تاریخ انتشار : پنجشنبه 22 آذر 1397 - 9:58
کد خبر : 47636

خانه‌ای برای زنان قربانی خشونت

خانه‌ای برای زنان قربانی خشونت

  شهرزاد همتی| جایی در خیابان جمهوری، انتهای یک کوچه بن‌بست، گروهی دانشجو و فعال مدنی گرد هم جمع شده‌اند تا مؤسسه آتنا پا بگیرد و جایی برای آموزش و توانمندسازی زنان و دختران سرپرست خانوار شود؛ آخرین دستاورد و پروژه آتنا که به‌تازگی یک‌ساله شده، خانه‌ای امن برای زنان قربانی خشونت است. ما که

خانه‌ای برای زنان قربانی خشونت   شهرزاد همتی| جایی در خیابان جمهوری، انتهای یک کوچه بن‌بست، گروهی دانشجو و فعال مدنی گرد هم جمع شده‌اند تا مؤسسه آتنا پا بگیرد و جایی برای آموزش و توانمندسازی زنان و دختران سرپرست خانوار شود؛ آخرین دستاورد و پروژه آتنا که به‌تازگی یک‌ساله شده، خانه‌ای امن برای زنان قربانی خشونت است. ما که بعدازظهر قرار گفتگو گذاشته‌ایم، از برووبیای صبح این مؤسسه بی خبریم. بروبیایی که به گفته مدیر مؤسسه در آتنا کم نیست.   مؤسسه‌ای که هیچ‌کس نشانی خانه امنش را ندارد؛ خانه‌ای که زنان و دختران قربانی خشونت در آن زندگی می‌کنند و حق ندارند آدرس آن را حتی به نزدیک‌ترین افراد خانواده خود بدهند، تا آنجا مثل حریم خانه امن بماند. برای همین دفتر اداری آتنا همیشه شلوغ و گاهی پر از دردسر است. خانواده‌هایی که برای گرفتن رد زن‌ها به آنجا می‌آیند و گاهی کار به پلیس می‌کشد.   زهرا افتخارزاده، مدیرعامل مؤسسه آتنا، میزبان ما برای معرفی این خانه است. در روز‌هایی که به ۱۶ روز نارنجی منع خشونت علیه زنان معروف است، در خانه آتنا به همراه افتخارزاده و مددکاران و وکلای این مرکز درباره زنان قربانی خشونت و زندگی‌هایی که هیچ‌وقت زندگی نمی‌شوند، گفتگو می‌کنیم.   مرجان رستگار، وکیل مؤسسه آتنا، روژینا رستگار، مددکار خانه امن و فائزه حضرتی، مددکار مؤسسه آتنا، نیز دیگر اعضای مؤسسه بودند که در این گفتگو درباره کمک به زنان قربانی خشونت پای صحبت‌هایشان نشستیم.

‌چه شد مؤسسه آتنا به وجود آمد؟ دغدغه چه کسی بود؟
افتخارزاده: سال ۸۵ دانشجوی داروسازی دانشگاه تهران بودم. یک‌سری از دانشجویان تصمیم گرفتند به منطقه خاک‌سفید تهران بروند و با خانواده‌هایی که مدارس به ما معرفی می‌کردند، درس بخوانند. قصه از اینجا شروع شد و درگیر ماجرا‌های خانواده‌ها شدند. عده‌ای جوان که هیچ تجربه‌ای در این زمینه‌ها نداشتند، هر هفته به منطقه خاک‌سفید می‌رفتند و با خانواده‌ها در ارتباط بودند. از ۸۵ تا ۸۹ فعالیت غیررسمی داشتند، آن‌ها از سازمان ملی جوانان برای مؤسسه نیکوکاری «سلام رحمان» مجوز گرفتند.   سال ۹۰ بچه‌ها با هم پولی جمع کردند و خانه‌ای را در منطقه خاک‌سفید رهن و اجاره کردند که حدود ۳۵ متر بود و طبقه بالا برای کتابخانه، کامپیوتر و درس بود و طبقه پایین برای اینکه خانم‌ها مهارت خیاطی را یاد بگیرند و بتوانند روی پای خودشان بایستند. بعد از مدتی فکر کردیم به دلیل اینکه ما خیلی درگیر آسیب‌هایی شده‌ایم که دانشی درباره آن‌ها نداشتیم، باید اطلاعاتمان را زیاد کنیم.   من دوباره در کنکور شرکت کردم و ارشد مددکاری اجتماعی را در دانشگاه علامه خواندم که باعث شد دیدمان تغییر کند. از قبل هم در کار، مشکلات و مسائلی را دیده بودیم و برای گرفتن مجوز از سازمان بهزیستی برای مؤسسه ارتقای کیفیت زندگی زنان آتنا اقدام کردیم که در سال ۹۳ تأسیس شد. با این تفاوت که اولا گروه هدفمان اختصاصی شود؛ چون قبل از آن هر موردی از طلاق و بیماری گرفته تا سرطان، اعتیاد، دختران فراری و… به ما معرفی می‌شد و ما هم نه نمی‌گفتیم.   در نظر داشتیم گروه اختصاصی ما درباره زنان و دختران باشد. نکته دوم اینکه فعالیت‌مان علمی و تخصصی شود؛ چون تجربه به ما نشان داده بود در آن سال‌ها هم ما و هم بسیاری از «ان‌جی‌او»‌هایی که با آن‌ها در ارتباط بودیم، یا داوطلبشان بودیم، با کار غیرعلمی و غیرتخصصی هم به خودمان آسیب زدیم و هم به مخاطبانمان. آسیب‌های اجتماعی میدان تجربه‌های شخصی نیست و کاری کاملا تخصصی است. این دو هدف باعث شکل‌گیری مؤسسه آتنا شد.   اینکه چرا از بین آن همه گروه هدفی که دیده بودیم یا به رشته‌های ما مربوط می‌شد سراغ زنان و دختران رفتیم، دو علت داشت؛ اول اینکه تأثیر و نتیجه‌ای که از فعالیت‌هایمان در زنان و دختران دیده بودیم، قابل مقایسه با گروه پسران نبود و احساس می‌کردیم این فعالیت می‌تواند خیلی مؤثرتر باشد. دوم اینکه به‌جز اینکه تمام طبقات اجتماعی به خاطر ساختار‌های اجتماعی نابرابر دچار تبعیض و مشکل هستند، زنان و دختران به شکل مضاعفی با تبعیض برابری روبه‌رو و قربانی شرایط هستند؛ چون دسترسی و فرصت‌هایشان کمتر است. به‌این‌ترتیب آتنا با سه بخش آموزش، پژوهش و خدمات‌رسانی در سال ۹۳ شکل گرفت.
‌در مؤسسه آتنا چه خدماتی را به زنان می‌دهید؟
درست است که واحد اصلی مؤسسه بخش خدمات‌رسانی و خیریه است که به بیش از هزار نفر خدمات ارائه می‌کند، اما آموزش و پژوهش دو بال مؤسسه هستند. آموزش واحدی است که ما و فعالان اجتماعی و دانشجویان رشته‌های جامعه‌شناسی و روا‌ن‌شناسی را آموزش می‌دهد؛ به این شکل که کارگاه‌هایی برگزار می‌کند. واحد آموزش کارورزان مددکاری هم دارد که اینجا آموزش می‌بینند. در واحد پژوهش معتقد هستیم هرکس به ما مراجعه و مشکلی را عنوان می‌کند، به‌جز اینکه باید از آن فرد حمایت کنیم، نماینده صد‌ها نفر دیگر است که ممکن است این مشکل را داشته باشند و ما هیچ‌وقت آن‌ها را نبینیم و آن مشکل ریشه در ساختار‌های اجتماعی، قوانین و شرایط دارد و تا وقتی آن قوانین یا ساختار‌ها اصلاح نشود، کار‌های ما مثل این است که یک استخر سوراخ باشد و شما قطره‌قطره در آن آب بریزید.
پس به جز اینکه باید آن مشکل را در واحد خدمات‌رسانی پیگیری کنیم، در واحد پژوهش این وظیفه را برای خودمان قائل هستیم که مشکل را ریشه‌یابی کنیم و پیشنهاداتی را که برای اصلاح قوانین و ساختار‌ها به عنوان ان‌جی‌اویی که رسالت اصلی‌اش مطالبه‌گری است، پیدا کنیم و در قالب کار‌هایی مثل همین پروپوزال سراغ سازمان‌های دولتی برویم و از آن‌ها مطالبه کنیم که این تغییرات در طول زمان اتفاق بیفتد. اما واحد اصلی که خدمات‌رسانی است، به این صورت است که فردی که به صورت خودمعرف به ما مراجعه می‌کند، داوطلبان و خیران کسی را معرفی می‌کنند، سازمان‌های دولتی مثل بهزیستی و آموزش‌وپرورش مواردی را به ما معرفی می‌کنند، در کمیته مددکاری اجتماعی با آن‌ها مصاحبه می‌کنیم و با مشارکت خودشان برنامه کمکی برایشان نوشته می‌شود که اگر بیماری داشته باشند کمیته پزشکی مشکلشان را پیگیری می‌کند و اگر مشکلات روحی- روانی داشته باشند، روا‌ن‌شناس و روان‌پزشک در سازمان به صورت رایگان خدمات ارائه می‌دهد.   در حال حاضر گروه اصلی زنان سرپرست خانوار هستند که همسرشان فوت کرده، مطلقه یا بدهمسر هستند؛ به این صورت که همسرشان خشونت و اعتیاد دارد. کمیته مهارت‌آموزی و اشتغال سه بخش ثابت دارد: طبقه پایین کارگاه خیاطی و طبقه بالا کارگاه تولید محصولات مواد غذایی است و بیرون از اینجا آرایشگاهی است که به صورت داوطلبانه برای آموزش و اشتغال‌زایی با ما همکاری می‌کند و براساس استعداد‌های افراد هم‌زمان سعی کرده‌ایم این بخش‌ها هم مهارت آموزی و هم کسب درآمد داشته باشد.   چون کسانی که به ما مراجعه می‌کنند، در شرایطی نیستند که بخواهند بدون هیچ درآمدی به صورت طولانی‌مدت مهارت‌آموزی داشته باشند. کار‌های ساده‌ای پیش‌بینی شده که این کار‌ها را انجام داده و کسب درآمد داشته باشند و در گذر زمان کار‌های پیچیده‌تر را آموزش ببینند. مهدکودک هم برای این است که خانم‌هایی که فرزند دارند در زمان حضور در این سازمان، بتوانند فرزندانشان را همراه خودشان بیاورند.
‌شما یک خانه امن هم دارید، آنجا چه زنانی را پذیرش می‌کنید؟
افتخارزاده: کسانی که به ما مراجعه می‌کنند خشونت‌دیده یا فاقد سرپناه هستند، با توجه به شرایطشان به خانه امن ارجاع داده می‌شوند که خانه امن از مهرماه ۹۶ فعالیت دارد. ۲۸ مادر و کودک را در یک سال گذشته پذیرش کرده و به این شکل است که این افراد به خانه امن که می‌روند محل اسکانشان است، صبح‌ها فرزندانشان که محصل هستند به مدرسه یا دانشگاه می‌روند، خانم‌ها که اینجا کار می‌کنند به سازمان می‌آیند، کسانی که بیرون از اینجا اشتغال دارند یا تازه درگیر مسائل حقوقی و اداری شان هستند، کارهایشان را انجام می‌دهند و عصر به خانه امن برمی‌گردند و اسکان دارند و مربی‌هایی که حضور دارند بر شرایط نظارت می‌کنند.
کسانی هم هستند که از ابتدای تأسیس مرکز همچنان در اینجا مانده باشند؟
بله. البته ما سقفی برای این کار گذاشته‌ایم. بعضی از افراد خشونت‌دیده هستند که مشکلشان با درمان‌های مختلف حل می‌شود و اگر پیگیری‌های بعدی نباشد ممکن است مشکل دوباره عود کند. زنانی هم هستند که در پروسه طلاق از همسر هستند، این افراد جدا می‌شوند و نزد ما می‌مانند تا برای مستقل‌شدن توانمند شوند. کسانی هم هستند که قبلا به خاطر اعتیاد جدا شده‌اند و به خاطر ناتوانی از تأمین هزینه‌ها نزد ما مانده‌اند. سقف یک‌ساله را قائل می‌شویم که فرد می‌تواند از شرایط و امکانات اقتصادی مرکز استفاده کند و در این مدت تمام برنامه‌مان این است که از طریق یکی از مهارت‌آموزی‌ها و اشتغال توانمند شده و برای خودش خانه‌ای تهیه کند.
‌کمک مالی هم به شما می‌شود؟
ما مؤسسه خیریه هستیم و از مردم کمک می‌گیریم، اما همواره در این سال‌ها بخش مالی‌مان ضعیف بوده، چون خط‌قرمز‌های متعددی داریم.
‌چه کسی این خط‌قرمز‌ها را تعیین کرده؟
خودمان. مثلا ما بر شأن و کرامت افراد حساس هستیم. نمی‌توانیم از آن‌ها عکس تهیه کنیم و از حضورشان شاید نتوانیم استفاده کنیم. پروتکل‌های اخلاقی جهانی است که اینجا شاید عجیب باشد، اما بدون رضایت فرد حتی اسم و عنوانش را نمی‌آوریم. حق طبیعی‌اش است که باید رضایت داشته باشد. به هر حال جامعه ما دنبال ترحم و جلب احساسات است و این اتفاقات باعث می‌شود بخشی از کمک‌ها را از دست بدهیم. از طرف دیگر حساس هستیم که چه کسی و چرا به ما کمک می‌کند و قرار است بعدا از ما چه چیزی بخواهد. ممکن است خیلی از افراد دولتی، سیاسی و بازاری که ممکن است بعدا درخواستی داشته باشند، کمک نگیریم. ما با کمک‌های خرد مردمی گذران می‌کنیم.   به این ترتیب افراد خیر سیاسی و دولتی یا کسانی که بخواهیم روی کمک آن‌ها به طور جدی حساب کنیم، نداریم. مثلا من در رشته مددکاری تحصیل کرده‌ام، بهزیستی به مددکار نیاز دارد و آگهی می‌کند، من به عنوان مددکار و نه به عنوان مؤسسه آتنا مصاحبه می‌کنم و کنار چند گروه دیگر کارگاه داده می‌شود و به یاسوج، سیستان‌وبلوچستان و… برای آموزش می‌رویم و مبلغی را به من که کار کرده‌ام، می‌دهند و تیمی که این آموزش‌ها را می‌دهد به صورت داوطلبانه است و این پول برای کار‌های زیرساختی مرکز هزینه می‌شود. ساختمان‌های سازمان رهن کامل است.
مهم‌ترین مسائل مشترک زنان را چه می‌دانید؟ یا مسائل قانونی که زنان با آن درگیر هستند؟
رستگار: بیشتر خانم‌هایی که مراجعه می‌کنند و مسئله مشترک دارند، مشکلشان خشونت‌های خانگی از طرف همسر و خانواده است که درگیرش هستند. خیلی از خانم‌ها به خاطر یک‌سری قوانین و مسائل حقوقی که بین همه مشترک است و به خاطر فرهنگ‌ها و قوانینی که وجود دارد نمی‌توانند طلاق بگیرند. از طرف خانواده خودشان تحت فشار هستند. همه این‌ها باعث می‌شود بی‌سرپناه شده و به ما مراجعه کنند.
‌مهم‌ترین مشکل قانونی که در مورد کمک به این زنان وجود دارد، چیست؟
رستگار: مواردی که من در کیس‌های مراجع با آن مواجه بودم، وجه اشتراکشان این بود که در مورد حقوق اولیه‌شان ناآگاه بودند و از بدیهی‌ترین مسائل آگاه نبودند. مثلا می‌گفتیم شما در قانون و جامعه این حق را به عنوان انسان دارید. قانونی که از یک خانم خشونت‌دیده اختصاصا حمایت کند و خشونت خانگی را جرم‌انگاری کند، وجود ندارد. برخی از کیس‌ها موردشان به گونه‌ای است که اگر در لحظه اول یک‌سری کار‌ها را انجام ندهیم، ادله اثبات جرم را از دست می‌دهیم. یا خانمی که مورد خشونت واقع شده و ممکن است مثلا ۱۲ شب لازم باشد که در موردشان کاری انجام شود. اولین موردی که من می‌گویم این است که لزوما شکایت مطرح نکنیم، اما می‌گوییم حداقل پزشکی قانونی خشونت‌های فیزیکی را تأیید کند. قانونی که از این زنان حمایت کند وجود ندارد. کسی که اعمال خشونت روی همسر یا دخترش می‌کند، اگر زن کتک خورده باشد بحث دیگری مطرح می‌شود.   اگر در خیابان دو نفر آقا با هم درگیر شوند و منجر به شکستگی شود جرم عمومی است و ممکن است حبس یا جریمه داشته باشد. اما ادله‌ای که ثابت کند خشونت از طرف همسر بوده وجود ندارد. قانون می‌گوید برای اثبات جرم باید دو نفر شاهد باشند. گاهی در خشونت خانگی جز همسر خانم و خودش کسی در منزل نبوده. در دادسرا برای من که وکیل خیلی از خانم‌ها بوده‌ام، سخت‌ترین مرحله اثبات جرم توسط همسر یا پدر بوده است که خانم هیچ شاهدی ندارد. قانون می‌گوید اظهارات مقرون به واقع شاکی که شاکی ممکن است دختر یا خانم یا هرکس دیگری باشد. دست ما اینجا باز نیست که بگوییم این خانم به مددکار یا مشاور دادگاه ارجاع داده شود که مشخص شود درست می‌گوید یا تمارض می‌کند که همسرش کتکش زده است.
‌مسن‌ترین و جوان‌ترین افراد تحت پوشش مؤسسه چه کسانی هستند؟
افتخارزاده: ما نوزاد تحت پوشش هم داریم، اما فردی داریم که مدرسه به ما ارجاع داده که … و اینکه چه ماجرا‌هایی داشتیم تا این دختر را به بهزیستی برسانیم و کاری کنیم در بهزیستی بماند، چون می‌خواستند به پدرش تحویل دهند. الان این فرد در بهزیستی است. یکی از خط‌قرمز‌های ما این است که بچه به شکلی در خانواده باقی بماند. چون تجربه ما زمانی که در خاک‌سفید و مرکز بهزیستی داوطلب بودیم، نشان داد بچه‌ای که پدر و مادرش اعتیاد دارند و در شرایط بدی هم هست، در بزرگسالی اقدامات بهتری می‌توان در موردش انجام داد تا بچه‌ای که از کودکی در بهزیستی بوده است. یعنی کلا اقامت طولانی‌مدت در جهان خیلی وقت است که کنار گذاشته شده. با اینکه مخالف این کار هستیم؛ این بچه از معدود کسانی است که به بهزیستی ارجاع دادیم، چون … و، چون بچه خودکشی کرده بود آموزش‌وپرورش با ما تماس گرفت.
‌این بچه را هر روز ملاقات می‌کنید؟
در مرکز بهزیستی است. مادر این بچه مسن و بیمار دوقطبی بود و امکان سرپرستی نداشت و اقوام درجه دو هم امکان حمایت نداشتند و خودش هم نمی‌خواست برگردد و به بهزیستی فرستاده شد. الان ارتباط ما به صورت تلفنی و دیداری است. مادر این فرد که بیمار دوقطبی و بیمار قلبی و استخوانی است الان به‌تن‌هایی زندگی می‌کند. در موارد قانونی این مورد خلأ قانونی را نشان می‌دهد. زمانی که این پدر (که مصرف‌کننده شیشه است)‌… همان زمان پدر و مادر از هم طلاق گرفته بودند.   پدر به داخل خانه می‌آمد و به مادر و دختر تعرض می‌کرد. این خانم بار‌ها با ۱۱۰ تماس می‌گرفت و می‌گفتند دعوا خانوادگی است؛ در صورتی که طلاق گرفته بودند. حتی در مورد تجاوز شکایت کرده بودند، ولی شکایت رد شده بود. این از خلأ‌های قانونی است. انواع خشونت خانگی و آزار جنسی تعریف نشده و مجازاتی در نظر گرفته نشد. ما بعد از همه این اتفاقات با این فرد آشنا شدیم. این دختر به مدرسه رفته بود و به دستش تیغ کشیده بود و مادر مطلع شده بود. خلأ اجرائی ساختاری این است که تازه واحد مشاور مدرسه را در مقطع ششم به خاطر کمبود بودجه کنار گذاشته بودند. آن مدرسه با ما تماس گرفت که می‌گفت: دانش‌آموزی است که خیلی اوقات به مدرسه نمی‌آید و وقتی هم می‌آید آن‌قدر پرخاشگر است که چیزی نمی‌گوییم. اما جای کمربند و طناب روی بدنش بوده. ما به مدرسه مراجعه کردیم و بعد مادر را دیدیم.
بچه و مادر این‌ها را تعریف می‌کردند و بعد از اینکه ما بچه را بردیم مادر رها کرد و رفت که من نمی‌توانم این بچه را نگه دارم. ولی آن‌قدر تعادل نداشت که وقتی بچه را به بهزیستی ارجاع دادیم، مادر خودکشی کرد. وقتی بچه به بهزیستی رفت، می‌دانستیم که ممکن است دوباره به پدر تحویل داده شود. از دفتر حمایت کودکان دادگستری حکم گرفتیم و به بهزیستی بردیم که بچه را نگه داشتند. وقتی دوباره می‌خواستند بچه را به پدرش تحویل دهند، (از دفتر حمایت زنان دادگستری خانم قاضی مظفر همیشه خیلی به ما کمک می‌کنند) من را به عنوان نماینده دادگستری معرفی کردند تا بتوانم بچه را ببینم. چون به جز آن ما را راه نمی‌دادند.   این هم یک خلأ است؛ ان‌جی‌اویی که پیگیر کار این فرد است و مددکاری می‌دهد، چطور نباید اجازه دیدن این بچه را داشته باشد؟ وقتی مراجعه کردم مسئول مددکار دری را به من نشان داد که با مشت شکسته بود و ایشان می‌گفت: پدر این بچه مراجعه کرده و این کار را کرده است. ما مجبوریم این بچه را به پدرش تحویل دهیم. ایشان می‌گفت: دختری هشت‌ساله را به ما ارجاع داده‌اند که… وقتی به ما مراجعه کرد، بیشتر شبیه جنازه‌ای بوده. یک سال دختر را قرنطینه کرده بودند و، چون جایی نداشتیم و پدر و مادرش مراجعه می‌کردند تحویل خانواده دادیم. چند وقت قبل هم که آمده بود، گفت: هنوز مشکلات ادامه دارد. گاهی بحث خلأ قانونی است، اما بخشی هم مربوط به مسئولیت‌های فردی افراد است. از نظر ما لمس جرم است، اما چطور می‌توان اثبات کرد؟ این خشونت‌های خانگی وجود دارد. بچه‌هایی را دیده‌ام که درباره آن‌ها همان ۱۳ سالگی که قانون برای ازدواج معین کرده، رعایت نمی‌شود و گاهی فرد دوم راهنمایی است که اصلا عادت ماهانه‌اش شروع نشده و به راحتی گواهی رشد می‌دهند که ازدواج کند. این‌ها مشکلات عجیبی ایجاد می‌کند و منشأ شدید خشونت است. خیلی از زنانی که الان به ما مراجعه می‌کنند، کسانی هستند که زیر ۱۸ سال ازدواج کرده‌اند و بعد به مدرسه نرفته و از دسترسی‌های اجتماعی محروم شده‌اند برای همین رشد نکرده‌اند. گاهی یک زن ۳۰ ساله را می‌بینم که رفتار‌ها و برخوردهایش بچگانه است، چون ارتباطش بعد از ازدواج قطع شده و با همسرش در ارتباط بوده که خشونت‌های جسمی و جنسی داشته است.
روژینا رستگار: یک‌سری قوانین در خانه امن داریم که در بدو ورود هر خانم آن قوانین را می‌گوییم که در جهت امنیت خانم‌هاست. کار‌هایی که می‌کنیم هم در راستای مددکاری آتناست و مهم‌ترین ابزار در خانه امن برای ما مربی‌ها مهارت خوب‌گوش‌دادن به خانم‌هاست، چون این‌ها با آسیبی وارد خانه امن شده‌اند و نیازمند همدلی صادقانه هستند. رابطه فعالی که ما با خانم‌ها برقرار می‌کنیم، در موفقیت ما در حوزه مددکاری خیلی مثمرثمر بوده. قوانین ورود و خروج داریم، خانم‌ها هشت صبح از خانه خارج می‌شوند و اطلاع داریم که کجا هستند. خودشان هم مایل هستند که صبح‌ها خارج شوند، چون بحث اشتغال و توانمندسازی‌شان مطرح است. هشت شب هم باید وارد خانه امن شوند. در واقع این سقف وارد‌شدن است.
در خانه امن خط‌قرمز‌هایی داریم که باید رسالت امن‌بودن خانه باقی بماند. به همه مراجعه‌کنندگان می‌گوییم آدرس اینجا نباید به کسی داده شود، چون برای ما مهم است که در سطح عمومی به این خانه‌ها بد نگاه نکنند. اصلا نمی‌دانند در این خانه‌ها چه می‌گذرد و حساس هستیم که این خانه‌ها امن بماند. خیلی موارد داریم که همسران برای درگیری می‌آیند و ما نمی‌خواهیم درگیری‌ها اینجا باشد و با ۱۱۰ تماس می‌گیریم. نمی‌خواهیم در خانه امن اتفاقی بیفتد، چون اگر نگاه خاصی به این خانه‌ها باشد هم خانم‌ها دچار مشکل می‌شوند و هم ممکن است کسانی برای این خانم‌ها ایجاد مشکل کنند و اینکه کسی نمی‌داند در این ساختمان همه خانم هستند، چون ورود آقایان ممنوع است.   ما نگهبان نداریم، چون باعث حساس‌شدن افراد می‌شود. البته مربی از پنج عصر تا هشت صبح روز بعد در مرکز است و صبح هم که همه خارج شده و با مربی برمی‌گردند. اگر آقایان حق ورود داشته باشند مشکل ایجاد می‌شود. شوهرانی که درگیر می‌شوند اگر در خانه امن این اتفاق بیفتد، مشکل‌زا خواهد بود. به صاحبخانه گفته‌ایم این ساختمان را برای تعدادی از خانواده‌ها که هزینه رهن و اجاره ندارند، برای کار خیر رهن می‌کنیم. عرف جامعه این است که خانواده شامل زن و مرد و بچه باشد.   * عکس تزیینی است

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد