به هرکس عصبانیام کند، پراید جایزه میدهم!
همشهری جوان نوشت: از وقتی عکس هایش در تلگرام و اینستاگرام دست به دست شد، تا زمانی که درباره ی حرف های هنرمندان اظهارنظر کرد، روی بورس خبرها بود. هنوز هم کافی است در هر کانال خبری یا سایت، تایپ کنید «عباس جدیدی» تا کلی اظهارنظر، عکس و متن مقابلتان باز ۹۵ شود تا ثابت
همشهری جوان نوشت: از وقتی عکس هایش در تلگرام و اینستاگرام دست به دست شد، تا زمانی که درباره ی حرف های هنرمندان اظهارنظر کرد، روی بورس خبرها بود. هنوز هم کافی است در هر کانال خبری یا سایت، تایپ کنید «عباس جدیدی» تا کلی اظهارنظر، عکس و متن مقابلتان باز ۹۵ شود تا ثابت کند او مهم ترین و خبرسازترین چهره ی خبری در حوزه ی شهری در سال بوده. با این همه، عباس جدیدی سر شلوغی دارد، به این راحتی ها تن به مصاحبه نمی دهد و از دردسرهای رسانه اِی تازه، گریزان است اما حتی اگر ناپرهیزی کند و برای یک گپ بی دردسِر نیم ساعته وقت بدهد، باید سوژه را روی هوا زد و تا خیابان بهشت یک نفس دوید. روی تابلوی ورودی شورای شهر دنبال نامش می گردیم؛ طبقه ی هفتم: مرتضی طلایی، اقبال شاکری، احمد حکیمی پور، محمد حقانی. طبقه ی ششم: علیرضا دبیر، مهدی چمران و… طبقه ی پنجم: هادی ساعی، حسین رضازاده، معصومه آباد و… همین می شود بهانه ی آغاز مصاحبه ای که سعی کردیم تا جایی که می شود به سبک پرسش ها و پاسخ ها وفادار بمانیم.
آقا چـرا طبقـه ی دوم؟ چـرا این جـا؟ آن بالاها دنبال شـما می گشتیم…
ای بابا چه کنیم دیگه (می خندد). تازها ین بهترینا تاق ساختمان شوراست. باقی اتاق ها دوازده متری هستند اما اتاق من نزدیک ۲۰ متر مساحت دارد.
عباس جدیدی چطور عصبانی می شود؟ چطور این عصبانیت را خالی می کند؟
باورتان می شود؟ من به کسی که بتواند عصبانی ام کند، جایزه می دهم. هر کس موفق شود، یک پراید به او هدیه می دهم.
این را در مجله چاپ کنیم؟ احتمالا از فردا همه می خواهند شما را عصبانی کنندها!
اصلا این را بزرگ چاپ کنید. من از خدا صبر حضرت ایوب گرفته ام و اصلا عصبانی نمی شوم. آدم ها فقط وقتی عصبی می شوند که برای یک حرف پاسخی نداشته باشند. آن زمان است که خشم بر آن ها غلبه می کند و عصبی می شوند، البته من خودم قبول دارم که تُن صدایم زیادی بلند است و این یک نقص به حساب می آید اما چاره چیست. نمی توانم این عیب را رفع کنم. آقای کواکبیان هم بنده ی خدا مثل من است. صدای هر دو نفر ما به طور خدادادی بلند است و بعضی ها فکر می کنند با عصبانیت حرف می زنیم
شما به این که دورتان شلوغ باشد،علاقه ی خاصی دارید، نه؟
از قدیم گفته اند «بری تو آب خیس می شی». واقعیتا ینا ست که نمی شود کسی کار مدیریت شهری انجام دهد و خودش را از مردم پنهان کند. از طرفی من بچه ی جنوب شهر هستم و در شلوغی کوچه و پس کوچه بزرگ شده ام. من خودم بچه ی خزانه هستم.بچه های آن جا از همان سن پایین این مدلی بزرگ می شوند. به قول معروف این فلز و آلیاژ من است.
عباس جدیدِی پهلوان، عباس جدیدی تاجر، عباس جدیدِی سیاستمدار و… شما کدام یک از این عباس جدیدی ها را بیشتر دوست دارید؟ من اعتبارهای مختلفی دارم. به یک اعتبار قهرمان جهان و المپیک هستم. به اعتبار دیگر کسی هستم که کار اقتصادی را خوب بلد است. به یک اعتبار پدر یک خانواده هستم و به یک اعتبار دیگر عباس جدیدی هستم با مدرک رشته ی حقوق در جامعه ی حقوقی، در نهایت به یک اعتبار هم عضو شورای شهر هستم.
خب نگفتید؛ بیشتر دوست دارید کدام یک از این ها باشید؟
من چندگانه سوز هستم (می خندد).
بعد برای کدامش بیشتر وقت می گذارید؟
اگر دوباره به دنیا بیایم باز کشتی گیر می شوم، چون دنیای پهلوانی و عیاری را خیلی دوست دارم.اصلا ورزش یکی از مهم ترین محورهای توسعه ی شهری است. ورزش چهره ی شهر را شاداب می کند و متخصص این ماجرا هم ما ورزشکاران شورا هستیم. همه فکر می کنند شورای شهر فقط ساختمان و برج است اما این طور نیست. شورای شهر شش کمیسیون دارد و کمیسیون فرهنگی ورزشی هم یکی از آن ها است.
اگر دوباره به دنیا بیایید با توجه به سختی هایی که گذرانده اید باز هم عضو شورای شهر می شوید؟
بله، البته سختی خاصی هم نگذراندم. به قول معروف «یار دوست می دارد این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی». حتی زمانی که در شورای شهر نبودم روزی ۱۰-۱۵ نفر به من مراجعه می کردند. درِ خانه ی من به عنوان یک پهلوان همیشه باز است. مردمی که به خانه ی من می آمدند، مریض داشتند، زندانی داشتند، آشتی کنان داشتند، گل ریزان داشتند، جهیزیه جمع می کردند و… خب اصل مدیریت شهری یعنی همین؛ باز کردن گره از مشکلات مردم، البته بخش دیگر مدیریت شهری کارهایی مانند تهیه ی طرح و لوایح و… است. ضمن این که رشته ی تحصیلی من حقوق است وا ین رشته کاملا به کارهایم در شورا مرتبط است.بالأخره حق و حقوق این مردم را ما باید زنده کنیم،البته من ادعا نمی کنم حقوقدان هستم اما همیشه می گویم و افتخار می کنم که شاگرد کوچک و ته کلاسِی این مکتب هستم.
پس شما دقیقا همین مسیر را ادامه می دهید…
بعضی وقت ها برای خدمت به مردم اصلا نیاز نیست عضو شورای شهر باشید. آدم باید وجدان کاری و وطن پرستی داشته باشد و دلش برای مردم بسوزد. من هم با توجه به ظرفیتی که داشتم، احساس کردم باید پتانسیلم را در جایی خرج کنم که بازدهی بیشتری دارد. ضمن این که همه ی ما باید به رأی مردم احترام بگذاریم. دموکراسی یعنی آزادی و مردم به کسی رأی می دهند که دوستش داشته باشند. من هم نوکر مردم هستم و مردم به من رأی دادند و الان در حال نوکری و خدمت به مردم هستم.
اگر روزی بین عضویت در شورای شهر و ریاست فدراسیون کشتی بخواهید انتخاب کنید، کدام مسئولیت را می پذیرید؟
(بعدا ز مکث بسیار) جفتش را!
شدنی است؟
این ها نمی گذارند اما می شود. فدراسیون کشتی مثل باقی فدراسیون ها NGO است. ریاستش شغل به حساب نمی آید. مضاف بر این مطلب، عضویت در شورای شهر هم شغل نیست.
پس در واقع الان شما یک فرد بیکار به حساب می آیید.
(می خندند) دقیقا!ا صلا به اشتباه شورا را شغل حساب می کنند. قرارداد ما ساعتی است و ردیف استخدامی کل کشور در آن لحاظ نمی شود اما به خاطر بعضی لجبازی های سیاسی نگذاشتند ما وارد انتخابات فدراسیون شویم.
اصلا این دو مسـئولیت را کـه وقت زیـادی از آدم می گیرد، می شود با هم داشت؟
انصافا اگر بخواهم جواب بدهم می گویم قبولی همزمان این مسئولیت مستلزم آن است که خیلی از خودت مایه بگذاری و خرج کنی.
اگر بخواهید فقط یکی را انتخاب کنید، چطور؟
به زمانش بستگی دارد. دیگرا دامه ندهیم…
چرا رابطه ی شما با رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی این قدر خوب است؟ این قدر عکس از شما همه جا هست.
چون دوستشان دارم. تا به حال هم از هیچ رسانه ای شکایت نکرده ام و معتقدم رسانه ها زبان گویای مردم هستند. رسانه یعنی رسالت. رسانه یعنی عبادت. خدا در قرآن به تنها چیزی که قسم خورده قلم است. متأسفانه رسانه های معاند و ضد انقلاب در خارج از مرزها چیزهایی می نویسند و بعضی از سایت های داخلی ما هم به نقل از آن ها مطالب را منتشر می کنند.
این که از شـما زیاد عکس می گیرند و دسـتمایه ی شوخی می شوید، اذیتتان نمی کند؟
خدا را شکر که عکس می گیرند و شوخی می کنند. زمانی که عکس نگیرند آدم باید ناراحت شود. این یعنی یک حس خوب در دل مردم به وجود آمده و دوستت دارند. مردم خودشان می دانند چه کسی را تخریب می کنند، چه کسی را دوست دارند و در حق چه کسی ظلم می کنند. مردم ما باهوش هستند. مردم از کسی که بدشان می آید، عکس نمی گیرند و با او شوخی نمی کنند. این ها همگی آلارم هستند و نباید به آن ها نگاه بدی داشته باشیم. خدا هم می فرماید «و تُعز من تشاء و تُذل من تشاء به یده الخیر.» همان طور هم که می دانید عرب به دست می گوید ید. منظور از دست خیر هم خدا است. اصلا بیایید از من عکس بگیرید و برایم شاخ بگذارید! من خراب می شوم؟ نه اصلا این طور نیست. گل آقا در نشریه اش کاریکاتور کلی آدم مهم را کشید و چاپ کرد. آن ها کوچک شدند؟ خیر اتفاقا برعکس شد و این ها اصلا بد نیست. یک عده هستند که به نیت بد و تخریب من این کارها را انجام می دهند که -خدا را شکر- نتیجه اش کاملا برعکس می شود. وقتی دلت با خدا باشد و تکلیفت را انجام داده باشی می توانی سرت را ۱۰متر بالا بگیری.
گفتید سر بالا گرفتن، تبلیغ کار خیر را جزء وظایف خودتان می دانید؟
من تبلیغ خاصی نکردم اما یک چیزی می گویم؛ چرا برای مسجد مناره درست می کنند؟ برای تبلیغ مسجد است. اگر این طور نبود، می گفتند چه کاری است مسجد بسازیم، هر کس می خواهد نماز بخواند در خانه اش می خواند. الان فلان مسئول که من نامش را نمی برم و همه او را می شناسند می خواهد یک کارخانه ی کوچک در یک شهرستان را افتتاح کند، یک هواپیما تیم رسانه ای با خودش می برد که «میرزا حسن آقا خیار کاشته!» خب این «ریا» است اما زمانی که یک کار خیر فضا ایجاد می کند و باعث تشویق مردم به کار خیر می شود، اصلا ریا محسوب نمی شود. اما وقتی عکس شما هنگام کارت کشیدن منتشر می شود، می گویند عباس جدیدی ریا می کند.
آن ها می گویند اما نیت من این نیست. مگر از نیت من خبر دارند؟ اصلا عیب ندارد شما دستتان نلرزد، بروید به خیریه ها کمک کنید و عکس بگیرید.
چقدر کارت کشیدید؟
۱۰تومان بود.
خب خیلی زیاد هم نبوده که بخواهید ریا کنید!
نه، همه جا این کار را می کنم. ولش کنید. مبلغش خیلی مهم نیست. این ها همه ترس و فضاسازی است.
خیلی از هم نسلان شما در کشتی، به لحاظ مالی وضعیت خوبی ندارند. تا به حال به این فکر کرده اید که به آن ها کمک کنید؟
این ها سؤالات خوبی نیستند؛ الان من بخواهم کمک کنم خیلی ها می گویند: «بیا بازم ریا کرد» از قدیم گفته اند: «دوست به سر می بیند و دشمن به پا.» این بهترین جوابی است که می توانم به شما بدهم.
متوجه نشدیم، بیشتر توضیح می دهید یعنی چی؟
یعنی اگر کسی دوست تو باشد، زمانی که کار خوبی انجام دهی می گوید دمت گرم اما اگر دشمن تو باشد با صد کار خوب باز هم تو را تخریب می کند. این ها آسیب های جامعه است و اشکال است. من کار خوبی می کنم و می روم به یک خیریه کمک می کنم. حالا اگر هنگام انجام این کاِر خوب، سرم پایین بود، کارم عالی می شد اما الان که سرم بالا است، کار درستی انجام نمی دهم؟ این شد منطق آخر؟ الان شما ۲۰۰ عکس از من گرفتید. از بین این همه عکس بالاخره تعدادی خراب درمی آید و مثلا پای من در آن بد فرم می افتد.هر جا می روم از من کلی عکس می گیرند و از هر عکسی می شود ۱۰۰ نوع بهره برداری کرد. این جا گناه من چیست؟
منظور شما از «افق زاویه ی بدن» همین بود؟
بله. هنوز هم می گویم. زاویه ی دید من باید رو به دیوار باشد؟ خب ببخشید از این به بعد آن طرفی می ایستم. این زشت است. جوک است، فکاهی است. الان شما ۱۰۰ عکسی از من گرفتید، با همین می شود کلی سوژه برای من درست کرد. این اسمش مردی است یا نامردی؟ می گویند: «نکته بیابند در این دنیا بسی/ واقفند بر حال و احوال کسی» نکته بین در این دنیا زیاد است. بعضی ها تا می بینند کسی در بحث مدیریت شهری رو می آید، می خواهند تخریبش کنند. از زمین تا آسمان هم دنبال وسیله ی تخریب هستند. من به عنوان یک پهلوان و انسان به انتقال خون می روم. وظیفه ی من هم همین است اما از همین برای تخریب من استفاده می کنند.
البته این قضیه بیشتر در زمان بیماری مرحوم پورحیدری رخ داد. بار گفتم که عکسی نینداختم. آقای پورحیدری استاد، ۱۰۰من پیشکسوست و رفیق من است. منی که ورزشکار هستم باید به عیادت منصور پورحیدری بروم. به همین شکل من هم دوست دارم اگر روزی سرطان گرفتم، همه به عیادتم بیایند اما بیشتر دوست دارم ورزشکارها بیایند تا دلم بیشتر قرص شود.
اگر زمان به عقب برگردد عکاس ها را بیرون می کنید؟ نمی توانم این کار را بکنم. اگر بگویم عکس نگیرید، می گویند: «عباس جدیدی داره خودش رو می گیره» اگر هم چیزی نگویم، عکس می گیرند و برای خودشان کلی تفسیر و نیت خوانی انجام می دهند. تا اصلا شما جای من، چه کار باید کرد؟ هر جا می روم ۲۰ دوربین دور و برم است. مردم هم که هرکدام یک موبایل با دوربین خوب دارند.۱۰۰۰ به عیادت آقای پورحیدری رفتند. شاید ۵۰۰-۶۰۰ نفرشان هم عکس گرفتند و در صفحه ی شخصی شان در اینستاگرام منتشرش کردند. اما در مورد من یک نقشه ای از پیش تنظیم شده بود و می خواستند من را خراب کنند. می خواهید نام ببرم چه کسانی رفتند بالای سر مرحوم و عکس گرفتند؟ حالا اگر من خودم عکس گرفته بودم و در صفحه ام منتشرش کرده بودم، حرف شما درست بود. اما ۱۰ نفر عکس می گیرند و یک عکس این سمتی می شود و یک عکس آن سمتی، تقصیر من نیست. مخصوصا که از هر زاویه ای می شود یک مدل بهره برداری کرد. من وظیفه ی انسانی ام بود که به پیشکسوتم سر بزنم و این کار را کردم.
در سـال اخیر کاری انجام داده اید که از انجامش پشیمان شده باشید؟
پشیمان؟ چرا آدم باید پشیمان شود؟تصمیم نمی گیرم که بعدا پشیمان شوم.
در طـول مصاحبه بارها با شـعر و ضرب المثل جواب سؤالات را دادید. به شعر هم علاقه دارید؟
به قول شاعر «دوشینه یکی وصف جمال تو ادا کرد/ نادیده رخت مهر تو جا در دل ما کرد» در حـوزه ادبیـات هـم مطالعه دارید؟ بله حدود دو تا سه هزار کتاب در کتابخانه ی خانه ام دارم. شاعر می گوید: «عاشقم بر لطف و بر قهرت به جد/ ای عجب من عاشق این هر دو جد» من جز رضای خدای متعال هیچ چیزی نمی خواهم و اگر آدم کارش را با خدا حساب کند و خوشحالی مردم، گرفتاری هایشان و… اولویتش باشد سربلند سال مردم را شاد ۱۱ می شود. در تیم ملی سال پرچم این مملکت را در دنیا، ۱۱کردم. سال مردم با من عشق ۱۱در آمریکا بالا بردم. کردند. اصلا کسی که سال ها دل مردم را شاد کرده، این کار برایش عادت شده و اگر نتواند بعد از این همه تجربه دل مردم را شاد کند، مریض است. من هم با یک عکس نیامدم که با یک عکس خراب شوم. من خدمتگزاری به مردم و شاد کردن دلشان را برای خودم افتخار می دانم.
سخت ترین روزهای سال ۹۵ چه روزهایی بود؟
راستش را بخواهید زمانی که عکس من با مرحوم پورحیدری منتشر شد و برایم فضاسازی کردند، خیلی ناراحت نشدم اما ناراحتی و سختی من زمانی اتفاق افتاد که به خاطر این کارها نتوانستم به مراسم تدفینش بروم و زیر جنازه اش را بگیرم. این برایم خیلی سخت بود و به خاطرش هفت هشت روز ناراحت بودم. پورحیدری رفیق من بود و به هیئت من می آمد. در آن زمان اصلا نمی دانستم چه کنم. من نه عکسی گرفته بودم نه با خودم کسی را برده بودم و نه هیچ چیز دیگر. فقط دوست داشتم در مراسمش حاضر باشم که نشد چون نمی دانستم در جواب آن هجمه ها چه حرفی باید بزنم.
از خوشـحال ترین روزهـای سـالتان هم بگویید.
خدارا شکر همه ی روزهای سال خوشحالم و مشکلی وجود ندارد.
روز فاجعه ی پلاسکو چی؟
بله، روزهای فاجعه ی پلاسکو هم روزهای سختی بود و عده ای از عزیزان ما مظلومانه شهید شدند و داغشان در دل ما تا ابد خواهد ماند. راست می گویید آن روز ها هم برای من خیلی سخت بود.
***
عباس جدیدی وقتی نویسنده ی کتاب می شود
کتابی که ۲۰ بار چاپ شد
وقتی می گوییم امسال، سال او بوده، یعنی غیر از خبرهای حاشیه ای و حاشیه هایی که برایش ساختند، حتی در اردیبهشت و در نمایشگاه کتاب هم نام جدیدی بیش از هرکس دیگری مطرح شد. آن هم برای کتاب آموزش و ترویج نماز که با نام او به عنوان مؤلف و جمع آوری کننده مطرح شد.
کدام دغدغه باعث شـد در کنـار عضویت در شورای شهر، کتاب بنویسید؟
من در قسمت مدیریت شهری کار می کنم و قطعا می خواهم درا ین تخصصم کتابی از خود تألیف کنم.
منظور ما «کتاب نماز» است.
اشتباه می کنید کتاب نماز را من ننوشتم. کتاب نماز ۱۴۰۰ سال است که در حال چاپ شدن است. من ترویج نماز می کنم. دقت کنید بین این دو فرق است. کتابی که من تألیف کردم، ترویج سبک زندگی ایرانی- اسلامی و آموزش نماز است که ۱۱ فصل دارد و یکی از آن فصول آموزش نماز است. تا الان هم شکر خدا ۲۰ بار چاپ مجدد داشته است. دلیل این کارم هم معلوم است.یکی از مهم ترین عواملی که باعث می شود جوان های ما به دام آسیب های اجتماعی نیفتند، نماز است. مثل سپر می ماند و به نظرم تنها عاملی است که جوانان را از معضلاتی که دامن جامعه را گرفته اند، دور می کند. اصلا به نظر شما مدیریت شهری یعنی چی؟ مبارزه با آسیب های اجتماعی یعنی مدیریت شهری و یکی از مهم ترین راهکارهایش نماز است. کتاب من هم سبک زندگی ایرانی و اسلامی است که به نماز ربطش دادم و در آن به جوانان گفتم بالاغیرتا اگر می خواهید دچار آسیب های اجتماعی نشوید، نماز را ترک نکنند.
چرا باید این حرف ها را شما بگویید. این مسئله این همه متولی و مسئول دارد.
بله این حرف ها را قبل از من خیلی از علما گفته اند اما شاید یک جوان وقتی ببیند پهلوان کشورش هم این حرف را می زند، بیشتر تشویق شود و این کار را انجام دهد. از طرفی ممکن است صحبت های من جور دیگری در گوشش صدا کند.
شـنیده بودید که گفته بودند آموزش نحوه ی وضو گرفتن در کتاب شما غلط است؟
این ها فقط شو و نمایش است. بعضی وقت ها تا سه چاپ بعدی یک کتاب هنوز غلط های املایی و تصویری و… در آن وجود دارد.این ها طبیعی است. یعنی اشتباه در یک کتاب چیز خیلی عجیبی نیست. این همان قضیه ی «دوست به سر می بینه و دشمن به پا.» نمره ی ۲۰ فقط برای خدا است، فقط اوست که ایراد ندارد، همه ی ما ایراد داریم.اصلا دست آن هایی که نقد می کنند درد نکند و کار خوبی می کنند. هر چه بیشتر کتاب را نقد کنند برای من خوب است و ایراداتش را بهتر اصلاح می کنم اما به خدا قسم این کتاب طلای ۲۴ عیار است و بعضی ها نمی خواهند این را بپذیرند. در این کتاب که حرف بدی نزدم، نگفتم که ای جوان برو الواتی کن، گفتم برو نماز بخوان. به نظر من کتاب نوشتن تخصص نمی خواهد بلکه به شهامت نیاز دارد. خدا را شکر تا الان کتاب من خیلی مخاطب داشته و به قدری تقاضا برایش رسیده که من نمی دانم باید کاغذ هایش را از کجا فراهم کنم. به شما هم پیشنهاد می کنم این کتاب را با عشق بخوانید.
نوشتن کتاب چقدر از شما زمان برد؟
یک سال. آن هم یک سالی که کلی برایش وقت گذاشتم.
امسال سال شما بود آقای جدیدی!قبول دارید؟خیلی دیده شدید؟
(می خندد) عه؟ خوب بود؟
آن که بله! اتفاقا اگر اجازه دهید می خواهیم چند دقیقه از وسط مصاحبه لایو استوری بگیریم.
لایوا ستوری چیست؟
یک پخش زنده ی کوتاه که توسط اینستاگرام برای مخاطبان مجله پخش می شود.
نه! نه! نه! اصلا! باز برای من داستان می شود. لایک خور شما می رود بالا ولی من حوصله ی داستان جدید ندارم.
نگران نباشـید این جایی آرشیو نمی شـود و در جا از بین می رود.
بالاغیرتا بی خیال ای نکارها شوید. بگذارید بی سروصدا صحبت کنیم. بعدش برای من دو سه پیام می آید و دردسر می شود. می افتد دست بهانه گیرها که از هر حرکت من، یک داستان درست می کنند.
پس حسابی از اتفاقات و حواشـی سال گذشته چشمتان ترسیده.
نه.اتفاقا این ها باعث گنده تر شدن من می شود،اما الان خسته شده ام. به خدا حوصله ی این چیزها را ندارم. حتی نمی توانم دست روی سرم بگذارم. زندگی برایم سخت شده، البته مردم عشق هستند و زمانی که با من عکس می گیرند نشان می دهند که دوستم دارند.این مهم است. خود خدا می گوید حول حالنا الی احسن الحال. خدا را شکر مردم با دیدن من حالشان خوب می شود. بعضی ها برای خودشان کسی هستند اما مردم از آن طرف با آن ها برخورد می کنند. اینکه مردم با من عکس می گیرند خوب است.
از این که مردم این قدر با شـما عکـس می گیرند ناراحت نمی شوید؟
نه. من فقط عاشق مردم هستم، نوکری شان را می کنم. نوکری هم جر زنی ندارد.
شوخی با عکس های شـما در فضای مجازی هم اذیت تان نمی کند؟
نه. خود مردم می دانند داستان چیست. مثل عکس های من را دو هزار نفر دیگر هم می اندازند ولی برای من داستان درست می کنند.
راستی شما عکاس اختصاصی هم دارید که همه جا با شما باشد؟
نه بابا! باور کنید من هنوز نمی توانم به خوبی با تلگرام کار کنم و زیاد با این فضاها آشنا نیستم.
پس این کانال عباس جدیدی که در تلگرام فعال است برای شما نیست؟
چه می دانم.ا سمم را می زنند و می شود کانال من! لابد تاا لان برای من صدتا کانال زده اند.
جدی اگر برای شما نیست در مجله اعلام کنیم تا کسی سوءاستفاده نکند؟
نه، برای خودم است اما کارهایش را دوستان انجام می دهند، مثل بچه محل هایم.
**
جمله ی پرحاشیه ی عباس جدیدی
رمز گشایی از شاخ بز!
یکی از اتفاقاتی که باعث شد عباس جدیدی در همین سه ماه آخر سال تبدیل به چهره ی اول رسانه ها شود، جوابیه ی معروفش به رضا کیانیان و ماجرای شکستن شاخ بز است، البته عباس جدیدی معتقد است پشت حرفش تحلیل عمیقی وجود دارد که به خاطر فضای خبری آن روزها کسی متوجهش نشد و همه فکر کردند او قصد توهین به کیانیان را دارد.
رابطه ی شما با بازیگران خوب شد؟
شکر خدا. آن هم خوب است. بازیگرهای ما واقعا با استعداد هستند و حامی واقعی این افراد ما هستیم. ما احساس می کنیم هنر و ورزش در یک راستا هستند. به خدا بودجه های خانه ی سینما ، پردیس ها و مراکز فرهنگی از طرف ما است.
البته ماجرای شاخ بز خیلی واکنش به دنبال داشت.
حالا هنرمندان با من شوخی کردند و من هم گفتم با آن ها یک شوخی کنم.
فروشنده را هم دیدید؟
فروشنده کیه؟
فیلم فروشنده که اصغر فرهادی کارگردانش است. اسکار گرفته.
چقدر خوب. این اتفاقات واقعا مهم هستند.
ماجرای شاخ بز چه بود؟
این بنده ی خدا فردای روز حادثه ی پلاسکو درا ینستاگرامش بیانیه داد و ناگهان جامعه را سمت ورزشکاران برگرداند. کسی هم نبود که به او بگوید این ورزشکاران مظلوم هستند و روی تخصص خودشان کار می کنند.
آخر مثال عجیب شاخ بز از کجا آمد؟
عده ای به قدری از آن حرف من ذوق زده شدند که اصلا حرفم را نگرفتند. باید از آن صحبت من رمز گشایی می شد تا همه متوجه شوند اصل ماجرا چیست اما متأسفانه اصل حرفم بین خبرها گم شد.
خب شما برایمان رمزگشایی کنید.
این یک ضرب المثل قدیمی ایرانی است. من گفتم شاخ دو بز را نمی توانند سوا کنند. پشت این حرف من تحلیل سیاسی بود. فصل بهار فصل جفتگیری بزهاست و به خاطر همین بزهای نر با هم مبارزه می کنند. درا ین مبارزات شاخ بزها به هم گیر می کند و کسی باید باشد تا شاخ این ها را از هم جدا کند. حرف منم دقیقا این بود که آن آقای کیانیان نمی تواند شاخ بز را سوا کند نه ای نکه شاخ را بشکند. پشت این حرف کلی تحلیل وجود دارد که متأسفانه کسی متوجهش نشد و همه فکر کردند قصد توهین به ایشان را دارم. منظور من از فصل جفتگیری بزها فصل انتخابات بود. در فصل انتخابات دو جناح اصلی کشورمان با هم دعوا می کنند و جداسازی این دو گروه از هم کار آقای کیانیان نیست. من با این حرف به آقایانی که سیاست باز هستند تکه انداختم که در فصل انتخابات شروع به تخریب دیگران می کنند.
اما برداشـت مردم این بود که شـما به آقای کیانیان پاسخ دادید.
بله. چون حرف آقای کیانیان مال خودش نبود. آقایان سیاسی این حرف را به او گفته بودند تا بزند.
الان رابطه تان با ایشان خوب است؟
آره بابا! من خیلی این عزیزان را دوست دارم. این حرف ها هم برای دنیای سیاست است و صرفا می خواستم بگویم آقای کیانیان شما نمی توانید وضعیت دو جناح سیاسی را درست کنید. این حرف ها هم جریان سیاسی دارد و شما دارید بزرگش می کنید. متأسفانه اصل حرف را کسی متوجه نشد و همه گفتند من به آقای کیانیان توهین کردم. بازیگرهای ما هم این وسط فکر کردند بهشان توهین شده اما واقعا این طور نبود. سر ماجرای پلاسکو جو علیه ما ورزشکاران شد. کار ما این جا معلوم است و این همه مراکز ورزشی و فضای سبز و… ایجاد کردیم. منتها فضای سیاسی این گونه است که همیشه به دنبال کوتاه ترین دیوار هستند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰