اخلاص؛ رمز رسیدن به عزت است/ خلوص و تلاش، لازمه اعمال انسان
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «ادب» از منظر آیات قرآن/ تحصیل «ادب»، اولویتی برای تنها روز باقی مانده عمر» اصل «ادب» بیان شد و در این یادداشت که حجتالاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «ادب» از منظر آیات قرآن/ تحصیل «ادب»، اولویتی برای تنها روز باقی مانده عمر» اصل «ادب» بیان شد و در این یادداشت که حجتالاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «اخلاص» به عنوان یکی از اصول اخلاقی در جامعه قرآنی، پرداخته میشود.
سومین ویژگی خانواده قرآنی این است که اخلاص داشته باشد. خداوند در قرآن در رابطه با صدقات میفرماید:«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» صدقات خودتان را با منتگذاشتن و اذیت کردن دیگران از بین نبرید.
صدقات و کمکهای خود را با منت گذاشتن ضایع نکنید و ریا نکنید. اینکه خدا نکرده انسان به خاطر اینکه مردم ببینند، کاری کند، همه اعمال نیک خود را باطل کرده است. در کتاب مصباحالشریعه آمده است: «النّاسُ کُلُّهُمهالِکُونَ الّا العالمونَ وَ العالمونَ کُلُّهُمهالِکُونَ الّا العاملونَ وَ العاملونَ کُلُّهُمهالِکُونَ الّا المخلِصونَ والمُخلِصونَ فى خَطَرٍ عَظیمٍ، همه مردم هلاک خواهند شد مگر علما، علما همه هلاک میشوند مگر کسانی که عمل میکنند، همه عمل کنندهها هم هلاک میشوند مگر کسانی که اخلاص داشته باشند. و کسانی که اخلاص دارند در خطر به سر میبرند». شیطان بسیار به آنها حمله میکند. شیطان به خدا میگوید: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» همه بندگانت رابه فساد و گناه میکشم جز مخلَصین را.
تفاوت مخلِص و مخلَص
در فرهنگ لغات ما دو واژه «مخلَص» و «مخلِص» را داریم. اگر بخواهیم تفاوت آن دو را با یک مثال بیان کنیم؛ فردی را در نظر میگیریم به کوهنوردی میرود، زمانی که به قله برسد مخلَص است و هنگامی که در مسیر رسیدن به قله هست، مخلِص تلقی میشود.
شیطان میگوید من فقط کسانی را که مخلَص هستند را نمیتوانم اغفال کنم، یعنی فقط انبیاء و ائمه بزرگوار و معصومین(ع)، شیطان طمع دارد که اینها را به فساد بکشد اما با وجود اینکه تلاش میکند، فایدهای ندارد.
«پس از ۲۵ سال به اخلاص رسیدم»
ظاهراً این داستان برای سید بحرالعلوم گفته شده است که روزی طلبهها دیدند ایشان میخندد. گفتند چرا میخندید؟ ایشان فرمود بعد از ۲۵ سال خودسازی، امروز به دلم رجوع کردم و دریافتم که به اخلاص کامل رسیدم. پس انسان اگر عامل هم باشد اما «فی خطر عظیم» است و باید خیلی مراقبت کند.
هدیههای مرگ
مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟ حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چارهای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود، ۱۰ هدیه با خود ببرد.(آیا هدایا را آماده کردی؟) پرسید آن هدایا کدامند؟
پیامبر اکرم(ص) پاسخ دادند: هدیه عزرائیل، هدیه قبر، هدیه نکیر و منکر، هدیه میزان، هدیه پل صراط، هدیه مالک (خزانهدار جهنم)، هدیه رضوان (خزانهدار بهشت)، هدیه پیامبر(ص)، هدیه جبرئیل و هدیه خداوند متعال؛ اما هدیه صراط چهار چیزاست: اخلاص عمل، زیاد به یاد خدا بودن، خوش اخلاقی و تحمل کردن آزار دیگران. پس مومن باید اخلاص در عمل داشته باشد.
تسلط شیطان با دینار
عابدى در بنىاسرائیل بود، به او گفتند: در فلان مکان درختى است که قومى آن را مىپرستند. خشمناک شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیرمردى در راه وى آمد و گفت: کجا مىروى؟ عابد گفت: مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع کنم، تا مردم خداى را نه درخت را بپرستند.
ابلیس گفت: دست بردار تا سخنى باز گویم. گفت: بگو، گفت: خداى را رسولانى است اگر قطع این درخت لازم بود خداى آنان را مىفرستاد. عابد گفت: ناچار باید این کار انجام دهم. ابلیس گفت: نگذارم؛ و با وى گلاویز شد، عابد وى را بر زمین زد. ابلیس گفت: مرا رها کن تا سخن دیگرى برایت گویم، و آن این است که تو مرد مستمندی هستى اگر تو را مالى باشد که بکارگیرى و برعابدان انفاق کنى بهتر از قطع آن درخت است. دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار در زیر بالش تو گذارم.
عابد گفت: راست مىگویى، یک دینار صدقه مىدهم و یک دینار بکار برم، بهتر از این است که قطع درخت کنم؛ مرا به این کار امر نکردهاند و من پیامبر نیستم که غم بیهوده خورم؛ و دست از شیطان برداشت.
دو روز در زیر بستر خود دو دینار دید و خرج مىنمود، ولى روز سوم چیزى ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت که قطع درخت کند. شیطان در راهش آمد و گفت: به کجا مى روى؟ گفت: مىروم قطع درخت کنم، گفت: هرگز نتوانى و با عابد گلاویز شد و عابد را روى زمین انداخت و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا کنم.
گفت: مرا رها کن تا بروم؛ لکن بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم؟ ابلیس گفت: تو براى خدا و با اخلاص، قصد قطع درخت را داشتى لذا خدا مرا مسخر تو کرد و این بار براى خود و دینار خشمگین شدى، و من بر تو مسلط شدم.
اگر ما برای خدا حرف بزنیم، سخنمان تأثیرگذار است، اما اگر در سال اول پاکت قطوری به ما دادند و سال دوم به خاطر آن پاکت قطور برویم، حرفمان اثری ندارد و ما باید اخلاص در عمل داشته باشیم.
عزت به دست خداست
دلیل ریا کردن این است که انسان میخواهد عزیز باشد و توسط انسانها دیده شود؛ برای همین گاهی سبک زندگی او از معیارهای اسلامی فاصله میگیرد و مطابق خواست مردم میشود تا مورد تشویق و تعریف دیگران واقع شود، غافل از آنکه خداوند میفرماید «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» عزت و ذلت دست خداست و دست ما نیست.
درحدیثی قدسی میخوانیم که خداوند متعال میفرماید: «اَالاِخلاصُ سِرٌ مِن اَسرارِی اِستَودَعتُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُ مِن عِبادیِ»؛ اخلاص یکی از اسرار من است که در دل بندگان محبوب خویش به ودیعت نهادم. یعنی بنده من به جایگاهی برسد، من اخلاص را در قلب او میگذارم. اگر هم کسی عزیز شود از ریا نیست و به خاطر اخلاص است.
اخلاص شیخ عباس قمی
اگر بخواهیم نمونه بارزی برای این مطلب مطرح کنیم، میتوانیم به جریان شیخ عباس قمی نویسنده کتاب مفاتیحالجنان اشاره کنیم که ذرهای در کارش ریا نداشت و بخاطر اخلاصش، عزیز شد. ایشان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که: وقتى کتاب منازلالاخره را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه(س) احکام شرعی را برای مردم مى گفت.
مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقهمندان منبر شیخ عبدالرزاق بود، به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازلالاخره که از تألیفات من بود را مىگشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئلهگو مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مىخواند، تو هم مىخواندى. چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم، دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
اخلاص آیتالله سید حسین کوهکمری
آیتاللّه سیّدحسین کوه کمرى که شخصیت بزرگی داشتند. نقل شده است ایشان که از شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصارى و مجتهدى مشهور بود و حوزه درسى معتبرى داشت، هر روز طبق معمول در ساعت معیّن، به یکى از مسجدهاى نجف میآمد و تدریس میکرد. چنانکه مىدانیم حوزه تدریس خارج فقه و اصول، زمینه ریاست و مرجعیّت است و مرجعیّت براى یک طلبه به معنى این است که یک مرتبه از صفر به بىنهایت برسد؛ طلبهاى که شانس مرجعیّت دارد، مرحله حسّاسى را طی مىکند و مرحوم سید حسین کوه کمرى در چنین مرحلهاى بود.
یک روز آن مرحوم از جایى بازمیگشت و نیم ساعت بیشتر به وقت درس باقى نمانده بود، فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود به کارى نمیرسد، بهتر است برود به محل موعود و به انتظار شاگردان بنشیند، رفت و هنوز کسى نیامده بود، ولى دید در یک گوشه مسجد، شیخ ژولیدهاى با چند شاگرد نشسته و تدریس میکند. مرحوم سیّدحسین سخنان او را گوش کرد، با کمال تعجّب احساس کرد که این شیخ ژولیده بسیار محقّقانه بحث مىکند، روز دیگر راغب شد عمداً زودتر بیاید و به سخنان او گوش کند، آمد و گوش کرد و بر اعتقاد روز پیشش افزوده گشت.
این عمل چند روز تکرار شد، براى مرحوم سیّدحسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضلتر است و او از درس این شیخ استفاده میکند و اگر شاگردان خودش به جاى درس او به درس این شخص حاضر شوند، بهره بیشترى خواهند برد. اینجا بود که خود را میان تسلیم و عناد و ایمان و کفر و میان آخرت و دنیا مخیّر دید.
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
روز دیگر که شاگردان آمدند و جمع شدند گفت: رفقا امروز مىخواهم، مطلب تازهاى به شما بگویم؛ این شیخ که در آن کنار با چند شاگرد نشسته براى تدریس از من شایستهتر است و خود من هم از او استفاده میکنم، همه با هم میرویم به درس او! از آن روز در حلقه شاگردان شیخ ژولیده که چشمهایش اندکى تراخم داشت و آثار فقر از او دیده میشد درآمد. این شیخ ژولیده پوش همان است که بعدها به نام حاج شیخ مرتضى انصارى معروف شد.
شیخ در آن وقت تازه از سفر چند ساله خود به مشهد و اصفهان و کاشان برگشته و از این سفر توشه فراوانى برگرفته بود، مخصوصا از محضر مرحوم حاج ملّا احمد نراقى در کاشان. چنین حالتى در هرکس باشد مصداق «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» است. این اخلاص در عمل است که مرجع تقلیدی بگوید دیگری از من با سوادتر هستند.
«اخلاص» رمز رسیدن به عزت است
اگر میخواهیم عزیز شویم، باید اخلاص داشته باشیم؛ انسان با ریا ماندگار نمیشود، بلکه راز این عزت در بین مردم و ماندگار شدن نام بزرگان؛ «اخلاص» است که علما و بزرگان زیادی این چنین هستند؛ و مواردی که در این مطلب از ایشان یاد شد، به خاطر اخلاص در تاریخ ماندگار شدند.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «من أخلص لله أربعین صباحاً فجّر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه»؛ کسی که چهل شبانه روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمههای حکمت را در قلب او میجوشاند و بر قلم و زبانش جاری میکند. یعنی انسان اگر اخلاص واقعی داشته باشد و ذره ای ریا در کارش نباشد، با حکمت میشود.
لقمان، حکیم بود چون اخلاص داشت. اگر ما میخواهیم حکیم بشویم و ناممان در تاریخ ماندگار بشود، باید اخلاص داشته باشیم و شهدا، نمونه بارز این امر هستند.
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
آنچه در خاطرات شهدا بیان شده، این است که از خداوند میخواستند که در گمنامی به شهادت برسند؛ در حالی که عدهای آرزویشان این است که مزارشان در فلان جا باشد و روی سنگ قبرشان فلان عکس و فلان شعر حک شود، شهدای گمنام میگفتند: دوست داریم هیچ کس یادی از ما نکند و خدا اینگونه عزیزشان کرد. مثل شهید ابراهیمهادی که میگوید میخواهم گمنام دفن شوم و هیچ اسمی از من نباشد و امروز خدا چگونه نام و یاد او را بزرگ کرد. «و رفعنا لک ذکرک»« آیا ما اسم تو را بزرگ نکردیم» شهید، گمنام است ولی واقعا پر نام است و نامش همه جا ماندگار شده است.
خلوص و تلاش، لازمه اعمال انسان
ما باید در اعمالمان خلوص و تلاش داشته باشیم؛ شهدا اخلاص داشتهاند که به این جایگاههای عالی رسیدهاند و یکی از شهدای دهه هفتادی ما، شهید عزیز مدافع حرم، شهید محمدرضا دهقان امیری است.
مادر ایشان گفتند:«آخرین باری که از سوریه به من زنگ زد، گفت: مادر دعا کن شهید شوم».گفتم: پسرم شهادت اخلاص میخواهد هر وقت توانستی اخلاص داشته باشی شهید میشوی. گفت: «مادر به خدا الان اخلاص دارم و دیگر هیچ وابستگی ندارم».مادر ایشان گفتند: این آخرین جمله ای بود که پسرم به من گفت و بعد به شهادت رسید.
شهید جواد جوکاردر مناجاتش میگفت: إلهی! علم بدون عمل، زندگی بدون بندگی، عمل بدون اخلاص را نصیب ما نفرما.
صفوان جمال از حضرت صادق(ع) روایت مىکند که از آن حضرت شنیدم فرمودند: «مؤمن کسى است که همه چیز در برابر او خشوع کنند و این هنگامى است که آن مؤمن در کارهاى خود اخلاص داشته باشد، و هرگاه چنین باشد خداوند همه را از وى میترساند، حتى جنبندگان و حشرات زمین و درندگان و پرندگان هوا».
«اخلاص»، بزرگترین رمز موفقیت بنیانگذار انقلاب اسلامی/ امام خمینی، الگوی حقیقی اخلاص
امام راحل، نمونه این روایت و ما الگوی واقعی اخلاص درعصرما بودند. ایشان اخلاص عجیبی داشتند و به جرأت میتوان گفت بزرگترین رمز موفقیت امام خمینی در بینظیرترین انقلاب معاصر، خلوص نیت و خدامحوری ایشان در به ثمر نشاندن این انقلاب عظیم بود.
آیتالله ابراهیم امینی میگوید: پس از درگذشت آیتالله بروجردی همه فقها و علمای بزرگ قم جلسه استفتا داشتند؛ ولی حضرت امام چنین جلسهای نداشت. میدانستم که ایشان قبول نمیکنند. یک روز خدمت ایشان رسیدم و گفتم: اگر اجازه بدهید عدهای از فقها و فضلا را دعوت کنم تا بعضی از شبها به منزل شما بیایند و مسائل مشکل فقهی را با آنان در میان بگذارید تا بحث کنند و ورزیده شوند. البته منظور من همان جلسه استفتا بود؛ اما اسمش را نبردم تا مبادا امام قبول نکنند. پس از پایان یافتن حرفم، امام نگاهی به من کردند و فرمودند:«آقای امینی! از شما چنین انتظاری نداشتم! منتظر بودم که به من بگویی: تو دیگر پیر شدهای و مرگت نزدیک شده، به فکر خدا و معاد باش و خودت را اصلاح کن و با نفس امارهات مبارزه کن!»
کسی که اینگونه اخلاص داشته باشد، تمام دنیا جلوی او تعظیم میکنند. میبینید که الان یکی از اسمهایی که در نیجریه و آفریقا زیاد بر سر زبان میآید، اسم امام خمینی است و یکی از اسمهای مرسوم در لبنان روحالله است؛ این میشود عزت. و در سالروز ارتحال امام چگونه کاروانهای پیاده به مرقد ایشان میروند. بعضیها با زبان روزهاند، بعضیها گرما میخورند و اینها عزتی است که خدا به امام به خاطر اخلاص عنایت کرده است.
راز ماندگار شدن
شعر «باز این چه شورش است…» که در عزاداری محرم بسیار معروف است، مربوط به آقای محتشم کاشانی است. محتشم کاشانی برای دریافت صله شعر را برای شاه طهماسب صفوی سرود و شاه نمیخواست به او صله بدهد گفت: شما کاری کنید که از اهل بیت(ع) صله بگیرید. محتشم کاشانی بعد از آن دید نباید منت حکام را بکشد و با اخلاص تمام و بدون هیچ چشم داشتی ترجیعبند معروف باز این چه شورش است را سرود که تا کنون ماندگار مانده است و تازگی دارد. در نهایت شاه هم مجبور شد به خاطر چنین شعری به او صله بدهد و چون از سر اخلاص بوده بر دلها نشسته است.
مرحوم موذنزاده اردبیلی در مصاحبهای گفته بود برای گفتن اذان، ۳۰ روز، روزه گرفتم و این یعنی اخلاص. ولی چه بسیار افرادی بودند که چیزهای خوبی خواندند ولی این چنین نشد.آن چیزی که ماندگار میشود اخلاص است که اگر نباشد هیچ چیز ماندگار نمیشود.
ریاسنج و عقوبت ریا
برای آنکه بفهمیم اخلاص داریم یا خیر، باید از ریاسنج بهره بگیریم؛ و در این خصوص علمای اخلاق میفرمایند: ببینید اگر متوجه شوید در شغل خودتان یکی از شما بهتر هست، ناراحت میشوید یا نمیشوید. اگر ناراحت شدید معلوم میشود که زندگی شما با ریا است. اینجا معلوم میشود انسان اهل ریا هستیم یا خیر.
«وَ اجْتَنِبُوا الرِّیَاءَ فَإِنَّهُ شِرْکٌ بِاللَّهِ إِنَّ الْمُرَائِیَ یُدْعَى یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِأَرْبَعَهِ أَسْمَاءٍ یَا کَافِرُ یَا فَاجِرُ یَا غَادِرُ یَا خَاسِرُ» بپرهیزید از ریا و آن شرک به خدا است، روز قیامت ریا کار را با چهار اسم صدا میزنند، ای کافر، ای گنه کار، ای خیانت کار، ای زیان کار.
راه درمان ریا
راه مبارزه با ریا کاری، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجه به علل و ریشههای آن امر برای خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهای آن برای آگاهشدن از عواقب دردناکی که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
حالا به دنبال عواقب دردناک آن باشیم. ما که فهمیدیم اگر ریا کنیم عزیز و ماندگار نمیشویم، پس چرا ریا کنیم؟! چقدر افرادی بودند که افطاریهای میلیونی و میلیاردی دادند و عزیز نشدند، پس ما هم با این چیزها عزیز نمیشویم. اگر اخلاص داشته باشیم و نان و پنیر افطار دهیم عزیز میشویم و این باید در همه اعمال باشد.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰