جامعیت قرآن از منظر روایات
عذرا طباطبایی حکیمیکی از مباحث قرآنی مورد اختلاف میان مفسران و قرآنپژوهان، بحث جامعیت قرآن کریم است. اگرچه اصل جامعیت تقریبا مورد اجماع مفسران قرار گرفته اما درباره محدوده آن اجماع و وفاق وجود ندارد. در این میان سوالات و شبهاتی که در فضای مجازی و حقیقی، توسط دشمنان اسلام درباره محتوا و جامعیت قرآن
عذرا طباطبایی حکیم
یکی از مباحث قرآنی مورد اختلاف میان مفسران و قرآنپژوهان، بحث جامعیت قرآن کریم است. اگرچه اصل جامعیت تقریبا مورد اجماع مفسران قرار گرفته اما درباره محدوده آن اجماع و وفاق وجود ندارد. در این میان سوالات و شبهاتی که در فضای مجازی و حقیقی، توسط دشمنان اسلام درباره محتوا و جامعیت قرآن کریم مطرح میشود هر روز بیشتر و گستردهتر میگردد.
مقاله پیش رو اتقان بحث جامعیت قرآن را از منظر روایات مورد بحث و بررسی قرار میدهد که اینک تقدیم خوانندگان محترم میشود.
***
بحث در مورد جامعیّت قرآن، از دیرباز تاکنون مورد توجه مفسّران و قرآنپژوهان بوده است و با توجه به تصریح قرآن در خصوص اصل جامعیّت، همگان آن را پذیرفتهاند؛ گرچه درباره محدوده آن اختلاف کردهاند. عدهاى قائل به جامعیت مطلق قرآن شدهاند و نتیجه گرفتهاند که در قرآن، تمام آنچه که میتوان نوعى ادراک و فهم به آن پیدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درک ما از شناختن آن قاصر است. سیوطى پس از برشمردن جمعى از علوم که از قرآن استنباط میگردد، مینویسد:… علوم دیگرى را نیز دربر دارد، از جمله: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها.(الاتقان، سیوطی، ج۲، ص ۲۷۵)
غزالى در«احیاءالعلوم» و «جواهر القرآن»، زرکشى در «البرهان» و شمارى دیگر این نظریه را پذیرفتهاند؛ البته زرکشى، مراد از تمام علوم را اصول کلّى آنها میداند.
در مقابل دیدگاه اول، گروهى معتقدند اگر هم بحثى از علوم(غیر از علم دین) در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتى و تربیتى آن مورد نظر بوده است. براى نمونه میتوان از شاطبى و دکتر ذهبى و علامه طباطبایى نام برد. علامه طباطبایى(ره) میفرماید:
چون قرآن کریم کتاب هدایت است و جز این، کارى ندارد، لذا ظاهرا مراد از«کلّ شىء» همه آن چیزهایى است که برگشتش به هدایت است، از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظى که مردم در هدایت و راه یافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبیان همه اینهاست.(المیزان، ج ۱۲، ص ۳۲۵)
در بررسى دیدگاههاى دو طرف، استناد به مجموعه روایات، کمتر به چشم میخورد و مهمترین دلیل آنها آیه معروف«تبیانا لکل شىء»(نعل- ۸۹) است که هر کس در تفسیر آن، یار ظنّ خویش گردیده است. در این نوشتار، تا آنجا که امکان داشته است، روایات مربوط به این بحث، جمع آورى و به پنج دسته تقسیم شده و معناى جامعیّت و شرط آن، روشن گردیده است و در نهایت، دسته ششم روایات آورده شده که در سبک و سیاق پنج دسته اول نیست؛ بلکه نشان میدهد که سنّت هم باید در کنار قرآن باشد، تا بیانکننده و روشنگر جامعیّت قرآن باشد؛ گرچه همانطور که بعدا نشان خواهیم داد، از گروه پنجم روایات هم میتوان این مطلب را فهمید؛ ولى در گروه ششم، به لزوم همراهى کتاب و سنّت براى انتقال مفاهیم، تصریح گردیده است.
قبل از ورود به بحث، تذکّر چند نکته ضرورى است:
اولا، یکى از معدود ابواب حدیثى که در بین روایات موجود در آنها تعارضى وجود ندارد، همین بحث جامعیت قرآن است و اگر در ظاهر هم اختلافى باشد، به راحتى جمع عرفى بین آنها صورت میگیرد.
ثانیا، از کنار هم قرار دادن روایات، به تدریج معناى«جامعیت» روشن خواهد شد.
ثالثا، همه روایات مرتبط با موضوع جامعیت قرآن، در این نوشتار نیامدهاند؛ ولى سعى شده است که سند روایات نیز ملاحظه شوند و روایات قوىتر مورد استشهاد قرار گیرند.
دسته اول:
در این دسته، روایاتى است که دلالت دارند«تمام علوم و احتیاجات انسان، در قرآن وجود دارد:
۱ـ به عنوان نمونه، امام صادق(ع) قسم خوردند که هیچگاه انسان در حسرت نخواهد بود که چرا فلان مطلب در قرآن وجود ندارد: إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل فى القرآن«تبیانا لکلّ شىء» حتى واللّه ما ترک شیئا یحتاج الیه العبد، حتى واللّه ما یستطیع عبد أن یقول«لوکان فى القرآن هذا» الاّ و قد أنزله الله فیه؛(الکافی، ج۱، ص ۵۹)
خداوند آیه «تبیانا لکل شىء» را نازل کرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نکرد و به خدا قسم هیچ کس قادر نیست بگوید«اى کاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیهاى نازل کرده است.
۲ـ امام باقر(ع) همین مضمون را با اندکى تفاوت بیان فرمودهاند: إن اللّه تبارک و تعالى لم یدع شیئا تحتاج الیه الامّهًْ الى یوم القیامهًْ الاّ أنزله فى کتابه؛(همان)
خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و براى رسولش بیان فرموده است.
۳ـ سماعه بن مهران از امام کاظم(ع) سؤال میکند: «آیا پیامبر(ص)، در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند بیان فرمود؟» حضرت، علاوه بر آنکه جواب مثبت دادند، اضافه کردند: «بله؛ آنچه را تا روز قیامت، مردم نیاز دارند بیان کرده است»:
أصلحک اللّه، أتى رسول اللّه الناس بما یکتفون به فى عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الى یوم القیامهًْ.(همان، ص ۵۷)
۴ـ امام على(ع) در بیانى که در مورد اختلاف علما در فتواست، فرمود: …أم أنزل اللّه دینا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه، أم کانوا شرکاء فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضى، أم أنزل اللّه دینا تامّا فقصر الرسول(ص) على تبلیغه و أدائه، واللّه سبحانه یقول«ما فرّطنا فى الکتاب من شىء» و «فیه تبیان کلّ شىء»؛(نهجالبلاغه- خطبه ۱۸)
… یا خداوند، دین ناقص فرستاده و از این عالمان در تکمیل آن یارى خواسته؟ یا اینان شرکاى اویند و حق دارند بگویند و باید خشنود باشد از راهى که آنان میپویند؟ یا دینى که خدا فرستاده، تمام بوده و پیامبر(ص) در رساندن آن کوتاهى نموده؟ در حالى که خداوند سبحان گوید: «فرو نگذاشتیم در کتاب، چیزى را» و گوید که «در آن، بیان هر چیزى هست».
اضافه بر این چهار مورد که نقل شد، روایاتى دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است. نتیجه این دسته روایات که ائمه به طور مطلق فرمودهاند«همه چیز در قرآن وجود دارد»، اثبات جامعیت مطلق براى قرآن است؛ امّا چهار دسته روایت دیگر وجود دارد که اطلاق فوق را محدود نموده، به تدریج روشن میکند که مراد از این علوم چیست.
دسته دوم:
دسته دیگر، دو خبر است به این مضمون که «علم اوّلین و آخرین در قرآن است و باید با تفکر در معانى قرآن، به آن علوم دست یافت». پیامبر(ص) فرمود:من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین.(دکترالعمال، ح ۲۴۵۴) در نقل دیگرى از عبداللّه بن مسعود، صحابى معروف پیامبر(ص)، به همین معنا اشاره شده است:
إذا أردتم العلم فأثیروا القرآن فإنّ فیه خبر الأوّلین و الآخرین؛(فضائلالقرآن، ابن کثیر ص ۹۶)
اگر به دنبال علم هستید، با تفکّر در معانى قرآن آن را بیابید؛ چون خبر اولین و آخرین در قرآن یافت میشود.
گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روایت نیست و در اصطلاح علم «درایهالحدیث» به آن خبر میگویند، ولى در همان علم، گفته شده است که بعضى خبرها به گونهاى است که محتواى آن، گواه عدم صدور آن از اشخاص عادى و غیر معصوم است. لذا حداقل براى تأیید روایت اوّل، میتوان از این خبر استفاده نمود.
دسته سوم:
دسته سوم، دو روایت است که از مجموع آنها استفاده مى شود که «جمیع احکام مورد نیاز مردم، در قرآن آمده است». البته در دسته ششم روایات، بیان خواهیم کرد که فهم این احکام و حدود آنها با توجه به سنّت است. فعلا این دو را نقل مىکنیم تا با ضمیمه نمودن روایات دسته اول و دوم، این طور نتیجه شود که اخبار ماکان و مایکون و ماهو کائن، در قرآن وجود دارد. ذکر این نکته هم لازم است که اخبار ماکان، مربوط به گذشتگان و امّتهاى سابق است و اخبار مایکون در مورد معاد و بهشت و جهنم است؛ ولى ماهو کائن، تفسیرهاى مختلف دارد که در نتیجهگیرى پایان مقاله به آن اشاره مىشود. فعلا دو روایتى را که وعده دادیم، نقل مىکنیم:
۱ـ روایت حضرت کاظم(ع)
فیه تبیان حجج الله المنوّره و محارمه المحدوده و فضائله المندوبه و جمله الکافیه و رخصه الموهوبه و شرائعه المکتوبه؛ (من لایحضرهالفقیه، ج۳، ص۵۶۷)
در قرآن، حجتهاى نورانى خدا و محرّمات و مستحبّات و رخصتهایى که به انسان بخشیده شده و واجبات، بیان گردیده است.
۲ـ حدیث امام رضا(ع) که فرمودند:
فیه ـ القرآن ـ تفصیل کل شىء بینالحلال و الحرام و الحدود و الاحکام و جمیع ما یحتاج الیه کملا؛ (الکافی، ج۱، ص۱۹۹)
تفصیل حلال و حرام و حدود و احکام و به طور کلّى آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود دارد.
دسته چهارم:
بعد از آنکه در سه دسته قبل روشن گردید که منظور از«کلّ شىء» چیست و نتیجه شد که اخبار گذشته و آینده و احکام مورد نیاز (که به ترتیب از آنها تعبیر به ماکان و مایکون و ماهو کائن مى شود) در قرآن وجود دارد، در دسته چهارم، این موارد یک جا در روایات بیان شده است. نکته مهم اینکه اگر کسى در سند روایات قبل هم شبهه داشته باشد، در اینجا روایات معتبرى بر مطلب دلالت دارند که بعضى از آنها را نقل مى کنیم.
۱ـ امام صادق(ع)
إنّ الله ـ عزّ ذکره ـ ختم بنبیکم النبیین فلانبىّ بعده ابدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده و انزل فیه تبیان کل شى و خلقکم و خلق السماوات و الارض و نبا ماقبلکم و فصل ما بینکم و خبر ما بعدکم و امر الجنه و النّار؛(همان، ص۲۶۹)
خداوند با پیامبر شما نبوت را به پایان رساند و هیچ پیامبرى بعد از او نخواهد آمد و با کتاب شما (قرآن) نزول کتب الهى خاتمه یافت و تا ابد کتابى نخواهد آمد. در این کتاب، همه چیز بیان شده است، از جمله ماجراى آفرینش انسان و آسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده، و احکامى که به آن نیاز دارید و همینطور اخبار بهشت و جهنّم.
۲ـ امام صادق(ع)
فیه ـ القرآن ـ شرعکم و خبرمن قبلکم و بعدکم؛(کشف الغمه فیمعرفهًْ الائمه، ج۲، ص۴۰۹)
در قرآن، احکامى که به آن نیاز دارید و اخبار کسانى که قبل از شما بودهاند و همچنین اخبار آینده (معاد) وجود دارد.
نکته قابل ملاحظه در این حدیث، کلمه«شرعکم» است که منظور از«فصل بینکم» در روایت اول را بیان مى کند. گرچه سند این روایت، به قوّت روایت قبلى نیست، امّا وقتى احادیث مجموعا با هم دیده شود، گاهى اوقات روایت ضعیف دلالت روایت قوى را روشن مى کند. روایت بعدى نیز قرینه است که مراد از«فصل بینکم» همان احکام و دستوراتى است که مسلمین در زندگى به آنها نیاز دارند.
۳ـ امام على(ع)
فى القرآن نبا ماقبلکم و خبرما بعدکم و حکم مابینکم؛(نهجالبلاغه، حکمت ۳۰۳)
در قرآن، خبر امّتهاى گذشته و خبر معاد و احکامى که لازم دارید، وجود دارد.
دسته پنجم:
پنجمین دسته، روایاتى است که یک مطلب اضافى نسبت به دسته چهارم دارند. در این گروه، علاوه بر آنکه«تبیان کل شىء» معنا شده و بر علم ماکان و مایکون و ماهو کائن تطبیق گردیده است، این قید آمده است که«استظهار این علوم از قرآن، احتیاج به افراد خاصى دارد». تعداد این روایات و تعدّد طرق آنها به اندازهاى است که هرگونه شبهه در مورد سند را از بین مى برد. لذا در این مرحله، با اطمینان مى توان گفت که اوّلا، منظور از جامعیت قرآن، جامعیت در مسیر هدایت انسانهاست که قبلا معنا کردیم؛ ثانیا، کشف این علوم هم در قدرت همه کس نیست. تعدادى از این روایات را نقل مىکنیم:
۱ـ امام على(ع):
ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لکم، اخبرکم عنه، انّ فیه علم ما مضى و علم ما یاتى الى یوم القیامه و حکم ما بینکم و بیان ما اصبحتم فیه تختلفون، فلو سالتمونى عنه لعلّمتکم؛(الکافی، ج۱، ص۶۱)
این قرآن را به حرف در آورید که خودش براى شما هرگز سخن نخواهد گفت. به شما خبر دهم که علم آنچه گذشته و آنچه تا قیامت خواهد آمد و احکامى که به آن نیاز دارید و حکم آنچه در آن اختلاف دارید، در آن وجود دارد. اگر از من سؤال کنید، به شما یاد خواهم داد.
۲ـ امام على(ع):
والذى بعث محمدا بالحق و اکرم اهل بیته، ما من شىء یطلبونه الاّ و هو فى القرآن، فمن اراد ذلک فلیسالنى عنه؛(همان، ج۲، ۶۲۴)
به خدایى که محمد(ص) را به رسالت برانگیخت و اهل بیت او را کرامت بخشید، هر چه مردم بخواهند، در قرآن یافت مىشود. هرکس در این مورد چیزى مىخواهد، باید از من سؤال کند.
۳ـ امام باقر(ع)
اذا حدّثتکم بشىء فاسالونى عنه من کتاب الله،[ثم قال فى بعض حدیثه] انّ رسول الله(ص) نهى عن القیل و القال و فساد المال و کثره السؤال. [فقیل له: یابن رسول الله، و این هذا من کتاب الله؟ قال:] إن الله عزّوجلّ یقول:«لاخیر فى کثیر من نجواهم الاّ من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس» و قال:«لاتؤتوا السفهاء اموالکم التى جعل الله لکم قیاما» و قال:«لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم»؛(همان، ج۱،ص۶۰)
هنگامى که در مورد چیزى با شما صحبت کردم، سؤال کنید که آیا در قرآن وجود دارد؟[سپس حضرت ادامه داد که] پیامبر(ص) از قیل و قال و فساد مال و زیاد پرسش کردن، منع فرمودند. [حاضرین سؤال کردند که: آنچه مىگویید، در کجاى قرآن آمده است؟ حضرت به این آیات استناد کردند که:] خداوند مىفرماید…
در مورد نهى از قیل و قال، به آیه «لاخیر فى کثیر من نجواهم الاّ من أمر بصدقهًْ او معروف او اصلاح بین الناس» (نساء-۱۱۴) استناد کردند و در مورد نهى از فساد مال، آیه«لاتؤتو السفهاء اموالکم التى جعل الله لکم قیاما» (همان-۵) را متذکّر شدند و سرانجام در مورد نهى از کثرت سؤال، به آیه «لاتسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم» (مائده-۱۰۱) استشهاد فرمودند.
۴ـ امام صادق(ع):
انّى لاعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و أعلم ما فى الجنه و اعلم ما فى النار و اعلم ما کان و مایکون.[قال: ثم مکث هنیهه فراى ان ذلک کبر على من سمعه منه، فقال:] علمت ذلک من کتاب الله ـ عزّوجلّ. انّ الله ـ عزّوجلّ ـ یقول:«فیه تبیان کلّ شىء»؛(الکافی، ج۱،ص۲۶۱)
من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و جهنم است، آگاهم و بر ماکان و مایکون، علم دارم.[سپس حضرت مکثى کردند و پس از آنکه متوجه شدند این مطلب بر شنونده سنگین است، فرمودند:] این مطلب را از قرآن دریافتهام؛ زیرا خداوند مىفرماید: در قرآن، همه چیزها بیان شده است.
ملاحظه مىشود که حضرت «تبیان کل شىء» را بر آگاهى بر آنچه در آسمان و زمین است و اخبار گذشته و آینده، تطبیق نموده است و بحثى از علوم تجربى و دانشهایى از این قبیل، نیست.
در میان روایات ما، علاوه بر آنچه که گذشت، موارد فراوانى وجود دارد که ائمه(ع) با توجّه به فهم دقیقى که از قرآن داشتهاند، مطالبى را بیان مىکردهاند که دیگران عاجز از فهم آن بودهاند (که باید به کتب روایى مراجعه نمود و موارد آن را دید)؛ مثلا در مورد ارث شخص خنثى، از امام صادق(ع) سؤال کردند. ایشان با توجه به آیه«فساهم فکان من المدحضین»(صافات-۱۴۱) فرمودند باید قرعه انداخت؛ اگر قرعه به ارث مرد اصابت کرد، باید آن اندازه ارث ببرد و اگر قرعه به ارث زن اصابت نمود، خنثى باید به اندازه ارث زن، ارث ببرد. همچنین، حضرت در ذیل روایت فرمودند:
و ما من امر یختلف فیه اثنان الاّ وله أصل فى کتاب الله و لکن لاتبلغه عقول الرجال.(الکافی، ج۷، ص۱۵۸)
در هر مورد که دو نفر با هم اختلاف کنند، براى حلّ این اختلاف، اصلى در قرآن وجود دارد ولکن عقول مردم از رسیدن به آن، عاجز است(یعنى افراد خاصّى مى توانند به آن اصل دست یابند).
دسته ششم:
ششمین دسته، روایاتى است که دلالت دارند «همه چیز در کتاب وسنّت پیدا مىشوند؛ نه آنکه فقط در کتاب باشد». امّا منظور این روایات، این نیست که فرضا درصدى از علوم در قرآن و درصدى دیگر در سنّت است؛ چون همانطور که گذشت، هیچ علمى وجود ندارد، مگر آنکه اصل آن در قرآن یافت مىشود. پس اصل علوم در قرآن هست و آنچه در روایات است، در واقع، توضیح و تبیین آن علوم است؛ ولى در عین حال، مقصود این است که جامعیت قرآن، با روایات کامل مىشود و الاّ بودن علم در جایى که قابل دسترس و فهم نباشد، فایدهاى ندارد و منظور ما هم بیش از این نیست. آیاتى از قرآن نیز دلالت بر این مطلب دارد که وظیفه پیامبر(ص) فقط بیان و روشن نمودن آیات الهى بوده است. اگر تشریع هم توسط ایشان بوده، اصل آن در قرآن موجود بوده است. دو آیه(در این مورد) را مرور مىکنیم:
۱ـ انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم ولعلّهم یتفکّرون.(نحل-۴۴)
این قرآن را به سوى تو فرو فرستادیم تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیحدهى؛ امید آنکه بیندیشند.
۲ـ و ما انزلنا الیک الکتاب الاّ لتبین لهم الذى اختلفوا فیه و هدى و رحمه لقوم یؤمنون؛(نحل-۶۴)
این کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر اینکه آنچه در آن اختلاف کردهاند براى آنان توضیح دهى.
براى روشن شدن مطلب، تعدادى از روایات را که مؤید همین ادّعاست، نقل مى کنیم:
۱ـ امام باقر(ع):
ان الله ـ تبارک و تعالى ـ لم یدع شیئا یحتاج إلیه الامّه إلى یوم القیامه الاّ انزله فى کتابه و بیّنه لرسوله؛(الکافی، ج ۷، ص ۱۷۶)
خداوند تبارک و تعالى آنچه را که مردم تا روز قیامت به آن محتاج باشند، در کتابش آورده و براى پیامبرش بیان کرده است.
۲ـ روایتى وجود دارد که دلالت روشنترى بر مطلب دارد و نشان مى دهد آنچه در سنّت آمده، در واقع قبل از آن، در قرآن وجود داشته و سنّت فقط وظیفه روشنگرى داشته است. سعید اعرج نقل مى کند که به امام صادق(ع) عرض کردم در بین ما کسانى هستند که ادّعا مى کنند حکم بعضى از مسائل مورد ابتلا، در کتاب و سنّت یافت نمى شود. حضرت فرمودند:
کذبوا؛ لیس شىء إلاّ جاء فى الکتاب و جاءت فیه السنّهًْ؛(الاختصاص، ص ۲۸۱)
دروغ مىگویند؛ هیچ چیزى نیست مگر آنکه در قرآن آمده و در مورد آن، سنّت هم وارد شده است.
نکته قابل توجه در این روایت، جمله«جاء فى الکتاب و جاءت فیه السنّه» است؛ یعنى در همان موردى که قرآن درباره آن آیهاى دارد، سنّت هم آمده است و سنّت، توضیح و تبیین آن آیه را به عهدهدارد.
با توجه به آنچه گفته شد، معناى حدیث امام کاظم(ع) روشن مىشود که فرمودند: کلّ شىء فى کتاب الله و سنه نبیّه.(الکافی، ج ۱، ص ۶۲)
یعنى این قبیل روایات، لطمه به جامعیّت قرآن نمىزنند و قرآن در محدودهاى که تعریف کردیم، جامعیّت دارد و سنّت، فقط روشنگرى مىکند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰