عشق من فیزیک، اما قرآن همه چیز من است
روز دختر بهانه خوبی است که بگردیم و به سراغ دختران شهر برویم که آرام و بدون هیاهو به مسیر فعالیت خود، توامان در علم و قرآن ادامه میدهند و نه تنها خود فردی موفق هستند، بلکه دیگرانی را هم تشویق به حضور و تنفس در فضای قرآنی میکنند. فرشته اسماعیلزاده نوغانی، دانشجوی سال ششم
روز دختر بهانه خوبی است که بگردیم و به سراغ دختران شهر برویم که آرام و بدون هیاهو به مسیر فعالیت خود، توامان در علم و قرآن ادامه میدهند و نه تنها خود فردی موفق هستند، بلکه دیگرانی را هم تشویق به حضور و تنفس در فضای قرآنی میکنند. فرشته اسماعیلزاده نوغانی، دانشجوی سال ششم دکتری فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف است که تا یکی دو ماه دیگر رساله دکتری خود را دفاع میکند. اصالتاً مشهدی است و یکی از هزاران دختر شهر است که با وجود تمام دغدغههای دنیای دخترانهاش، ۱۱ سال به طور متناوب در شریف فیزیک خوانده و حالا به انتهای دوره تحصیلی خود رسیده، اما میگوید اگر قرار باشد پس از فراغت تحصیل بین فیزیک و قرآن یکی را برای ادامه فعالیت انتخاب کنم، آن یکی قطعاً قرآن است. گفتوگوی ایکنا با این دانشجوی دختر حافظ قرآن را در ادامه میخوانید.
وارد لیسانس که شدم، هر که از من میپرسید رشتهات چیه؟ میگفتم «عشق من فیزیک». در رشتههای علوم پایه بین ریاضی و فیزیک و شیمی، تفاوتهایی وجود دارد؛ ریاضی خیلی انتزاعیتر است، در شیمی با آزمایشگاهی سر و کار دارید و فیزیک با دنیای و فضای بیرونی ارتباط بیشتری دارد. اولین چیزی که مرا جذب فیزیک کرد، توصیف قوانین ساده دنیا به وسیله این علم بود، از به حرکت افتادن توپ تا بزرگترین اتفاقات، حرکات پیچیده نیست و با کمک فیزیک به آسانی توصیف میشوند. این علم سطح عمیقتری نسبت به علوم مهندسی داراست و نیاز به تفکر بیشتری دارد. فیزیک، جذابیت رشته مهندسی را ندارد، اما اکثریت دانشجویانی که وارد این رشته میشوند، با عشق ادامه میدهند. بازار کار رشتههای مهندسی را ندارد، اما زیباست.
حوزه کاری و شغلی رشته فیزیک چطور است؟
یکی از زمینههای شغلی این رشته هیئت علمی شدن است که به طور خاص برای تهران شرایط به شدت اشباع شده و حتی با وجود رزومه علمی خوب، کمتر کسی میتواند با اطمینان، به هیئت علمی شدن به عنوان شغل آینده فکر کند. دیگر مراکز مانند مراکز تحقیقاتیای که بخواهند از فارغ التحصیلان فیزیک استفاده کنند هم دامنه محدودتری دارد. این رشته یک سری کاربردهای خیلی خاص هم در حوزههای لیزر و انرژی اتمی میتواند داشته باشد. در کنار همه اینها تدریس در مدارس هم میتواند شغل آینده یک فارغالتحصیل رشته فیزیک باشد، که البته با هر سطحی از فیزیک تدریس در مدارس امکانپذیر است.
کاری که اغلب فارغ التحصیلان فیزیک پس از اتمام تحصیل در مقطع دکتری انجام میدهند، این است که بروند پستداک (پسادکتری) بخوانند، به این معنا که یک یا دو سال همراه با استادی روی پروژهای کار میکنند و تنها تفاوت آن با فعالیتهای پژوهشی در دانشگاه این است که حقوق دارد. پستداک شغل نیست و موقت و پروژهمحور است و افراد برای مراکز مختلف کار میکنند. اکنون شرایط به گونهای است که گویی این مرحله هم به مراحل تحصیل علاوه بر دکتری افزوده شده و هر که میخواهد عضو هیئت علمی دانشگاهی شود، باید حتماً این دورهها را گذرانده باشد.
شما بعد از فراغت از تحصیل میخواهید در چه حیطهای فعالیت کنید؟
من بعد از این همه سال تحصیل، به این نتیجه رسیدهام که انسان اول باید بداند در زندگی میخواهد چه کار کند و به کجا برسد و بعد مقدمات و لوازم آن را فراهم کند. شاید ۱۸ سالگی برای این کار سن کمی باشد، اینکه بدانی در آینده به کجا میخواهی برسی و نیاز است از چه مسیری حرکت کنی، ما این کار را نکردیم. برای همین در حال حاضر هیچ تعصب خاصی ندارم که اگر دکتری را تمام کردم، حتماً در این زمینه فعالیت کنم، اگر شرایط برای کار در حوزه فیزیک مهیا شد که چه بهتر، اما اگر نشد هم معتقدم این همه سال درس خواندن باید به من طرز تفکر یاد میداده که همین اتفاق افتاده است. یعنی اگر تصمیم به انجام و شروع کاری گرفتم بتوانم آن را انجام دهم و از عهده کار بر بیایم. اگر خواستم بعد از تحصیل فعالیتم در حیطه قرآن که علاقهمندی خود من نیز هست را ادامه دهم، بتوانم و یا اگر قصد انجام مطالعات دیگری را داشتم هم بتوانم از عهدهاش بر بیایم.
در فضای دانشجویی به فعالیت قرآنی هم میپرداختید؟ چه فعالیتهایی؟
فعالیت قرآنیام در فضای دانشجویی نبود. از دوران راهنمایی و دبیرستان علاقهمند به حفظ قرآن بودم و حتی در مسابقات قرآن رشته حفظ هم شرکت میکردم. در همان دوران حدود ۶ جزء از قرآن را حفظ کردم و همزمان مصادف شد با ورودم به دانشگاه. دلم میخواست در دانشگاه دورههای حفظ یکساله و دو ساله شرکت کنم، بعد گفتم از سال اول حتماً حفظ را شروع میکنم و ادامه میدهم، سال اول تمام شد، سال دوم تمام شد تا اینکه متوجه شدم سالها گذشته و زمان زیادی را از دست دادهام، حتی به برخی مراکز آموزش حفظ قرآن سر زدم و بعضاً شرایطی داشتند که من هیچکدام را دارا نبودم، اینکه شاغل و محصل نباشی که خوب من هم ۱۱ سالی است محصلم. حدود سه سال پیش متوجه برگزاری یکسری کلاسهای حفظ در دانشگاه شدم که استاد خوبی هم داشت، از این کلاس خوشم آمد، اما مدتی که گذشت کلاس تعطیل شد، اگر چه من همچنان به حفظ قرآن آن هم بدون استاد ادامه میدادم. طبق برنامه استاد همین کلاس پیش میرفتم، اما یک زمانی، احساس کردم روش حفظم آنگونه که باید مطلوب نیست و شک کردم نکند روشی که حفظ را با آن ادامه میدهم جوابگو نیست و اشتباه است، چون هر چه جلوتر میرفتم و جزءهای بیشتری را حفظ میکردم، تسلطی روی سورهها و آیات گذشته نداشتم.
از چند دوست دانشگاهی که حافظ قرآن بودند، پرسیدم آیا برای ادامه حفظ باید استاد داشته باشیم یا بدون استاد هم میشود؟ گفتند؛ بهتر است داشته باشی، چون که پروسه حفظ قرآن طولانی است و اگر به روش درست ادامه ندهی، خستهکننده میشود. از طریق همین دوستان استادی به من معرفی شد که از شهریور سال ۹۶ در کلاسهای ایشان شرکت کردم و تا بهمن ۹۷ حدود ۲۰ جزء قرآن را حفظ کردم. بعد از آن هم تمرکزم باید روی رساله دکتری میبود و من نگران دفاع رساله بودم و به همین دلیل از آن زمان تا کنون ادامه مسیر حفظ قرآن را متوقف کردم. در این کلاسها در کنار حفظ، تفسیر، مفردات، و حتی ادب و اخلاق زندگی آموختیم.
با وجود حجم زیاد درس و پروژههای دانشگاهی در کنار برنامه حفظ روزانه قرآن اذیت نمیشدید؟
برنامه حفظ قرآن مستلزم زمان و انرژی زیاد است، اما برای من تجربه فوقالعاده خوبی بود. از مدت زمانی که کلاس را نرفتهام فضا برایم سخت و سنگین است. از بعد از شرکت در این کلاسها و وقفهای که از بهمنماه برای حفظ قرآنم ایجاد شده، متوجه شدهام که قرآن مانند بسیاری از کارهای دیگر، اینطور نیست که هر زمان اراده کردیم، به سمت آن خواهیم رفت، باید توفیق آن از جانب خداوند برای ما حاصل شود و اگر این توفیق آمد و آن را از دست دادیم، معلوم نیست بار دیگر و در چه زمانی این توفیق به سراغمان بیاید. همهاش افسوس میخورم چرا حفظ قرآن را زودتر شروع نکردم. فهمیدهام زندگیای که بدون قرآن بگذرد، هیچ ارزشی ندارد.
حفظ قرآن چه مراحلی دارد؟
مرحله اول این است که یاد بگیریم قرآن را درست تلاوت کنیم، مرحله دوم این است که ترجمه تحتاللفظی آن را بفهمیم و مرحله سوم این است که اگر کسی علاقه داشته باشد آیات را حفظ کند. اینکه بر روی حفظ قرآن تأکیدات زیادی میشود و رهبری میفرمایند باید ۱۰ میلیون حافظ قرآن داشته باشیم، به این دلیل است که یک حافظ در کنار تمام ارزشهایی که جامعه برای او قائل است، در صورت بروز هر خطایی خود را مذمت کند، حفظ قرآن به صورت ناخوادآگاه باعث انس با مفاهیم آن میشود و نهایت امر این است که انسان از خواندن قرآن، به عمل به قرآن میرسد. اما عمل به قرآن چگونه رخ میدهد؟ اول این است که کلامالله را بخوانید، خواندن مقدمه تأمل و تفکر است و تفکر مقدمه عمل است. تا این زنجیره وجود نداشته باشد، نمیتوان مدعی بود که با خواندن قرآن میتوان به عمل رسید.
تأمل و تفکر بر آیات قرآن زمانی بیشتر میشود که بیشتر خوانده شود و زمانی خوانده میشود که شما خود را مجبور به انس با قرآن کنید. شما در حفظ قرآن، در تماس دائمی با قرآن هستید و تفاوت آن با تدبر در این است که انس بیشتر میشود و تنها دغدغه شما قرآن میشود و همه امورات حول محور قرآن قرار میگیرد. این شیرین است که وقتی انسان راه میرود به جای مرور تیتراژ یک سریال، آیات قرآن را زمزمه کند. همه اینها باعث میشود توقع انسان از خودش بالاتر برود. بارها شده در مترو، اتوبوس و مکانهای عمومی، قرآن جیبی کوچکی برای مرور آیات دستم بوده و افرادی که دور و برم بودهاند، گفتهاند: «التماس دعا»، این یعنی خوشبختانه مردم از قرآنخوانان و حافظان، توقع دیگری دارند. وقتی حافظ قرآن میشوید یک ترس همراه با عملی به وجود میآید که از منِ حافظ قرآن توقعاتی وجود دارد و آنجاست که بررسی میکنید؛ من کجا هستم؟
به دنبال اینکه ارتباطی بین فیزیک و قرآن برقرار کنید، رفتید؟
پاسخهای زیادی میتوان برای این سؤال متصور شد، سادهترین آن این است که مهمترین کار فیزیک؛ پیدا کردن نظم است و قاعدتاً کسی که به دنبال نظم در جهان است، به وجود کسی که نظم را حاکم کرده، پی میبرد. اگر چه من حفظ قرآن را به دلیل علاقه شخصیام به قرآن انتخاب کردم. معتقدم ما کلام خدا را یاد میگیریم تا به آن عمل کنیم. راستش را بخواهید خیلی دنبال این نبودم که این دو حوزه را به هم بچسبانم. فیزیک میخوانم و میدانم قاعده فیزیک در جهان چیزهایی است که البته علمی است. اما یک چیز را میدانم که منتج از قرآن است و آن اینکه علم باید به انسان کمک کند بندگی و تواضع او بیشتر شود. انسان، در هر سطح علمی، وقتی با قرآن زندگی میکند، کیفیت زندگیاش بیشتر میشود. قرآن روی انسان تأثیر میگذارد. قرآن را باید یاد بگیریم، چرا که تنها چیزی که از خدا داریم قرآن و اهلبیت(ع) است. قرآن همه چیز انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.
دامنه تأثیرگذاری رفتن شما به سمت حفظ قرآن، در میان همکلاسیها و فیزیکخوانان چطور بود؟
اتفاقاً چند تا از دوستان را تشویق به این کار کردم و آنها هم در کلاس حفظ شرکت کردند. اول راه هستیم، اینکه قرآن را بخوانیم و بفهمیم چه ارتباطی بین آیات است و هر آیه به ما چه میگوید، جای کار دارد. برای فهم هر کدام از آیات حتی اگر تا پایان عمرمان هم وقت بگذاریم، باز هم کم است. حیف است، آدم باید هر جایی که هست، از فرصتها برای فهم و درک آیات قرآن استفاده کند. جالب است بدانید وقتی کلاس حفظ را شروع کردم، دیدم افراد از طیفهای مختلف در کلاس حضور دارند. من همیشه فکر میکردم آدمی وقتی به ۵۰ سالگی میرسد دیگر توانی برای یادگیری و حفظ قرآن ندارد، اما این افراد با تمام مشغلههایشان در کلاس حضور داشتند. هر فردی در هر جایگاهی، با هر شغلی، با هر زمان کاری که دارد، حیف است به قرآن نپردازد و اوقات فراغت خود را به کاری غیر از مرور قرآن بگذراند.
الان که بیشتر جوانان ویژهتر قشر دانشجو، ترجیح میدهند اوقات فراغت خود را با تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی، فعالیت در شبکههای اجتماعی که کم هم نیستند و هر کدام ساعتها وقت آدم را میگیرند، بگذارنند، شما علاقهای به اینها ندارید؟
من میگویم همه اینها اشکالی ندارد، اما کسی که برود محیط انس با قرآن را تجربه کند، مطمئنم لذت تنفس در فضای قرآن آنقدر برای او زیاد است که بعد از آن، حضور در این فضا را به همه روزمرگیها ترجیح میدهد. امکان ندارد کسی را پیدا کنید که در این فضا بوده باشد و بگوید خسته شدهام، روحیهام را از دست دادهام و …، قرآن شادیآور است.
در طول دوران تحصیل و در فضای فرهنگی حاکم در دانشگاهها که اغلب قرآنی هم نیست، منزوی نشدید؟
این جمعها و جوها بیشتر در دوره لیسانس نمود دارد و البته کمی هم در فوق لیسانس، اما در دکتری خوشبختانه این مسائل اهمیتی ندارد. قطعاً علایق آدمها از یک جایی شکل میگیرد و اگر به عمق وجود آن کسی هم که علاقهای به قرآن ندارد، قرآن عرضه شود و آن را درک کند، خواهید دید که چقدر به قرآن علاقهمند میشود. من وقتی وارد دانشگاه شدم با اینکه حافظ چند جزء قرآن بودم، اما ۱۰ سال طول کشید تا در مسیر ادامه حفظ قرآن قرار بگیرم و یعنی این ۱۰ سال مثل بقیه آدمها زندگی میکردم و تفریحات معمولی داشتم. اما وقتی توفیق حاصل شد و وارد فضای قرآن شدم، دیدم چقدر کار با قرآن، تفریح خوبی است. در طول این یکسالونیم که بر روی حفظ قرآن تمرکز کرده بودم، قرآن همه چیز من شده بود و خوشحال بودم که وقتم را در مسیر حفظ قرآن میگذراندم، هنگام ظرف شستن، پشت فرمان ماشین، قرآن را مرور میکردم، قرآن همیشه دستم بود. گفتید فیزیک نظم را به خوبی به نمایش میگذارد، نظم در قرآن شما را بیشتر به وجد آورد یا قوانین حاصل از فیزیک؟ و قاعدتاً با وجود این دو علم باید از منظمترین افراد باشید، نه؟
امیرالمومنین (ع) میفرمایند: «اوصیکُم بِتَقْوَی اللّه وَ نَظمِ اَمْرِکُم»، اگر میخواهید تقوا داشته باشید، باید نظم هم در کارهایتان وجود داشته باشد. یعنی یک آدم مسلمان معمولی، باید آدم منظمی باشد حتی اگر ارتباطی با قرآن نداشته باشد و حتی اگر فیزیک نخوانده باشد. فیزیک جالب و قشنگ است. نظم در قرآن مطمئنا مرا بیشتر به وجد آورد، برای همین همیشه گفته ام اگر درسم تمام شود، ممکن است فعالیت من تا پایان عمر قرآنی باشد، اما لزوماً فعالیتم در حوزه فیزیک نیست.
بر خلاف تصور همه، جامعه ما قرآنی است، اما با این حال به شدت با کمبود معلم قرآن خوب مواجهیم. نباید بگوییم معلم نقش مهمی ندارد و خود فرد مهم است، معلم نقش محوری در یادگیری و تسلط و پایبندی در مسیر قرآن، حفظ و یادگیری آن دارد. پتانسیلهای خوبی داریم، اما در این مورد جای کار داریم. حفظ قرآن در ابتدا سخت است و اگر پشت آن را نگیریم، روند کار ممکن است مختل شود. کلاس و ارتباط بین استاد و شاگرد اگر به گونهای باشد که قرآنآموز به عشق معلم خود هر چه میگوید گوش فرا دهد.
یکی از محورها و از جمله ویژگیها در بحث دانشگاه اسلامی، تأکید بر علوم کارآمد است، فیزیک به چه درد ما میخورد؟
اکثر پروژههای بنیادی و کاربردی در کشور، از علم فیزیک که پایه است استفاده میکند. در قضیه همین پهپاد آمریکایی که ساقط شد دانش فیزیک نقش مهمی داشت. در مرزبانی کشور و تعیین خطوط مرزی و محافظت از آن هم علم فیزیک ایفای نقش میکند. محافظت از مرزهای سرزمینی در زندگی مردم تأثیر غیرمستقیم دارد، بنابراین تأثیر فیزیک در زندگی مردم به مستقیمی تأثیر پزشکی، دندانپزشکی و … نیست، این علوم خیلی واضح با مردم سر و کار دارند، اما از علم فیزیک در اموراتی از جمله ساختوسازها تا حتی مسائل امنیتی استفاده میشود. اگر چه در کشور ما، هنوز به این دیدگاه نرسیدهایم که از علوم پایه در پیشبرد فعالیتها چطور استفاده کنیم، و اکثراً ترجیح به استفاده از دانش فنی مهندسیها است، حال آنکه علوم پایه اثرات غیرمستقیم و بلندمدت دارد.
چرا بعضاً دانشجویان علوم پایه علاقهمند میشوند به تغییر گرایش و ادامه تحصیل در رشتههای علوم انسانی؟
در طول این ۱۱ سالی که در این دانشگاه بودهام، خیلی از دانشجویان فیزیک و هم دورهایهای ما بعد از لیسانس گرایش به علوم انسانی پیدا کردند و از فلسفه علم شریف گرفته تا رفتن به دانشکدههای علوم انسانی دانشگاه تهران، مسیر خود را تغییر دادهاند. در فیزیک برای هر مسئله یک تعریف دقیق همراه با جزئینگری زیاد اقدام به حل مسئله میکنند، اما در علوم انسانی ما نقطه خلاف این را دیدهایم، مباحث سیال و کلیتر است و کسی که از علوم پایه وارد این مباحث میشود یک مقدار اذیت خواهد شد. اما این نگاه جزئینگرانه علوم پایهایها بعدها باعث میشود که در علوم انسانی موفق باشند، چرا که مسئله را دقیقتر میبینند.
اگر چه من معتقدم، ما چه فیزیک بخوانیم و چه هر رشته دیگری، باید آن علم به ما نحوه تفکر کردن یاد بدهد. علوم انسانی به طور خاصتر محل بروز و ظهور متفکران است و اینکه در چطور فکر میکنیم، در علوم انسانی بیشتر خود را نشان میدهد. همهچیز بر پایه روش تفکر است و مهمترین چیزی که به دانشجو در این علوم باید آموزش داده شود، این است که چطور فکر کند. تفکری که در زندگی فرد هم کاربرد داشته باشد.
یکی از بحثهای این روزهای دنیای دخترانه، بحث عفاف و حجاب است، برخی افراد هم هستند که در شبکههای اجتماعی مدام میخواهند اینطور وانمود کنند که دو قشر با حجابهای متفاوت در کشور، با یکدیگر مشکل دارند (اگر چه در واقعیت اینگونه نیست). کمتوجهی به این بحث و نمود آثار آن بهطور خاص در فضای علمی و دانشگاهی کشور، ناشی از نبود چه عناصری است؟
اینکه مفهوم حیا در سطح جامعه کمرنگتر شده را باید بپذیریم. کمرنگ شدن حیا، چه در مورد کسی که پوشش کامل دارد و چه در مورد آن دسته افرادی که پوشش برای آنها اهمیت چندانی ندارد، رخ داده و باید ببینیم این عدم حیا از کجا آمد؟ فضای مجازی قبح عمل را شکست. در همین فضا و در زمانهای نه چندان دوری، اگر یک نفر عکس بیحجاب از خود منتشر میکرد، حتی در مورد آن کسی که اعتقادی به حجاب نداشت، خیلی عجیب بود. متأسفانه قبح این مسئله از جایی به بعد شکسته و این مسئله رایج شد. خیلی ریشهایتر باید به مسئله حیا توجه کرد. پوشش ناشی از طرز تفکر افراد است، اما به عقیده من ما آدمها اگر در این زمینه بخواهیم منطقی برخورد کنیم، بیشتر باید روی مفهوم حیا کار کنیم، متأسفانه حیا در قشر چادریها هم کمرنگتر شده است. اگر یک آدمی با هر نوع پوششی حیا داشته باشد، مطمئناً به سمت رعایت حجاب و حتی چادر هم میرود.
اگر در بحث عفاف و حجاب، تأکید بر روی عبودیت باشد، خیلی از مشکلات حل میشود. اینکه ببینیم خدا چه میگوید، او چه چیزی را برای ما میپسندد. توضیح دادن برای برخی افراد با دلایل منطقی ممکن است جواب دهد، اما برای بسیاری افراد باید خودشان به این برسند که خدایا تو چه چیزی را برای من میپسندی؟ همه درگیریها در این مسئله با همین نگاه حل میشود که خدایا الان تو چه میگویی؟ من چه کار کنم؟
قرآن در زندگی نباشد، خدا هم نیست. چرا خدا در قرآن عباراتی را مانند تذکر، اذکار؛ یادآوری کن را تکرار میکند؟ چون ما آدمها فراموشکار هستیم، ممکن است بدانیم احسان به پدر و مادر خوب است، اما اگر برای خودمان مدام یادآوری نکنیم، صدایمان بالا میرود، بیاحترامی میکنیم. باید با عبادت عاشق خدا شویم، اگر محوریت خدا باشد، حیا میآید، چون این خصلت در فطرت همه نهفته است. خدا اگر در زندگی نباشد، حیا هم کمتر میشود، به تنش بر میخوریم و اگر اتفاقی بیفتد که به زعم خدا نادرست است، آن لحظه نمیدانیم چه تصمیمی باید بگیریم و چه اقدامی انجام بدهیم. قشر دانشجو هم جزئی از این جریان است، این چالشها هم برای این است که ما بلد نیستیم با هم حرف بزنیم.
شرایط روزبهروز به نحوی پیش میرود که باید با هوشمندی بیشتری عمل کنیم، در فضای دانشجویی باید کیّستر باشیم، اتفاقاتی که در حوزه مسائل فرهنگی در دانشگاه میافتد متفاوت از دیگر جایگاهها است. در برخورد با این اتفاقات باید ظرافت عمل بیشتری داشته باشیم و این را متأسفانه نداریم، چون تقوا نداریم.
گفتوگو از مریم روزبهانی
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰