محسن میردامادی:ریشه اعتراضهای دی ماه، اقتصادی نبوده و با حل مسائل اقتصادی هم اعتراضها را نباید پایانیافته تلقی کنیم/راه را برای بیان اعتراض مردم باید باز کنیم
چیدمان خانه، قدیمی به نظر میرسید؛ با میزهای متعدد و گلدانهایی که چهار گوشه اتاق پذیرایی را تزیین کرده بود و نور ملایمی که از لابهلای پرده، روی مبلها را گرفته بود. با برخورد گرم الهه مجردی وارد منزل دکتر محسن میردامادی شدم. در این ایام با خیلی از اصلاحطلبان درباره وقایع دی ٩۶ و
چیدمان خانه، قدیمی به نظر میرسید؛ با میزهای متعدد و گلدانهایی که چهار گوشه اتاق پذیرایی را تزیین کرده بود و نور ملایمی که از لابهلای پرده، روی مبلها را گرفته بود. با برخورد گرم الهه مجردی وارد منزل دکتر محسن میردامادی شدم. در این ایام با خیلی از اصلاحطلبان درباره وقایع دی ٩۶ و نسبت آنها با این وقایع صحبت کرده بودم. با میردامادی، آخرین دبیرکل مشارکت، نیز درهمینباره به گفتوگو نشستیم. او همچنان از دستاوردهای انتخاب ٩٢ حمایت میکند و میگوید آنچه در انتخاباتهای ٩٢ به این سو صورت گرفته، بازسازی نهاد انتخابات بوده و همین نکته مهمی است. میردامادی معتقد است ریشه اعتراضها، اقتصادی نبوده و با حل مسائل اقتصادی هم اعتراضها را نباید پایانیافته تلقی کنیم. او اعتراضهای دی ٩۶ را مانند کوه یخی میداند. اگرچه همچنان مسیر اصلاح را از معبر انتخابات میبیند و درباره این موضوع با هم چالش میکنیم، اما معتقد است اصلاحطلبان نیز در قضایای پیشآمده منفعل نبودهاند. ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
به نظر میرسد نکتهای که اصلاحطلبان در سالهای گذشته به نوعی از آن غفلت کردهاند، امر اقتصاد و توجه به امور معیشتی مردم بوده است؛ اگرچه برخی از تئوریپردازان مانند سعید حجاریان، بر توجه به این موضوع در سالی که گذشت تأکید کردند. فکر نمیکنید همین موضوع باعث دوری اصلاحطلبان از بدنه اجتماعی شده و حاصل آن خودش را در بخشی از اعتراضهای خیابانی نشان داد؟من از سؤال شما اینطور برداشت میکنم که گویا ریشه اصلی اعتراضاتی که بهتازگی در جامعه رخ داد، مسائل اقتصادی بوده است. اگر منظور شما این بوده است، دو مسئله را باید از هم تفکیک کرد؛ اول اینکه منشأ اعتراضهای اخیر چه بوده است و دوم اینکه آیا اصلاحطلبان به اندازه کافی به مسائل اقتصادی توجه داشتهاند یا خیر. شاید بتوان تعبیر دیگری هم به کار برد، بر این مبنا که آیا اصلاحطلبان به بحث عدالت اقتصادی و اجتماعی به اندازه کافی توجه داشتهاند یا خیر. شاید این بحث آخر بیشتر بهعنوان نقد درباره عملکرد اصلاحطلبان مطرح شده است.در بحث اول، عامل اصلی اعتراضهای اخیر را مسائل اقتصادی نمیبینم. ضمن اینکه مسائل اقتصادی و معیشتی مهم در آن دخیل بوده است؛ ولی عامل مهم نارضایتی در جامعه که بخشی از آن هم موضوعات اقتصادی و معیشتی است، نارضایتی چندوجهی است؛ بهطوریکه این نارضایتیها در سالها و دهههای گذشته بر هم انباشته شده است. اگر بنا باشد مردم همین فردا در یک تظاهرات اعتراضی شرکت کنند و کسی هم برای آنها ممنوعیت و محدودیتی ایجاد نکند، فکر میکنید مردم چه شعاری میدهند؟ فکر میکنید شعار اول آنها اقتصادی خواهد بود؟ به نظر من حتما اینطور نخواهد بود. شعاری که میدهند، شعاری است که بیانکننده نارضایتی آنها از بخشی از سیاستهایی است که در حال انجام است. به بیان دیگر، همه چیز دستبهدست هم داده و این شرایط را به وجود آورده است. در این سالها دستگاههای مختلف طوری عمل کردهاند که در مردم نوعی حس دلسردی به آینده به وجود آمده است. از طرفی، نوعی حس ناکارآمدی به عملکردها که نمیتواند به مطالبات پاسخگو باشد، در مردم به وجود آمده است. از مجموع اینها، مردم احساس میکنند آنطور که باید در سرنوشت خود دخیل نبودهاند؛ اگر انتخاباتی برگزار میکنند، فردای آن اتفاق دیگری رخ میدهد و سیاستهای دیگری دنبال میشود. اینها هم دستبهدست هم داده و این اعتراضها شکل گرفته است. گزارشی هم که وزارت کشور از این حوادث ارائه کرد، نشان میداد که ٣٠ درصد از شعارهایی که مردم میدادند، اقتصادی بوده است. اگرچه این اعتراضها با شعارهای اقتصادی شروع شد، اما در ادامه شعارها فراتر رفت. اینها مجموع عواملی است که باعث شد اعتراضهای اخیر به وجود بیاید. از نظر من، این رخداد مسئلهای جدی است و اگر بهطور جدی به آن توجه و برای آن راهحل ارائه نشود، این نارضایتیها نگرانکننده است.شما فکر میکنید جنس این اعتراضها چه بوده است؟ شما میفرمایید قالب آن اقتصادی نبوده است، پس چه ترکیبی بوده است؟ بااینحال همه معتقدند شروع آن اقتصادی بوده است.من فکر میکنم اگر وضعیت اقتصادی از این شرایطی هم که هست بهتر شود، باز مسئله حل نشده است. نه اینکه بگوییم مشکلات اقتصادی و معیشتی تأثیرگذار نیست، اما تنها عامل نیست که اگر این موضوع حل شد، بقیه موضوعات هم خودبهخود حل شود. مثلا همین الان که عدهای به موضوع حجاب اعتراض عملی میکنند، این که اقتصادی نیست..ولی این اعتراضها، خود را در بستر اعتراضهای اقتصادی نشان داد.بله؛ شما میفرمایید آن اعتراضها نیز خود را در دل اعتراضهای اقتصادی نشان داد، اما من میگویم اعتراضها اصلا اقتصادی نبود؛ اعتراضی بود که مؤلفههای متعددی مانند موضوع حجاب را دارد. درست است که تابهحال زمینه بروز آن پیدا نشده بود، اما زمینه که فراهم شود، خود را نشان میدهد. به این دلیل میگویم مردم به مجموع عملکردها بهویژه عملکرد صداوسیما نقد دارند و احساس نمیکنند آینده بهتر خواهد شد. به همین دلیل برخی به فکر مهاجرت هستند.فکر میکنید بدنه معترض جزء بخشی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان محسوب میشوند؟ برخی از اصلاحطلبان میگویند بدنه معترض جزء بدنه اجتماعی اصلاحات محسوب نمیشوند یا حتی این نگاه وجود دارد که جزء کسانی که رأی دادهاند نیز محسوب نمیشوند. شما با این تحلیل موافق هستید؟درباره کسانی که در اعتراضها حضور پیدا کردند، مطالعه دقیقی صورت نگرفته است؛ اینکه بدانیم چند درصد از معترضان در انتخابات شرکت کردهاند و اگر شرکت کردهاند اصلا به اصلاحطلبان رأی دادهاند یا نه. اما باید فرض را بر این بگذاریم که بدنه معترض کسانی هستند که میتوانند از اصلاحطلبان تأثیر گرفته باشند. من میتوانم بگویم اگر در این جمع معترض کسانی بودهاند که رأی دادهاند، قاعدتا به اصلاحطلبان رأی دادهاند، یا دستکم اکثریت آنها به اصلاحطلبان رأی دادهاند. شاید آنهایی که به اصولگرایان رأی دادهاند، کمتر به این نقطه رسیده باشند که بخواهند اعتراض خود را در حرکتهای خیابانی نشان دهند. نکته مهمتر این است که اگر با این حرکت از طرف مسئولان برخورد مناسبی صورت نگیرد، جای نگرانی باقی میماند. من گمان میکنم حرکتی که اتفاق افتاد، ناخواسته نوعی آزمایش بود. نه اینکه کسی از قبل برنامهریزی کرده باشد که ابتدا بخواهد تستی دراینباره بشود؛ نه. ولی ناخواسته این موضوع اتفاق افتاد و تست شد. اگر به این مسائل پاسخ داده نشود، بار دیگری که اعتراض صورت بگیرد، شاید نتوان دامنه آن را پیشبینی کرد.اصلاحطلبان در شرایط ایجادشده، دیگر اپوزیسیون نیستند، بلکه بخشی از بدنه قدرت را تشکیل میدهند؛ چه میزان از این اعتراضها، اصلاحطلبانی را نشانه گرفته است که مردم را از سال ٩٢ به شرکت در انتخابات دعوت کردهاند. اصلاحطلبان در مواجهه با این شرایط باید چه کار کنند؟دو موضوع در این سؤال نهفته است که هر دو هم مهم است. یکی اینکه ما باید توجه کنیم بعد از اتفاقات سالهای گذشته، کم نبودند تحلیلگرانی که فکر میکردند موضوع انتخابات در این کشور بلاموضوع خواهد بود؛ اما در انتخابات ٩٢ این تحلیل جواب منفی گرفت. میخواهم بگویم ما در دوره اول و دوم آقای روحانی انتظاری که باید داشته باشیم این است که انتخابات بازسازی شود. اگر همین هدف از انتخاباتهای ٩٢ به این سمت حاصل شده و نهاد انتخابات بازسازی شده باشد، دستاورد خوبی است. در ٩٢ روحانی با وجود همه مخالفتها رأی آورد. در ٩۴ فهرستی که به لیست انگلیسی معروف شده بود، برنده شد و در ٩۶ هم اصلاحطلبان در اکثر شهرها توانستند در شوراها اکثریت را به دست بگیرند. ما باید انتظارات خود را واقعی کنیم. من نمیخواهم ضعفهای دولت را نادیده بگیرم.بحث دوم این است که جایگاه اصلاحطلبان در این اعتراضها چیست. آیا اصلاحطلبان باید صرفا یک نقش اپوزیسیونی بازی کنند؟ بعضی از تحلیلگران در تحلیلهای خود میگویند اصلاحطلبان باید رادیکالتر بشوند. نمیدانم مفهوم این عبارت چیست. اینکه اصلاحطلبان رادیکالتر بشوند، یعنی چه کار کنند؟ من هیچ توضیحی در این زمینه ندیدهام. جایگاه اصلاحطلبان به عقیده من باید این باشد که از یک طرف با حاکمیت صحبت کند و از طرف دیگر با مردم. اصولا این موضع که اصلاحطلبان در نقطهای مقابل نظام قرار بگیرند که اصلاحطلبی نیست. وقتی میگوییم اصلاحطلب؛ یعنی پذیرفتن ساختار و عیوب آن و تلاش برای رفع این عیوب. اگر اصلاحطلبان بخواهند مقابل نظام قرار بگیرند، باید اسم خود را تغییر دهند. با این چارچوب، اصلاحطلبان یک روی سخنشان با حاکمیت است مبنی بر اینکه اعتراض صورتگرفته چهبسا شبیه کوه یخی باشد که بدنه اصلی هنوز زیر آب باشد. این نارضایتی در سطح درخور توجهی از جامعه وجود دارد، حتی آنها که مشکل اقتصادی ندارند. اگر ریشهای با این موضوع برخورد نشود و راه برای اعتراضهای قانونی باز نشود، در آینده ممکن است دچار مشکل جدیتری بشویم. این حرف اصلاحطلبان است. از طرف دیگر، اصلاحطلبان باید به مردم بگویند اعتراض حق شماست، اما باید تأکید شود اعتراضها به خشونت کشیده نشود. اگر وارد این مرحله شود، نتیجه آن معکوس خواهد شد. خشونت، خشونت میآورد. ممکن است در پس این رویداد، فضای جامعه امنیتی شود و در این فضا دیگر نمیشود در یک روال معمولی امید به نتیجه داشت. اصلاحطلبان در چنین جایگاهی هستند. به نظرم اصلاحطلبان این نقش خود را ایفا کرده و میکنند. این مطلب را که اصلاحطلبان در این قضایا منفعل بودهاند، قبول ندارم. نمیخواهم بگویم هیچ ایرادی متوجه آنها نیست، اما اصلاحطلبان همواره مدافع حق مردم بودهاند. ضمن اینکه حق مردم اعتراض است، اعمال خشونت حق آنها نیست.شما اشاره کردید نهاد انتخابات بازسازی شده است. ما حدود چهار انتخابات را از ٨٨ به این سو تجربه کردهایم. شاید بخشی از مطالبات محقق شده باشد، اما بخش دیگر معطل مانده است. این نمیشود که یک گروه مشارکت کند، اما گروه دیگر به تغییرات تن ندهد. بهطور ویژه، مردم به واسطه حمایت اصلاحطلبان دوباره به روحانی رأی دادند. حالا نمیتوانند خود را از این حمایت مبرا بدانند و همه چیز را متوجه حاکمیت بدانند. بخشی به دوش دولت است.بخش شایان توجهی از انتقاد مردم از این جهت درست است. منتها مهم این است که میخواهیم چه نتیجهای از این موضوع بگیریم. اینکه رأی مردم بعد از انتخابات چقدر تأثیرگذار است، بخشی متوجه کل حاکمیت و بخشی از آن متوجه دولت است. باید بپذیریم عملکرد دولت هم خیلی خوب نبوده است. دولت همانقدر که اختیار داشته است، میتوانسته بهتر عمل کند؛ بهویژه تیم اقتصادیای که دولت چیده است، تیمی نیست که بتواند با بحرانهای امروز مواجه شود و آن را مدیریت کند. اگر بخواهیم به صورت یک مجموعه به ماجرا نگاه کنیم و در نارضایتی بهوجودآمده به دستگاهها سهم بدهیم، درصد مهمی از عوامل نارضایتی به دستگاههایی غیر از دولت بازمیگردد. نه اینکه دولت ایرادی ندارد، اما باید توجه کرد عوامل اصلی نارضایتی کجا هستند. فرض کنید وقتی برجام به دست آمد، ما باید میتوانستیم از عواید آن استفاده کنیم. لازمه این مهم، این بود که همان سیاستی را که در برجام دنبال کردیم، در جاهای دیگر نیز دنبال میکردیم. ما در برجام روش تعامل با دنیا را پذیرفتیم که منجر به چنین توافقی شد، اما در جاهای دیگر عکس این نکته عمل کردیم. بر این اساس نتیجهای هم حاصل نمیشود. نمیتوان گفت این تقصیر دولت است.ما اصلاحطلبان در مواجهه با دولت ضمن اینکه از کلیت دولت حمایت میکنیم، انتقادهای خود را هم باید به دولت بازگو کنیم که ترجمان آن اتحاد-انتقاد است.ولی قبول دارید دولت بعد از انتخابات بهنوعی تغییر رویکرد داده و توجهی به این حمایت قبل از انتخابات ندارد؟ موافق این موضوع هستید؟تا حدی، اما نه به این شدتی که شما گفتید. طبیعی است که آقای روحانی بر اساس تشخیص خود عمل کند. بحث این است که آقای روحانی در انتخابات انتظاراتی را در جامعه به وجود آورد یا دامن زد که بعد از انتخابات نباید به آن بیتوجه شود. به نظرم روحانی به انتظاراتی که خودش به وجود آورده، توجه کافی نکرده است. این جزء انتقادهای وارد به ایشان است.فکر میکنید جریان اصلاحطلب اصالتا وظیفه دارد فضایی را که ایجاد و مطالباتی را که مطرح شده، ساماندهی یا سازماندهی کند یا در بیان ایدهها و راهبردهای خود نسبت به شرایط جدید تغییراتی بدهد؟اگر بخواهم نقدی را به عنوان مهمترین انتقاد به مجموعه اصلاحطلبان مطرح کنم، فقدان سازمان لازم برای مدیریت تحولات سیاسی و اجتماعی است. این نقد به اصولگراها نیز وارد است. آنها هم چنین سازماندهیای ندارند. اصولا ما در کشور خود سازماندهی لازم را پیدا نکردهایم. اینکه بعد از انتخابات میبینیم خیلی از کارهایی که باید، انجام نمیشود، به دلیل همین فقدان سازماندهی سیاسی است. به دلیل همین نداشتن سازماندهی سیاسی است که وقتی نمایندگان اصلاحطلبان به مجلس میروند، انتظاراتی را که از آنها میرود، برآورده نمیکنند و بعضیها نیز دنبال منافع خود میروند. آن تعدادی هم که میخواهند کار انجام دهند، نمیتوانند؛ چون سازمان لازم را ندارند. جریان سیاسی اگر سازمان نداشته باشد، نمیتواند از پتانسیلهای خود استفاده کند و تأثیرگذاری جدیای داشته باشد. اصلاحطلبان اگر میخواهند در انتخابات ریاستجمهوری دوره بعد تأثیرگذار باشیم و مشابه دوره آقای روحانی نشود، باید از الان کار کنند که در دوره آینده نامزدی داشته باشند که تیم آن نامزد قبل از انتخابات مشخص شده و اعلام شده باشد. باید سیاستهای کلی او در حوزههای مختلف سیاست خارجی، داخلی، اقتصاد و… از قبل مشخص شده باشد. لازمه تحقق این موضوع، تشکیلات است. اصلاحطلبان باید برای این امر، تشکیلات سیاسی منسجم و قویای داشته باشند که دربرگیرنده بخش درخور توجهی از اصلاحطلبان باشد؛ نه اینکه جریانی باشد که بتواند صددرصد اصلاحطلبان را پوشش دهد، اما میتواند تشکیلاتی داشته باشد که ٧٠، ٨٠ درصد اصلاحطلبان را پوشش دهد؛ حالا میخواهد حزب باشد، جبهه باشد، شورا باشد، یا هر اسم دیگری، ولی تشکیلات واقعی باشد. آن وقت این تشکیلات میتواند انتخابات را به آن شکلی که توضیح دادم، مدیریت کند. در آن صورت، میتواند تحولات اجتماعی را نیز تا حد زیادی مدیریت کند؛ یعنی اگر قرار بود روزی تظاهراتی اعتراضی انجام شود، خودش پیشقدم تظاهرات اعتراضی شده و البته آن را مدیریت کند تا در چارچوبهای پذیرفتهشده انجام شود. این ضعف عمدهای است که اگر به آن نپردازیم، به آینده هم نمیتوانیم خیلی امیدوار باشیم.تا الان به این موضوع پرداخته نشده است. به نظر میرسد مجموع عملکرد دولت باعث شده بخشی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان دچار ریزش شود، فکر نمیکنید اگر همین وضعیت ادامه پیدا کند، جریان دیگری بخواهد شکل بگیرد؟ ما شاهد این اتفاق در نظامهای حزبی قوی مثل بریتانیا بودهایم که با وجود دو حزب کهنهکار کارگر و محافظهکار، یکباره حزب جدیدی سر میرسد یا حتی حزب پیروز با یک حزب جدیدالتأسیس دیگر ائتلاف میکند. ممکن است تأکید بر مشارکت سیاسی بدون توجه به مطالبات منجر به توجه مردم به جریان سومی فارغ از اصولگرا و اصلاحطلب شود. این را چقدر محتمل میدانید؟تا اندازهای مشکل است ما تحولات جامعه خودمان را با تحولات جامعهای مثل انگلیس که نظام حزبی قویای دارد، مقایسه کنیم…دقیقا عرض من این بود که در چنین جامعهای چنین اتفاقی افتاده، حالا چه رسد به ایران…درست است، ولی دلایل متفاوتی دارد. به عنوان نمونه، در کشورهای توسعهیافته حزبی و سیاسی خیلی وقتها اتفاق میافتد که بخش عمدهای از مردم پای صندوق رأی نمیآیند. مثلا در انگلیس متوسط شرکت مردم در انتخابات حدود ۶٠ درصد است. گاهی کمتر و گاهی بیشتر میشود. آنهایی که پای صندوق رأی نمیروند، احساس میکنند هرکدام از رقبا رأی بیاورند، وضعیت آنها خیلی تفاوتی نمیکند. در حقیقت خواستههای آنها تا حد زیادی تأمینشدنی است و اینکه کدام رقیب پیروز شود، چندان به حال آنها فرقی نمیکند؛ اما در کشور ما کسی که پای صندوق رأی نمیرود، از همه چیز ناامید است که شرکت نمیکند. در جامعه آنها ناامیدی نیست، ولی در جامعه ما ناامیدی وجود دارد. همچنین در آنجا اگر تعداد زیادی نیز در انتخابات شرکت نکنند، به نظام لطمهای وارد نمیکند؛ اما در کشورهایی مانند ما، هرچقدر این شرکتنکردنها زیاد شود، علامت خوبی نیست. در بحث جریان سومی که میگویید، جریان سوم ما با آنها متفاوت میشود. من نمیگویم جریان سوم به وجود نمیآید. وقتی در چارچوب ساختار موجود حرف میزنیم؛ یعنی یک جناح اصولگرا و اصلاحطلب داریم که در ساختار موجود کار میکنند، اینها نمیخواهند نظام را عوض کنند، بلکه میخواهند نظام را اصلاح کنند. وقتی ما از جریان سوم سخن میگوییم،؛ یعنی جریانی که در کل ساختار را قبول ندارد، تقویت میشود؛ این اتفاق ممکن است رخ دهد. چیزی که میتواند به بروز این جریان کمک کند، مجموعه عملکردهاست. نقش حاکمیت در اینجا خیلی مهم است. اگر بد عمل کند، آن جریان سوم عددش رو به افزایش خواهد گذاشت؛ یعنی تعداد کسانی را که در انتخاباتها شرکت نمیکنند، افزایش میدهد و این خطرناک است. حاکمیت باید به این موضوع توجه کند. من این را متوجه اصلاحطلبان نمیدانم. اصلاحطلبان تنها میتوانند به مردم توصیه کنند…اصلاحطلبان اساسا نیاز به بازبینی در راهبردها یا بستههای پیشنهادی خود به مردم را دارند؟ چون اکنون جزئی از ساختار قدرت محسوب میشوند. بعضی از دوستان اصلاحطلب طوری صحبت میکنند که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.چه تغییری در ذهن شماست؟دستکم در طرح مطالبات و ارائه برنامه برای آن؛ یعنی حرفی بزنند که عملیاتی باشد. ما در این سالها عموما سلبی حرف زدهایم.اگر بنا باشد اصلاحطلبان در دیدگاههایی منجمد شوند و اصلا خود را بروز ندهند، دیگر خیلی با اصولگراها فرقی نمیکنند. برای اینکه چه باید کرد، باید گفت باید متناسب با شرایط جدید حرف زد. اعتراضی که رخ میدهد، باید این درس را بدهد که قبل از وقوع چنین حرکتی، مثلا مردم بتوانند در صداوسیما حرفهای خود را بزنند یا بشنوند. ما باید آنقدر انتخابات را آزاد برگزار کنیم که مردم اعتراض خود را از طریق انتخاب نامزدهایشان نشان دهند. در کشورهایی که شما مثال زدید، اصلا این اتفاقات رخ نمیدهد؛ یعنی قبل از اینکه اعتراضها بخواهد به خیابان کشیده شود، در نهادهایی طرح شده و درباره آنها گفتوگو میشود و به چالش کشیده میشوند و بخش عمدهای از آن اعتراضات در همان مباحث حل میشود؛ اگر هم حل نشود، بخشی از آن به خیابان کشیده میشود. منتها درصد کمی از آن به خیابان کشیده میشود. مثلا مجلس میتواند قانونی تصویب کند که مردم با شرایط خاصی بتوانند تظاهرات اعتراضی انجام دهند و بعد از آن هم نباید تحت پیگرد قرار بگیرند. حالا میتوان محدودیتی هم گذاشت که برخی شعارها مطرح نشود؛ یعنی اگر مردم میخواهند به وضعیت معیشت و اقتصاد اعتراض کنند، فقط نگوییم اعتراض حق آنان است، بلکه راه آن را باز کنیم. میشود چنین کارهایی را انجام داد. فرض کنید امروز بحث حجاب مطرح شده است، اصلاحطلبان قبلا بهطور پراکنده گفتهاند که با حجاب اجباری موافق نیستند. ما معتقدیم حجاب یکی از مسائل دین ماست، اما هیچ کجا نیامده که اجباری باشد، بلکه باید درباره آن کار تبلیغی انجام شده یا توصیه شود. اینها مباحثی است که به اقتضای زمان میتواند پررنگتر و کمرنگتر شود. ما تا زمانی که نظام رسانهای درستی نداشته باشیم، حرف مردم بهدرستی در این رسانهها منعکس نمیشود.برداشت من از صحبت شما، این است که جریان اصلاحطلب را مسئول نمیدانید و روی صحبت شما با حاکمیت است و تغییراتی که حاکمیت باید در نگرش خود ایجاد کند یا با مردم صحبت کند. اینها راههای تجربهشدهای هستند. بعضی جاها ممکن است این تغییرات رخ ندهد و همان موانع ایجاد شود، فایده بازسازی نهاد انتخابات چیست؟وقتی سخن از حاکمیت است، سخن از تمام ارکان نظام ازجمله دولتهای مختلف است. همه مسئول هستند. در اینکه چه باید بکنیم، حرف من این است که همان کسانی میتوانند مسائل را حل کرده یا عمق آن را کاهش دهند که در پیدایش آن نقش داشتهاند. هر اندازه دولت نقش داشته، همان اندازه نیز میتواند کاهش دهد، یا هر اندازه صداوسیما نقش داشته، همان مقدار میتواند اشکالات را رفع کند. درباره سایر نهادها و دستگاههای مختلف و… نیز هر اندازه که در پیدایش مشکلات نقش داشتهاند، باید به صورت مجموعهای عمل کرده و اشکالات را رفع کنند تا بتوانند نارضایتیها را کاهش داده و بهتدریج رضایت را حاصل کنند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰