اگر قزاق به کربلا بودی!
– اخبار رسانه ها – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، رضاخان در بدو ظهور، شگرد فریفتن طیف بزرگ مذهبیون را برگزید. اینکه چقدر در این فقره توفیق یافت امر دیگری است، اما به هرروی و تا مدتها، این فقره در
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، رضاخان در بدو ظهور، شگرد فریفتن طیف بزرگ مذهبیون را برگزید. اینکه چقدر در این فقره توفیق یافت امر دیگری است، اما به هرروی و تا مدتها، این فقره در استخدام وی بود. چندوچون این ماجرا داستانی مطول دارد که در مقال ذیل، به بخشی از آن اشارت رفته است. این تحلیل به مناسبت سالمرگ رضاخان به شما تقدیم شده است.
در تمام جوامع دنیا، انگیزههای مذهبی در جریانات اجتماعی تأثیر بسزایی دارند و میتوانند این جریانات را به انزوا بکشند، تقویت کنند یا متوقف سازند. این تأثیر بهویژه در کشورهایی که اعتقادات دینی در آنها ریشهدارتر و قدرتمندتر هستند، بارزتر و قویتر است. به همین دلیل میبینیم که رهبران دینی در اینگونه جوامع توانستهاند حرکتهایی را حتی تا سطح انقلاب و نهضتهای فراگیر اجتماعی پیش ببرند.
مروری بر پیشینه انگیزههای دینی در گستره سیاست ایران
در تاریخ معاصر ایران، حرکتهای برجسته و تأثیرگذاری، چون نهضت تنباکو، نهضت مشروطه و حتی نهضت ملی را شاهد هستیم که نقش دین و علمای دینی در آنها بسیار برجسته است. در دوره رضاخان هم روحانیت، خود را به عنوان یک عامل قوی اجتماعی نشان داد و ما در این فرصت میخواهیم این تأثیرگذاری را به شکلی اجمالی بررسی کنیم.
ابتدا ببینیم رویکرد و نگاه خود رضاخان نسبت به دین چگونه بود؟ آیا رضاخان اصولاً پایبند به دین بود؟ با علمای دینی و روحانیت چه رابطهای داشت؟ برخورد او با تشکلها و انجمنهای دینی چگونه بود؟ واقعیت این است که رضاخان در طول دوران زمامداری، دائماً با روحانیون و احکام دینی و شرعی درتضاد بود، منتها هر زمان این مخالفت خود را به شکلی نشان میداد. او البته در آغاز کار، کاملاً علاقهمند به مذهب مینمود و آن را در مراسم مهم و گوناگون نیز ابراز میکرد. به عنوان نمونه رضاخان در مراسم تاجگذاری خود گفت: «در این هنگام که مراسم تاجگذاری خود را به عمل میآورم، لازم میدانم نیات خود را در اجرای اصلاحات اساسی مملکت خاطرنشان عموم نمایم. اولاً توجه مخصوص من معطوف حفظ اصول دیانت و تشیید مبانی آن بود و بعدها نیز خواهد بود، زیرا یکی از وسایل مؤثر در حفظ وحدت ملی و تقویت روح جامعه ایران را تقویت کامل دیانت میدانم.»
و نیز: «عموم اهالی ایران اعم از مراکز و ولایات بدانند که از تمام مجاهدات و زحماتی که من از بدو امر در حصول مراتب امنیت و تهیه طرق سعادت و عظمت این مملکت متحمل شده بودم، همیشه دو اصل مهم را سرسلسله سایر مکنونات خود قرار دادهام: اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام و تهیه رفاه حال مردم!»
دوران عوامفریبی مذهبی
رضاخان در سالهای اول به قدرت رسیدن یعنی در فاصله ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ از هیچ تمهیدی برای فریب جامعه دینی و روحانیت رویگردان نبود. او در قزاقخانه تکیهای درست کرده و در آنجا مراسم عزاداری عاشورا را برگزار میکرد و پای منبر روضهخوانی مینشست. نعمتالله قاضی در کتاب «علل سقوط حکومت رضاشاه» دراین باره مینویسد: «رضاشاه در محرم سال ۱۳۴۱ هـ. ق، در روز عاشورا، پیشاپیش دستههای سینهزنی قزاقها به راه افتاد، پای خود را برهنه کرد، به سر و کلهاش کاه و گل ریخت و در مراسم شام غریبان، شمع گچی به دست گرفت و به نوحهخوانی پرداخت. او در ماه رمضان برای اینکه دینداری خود را به مردم ثابت کند، روزه گرفت و به همه کارکنان سازمانهای ارتشی و نظامی دستور داد که در انجام احکام و دستورات مذهبی کوشا باشند.» او حتی در ماههای محرم، نوحهای نیز به قزاقان آموزش داده بود بدین شرح:
اگر قزاق به کربلا بودی
حسین تشنه لب تنها نبودی!
البته بعدها که سیاستهای دینستیزانه او در قالبهایی، چون کشف حجاب رخ نمود، عدهای به طنز نوحه فوق را اینگونه بازسرودند:
اگر قزاق به کربلا بودی
چادر را از سر زینب ربودی!
حسین مکی هم در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران، استحکام دیکتاتوری پهلوی» گفته است: رضاخان هر سال در تکیه دولت، مراسم روضهخوانی برگزار میکرد، اما این رسم بهتدریج فراموش شد.
علاوهبر پژوهشگران ایران، مورخین و مستشرقین اروپایی هم در آثارشان به این نکته اشاره کردهاند که رضاخان در سالهای اولیه زمامداری، از تظاهر به دینداری ذرهای فروگذار نکرد. الول ساتن، مستشرق انگلیسی در کتاب «رضاشاه کبیر یا ایران نو» مینویسد: «قانون اساسی کشور با رعایت کامل قوانین اسلامی تدوین و تصویب شده. قوانین عادی کشوری هم طوری تنظیم شدهاند که با مقررات اسلامی مخالفتی نداشته باشند و هر نوع تبلیغات ضداسلام کلاً ممنوع شده است.»
نمایان شدن دیگر روی سکه
در هر حال، رضاخان در سالهای نخست سلطنت خود را مقید به اجرای شعائر میدانست و به دین و عالمان دینی احترام میگذاشت، اما هرچه بر قدرت او افزوده شد، تعارض او با روحانیون و علما بیشتر و التزام به شعائر دینی در او کمتر شد. برخی از افراد خوشبین درباره اقدامات ضددینی او نوشتهاند که او دیگر به تعالیم و شعائر دینی اهمیت چندانی نمیدهد و امور اخلاقی و وظاف ملی و میهنی را مورد توجه بیشتری قرار میدهد. مخصوصاً رژیم رضاشاهی نسبت به امور مذهبی و مسائلی که جنبه خرافی دارند حساسیت بیشتری نشان میدهد. شیعیان ایران حدود ۱۴ میلیون و اهل سنت حدود ۹۰۰ هزار نفر و اکثراً از اهالی ایلات و عشایر هستند. افراد غیرمسلمان از ۱۵۰ هزار نفر بیشتر نیستند. رژیم رضاشاهی قصد دارد حتیالمقدور خرافات را از دین بزداید و به جای آینکه مستقیماً به این اسلام حملهور شود، در تضعیف رابطه مردم نسبت به خرافات تلاش میکند.
رضاخان اولین برخوردهای خود با دین را تحت عنوان زدودن افکار خرافی معرفی کرد تا به این ترتیب وجدان دینی مردم کمتر آسیب ببیند و او بتواند زودتر به اهداف تجددطلبانه خود نزدیک شود. طبق اسناد تاریخی، او گاهی به مخالفت آشکار با دین هم میپرداخت که این رویکرد بیشتر مربوط به سالهای میانی و پایانی حکومت اوست.
روحانیت و سیاست ایران معاصر
روحانیون همواره در تاریخ ایران، در صحنه سیاسی و اجتماعی حضور تأثیرگذار داشتهاند. این حضور از نهضت تنباکو و دوره مشروطه پررنگ و قویتر هم شد. طبق اسناد تاریخی، رابطه رضاخان با روحانیون در ابتدا با احترام و اعتماد متقابل همراه بود، اما این رابطه بهتدریج تیره و تار شد. او گاهی با روحانی خاصی ارتباط برقرار میکرد، اما در برابر روحانیت به عنوان یک تشکل و حوزه علمیه برخورد دیگری داشت. روحانیون هم در قبال او واکنشهای متفاوتی را نشان میدادند که از حمایت تا مخالفت را دربرمیگرفت.
در اواخر دوره قاجار چنان هرجومرجی در ساختارهای اجتماعی به وجود آمده بود که مردم را کاملاً آماده پذیرش استبداد و حاکمیت یک دیکتاتور جدید کرده بود. از زمانی که ساختارهای سنتی در مدیریت اجتماعی فروپاشیدند، معیشت و حیات مردم چنان مورد تهدید و ظلم قرار گرفت که همه آرزو میکردند فرد قدرتمندی بر سر کار بیاید و به این اوضاع آشفته سروسامان بدهد تا حداقل معیشت و امنیت برای مردم فراهم شود. در سالهای کودتا و ماهها بعد از آن چنین اوضاعی در ایران وجود داشت و از امنیت و آرامش خبری نبود. گروههای مختلف اجتماعی با خشونت و بدنام کردن یکدیگر سعی میکردند رقیب را از میدان بیرون کنند. هرجومرج در عرصه فرهنگ و جامعه، کار را به جایی رسانده بود که مردم کاملاً آماده پذیرش حکومت واحد مقتدری بودند که آنها را از این وضعیت فلاکتبار نجات بدهد. حمایت روحانیون از به قدرت رسیدن رضاخان حاصل سرخوردگی آنان از مشروطه و تا حدی تحت تأثیر شرکت دائمی و آشکار رضاخان در مراسم مذهبی و همراهی او با علما بود. اما این خوشبینی و حسننیت چندان دوامی پیدا نکرد و کمکم رابطه بین رضاخان و روحانیت رو به تیرگی نهاد. تاریخ ایران، بهویژه تاریخ معاصر بهخوبی نشان میدهد که مهمترین جنبشها در برابر حکومتها و سلسلههای پادشاهی، حرکتهایی با منشأ دینی بودهاند. ایمان مذهبی و باورهای ریشهدار دینی مردم همواره پتانسیل بالایی برای بسیج تودهای بوده و به عالمان دینی این امکان را داده است که از این ظرفیت برای ایجاد حرکتهای اجتماعی خرد و کلان استفاده کنند.
جنبشهای دینی از جمله تأثیرگذارترین حرکتهای اجتماعی در ایران بوده و به نسبت پایداری و تعصب دینداران، توانستهاند در برابر قدرتهای سیاسی غیردینی دوام بیاورند. جالب اینجاست که این نوع حرکتها مختص ایران هم نیستند و در جوامع دیگر هم حرکتهای تعیینکنندهای با انگیزههای دینی صورت گرفتهاند. در ایران اعتراضات دینی، مقاومت متدینین در برابر حکومتهای استبدادی، سرکوب روحانیون، صدور فتواها و اعلام تحریمها، ترور قدرتمندان و حکام با انگیزههای دینی و… کاملاً نشان میدهد که در عرصه سیاسی- فرهنگی ایران، دین همواره حضور جدی و قوی داشته است.
روحانیت و رضاخان در آغاز کار
طبیعتاً رضاخان هم با توجه به این واقعیت بود که در سالهای نخست زمامداری خود با تظاهر به دینداری قدم به میدان قدرت گذاشت و حتی در بعضی از موارد در تظاهر به متشرع بودن افراط هم کرد. بررسی نیت واقعی رضاخان از اجرای شعائر و اینکه آیا این کارها را از روی ایمان قلبی انجام میداده یا فقط تظاهر میکرده، فرصت مفصلی را میطلبد و مستلزم ارائه اسناد و مدارک معتبر است، اما واقعیت این است که به هر حال شیوه و عملکرد او در این زمینه، در سالهای اول سلطنت، حمایت بخش مهمی از علمای دینی و روحانیون را برای او به دنبال داشت، ولی هرچه تقید او به اجرای احکام دینی کمتر شد، این حمایتها هم رنگ باختند و بهتدریج تبدیل به تضاد و خصومت شدند. همانطور که اشاره شد، رضاخان ابتدا تحت عنوان مبارزه با خرافات دینی، ضدیت خود را با مظاهر دینی آغاز کرد، اما بهتدریج احکام اصلی اسلامی، همچون حجاب را نشانه گرفت و صراحتاً در برابر روحانیون ایستاد. از همین روی بیشترین قضاوتها در باب دینداری رضاخان تحتالشعاع عملکرد او در قبال روحانیون قرار گرفت.
روزنامه «ستاره ایران» درباره رویکرد رضاخان در برابر روحانیون در اوایل دوران زمامداری وی مینویسد که قشون قزاق در میدان مشق چادری برافراشته و تمام افراد قشون و نظامیان در آن مجلس حضور پیدا و وعاظ احکام اسلام را تبلیغ کردند. رئیسالوزرا و اغلب اعضای کابینه و بسیاری از رؤسای دوایر و ادارات در شبهای قدر قرآن به سر میگرفتند و مراسم احیا را به جا میآوردند. رضاخان در انجام اینگونه رفتارها پیگیری عجیبی به خرج داد، به گونهای که علمای نجف برای او تمثال حضرت علی (ع) را فرستادند و او به این مناسبت به وزارت معارف دستور داد جشن بگیرند تا به این ترتیب پایبندی خود به مسائل دینی را نشان بدهد. این رفتارها نشان میدهد که رضاخان به تأثیر عمیق و گسترده مذهب کاملاً واقف بوده و سعی کرده با موقعیتشناسی از آن استفاده کند. به همین دلیل بود که تودههای متوسط جامعه، متدینین و روحانیون صاحبنام از او حمایت کردند. وی که بهخوبی از نقش علما در حرکتهای اجتماعی آگاهی داشت، در برگزاری مراسم مجلس مؤسسان از بعضی از رهبران مذهبی مدد جست. وی با تیزبینی به هر منصبی که دست مییافت، رندانه به رهبران مذهبی اظهار ارادت و آنان را احترام میکرد و هرچند قبول توصیههایشان برای او سنگین و دشوار بود، اما سعی میکرد به بعضی از آنها عمل کند.
روحانیت و رضاخان در دوران رویارویی
رضاخان حتی بعد از اینکه زمام امور را هم در دست گرفت، تا مدتها رابطه خود را با رهبران مذهبی، بهخصوص آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم و مرجع بزرگ دوران و رهبر مذهبی شیعیان -که بسیار مقتدر، خردمند و بانفوذ بود- حفظ کرد و بین آنها پیوند صمیمانهای وجود داشت و رضاخان سعی میکرد از این حمایت در جهت حل مشکلاتی که با آنها روبهرو میشد استفاده کند. البته این وضعیت مربوط به اوایل دوران حکومت رضاشاه است و مشروعیت حکومت او اساساً با حمایت و پشتیبانی نیروهای مذهبی به دست آمده بود. اما هنوز بیش از دو سال نگذشته بود که اولین رویاروییهای رضاخان با روحانیون آغاز شد. موضوع از این قرار بود که همسر رضاخان، همراه با چند تن از زنان دربار برای مراسم سال نو به حرم حضرت معصومه (س) رفت، اما رعایت حجاب اسلامی را نکرد. حاج شیخ محمدتقی بافقی، مباشر و کارگزار مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، رعایت حجاب را به آنان گوشزد میکند. خبر به رضاشاه میرسد و او بلافاصله از تهران به طرف قم حرکت میکند و دستور میدهد شیخ بافقی را دستگیر کنند و او را بهشدت تازیانه میزند و به زندان نظمیه تهران میفرستد.
این حرکت که نخستین برخورد تند و آشکار رضاخان با روحانیت است، علما و مذهبیون قم را به اعتراض وامیدارد. حاج شیخ عبدالکریم حائری که میداند رضاشاه این اعتراضات را دستاویزی برای تعطیلی حوزه علمیه قم خواهد کرد، هر جور صحبتی را در مورد اتفاق روی داده، حرام اعلام میکند.
این واقعه با فتوای آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری ظاهراً مسکوت ماند، اما از همین جا بذر نفرت مذهبیون و روحانیون از رضاخان در دل آنها کاشته شد و از آن پس رضاخان همزمان با سرکوب رؤسای ایلات و عشایر، به سرکوب نیروهای مذهبی پرداخت و سعی کرد به هر نحو ممکن، آنان را از صحنههای سیاسی دور نگه دارد. یکی از اقداماتی که رضاخان در جهت تحدید اختیارات و مسئولیتهای روحانیت انجام داد، تشکیل اوقاف و ارجاع بخش اعظمی از امور مالیای که مردم برای انجام آنها به روحانیون مراجعه میکردند، به این نهاد بود.
اوجگیری رویارویی
اعزام اجباری طلاب برای سربازی دومین اقدامی بود که اعتراض روحانیون را به همراه داشت، مخصوصاً که شایعههای زیادی درباره فساد محیط ارتش و افسران ارتش رضاشاهی وجود داشت. رضاشاه پس از سفر به ترکیه و مشاهده اقدامات تجددمآبانه آتاتورک، در مراجعت به ایران تلاش کرد با الهام از آن الگوها یکسری اقدامات ضددینی را انجام بدهد. یکی از این اقدامات قانون کشف حجاب بود که رابطه شاه و مذهبیون را به خشونت کشاند. واقعه مسجد گوهرشاد اوج اعتراض به این قانون و سرکوب وحشیانه قوای حکومتی بود.
درمجموع، روحانیون با وجود محیط پر از ارعاب و فشاری که رضاخان ایجاد کرده بود، در برابر سیاستهای او ایستادگی کردند. این اعتراضات گاهی موجب میگردیدند که رضاخان در سیاستهای تند خود تعدیلی به وجود بیاورد. ازجمله در سالهای پایانی زمامداری رضاخان، قانون کشف حجاب بهشدت سالهای قبل صورت نمیگرفت، زیرا رضاخان به این نتیجه رسیده بود که در برابر مقاومت اجتماعی روحانیون، توان لازم را ندارد و تبعید و زندانی کردن روحانیون، آنان را از مقاومت و اعتراض بازنمیدارد.
رضاخان نه تنها با روحانیون که با تشکیل هر نوع انجمن دینیای هم مخالف بود و به آنها اعتماد نداشت و اجتماعات آموزشهای دینی را کانون نفوذ بیگانگان میدانست. او میدید که بهرغم سرکوب روحانیون، آنها همچنان با ساختاری منسجم، اهداف خود را پیش میبرند، اما از چندوچون این فرآیند سردرنمیآورد که چگونه تبلیغات دینی تا دورترین روستاها هم گسترش یافتهاند. غافل از اینکه روحانیون معتقد به مبارزه با ظلم و جور، در طول تاریخ راههای مبارزه با حکام را آموخته و به نسلهای بعدی منتقل کردهاند. امام خمینی رهبر کبیر انقلاب در اثر «کشفالاسرار» درباره علل تخاصم رضاخان با روحانیت، کلامی روشنگر دارد که ذکر آن در ختام سخن آموزنده و عبرتآمیز تواند بود:
«در این ۲۰ سال که به درست دوره اختناق ایران و دین به شمار میرفت، همه دیدید و دیدیم که بالاترین هدف رضاخان علما بودند و آنقدر که او با آنها بد بود با دیگران نبود، چون میدانست اگر گلوی اینها را بهسختی فشار ندهد و زبان آنها را در هر گوشه با زور سرنیزه نبندد، تنها کسی که با مقاصد مسموم او طرفیت کند و با رویههایی که میخواست برخلاف نفع مملکت و صلاح دین اتخاذ کند مخالفت نماید، آنها هستند و زمامداران آن روز یا نوکرهای خاص او بودند و با مقاصد او همراه بودند یا ضعیفالنفس و ترسو بودند و با یک هو از میدان درمیرفتند. او با مرحوم مدرس روزگاری گذراند و تماس خصوصی داشت و فهمید که با هیچ چیز نمیتوان او را قانع کرد؛ نه با تطمیع و نه با تهدید و نه با قوّه منطق؛ از او حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خود را برای اجرا کردن نقشههای اربابهای خود فهمید.»
منبع: روزنامه جوان
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰