فضای مجازی؛ پناهگاهی ناامن
فضای مجازی این روزها چنان در متن زندگی رخنه کرده که به جزئی انکارناپذیر بدل شده و چنان بر شئون مختلف زندگی تأثیر گذاشته که شاید به راحتی گریزی از آن نباشد. فضای مجازی بیش از هر چیز بر سبک زندگی و نوع نگرش ما به جهان پیرامون تأثیر میگذارد و حتی به نوعی میتواند
فضای مجازی این روزها چنان در متن زندگی رخنه کرده که به جزئی انکارناپذیر بدل شده و چنان بر شئون مختلف زندگی تأثیر گذاشته که شاید به راحتی گریزی از آن نباشد. فضای مجازی بیش از هر چیز بر سبک زندگی و نوع نگرش ما به جهان پیرامون تأثیر میگذارد و حتی به نوعی میتواند سبک جدیدی از زندگی را با نوعی نگرش و شرایط خاص خود برای مخاطبان رقم بزند. اینکه ماهیت فضای مجازی چیست و تأثیرهای آن بر سبک زندگی چگونه اعمال میشود، موضوعی است که خبرگزاری ایکنا اصفهان، در میزگردی با حضور داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان، مهدی ژیانپور، پژوهشگر اجتماعی و معاون پژوهشی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان، فائزه تقیپور، عضو هیئتعلمی گروه مدیریت و برنامهریزی فرهنگی دانشگاه آزاد اصفهان و حجتالاسلام ناجی، عضو شورای فضای مجازی حوزه علمیه اصفهان به بررسی این موضوع پرداخته که قسمت دوم متن این میزگرد را در ادامه میخوانید:
اسماعیلی: دلیل رو آوردن جوانان به فضای مجازی نکته مهمی است؛ پیامدهای مثبت و منفی آن به کنار، اینکه چرا به سمت این فضا کشیده میشوند، میتواند به این دلیل باشد که آنها نمیتوانند در فضای حقیقی چیزی را که به دنبالش هستند بیابند، یعنی به نوعی به آن پناه برده و دچار شبه اعتیاد شدهاند. این کار آنها در واقع نوعی خروج از واقعیتهای سخت و ورود به فضایی قابل تحملتر است. چرا ارتباطی معکوس میان فضای واقعی و فضای مجازی وجود دارد؟ اگر میخواهیم عوارض فضای مجازی را کاهش دهیم، باید تا حدودی فضای واقعی را معقولتر کنیم. چون فضای واقعی زیاد مناسب نیست و روابط صحیحی در آن وجود ندارد، جوانان وقتی به خواستههای خود در آنجا نمیرسند، به فضای مجازی پناه میبرند و به دور از مشکلات و سرخوردگیها در گوشهای از دنیا تلفن خود را به دست گرفته و به دنیای مجازی پناه میبرند، نه اینکه از سر اختیار این فضا را انتخاب کنند. دکتر شریعتی زمانی گفت «پدر، مادر، ما متهمیم». آنهایی که در فضایی واقعی تصمیم میگیرند، متهم هستند که این فضا را طوری سامان دادهاند که این نسل از آن فرار کرده و به دنیای مجازی وارد شده است. در کشورهای اروپایی تا این حد این اتفاقات رخ نمیدهد، یعنی تا این حد نسبت به فضای مجازی اعتیاد وجود ندارد، علتش این است که آنها در فضای واقعی میتوانند به خواستههایشان دست پیدا کنند. «گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را ز میان/ از نو فلکی دگر چنان ساختمی/ کازاده بکام دل رسیدی آسان». مثل این است که جوانان ما تفسیر این شعر هستند، یعنی دنبال دستیابی آسان به خواستههای خود هستند. من فکر میکنم مشکل در فضای واقعی است و آن باید حل شود.
ناجی: در بحث فرصتها و تهدیدها، تلاش بر این است که آنچه به عنوان فرصت معرفی میشود، به تهدید تبدیل نشود، ولی اتفاقی که عملا در فضای مجازی رخ داده، این است که همه فرصتها به تهدید تبدیل شدهاند؛ مثلا در بحث شغل، حذف واسطهها میتواند یک فرصت باشد، مانند نرمافزارهایی مثل دیوار که واسطهها را از فرایند خرید حذف میکند، ولی از طرف دیگر پروندهای هم به جرم کلاهبرداری علیه یک نرمافزار ایجاد میشود. یا در بحث سرگرمی و بازی نیز کسی که در حال بازی کردن است، سرعت عمل و ضریب هوشی بالایی دارد. آمارها نشان میدهد کودکانی که بازی افراطی نداشته، ولی اهل بازیهای اینترنتی هستند، نسبت به همسالان خود ضریب نفوذ بالاتری در فعالیتهای خود دارند؛ اما در همان بازی فراتر از بحث اعتیاد، نوعی از سبک زندگی در حال انتقال است، مثلا ما مدیریت میکنیم که کودکمان با محتوای مستهجن برخوردی نداشته باشد، ولی درGTA یا AGI در سکانسهای کوچک بازی رابطه جنسی به تصویر کشیده میشود، یا مثلا دوست نداریم کودکمان اهل خشونت باشد، ولی در سیستمش بازی call of duty نصب است، چند سال پیش در سوریه شخصی را دستگیر کردند که چند نفر را با {گیوتین} کشته بود، در تحقیقات متوجه شدند که این شخص تا آخرین مرحله call of duty را بازی کرده و ۴۰ هزار نفر را در آن کشته بود. الان حتی کودکان ۱۲،۱۰ ساله نیز با این بازی آشنا هستند.یعنی ما خودمان چنین اتفاقاتی را رقم میزنیم.
کم هزینه بودن آن درست است، ولی باید مدت زمانی را که صرف آن شده و تلف میشود و ما را از کسب درآمد باز میدارد نیز در نظر داشته باشیم که آرام آرام کم هزینه بودن آن را جبران میکند، یعنی تمام تهدیدها و فرصتها باید از دو طرف مشاهده شوند. در بحث فرهنگ، خانم دکتر تقیپور گفتند که حتی غذا و پوشش و زبان تغییر کرد، ولی یک پله عقبتر از آن این است که با تغییر نگرش، فرهنگ تغییر میکند. در ادبیات دینی نگرشهای خاصی به ما داده شده است، مثلا با شنیدن نام شهید، مادر، ناموس و یا غیرت معانی آنها در ذهنمان تداعی شده و اگر کسی این کلمات را پشت سر هم تکرار کند، مو به تنمان راست میشود، ولی رسانه کاری میکند که اثر این واژهها از بین برود، مثلا آنقدر علیه «شهید» جبههسازی و فضاسازی میکنند که این واژه معنای اصلی خود را از دست میدهد. در پورنوگرافی، در فاز وسیعی بر ارتباط جنسی با مادر کار شده است؛ یا در واقع فضای رسانه در حال دستکاری کردن تک تک واژهها است. آن وقت در فضای حقیقی اثری که مادر در گذشته داشت، هنوز هم دارد و تلاش نمیکنیم جایگاه مادر، ناموس یا عفت را حفظ کنیم؛ مثلا به محض اینکه عبارت «نهی از منکر» ظاهر میشود، همه به یاد بدحجابی میافتند، در حالی که پشت بدحجابی، بیحیایی و پشت آن نبود عفاف و عدم اعتقاد به خدا وجود دارد، یعنی فرد اصلا به خدا شک دارد و ما از او میخواهیم تا حجابش را درست کند. شبکههای اجتماعی نیز در حال نابودی حجاب و حیا و خدا هستند و ما همچنان به دنبال حجاب و نماز هستیم.
در فضای مجازی نوعی مهندسی معکوس بر روی ریشهها در حال انجام است و ما در حال کار روی سرشاخهها هستیم، برای مثال اثر بودجه فرهنگی سازمانهایی مانند شهرداری، استانداری یا سازمان تبلیغات اسلامی تنها در سرشاخهها مشخص است و روی ریشهها کمتر کاری انجام میشود، مثلا چقدر بر روی انجمنهای اولیا و مربیان در سطح استان مانور داده میشود؟ خیلی کم، در واقع شخص دغدغهمندی در آنها نیست، در صورتی که ریشه باید در همینجا درست شده تا به سرشاخهها برسد. در روایتی آمده است که در دوران آخرالزمان شیطان به خلوت انسانها رخنه میکند. زمانی خلوت به تنهایی انسان در خانه مربوط میشد، کم کم فیلمهای ویدئویی، اینترنت و ماهواره به خلوت انسان وارد شد و در حال حاضر همان خلوت همواره همراه انسان است، در واقع تعریف خلوت تغییر کرده، مثلا من روی منبر سخنرانی میکنم و فردی که پای منبر نشسته، در حال چت کردن با جنس مخالف است. سعدی در این رابطه میگوید:«هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است». فضای مجازی باعث گسترش خلوتهای ما شده، در روایتی آمده که «سکوت، حکمت است». فضای مجازی کاری کرده که ما در خلوت خودمان نیز در حال حرف زدن هستیم و یا نمیتوانیم درست فکر کنیم، مثلا زمانی که فرد پشت فرمان ماشین نشسته، پستهایش در حال ارسال است و اجازه داشتن خلوت مفید را به او نمیدهد.
نکته دیگر اینکه فضای مجازی در حال تخریب و تحریف تاریخ است تا سبک زندگی کنونی را بر اساس همان اصولی که مردم به آن پایبند بودند، تغییر دهد، مثلا در فضای مجازی گفته میشود که ایرانیان در دوران باستان حجاب نداشتند، ولی با خواندن تاریخ ساسانی متوجه میشویم که جایگاه حجاب در این دوران تا حدی برجسته بوده که بعضی از عربهای مخالف اسلام اعتقاد دارند حجاب در این دین وجود نداشته است و عجمها حجاب را به اسلام وارد کردهاند. در مثالی دیگر داستان کربلا به طور کلی در فضای مجازی به گونهای دیگر تعریف میشود. من از سال گذشته تا کنون به حدود ۴۰۰۰ نفر در جلسات گوناگون آموزش دادهام که بتوانند منبع و سایت معتبری در رابطه با تاریخ یا دین شناسایی کنند. چنین منابعی وجود دارند، ولی در رسانهها روی آنها مانور داده نمیشود و اگر کسی بخواهد با اینگونه تحریفهای تاریخی مقابله کند، کار بسیار سختی در پیش دارد. در واقع شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی به این حوزهها وارد نشدهاند. در جامعه ما رسانه مانند غولی بزرگ و به عنوان یک منبع به افراد معرفی میشود. تکنیکهایی که برای اقناع در بحث سواد رسانه مطرح میشود، میتواند به عنوان تکنیکهای فریب نیز معرفی شود، مثلا همین خبر اگر با دیدگاه خبرگزاری ایکنا منتشر شود، با دیدگاه شرق متفاوت خواهد بود. از طرفی بحث تفکر نقاد نیز به هیچ عنوان در جامعه ما نهادینه نشده است. من در خانه کاری کردهام که وقتی دختر بچه پنج سالهام کارتونی میبیند که در آن کسی تیر خورد و خونی شد، تصور میکند مربای آلبالو روی بدنش ریخته است! به خاطر اینکه چند تا از پشت صحنههای این فیلمها را به او نشان دادهام. اصلا رسانهها در این فضا ورود پیدا نکردهاند تا نشان دهند که بسیاری از ارتباطها، ارتباطی دروغین است. نکته دیگر اینکه آیا هر انطباقی خوب است؟ همه چیز fast شده، آیا هر fast شدنی خوب است؟ رسانه حتی تعریف ما از خوب و بد را نیز زیر سوال برده، در رسانه مطرح میشود که هرچه fast باشد بهتر است، ولی از طرف دیگر هجمههای بزرگی نیز علیه fastها وجود دارد.
ژیانپور: چه لزومی دارد جامعه ایران fast باشد؟ چه لزومی دارد که اصفهان با این ذاتش به کلانشهری بزرگ و بی در و پیکر و پر از اتوبان و زشت تبدیل شود، در صورتی که میتواند یک شهر کند و سنتی باشد؟
ناجی: این مسئله اصلا به عنوان یک دغدغه در فضای رسانه مطرح نمیشود. من نقدی نیز به صحبتهای آقای اسماعیلی دارم که گفتند جوانان در فضای حقیقی به مطلوب خود نرسیدهاند و آن را در فضای مجازی جستوجو میکنند. من این را قبول ندارم، به نظر من جوان فرصتهای زیادی را در فضای حقیقی سوزانده و به فضای مجازی وارد میشود. من در چند ماه اخیر تعداد قابل توجهی از جوانان را دیدهام که میگویند مغازه و ماشین دارند و کارشان درست است، ولی همیشه در تلگرام و اینستاگرام هستند و بعد اعتراض میکنند که وضعیت اشتغال در جامعه اصلا خوب نیست.
نمیتوانیم نام این موضوع را فقط «عقده» بگذاریم. شاید بعضی از سوءمدیریتها یا تبلیغات کاذب باعث این مسئله شده است. در حال حاضر رسمیترین ارگانهای کشور جوانان را به سمت تلگرام و اینستاگرام سوق میدهند، در واقع مدیریتها نیز به همین سمت حرکت میکند. بسیاری از ارگانهای رسمی اخبار و اطلاعیههایشان را در تلگرام و اینستاگرام منتشر میکنند.
ژیانپور: ذات این مباحث این است که شما نمیتوانید دقیق حرفی بزنید، بحث من این بود که بر مبنای سرعت ابزارهایی ساخته میشود که با ورود به جامعه کند، به ضد خودش تبدیل میشود. حالا اینکه شما گفتید سرعت ارزش است یا کند بودن، نظر من کاملا برعکس است، یعنی ما نباید به ذات و هویت خودمان پشت کنیم.
نکته دیگر این است که من هم اعتقاد دارم تبیین اصلی در مورد چرایی پیوستن آدمها به آن عرصه نیست، مسئلهای که تا به حال در مورد آن بحث نکردهایم، جذابیت تام این داستان است. من فرزندی دارم که هنوز دو ساله نشده و من کاملا کنترل شده در مقابل او رفتار میکنم، بیش از ده سال است که من هیچ برونداد رسانهای در خانه ندارم، یعنی جعبهای دارم که به هیچ جایی متصل نیست و فقط در زمانهایی که خودم یا همسرم میخواهیم فیلم تماشا میکنیم، او هم در معرض کارتونهایی قرار میگیرد که به نظر من خوب است. جالب است که وقتی در بیرون از خانه عکسهای باب اسفنجی را میبیند برای آن ذوق میکند، آن هم بدون هیچ پشتوانهای. یعنی این مسئله کاملا از لحاظ بصری و تکنیکی مورد کار دقیق قرار گرفته و جذاب است. خود عرصه الکترودیجیتال نیز به خاطر سهلالوصول بودن و سرعت یادگیری و انتقالش جذاب بوده و انسان به آن سمت کشیده میشود، یعنی عناصر مختلفی در این پدیده نقش دارند.
ایکنا: تا به حال صحبتهایی در خصوص بحث تهدیدهای فضای مجازی مطرح شد، حال به این سوال پاسخ دهید که آیا میتوان همه تغییر و تحولات منفی انجام شده را به گردن رسانه انداخت؟ آیا رسانه این قابلیت را دارد که به تنهایی نوعی جریانسازی با تحولی عظیم را شکل دهد؟ سوال بعدی این است که به نظر شما دولت و سیاستگذاران در قبال شبکههای اجتماعی باید چه نوع رویکرد و سیاستی را اتخاذ کنند؟ آیا بحث فیلترینگ و محدود کردن استفاده از شبکههای اجتماعی تصمیم عاقلانه و درستی است؟ فکر میکنید این تصمیم چه پیامدهایی دارد؟
تقیپور: تغییرات فرهنگی ثابت میکند رسانه یکی از ابزارهایی است که میتواند بر تغییرات فرهنگی سوار شود. یکی از مسائلی که سبک زندگی و فرهنگ ما را تغییر داد معماری ما بود، یعنی زمانی که خانههایمان از مدل قبلی به مدل جدید تغییر کرد، بسیاری از روابط داخل خانهها نیز تغییر یافت. چند روز پیش مقالهای در پژوهشنامه زنان با عنوان «آشپزخانههای ایرانی از دوره قاجار تا جمهوری اسلامی» خواندم که گفته بود زمانی که جای آشپزخانه در خانهها عوض شد، روابط داخل خانهها نیز تغییر کرد. در قدیم آشپزخانهها در زیرزمین و در طرف دیگر خانه قرار داشت و در ادامه بالا آمد و وارد خانه شد. نویسنده مقاله از تجربه یک معمار هلندی استفاده کرده بود که در سفر به ایران در خانهای دید که خانمی پردهای کشید و آشپزخانه را از سالن جدا کرد، او از دیدن این صحنه تعجب کرده و در مورد علت آن پرسیده بود، گفته بودند این کار مربوط به خود ایران است، چون آشپزخانه نمادی از نظافت و کدبانو بودن زن ایرانی است و به دلیل بحث حجاب، این پرده را تعبیه کردند تا هر زمان که لازم شد، آشپزخانه از سالن جدا شود. آن فرد هلندی گفته بود وقتی این همه مدل برای ساخت خانه وجود دارد، چرا باید از این مدل استفاده کنید؟ او مدلهایی از طراحی خانه نشان داده بود که در آن آشپزخانه هم با مرکز خانه ارتباط داشت و هم لزوما فضای آن از بین نرفته بود.
علاوه بر این، الگوی جمعیتی ما زمانی که خانوادهای را با شش بچه اداره میکردیم، با زمانی که آن را با یک یا دو بچه اداره میکنیم، متفاوت است. مثلا در دورهای گفتیم فرزند بیاوریم و در دورهای گفتیم نیاوریم، آن هم در حالی که هنوز خودمان درمورد آن مسئله نمیدانیم، پس همه را نمیتوانیم گردن رسانه بیندازیم. ما تمام خطاهایمان را به گردن رسانه میاندازیم، در حالی که بخشی از آن خطاهایی است که خود ما انجام دادهایم. مثلا آیا ما به بلوغ فکری و بلوغ شخصیتی رسیدهایم که به خودمان حق میدهیم در جایگاه مادری قرار بگیریم؟ با این فلسفه بچهدار شدیم یا با تبلیغات رسانهها؟ چرا باید اینگونه باشد که با ظهور شبکه GEM، رابطه دوم و سوم نیز زیاد شود؟ حتما نقصانی وجود داشته است که سریالی شبانه توانسته به این سرعت تاثیرگذار باشد.
مطابق نظریه استحکام، رسانهها باعث استحکام برخی موارد موجود در جامعه میشوند و به وجود آوردن ایدههای جدید برای آنها بسیار سخت است، یعنی این کار بسیار مشکلی به حساب میآید که رسانه عمیقا موضوعی را در جامعه تغییر دهد. چیزهایی در جامعه وجود دارد که رسانه آنها را تقویت میکند، برای مثال در تمام سریالهای کرهای که به سمت نسل سالمند ما رفته است، رابطه عروس و مادرشوهر وجود دارد و چون چنین رابطهای برای مخاطب ایرانی جذاب است، رسانه از آن استفاده میکند. پس مطابق نظریه استحکام و تغییرات فرهنگی، رسانه به طور خاص تغییری ایجاد نمیکند. کاری که رسانهها در رابطه با سبک زندگی انجام میدهند، این است که ابتدا به سراغ پدیدههای ظاهری میروند، مثل بحث مصرف. در نظریهها آمده است که برای تغییر سبک زندگی، مصرف باید تغییر کند. وبلن، در نظریهای میگوید رسانه ابتدا در مخاطب نیاز، سپس میل و در نهایت آرزو ایجاد میکند، این مسئله به نوعی آرزو تبدیل میشود و شما همواره به دنبال بهتر از آن هستید، چون تعریفی از آن نیاز برای خودتان ندارید. مسئله در مرحله اول حل نشده، پس رسانه ابتدا روی آن نیازها کار میکند، میل به وجود میآورد و سپس آرزو ایجاد میکند. در بحث زنان، مقالهای متعلق به استون که یک فیلمساز معروف هالیوودی است خواندم، از ایشان درخواست کرده بودند که فیلمی در رابطه با جنگ ایران و عراق بسازد، ایشان هم در ابتدا بررسی کرده بود که چرا این آدمها تا این حد شجاع بودند که با اینکه میدانستند احتمال مرگ آنها وجود دارد، به جنگ میرفتند؟ بعد به این نتیجه میرسد که دو مسئله در تربیت چنین انسانهایی بسیار موثر بوده است؛ یکی مادران و زنانی که در کنار آنها بودند و دیگری محیطهای آموزشی آنها. به نظر من بخش عمده تربیت جامعه توسط زنان انجام میشود، چون در تربیت کودکان در شش سال اول، کودک بخش زیادی از زمانش را در دامان مادر خانواده میگذراند.
در خصوص مسئله دولت و سیاستگذاری که مطرح شد، تاریخچه این بحث از همان زمان استفاده از ویدئو وجود دارد، ما با گوشت و پوستمان لمس کردیم که ویدئوها را در پتو میگذاشتند و به خانه میآوردند و میگفتند که در مدرسه نگویید ویدئو داریم. این چیزی است که در نسل ما لمس شده است. بعد هم که ویدئو کلوپها آمدند. این تجربه غلطی است که ما دوباره این مسیر را تکرار کنیم. ما با فیلترینگها به جایی نرسیدهایم. من چند روز است که تلگرامم قطع شده و از هر کسی میپرسم، میگوید باید سوپر وی پی ان داشته باشی تا بتوانی وصل شوی، یعنی نهایتا من به این سمت سوق داده میشوم که با وجود هر منعی باید از این وسیله استفاده کنم. برای راهاندازی شبکههای اجتماعی داخلی نیز ما نباید از چیزی که شخص دیگری ساخته است، الگو برداری کنیم. زمانی میگفتم چرا در استان کردستان یا آذربایجان، دختران دیگر لباس عروس محلی منطقهشان را نمیپوشند، خانمی گفت که اگر نسبت به این مسئله انتقاد داری، بیا طرحهایی ارائه دهیم که لباس عروسهای مدرن را در قالب آذربایجانی درآورد. گفتم اینکه کاری بدتر از بد است، من با این ادغامهای من در آوردی مخالفم، چرا که ما اصل موضوع را در گذشته تخریب کردهایم و این کار باعث میشود دوباره آن را تخریب کنیم.
ایکنا: یعنی نباید دنبال بومی سازی هر چیزی باشیم.
تقیپور: هرچیزی را نمیتوان بومی ساخت، یعنی ما باید از چیزهای بومی خودمان استفاده کنیم. بسیاری از فرهنگهای بومی در کشور ما وجود دارد که ما آنها را کنار گذاشته و به سراغ طرحهای جدیدتر میرویم. دانشجوهای من میگویند ما شبکه اجتماعی مانند سروش را نصب نمیکنیم، چون میخواهیم اعتراض کنیم. وقتی میپرسم این اعتراض به کجا میرسد، میگویند به هر حال ما کمپینی تحت عنوان نه به شبکههای اجتماعی داخلی راه انداختهایم. این نشان میدهد که محدودیت ایجاد کردن ما را به جایی نمیرساند، ولی اگر آگاهی، قدرت و حق انتخاب و گزینش را بالا ببریم، به نتایج بهتری میرسیم. اینطور نیست که رسانههای بسیار قویای آن طرف دنیا وجود داشته باشد، اگر برنامههای شبکههایی مانند بی بی سی یا من و تو را تحلیل کنید، میبینید از لحاظ محتوایی ضعفهای زیادی دارند، ولی این رسانههای داخلی هستند که با سیاستزدگی ضعیف عمل میکنند؛ به علاوه کارهایی را که آنها برای نیازسنجی مخاطب انجام میدهند، ما برای ارزیابی مخاطب انجام میدهیم، یعنی برای ساخت هر کارتونی در یک شرکت، ابتدا به کودکان موضوعی برای نقاشی کردن میدهند، مثلا برای ساخت کارتون باب اسفنجی زمانی گفته بودند چه وسیلهای در خانه هست که شما دوست دارید به آن دست بزنید، ولی اجازه این کار را ندارید؟ اکثر کودکان اسکاچ آشپزخانه را در حالت کفی و به صورتی که کف همه جا را گرفته و مادرشان نیز در حال جیغ زدن است نقاشی کرده بودند، یا مثلا وقتی کارتون Shrek ساخته شد، به کودکان گفته بودند یک غول نقاشی کنید. اکثر آنها غولی چاق و سبز و بدشکل کشیده بودند که دهانش باز و در حال فحش دادن بود. اگر دقت کرده باشید، شرک هم همیشه در حال بد و بیراه گفتن است و خانهای به هم ریخته و غیر زیبا دارد، ولی همه او را دوست دارند، یعنی آنها در مرحله اول نیازسنجی استعارهای را درباره همه کارها انجام میدهند، ولی ما فقط ارزیابی میکنیم که مخاطب چه وضعیتی دارد و چه کار کنیم تا آن را تغییر دهیم، ولی نیازسنجی نمیکنیم که چه چیزی میخواهد.
ایکنا: شبکههای اجتماعی چه تاثیری بر سبک زندگی ما داشتند و چه تغییر و تحولی ایجاد کردند؟ آیا اصلا میتوان گفت که سبک زندگی جدیدی به ما ارائه کردهاند؟ همان تعبیر فردیناند تونیس، جامعهشناس آلمانی که گذار از جامعه به اجتماع را گزلشافت و گماینشافت مینامید. آیا میتوان گفت چنین چیزی رقم خورده؟ سوال آخر هم درباره سازوکار فیلترینگ است.
ژیانپور: اگر آخرین بررسیها در خصوص رسانهها را مطالعه کنیم، میتوان این مسئله را به سه دوره تقسیم بندی کرد؛ غربیها نیز در ابتدا تصور میکردند رسانه به نوعی امالفساد است، مخصوصا در سنت آلمانی واکنشهای زیادی نسبت به آن وجود داشت و احساس میکردند تمام ایرادهای فرهنگی ناشی از تبدیل گماینشافت به گزلشافت را رسانه به عنوان امالفساد ایجاد کرده است و بعد در نظریه تاثیرات محدود آن را تعدیل کردند، یعنی گفتند رسانه تاثیر دارد، ولی تاثیرش تا این حد پررنگ نیست. در آمریکا نیز بررسی شد که وقتی تعدادی از انسانها از طریق شبکههای اجتماعی تحت تاثیر مواردی قرار میگیرند، روز بعد حلقه انسانهایی که به آنها اعتماد دارد، مثلا دوستانشان را در جریان قرار میدهند و نتیجه این کار بر تصمیمشان اثرگذار خواهد بود، نه آن اتفاقات سریع. در نهایت نظریه فرهنگی اعتقاد دارد که مردم هر کدی که فرستاده میشود، لزوما باز نمیکنند، مانند اتفاقی که در صداوسیمای خودمان رخ میدهد؛ ممکن است تهیه کننده و کارگردان با نیت و هدفی خاص محصولی را تولید کنند، ولی مردم برداشت دیگری از آن داشته باشند. بنابراین نمیتوان گفت همه آسیبها یا تغییرات فرهنگی ناشی از رسانه است. من فکر میکنم رسانه جهتگیریهای جامعه را تشدید میکند، مثلا زمانی که شبکه Farsi One راه افتاد، من در محدوده کوچک اصفهان بررسیای انجام دادم و متوجه شدم که بسیاری از بینندههای این شبکه از نسل x بوده و نسل y و z کار چندانی با این شبکهها ندارند، یعنی مادربزرگها و پدربزرگها شیفته تماشای این شبکهها هستند. در این سطوح عارضهای وجود دارد که ممکن است توسط این رسانهها تشدید شود، ولی نمیتوان آن را اصلیترین دلیل در نظر گرفت. علاوه بر این لغتی که با عنوان «سبک زندگی» استفاده میشود، مفهومی متاخر به حساب میآید، یعنی lifestyle مفهومی مبتنی بر مصرف است. قبل از lifestyle، lifechance یا بختهای زندگی وجود دارد که در دوره سوم و دوره مصرفگرایی به lifestyle یا سبک زندگی تبدیل شد. دنیا بر اساس مصرف در حال هویتیابی بوده و مهم این است که شما پولتان را کجا خرج میکنید؟ در حوزه تفریح و فراغت؟ یا در حوزه مذهب؟ و یا در حوزه سلامت؟ سرعت تغییرات بسیار زیاد است، ولی متغیر اصلی آن در رسانه نیست.
پستمن در سخنرانیهای مهم خود حرف جالبی میزند که من شخصا آن را تجربه کردهام؛ وی میگوید:«راه نجات ما از رسانه این است که media را از instrument یا ابزار جدا کنیم». من در خانه یک تلویزیون دارم، مغلوب رسانه نیستم، یعنی خودم را از یک audience به یک user تبدیل کردهام. Audience کسی است که کنترل را به دست داشته و از شبکهای به شبکه دیگر میرود، ولی User به کسی گفته میشود که بر آن ابزار کنترل دارد. یکی از راههای آن این است که ما به خانوادهها آموزش دهیم، چرا که حلقه اصلی همان خانوادهها هستند. در واقع تنها سنگر تسخیر نشده در جامعه ایرانی همان خانواده است. تمام تلاشها باید بر روابط مادر و فرزند متمرکز شود. بسیاری از کشورهایی که آموزههای دینی ما را هم ندارند، مانند نروژ، مرخصی زایمانشان سه سال است، ولی در ایران به زور این مدت به دو سال رسیده، در صورتی که شاکله اصلی شخصی یک انسان در همان دوران شکل میگیرد. فرزندی که به درستی تربیت شود، به سرعت در مقابل خطرات جبههگیری میکند.
در خصوص بحث فیلترینگ، من فیلترینگ را به عنوان نوعی سیاستگذاری فرهنگی در شکلهای حداقلی قبول دارم، حتی در جوامعی که به عنوان جوامع آزاد شناخته میشوند نیز این مسئله وجود دارد، مثلا یکی از اساتید ما میگفت اگر در آمریکا کیوسکی به یک نوجوان زیر ۱۸ سال سیگار یا اسلحه بفروشد، مجوزش باطل میشود. یا اگر از پزشکی شکایت کردید که شما را بیش از حد لازم لمس کرده، ممکن است مجوز طبابت آن پزشک لغو شود، یعنی در آنجا نیز حد و مرزهایی وجود دارد.
ایکنا: آقای ناجی شما نیز در خصوص تاثیر فضای مجازی بر سبک زندگی توضیح دهید.
ناجی: در این خصوص دو نظریه مطرح است، یکی اینکه رسانه ذات دارد و دیگری اینکه رسانه ذاتی ندارد. با بررسی متوجه میشویم که رسانه در واقع ذاتی ندارد و اینگونه نیست که خود رسانه ما را به هر سمتی که میخواهد ببرد، ولی گاهی کسانی که معتقدند رسانه ذات ندارد، آنقدر آن را ضعیف تعریف میکنند که جایگاه آن مغفول میشود. به طور مثال لازم است ترامپ یا یک سلبریتی حرفی بزند تا رسانه آن را ادامه دهد، یعنی هیچ کس در میان اصحاب رسانه یا منابع خبری نمیگوید رسانه در حال مدیریت ما است، بلکه همه لفظ «گردانندگان رسانه» را به کار میبرند، یعنی پشت پرده رسانه باید مورد تحلیل قرار بگیرد، مثلا وقتی شما راجع به شخصیت رابرت مرداک مطالعه میکنید، متوجه میشوید در آمریکا علیه مرداک تجمع صورت گرفته و شعار «مرگ بر مرداک» داده میشود و مردم اعتقاد دارند دلیل رای آوردن ترامپ توافقاتش با مرداک بود، ولی مرکل چنین کاری انجام نداد. مرداکی که در نیمی از دنیا مجلهها و شبکههای تلویزیونی دارد. اینکه رسانه خودش مدیریت نمیکند، نباید باعث شود که از آن غافل شویم. البته تاثیرگذاری رسانه بسیار بالا است. حداقل طبق آن صحبت فروید درباره ناخودآگاه، رسانه کاری میکند که ما از بس تبلیغ چاکلز یا لینا را میبینیم، حالمان بد میشود، ولی به محض اینکه به مغازه میرویم، از همین مارکها خرید میکنیم. درواقع ناخودآگاه ما تا حدی بمباران شده که این مسئله به خورد آن رفته است.
از طرفی مطابق علم فلسفه و منطق، اگر بخواهیم کلاممان تاثیرگذار باشد، باید کاری کنیم سپر دفاعی افراد به نوعی بشکند. در تکنیکهای اقناع نیز در ابتدا سپر دفاعی فرد باید بشکند، حتی اگر حرف شما را قبول ندارد، بعد کم کم حرف شما اثرگذاری خود را خواهد داشت.
در خصوص فیلترینگ، از نظر من این کار، عاقلانه محسوب میشود و در تمام دنیا در حال انجام است. در ردهبندی فیلترینگ، ایران در ردیفهای ۱۹ و ۲۰ به بعد قرار دارد. رتبه فیلترینگ بعضی از جوامع آزاد در حوزه رسانه از ما بالاتر است، مثلا در اسرائیل حتی یک وبلاگ ایرانی هم باز نمیشود و حتی فیلترشکن نیز در دسترس نیست و اگر کسی بخواهد سایت فیلتر شدهای را ببیند، باید در اینترنت سیا ثبتنام کند. در فضای رسانهای امروز اگر فیلترینگ وجود نداشته باشد، اصلا سنگ روی سنگ بند نخواهد شد، چون مثلا اپوزیسیونها و کسانی که قصد فعالیت علیه یک کشور را دارند، دسترسی آزاد به همه منابع خواهند داشت. زمانی فردی حرف قشنگی زد؛ یکی از دوستانش به فرانسه سفر کرده بود، این فرد ایمیلی برای دوستش ارسال کرد و در فاصله کمی جواب آمد که لطفا دیگر به من ایمیل نزن. او هم بسیار از این رفتار دوست خود متعجب شده بود. بعد از مدتی در کنفرانسی در خارج از کشور دوستش را دید و او گفت که زمانی در خانه بوده که از اداره اطلاعات فرانسه به خانهاش آمده و درباره ارتباط او با ایران سوالاتی پرسیده بودند و ایمیلی که او هنوز آن را نخوانده بود، آنها از آن مطلع بوده و او را از چنین ارتباطی منع کرده بودند. پس اگر فیلترینگ قانونمند اجرا شود، میتواند جزء استوانههای امنیتی در حوزههای مختلف باشد. مشکل ما این است که فیلترینگ ما به صورت بدی ناقص است، یعنی فیلترینگ به گونهای انجام شده که افراد مشتاق به عبور از آن هستند و به قدری پر سر و صدا در رسانهها این کار را انجام میدهند که همه نسبت به آن کنجکاو میشوند. در صورتی که فیلترینگ در دنیا به گونهای انجام میشود که افراد اصلا متوجه آن نمیشوند. کار ما در واقع نوعی تشویق به استفاده از آن است.
در بحث پیامرسان داخلی نیز باید بررسی کنیم که آیا این پیامرسانها به صرف پیامرسانی کار میکنند و یا اتفاقات دیگری نیز پشت پرده آن در حال انجام است؟ زمانی که پیامرسان به یک پیامک من دسترسی دارد، به بقیه هم دسترسی دارد. اگر در پیامکهای من به عنوان روحانی وزارت دفاع کلمه «هسا» یا «اپتیک» جستوجو شود، پیامکهایی با این کلیدواژهها پیدا خواهد شد. اگر این دسترسی به دفتر تلفن من هم وجود داشته باشد، شماره تلفن تمام موثرین صنایع دفاع اصفهان در دسترس خواهد بود. در خصوص همین مسئله به یکی از کارمندان وزارت دفاع اصفهان ایمیلی ارسال شد که ما چند مقاله شما را دیدهایم و از شما دعوت میکنیم که در کنفرانسی در مونیخ شرکت کنید، ایشان هم به آنجا رفت و از آنجا به امارات برده شد. در آن کشور به اسم همایش وی را به هتلی بردند و در آنجا مورد نظارت کامل قرار گرفت. بعد به او گفته شده بود که اگر میخواهد در امان باشد، باید از بخشی از اسناد موجود در اپتیک برایشان جاسوسی کند. این فرد در نهایت به جرم جاسوسی اعدام شد. ما باید در پشت فیلترینگ به حریم امنیتی ایجاد شده نیز توجه کنیم، مثلا گفته میشود که به احتمال ۹۶.۷ درصد ما نتیجه انتخابات ایران را قبل از اعلام دولت میدانیم. چگونه؟ ۴۹ میلیون ایرانی عضو تلگرام هستند.
پیامرسان داخلی ایجاد کردن باید با سازوکار صحیح انجام شود. در کشور ما به گونهای این پیامرسانها را ایجاد کردهاند که من هم از سروش متنفر هستم. پهنای باندی که شرکت ارتباطات زیرساخت به تلگرام داده، ۸۰۰ برابر بیشتر از پهنای باندی است که به پیامرسانهای داخلی داده، نتیجه این شد که فیلترشکن در گوشی همه وجود داشته باشد و وقتی کودکی نام فاطمه زهرا(س) را جستوجو میکند، با تصاویر پورن روبرو شود. این خیانت است. نتیجه این کار این بود که دسترسی به محتوای نامناسب از طریق فیلترینگ برای همه میسر باشد. اینکه میگویید شرک را همه دوست دارند، رسانه کاری کرده که چنین شخصیتی اینطور محبوب باشد.
تقیپور: ولی سیستم مدیریت رسانه چین یا روسیه یا اسرائیل یا لیتوانی با ما بسیار متفاوت است. مردم چین فقط واتساپ دارند و استفاده از سایر شبکههای اجتماعی در کشورشان ممنوع است، ولی سیاستگذاری رسانهای در کشور ما نباید مانند این کشورها باشد.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰