آوینی معتقد بود میتوان از حجاب تکنیک عبور کرد
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، دومین روز از برنامه «سه روز با مرتضی آوینی» روز گذشته (چهارشنبه ۲۱ فروردین) در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه ابتدا فیلم «داستان پل»
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، دومین روز از برنامه «سه روز با مرتضی آوینی» روز گذشته (چهارشنبه ۲۱ فروردین) در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه ابتدا فیلم «داستان پل» پخش شد، سپس سید عماد حسینی به ایراد سخنرانی پرداخت.
* در حوزه نظریه فیلم، آوینی یک نقطه طلایی است
حسینی در ابتدای صحبتهایش گفت: شناسایی گرایش غربی و جستجوی یک دیدگاه جایگزین غیر اروپامدار نگرش جدیدی در حوزه مطالعات فیلم و فیلمسازی نیست. قدمت چنین نگاههایی تقریبا با تاریخ سینما برابر است و به دوران صامت برمیگردد. دوره صامت برخلاف آنچه نظریههای فیلم و تاریخهای کلاسیک سینما مدعی هستند، مملو از فیلمهاییست که با گرایشهای نژادپرستانه ساخته میشوند. در دنیا و خود غرب مسالهپردازی و فعالیت نظری حول این موضوع بخش جدی و تثبیت شدهای از رشته مطالعات فیلم است. متاسفانه در ایران بعد از انقلاب با وجود اینکه در حوزههای مختلف در مورد غرب و حوزههای آلترناتیو حرفهایی مطرح شده است، اما در حوزه نظریه فیلم بحث خیلی کوتاه و ابتر باقی مانده است.
وی ادامه داد: گرچه سلطه مستعمراتی و امپریالیستی غرب باعث شده که تا حدود ۵۰ سال از اختراع سینما، دسترسی به وسایل تولید در تمام دنیا میسر نباشد، اما پس از آن تقریبا تمامی ملل به نوعی به وسایل تولید سینمایی دسترسی داشتهاند و راههای مختلفی را در پیش گرفتهاند. در کشورهایی مثل چین، هند، مصر و ژاپن فیلمسازی بومی بهعنوان یک نهاد صنعتی و هنری در سالهای پس از ۱۹۵۰ تثبیت شده بود. در دهه ۱۹۵۰-۱۹۶۰ با از بین رفتن سلطه مستعمراتی در کشورهای تازه آزاد شدهی پسااستعماری مثل الجزایر سعی شد که از صنعت سینما در جهت آموزش، تبلیغات و.. استفاده شود. در نقاط دیگر جهان مانند آمریکای لاتین دوربین به سلاحی برای مقاومت در برابر کشورداری ظالمانه دیکتاتوری تبدیل شد.
معاون پژوهشی خانه هنرمندان ایران افزود: این دیدگاههای جایگزینِ غیر اروپامدار در طول تاریخ به اشکال مختلف ظهور و بروز داشتهاند. در ایران نیز چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی فیلم لااقل میتوان از چند نقطه طلایی اسم برد. در حوزه نظریه فیلم سید مرتضی آوینی یک نقطه طلایی است و در حوزه عملی فیلم و فیلمسازی میتوان از عباس کیارستمی نام برد؛ که شیوههای جایگزین غیر اروپامدار را در کار خود به نحوی ظهور و بروز دادهاند.
حسینی اضافه کرد: پرسش از ماهیت سینما در فرهنگ غربی چندین دهه قدمت دارد اما در ایران عمده مباحث نظری در حوزه نظریه فیلم، ترجمه یا گرتهبرداری از آراء غربیهاست. از زمان ورود سینما به ایران تاملاتی از جنس آراء و نظریات آوینی درباره سینما بهویژه در نسبت با هویت ایرانی-اسلامی تقریبا طرح نشده بود. بنیاد فکری آوینی درباره سینما، به پیش از دستهبندی گونههای سینما برمیگردد؛ او از ذات سینما آغاز میکند و معتقد است ذات سینما غربی است و نمیتوان آنرا از ذاتش جدا کرد. با این وجود، در پی کشف ابعادی از سینماست که قابلیت بیان مفاهیم دینی و بازنمایی هویت ملی را داشته باشد. این رویکرد نقطه مرکزی برخی از تناقضها نیز است که مقالات ایشان مشاهده میشود.
وی ادامه داد: در اینباره پرسشهایی کلیدی مطرح میشود که باید مورد توجه قرار بگیرند؛ اگر سینما دارای ذات غربیست، چگونه آوینی از امکان و ضرورت تسخیر جوهر سینما سخن میگوید و بر ضرورت کشف قابلیتهای کشف ناشدهی سینما تاکید میکند؟ نسبت تکنیک و محتوا در نقد و تحلیل سینمایی نیز یکی دیگر از حوزههای بحثبرانگیز آراء آوینی است. تاکید ایشان بر اولویت و اهمیت نقد تکنیک بسیاری از نظریهها و روشهای تحلیل فیلم معاصر که گرایش محتوا دارند را نادیده میگیرد. در عین حال بسیاری از نقدهایی که از خود ایشان به جا مانده است، بهشدت درگیر محتواست. شناخت آوینی از سینما در طی دوران فعالیت فرهنگی هنری ایشان پس از انقلاب اسلامی در حال تغییر و تحول بوده است و برخی از تناقضهایی که در آراء ایشان مشاهده میشود نیز در بستر ادوار فکری ایشان قابل تحلیل است. با این وجود خوانش انتقادی آراء اندیشمندان تاثیرگذاری مثل آوینی افقهای تازهای را پیش روی نظریهپردازان بومی سینما باز میکند.
این پژوهشگر حوزه سینما افزود: انسان معاصر و دنیای جدید را شاید بتوان شاه بیت تمام تفکرات آوینی تلقی کرد. کتاب «فردایی دیگر» یکی از دو کتابی است که آوینی در زمان حیات ظاهریاش تحویل ناشر داده است. این کتاب دو بخش دارد؛ یک بخش مجموعه چند مقاله است که به فهم و تفسیر عالم جدید غربی میپردازد و بخش دوم کتاب نیز چند مقاله است که به موضوع شعر پرداخته است و در آن عالم اشراقی و دینی را تبیین میکند. این توجه به نحوه حضور انسان در دنیای جدید بهویژه در نسبت با سنت، به نوعی موضوع اصلی تفکرات آوینی است. ایشان مقاله «آغازی بر یک پایان» را با توجه به نحوه حضور انسان در دنیای جدید تالیف کرده است؛ دنیایی که همه ما را احاطه کرده و اقتضائاتش را به ما تحمیل میکند.
حسینی اضافه کرد: به نظر او انسان معاصر طوری تربیت شده است که اساسا تصور دنیای دیگری که بتوان در آن زندگی کرد، برایش مقدور نیست. تقریبا مشابه وضعیت تمثیلی که در «دنیای شگفتانگیز نو» آلدوس هاکسلی تصویر شده است. در مقالات دیگری که بعد از شهادت ایشان بهشکل مجموعه مقالات و کتابهای مختلف منتشر شدهاند، باز همین خط اصلی دیده میشود. در کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» در مقالاتی درباره معنی توسعه، ویژگیهای عالم جدید غربی، اقتصاد و آموزش در غرب، علم جدید و مفهوم ترقی و تکامل در دنیای معاصر صحبت میشود. کتاب «رستاخیز جان» موضوع ادبیات و زبان فارسی را پی میگیرد؛ در نسبت با تعهد، انقلاب اسلامی و آداب و سنن ایرانی، فرهنگ و هویت انسان، فرهنگ توسعه، تهاجم فرهنگی و همهگیر شدن رسانههای جمعی و وضعیت انسان معاصر در برابر آن. کتاب «حلزونهای خانه به دوش» هم باز حول مضمون جریان روشنگری فکری و نسبت آن با انقلاب اسلامی تالیف شده است و در آن بارها به آفات نادیده گرفتن غرور و هویت ملی و دینی پرداخته میشود.
* تاثیر فردید و داوری اردکانی بر آوینی
حسینی در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: آوینی اولین یا تنها کسی نیست که به این موضوع میپردازد. از بدو ورود مدرنیته به ایران، اظهارنظرهای مختلفی در اینباره صورت گرفته است. از میان اظهارنظرهای مختلف احمد فردید با وضع عبارت «غربزدگی» سرسلسله نوعی نگاهی خاص به غرب و عالم جدید است. آوینی بهطور جدی و مستقیم از آراء دکتر داوری اردکانی متاثر بود و داوری از شاگردان اصلی و مهم مرحوم فردید به شمار میرفت. آوینی همینطور به برخی از افراد دیگری که به این جریان وابستهاند نیز علاقه داشت. «آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان و «غربزدگی» جلال آل احمد جزو کتابهای محبوب ایشان بوده است. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم آوینی با واسطه از افکار و عقاید مرحوم فردید متاثر بوده است.
وی ادامه داد: این گروه به غرب نه از دریچه یک محل جغرافیایی ثابت، که بهعنوان حالتی ایدئولوژیک برای بودن در جهان، دیدن و ادراک آن نگاه میکردند و میکنند. آنها معتقد بودند که هر جا مدرنیته وارد میشود، صورتی از زندگی غربی جریان پیدا میکند. آوینی انقلاب اسلامی را آغاز وضعی جدید در جهان معاصر میدانست و به همگان توصیه میکرد که درباره نسبت آثار و موالید تمدن جدید، با آن اصل یگانه تفکر کنند. اگر بخواهیم در چند جمله لب کلام این گروه را تشریح کنیم، میتوان به جملاتی از دکتر داوری اشاره کرد؛ «مدرنیته نحوه خاص نسبت بشر با عالم و آدم و مبدا عالم و آدم است و این نحوه خاص نسبت در علم جدید و در تکنولوژی ماشینی و با پوشیده شدن امر قدسی و قرار گرفتن هنر در قلمرو زیباییشناسی و بعضی مظاهر دیگر ظهور پیدا کرده است».
حسینی اضافه کرد: آوینی تمام تلاشش در زندگی را صرف تدوین یک نظریه فیلم برخاسته از مبانی فکری انقلاب اسلامی کرد. او در این راستا تلاش کرده که مفاهیم مهمی مثل سینمای ملی و نسبت آن با دین را بازتعریف کند. آوینی در تلاش بوده که ماهیت سینما را بازتعریف کند. در چند دهه اخیر مقوله سینمای ملی به مفهومی مهم و البته مورد مناقشه برای تحلیل آثار سینمایی تبدیل شده است. هیگسون و کرافتس دو نظریهپرداز مهم این حوزه، هر دو به ماهیت پیچیده و متناقض و گاهی قابل مناقشه برچسب سینمای ملی اذعان میکنند. البته از دو زاویه مختلف؛ هیگسون تاکید میکند که یک سینمای ملی در بازار فیلم با افتراق تولیدش مشخص میشود و برای اینکه گروهی از فیلمها در دسته سینمای ملی قرار بگیرند، باید خصیصههای مشترکی را از لحاظ سبکی و روایی آشکار کنند و بطور مشخص در برابر هالیوود و سایر سینماهای ملی قرار بگیرند. در حالی که کرافتس معتقد است که باید از مدل خود و دیگری عبور کنیم و بدون اشاره به هالیوود، یک دستگاه هفت بندی معرفی میکند که توضیح بهتری برای چگونگی شکلگیری سینماهای ملی در بافتهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دولتهای ملی ارائه میدهد.
این پژوهشگر حوزه سینما ادامه داد: مرور و بازخوانی آراء سید مرتضی آوینی از این جهت دارای اهمیت است که او نظرگاه متفاوتی درباره سینمای ملی و دینی دارد. او از دیدگاه یک متفکر و فیلمساز ایرانی سعی در بازتعریف مفاهیمی مثل سینمای ملی و نسبت آن با دین داشته است. او همچنین از منظری ذاتگرایانه کوششهای فراوانی برای بازتعریف ماهیت سینما به مثابه یک تکنولوژی برخاسته از فرهنگ و تمدن غربی انجام داده است.
شناخت آوینی از سینما انتزاعی نیست
حسینی افزود: آوینی از پرسش از ماهیت سینما شروع میکند و در این ابتدا باید نسبت سینما و غرب را روشن کند. او بهدنبال نسبتی است که بین ما و غرب وجود دارد و سعی میکند در این مسیر، سینما را بهعنوان محصولی از تکنولوژی غربی مورد توجه قرار دهد. آوینی معتقد است سینما ماهیتا هنری ناب نیست و نمیتوان با آن مانند نقاشی و شعر و حتی رمان و تئاتر مواجه شد، بلکه سینما یک تکنولوژی بسیار پیچیده است که قابلیت هنری نیز دارد.
وی در ادامه گفت: شناخت او از سینما انتزاعی نیست؛ سالها کارگردانی و تدوین به او این اجازه را میدهد که به تفکر در ماهیت سینما بپردازد. آوینی تلاش میکند درک درستی از تحولات انقلاب اسلامی داشته باشد و سینمایی متناسب با این تحولات را پایهگذاری کند. در این راستا پرسشهایی برای آوینی مطرح بوده و باید به آنها توجه میکرد. او از موضع یک مسلمان معتقد به انقلاب اسلامی میپرسد که سینما چیست و به چه کار میآید؟ در این عصر تازه سینما به کدام نیاز انسان پاسخ میدهد؟ سینما داستانی مصور است؟ وسیلهای برای بیان پیام است؟ اسبابی برای تفنن است؟ هنر محض است یا صنعت؟ ریشه جذابیت سینما در کجاست؟ آیا سینما ذاتی دارد؟ آیا این ذات میتواند مسخر اهداف انقلاب اسلامی قرار بگیرد؟ آوینی برای پاسخ به این پرسشها، به سرچشمههای فلسفی و حکمی خود رجوع میکند که پیشتر مورد اشاره قرار گرفتند. او با توجه به زمینهای که در آن میزیسته تلاش میکند که راهکارهایی برای این موضوع پیدا کند.
سینمای مطلوب آوینی
حسینی اضافه کرد: سینما مهمترین هنر این روزگار و شاید تاثیرگذارترین رسانه موجود باشد. به همین دلیل است که آوینی هزار صفحه درباره آن مطلب نوشته است و دهها برنامه تلویزیونی و فیلم مستند از خود بر جای گذاشته است. آوینی سینما را دارای ذاتی ثابت و متعلق به فرهنگ غرب میداند و معتقد است که نمیتوان سینما را از زمینه فرهنگیاش جدا کرد. از طرفی فرهنگ و تمدن غرب را هم مایه سقوط و انحطاط انسان میداند. به نظر او کل تکنولوژی و محصولاتش برای پاسخگویی به نیازی خاص در وجود بشر پدید آمدهاند که تا پیش از آن سابقه نداشته است. او معتقد است وقتی پدیدهای مرکب و چندوجهی مثل سینما را ابزار بنامیم، فرهنگ مستتر در ذات آنرا نادیده انگاشتهایم. پس اگر بخواهیم از سینما برای منظوری مغایر با این اهداف استفاده کنیم، حتما در برابر شما ایستادگی خواهد کرد. آوینی معتقد بود سینما برای تفنن، استقرار، بیخودی و غفلت از خویش بهوجود آمده است. او معتقد است که تجربه نشان داده که میتواند به نوعی سلوک روحی و روحانی هم تبدیل شود.
وی در بخش دیگری از سخنرانیاش توضیح داد: آوینی با تقلید از غربیها مخالف بود. او معتقد بود تاریخ ما در امتداد تاریخ غرب نیست و با انقلاب اسلامی، عصر تازهای در جهان آغاز شده است. سینما یکی از موالید تمدن غربی است ولی در این سیر تاریخی، صورتی دیگر متناسب با مبانی انقلاب اسلامی خواهد یافت. اگرچه زبان سینما یا بیان مفاهیم به زبان سینما قواعد ثابتی دارد که فراتر از شرق و غرب است، سینمای انقلاب اسلامی نمیتواند در امتداد تاریخی سینمای غرب باشد. آوینی معتقد بود تکنیک از محتوا جدا نیست، پس نمیتوانیم تکنیک را از غرب بگیریم و با استفاده از این تکنیک فیلمی با محتوای مطلوب خود بسازیم.
حسینی افزود: پس سینمای مطلوب آوینی چیست؟ آوینی وظیفه هنر را تبلیغ به معنای قرآنی آن میداند. او از یکسو تکنولوژی را حامل فرهنگ غربی میداند و از سوی دیگر خواهان آن است که این تکنولوژی را درخدمت تبلیغ قرآنی قرار بدهد. او میگوید برای اینکه سینما به خدمت اسلام در بیاید باید حجاب تکنیک سینما را خلق کنیم. او معتقد است ما خود را بینیاز از تجربه غربیها نمیدانیم، اما برای این تجربیات شأنی متناسب با آن قائلیم. ما چارهای نداریم جز اینکه سینما را یک بار دیگر در فرهنگ و ادب اسلام معنا کنیم. باید قابلیتهای کشف ناشدهی سینما را در جواب به فرهنگ و تاریخ خودمان پیدا کنیم.
این پژوهشگر حوزه سینما ادامه داد: او امیدوار است که نسل جدیدی از فیلمسازان متاثر از انقلاب اسلامی با کشف این قابلیتهای تازه به خلق حجاب تکنیک در سینما نائل شوند و از این طریق جوهره سینما را به تسخیر خود در آورند. او شرط اصلی این کار را تقوا میداند و میگوید تقوا انسان را به اخلاص میرساند و اخلاص درهای حکمت را به قلبهای آنها میگشاید.
آوینی معتقد بود میتوان از حجاب تکنیک عبور کرد
حسینی اضافه کرد: آوینی از تکنیک هم تعریف جدیدی ارائه میدهد؛ تعریفی که مهارت فنی و ذوق هنری را در کنار هم دارد. این در حالیست که برخی معتقدند مهارت فنی را میتوان کسب کرد اما ذوق هنری را نمیتوان. رایج است که تکنیک معادل مهارت فنی دانسته میشود، اما آوینی این تعریف را سادهانگارانه میداند و معتقد است این همان تعریف ابزار است و با این تعریف، اصولا تکنولوژی را میتوان در خدمت هر غایتی که مورد نظر فیلمساز است، در آورد.
وی افزود: آوینی میگوید هنر میتواند از حجاب تکنیک عبور کند و به حقیقت عالم نزدیک شود و در تمام جستجوهایش نیز در پی تکنیکی بود که به این مرحله راهبر باشد. آوینی معتقد است تنها چنین هنرمندی است که حق دارد سینما را ابزار بیان خود بداند. چرا که از مرحله کلنجار رفتن با تکنیک عبور کرده و تکنیک و مضمون در وجودش یکی شدهاند؛ چنان که در شعر حافظ. اینجا میتوان پرسید که از کجا باید فهمید هنرمندی به این مرحله رسیده و به او اجازه داد که سینما را ابزار بیان حرفهای خود بداند؟ آوینی برای تبیین شیوههای خلق حجاب تکنیک از کلماتی مثل اجتهاد، تقوا و فطرت کمک میگیرد. اما به نظر میرسد که این تعابیر بیشتر بر ابهامات دیدگاه او اضافه میکند، تا اینکه به تبیین و فهم آن کمک کند.
حسینی در ادامه گفت: یکی از مصداقهای آوینی برای سینمای مبتنی بر فطرت، سینمای هیچکاک است؛ او در مقاله «عالم هیچکاک» سینمای هیچکاک را دارای شکلی از تفکر حضوری و سلوک و تجربه روحی میداند. آوینی هیچکاک را انسانی سلیمالنفس، دوستداشتنی، دقیق و با انصاف میداند؛ کسی که دل آزردن حتی یک مورچه را هم ندارد. او میگوید هیچکاک وارد حریم ممنوعه که سرزمین شیطان است، نمیشود. حتی پا را از این هم فراتر میگذارد و معتقد است عناصری از فرهنگ تشیع را میتوان در آثار هیچکاک تجلییافته دید. این برداشت از هیچکاک لااقل با بسیاری از واقعیتهای زندگی شخصی او که برخی از آنها در سالهای اخیر منتشر شدهاند، تطابق ندارد. پس این سوال مطرح میشود که آیا هیچکاک هم با تقوا حجاب تکنیک را خلق و آنرا مسخر خود کرده است؟
آوینی در مرحله پرسش باقی ماند
وی در بخش پایانی سخنرانیاش در ارزیابی انتقادی آراء سینمایی آوینی گفت: به نظر میرسد برخی ابهامات در دیدگاه آوینی که اصرار داشت از مفهوم سینمای ملی در برابر سینمای اسلامی دفاع کنیم، ناشی از نوعی تلقی ذاتگرایانه، همگن و جهانشمول از مفهوم ملت و ملیت است. نظریات جدید در حوزه مطالعات فیلم، نگرشهای کلاسیک به مفهوم ظاهرا بدیهی سینمای ملی را به چالش کشیدهاند. مفهوم سینمای ملی نیز به همان اندازه میتواند ایدئولوژیک باشد که مفهوم سینمای اسلامی. اساسا فرآیند شکلگیری مفهوم هویت ملی با الگوگیری از مفهوم هویت دینی برای قداست بخشی و القای مفهوم جاودانگی، ایجاد تلقی مبدا و مقصد مشترک برای اعضای یک ملت اتفاق افتاده است. در نهایت هم اینکه پیشفرض رهاییبخش بودن مطلق مفهوم سینمای ملی، فرض صحیحی نیست. تجربه نشان داده است که در بسیاری از ادوار تاریخ، به بهانه ملیگرایی عرصه هنر برای هنرمندان تنگ شده و محدودیتهای فراوانی بهوجود آمده است. در کشورهایی مثل فرانسه، مصر، ایرلند و کره جنوبی نمونههایی از این مساله مشاهده شده است. اساسا اگر به تعبیر آوینی و دوستان، سینما ظرفی نیست که هر مظروفی از جمله اسلام در آن بگنجد، چگونه سینما میتواند ظرف هویت ملی قرار بگیرد؟
حسینی اینگونه نتیجهگیری کرد: به نظر میرسد که آوینی در ابتدای راه شناخت غرب و تبیین نسبت غرب با فرهنگ خودی بود و تلاش میکرد سینما را بهعنوان پدیدهای پیچیده بشناسد و راهکاری برای تسخیر آن پیدا کند. اما او در مرحله پرسش باقی ماند و پاسخ جامعی نیافت. آوینی تلاش میکند نوشتههایش را از سطح کلیات نظری را به سطح شیوهنامههای عملی نزدیک کند و برای این منظور برخی از تمهیدات و تکنیکهای سینمایی را در مقالاتش مورد توجه قرار میدهد. مثلا فیلمنامه، تدوین، میزانسن و.. . اما در نهایت در ارائه شیوهنامه عملی، راهکارهای چندان روشنی فرا روی مخاطبان قرار نمیدهد. آوینی به معیارهای در درون خودش رسیده بود و بهدنبال مصادیقی بود که این معیارهای درونی را برای دیگران بازگو کند. امروز میتوان دریافت که آوینی چه افقهایی را برای سینمای انقلاب اسلامی در نظر داشت، اما تا فصل ثمردهی هنوز کوششهای بسیاری لازم است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰