تاریخ انتشار : دوشنبه 7 خرداد 1397 - 5:49
کد خبر : 33051

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ اینجا محل اجرای یک ایده‌پردازی خلاقانه برای ترویج حجاب است. جایی که از برگزاری همایش‌های بی‌نتیجه که در آن فقط محجبه‌ها را راه می‌دهند، سخنرانی‌های طولانی، چاپ بنر با تصاویر و شعارهای ضعیف و تشبیه‌های بی‌محتوا و … خبری

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ اینجا محل اجرای یک ایده‌پردازی خلاقانه برای ترویج حجاب است. جایی که از برگزاری همایش‌های بی‌نتیجه که در آن فقط محجبه‌ها را راه می‌دهند، سخنرانی‌های طولانی، چاپ بنر با تصاویر و شعارهای ضعیف و تشبیه‌های بی‌محتوا و … خبری نیست. اینجا یک کارگاه دوخت چادر مشکی است، صاحب ایده هم یک دکتر یا مهندس خلاق در یک دفتر شیک بالاشهری نیست بلکه بسیار بالاتر، یک رزمنده باقی مانده از انقلاب و جنگ است که پای اعتقاداتش ایستاده و با تولید و دوخت چادر با کیفیت اما ارزان و حذف بخش قابل توجهی از سود کارش، به قول خودش «در حد توان» دارد، کار فرهنگی می‌کند.

وارد کارگاه دوخت چادر که می‌شوی همه با شور و حرارت مشغول کار هستند، کاش همه جای ایران اینگونه بود؛ کاش بیکاری نبود و همه با شور و اشتیاق کار می‌کردند. با خودت فکر می‌کنی اگر هر کسی در جایگاه خود دغدغه اشتغال و کار فرهنگی داشت، اگر خودمان به خودمان رحم می‌کردیم، اگر جنس ایرانی خوب می‌ساختیم و استفاده می‌کردیم قدر مسلم بیکاری هم نبود.

پارچه‌های چادری زیر دست برش‌کارهای زبده شکل می‌گیرند و می‌شوند انواع چادر ملی و بعد این چادرها در قالب طرح فردوس (نذر حجاب) با حدف واسطه‌ها در تهران و نمایندگی‌های مختلف با قیمت باور نکردنی ۵۹ هزار تومان به فروش می‌رسند. اما چگونه؟

برای فهمیدن اینکه چطور پارچه‌ چادری ۱۵۰ هزار تومانی بدون دوخت را می‌توان به چادر ۵۹ هزار تومانی دوخته شده تبدیل کرد به محل فروشگاه «حجاب گستر» در قلب تهران چهارراه مولوی بازار حضرتی می‌‌رویم.

اسد‌الله سلیمانی، مدیرعامل برند «حجاب گستر» یکی از سه اجرا کننده طرح نذر حجاب، ساده و بی‌آلایش پشت دخل نشسته است و دارد چادر تحویل مشتری می‌دهد. در همان فروشگاه که محل دوخت چادر است، ساده و خودمانی مصاحبه را شروع می‌کنیم:

اهل میلاجرد اراک است همسایه فراهان و می‌گوید به افتخار امیرکبیر می‌گویند فراهانی هستند. از پدرش می‌گوید: پدرم آقا میرزا رجب‌علی سلیمانی هم استاد و حافظ کل قرآن بود و مکتب داشت و هم کشاورز. اولین کسی هم که از کربلایی کاظم ساروقی که یک شبه حافظ قرآن شد تست گرفت پدر من بود. مقام معظم رهبری هم زمانی که رئیس جمهور بودند به دیدار ایشان آمدند. این دیدار به خاطر یک برادر شهید و دو برادر جانبازم بود. ما هفت برادر بودیم یکی شهید شد، یکی جانباز که فوت کردند و یکی دیگر هم جانباز هستند.  

نذری که قیمت دلار هم بر آن کارگر نیست/ کار فرهنگی برای حجاب اینبار بدون سخنرانی

پسر ۱۲ ساله‌ای که با یک ساک بزرگ به تهران آمد

 برادرهای بزرگ من برای کار به تهران آمده بودند من هم سال ۵۲ وقتی ۱۲ ساله بودم تهران آمدم. وقتی می‌خواستم تهران بیایم از دوستم پرسیدم آنهایی که می‌‌خواهند بروند تهران باید چه کار کنند؟ گفت نمی‌دانم اما می‌دانم که باید یک چمدان داشته باشی من هم یک چمدان بزرگ اما خالی دستم گرفتم و تهران آمدم لباسی هم نداشتم که تویش بگذارم؛ برادرهایم وقتی چمدان را دیدند فکر کردند پر از سوغاتی است. با پنج تومان حقوق بافندگی کارم را شروع کردم و اولین باری که پدرم به دیدنم آمد پول قلکم که ۷۰ تومان شده بود را به پدرم دادم. تا زمانی که پدرم در قید حیات بود تلاش کردم به همراه سایر برادرانم به ایشان کمک کنیم.

سال ۵۹ مادرم بیمار شد؛ اصرار داشت عروسی من را ببیند ۱۹ ـ ۲۰ ساله بودم که بنا به خواست مادرم ازدواج کردم، با هم خواستگاری رفتیم، عروس را بسیار پسندید اما قبل از ازدواجمان فوت کرد. اگر همسرم حامی من نبود نمی‌توانستم ادامه دهم. آن زمان پدرم پیش من بود، برادر شهیدم و خواهرم هم پیش ما بودند و چند سال با هم زندگی کردیم و بارها می‌دیدم که به برادرم درس می‌دهد. دو بار به شدت زمین خوردم و ورشکسته شدم، مجبور شدم خانه‌ام را بفروشم و بروم دست‌فروشی. بازار روز می‌رفتم و از همکاران سابقم چیزهایی را می‌گرفتم و دست فروشی می‌کردم همسرم صبورانه تحمل کرد و تمام مسئولیت خانه و چهار فرزندم با ایشان بود. هر چهار فرزندم تحصیل کرده هستند و یک نوه دارم تا اینکه سال ۸۰ به لطف خدا وارد کار تولید شدم.

جنگ و حضور ۷ برادر در منطقه

کار می‌کردم تا اینکه مثل همه وارد کارهای انقلاب شدم و از آنجایی که شب کار بودم شب‌ها اعلامیه پخش می‌کردم و دیوار نویسی می‌کردم چند بار هم که مأموران دنبالم کردند مردم در خانه‌هایشان را به رویم باز کردند و دستگیر نشدم، وقتی به طرفم شلیک کردند هم تیر به من نخورد؛ از قراری قرار بود زنده بمانم. بعد از پیروزی انقلاب هم بحث جنگ پیش آمد و طبیعی بود که به لحاظ علاقه به امام و انقلاب کارگاه را تعطیل کنیم و برویم جبهه. حتی در یک مقطع هر هفت برادر در منطقه بودیم. مثلاً حاج حسن سلیمانی که از امنای بازار هستند کمک‌های مردمی جمع می‌کردند و یک برادر دیگرم هم کمک‌ها را به مناطق می‌آوردند. من بیشتر در کردستان بودم و عملیات چریکی انجام می‌دادیم. در عملیات‌هایی مثل والفجر ۲ بودم و زمانی هم در اهواز.

بدون سود برای رزمندگان لباس گرم می‌دوختیم

بعد از ۱۴ ماه حضور در جبهه وقتی عبدالله برادرم جانباز شد و با توجه به اینکه مادرم فوت کرده بود و یک خواهر کوچک هم داشتم پدرم از من خواست که در پشت جبهه بمانم و برادرم حسن هم گفت تهران هم می‌توان خدمت کرد و پیشنهاد کرد برای رزمندگان لباس گرم بدوزیم. آن زمان لباس رزمندگان را دستی ۱۶ تومان با سود ۸ تومان می‌دوختند برادرم پیشنهاد کرد این سود هشت تومان را حذف کنیم و فکر کنیم که ما هم جبهه هستیم و بدون سود برای رزمندگان لباس بدوزیم و این کار را کردیم.  

زمستان‌ها روزی سه هزار دست لباس برای رزمنده‌ها می‌دوختیم؛ بعضی تصور می‌کنند گفتن این حرف‌ها دکون بازار است، اما از آنجایی که من سود مادی نبردم برای محاسبه کارهایم نگرانی هم ندارم.

بادگیر هم می‌توانند بغض یک مرد را بشکنند  

برادرم محمد  سال ۶۴ در فاو به شهادت رسید، سال ۷۶ استخوان‌های برادرم را برای ما آورند. همیشه برای من سؤال بود که شهدا را چگونه شناسایی می‌کنند وقتی مثلاً ۵۰ نفر در یک منطقه یا در یک گودال افتاده‌اند و بر روی آنها خاک ریخته شده‌است چطور می‌توان آنها را شناخت؟ وقتی داشتیم برای رزمندگان لباس می‌دوختیم، برادرم به مرخصی آمده بود ما هم تصمیم گرفتیم بادگیری برای او بدوزیم. شوهر خواهرم شروع کرد با برادرم شوخی کردن و به او گفت این بادگیر را طوری می‌دوزیم اگر شهید شهیدی ما بشناسیمت ما دمپای بادگیر را به حالت دالبر دوختیم. وقتی پیکر را آوردند و ما به پزشکی قانونی رفتیم وقتی شلوار و استخوان داخل آن را دیدم مطمئن شدم که برادرم است.(بغض و گریه‌ای که امان می‌برد)

به کسانی که می‌گویند جانبازان و خانواده شهدا همه امکانات را دارند می‌گویم برادر جانبازم که شهید شد حتی پرونده جانبازی هم نداشت و برادر دومم هم که جانباز است در همین بازار کار می‌کند و حتی نمی‌گوید که جانباز است.

کاش در ادامه راه شهدا به خودمان اتکا می‌کردیم

می‌گوید در سن ۵۹ سالگی اقتضای سنم نیست که بخواهم برای مال دنیا منافق بازی در بیاورم و در پاسخ به این سؤال که چطور طرح نذر حجاب به ذهنتان رسید می‌گوید: احساس می‌کنم از قافله عقب مانده‌ام، احساس کوچکی و غبطه نسبت به شهدا و جانبازان دارم و فکر می‌کنم چه کُلاهی سرم رفته و کوتاهی کرده‌ام. نه صرف شهادت بلکه در رفتن راه شهدا هم کوتاهی کرده‌ایم. اگر مسیری که آنها رفته‌اند و ایثاری که کرده‌اند را ادامه می‌دادیم این همه بیکاری و بی‌بندوباری و مشکلات نبود. ما به خودمان اتکا کرده بودیم و چشم امیدمان به هیچ کشوری نبود منابع ما داخل کشورمان است. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن را ببینید که فقط به خودشان اتکا کرده‌اند آلمانی‌ها بعد از خرابه‌ای که پس از جنگ دوم جهانی باقی مانده بود به چه کسی غیر از خودشان اتکا کردند؟ بدترین اتفاقی که بعد از جنگ برای ما رخ داد گرفتن فرهنگ ایثار، شهادت، کار و اتکای به خودمان بود.

شهدایمان که رفتند، من هم که در کار فرهنگی و اداری نیستم که بتوانم کاری بکنم احساس پوچی کردم، جوانیم را از دست داده‌ام شهید نشدم و اکنون چه کار می‌توانم بکنم. این احساس را داشتم تا اینکه در سال ۸۰ به ما گفتند یک نوع چادر مشکی طراحی کرده که برای اداره‌ها و دانشگاه‌ها مناسب است و مقام معظم رهبری فرموده‌اند اگر این طرح دست‌کاری نشود طرح خوبی است، با خانم جنابی (طراح چادر ملی) صحبت کردیم و به عنوان اولین کسی که به صورت انبوه این چادر را تولید می‌کند وارد تولید این چادر شدیم.

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

صدای چرخکارها و تلاش بی‌وقفه بانوانی که دارند چادر می‌دوزند، پذیرایی و بحث مهم قیمت

و چطور قیمت چادر دوخته شده را به ۵۹ هزار تومان کاهش دادید؟ پاسخ می‌دهد: از همان زمان مسئله قیمت را مطرح کردم. وقتی چادر ملی را به صورت انبوه دوختم دیدم تک‌دوزی‌ها چادر را ۳۵ هزار تومان می‌فروشند. وقتی قیمت نهایی آن را حساب کردم دیدم با دو هزار تومان سود قیمت ۹ هزار و ۵۰۰ تومان می‌شود و از همان زمان که سود را کم کردم دشمنی‌ها هم شروع شد من گفتم که محصولات حجاب محصولات فرهنگی است و بر اساس اعتقاداتی که داریم باید قیمت آن با سود زیاد نباشد.

چادر محصول فرهنگی است نه اقتصادی

علاوه بر همه اینها من دوستانی داشتم که شهید شدند و در وصیت نامه همه آنها به حجاب اشاره شده و گفته شده که حجاب سنگر است و باید سنگرها را حفظ کنید. حفظ این سنگر بر عهده بانوان است، من هم تولید کننده هستیم وظیفه من نیست که به بانوان یاد بدهم حجاب در قرآن آمده، چادر حضرت زهرا (س) است و ثواب دارد، اما یک جا وظیفه دارم و آن آنجاست که وقتی یک خانم چادری می‌خواهد چادر بخرد هم از نظر کیفیت و هم از نظر قیمت کار فرهنگی خودم را انجام دهم اگر غیر از این باشد کار من می‌شود اقتصادی. با سود کم چادرهایم را می‌فروختم تا اینکه بالاخره اتحادیه تولیدکنندگان حجاب ایجاد شد. کارگروه ساماندهی مد و لباس هم به همت وزارت ارشاد راه‌ افتاد.

سردار مد و لباس

قدرشناسانه از تلاش‌های حمید قبادی دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس سخن گفته و اضافه می‌کند: ما موظف هستیم حرف حق را بزنیم من ایشان را سردار مد و لباس می‌دانم. فردی که انقلابی را در این عرصه ایجاد کرد و از همه جا تحت فشار قرار گرفت. جالب بود که متدینان هم به وی حمله می‌کردند اما آقای قبادی که نمی‌تواند به یک طراح بگوید که پوشیه بزند بلکه باید همه گروه‌ها را دور هم جمع کند.

او همچنین از اینکه نگاه تولید‌کنندگان محصولات حجاب صرفاً داخلی است، انتقاد می‌کند و می‌‌گوید: ما هم پارچه را از ژاپن و کره وارد می‌کنیم، عربستان و عراق هم همینطور. چرا زائر ما باید از عربستان و عراق همان پارچه چادری را بخرد و بیاورد ایران. در بحث چادر مشکی ضعیف عمل کرد‌‌ه‌ایم کارخانه‌های دولتی با میلیاردها تومان در کشور ایجاد کرده‌ایم اما نتوانسته‌ایم از آنها درست بهره‌برداری کنیم. در حالی که اگر ما بتوانیم پارچه چادر مشکی تولید کنیم چون تمام اطراف ما کشورهای اسلامی هستند و هزینه حمل پارچه چادر به این کشورهای ارزان‌تر از کره و ژاپن می‌شود برای آنها بهتر است که از ما خرید کنند و هزینه باربری آنها کمتر می‌شود.

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

از کره ماشین‌آلات پیشرفته را آورده‌ایم اما تکنیک رنگ و متریال را به ما نداده‌اند

از کره ماشین‌آلات پیشرفته را آورده‌ایم اما تکنیک رنگ و متریال را به ما نداده‌اند در حالی که به جای اینکه برویم دنبال کارخانه چادر مشکی در کره بگردیم و تعرفه‌های وارد کردن پارچه را افزایش دهیم می‌شد یک میلیارد خرج کرد و در دانشگاه‌های صنعتی ۱۰۰ جایزه ۱۰۰ میلیون تومانی برای دانشجویانی که بتوانند رنگ چادر مشکی را در بیاورند تعیین کرد.

رنگ چادر مشکی را تولید کنید و یک میلیارد جایزه بگیرید!

من قول می‌دهم اگر کسی رنگ چادر مشکی را بتواند تولید کند از تولید کنندگان عفاف و حجاب برایش یک میلیارد جایزه بگیرم. اگر رنگ تولید شود به حدی پارچه برای ما ارزان تولید می‌شود که دیگر نیازی به واردات نیست. اما حالا که کارخانه‌های داخل نمی‌توانند پارچه مورد نیاز ما را تولید کنند به خاطر گرانی دلار چادری که سال قبل در نمایشگاه قرآن ۴۹ هزار تومان می‌فروختیم مجبوریم ۵۹ هزار تومان بفروشیم. کسی هم که به تولید کنندگان حجاب دلار ۴ هزار و ۵۰۰ تومانی نمی‌‌دهد. یک قواره چادر برای من ۶۰ هزار تومان خرج دارد ولی چون قول داده‌ام در نمایشگاه قرآن ۵۹ هزار تومان می‌فروشم.

مسئولان از طرح فردوس حمایت کنند

وی از مسئولان خواست از طرحی که خودشان هم بسیار آن را پسندیده و از آن استقبال کرده‌اند، حمایت کنند و ادامه داد: اگر در نمایشگاه قرآن دو هزار چادر توزیع کنیم، ۱۵ میلیون زیان می‌کنیم اما با همکارانم در برندهای تیام و نگار این زیان را قبول کرده‌ایم ما نذر حجاب کرده‌ایم و قیمت دلار هم بر روی نذرمان تأثیری ندارد.

می‌خواستیم نذر حجاب را در پیاده‌روی اربعین اجرا کنیم اما نشد

دو سال پیش پیشنهاد دادیم نذر حجاب در اربعین برگزار شود و گفتیم سه میلیون زائر داریم اگر یک پنجم زائران خرید کنند می‌شود ۵۰۰ هزار قواره چادر یعنی دو و نیم میلیون یارد یعنی تولید یک سال کارخانه حجاب شهرکرد ما به راحتی داریم این بازار بزرگ را از دست می‌دهیم. در حالی که اگر حجاب شهرکرد بچرخد تعداد زیادی کارگر روزی می‌خورند؛ ما اشتغالمان را همینگونه داریم از دست می‌دهیم. البته مشتری عراقی هم داریم و در تلاش هستیم به نحوی دیگر طرح فردوس را در بغداد و کربلا راه بیندازیم.

طرح فردوس چگونه متولد شد؟

پس از اینکه انجمن مردم نهاد تولید کنندگان محصولات حجاب تشکیل شد، در سال اول به صورت مستقل نمایشگاهی برپا و من را به عنوان مسئول قیمت گذاری انتخاب کردند وقتی وارد بحث قیمت گذاری شدم خیلی از همکاران از من دلخور شدند اما وقتی می‌گویم چادر گران است منظورم تولید کنندگان نیستند. تولید‌کنندگان محصولات حجاب اکثیراً خانم‌های بسیار متدین و باشخصیت هستند که با سیلی صورتشان را سرخ نگه‌می‌دارند و در بدترین شرایط کار می‌کنند منظورم گرانی مواد اولیه و مالیات و تسهیلاتی که به ما نمی‌دهند است و این مشکل که اصلاً رسته ما را به رسمیت نمی‌شناسند. تمام علما، فقها و تعدادی از آیه‌های قرآنی در رابطه با حجاب است اما هنوز محصول ما را محصول فرهنگی نمی‌شناسند.

ما مدام گفتیم چادر را گران نکنیم اینکه چادر ۱۵۰ هزار تومان باشد اما مانتو را بشود ۵۰ هزار تومان خرید خود به خود انگیزه برای استفاده از مانتو می‌شود. اگر چادر خوب است چرا اینقدر گران است و مسئولان از آن حمایت نمی‌کنند؟ هر چه قدر این مسئله را گفتیم فایده‌ای نداشت تا در نهایت خودم وعلی قلعه قوند، مدیرعامل برند «نگار» و میثم‌ نژاد رمضانی مدیر پوشش‌های اسلامی «تیام» تصمیم گرفتیم طرحی را اجرا و چادر را به صورت مستقیم عرضه کنیم و قیمت کاهش دهیم و اینگونه شد که طرح فردوس متولد شد. البته قبلا امیر خناسی، مدیر شرکت تولید کننده پوشش بانوان ایرانی(ثنا) همین طرح  را در بحث چادر نماز انجام داده بود و من ایده اصلی طرح فردوس را از ایشان گرفتم و از ایشان تشکر می‌کنم.

به شدت دختری هستم/ دخترم کسالت پیدا کرد فقط سه روز طرح را اجرا کردیم

سال ۹۵ که خواستیم این طرح را در نمایشگاه قرآن اجرا کنیم یکی از دختران من کسالت پیدا کرد و من هم خیلی دختری هستم برنامه نمایشگاه قرآنم به هم ریخت و فقط سه شب به صورت تستی فردوس را اجرا کردیم و استقبال بی‌نظیر بود. البته آن سال توانستیم هر چادر را ۳۵ هزار تومان بفروشیم.

نذری که قیمت دلار هم تکانش نداد/ کار فرهنگی برای حجاب، اما بدون سخنرانی

دیوانه نیستم عاشقم، رزمنده عفاف و حجاب‌ام

خیلی‌ها به من می‌گویند چرا با ضرر کارت را می‌فروشی مگر دیوانه‌ای؟ من می‌گویم من عاشقم. من رزمنده‌ام. رزمنده عفاف و حجاب. تعدادی منتظر هستند در نمایشگاه قرآن من به آنها چادر بدهم و متأسف هستیم که باید چادر ۴۹ هزار تومان سال قبل را امسال بیشتر بفروشم.

متأسفانه در همان نمایشگاه دوستانی آمدند و گفتند می‌توانیم با قیمت پایین‌تر هم چادر مشکی دست مردم بدهیم. من عمرم را در تولید بودم وقتی کسی می‌گوید قیمت پایین‌تر من می‌فهمم که می‌خواهند از کیفیت کار بزنند. وقتی من با پارچه خوبی کره‌ای چادر دوخته شده را ۵۹ هزار تومان می‌دهم با پارچه بی‌کیفیت چینی چادر را می‌دهند ۳۹ هزار تومان و اینگونه اعتماد مشتری هم از بین می‌رود. نذر حجاب نذر فرهنگی در ارتباط با چادر حضرت زهرا (س) است؛ از چنین افرادی خواهش می‌کنم با این کار بازی نکنند اگر می‌خواهند کار اقتصادی کنند وارد حوزه‌های دیگر شوند. اگر کسی می‌خواهد در طرح فردوس شرکت کند و کار با کیفیت تولید کند ما آمادگی داریم راهنمایی هم بکنیم.

سهم وارد کننده پارچه از طرح فردوس

البته در اجرای طرح فردوس تنها نبودیم علی‌رضا عدیلی که پارچه‌های ما را تأمین می‌کند وقتی پارچه گران شد به ما گفت من هم سهمم را از طرح فردوس می‌دهم و قیمت پارچه را بالا نمی‌برم. از آن زمان تاکنون طرح فردوس در ۱۲۱ شهر در حال توزیع است.

به کارگاه دوخت چادر اشاره می‌کند و می‌گوید پنج شنبه‌ها اینجا دوخت رایگان چادر داریم نذر پدر و مادرم هست.

و سخن نهایی، همه در یک جامعه زندگی می‌کنیم خانم‌هایی که با خودشان لجبازی می‌کنند باید خودشان جوابگوی رفتارشان باشند. هر قدر این آب را گل‌آلود کنیم بالاخره خودمان هم باید از همین رودخانه آب بخوریم. در بحث حجاب ما هم باید به اندازه بضاعتمان کار کنیم و من ملموس کمک‌های خدا را می‌بینم.

انتهای پیام

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد