سخنرانی تکاندهنده آقامجتبی تهرانی در شب قدر
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در شب قدر سوم در سیزدهم بهمن ۱۳۷۵، حاج آقا مجتبی برخلاف رویه شبهای قدر، موضوعی غیر توبه و دعا و … مطرح کرد و بحث، مانند روال چهارشنبه شبهای سال بود. موضوع آن بحث هم
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در شب قدر سوم در سیزدهم بهمن ۱۳۷۵، حاج آقا مجتبی برخلاف رویه شبهای قدر، موضوعی غیر توبه و دعا و … مطرح کرد و بحث، مانند روال چهارشنبه شبهای سال بود. موضوع آن بحث هم «آداب مهمانداری و ضیافت در اسلام» بود. بحث با مثالهای زیادی از روایات معصومین (ع) همراه بود، اما در انتهای بحث و قبل از ذکر مصیبت، موضوع، شفافیت و معنای دیگری گرفت به گونهای که حلاوت آن جلسه هنوز که هنوز است با کسانی که آن شب در آنجا بودند، همراه است. آنچه امشب نظر مرا جلب کرد، این بود که ما در اسلام، آداب زیاد و احکامی داریم که نمیخواهم وارد آنها بشوم. یکی از این آداب، «ادب ضیافت» و روش رفتاری در باب مهمانداری است. ما درباره «ضیافت» و «مهمانداری» روایات بسیار داریم. یک دسته از روایات، جنبه عمومی دارد، یعنی نسبت به اصل مهمانداری و پذیرایی انسان از مهمان به طور مطلق است. یک دسته از روایات هم، خصوصیات مهمانداری را مطرح میکنند.
از جمله روایاتی که این موضوع را به طور مطلق مطرح میکند، روایتی است از امام صادق «صلوات الله علیه» که حضرت میفرمایند: مکارم (آن چیزهای پسندیده از نظر روش رفتاری)، ده چیز است. بعد میفرماید اولش: أحَدُها اِقراءُ الضّیف. «اقراء» یعنی «خوب پذیرایی کردن» از مهمان. این را به طور مطلق میفرمایند، اما چگونگی درش نیست.
در روایت دیگری هست از امام صادق «صلوات الله علیه» که در آنجا همین «اقراء الضیف» را مطرح میفرمایند. بعد میفرمایند: وَ أقراءُ الضّیف واجباتٌ فی السُنَّه. یعنی خوب پذیرایی کردن از مهمان در روش رفتاری پیغمبر اکرم چیزی حتمی بوده است.
بعد یک دسته روایات داریم که خصوصیاتش را مطرح میکند. من یکی دو خصوصیتش را عرض میکنم تا بعد وارد مطلب اصلی بشوم.
اول: ما روایاتی داریم که در آنها، از نظر خصوصیت مهمانداری، مطرح میکند که وقتی مهمان بر انسان وارد میشود و انسان میخواهد پذیرایی کند، از او سؤال نکند که مثلاً چه خوردهای؟ سؤال کند که چه میل داری؟ امثال این حرفها. بلکه به تعبیر ما آنچه را که در توان دارد برای مهمانش بیاورد. یک دسته از روایات، این معنا را مطرح میکند. من یک بخشش را میخوانم:
از امام صادق «صلوات الله علیه» است، حضرت فرمود: لا تَقُل لِاَخیکَ اِذا دَخَلَ عَلَیک (به برادر مؤمنت آنگاه که بر تو وارد شد، نگو) أکَلْتَ الیَومَ شَیئاً؟ (امروز چیزی خوردهای یا نه؟) وَ لکنْ قَرِّب اِلیهِ ما عِندَک. (یعنی بیاور برایش آنچه در اختیار داری)، فَاِنَّ الجَوادَ کُلُّ الجَواد مَنْ بَذَلَ ما عِندَهُ. (شخص سخی، اهل جود، روشش این است که آنچه را که در اختیار دارد، بذل میکند به مهمانش).
یک دسته از روایات ـ روایات متعدد هم هست ـ. مضمونش این است که مهمان که بر انسان وارد میشود و انسان که میخواهد از او پذیرایی کند، اصرار به او بکند که از آنچه که برایش آورده مصرف کند. حتی در روایات متعدد داریم یکی از نشانههایی را که انسان میتواند کشف کند مهمان، میزبانش را دوست دارد، این است که هر چه بیشتر مصرف کند، کاشف از این است که بیشتر به میزبانش علاقهمند است.
من این را در روایات متعدده دیدم. تعبیرات عجیبی درش بود. در یک روایتی دیدم که امام صادق «صلوات الله علیه»، میخواستند به یک سفری بروند. همان هنگام مهمان بر ایشان وارد شد. حضرت تأمل کردند، پذیرایی کردند. بعد، مهمانها، چون دیدند حضرت در آستانه سفر است، به اصطلاح یک مقدار در غذا خوردن و امثال اینها کوتاه آمدند. حضرت گفتند: نمیشود و اصرار کردند. یک مقدار دیگر مصرف کردند، باز گفتند: نمیشود و شروع کردند اصرار کردن به اینکه از غذاها مصرف کنند.
روایت از امام صادق «صلوات الله علیه» است. هشام بن سالم نقل میکند که حضرت به شخصی فرمودند: که: أما عَلِمْتَ أنَّهُ یُعرَفُ الرَّجُلِ أخاهُ (آیا این را نمیدانی که شناسایی میشود دوستی رجل نسبت به برادرش) بِکَثرَهِ أکْلِهِ عِندَهُ؟ (به اینکه وقتی پیش او هست، زیاد مصرف کند از آنچه برای او آورده؟)
در آداب مهمانی ما خیلی روایات داریم. مِن جمله، یک روایتی است از موسی بن جعفر «صلوات الله علیه» که مهمانهایی برایشان وارد شده بودند. بعد خواستند از منزل حضرت بیرون بروند. اینها به اصطلاح ما میخواستند توشههایی که همراه داشتند را، اینها را ببرند. دیدند حضرت، اصلاً به غلامانش دستور نمیدهد که کمک کنند به اینها. رو کردند به حضرت، عرض کردند که چه میشود شما به این غلامهایتان بگویید که ما را کمک کنند؟ حضرت فرمودند: برای اینکه شما میخواهید بروید. من در رفتن شما کمک نمیکنم. یعنی من دلم میخواهد اینجا بمانید، از اینجا بیرون نروید. هر چه پیش من باشید و من بیشتر از شما پذیرایی کنم، خوشحالترم.
در یک روایت دارد وقتی دیگر مهمان تصمیم گرفت حتماً برود، دارد شخصی (ظاهراً عبدالله بن ابی یعفور است) میگوید: خدمت امام صادق «علیه السلام» بودم.. حضرت رفت، بدرقه کرد تا دم در مهمانهاشان را، تا دم در مشایعت کرد.
اینها نمونهای از آداب ضیافت بود که ما داریم. اینها در ذهن من بود. اینکه عرض کردم یکمرتبه ذهن من به این موضوع برگشت این بود. عین واقعش را میگویم. یکمرتبه به ذهن من یک جملهای آمد از فرمایش پیغمبر اکرم و آن خطبهای که حضرت خواندند بر طبق روایتی که از امام هشتم «علیه السلام» از آبای گرامشان از علی «علیه السلام» است. این جمله: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَه الله. امشب این به ذهن من آمد. فکر کردم دیدم به اینکه مثل اینکه ما امشب داریم میرویم مهمانی. همهمان که راه افتادیم آمدیم اینجا، همه ما آمدهایم مهمانی. ماه رمضان ماهی است که شماها دعوت شدهاید به مهمانی خدا: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَه الله.
به حسب ظاهر هم مسجد داریم میآییم. مسجد خانه خداست. من در یک کدام از روایات فراوانی که در باب ضیافت آمده است ندیدم که آداب ضیافت و مهمانداری مربوط باشد به مهمانی که از قبل دعوت شده باشد. من اصلاً ندیدم. به تعبیر ما طلبهها، مطلق است؛ لذا از نظر شرعی هم بخواهیم فتوا بدهیم، میگوییم چه مهمانی باشد که دعوت قبلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ این آداب مربوط است به همه مهمانها.
ماه مبارک رمضان ماهی است که همه دعوت شدهاند به سر خوان الهی، سفره خدا پهن است.
یک صحبت در این است که آنچه خدا برای مهمانهایش در این ماه مهیا کرده است چیست؟ اول ِهمین خطبه، این را بیان میکند: ایُّها النّاس! قَد أقْبَلَ اِلَیکُم شَهرُ اللهِ (سه تا غذا:) بِالبَرَکَهِ وَالرَّحْمَهِ وَ المَغْفِرَهِ. خوان الهی گسترده است. مواد غذایی: برکت است، رحمت است، مغفرت است. فکر کنم غیر از این هم ما چیزی احتیاج؟ نداریم.
در باب مهمانداری، [آیا]میشود که خدا آداب مهمانداری را بیاموزد، بعد خودش عمل نکند؟ این یک مسئلهای است امشب در ذهن من افتاده. بعد، نعوذ بالله نعوذ بالله خودش آنجور پذیرایی نکند؟ مسلْم اینطور نیست. خداوند از همه مهماندارها، بهتر مهمانداری میکند. این عقیده من است. یعنی بنده اعتقادم این است، امشب هم که آمدم خدا را شاهد میگیرم به اینکه ما که آمدیم اینجا جمع شدیم و به دعوت الهی (حالا اگر این دعوت هم برای ما نبوده، آقا! بی دعوت آمدهایم. دیگه بالاتر از این نیستش که!) این دعوت مال اولیائش! ما، بی دعوت آمدهایم تو خانهات. وارد شدهایم، نشستهایم. آداب مهمانداری چی اقتضا میکند؟!
[آیا]آداب مهمانداری این است که از ما بپرسی چیزی خوردی یا نه؟ تو قبلاً عمل صالح داشتی یا نه؟ جایش نیست دیگر اینجا. در روایت داشت زشت است اصلاً این سؤال. بلکه خدا آنچه دارد باید امشب تو سفره ما بگذارد. تو روایت دارد. الجود، چی؟ کمال الجود این است اصلاً. به اینکه بذل کند آنچه را که چی؟ در اختیارش دارد. تو روایت این را داشت. جای سؤال نیست اصلاً. بلکه خدا باید اصرار کند که بخورید این غذاها را؛ و خداوند هر چه بیشتر ازش بخواهیم امشب، بیشتر ماها را دوست میدارد. در روایات اینجوری دارد. میزبان اینجوری است. یک میزبان کریم، آن میزبانی است که مهمانش هر چه بخواهد مصرف کند، در اختیار بگذارد و خوشحال بشود؛ و این کشف از محبت میزبان به میهمان است. تو روایت این را دارد.
از آنطرف خدا اصلاً مایل نیست ما از سر این سفره بلند بشویم. این روایت این را میگوید. اگر هم خواستیم خودمان برویم، خدا باید تا در دم مسجد بیاید دنبالمان، بدرقهمان کند. آداب مهمانداری این را میگوید.
خدا ادب کرد پیغمبر را به آداب خودش، او علی را، و او چی؟ معصومین را. بعد اینها را به ما آموختند. نعوذ بالله به اینکه خودش دعوت بکند یا نکند، مهمان پیدا کند، بعد این رفتار را با او نداشته باشد؟ اصلاً نیست چنین مطلبی.
و، اما راجع به موادش. مسئله برکت و رحمت و مغفرت بی نهایت است. ماها اگر پذیرایی کنیم از مهمانهامان، پذیرایی ما محدود است، ولی مال خداوند، اینها همه بی نهایت است.
در یک روایتی دیدم که داشت حضرت فرمود: ما ظَنُّکَ بِالتَّوابِ الرَّحیم الّذی یَتوبُ علی مَن یُعادیهِ؟ تو گمانت چیست به آن موجودی که توبهپذیر است و با رحمت است که توبههای کسانی که با او بد کردند را هم میپذیرد؟ …
امشب همه ما دست خالی آمدهایم و میخواهیم دست پر برویم…
سرّ شب قدر
حوادثی که تلخ یا شیرین است، بزرگ یا ریز است، در طول سال آینده از شب قدر تا شب قدر آینده اتفاق خواهد افتاد، علمش را خدای متعال میدهد به ایشان. یکی از انواع علم اینها، این است که یکسال تا سال آینده هر چی اتفاق میافتد، در هر کجا، علمش را خدا به ایشان میدهد.
متن سخنان آخرین شب قدر آیت الله خوشوقت در بیست و سوم ماه رمضان ۱۳۹۱ را در زیر بشنوید و بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر موفق و معین ثم الصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابیالقاسم محمدصلی الله علیه و علی اهل بیته الطاهرین من الآن الی قیام یوم الدین سیما بقیه الله فی الارضین.
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم * بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ * تَنزَّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن کلِّ أَمْرٍ* سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ [۱]»
این سوره مبارکه مربوط به شب قدر است. پروردگار متعال در دوازده ماه سال، یک ماه را ماه مبارک روزه و رمضان اعلام کرده و از این یک ماه یک شب را بعنوان شب قدر.
سرّ شب قدر
برای خاطر اینکه ما بفهمیم سِرّ شب قدر چیست و چه کاری و چه عملی در آن شب اتفاق میافتد – که خدای متعال دستورات خاصی برای مسلمانها در آن شب داده – (باید دید) این عبارت خاص عربی را تکرار کرده است: این «و ما ادراک ما لیله القدر. تو چه میدانی؟» یعنی خیلی مسأله مهمی است. خدا بخواهد مطلبی را در نظر مستمع بزرگ جلوه بدهد، میگوید «و ما ادراک؟ تو چه میدانی»؛ و بعد خودش بیان میکند.
شب قدر شبی است که عبادت در او معادل با عبادت در هزار ماه است. این بعنوان تشویق مسلمانها که در شب قدر عبادت زیاد بکنند، کار عبادی انجام بدهند.
روحُ القُدُس و شب قدر
شب قدر مخصوص دارنده روح القدس است. در زمان خاتم انبیاء صلوات خدا بر او، ایشان دارای روح القدس بود، شب قدر مربوط به ایشان بود. ایشان از دنیا رفتند امیر المومنین علیه السلام. او از دنیا رفت، دیگری. امروز هم امام عصر صلوات الله و سلامه علیه مرکز و مقر شب قدر است. جریانی که در زمان خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و بعد از ایشان اتفاق میافتاد، در زمان حیات ایشان در شب قدر اتفاق میافتد.
خود خدا در این سوره آن سرّی که در آن شب اتفاق میافتد را بیان کرده است. در این شب روحِ دارنده «روحُ القُدُس» که امام یا پیغمبر باشد، عروج میکند و اتصال و ارتباط با خدای متعال پیدا میکند. لازم نیست بدن برود؛ هر کجا هست ارتباط برقرار میشود. نمیرود آسمان هفتم؛ خدا که (فقظ) آنجا نیست، خدا همه جا هست. آدم محجوب نباشد هر کجا بنشیند میتواند با خدا ارتباط برقرار کند. آدم خیال میکند حتما رفته است آنجا؛ نه، آنجا هم مثل اینجا، اینجا هم مثل جاهای دیگر است. خدا همه جا هست. من اگر بتوانم ارتباط برقرار کنم هر کجا باشم خدا آنجا هست.
آن امامی که دارای «روحُ القُدُس» است، روح القدس یعنی روحی که پاک است، نجس نیست. عقائد و باور خراب و بد در آن نیست، اخلاق و رفتار بد در آن نیست، فکر بد در آن نیست، عمل بد در آن نیست. همهاش پاک، مصفا، آنگونه که خدا میخواهد.
این را میگویند «روحُ القُدُس». روحی که پاک مقدس است. این یک همچنین هنری دارد. میتواند با خدا ارتباط برقرار کند و در برگشت، ملائکه اسکورت میکنند و با جیب پر هم برمیگردد. چی تو جیبش میریزند؟
حوادثی که تلخ یا شیرین است، بزرگ یا ریز است، در طول سال آینده از شب قدر تا شب قدر آینده اتفاق خواهد افتاد، علمش را خدای متعال میدهد به ایشان. یکی از انواع علم اینها، این است که یکسال تا سال آینده هر چی اتفاق میافتد، در هر کجا، علمش را خدا به ایشان میدهد.
این یکی از انواع علم است؛ و گفتهاند ما چند نوع علم داریم. بهترینش فرمودند: این است که هر وقت ما بخواهیم چیزی را بفهمیم میفهمیم. این شب قدر مال این است.
سهم ما در شب قدر
و سهم ما در این شب چیست؟ خُب این مال اوست. برای ما چی فراهم کردند. سهم ما چیست؟
همین که فرمودند: عبادت در یک شب معادل با عبادت در هزار شب است، مال این است که ما را تحریک کنند شروع کنیم به
عبادت در آن شب. نتیجه عبادت چیه؟
پاک کردن روح؛ ما هم به همان اندازه که عبادت میکنیم آن شب، روحمان قداست و پاکی پیدا میکند. چون در آن شب اونی که هسته مرکزی و ملاک شب قدر است، طهارت روح آن امام و پیغمبر است. کاری کردند ما هم در آن شب بیش از سایر اوقات کاری کنیم که روح ما هم پاک شود. هر مقدار در آن شب کار کردیم روح پاک میشود؛ بنابراین با این بیان همه مسلمانها را در شب قدر به کار واداشتهاند. انواع و اقسام عبادتها، توبهها، دعاها انجام میگیرد. هر کدام از آنها سهمی در پاک کردن روح ما دارد. روح ما با خوردن پاک نمیشود، با خوابیدن پاک نمیشود، با پول زیاد در آوردن پاک نمیشود، با چیزهایی که خدا دستور داده پاک میشود؛ بنابراین این همان چیزهایی است که شب قدر همه مشغولند.
سلامت تا طلوع فجر
آن جریانی که بین خدا و بین دارنده «روحُ القُدُس» اتفاق میافتد، شیاطین به آن دست برد نمیتوانند بزنند. خدا حُفّاظ و نگهبانانی گذاشته از شب تا صبح در امانند. صبح هم کار تمام میشود.
اینجوری وسط راه بایستند قاطع الطریق بشوند، دزدی کنند بزنند، نه. دستشان به این چیزها نمیرسد. یک ارتباطی است این دارد آنها ندارند. یک چیزهایی هم میآید برای این، برای آنها هم نمیآید؛ لذا کاری به این نمیتوانند داشته باشند. میفرماید «سَلَامٌ هِىَ» آن شب در سلامت است، در امنیت است تا کی؟ تا طلوع فجر که فردا شروع میشود.
حوادث دنیوی و بیاطلاعی ما از آنها
بنابراین شب قدر حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، از مردن انسان از زندان رفتن انسان، ورشکستن شدن انسان، غذایی خورد نمیدانست میکروب سِل دارد، میکروب سرطان دارد، گرفتار شد، همه اینها و همه، تصادفات، اتفاق میافتد دیگر. دنیا زندگیاش زندگی مادی است، بر اساس علل و اسباب مادی پیش میرود. من که نمیفهمم در این غذا چه میکروبی هست؟ میخورم گرفتار سرطان میشوم. اینها هست.
خدا میداند این چه کار میکند تا مبتلا به سرطان شود؛ صفت بدی دارد با یک کسی دعوایش میشود چاقو میزند تو شکمش، میکشد او را. دارش میزنند. او همه اینها را میداند. امام هم که در مردم امام و پیشواست باید اطلاع داشته باشد. او (خدا) هم به این (امام علیه السلام) یاد میدهد انشاالله؛ بنابراین او همه اینها را میداند. این میداند باعث میشود تصمیمات بموقع و بجا اتخاذ کند انشاالله.
سهم ما همین عبادت و بندگی خدا است. این شب را باید به طهارت برگزار کنیم. گناه نکنیم.
گذشتن از منافع دنیوی بخاطر خدا
حضرت یوسف سلام خدا بر او، وقتی شنید گفتند اگر آنچه که ذلیخاه میخواهد انجام ندهد حتما زندانیاش میکنند، یوسف شنید. آن هم زندان نرفته بود تا به حالا. جوان ۱۴، ۱۵ ساله بود. گفت: خدایا زندان پیش من و برای من بهتر از آن چیزی است که من را دعوت میکنند به انجام او؛ و حاضر نیستم من؛ لذا زندان را پذیرفت، اما آن گناه را انجام نداد.
چطور زندان را پذیرفت؟ چرا ما نمیتوانیم برای ترک گناه از یک ناراحتی صرف نظر کنیم؟ اما او زندان را پذیرفت. معلوم نبود چند سال. خیلی انداختنشان زندان که مسأله فراموش شود. چرا ما نمیتوانیم؟
آن برهانی که خدا به او یاد داد تا در اثر آن برهان گذشت از گناه، آن عبارت است از آن ایمانی که حضرت یوسف علیه السلام داشت. او بهترین عاملی بود که نگذاشت مرتکب گناه شود و الا اگر ضعیف بود هیچ وقت حاضر نبود برای خاطر یک عملی، این همه زندانی بکشد. آن برهان آدم است.
وقتی خدا به آدم بدهد، حاضر نیست (گناه کند). بعضیها در دنیا آدم میبیند این کارها را میکنند. یک ضرر کلی به خودش میزند، اما گناه نمیکند.
اما آنها که ایمانشان ضعیف است به هیچ وجه حاضر نیستند. ضرری میزنند به چی؟ به گناه مرتکب میشوند و آن منفعت را از دست نمیدهند. چون ایمانشان ضعیف است. برهان رب پیشش ضعیف است. به حد برهان نرسیده.
عبادت شب قدر بعنوان یک برنامه در طول سال
بنابراین وظیفه ما امشب ترک گناه و انجام عبادت (است). هر مقدار موفق باشیم به همان مقدار طهارت پیدا میکنیم. اگر موفق شدیم در دو شب، دو برابر. بعد از این دو شب، (بیشتر از دو شب) بیشتر میشود. نگفته فقط همین دو شب؛ ما، چون تشویقمان کردند در این دو شب، همین دو شب.
اگر انسان موفق شد یکماه هم در طول سال احیاء بگیرد و عبادت کند و گناه نکند، سی برابر طهارت نفس و روح پیدا میکند. منتهی ما اکتفا کردیم و قانعیم به همین مقدار. این را گفتهاند بعنوان برنامه. آنهایی که زرنگند، آنهایی که توانشان زیاد است بعد هم استفاده میکنند. منتهی دیگران میگویند بَسِمان است دیگر. زود سیر میشوند.
معین نکردن شب قدر قطعی
بنابراین امشب به احتمال قوی آخرین شبی است که احتمال شب قدر بودنش از همه شبهای گذشته بیشتر است. از معصوم علیه السلام پرسیدند، فرمودند: شب بیست و یکم و بیست و سوم. عرض کردند معین کنید یکی از این دو را؟ فرمودند: نه، عیب ندارد. دو شب عبادت کن، ضرر نمیبینی.
او میخواست یک شبش کند همان یک شب را. فرمودند: عیبی ندارد، دو شب عبادت کن؛ ولی گفتند این شب بیست و سوم خیلی نزدیکتر است به آن؛ بنابراین امشب همان شب بیست و سوم است و شب هم به سرعت میگذرد. دیگر هم گیر نمیآید. معلوم نیست ما در علم الهی و علم امام از آنهایی هستیم که وسط سال از دنیا میریم. سرطان میگیریم، ورشکست میشویم… همه اینها هست.
دوم دعا. پروردگار متعال مقدَّرات را تغییر میدهد؛ چون به دست اوست دیگر. خدا به دست مقدَّرات که نیست، مقدَّرات را او ایجاد میکند؛ بنابراین بلد است اینجوری درست کند که این آدم در اثر گناه نکردن و توبه و یا در اثر دعای زیاد خدای متعال اوضاع را برمیگرداند.
دفع بلا توسط صدقه
یک مجلس عروسی بود حضرت عیسی علیه السلام عبور کرد گفت: داماد میمیرد امشب. نَمُرد. فردا صبح برگشت دید زنده است. گفت: آن رختخوابش را عقب بزنید. دیدند یک مار آن زیرش است. گفتند این بنا بود این را بزند، صدقه داد خدا دفع بلا کرد. صدقه دادن و دعا کردن بزرگترین عامل دفع بلاست. اگر ما هیچ کاری نکنیم خب میآید دیگر. ما هم در همین علل و اسبابیم؛ بنابراین نباید دعا فراموش شود، نباید صدقه دادن فراموش شود. خدا میخواهد اغنیاء به فقرا برسند. برای تشویق گفته اگر بخواهی از بلاها و مصائب محفوظ باشی باید یک مقداری بدهی و الا سپر بلا (ن) میشود و میآید؛ لذا میآیند. آدم یکدفعه میبیند یک سیلی آمد و میلیونها از او برد.
اما یک خردهاش را میداد به فقیر خوشحال میشد. چقدر خدا براش خیر مقدر میکرد. همین کارهایی که ما ازمان برمیآید و خدا گفته امشب و در طول این سال انجام بدیم انشاالله. امیدواریم خدای متعال ما را در بین همه بلاها و مصبیتهایی که به ما احاطه دارد، از بالا میآید، از پائین میآید، راست و چپ میآید، همه نوع هست. علل و اسباب بلا و مصیبت خیلی زیاد است. اگر ما دعا نکنیم و صدقه هم ندهیم گرفتار خواهیم شد.
امیدواریم خدای متعال به همهمان توفیق مرحمت کند امشب این دو تا را انجام دهیم تا در طول سال حوادث تلخ سراغ ما نیاید انشاالله.
شفیعان محبوب نزد خدا
ما دو شفیع هم داریم. بهترین شفاعت کنندگان هستند. خدا این دوتا را اینقدر دوست دارد که هیچ چیز را به اندازه این دوتا دوست ندارد.
یکی قرآن کریم، کلام خودش است. نسخه سلامت و سعادت کل بشر است.
یکی هم این حضرات معصومین علیهم السلام که به قدرت و حکمت خودش ساخته و آن طور که پسندیده، به عنوان الگو گذاشته در مردم. هم دیدن خودشان الگوست و هم شنیدن سخنانشان؛ و این هر دو، تا امروز ادامه دارد.
دستان با شفیع
بنابراین امشب خود خدا یادمان داده اگر میخواهی بهترین شفیع را بیاری برای من، این دو تاست. با یکدست قرآن انشاالله میگیریم. با دست دیگر ارواح طیبه حضرات معصومین علیهم الصلاه و السلام خاصه امام عصر که محور این مسائل در شب قدر ایشان است انشاالله.
امیدواریم پروردگار متعال به حرمت این دو تا، مشکلاتی که ممکن است جامعه تشیع را تهدید کند، خدای متعال علل و اسبابش را از بین ببرد. دائما دارد نقشه میکشد که این پرچم بخوابد. اگر ما سستی کنیم، کوتاهی کنیم، وسیلهای که خدا میپذیرد و میپسندد ارائه نکنیم، ما هم گرفتار میشویم؛ بنابراین عمل اینجوری است. هر کجا شیعه هست میرود آنجا.
امیدواریم پروردگار متعال امشب که احتمال دارد شب آخر قدر باشد، خطری که متوجه شیعه هست، به بزرگی و عظمت امام عصر صلوات الله و سلامه علیه برطرف کند و الا خطر سنگین و عجیبی در انتظار ماست. حتما باید دعا کنیم. آنهایی که میتوانند صدقه بدهند صدقه بدهند، شاید پروردگار متعال ترحم کرد و این بلائی که مستقیم متوجه ماست، برطرف کند انشاالله
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، استغفر الله ربی و اتوب الیه، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم»
قرآنها را مقابل صورت قرار بدهیم. کلام خداست و سخن خداست. به اندازه علم و حکمت خدا ارزشمند است. با یکدست هم حضرات معصومین علیهم السلام انشاالله. امیدواریم پروردگار متعال دعاها را مستجاب کند و ما را از این همه خطرات، مشکلات و مصائبی که در کمین ماست انشاالله نجات بدهد.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
بحثمان در ارتباط با اسماء خدای تبارک و تعالی بود، در واقع ارتباط با خدا بود. خوش به حال آنهایی که ارتباط با خدا را بلد هستند. خوش به حال آنهایی که وقتی با خدا حرف میزنند عشق میکنند.
ارتباط با “غَفَّارَ الذُّنُوبِ” را گفتیم، که راهش استغفار بود و طلب مغفرت.
ارتباط با “رَبِّ الْعالَمِین” را گفتیم که راهش این بود در دادههای الهی مسئولیتمان را پیدا کنیم، در ندادههای الهی دنبال پیدا کردن قابلیت باشیم، در گرفتههای الهی هم باور کنیم که دارند ما را تطهیر میکنند.
ارتباط با اسم دیگری از حضرت حق تعالی برقرار کردیم به نام “رزاق”، خدا رازق است، اما به آدم تنبل نه، به آدمی که حرام کار است نه، به آدمی که ظالم است نه، به آدمی که رعایت حقوق الهی نمیکند نه، حاج آقا پس اینهایی که بی دین هستند خدا انقدر به آنها مادیات داده چه است؟ او از بَابُ الِاسْتِدْرَاجِ است آیهی ۴۴ سورهی انعام را نگاه کنید «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْ ءٍ» آنهایی که از خدا قهر میکنند من باب همهی مادیات را برای آنها باز میکنم «حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ» کیف کنند به آنچه که به آنها دادیم «فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً» یک دفعه یقهی آنها را میگیریم. هر دادهی الهی علامت نعمت نیست. یک جا خدا میگوید برکات را میدهیم، یک جا فرموده است خود مادیات را میدهیم. هر کسی رزق با برکت میخواهد فرمولش را گفتیم.
یکی دیگر از اسامی که با آن ارتباط برقرار کردیم ” مدبرالامور” بودن خدا است، خدا تدبیر میکند، ما هم بیاییم با تدبیر خدا تدبیر کنیم، برنامهی زندگیمان را با خدا تنظیم کنیم و خوش به حال آنهایی که وقتی هم دعا میکنند، میگویند خدایا دعا میکنم، ولی آنچه که خیر است را به ما بده، ولی بعضیها وقتی دعا میکنند، دعا میکنند میگویند آنچه که میل ما است را به ما بده.
“أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ”
امشب یکی دیگر از اسامی خدا را در این شب جمعه، شب رحمت، شب مغفرت، قبل از لیالی قدر در حرم سیدالکریم و فرزندان رسول الله، یکی دیگر از اسامی خدا را میخواهم بگویم. ما “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” بودن خدا را گفتیم با “غَفَّارَ الذُّنُوبِ”، اجازه بدهید یک اسم دیگر هم که با این اسم ما را متعادل میکند را بگویم. چون ما نیاز داریم وزنهی خوف و رجاء مان متعادل بشود، یعنی چه؟ بعضیها انقدر از رحمت خدا شنیدند که دارند یک مقدار پررو میشوند به اصلاح عامیانهی خودمان، از آن طرف بعضیها انقدر از عذاب خدا شنیدند که دارند نا امید میشوند، این دوتا باید وزنه اش متعادل بشود، نه از رحمت خدا نا امید باشیم، نه از حساب و عذاب الهی غافل شویم. یکی از اسامی حضرت حق تعالی “أَسْرَعُ الحاسِبین” است “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است. در اول دعای افتتاح میخوانیم «أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَهِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَه» نمیخواهم شب جمعه و رحمت در لیالی مقدمه شب قدر شما را بترسانم، ولی اجازه بدهید یک آیه راجع به عذاب بخوانم، در یکی از آیات الهی، آیه ۵۶ سورهی نساء، این آیه یک مقدار آدم را تکان میدهد، من امشب میخواهم باز هم از رحمت بگویم و هم از عذاب و حساب و کتاب الهی بگویم، شب جمعه نمیشود از رحمت گفت، ولی اول از عذاب و حساب و کتاب بگوییم تا دستمان بیاید، بعد از رحمت بگوییم که ناامید نشویم، این آیه را دقت کنید (آیه ۵۶ سورهی نساء) «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا به آیَاتِنَا» خیلی قشنگ است، اینجا کفر مطلق را نمیگوید، خدا میگوید کفر به آیات ما، تک تک آیات قرآن آیات الهی است، ببخشید آنهایی که در حرم دارند صدای من را میشنوند، همهی شما به حرم حضرت سیدالکریم خوش آمدید، ولی حیا و حجاب آیهی الهی است، دهان کجی نکنیم به آیهی حیا و حجاب، هر کسی باور ندارد سورهی نور را نگاه کند، حیا و حجاب آیات الهی است، آنهایی که دور حرم سیدالکریم هستید، من این را هم در حرم امام رضا (علیه السلام) گفتم، حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) هم گفتم، آنهایی که دور حرم هستید، خیلی خوش به حال شما که دور حرم هستید، ولی آیات حلال خوری از آیات الهی است «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا به آیَاتِنَا» هر کسی به یک آیهی ما دهان کجی کند، کفر بورزد، حرمت ربا آیهی الهی است، قرآن فرموده است هر کسی ربا خواری کند «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» حرمت چشم چرانی آیهی الهی است، مواظب باشیم به آیات خدا دهان کجی نکنیم. یک کسی حجاب ندارد، یک کسی حجاب دارها را مسخره میکند. یک کسی نماز نمیخواند، یک کسی نماز خوانها را مسخره میکند، این آیه برای اینها است، به آن کسی که دخترش را قشنگ، خانمش را قشنگ پوشانده است میگویدای بابا این چه است لحاف کرسی انداختید روی سرش گناه دارد میپوسد! «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا» حواسشان باشد اینها برخوردشان با آتش غضب الهی است، بعد چطور آنها را عذاب میکنیم «کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا»؛ این جا یک نفر را میخواهند مجازاتش کنند سه بار هم برای او حکم اعدام بنویسند، دفعهی اول که مُرد دیگر اعدام دوم معنی ندارد، جنازه اش را میخواهند دار بزنند؟! دفعهی اول تیر بارانش کردند، دفعهی دوم دیگر ندارد مُرد، اما در قرآن در قیامت دیگر از مرگ خبری نیست، میاندازیمش در آتش میسوزد او را در میآوریم دوباره پوست و گوشت و استخوان میروید، دوباره میاندازیمش در آتش، چرا؟ دهان کجی به آیات خدا میکنی؟
سه آیهی قرآن را امشب که شب جمعه است میخواهم محضر شما تلاوت کنم، یکی آیهی ۱۸۶ سورهی بقره، یکی آیهی ۹۹ و ۱۰۰ سورهی مومنون، یکی هم آیهی ۱۰۷ سورهی مومنون. آیهی ۱۰۷ سورهی مومنون، در این آیه یک نفر در چاه جهنم افتاده است با خدا حرف میزند، آیهی ۹۹ سورهی مومنون، در خانهی قبر گذاشتن با خدا حرف میزند، آیهی ۱۸۶ سورهی بقره در دنیا با خدا حرف میزند.
صحبت با معبود از چاه جهنم
اول آیهی ۱۰۷ سورهی مومنون را میخوانم «رَبّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ» یک عدهای وقتی در قیامت در عذاب میافتند فریاد میزنند «رَبّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا» خدایا ما را از آتش بیرون بیاور، گناه آتش است، اگر در دنیا توبه نکرده باشم، اگر در برزخ پاک نشده باشم، اگر در قیامت مشمول شفاعت قرار نگیرم باید با آتش پاک بشوم، آتش هم پاک کننده است، گناه آتش است و ما گفتیم و شب اول بحثمان با این آیه شروع کردیم «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» سر در بهشت هم نوشته شده است که تا پاک نشویم در بهشت نمیرویم، به اندازهی سر سوزن هم ناخالصی داشته باشیم باید پاک بشویم، یا باید در دنیا پاک بشویم، یا در برزخ و یا در قیامت، آخرین مرحلهی پاک شدن ما با آتش است، یک بار میبرندمان در چاه جهنم و ما را بالا میآورند، کمترین عددی که اینجا در روایات است سیصد سال است، خب روز قیامت پنجاه هزار سال است! «کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَه»؛ آخرین مرحلهای که من را پاک میکنند در آتش جهنم است، پناه میبریم به خدا، آن جا داد میزنم خدایا من را برگردان در دنیا دیگر غلط نمیکنم، دیگر بی حیایی نمیکنم، دیگر چشم چرانی نمیکنم، دیگر حرام خواری نمیکنم، دیگر مردم آزاری نمیکنم، بین خدای مهربان چطور جواب میدهد «قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ» “اخْسَئُوا” را عرب به حیوان درّنده میگوید؛ «وَلَا تُکَلِّمُونِ» حرف نزن! خدایا میگفتن که تو “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” هستی، بله هستم، ولی “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” هم هستم. بعضیها مسخره کردند عذاب را. طرف آمده است دنبال پولش، طلب دارد، میگوید طلب ما را بده، میگوید نمیدهم، میگوید وعده به قیامت، میگوید حالا که وعده به قیامت است یک صد هزار تومان دیگر هم بده! این مسخره کردن قیامت است. یک نفر همین چند روز پیش به من گفت، حاج آقا رفتم از یک نفر طلبم را بگیرم، گفت: خب با چه کسی آمدی طلبت را بگیری، گفتم یک پارتی بزرگ دارم، گفت: چه کسی است؟ گفت: خدا، گفت: قاضی ات چه کسی است؟ گفتم روز قیامت خدا قاضی من است. خب این خدای مهربان است که روز قیامت اینطور حرف میزند «اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»، جای دیگری میفرماید «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَ الْجَحِیمَ صَلُّوه»، به همه امیدواری میدهم، هیچ کدام از ماها در جهنم نمیمانیم، ولی تا پاک هم نشویم بهشت نمیرویم، یک راه پاک شدن در جهنم است، دوست نداری معطل شوی گناه نکن ولو یک ذره، چون حساب و کتاب خدا پنج ویژگی دارد:
۱- حساب و کتاب خدا جدّی است. بعضیها فکر میکنند شوخی است «إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِسابا» روز قیامت میگویند اینها فکر نمیکردند حساب و کتاب انقدر جدی باشد. خدایا ما داشتیم درون ضریح حضرت عبدالعظیم را نگاه میکردیم، آز آن طرف نامحرم دیده میشد، هیچ کسی نفهمید خیره شدیم، این هم حساب و کتاب است، جدی است.
۲- حساب و کتاب همگانی است «إِن مِّنکمُ ْ. إِلَّا وَارِدُهَا» وقتی این آیه خوانده میشد پیامبر (صل الله علیه و آله) بدنشان میلرزید، یعنی پیامبر (صل الله علیه و آله) هم باید حساب پس بدهد. هرکه بامش بیش برفش بیشتر. حضرت سلیمان، چون دارایی اش بیشتر از همه بوده است، حساب و کتابش از همه بیشتر طول میکشد. جمال داری، باید حساب و کتاب بیشتر بدهی، پول داری باید حساب و کتاب بیشتر بدهی، علم بیشتر داری باید حساب و کتاب بیشتری بدهی. خدا اسرع الحاسبین است، زود هم حساب و کتابها را رسیدگی میکند.
۳- حساب و کتاب ذرّهای است «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ؛ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» اینجا ته دیگ است حساب نمیکنند، ته بودجه را حساب نمیکنند، ته کاسه را حساب نمیکنند، ولی خدا ذرّه را هم حساب میکند.
۴- حساب و کتاب باطنی است «یَوْمَ تبْلَى السَّرَائِرُ»، ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را، هر کسی نیّتش قشنگتر است، هر کسی باطنش قشنگتر است، البته کسی اشتباه نکند و بگوید حاج آقا ما که گفتیم قلبمان پاک باشد؛ قلب پاک باشد باید ظاهر هم درست باشد، باید قلب پاکتر از ظاهر باشد نه اینکه ظاهر را ول کنم بگویم قلبم پاک باشد.
۵- حساب و کتاب برای همهی نعمتهای خدا است، دادهها و ندادهها حساب و کتاب است.
پس یک گفتگوی ما با خدا در جهنم است، حواسمان جمع نباشد آنجا گیر داریم. یک گفتگوی ما با خدا در عالم قبر است، همینکه من و شما را میگذارند در عالم قبر، سنگ لحد را میگذارند بلند میشوم «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْت» خدایا من را برگردان، چون آدم وقتی مرگ میآید چشم هایش باز میشود، همهی اینها قرآن است «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» چشمم باز میشود حالا میفهمم چه به درد خانهی قبر میخورد و چه نمیخورده. یک بار یک مجلس ترحیم خیلی با شکوهی بود، مثل همین حادثهای که چند شب پیش اتفاق افتاد، سربازان عزیز مملکت ما در یک سانحه از دنیا رفتند، یک حادثهای بود در یکی از شهرهای شمال، یک اتوبوسی رفته بود در دریاچهی کرج و تعداد زیادی از دنیا رفتند، ما رفتیم برای مجلس ترحیمشان، خیلی شلوغ میکردند غوغایی بود، گریه میکردند، داد میزدند، من رفتم پشت تریبون داد زدم آی مردم برای چه آمدید قبرستان؟! مرده دیگر زنده نمیشود، رفت و تمام شد، همه سکوت کردند این حاج آقا چه میخواهد بگوید، گفتم آی مردم آنهایی که میخواهند بروند مصاحبه یک جا، پشت در اتاق مصاحبه میایستند منتظر هستند آن کسی که از اتاق مصاحبه میآید بیرون به او بگویند از تو چه پرسیدند؟! آیا آن چیزی که ما آماده کردیم به درد این مصاحبه میخورد یا نمیخورد! گفتم آی مردم این قبر اتاق مصاحبه است، دارند از این عزیزانتان مصاحبه میگیرند، بنشینید کنار هر قبری دست هایتان را به قبر بزنید و بپرسید آی برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند از تو چه دارند میپرسند؟! آیا آنچه که من جمع کردم به درد این سوالهای قبر و قیامت میخورد یا نه؟! اگر گوش شنوا داشته باشیم میبینیم دارد داد میزند خدایا من را برگردان در دنیا، میتوانستم به همسایه ام کمک کنم، ولی نکردم، میتوانستم به زیر دست هایم کمک کنم، ولی نکردم، میتوانستم چشم هایم را کنترل کنم، ولی نکردم «رَبِّ ارْجِعُونِ» من را برگردان میخواهم عمل صالح انجام بدهم، خدا چه میگوید؟ این چه حرفی است که تو میزنی! موهای سر و صورتت سفید شد خبر مرگت بود، بچه هایت عروس و داماد شدند خبر مرگت بود، اینها همه خبرهای پیش پیش مرگ بود، همسایه ات مُرد خبر مرگ تو بود، دارد میاد، تو نخواستی بیدار بشوی؛ این گفتگوی ما با خدا در عالم برزخ است. همینکه میرویم در خانهی قبر حساب و کتابها شروع میشود، از همین اول مو را از ماست میکشند.
خدا خیلی نزدیک است
آیهی سوم آیهی ۱۸۶ سورهی بقره است «إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» خدا در این آیه به پیامبر (صل الله علیه و آله) میفرمایدای حبیب ما هر کدام از این بندههای من آمدند سراغ تو، از من خدا سراغ گرفتند نگویی خدا دور است، بگو خدا خیلی نزدیک است جواب شما را هم میدهد، تو یک یا الله بگویی ده بار جواب تو را میدهد. همهی شما شنیده اید که حضرت موسی (علیه السلام) خدا را به اسامی مختلف صدا زد یک بار لبیک شنید، تا گفت: “یا اله العاصین” سه بار لبیک شنید، موسی گفت: خدایا چه شد؟! تو را به نام خدای گناه کارها خواندم سه بار لبیک شنیدم، خطاب آمد موسی خب گناه کارها کسی جز من را ندارند. یعنی همان خدایی که آنجا “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است، اینجا دارد میگوید بیا، اینجا در دنیا میتوانی جبران کنی. همهی شما داستان آنهایی که توبه کردند و جبران کردند را شنیدید، نمونههای مشهورش را شنیدید، نمونههای اطراف خودتان را هم شنیدید، خانم، آقا، دختر، پسر، انقدر نامه میآید حاج آقا ما شب قدر توبه کردیم، دخترِ برای من نوشته بود حاج آقا ببخشید من خیلی گناه کردم در قوم و خویش هایم، ولی از شب قدر، از آن شبی که این حرفها را در حرم امام رضا (علیه السلام) شنیدم و… توبه کردم، الان هرچه هم من را مسخره کنند دیگر چادرم را در نمیآورم. پسرِ آمده بود در حرم امام رضا (علیه السلام) گریه میکرد، حاج آقا من خیلی دزدی کردم، خیلی خیانت کردم، ولی آمدم توبه کنم، میشود؟ گفتم بله میشود غصه نخور قطعا میشود. در دنیا میتوانیم جبران کنیم، ولی در در برزخ دیگر نه! در برزخ چشممان این است که در دنیا یک کسی برای ما جبران کند، الان انقدر ارواح مومنین و مومنات، پدر بزرگها و مادربزرگ هایمان، عموها، خاله ها، دایی ها، عمه ها، میآیند دور سر ماها و دور خانه ما میچرخند میگویند میشود امشب یک استغفار برای ما بکند؛ خب چرا خودت که در دنیا بودی استغفار نکردی! که منتظر باشی بعد از مرگت یک کسی از دنیا برای تو استغفار بفرستد. میتوانستم اینجا دوتا نان میخرم، نصف نان را بدهم به یک کسی بخورد، ظرفهای غذایم را در آشغالی نریزم بدهم یک کسی بخورد، ولی در روایت داریم در برزخ کسانی هستند که آرزو میکنند بچه اش، نوه اش غذا را خورد استخوانش را بیاندازند جلوی یک سگ او بدبخت در برزخ یک بهرهای ببرد؛ خب در دنیا از دستت بر میآمد که یک کاری کنی، حالا باید بروی در برزخ منتظر این باشی که یک استخوان جلوی یک سگ بیاندازند تو به یک نوایی برسی!
خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی را، فرمودند: یکی از دوستان از دنیا رفته بود، من را خبر کردند بیا، رفتم دیدم جنازه را گذاشتند وسط خانه، همهی قوم خویشها و همه دورش نشستند، به جای اینکه بروم کنار دیوار بنشینم رفتم کنار جنازه نشستم، روی جنازه را کنار زدم، دست مرده را بالا آوردم ولش کردم افتاد پایین، به مردم گفتم آی مردم تا این دست کار میکند یک کاری بکنید، این مرده دیگر کاری از دستش بر نمیاد، پایش را گرفتم، همینطور، چشم هایش را باز و بسته کردم، گفتم تا این چشم کار میکند، تا این زبان کار میکند، تا این پا یک کاری میکند، تا این جیب یک کاری میکند یک کاری برای خودتان بکنید، کسی برای شما انجام نمیدهد، یک استغفاری را انجام دهید.
برادرها، خواهرها، دنیا جای جبران هست، ولی برزخ و قیامت فقط باید گدایی کنی، گدایی کنی یک مقدار کمکت کنند، یک مقدار دستت را بگیرند، اما در دنیا خودت میتوانی یک کاری برای خودت بکنی. “أَسْرَعُ الحاسِبینَ” بودن خدا را جدی بگیریم، “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” بودن خدا را جدی بگریم، همان خدایی که “أَرْحَمَ الرَّاحِمِین” است، همان خدا “أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ” است. همان امیرالمومنینی که مظهر خدا است، همان امیرالمومنین مظهر غضب خدا است. این روایت است «مَن یَمُت یَرِنی» هر کسی بمیرد علی (علیه السلام) را میبند، ولی حضرت فرمودند: با دو چهره، آنهایی که مومن باشند من را با چهرهی رحمت میبینند، آنهایی که وضعشان ناجور باشد من را با چهرهی غضب خدا میبینند. با گناه شوخی نکنیم، بعضیها خیلی گناه را دست کم گرفتند.
سوار یک موتور بودم در تهران، به جوانِ گفتم ازدواج کردی یا نه؟ گفت: نه حاج آقا، گفتم نمیترسی به گناه بیفتی؟ گفت: حاج آقا مگر عقلم را از دست دادم! گفتم باریکلا این عجب جوان باحالی است، یعنی تو میدانی آدم عاقل گناه نمیکند؟ گفت: بله حاج آقا، آدم عقل داشته باشد گناه نمیکند، چون گناه یعنی آتش، گفتم باریکلا، همینطور که داشتیم با هم صحبت میکردیم یقه اش باز بود، دیدم زنجیر طلا در گردنش است، گفتم مشتی این زنجیر طلا چرا در گردنت است؟! تو که گفتی آدم عاقل گناه نمیکند، طلا برای مرد حرام است، گناه است، گفت:ای حاج آقا این را که دیگر همه دارند! یعنی اگر گناهی را همه انجام دادند از لیست گناهها حذف شده است؟ امروز گرفتاری این است، حاج آقا این ته آرایش را که همه دارند، حاج آقا این چهار تار مو را همه دارند! نه آقا جان با گناه شوخی نکنیم، یک ذره گناه هم من و شما را شاید سالها در قیامت معطل کند. پاک شدن در دنیا خیلی ارزان است، پاک شدن در برزخ گران میشود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰