصبه و نجاسته».

۵. «هر کس ما را بشناسد مؤمن و هر کس منکر ما شود کافر است و کسی که نه ما را بشناسد و نه منکر شود گمراه خواهد بود؛ تا زمانی که از اطاعتی که خداوند مقرر ساخته، راه هدایت را در پیش گیرد؛ و اگر بر همان گمراهی بمیرد، خداوند برای وی تصمیم خواهد گرفت».

۶. «همانا خداوند علی (ع) را مانند پرچمی در بین مردمان قرار داده است؛ پس هر کس از وی تبعیت کند، مؤمن و هر کس وی را منکر شود کافر و هر کس در امر وی شک کند، مشرک خواهد بود».

۷. «چنین افرادی زمانی مستحق عذاب خواهند بود که پیامبری از جنس خودشان آنان را هدایت کند».

مراجع

قرآن کریم.

ابن بابویه قمی (صدوق)، محمد بن علی (۱۳۹۵). کمال الدین و تمام النعمه، تهران: انتشارات اسلامیه.

ابن بابویه قمی (صدوق)، محمد بن علی (۱۴۰۶). ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم: دار الشریف الرضی.

ابن بابویه قمی (صدوق)، محمد بن علی (۱۴۱۷). الامالی، تهران: مؤسسه بعثت.

اراکی، محمدعلی (۱۴۱۳). کتاب الطهاره، قم: مؤسسه در راه حق.

انصاری، مرتضی (۱۴۱۵). کتاب الطهاره، قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.

بحرانی، یوسف (۱۴۰۵). الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

برقی، احمد بن محمد (۱۳۷۰). المحاسن، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

حر عاملی، محمد بن حسن (بی‌تا). وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

حکیم، سید محسن (۱۴۱۶). مستمسک العروه الوثقی، قم: دار التفسیر.

خویی، سید ابوالقاسم (۱۴۱۸). التنقیح فی شرح العروه الوثقی، قم: لطفی.

راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد (۱۴۲۶). مفردات الفاظ القرآن الکریم، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، قم: انتشارات ذوی‌القربی.

صافی گلپایگانی، علی (۱۴۲۷). ذخیره العقبی فی شرح العروه الوثقی، قم: گنج عرفان.

طبرسی، فضل بن حسن (۱۴۱۵). تفسیر مجمع البیان، لبنان: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۲). الکافی، تهران: انتشارات اسلامی.

گلپایگانی، محمدرضا (۱۴۱۳). نتائج الأفکار فی نجاسه الکفار، قم: دار القرآن الکریم.

مکارم شیرازی، ناصر (۱۴۲۴). کتاب النکاح، قم: انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب (ع)

موسوی خمینی، روح‌اللّه (۱۴۲۱). کتاب الطهاره، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

نجفی، محمد حسن (۱۴۰۴). جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

نویسندگان:

محمد انصاری: دانش‌آموخته دکتری شیعه‌شناسی، دانشگاه ادیان و مذاهب

مهدی فرمانیان: دانشیار گروه مذاهب کلامی، دانشگاه ادیان و مذاهب

پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره ۶

ادامه دارد…

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد