تاریخ انتشار : چهارشنبه 3 دی 1393 - 17:33
کد خبر : 489
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای جایگاه سیاسی امر به معروف و نهی از منکر بسته هستند

جایگاه سیاسی امر به معروف و نهی از منکر

جایگاه سیاسی امر به معروف و نهی از منکر

 تعبیر امر به معروف و نهی از منکر، از تعبیرات کلیدی و پربسامد در سخنان امام علی‏ علیه السلام است که در مناسبت‏های گوناگون و به دلایل مختلف بر آن انگشت می گذارد و از آن سخن می‏ گوید. از این رو می ‏توان گفت که این تعبیر از اهمیت فراوانی نزد امام برخوردار است. برای دریافت

 تعبیر امر به معروف و نهی از منکر، از تعبیرات کلیدی و پربسامد در سخنان امام علی‏ علیه السلام است که در مناسبت‏های گوناگون و به دلایل مختلف بر آن انگشت می گذارد و از آن سخن می‏ گوید. از این رو می ‏توان گفت که این تعبیر از اهمیت فراوانی نزد امام برخوردار است. برای دریافت جایگاه آن نزد امام، این مطلب را در چند محور زیر پی می ‏گیریم:

الف. مفهوم سیاسی امر به معروف و نهی از منکر؛
ب. هدف و غایت دین؛
ج. فلسفه حکومت اسلامی؛
د. تأمین حقوق همگان؛
ه . حفظ نظام اجتماعی سالم؛
و. مکانیزم نظارتی در حکومت اسلامی؛
ز. رویکرد اجرایی به این فریضه؛
ح. موانع تحقیق و اجرای امر به معروف و نهی از منکر.
الف. مفهوم سیاسی امر به معروف و نهی از منکر
برای فهم عمیق معنای امر به معروف و نهی از منکر نزد امام علی ‏علیه السلام، باید خود را از معنای رایج و محدود آن نجات دهیم و به این مسئله از منظر حضرت بنگریم. تلقی رایج از امر به معروف و نهی از منکر غالبا خرد و محدود است و آن را منحصر به حوزه احکام عبادی و پاره‏ای از مسائل پیش پا افتاده اجتماعی کرده‏اند. حال آن که از نظر امام، معروف هر آن کردار و رفتار و اعتقاد پسندیده‏ای است که عقل سلیم انسان بدان حکم، و قرآن و سنت آن را تأیید می‏کند. از این منظر هر خیر و خوبی در دامنه معروف می‏گنجد، از آشتی دادن میان زن و شوهر (۱۱) تا ارزان‏فروشی و رعایت انصاف در معاملات و همین‏طور تا بسیج عمومی برای جهاد.
سنت فقهی ما بر این قرار است که مباحث امر به معروف در کتاب الجهاد و به عنوان بخشی از آن نقل می‏شود. در صورتی که امام همه نیکی‏ها و حتی جهاد در راه خدا را در یک طرف می‏گذارد و امر به معروف و نهی از منکر را از آنها برتر می‏شمارد و می‏فرماید: «همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، در کنار امر به معروف و نهی از منکر، جز دمیدنی به دریای پهناور نیست. (۱۲) » در واقع از نظر امام، جهاد، خود یکی از مراتب و تجلیات امر به معروف و نهی از منکر و یکی از مصادیق بارز و اساسی آن است. (۱۳) البته ایشان در جای دیگری، هنگام بیان پایه‏های ایمان، آن را بر چهار پایه استوار می‏داند که یکی از آنها جهاد است که خود بر چهار رکن، یعنی امر به معروف، نهی از منکر، استواری در آوردگاه‏ها و دشمنی با فاسقان قرار دارد. (۱۴) بدین‏ترتیب این چهار رکن نیز در واقع ناظر به یک حقیقتند. چرا که امر به معروف ملازم با دشمنی با فاسقان و ایستادگی در آوردگاه‏ها و گاه نهی از منکر است. پس در این‏جا جهاد عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر و پایداری در آوردگاه‏ها و دشمنی با فاسقان . در جای خود داریم که دشمنی با فاسقان و فسق، یکی از مراتب امر به معروف است و ایستادگی در آوردگاه‏ها از مصادیق امر به معروف است. بدین ترتیب در تحلیل نهایی، جهاد نیز به امر به معروف و نهی از منکر بازمی‏گردد. پس امر به معروف نه فرعی از فروع جهاد که خود آن، و حتی از آن گسترده‏تر است.
اساسا امر به معروف و نهی از منکر، به معنای داشتن حساسیت قوی نسبت به حضور منکرات و عدم حضور معروف‏ها است. مسلمان متعهد یا آن کس که زندگی اجتماعی فعالی دارد، کسی است که همواره در پی تحقق هنجارهای دینی و آرمان‏های آن در جامعه است و آنچه مایه تضعیف آنها می‏شود، از میان برود. از این‏رو خود را موظف می‏داند تا به‏هوش باشد و برای تحقق معروف‏ها بکوشد و در جهت نابودی منکرات عمل کند. این حساسیت گسترده و عمیق ـ بر حسب لزوم ـ گاه به‏صورت پند و اندرز است و گاه در قالب اقدام عملی و ارائه جلوه درستی از معروف. گاه نیز ضرورت اقتضا می‏کند که برای حفظ جامعه اسلامی و یا نشر آرمان‏های دینی ـ که خود از برترین معروف‏ها است ـ سلاح برگیرد و به دفاع از آرمان خود برخیزد. پس جهاد نیز یکی از نمونه‏های امر به معروف و نهی از منکر است. امام نیز به این مسئله از این منظر می‏نگرد.
البته آن‏جا که آنها را در کنار یکدیگر نقل می‏کند، صرفا مقصود بیان نمونه‏های برجسته امر به معروف و نهی از منکر است؛ نه این که این دو ماهیتا جدای از یکدیگر باشند. برای مثال در نامه ۴۷ در وصیت خویش به فرزندانش از آنان می‏خواهد تا با جان و مال و زبان خود در راه خدا جهاد کنند و سپس می‏فرماید که مبادا امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند که شریران بر آنان چیره خواهند شد.
بی‏گمان حداقل جهاد با زبان یکی از مراتب امر به معروف است و همچنین انفاق نیز از معروف‏ها است. جهاد نیز از عالی‏ترین جلوه‏های امر به معروف و نهی از منکر است.
به‏نظر می‏رسد که گاه امام امر به معروف را به معنای اصطلاحی و رایج آن به‏کار می‏گیرد که در این صورت در کنار جهاد و مانند آن می‏آید و گاه حقیقت و ماهیت امر به معروف و نهی از منکر مورد نظرشان است، که در این صورت ریشه و اساس همه نیکی‏ها به‏شمار می‏رود و حتی از جهاد برتر می‏نشیند.
این که امام به این فریضه در سطحی گسترده و پهناور می‏نگرد و آن را محدود به موارد خاص و حوزه‏های خرد نمی‏داند، نکته مهمی است. از این‏رو در روایتی که به ایشان منسوب است، بر آن است که اگر این فریضه اجرا شود، همه فرایض خرد و کلان و آسان و دشوار دیگر نیز اجرا خواهد شد؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است و رد مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم غنایم و گردآوری مالیات‏ها و هزینه کردن آنها در موارد خاص خودشان است . (۱۵) بدین‏ترتیب، نگاه امام به این فریضه دارای دامنه وسیعی است و از خرد تا کلان مسائل اجتماعی را دربر می‏گیرد. پس می‏توان گفت که از نظر امام‏ علیه السلام امر به معروف و نهی از منکر، یعنی امر به همه نیکی‏های اجتماعی و بازداشتن از همه مفاسد اجتماعی در همه حوزه‏ها؛ از حوزه‏های اخلاقی گرفته تا حوزه‏های اقتصادی و سیاسی، مانند توصیه و الزام حاکمان به معروف.
ب. هدف و غایت دین
دین را هرگونه تعریف کنیم، ناگزیریم این نکته را بپذیریم که هر دینی از پیروان خود می‏خواهد به هنجارهایی تن در دهند و از ناهنجاری‏هایی تن زنند. این هنجارها در قالب احکام و ناهنجاری‏ها در قالب ممنوعات قرار می‏گیرند. حال تعداد آنها فرقی نمی‏کند، چه احکام عشره حضرت موسی‏علیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسی‏علیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پاره‏ای بایدها و نبایدها که مؤمنان باید در چارچوب آن حرکت کنند و بکوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهی از منکر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و کوشش برای پیشگیری از نبایدها. از این منظر می‏توان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروف‏ها و آن نبایدها در هیئت منکرها معرفی می‏شوند.
این نکته هنگامی حساس‏تر می‏شود که بپذیریم دین جنبه اجتماعی نیز دارد و در پی تشکیل یک نظام اجتماعی و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در کنار یکدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگی اجتماعی می‏شود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و کشاکش است. این‏جا است که لزوم قانون و نهادی که مانع تجاوز افراد به یکدیگر شود، آشکار می‏گردد. این قانون باید به شکلی نهادینه شود، یا به صورت مکتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهای اخلاقی و دینی. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدی است که بایدها و نبایدها را تعریف کند و برای آن ضامن اجرایی نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامی به عنوان نهاد امر به معروف و نهی از منکر حضور دارد و آن‏جا که نیاز به ضمانت اجرایی است، تشکیلات حسبه با وظایف خاص آن شکل می‏گیرد و متکفل تنظیم بازار، نرخ‏گذاری، پیشگیری از گران‏فروشی و … می‏گردد. بدین‏ترتیب تصور دینی بدون «باید و نباید» ممکن نیست و هر دینی حداقلی از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام‏ علیه السلام با چنین نگاهی به ماهیت وکارکرد دین، می‏فرماید: غایه الدین، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر واقامه الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهی از منکر و اجرای حدود است. (۱۶) » این رویکرد نیز گواه آن است که امام‏علیه السلام به این فریضه، چونان فریضه‏ای در کنار دیگر فرایض نمی‏نگرد، بلکه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه می‏شناسد، و مهم‏ترین کارکرد دین را چیزی جز همین امر و نهی نمی‏داند.
ج. فلسفه حکومت اسلامی
با همین رویکرد، امام به مسئله قدرت و حکمرانی می‏نگرد. از نظر ایشان، قدرت فی‏نفسه مطلوب و مرغوب نیست. قدرت آن‏جا سودمند است که در جهت ایجاد معروف و زدودن منکر به‏کار گرفته شود. بدین روی چه پیش از کسب قدرت و چه هنگام اقتدار و چه در اواخر حاکمیت خود بر این مسئله تأکید می‏کنند و هدف خود را از پذیرفتن خلافت، نه بهره‏گیری از نعیم دنیوی که امر به معروف و نهی از منکر می‏دانند.
پس از قتل عثمان، مردم به سوی حضرت شتافتند و مصرانه خواستار بیعت با او شدند. لیکن از آن‏جا که فاصله زمانی بسیاری بین حکومت رسول‏ خداصلی الله علیه وآله وسلم و درگذشتن عثمان وجود داشت و در این مدت سنت‏هایی فراموش و سنت‏های دیگری به جای آنها پدیدار شده بود، حضرت از قبول خلافت تن زدند و اشاره کردند که کم‏تر کسی ممکن است حکومت عادلانه ایشان را برتابد. ایشان در سخن خود بر دو عنصر تأکید داشتند: یکی این که شاهراه حقیقت، ناشناخته شده است و دیگر آن که در صورت به قدرت رسیدن، کسانی حکومت او را برنخواهند تافت. پس بهتر که از همان آغاز، خلافت را نپذیرد. ایشان فرمودند: مرا بگذارید و دیگری را به‏دست آرید، که ما پیشاپیش کاری می‏رویم که آن را رویه‏ها است و گونه‏گونه رنگ‏ها است. دل‏ها بر آن بر جای نمی‏ماند و خردها برپای. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناسا گردیده. و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم، با شما چنان کار می‏کنم که خود می‏دانم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش‏کننده گوش نمی‏دارم . (۱۷) این سرزنش‏ها، همانی بود که بعدها به‏وسیله طلحه و زبیر بر زبان آمد و در سطحی گسترده‏تر، عدالت‏خواهی امام به سیاست ناشناسی تعبیر شد تا آن‏جا که: «قریش گفتند: پسر ابوطالب مردی دلیر است، اما علم جنگ نمی‏داند. (۱۸) » پس از آن که مردم حضرت را ناگزیر به قبول بیعت کردند و با حضور خود، حجت را بر او تمام کردند و ایشان تنها به همین دلیل خلافت را پذیرفتند، (۱۹) باز بر این حقیقت تأکید داشتند. عبدالله بن عباس نقل می‏کند که در آغاز جنگ جمل نزد حضرت در ذی‏قار رفتم و دیدم که نعلین خود را پینه می‏زند. امام از من پرسید: «بهای این نعلین چند است؟» گفتم: بهایی ندارد. آن گاه حضرت فرمود: «به خدا قسم، این را از حکومت بر شما دوست‏تر دارم؛ مگر آن که حقی بپا دارم یا باطلی را برطرف سازم. (۲۰) » در اواخر دوران خلافت خود نیز طی سخنانی گله‏آمیز با مردم، براین حقیقت این‏گونه انگشت نهاد: خدایا! تو می‏دانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز، خواستن زیادت. بلکه می‏خواستیم نشانه‏های دین را به جایی که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم. تا بندگان ستمدیده‏ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده‏ات اجرا گردد. (۲۱) یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر. با این رویکرد به مسئله امر به معروف است که امام به فرزندان خود می‏فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک مکنید. (۲۲) » و با همین برداشت از امر به معروف و نهی از منکر است که چون امام حسین‏علیه السلام بر ضد یزید قیام کرد و از پذیرش خلافت او تن زد، حرکت خود را کوششی از نوع امر به معروف و نهی از منکر خواند.
بدین‏ترتیب، امر به معروف و نهی از منکر که بستر تحقق معروف‏ها به‏شمار می‏رود، از نظر امام علی‏علیه السلام، نه تنها غایت دین است، بلکه فلسفه حکومت نیز به‏شمار می‏رود و براساس آن می‏توان حکومت‏ها و مشروعیت آنها را سنجید و قیام‏هایی را که برای سرنگونی حکومتی یا برپایی حکومتی صورت می‏گیرد، محک زد. اگر حکومتی پاسدار این فرضیه باشد، مشروعیت دارد. اگر کسانی احساس کنند حکومت موجود، پاسدار این فریضه نیست و در آن حق‏کشی فراوان است، تنها در صورتی مجاز به فعالیت بر ضد آن هستند که مقصودشان نه کسب قدرت، بلکه اقامه حدود تعطیل شده خداوند و امر به معروف و نهی از منکر باشد. پس معیار حقانیت حاکمیت‏ها و جنبش‏های ضد حاکمیت، پایبندی آنها به این فریضه است. در نتیجه، از این منظر، امر به معروف و نهی از منکر، از حالت فریضه‏ای فردی و اتفاقی بیرون می‏آید و به فریضه‏ای بنیادی، اجتماعی، معیارین و سازمان‏یافته و جهت‏دار، تبدیل می‏شود.
د. تأمین حقوق همگان
یکی از معروف‏های اجتماعی و یکی از وظایف دولت، تأمین حقوق همه شهروندان خود است. امر به معروف و نهی از منکر نیز با گستره‏ای که دارد، در پی تأمین این هدف است. فلسفه حکمرانی ـ به گفته امام علی‏علیه السلام ـ آن است که ستمدیدگان از هرگونه ستمی ایمن باشند و حدود الهی بر زمین نماند. بدین‏ترتیب، با اختیاراتی که دولت در جهت مصالح مردم دارد، باید در این مسیر حرکت کند و حقوق عامه را تأمین نماید. اساسا معیار صلاح و پاکی امت و اجتماع آن است که حق هر ذی‏حقی به او برسد. با همین رویکرد است که امام علی‏علیه السلام در عهدنامه‏اش به مالک اشتر از او می‏خواهد تا نیاز نیازمندان را برطرف کند و آماده شنیدن گفته‏ها و اعتراضاتشان باشد؛ چرا که: «من از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، بارها شنیدم که می‏فرمود: “هرگز امتی را پاک [از گناه‏] نخوانند که در آن امت [بی‏آن‏که بترسند و ] در گفتار درمانند، حق ناتوان را از توانا نستانند”. (۲۳) » در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر، در عرصه اجتماعی به معنای رساندن حقوق مستحقان به آنان و منع از تجاوز ستمگران به مظلومان است. افزون بر این، یکی دیگر از کارکردهای امر به معروف و نهی از منکر، هدایت همگان و تأمین مصالح عامه آنان است. از این‏رو امام هنگام سخن از فلسفه احکام، می‏فرماید که خداوند امر به معروف را برای اصلاح کار همگان و نهی از منکر را برای بازداشتن بی‏خردان وضع کرده است (۲۴) .
ه . حفظ نظام اجتماعی سالم
نظام اجتماعی هنگامی سالم است که مجاری اطلاع‏رسانی در آن کاملا نیرومند باشد. اگر جامعه را به ارگانیزمی زنده تشبیه کنیم، جریان اطلاعات در آن، همچون سلسله اعصاب آن است. مهم‏ترین نقش سلسله اعصاب انتقال اخبار ـ چه خوشایند و چه ناخوشایند ـ به سیستم مرکزی، و کسب تکلیف است. هنگامی که آتشی در کنار دست ما شعله‏ور می‏شود و ما بی‏خبر از آن هستیم، تنها از طریق عکس‏العمل ناگهانی اعصاب دست ما است که هوشیار می‏شویم و عکس‏العمل مناسب را از خود نشان می‏دهیم. حال اگر به فرض کسی در خواب باشد و سیستم عصبی او نیز یک‏سره از کار افتاده باشد، می‏توان حدس زد که در صورت آتش‏سوزی، چه اتفاقی خواهد افتاد. امر به معروف و نهی از منکر، برای بقا و سلامت جامعه همین نقش را دارد و به مسئولان و تصمیم‏گیران می‏گوید که در کجا چه نقصی و کمبودی مشاهده می‏شود، تا تصمیمات لازم اتخاذ شود. حال اگر این کارکرد را از امر به معروف بگیریم، عملا مسئولان جامعه را از شناخت وضعیت واقعی اجتماع محروم ساخته و درهای اطلاعات درست را برروی آنان بسته‏ایم. از سوی دیگر کارگزاران و کارمندان دولتی، عموما به این گرایش دارند که همه چیز را خوب و اوضاع را بر وفق مراد وانمود کنند. نتیجه این وضعیت آن است که در درازمدت نواقص موجود در جامعه و کاستی‏ها شدت می‏یابد و ناهنجاری‏ها جای هنجارهای سالم را می‏گیرد و تنها هنگامی حکمرانان متوجه وضعیت حقیقی جامعه می‏شوند که دیگر نمی‏توان کاری کرد. یکی از علل سقوط حکومت‏های استبدادی، همین بی‏خبری از اوضاع جامعه است. معروف است که ماری آنتوانت چون شنید مردم به سبب نداشتن نان شورش کرده‏اند، توصیه کرد: «پس بیسکویت بخورند!» این داستان طنزآمیز، اما گویای واقعیتی تلخ است. در حکومت‏های استبدادی، به‏گونه‏ای عمل می‏شود که به‏تدریج، کم‏تر کسی میل یا جرأت امر به معروف و نهی از منکر و بیان حقایق را پیدا می‏کند. و همین آفتی است. اگر سال‏های پایانی هر حکومت ساقطشده را به‏دقت بررسی کنیم، می‏بینیم علی‏رغم داشتن سیستم‏های امنیتی نیرومند و متمرکز، حاکمان عملا از آنچه در جامعه در حال رخ دادن بوده است، بی‏خبر بوده‏اند؛ چنان بی‏خبری‏ای که گاه حیرت‏انگیز است. همه اینها نتیجه آن است که امر به معروف و نهی از منکر نادیده گرفته شده و یا کاریکاتور مسخ شده‏ای از آن ارائه شده بوده است. با توجه به این نکته و با درک این کارکرد امر به معروف و نهی از منکر است که امام علی‏علیه السلام مصرانه از فرزندان صلبی و فرزندان معنوی‏اش می‏خواهد تا امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنند؛ وگرنه شریران بر آنان چیره می‏شوند و آن‏گاه دعایشان نیز مستجاب نخواهد شد. (۲۵) این که در نتیجه ترک امر به معروف و نهی از منکر، شریران قوم حاکم خواهند شد، کمابیش روشن است. انسان به‏طور طبیعی، در صدد تسخیر قدرت و تسلط بر دیگران است. قدرت نیز آدمی را سرمست و خودشیفته می‏کند و به تعبیر قرآن کریم: «آدمی طغیان می‏کند، اگر خود را بی‏نیاز ببیند. (۲۶) » یعنی لازم نیست که انسان حتما مقتدر باشد، بلکه پندار قدرت و این احساس او را به بیراهه می‏کشاند. از این‏رو لازم است امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان یک مکانیزم بازدارنده و ابزار نظارت، مانع چنین پنداری در حاکمان شود. حال اگر کسی این فریضه را به‏جد نگیرد و یا آن را تنها به حوزه‏های خاص و کوچک اختصاص دهد، به‏تدریج روند احساس بی‏نیازی در حاکمان، و از سوی دیگر حالت بی‏اعتنایی و سهل انگاری در مردم پدید می‏آید و نتیجه آن، حاکمیت طالحان و بدکاران خواهد بود؛ کسانی که جام قدرت آنان را مست ساخته و دیگر چیزی را مانع تحقق اهداف خود نمی‏بینند. این روند گاه چنان کند و بطیئ است که خود حاکمان نیز متوجه آن نمی‏شوند و چه بسیار حاکمان پاک‏دل و پاک‏دستی که به‏تدریج آلوده شدند و بر اثر فقدان امر به معروف و نهی از منکر، به مغاک شر و تباهی درغلتیدند.
اما چه رابطه‏ای میان ترک امر به معروف و مستجاب نشدن دعا وجود دارد؟ امام علی‏علیه السلام خود به این پرسش، پاسخی کلی و فراگیر داده است که مختص به این مورد نیست. روزی کسی از امام پرسید: با آن که خداوند وعده استجابت دعا داده و فرموده است: ادعونی استجب لکم (۲۷) ، چرا دعای ما مستجاب نمی‏شود؟ امام پاسخ داد: «به دلیل وجود هشت خصلت در شما، دعایتان مستجاب نمی‏شود: نخست آن که خدای راشناختید، اما حق او را ادا نکردید و از این شناخت سودی نبردید. دیگر آن که به پیامبرش ایمان آوردید، آن‏گاه با سنت او مخالفت کردید و شریعتش را میراندید. سوم آن‏که کتابی را که بر شما فرود آمده است، خواندید، اما بدان عمل نکردید… . (۲۸) » کتاب خدا برایمان از سرنوشت اقوامی سخن می‏گوید که بر اثر ترک امر به معروف، نیکانشان نیز در کنار بدکارانشان هلاک شدند و از ما می‏خواهد تا از فرجام آنان عبرت بگیریم و همواره پایبند و مجری این فریضه باشیم. رسول‏خداصلی الله علیه وآله وسلم نیز ما را از ترک این فریضه بیم داده و آن را عامل تباهی و زوال جامعه دانسته‏اند . به گفته امام علی‏علیه السلام: «شنیدم که رسول‏ خداصلی الله علیه وآله وسلممی‏فرمود: خداوند تنها بدان‏سبب امت‏های پیش از شما را هلاک کرد، که امر به معروف و نهی از منکر را واگذاشته بودند. (۲۹) » بدین‏ترتیب تنها راه ممانعت از حاکمیت بدکاران، امر به معروف و نهی از منکر به معنای گسترده آن است. حال با ترک آن چگونه می‏توان انتظار استجابت دعا را داشت؟ در سنت دینی ما آمده است که دعا در چند مورد مستجاب نمی‏شود که یکی از آنها جایی است که راه‏حل در دست خود انسان باشد. پس اگر کسی از حاکمیت بدکاران هراسان است، باید امر به معروف و نهی از منکر کند. اگر کسی خواهان بقای دولت صالح است، باید امر به معروف و نهی از منکر کند و اگر کسی نمی‏خواهد حکومت صالح و جامعه سالم نابود شود، باید امر به معروف و نهی از منکر کند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، هم ضامن تداوم سلامت جامعه و حاکمان است و هم مانع به قدرت رسیدن اشرار و تباهی امت است.
پس اگر کسی دست از این فریضه کشید و در نتیجه، حاکمیت در اختیار اشرار قرار گرفت، مسئول خود او است و جز خویشتن را نباید نکوهش کند. این نتیجه عملکرد او است و پیش‏تر نیز رسول‏ خداصلی الله علیه وآله وسلم در باب آن هشدار کافی داده است. امام علی‏علیه السلام می‏فرماید که رسول‏ خداصلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود: «ای علی، با دست امر به معروف و نهی از منکر کن؛ پس اگر نتوانستی، با زبان چنین کن. پس اگر نتوانستی با قلبت چنین کن، وگرنه جز خود را نکوهش مکن. (۳۰) »
و. مکانیزم نظارتی در حکومت اسلامی
برای آن که شریران حاکم نشوند، امر به معروف و نهی از منکر باید به عنوان مهم‏ترین ابزار نظارتی به‏کار گرفته شود. از نظر امام، امر و نهی اختصاص به قشر یا اقشار خاصی ندارد و همگان مشمول این حکم می‏شوند. هر مسلمانی مکلف است که امر به معروف و نهی از منکر کند و امر و نهی او منحصر و محدود به افراد خاصی نیست، بلکه همه سطوح جامعه و حتی حاکمان را دربرمی‏گیرد. مسئله امر به معروف حاکمان در سنت دینی ما غالبا تحت عنوان «نصیحت ائمه مسلمین» آمده است و نویسندگان درباره اهمیت، شیوه و آداب آن بحث‏ها کرده‏اند. (۳۱) گوهر این بحث‏ها آن است که هر مسلمان مجاز و بلکه موظف است که حاکمان را خالصانه امر به معروف و نهی از منکر کند و این فریضه محدود و منحصر به محکومان نیست، بلکه از حقوق پیشین یکایک مسلمانان است. امام علی‏علیه السلام نیز به مالک اشتر توصیه می‏کند تا از بله‏قربان‏گوها بپرهیزد و آنان که زبان تلخ حق‏گویانه را به‏کار می‏گیرند، به خود نزدیک سازد: «و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیش‏تر گوید و در آنچه کنی یا گویی ـ و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد ـ کم‏تر یاری‏ات کند. (۳۲) » امام‏علیه السلام، نه تنها به فرمانداران خود توصیه می‏کند که سخن آمران را نقدپذیرانه بشنوند، بلکه خود پیشقدم در این کار می‏شود و به مردم می‏گوید: «از گفتن حق یا رای زدن در عدالت باز مایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که خدا مرا در کار نفس، کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است. (۳۳) » بدین‏ترتیب امام اصل خطاناپذیری و معصومیت حاکم را نمی‏پذیرد و همگان را به نقد عملکرد او فرامی‏خواند. امام‏علیه السلام گرچه خود معصوم و مصون از خطا است، در باب جایگاه خود سخن می‏گوید و معتقد است که هر کس در مقام آمریت قرار گیرد، نیازمند هدایت و امر به معروف دیگران است و نخستین سنگ انحراف زمانی گذاشته می‏شود که حاکم خود را بی‏نیاز از امر به معروف به‏وسیله دیگران بداند و بدین روی به مالک توصیه می‏کند: «و مگو که امارت یافته‏ام. پس فرمان می‏دهم و از من اطاعت می‏کنند. که این کار مایه سیاهی دل و تباهی دین و نزدیک شدن زوال نعمت‏ها است. (۳۴) » با همین نگاه است که بیان حق و سخن عادلانه را در برابر حاکم ستمگر برترین کارها می‏شناساند . (۳۵) به مقداری که انسان مسئولیت دارد، به همان مقدار نیازمند نظارت دیگران بر خویش است وگرنه طبع اقتدار طلب او، او را به دره ژرف قدرت‏پرستی درمی‏غلتاند و بر اثر بی‏توجهی و تساهل دیگران به سرنوشت حاکمانی دچار می‏شود که امام علی‏علیه السلام وضع آنان و حاکمیتشان را این‏گونه تصویر می‏کند: راه گشاده سنت را رها کنند و کار از روی هوا کنند و احکام فروگذار شود و بیماری جان‏ها بسیار، و بیمی نکنند که حقی بزرگ فرو نهاده شود و یا باطلی سترگ انجام داده. آن‏گاه نیکان خوار شوند و بدکاران بزرگ‏مقدار و تاوان فراوان بر گردن بندگان از پروردگار. (۳۶) باری، آنچه حکومت اسلامی و جامعه اسلامی را از دیگر جوامع و حکومت‏ها متمایز می‏سازد، حضور گسترده ابزار نظارت و کنترلی است به نام امر به معروف و نهی از منکر و این فریضه، انحصار به اقشار خاصی ندارد و همگان می‏توانند مسئولانه از آن استفاده کنند و هیچ حاکمی را نرسد که ادعا کند: «انی مؤمر آمر فاطاع»، و این نظارت را هیچ قانونی نمی‏تواند محدود یا ممنوع کند؛ زیرا خود قوانین مبتنی بر این فریضه‏اند و اگر این فریضه رها شود، نخست بدکاران چیره و نیکان خوار می‏شوند و نهایتا جامعه راه تباهی و هلاک در پیش می‏گیرد و آن‏گاه دعای کسی نیز به اجابت نمی‏رسد و گناه این تباهی و هلاک به گردن همگان است ـ نیکان و بدان. با توجه به اهمیت نظارتی این فریضه است که تدوین‏کنندگان قانون اساسی، آن را از اصول کلی یا مادر به‏شمار آورده‏اند. در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده است: در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‏ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر؛ دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.
ز. رویکرد اجرایی به این فریضه
همگانی بودن این فریضه، به معنای یله بودن آن نیست. در جایی که اجرای آن نیازمند امکانات و تشکیلات و مسئولان خاصی نباشد، همگان مکلف به اجرای آنند. اما در جایی که اجرای این فریضه نیازمند امکانات مالی، تجهیزات نظامی و… باشد، طبیعتا سازمانی باید متولی و متکفل این کار شود. تشکیل سازمان‏هایی با نام حسبه، تعیین قضات و مانند آن، نتیجه رویکرد اجرایی به آن است، که گزارش پاره‏ای از آن در بحث امام و حسبه خواهد آمد و در آن‏جا خواهیم گفت که امام‏علیه السلام این فریضه را در سطحی وسیع و با راهکارهای خاص به‏کار می‏گیرد. از نظر امام، امر به معروف و نهی از منکر، فقط گفتن و یا بیان معایب نیست، بلکه کوششی است برای حل مشکل. برای مثال روزی کسی را نزد امام‏علیه السلام آوردند که دست به خودارضایی زده بود. حضرت پس از آن‏که او را تعزیر کرد، دستور داد به خرج بیت‏المال، او را زن دهند. (۳۷) این نگاه اجرایی به فریضه امر و نهی است که می‏تواند ریشه منکرات را بخشکاند و بستری مناسب برای رشد معروف‏ها بگستراند.
ح. موانع تحقیق و اجرا
با همه اهمیتی که امر به معروف و نهی از منکر دارد و در تعابیر دینی ما با عنوان «برترین فریضه» (۳۸) از آن یاد شده است، واقعیت این است که این فریضه مهجور است. این مهجوریت اختصاص به روزگار ما ندارد؛ در صدر اسلام نیز چنین بوده است وگرنه کار به جایی نمی‏رسید که عثمان، خلیفه سوم کشته شود و قتل او بهانه‏ای شود تا قدرت اسلام در اختیار کسانی قرار گیرد که تا دیروز رسما در برابر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم صف‏آرایی می‏کردند و پس از آن‏که قدرت را قبضه کردند، فرزند او را نیز سر بریدند. علل و عوامل متعددی می‏توان برای این مهجوریت در طول تاریخ ذکر کرد؛ (۳۹) اما بی‏گمان مهم‏ترین علل ترک این فریضه دو چیز است: ترس و طمع.
در پس بسیاری از افعال ما ترس و طمع حضور دارند و ما را به انجام کاری یا خودداری از کاری دیگر برمی‏انگیزند. این‏گونه ملاحظات و محاسبات کاسبکارانه، مانع از توجه جدی به حقوق و تکالیف مربوط می‏شود. احساس می‏کنیم که وظیفه‏ای داریم و باید کاری کنیم، ولی می‏ترسیم که بر اثر اقدام ما زیانی متوجه خود و اطرافیان ما گردد. گاه می‏خواهیم دست به کاری نزنیم، اما طمع ما را برآن می‏دارد و چشم خرد را کور می‏سازد. به گفته مولای متقیان: «بیشتر هلاک‏های خرد، هنگام درخشش طمع است. (۴۰) » بدین روی امام به مالک اشتر توصیه می‏کند از مشورت با چند کس خودداری کند، از جمله آدم طمعکار و ترسو، که این یک او را از اقدام می‏هراساند و آن یک او را به افراط وامی‏دارد . (۴۱) ترس دامنه وسیعی دارد، از ترس مال و شغل گرفته تا ترس جان. طمع نیز چنین است. از این رو تا آدمی می‏ترسد، دست به اقدام نمی‏زند و تنها اولیای خدا از ترس رهایند. ترس زبان آدمی را می‏بندد، حال آن که: «هر که دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید. (۴۲) » این که شجاعت از فضایل اصلی به‏شمار آمده است، به این دلیل است که با حقیقت همسایه دیوار به دیوار است. ترس باعث حق‏پوشی و خودخوارسازی است. امام علی‏علیه السلام که این همه از شجاعت سخن می‏گوید، نه صرفا به سبب توان جسمانی یا روحانی شخص شجاع است، بلکه بیش‏تر به این دلیل است که این شجاعت آدمی را به استقبال حقیقت و بیان آن فرامی‏خواند و او را از هرگونه بزدلی حق‏پوشانه می‏رهاند. کسی می‏تواند حقیقت را به صدای بلند بگوید، که از دام ترس و طمع رهیده باشد، و به میزانی می‏تواند پایبند حق باشد، که از ترس و آز رها است. امام‏علیه السلام می‏فرماید: «فرمان خدای را برپا ندارد، جز کسی که ـ در حق ـ مدارا نکند و خود را خوار نسازد و در پی طمع‏ها نتازد. (۴۳) » لیکن دریغ که بسیاری در باب امر به معروف و نهی از منکر، نمی‏توانند خود را از دغدغه نان و جان برهانند و می‏پندارند که اگر دست به امر به معروف و نهی از منکر بزنند، از رسیدن به نان درمی‏مانند و یا جان خود را از دست می‏دهند. پس حاضرند بسیاری از فرایض را ـ هرچند سخت ـ به‏جای آرند، اما این یک را نه. (۴۴) امام علی‏علیه السلام با توجه به این حالت روانی، تأکید می‏کنند که امر به معروف و نهی از منکر، نه از روزی کسی می‏کاهد و نه عمر کسی را کوتاه می‏کند: «پس امر به معروف و نهی از منکر کنید، که نه اجلی را نزدیک می‏سازد و نه روزی‏ای را عقب می‏اندازد. (۴۵) » حق همین است، چه از دیدگاه عقیدتی به مسئله بنگریم و چه نگاهی جامعه‏شناختی به این فریضه داشته باشیم.
از نگاه عقیدتی که مسئله روشن است: آن‏که خالق عالم و آدم است، رزق و اجل هر کس را خود معین ساخته و مقدار و زمان آن را نیز مقرر داشته و فرموده است: وفی السماء رزقکم وماتوعدون . فورب السماء والارض انه لحق؛ «روزی شما و آنچه وعده داده شده‏اید، در آسمان است. به پروردگار آسمان و زمین سوگند که این سخن حق است. (۴۶) » همچنین طی آیات متعددی بر این حقیقت که هر پدیده‏ای از جمله انسان، اجلی دارد و این اجل در اختیار خداوند است و هرگاه اجل کسی فرا برسد، به تأخیرانداختنی نیست، تأکید کرده است. (۴۷)بنابراین اگر کسی به این نظام اعتقادی، باور داشته باشد و روزی‏رسان و مرگ‏آفرین را خداوند عالم بداند و بس، دیگر هرگز نباید بیمی از قطع روزی یا رسیدن مرگ به خود راه دهد. چون همان کسی که مرگ و روزی به دست او است، از آدمی خواسته تا امر به معروف و نهی از منکر کند و بیمی از این بابت به خود راه ندهد. در نتیجه اگر کسی در باب امر به معروف و نهی از منکر تردید دارد، یا وعده خدا را باور ندارد و یا آن‏که خود را فریفته است و اساسا این نظام فکری را نپذیرفته و یا درکی از رابطه این مسائل ندارد.
از دیدگاه جامعه‏شناختی نیز مسئله قابل تبیین است. اگر ما امر به معروف و نهی از منکر را به صورت موردی و اتفاقی در نظر بگیریم، احتمال این هست که شخص آمر به معروف و ناهی از منکر دچار مضایقی مالی و یا مخاطرات جانی شود؛ همچنان که گاه می‏شود. بسیار دیده و شنیده‏ایم که کسی را به سبب حق‏گویی و امر به معروف از نان و هستی ساقط کرده‏اند. لیکن اگر به این فریضه به عنوان تکلیفی عمومی نگاه کنیم و آن را وظیفه و حق یکایک افراد جامعه بدانیم، در آن صورت اگر به فرض کسی بر اثر امر به معروف و نهی از منکر، در معرض فشار و مشکلات اجتماعی قرار گرفت، نظر به این که این کار خود نوعی منکر است، دیگران که با وجدانی بیدار مترصد امر به معروف و نهی از منکرند، به‏سرعت در برابر این منکر خواهند ایستاد و اجازه نخواهند داد که جریان یا حاکمیتی مانع تحقق این فریضه شوند. پس اگر همه شهروندان جامعه خود را ملزم به امر و نهی بدانند، دیگر هیچ‏کس نمی‏تواند روزی کسی را ببرد و یا جان او را بستاند و اگر هم در دل قصد آن را داشته باشد، جرأت نمی‏کند آن را ابراز کند؛ چه رسد که در صدد اجرای آن برآید.
پس باید به این مسئله از منظری کلان و گسترده نگریست؛ یعنی همان‏گونه که امام می‏نگرد، و آن‏گاه رابطه میان اجرای آن و روزی و جان افراد را دریافت. از این بالاتر، اساسا جامعه زنده و سالم، چنان حساس و هشیار است که اجازه نمی‏دهد نه‏تنها آمران و ناهیان، بلکه حتی افراد بی‏طرف و لاقید در معرض خطر قرار گیرند. این‏گونه حساسیت را در صدر اسلام و در برابر خلفا شنیده‏ایم. برای مثال خلیفه دوم ناچار بود توضیح دهد که چرا از غنایم مسلمانان، پارچه بیش‏تری نصیبش شده است. پس بزرگ‏ترین تضمین اجتماعی برای صیانت آمران به معروف و ناهیان از منکر، اجرای گسترده و فراگیر این فریضه در همه سطوح و به‏وسیله همگان است. در این صورت، حقیقت و حقانیت سخن امام آشکارتر می‏شود که امر به معروف و نهی از منکر نه روزی کسی را می‏برد و نه مرگ را نزدیک او می‏برد.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

مساجد