تاریخ انتشار : جمعه 30 آذر 1397 - 9:53
کد خبر : 48168

بهتان در «بهتان»

بهتان در «بهتان»

پایگاه خبری جماران: تلویزیون فارسی بی بی سی اخیرا طی برنامه ای با عنوان «بهتان برای حفظ نظام» به زعم خویش در صدد تبیین توجیهات شرعی آنچه که بهتان به مخالفین در جمهوری اسلامی، عنوان می کند برآمده است و در استدلالی ناقص درصدد اثبات یک فرضیه در مورد رویکرد فقهی، حکومتی امام خمینی برآمده است. در

پایگاه خبری جماران: تلویزیون فارسی بی بی سی اخیرا طی برنامه ای با عنوان «بهتان برای حفظ نظام» به زعم خویش در صدد تبیین توجیهات شرعی آنچه که بهتان به مخالفین در جمهوری اسلامی، عنوان می کند برآمده است و در استدلالی ناقص درصدد اثبات یک فرضیه در مورد رویکرد فقهی، حکومتی امام خمینی برآمده است.

در این برنامه، نویسنده و تهیه کننده نقل می کند که هیچ کدام از ۱۱ مرجع عالیقدر شیعه که از آنها در خصوص مجاز بودن به استفاده از بهتان در مقابل مخالفین استفتاء شده است، این عمل را مجاز ندانسته اند(دو تن از آنان پاسخی ندانسته اند). 

لازم به یادآوری است که عمده ی این مراجع عالیقدر خود از شاگردان امام بوده اند.

برنامه همچنین با پخش فایلی صوتی از استاد شهید مطهری، مخالفت ایشان با این برداشت از حدیث معصوم(ع) را بازگو می کند و سپس ادامه می دهد که «با وجود این استاد آقای مطهری، یعنی آیت الله خمینی، در زمان اقامت خود در نجف، حداقل در یک نوبت تهمت زدن به روحانیونی که به عقیده او تفکرات انحرافی داشته اند را علنا جایز دانسته». و بدین ترتیب سخنان امام خمینی (که برنامه با پخش فایل صوتی سخنان آغاز شد)، را منشاء و آغازگر تمام اتهامات بعدی به عملکرد چهل ساله جمهوری اسلامی معرفی می کند.

سخن امام چه بود؟

امام خمینی در یکی از جلسات ۱۳ گانه دروس ولایت فقیه در بهمن ماه ۱۳۴۸ در نجف به طیفی از روحانیون تحت عنوان «آخوندهای درباری» که به شاه لقلب «جل جلاله» داده اند، اشاره کرده و می گویند: «آخوندهای درباری را طرد کنید‌.‌‌ ‌‌اینها از فقهای اسلام نیستند. و بسیاری از اینها را سازمان امنیت ایران معمم کرده تا‌‎ ‎‌دعا کنند. اگر در اعیاد و دیگر مراسم نتوانست به زور و جبر ائمۀ جماعت را وادار کند که‌‎ ‎‌حضور یابند، از خودشان داشته باشند تا «جل جلالهُ» بگویند! اخیراً لقب «جل جلالهُ» به‌‎ ‎‌او‌‎(شاه) ‎‌داده اند! اینها فقها نیستند؛ «شناخته شده»اند! مردم اینها را می شناسند. در این روایت‌‎ ‎‌است که از این اشخاص بر دین بترسید؛ اینها دین شما را از بین می برند. اینها را باید رسوا‌‎ ‎‌کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط‌‎ ‎‌نشوند، امام زمان را ساقط می کنند؛ اسلام را ساقط می کنند.‌ ‌‌ ‌‌باید جوانهای ما عمامۀ اینها را بردارند. عمامۀ این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام،‌‎ ‎‌به اسم علمای اسلام، اینطور مفسده در جامعۀ مسلمین ایجاد می کنند باید برداشته شود.‌‎ ‎‌من نمی دانم جوانهای ما در ایران مرده اند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم اینطور نبود؟ چرا‌‎ ‎‌عمامه های اینها را بر نمی دارند؟ من نمی گویم بکشند؛ اینها قابل کشتن نیستند؛ لکن‌‎ ‎ ‌‎عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوانهای غیور ما در ایران موظف هستند که‌‎ ‎‌نگذارند این نوع آخوندها(جل جلاله گوها) معمم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بین‌‎ ‎‌مردم بیایند. لازم نیست آنها را خیلی کتک بزنند؛ لیکن عمامه هایشان را بردارند؛ نگذارند‌‎ ‎‌معمم ظاهر شوند. این لباس شریف است، نباید بر تن هرکسی باشد. عرض کردم که‌‎ ‎‌علمای اسلام از این مطالب منزه اند، و در این دستگاهها نبوده و نیستند. و آنهایی که به‌‎ ‎‌این دستگاه وابسته اند، مفتخورهایی هستند که خود را به مذهب و علما بسته اند؛ و‌‎ ‎‌حسابشان اصلاً جداست و مردم آنها را می شناسند».‌

ایشان در فراز دیگر از همین دروس با اشاره به گروه یاد شده می گویند: «‌‌اصلاح حوزه های روحانیت‌ ‌‌ ‌‌معرفی و ارائۀ اسلام مستلزم این است که حوزه های روحانیت اصلاح شود. به این‌‎ ‎‌ترتیب که برنامۀ درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد؛ سستی و تنبلی و یأس و‌‎ ‎‌عدم اعتماد به نفس جای خود را به جدیت و کوشش و امید و اعتماد به نفس بدهد؛ آثاری‌‎ ‎‌که تبلیغات و تلقینات بیگانگان در روحیۀ بعضی گذاشته از بین برود؛ افکار جماعت‌‎ ‎‌مقدس نما که مردم را از داخل حوزه های روحانیت از اسلام و اصلاحات اجتماعی باز‌‎ ‎‌می دارند، اصلاح شود؛ آخوندهای درباری که دین را به دنیا می فروشند از این لباس خارج و‌‎ ‎‌از حوزه ها طرد و اخراج شوند».‌

در واقع می توان گفت که مقصود و مخاطب سخن امام از در این خصوص کاملا روشن بوده و اگر کسی مدّعای قابل تعمیم بودن این رویکرد را به دیگران داشته باشد، خوب است به یاد بیاوریم که به عنوان مثال امام حتی در مورد شخص محمدرضا پهلوی که سالها علیه او و رژیمش مبارزه کردند؛ چنین روشی را نه تجویز کرده و نه هیچ گاه به کار بستند.

در برنامه، اشاره شده که جمله ای خاص از این بخش از سخن امام(در خصوص تهمت زدن به گروه یاد شده) توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی حذف شده است.

پاسخ این سخن در مقدمه همین کتاب قابل مشاهده است که: «این سخنرانی ها در‌‎ ‎‌همان ایام به صور مختلف، گاهی کامل و گاه به صورت یک یا چند درس تکثیر و منتشر‌‎ ‎‌شده است. و در پاییز ۱۳۴۹ ش. پس از ویرایش و تأیید حضرت امام برای چاپ آماده‌‎ ‎‌گردید و نخست توسط یاران امام در بیروت به چاپ رسید و پنهانی به ایران فرستاده شد و‌‎ ‎‌همزمان برای استفادۀ مسلمانان انقلابی به کشورهای اروپایی و امریکا و پاکستان و‌‎ ‎‌افغانستان ارسال گردید».

بنابراین، به سهولت می توان نتیجه گرفت که آنچه «منتشر می شود» موضع رسمی و واقعی گوینده است نه آنچه که احیانا در کلاس بیان شده است و این تشخیص با هیچ اصل اخلاقی در تضاد قرار ندارد یا من باب مثال نمی توان آن را به دو رویی و ریا برداشت کرد. بلکه این، رویه رایج تمام اساتید و حتی سیاستمداران و سخنوران است که اگر  به دلایل مختلف از جمله اینکه احتمال دهند بیان عمومی یک سخن دارای عواقب خارج از مراد آنهاست یا می تواند موجب سوء برداشت شود، از انتشار عمومی آن خودداری می کنند.

اما این انتساب به امام از زاویه ای دیگر هم قابل بررسی است. اگر مطابق پیام برنامه ی یاد شده، منشاء تمام رفتارهایی که اتهام زنی علیه مخالفین خوانده می شود، امام خمینی بوده است؛ چرا هیچ کدام از شاگردان و یاران نزدیک امام در نجف و دوران پس از انقلاب چنین بیانی را هیچ گاه از ایشان نقل نکرده، در عمل به کار نبسته اند و اساسا هیچ کسی برای توجیه رفتار خود اشاره ای بدان نکرده است؟!

اتفاقا خاطرات گوناگونی از شخصیت های یاد شده در مورد توصیه های امام در مورد سخن گفتن در خصوص اشخاص وجود دارد که در پی برخی از آنها مورد اشاره قرار می گیرد:

آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در خطبه های نمازجمعه ۱۴ خرداد۱۳۸۹ در حرم امام می گویند: «ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست – نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکی از چهره‌های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند – امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جمله‌ی مذمت‌آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فردای آن روز یا پس‌فردا – درست یادم نیست – صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم». یعنی آن جمله‌ی مذمت‌آمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله‌ی مذمت‌آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم‌حافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جمله‌ی مذمت‌آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم».

ایشان سپس اضافه می کنند: «درباره‌ی زیدی که شما او را قبول ندارید، دو جور میشود حرف زد: یک جور آنچنانی که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانی که در آن آمیزه‌ای از ظلم وجود دارد. این دومی بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانی که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهی میتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکی از خطوط اصلی حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم».

حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی از یاران بسیار نزدیک امام در دوران تبعید ایشان در نجف اشرف خاطره ای مهم را از توصیه امام هنگام راه اندازی «رادیو صدای روحانیت مبارز» در نجف بیان کرده و می گوید: «برنامه یکی دو ماهه اول را که ‌‎ ‌‌مرتب و منظم کرده بودم خدمت ایشان بردم. ایشان مروری کردند و بعد ‌‎ ‌‌مرا خواستند و فرمودند که من برنامه ها را دیدم، مجموعا خوب بود، اما‌‎ ‌‌دو تذکر دارم. یکی اینکه سعی کنید مبالغه نکنید و دروغ هم نگویید. ‌‎ ‌‌حقیقت را بگویید و اضافه هم نگویید. همان حقیقت تاثیر خودش را‌‎ ‌‌دارد. دوم اینکه در برنامه ها فحاشی نکنید. به عرض ایشان رساندم که ‌‎ ‌‌بنای ما حتی الامکان همین است، منتهی من نمی دانم کدام مطلب خلاف ‌‎ ‌‌بوده که نظر شما را جلب نموده است. ایشان اشاره کردند به یک مطلبی ‌‎ ‌‌که من آن را از جزوه ای که مرحوم چمران در اتحادیه انجمنهای اسلامی ‌‎ ‌‌دانشجویان امریکا نوشته بود نقل کرده بودم. من از این جزوه که یک ‌‎ ‌‌جزوه تحلیلی در مورد وقایع ۱۵ خرداد بود مطالب زیادی نقل کردم و ‌‎ ‌‌آنها را در برنامه رادیویی به منظور دفاع از حرکت امام در جریان ۱۵خرداد و افشای ادعاهای دروغین شاه مبنی بر اصلاحاتی که ادعا کرده ‌‎ ‌‌بود، خواندم. در نهایت هم بیان کردم که شاه مدعی است امام از فئودالها‌‎ ‌‌حمایت کرده است و مدعی است که امام خود یک فئودال است، در ‌‎ ‌‌صورتی که امام یک وجب زمین ندارد.‌ امام فرمودند: نه، این طور نیست که یک وجب زمین نداشته باشیم. ‌‎ ‌‌ما در خمین یک قطعه زمین داریم که در اختیار اخوی است. ایشان‌‎ ‌‌کشاورزی می کند و درآمدش را بین فامیل و فقرا تقسیم می کنند. این که ‎ ‌‌من زمین ندارم خلاف واقع است، شما واقعیت را بگویید. …».‌

اکنون این سوال مطرح می شود که اگر امام دروغ، تهمت و بهتان را جایز می دانسته اند به طریق اولی آن را در مقابل دشمن شماره یک خود که شاه و رژیم او باشد باید جایز دانسته و در تبلیغات از آن استفاده می کردند؛ ولی آیا چنین موردی را سراغ داریم؟ تحقیقا پاسخ منفی است.

مستند یاد شده سپس در یک نتیجه گیری خطی، برخی دیگر از سخنان امام در مورد حفظ نظام یا رفع حرمت از برخی افعال حرام هنگام در خطر قرار گرفتن جان یا در خطر قرار گرفتن اسلام(که در میانه اقدامات تروریستی منافقین ایراد شده) را در امتداد همان جمله پیش گفته ای امام عنوان کرده و مخاطب را به این نتیجه گیری می رساند که به بهانه عنوان کلی «حفظ نظام» هر کاری را می توان توجیه کرد.

به نظر می رسد منشاء این نگرش خطی یا به بیان دقیق تر «خلط مباحث» در سخنانی است که آقای محسن کدیور در این برنامه(و پیشتر در کتب منتشر شده در خارج کشور) بیان کرد.

وی در یکی از کتاب های خود به موضوع روابط امام و آیت الله سید محمد روحانی اشاره می کند؛  مرجع تقلیدی که در برنامه اخیر از او با عنوان «تنها روحانی مخالف امام در نجف» یاد شده و از این رو ادعا می شود، ایراد اتهام به ایشان توسط اطرافیان امام با عدم مخالفت امام مواجه نشده است. گویی امام با تضعیف رقیب خود خشنود می شوند!

کدیور در کتاب یاد شده به بخش هایی از تحریرالوسیله امام اشاره کرده و اینچنین نقل می کند: «آیت‌الله خمینی در یکی از مسائل امر به معروف و نهی از منکر تصریح کرده است: «اگر جلوگیرى از منکر و اقامه واجب متوقف بر سخن درشت و تشدید در امر و تهدید بر مخالفت باشد همه اینها جائز می‌شود، بلکه واجب است، ولى احتزار از دروغ رعایت شود.» (روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، نجف، ۱۳۹۰ق، الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، القول بمراتبه، المرتبه الثانیه، مسئله ۴، ج۱ ص۴۷۸) پس اگر مقابله با تخریب‌های سیدمحمد [روحانی] به‌عنوان نهی از منکر واجب باشد متدیّنان انقلابی باید از نسبت‌های دروغ اجتناب کنند. این یعنی امر به معروف و نهی از منکر که مبنای نهضت و انقلاب است ازجانب ایشان مقیّد به امر اخلاقی راستگویی شده است. اما مسئلۀ بعدی یک تبصره دارد که فوائد عملی گسترده‌ای می‌تواند داشته باشد. «لایجوز إشفاع الانکار بما یحرم و ینکر کالسبّ و الکذب و الاهانه، نعم لو کان المنکر ممّا یهتمّ به الشارع و لایرضى بحصوله مطلقا کقتل‌النفس المحترمه و ارتکاب القبائح و الکبائر الموبقه جاز، بل وجب المنع و الدفع ولو مع استلزامه ما ذکر لو توقف المنع علیه.» «ترجمه: جائز نیست براى نهى از منکر از عملى حرام و منکر نظیر ناسزا و دروغ و اهانت کمک بگیرد، بله اگر منکر عملى باشد که [عدم تحقق آن مطلقاً] مورد اهتمام شارع بوده در هیچ شرائطى راضى به حصول آن نیست، نظیر کشتن نفس محترمه و کارهاى قبیح و کبائری که مایۀ هلاکت دائم است [ارتکاب اعمال محرّم منکر یاد شده] جائز است، بلکه منع و جلوگیری از منکر [مورد اهتمام شارع] واجب است حتی اگر مستلزم ارتکاب محرمّات یاد شده باشد، است به شرطی که منع [منکر مورد اهتمام شارع] متوقف بر ارتکاب آن‌ها [ارتکاب محرمّات مذکور] باشد.» (پیشین، مسئله ۵، ج۱ ص۴۷۸)

شرح: این مسئله دو قسمت دارد. صدر آن عدم جواز نهی از منکر از طریق ارتکاب حرام و منکر (از قبیل ناسزا، دروغ و اهانت) علی‌القاعده است. ذیل آن جواز ارتکاب این‌گونه محرمّات برای پیشگیری از یک منکر بدتر است. در تعارض دو حرام می‌باید برای رهایی از وقوع حرام اشدّ حرام شدید را مرتکب شد زمانی که عدم تحقّق حرام اشدّ متوقف بر ارتکاب حرام شدید باشد. مثال: قتل نفس محترمه حرام اشدّ است. اگر عدم قتل نفس محترمه متوقف بر ناسزا، دروغ و اهانت باشد که همگی حرامند اما حرمت آن‌ها کمتر از حرمت قتل نفس محترمه است، ناسزا گفتن، دروغ گفتن و اهانت کردن و مانند آن‌ها جایز است.

بر همین سیاق اگر نهضت و حفظ نظام اوجب واجبات باشد، ترک چنین واجبات اهمّی چیزی شبیه قتل نفس محترمه خواهد بود. و در معارضه با حرمت ترک موازین اخلاقی از قبیل بهتان، افترا و کذب بر آن‌ها مقدم است. البته به شرطی که استمرار نهضت و حفظ نظام (که واجبات اشدّ و اهمّ محسوب می‌شوند) متوقف بر ارتکاب منکرات اخلاقی باشند (که ترک آن‌ها واجبات مهم و شدید به حساب می‌آیند). اینها فرضیات نیش غولی و تخیّلات نویسنده از سرِ سیری نیست، سوگوارانه صورت‌بندیِ عملکردِ کارگزاران جمهوری اسلامی در چهار دهۀ اخیر است».

خلاصه آنکه، نویسنده این متن با گره زدن یک سخن عقلایی(دفع افسد به فاسد) به مسأله حفظ نظام درصدد است این پیام را منتقل کند که هر بهتان یا اتهام دروغی که در هر دستگاهی علیه یک مخالف نظام بیان می شود مبتنی بر همین نظر است؛ حال آنکه:

۱- مبحث مطرح شده در تحریرالوسیله، در یک کتاب فقهی و علمی بیان شده است و علی رغم عقلایی و قابل فهم بودن، هیچ گاه در بیانات عمومی نه توسط امام و نه توسط هیچ فقیه دیگر بیان نشده است(شاید برای جلوگیری از سوء استفاده و شاید به خاطر نادر بودن موارد استعمال این قاعده).

۲-در خصوص بحث حفظ نظام(که بحثی جداگانه است) باید گفت، حفظ کدام نظام؟ نظام دارای یک ذات و اصول مشخص است. کدام فقیه یا عالم دینی می تواند فتوا دهد که برای حفظ صرف قدرت هر حکم و قانونی زیر پا گذاشته شود؟! البته بحث در این خصوص در توان این قلم نیست و کارشناسان بحث باید در این مورد کامل تر بگویند.

۳-تحقیقا شنیده نشده که هیچ مرجع، نهاد یا شخصیتی در خلوت یا جلوت، «با استناد به این سخنان امام» درصدد تسهیل یا توجیه حرکتی بوده باشد.

۴-امام جمله ای که «حفظ نظام اوجب واجبات است» را بیان نکرده اند و این تحریفی شیطنت آمیز است که بارها توسط گویندگان مختلف بدان پرداخته شده است. 

حال آنکه نزدیک ترین جمله به این معنا این است: «مسئلۀ حفظ نظام جمهوری اسلامی در این عصر و با‌‎ ‎‌وضعی که در دنیا مشاهده می شود و با این نشانه گیریهایی که از چپ و راست و دور و‌‎ ‎‌نزدیک نسبت به این مولود شریف می شود، از اهمّ واجبات عقلی و شرعی است که هیچ‌‎ ‎‌چیز به آن مزاحمت نمی کند؛ و از اموری است که احتمال خلل در آن عقلاً منجز است». (صحیفه امام، جلد۱۹، ص ۱۵۳) یا «تکلیف مال یک نفر دو‌‎ ‎‌نفر نیست، آحاد مردم یکی یکیشان تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی، یک‌‎ ‎‌واجب عینی، اهم مسائل واجبات دنیا، اهم است، از نماز اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه‌‎ ‎‌این حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. این تکلیف برای همۀ ماست، هیچ فرقی‌‎ ‎‌مابین ترک و فارس و ـ عرض می کنم که ـ کجا و کجایی ندارد، سیستانی و بلوچستانی و‌‎ ‎‌اینها. و این تکلیف برای همۀ دنیاست. حفظ دینِ حق، یک حکمی است برای همۀ دنیا،‌‎ ‎‌در رأس واجبات برای همۀ دنیا واقع شده، منتها غیر مسلمین چون اعتقاد به اسلام ندارند‌ می گویند خوب، اسلام واجب کرده، به ما چه، اما مسلمین که اعتقاد دارند. آن مسلمی که‌‎ ‎‌در افریقاست، حفظ جمهوری اسلامی برایش واجب است؛ برای اینکه از اینجا ممکن‌‎ ‎‌است که ـ یعنی، ان شاءالله ، خواهد شد ـ انعکاسش در همه جا خواهد شد و شده است‌‎ ‎‌الآن.» صحیفه امام، ج‌۱۹، ص ۴۸۶) برای مطالعه بیشتر اینجا را بخوانید.

اجمالا به نظر می رسد که ابتدا پیش فرضی در نظر گرفته شده و سپس برای اثبات آن، سیاهه ای پراکنده از مثالهای ریز و درشت پردآوری شده است.

ناگفته نماند که برخی مثال های مورد بحث در این برنامه که به عنوان مصادیقی از بهتان عنوان شده، اساسا در مقوله بهتان و حدیث مورد بحث نمی گنجد و بیشتر از جنس «اتهام» است نه بهتان! در واقع در یک ناشی گری علمی، ابتدا سخن امام در مورد یک گروه خاص به حدیث مشهور و مورد بحثِ «مباهته» ربط داده می شود، سپس مخالفت مراجع و علما با بهتان زنی را یادآور می شود تا توجهات معطوف به شخص امام شود، در گام بعدی به سخنان امام در مورد حفظ نظام اشاره می شود و در نهایت هر مثالی که به دست سازنده برنامه می رسد به عنوان مصداق و نتیجه ی عملی آن سخن امام مطرح می شود؛ حال آنکه هم صغری و هم کبری قضیه غلط است. چرا که

اولا، نمی توان از سیره نظری و عملی امام موافقت ایشان با بهتان زنی یا دروغ بستن به مخالف را برداشت کرد و

ثانیا، اغلب مصادیقی که ذکر می شود فارغ از صحت یا عدم صحت، جزو مقوله بهتان نیست و نمی توان آن را در امتداد سخن امام(با فرضِ محالِ صحتِ این انتساب به امام) قلمداد کرد. لذا بهتر بود که اگر بر ساخت این برنامه اصراری وجود دارد لااقل عنوانی عام تر انتخاب می شد تا هرچه دل تنگشان می خواهد بگویند! البته می توان اینگونه هم تحلیل کرد که مقصود ضمنی سازنده برنامه، القاء این معنا باشد که می توان به آسانی از درون دین و فقه توجیهات لازم را برای هر عمل قبیحی یافت.

به نظر می رسد که برنامه اخیر بی بی سی فارسی قطعه ای دیگر از پازل تخریب سیستماتیک وجهه جمهوری اسلامی و خصوصا شخص امام خمینی است اما به دلیل سست بودن پیش فرض ها و عدم پیوند محکم میان این پیش فرض معیوب با نمونه های مطرح شده، بیش از آنکه اثری تحقیقی محسوب شود، اعلامیه ای شعارگونه علیه کلیت جمهوری اسلامی و شخص امام خمینی شده است؛ همان اقدامی که سالهاست نظیر آن در شبکه ها و رسانه های مختلف انجام شده است.

تحلیل اینچنین برنامه ها پس از دی ماه ۱۳۹۶ چندان دشوار نیست و می توان دریافت که آنها چرا این روزها برای تخریب جمهوری اسلامی از سویی و ترویج مخالفان و براندازان آن، مجبورند از یکسو برای زیرسوال بردن امام خمینی به یک مبحث تخصصی فقهی روی بیاورند اما از آنسو هرروز به پررنگ سازی فعالیت های فرزند شاه مخلوع و پخش رپرتاژ آگهی های مکرر و پر و پیمان برای گروههای تازه تأسیس برانداز بپردازند؛ بدون آنکه از آنها در مورد افکار و سابقه ای که به آن می بالند سوالی را مطرح سازند!

 

انتهای پیام

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد