تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 - 4:12
کد خبر : 33134

نواندیشی دینی؛ دینداری محققانه

نواندیشی دینی؛ دینداری محققانه

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از اصفهان، نواندیشی دینی و روشنفکری دینی تعابیری هستند که این روزها در فضای فکری جامعه مطرح و پیرامون آن اظهارنظرهای متعددی شده و می‌شود. اینکه نواندیشی به چه معناست و آیا می‌توان به نواندیشی دینی قائل بود و

قرآن به نواندیشی دینی دستور داده است/ نواندیشی، دینداری محققانه است

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از اصفهان، نواندیشی دینی و روشنفکری دینی تعابیری هستند که این روزها در فضای فکری جامعه مطرح و پیرامون آن اظهارنظرهای متعددی شده و می‌شود. اینکه نواندیشی به چه معناست و آیا می‌توان به نواندیشی دینی قائل بود و اینکه این تعبیر چه تفاوت اشتراکاتی با مفهوم روشنفکری دینی دارد؟ موضوعاتی هستند که خبرنگار ایکنا پیرامون آن با باحجت‌الاسلام محمد نصر اصفهانی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت‌وگویی داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید با این توضیح که دیدگاه‌ها و موضوعات مورد اشاره در این گفت‌وگو تنها نقطه نظرات مصاحبه شوندگان گرامی است و ایکنا در صدد تأیید و یا رد هیچ کدام از این مطالب نیست.

ایکنا: منظور از نو‌اندیشی دینی چیست؟
نصر: نواندیشی همان تفکر و اندیشه کردن است. تفکر موضوعات متعددی دارد. اگر موضوع تفکر دین باشد، اعم از عقاید، اخلاق یا احکام شرعی دین، اصطلاحاً به آن نواندیشی دینی گفته می‌شود. این اندیشه در مورد موضوعات دینی گاه درون‌دینی و گاه برون‌دینی است. گاه با سوگیری و گاه بدون سوگیری است.
ایکنا: آیا قرآن و اسلام اجازه نواندیشی را به پیروان خویش داده است؟
نصر: اجازه نداده است، دستور داده است. قرآن در جای‌جای خود به پیروان خویش دستور تفکر، تعقل، تفقه و تدبر داده است. می‌فرماید چرا در قرآن تدبر نمی‌کنید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» (نساء،۸۲) می‌فرماید مگر ذهن شما قفل و منجمد است که تدبر نمی‌کنید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمد، ۲۴) اصولاً مخاطب قرآن اهل تعقل است: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» ﴿نحل،۶۷﴾ کسی که تعقل نکند و نیندیشد منفور خداست: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ» (انفال،۲۲) قرآن کریم در توصیفی که بندگان خوب خدا (عبادالرحمن) کرده است، این است که هنگام یادآوری آیات پروردگار آن را کورکورانه نمی‌پذیرند: وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا (فرقان،۷۳)
اندیشه، همیشه نو است و کهنه‌اندیشی اندیشه همان تقلید کورکورانه است. کسانی که خود را ملتزم به تکرار یک اندیشه می‌دانند، اندیشه نمی‌کنند، تقلید می‌کنند. آنچه اسلام دستور داده است، اندیشیدن است و نتیجه و حاصل اندیشه همیشه نو است. چرا؟
نکته اول اینکه در تعریف تفکر نوآوری خوابیده است. تعریفی که برای اندیشیدن می‌گویند این است که اندیشه یک فرایند و حرکت از مواد معلوم خام، و پردازش آن برای رسیدن به پاسخ یک پرسش نو است. تفکر چینش روشمند و منطقی معلومات برای کشف مجهول است. شیخ محمود شبستری در گلشن راز می‌گوید: «تفکر رفتن از باطل سوی حق، به جزو اندر بدیدن کل مطلق» است. مرحوم سبزواری در منظومه همین موضوع را دارد: «الفکر حرکه الی المبادی و من المبادی الی المرادی». همیشه تعقل و تفکر با نو بودن همراه است مگر در مقام داوری که تکرار راه است. هنگامی‌که ما حرف‌های قدیمی را تکرار می‌کنیم، این دیگر تعقل و تفکر نیست، تقلید و بازخوانی است.
نکته دوم، ممکن است شما بگویید متون دینی که ثابت است چگونه اندیشه دینی نو و متجدد می‌شود؟ در پاسخ می‌گوییم: مواد و مقدمات اندیشه که نو باشد، نتیجه اندیشه نو خواهد شد. پرسش نو از متون ثابت دینی پاسخ نو را نتیجه می‌دهد. با «تحول» و «تکاملِ» علوم، پرسش‌های مطرح شده از دین نیز تحول و تکامل پیدا می‌کند. پاسخ به آن فهم و معرفت بشری نویی را در پی دارد. آنچه نقش عمده‌ای در فهم و معرفت نو در دین بازی می‌کند علاوه بر معارف نو بشر، پیش‌فرض‌ها، علائق، انتظارات، زبان و زمان مفسران دین است. همه این امور در ذهن و فهم آنان از دین و شریعت، دخل و تصرف می‌نماید.
در قرآن شواهد زیادی در تجلیل از نواندیشی وجود دارد. از جمله آیاتی که مربوط به تجدید ایمان است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا» یا ازدیاد ایمان است: «فَزادَهُم إیمانًا» اشاره کرد. این آیات اشاره می‌کند به مواردی و می‌گوید اگر این موارد از مؤمنین دیده شود، نشان می‌دهد که این افراد ایمانشان زیاد شده است. این افزایش ایمان، در واقع همان «نو ایمانی» است. نشان می‌دهد که ایمان این فرد در مقایسه با گذشته بهتر شده است. روایات زیادی داریم؛ مثلاً در کتاب اصول کافی در قسمت ایمان و کفر آمده است که انسان‌ها ایمانشان و اسلامشان درجاتی دارد. انسان‌ها را تشبیه می‌کند به نردبانی که هر کدام از انسان‌ها بسته به میزان ایمانشان، در پله‌ای از آن ایستاده‌اند. در اشعار مولوی نیز نو کردن ایمان آمده است: تازه کن ایمان نه از گفت زبان/ ای هوا را تازه کرده در نهان‌‌ – تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست/کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست. تجدید ایمان جز با تهذیب نفس و نواندیشی در دین ممکن نیست.
علاوه بر عقاید در مسائل عملی اسلام هم به دلایل مختلف نواندیشی حاصل می‌شود مثل پدیدار شدن موضوعات نو، مثل دموکراسی یا پیوند اعضاء، از بین رفتن موضوعات قدیم، مثل نظام برده‌داری و حضور زنان در عرصه سیاست. تغییر ماهوی موضوع: مثل خرید و فروش خون و اعضاء بدن. به وجود آمدن شرایط ویژه مثل ضرورت، ضرر، حرج و غیره ممکن است معروف را به منکر و یا منکر را به معروف بدل کند. در شرایط عادی صلح به عنوان یک «معروف» و جنگ و ستیزه‌جویی «منکر» است ولی زمانی که باعث ضرر و زیان جانی، آبرویی و مالی شود مبدل به منکر شده و دفاع و جنگ در مقابل کسانی که حاضر به رعایت صلح نیستند تبدیل به معروف می‌شود. تزاحم دو حکم. نسخ عرف سابق با حکم عرفی لاحق، عرف، استحمام در خزینه، تحصیلات عالیه زنان و اشتغال زنان. تغییر مصالح یا مفاسد مثلا تاکنون مصلحت این بود که مرزهای اعتقادی بین اهل کتاب و غیر اهل کتاب، شیعه و سنی حفظ شود ولی در شرایط اجتماعی‌سیاسی، فعلی محروم ساختن شهروندان اهل کتاب و اهل سنت از حقوق شهروندی دارای مفاسد عدیده‌ای است. زایل شدن علت عرف سابق. در گذشته مجسمه برای پرستش و قربانی ساخته و خرید و فروش می‌شد لذا منکر بود، امروزه مجسمه‌سازی یک هنر است و خرید و فروش آن برای پرستش و قربانی نیست به همین علت خرید و فروش آن و نگهداری آن در موزه‌ها ممدوح است.

ایکنا: تفاوت نواندیشی با روشنفکری دینی چیست؟
نصر: اصطلاحات قراردادی است. هنگامی‌که موضوع اندیشه آیات قرآن، اصول عقاید، احکام شرعی یا دیگر موضوعات دینی ‌باشد و فرد التزامی در حفظ اندیشه گذشتگان نداشته باشد به این فرد نواندیش دینی گفته می‌شود. موضوع اندیشه روشنفکر دینی هم اینگونه است با این تفاوت که اگر بخواهند بر حفظ اندیشه سنتی تعریض منفی داشته باشند و بر عقلانیت تاکید کنند از آن استفاده می‌کنند. بنابراین گاهی این دو اصطلاح به یک معنا و البته گاه هم به دو معنا به کار می‌رود. عرض کردیم که اندیشه در مورد موضوعات دینی گاه درون‌دینی و گاه برون‌دینی است. گاه با سوگیری و گاه بدون سوگیری است. روشنفکر دینی را گاهی به این معنا دانسته‌اند که نگاهش به موضوعات دین بدون همدلی و سوگیری است. او اخلاق پژوهش را رعایت می‌کند فارغ از اینکه در موضوع پژوهش او دینی، غیردینی و یا ضد دینی باشد. تابع دلیل است و میل او به سمت و سویی که دلیل او را به آن راهنمایی می‌کند: «نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل» به نظر بنده نواندیش دینی هم باید چنین است او ابتدا مبانی دینی خود را بر همین اساس به دست آورده است.
اندیشیدن اقتضا می‌کند که سازگاری درون اندیشه لحاظ شود. سازگاری آن با اندیشه‌های بیرونی که مورد قبول اندیشمند است لحاظ شود. در مطالعه موضوع مورد اندیشه، بی‌طرف باشد یعنی درباره کارهای مشابه ارزش‌گذاری مشابه داشته باشد، مثلا اگر من مسلمان داستان آدم و حوا را در تورات بررسی کنم همینطور مطالعه کنم که اگر یک یهودی یا مسیحی قرآن را اینگونه تحقیق کند مورد قبول من است. شاید منظور کسانی که می‌گویند روشنفکری و دینی، با هم نمی‌خواند و متناقض یا پارادوکسیکال است این است که شخص دیندار به دین متعبدانه نظر می‌کند نه محققانه و اندیشمندانه ولی بین دینداری و اندیشه‌ورزی تناقضی نیست و دینداران نیز می‌توانند اندیشه‌ورزانه دیندار باشند.
ایکنا: تفاوتشان مثل تفاوت فیلسوف و متکلم است؟
نصر: تقریباً ولی با کمی توضیح. در روش کلامی ما ابتدا مبانی اولیه را برای خودمان ثابت فرض کرده‌ایم و به این باور رسیده‌ایم که ظاهر این حکمی که در قرآن یا در روایت آمده، حکم خدا است. حال ما می‌خواهیم در مورد آن بیندیشیم. این اندیشیدن نیست این شواهد و دلیل تراشی است و نتیجه آن هم از قبل معلوم است. نتیجه اندیشه از قبل معلوم نیست. تفکر در اینجا خیلی آزاد نیست، چون مقید به پشتوانه‌های فکری از قبل تعیین شده است. روشنفکر به کسی گفته می‌شود که در اندیشه هیچ قیدوبندی نداشته باشد، هیچ خط قرمزی نداشته باشد. کسانی که می‌گویند بین روشنفکری و دین‌داری تعارض وجود دارد و این دو مفهوم متناقض است، نظرشان این است که وقتی انسانی دین‌دار است، حتی اگر نواندیش دینی باشد، سعی می‌کند که این مبانی اولیه را حفظ کند و بی‌طرف نیست. نواندیش بیش از اینکه متکلم باشد فیلسوف است. البته فیلسوف ملتزم به قواعد اندیشه فلسفی وگر نه بسیاری از فلاسفه ما متکلم هستند. ابن‌سینا نواندیش بود و مثلاً می‌گفت نه تنها امکان استدلال و اثبات معاد جسمانی وجود ندارد بلکه محال است. او آیات مربوط به معاد را به نحوی دیگر معنا می‌کرد، یعنی منظور خدا از این آیات، معنای ظاهری آن نیست.
فرض کنید در آیه ۳۸ سوره مائده آمده است «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا» دستان مرد و زن دزد را به جزاى کارى که انجام داده‌اند قطع کنید. برخی نواندیشان می‌گویند، زمانی شیوه دزدی محدود بود و این مدل از مجازات هم رایج بود و مورد قبول مردم بود و اجرای آن هم جواب می‌داد و ذزدی اتفاق نمی‌افتاد. اما امروزه هم شیوه‌ها دزدی و اختلاس تنوع پیدا کرده است و هم به کار بردن این مدل مجازات جوابگو نیست و هم اجرای آن رایج نیست و باعث وهن دین است. به نظر او منظور خدا از این آیه این نیست که دست دزد را با شمشیر بزنند. منظور خدا یک امر معنوی بوده است، منظور این بوده که کاری کنیم و شیوه‌ای را در اداره کشور به کارببندیم که دیگر دزدی رخ ندهد؛ دست دزدان از دزدی کردن قطع شود.
ایکنا: الزامات نواندیشی دینی چیست؟
نصر: نواندیشی یا اندیشیدن در مسائل دینی، دارای یک سری سلسله پیش‌فرض‌ها و الزاماتی است. یک بخش آن را توضیح دادم که رعایت قواعد اندیشه و روش آن بود. گروهی از محققین دینی معتقدند دانش بشری روزبه‌روز در حال تحول و تکامل است، هنگامی‌که ما می‌خواهیم در مورد دین بیندیشیم حتماً دانش بشری در اندیشه ما لحاظ می‌شود و هر چه اندیشمند از این دانش‌ها بیشتر آگاه باشد دخالت آنها در تفسیر دین آنها بیشتر مؤثر است و این اتفاق مبارکی است که التزام به آن باعث سرزنده ماندن دین است. برخی دیگر حالات بشری مفسر و حتی شرایط پیرامونی مفسر را هم در فهم و تفسیر دین مؤثر می‌دانند و بر آن ملتزم هستند.
ایکنا: حالات بشری به چه معناست؟
نصر: روحیات شخصی، پیش‌فرض‌ها، علائق، انتظارات و غیره
ایکنا: یعنی احکامی که فردی از دین استخراج می‌کند، ممکن است با توجه به حالات وی فرق کند؟
نصر: بله، با توجه به روحیات انقلابی یا مسالمت جویانه او، علائق و تمایلات وی در فهم و استخراج گاه خواسته و گاه ناخواسته موثر است. شنیده‌اید که در محافل مطرح می‌شود که مثلا حوزه نجف انقلابی نیست. حوزه علمیه قم روز به روز دارد از روحیه انقلابی در فتوادادن ها دور می‌شود. هنگامی‌که یک عالم دینی که در کشور دیگری یک حکم شرعی صادر کند، هیچ‌ ملاحظه‌ای سیاسی در حکم دادن در ارتباط با آنچه ایران به آن حساس است، نمی‌کند، چون هیچ علقه‌ای با ایران ندارد؛ اما یک عالم دیگری وجود دارد که مثلاً در ایران زندگی می‌کند و مخالف و منتقد سیاست است، همین منتقد بودن باعث می‌شود حکم را به‌گونه‌ای مطرح کند که خلاف سیستم سیاسی ایران باشد. شخص دیگری هم وجود دارد که از این سیستم ارتزاق می‌کند و وضع مالی‌اش از این‌جهت در سطح بالاست نظریات مذهبی خود را با سیستم تنظیم می‌کند. این علائق وی به دلیل این پشتوانه‌ها سبب می‌شود که بدون اینکه خود متوجه باشد به‌گونه‌ای بفهمد که در جهت تثبیت سیستم باشد. علائق در فهم دانش مهم است. شهید مطهری هم همین را می‌گفت: یک فقیه روستایی، فقه را روستایی می‌فهمد، یک شهری شهری، دین را شهری می‌فهمد، یک دانشمند دین جهان دیده آن را دانشمندانه می‌فهمد، یک نادان و جاهل هم دین را خرافاتی می‌فهمد. تقوا یک حالت و علقه بشری است کسی که تقوا نداشته باشد قرآن نه تنها او را هدایت نمی‌کند گمراه هم می‌کند: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» و قرآن « وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» (اسراء،۸۲)
ایکنا: پیش‌فرض‌ها و انتظارات چگونه تفسیر دین را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
«پیش‌فرض» یک عده را که گفتیم این است که هر چه دانش «نو» در حوزه معرفت دنیوی بشری در فهم بهتر از دین ما را یاری می‌کند، نباید از دین «انتظار» تأمین نیازهای روزمره زندگی را داشت. گویی در دانش بشری خطا نیست بنابراین برداشت‌های آنان از دین به سمت اقتصاد، سیاست و فرهنگ جدید است.
«پیش‌فرض» گروه دوم است که دین تأمین کننده همه نیازهای بشری در همه اعصار و در همه زمینه‌هاست و هیچ تحولی در فهم دین معنی ندارد و آنچه بشر کافر و غرب استعمارگر راجع به خدا، پیامبر، قیامت، مباحث فقهی، حقوقی، سیاست و اقتصاد و خانواده و … گفته است باطل و مشکوک است. انتظار آنان از دین ظاهر قرآن و روایات این است که پاسخگوی همه نیازهای بشر باشد. گویی فهم گذشتگان از این ظواهر هم خطا ناپذیر است.
«پیش‌فرض» و «انتظارات» بین‌بین نواندیشی و بنیادگرایی فوق هم هست که هم فهم سنت اجتماعی دین و هم سنت اجتماعی مدرن را قابل انتقاد می‌داند و از محسنات هر دو بهره می‌برد. این نواندیشی بین امور غیبی و عرفی تفکیک قائل است. «پیش‌فرض» او در زمینه امور غیبی و عبادات مرتبط با آن این است که گوهر دین این بخش از دین است که بشر خود قادر به اظهار نظر در آن نیست. «انتظار» او از دین بیان امور غیبی است و در مباحث عرفی و روزمره، عرف عقلای زمانه «انتظار» او حداقلی است.
به نظر من این نگاه سوم، نگاه برتر است، که نه رویکرد سنتی را معصوم می‌داند و نه مدرن را، هم با سنت نقادانه و اندیشمندانه برخورد می‌کند و هم با مدرن؛ بنابراین اگر نواندیشی به معنای این نگرش سوم باشد که شما با توجه به دانش جدید نگاه به دین داشته باشید، این نواندیشی، نواندیشی مطلوب‌تر و منطقی‌تری است و عیب و ایراد کمتری دارد.
ایکنا: دستاورد این نظریه‌ها چیست؟
نصر: این نظریه‌ها تفاسیر مختلف دین است و دستاورد آن این است که نگاه شما به دین تنظیم می‌کند و گریز هم از آن نیست. یعنی شما نمی‌توانید بدون این نظریه‌ها زندگی و فکر دینی داشته باشد. هر یک از این نظریه‌ها نوع دینداری افراد را مشخص و از دیگری متمایز می‌کند. خدای شما، قیامت شما و پیامبر شما مبتنی بر همین نظریه‌هاست. نگاه شما به عبادت و سیاست و اجتماع و اقتصاد و فرهنگ بر اساس همین نظریه‌ها تعیین می‌شود.
انتهای پیام

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد