داشتن زندگی اشرافی با درآمد حلال هم برای برخی مسئولین ما «حرام» است/ اگر رفتار در هیأت اصلاح نشود به ضد خودش تبدیل میشود
خبرگزاری فارس، گروه آیین و اندیشه: حسن بنیانیان دارای دکتری مدیریت مدتی را به عنوان معاون فرهنگی، آموزشی وپژوهشی سازمان مدیریت و رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات کشور مشغول بوده است، وی اکنون مدت ۱۰ سالی است که مسئول کمیسیون فرهنگی و پیوستنگاری فرهنگی در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی است که بیشتر به سیاستگذاریهای
خبرگزاری فارس، گروه آیین و اندیشه: حسن بنیانیان دارای دکتری مدیریت مدتی را به عنوان معاون فرهنگی، آموزشی وپژوهشی سازمان مدیریت و رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات کشور مشغول بوده است، وی اکنون مدت ۱۰ سالی است که مسئول کمیسیون فرهنگی و پیوستنگاری فرهنگی در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی است که بیشتر به سیاستگذاریهای فرهنگی کمک میکند، بنیانیان حضور در این پست را مقدمهای برای آسیبشناسی و راهح یابی برای مسائل فرهنگی کشور میداند، با توجه به پیادهروی عظیم اربعین بر آن شدیم با وی گفتوگویی را با محوریت چرایی اهمیت اربعین در محل دفتر کارش برگزار کنیم.
وی در این گفتوگو به نقش فرهنگ در بهرهوری بیشتر پیادهروی اربعین اشاره کرد و از زوار خواست متناسب با شغل و توانایی خود یک نذر فرهنگی کاربردی داشته باشند، بنیانیان همچنین با گلایه از عدم توجه به نقش مسجد در تحولات جامعه اسلامی به خصوص نقش محوری آن در ایام عزاداری، وضعیت اقامه نماز در مساجد را به افراد بازنشسته تشبیه کرد و از پارامترهای تأثیرگذار که موجب آسیب به نظام اسلامی میشود، سخن به میان آورد.
بخش پایانی این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
محور هیأت باید یک روحانی باسواد باشد تا دین را تبیین کند
*شما که از طیف تقابل شور و شعور و این مباحث نیستید؟
-نه! اساساً این حرف که این مراسم را کم کنیم، حرف خطرناک و حرف ضددینی است، نفهمیدن موضوع است، بحث بهره وری و اثر بخش کردن شعائر دینی است که ما باید هیأت مان به یک سمتی برود که بقیه عناصر دین جای خودش را پیدا کند، یعنی اگر هیأت شما فقط مداح بود، بدانید این هیأت آرام آرام به انحراف می رود، در حالی که محور هیأت باید یک روحانی باسواد باشد تا دین را تبیین کند، مداح مکمل آن منبر باشد، حالا ممکن است یک بچه هیأتی خوشش نیاید و بگوید آخوند مناسب نداریم!
چرا علیرغم این همه حضور مشتاقانه برای امام حسین(ع) این میزان جرم در جامعه ما وجود دارد
-امثال ما مخالف هیأت هایی هستیم که فقط مداحی دارند، مگر آنکه مداح، آدم باسوادی باشد و روحانی سرخود باشد؛ یعنی دانش دینی داشته باشد، روحانی ای باشد که مداحی هم می کند وگرنه بخش مهمی از دین باید تبیین عقلی شود و مداحی با کمک تحریک احساسات که در جای خودش بسیار لازم و ضروری است با بهره گیری از روضه عاشورا آن باورهای دینی را تثبیت کنند. این روزها یک سؤال در ذهن بعضی از افراد شکل گرفته که چرا علیرغم این همه حضور مشتاقانه برای امام حسین(ع)، این میزان جرم، گناه و رفتار غیر اخلاقی در جامعه ما وجود دارد؟ چرا ما باید ۱۵ میلیون پرونده در قوه قضاییه داشته باشیم؟ این مربوط به آن است که یک بخش هایی از نظام تبلیغی دین ما کم کم آب شده، کوچک شده و بی اثر شده است.
فرهنگ اختصاص به یک گروه خاصی ندارد
*دلیل آن چیست؟
-دلیل آن بی توجهیای است که نسبت به فرهنگ بعد از انقلاب پیدا کردیم و در این بیتوجهی دولت، مجلس، مسئولان و نخبگان مردمی همه مسئول هستند، هر کس وظیفه خودش را انجام نداده است و متوجه نشدیم که فرهنگ را همین آدم ها و سازمان ها میسازند و فرهنگ اختصاص به یک گروه خاصی ندارد، وقتی حکومت، دینی شد، دین ما به واسطه وسعت مداخلهاش در زندگی که در ذاتش حکومت خوابیده است و اگر حکومت دینی نداشته باشیم، انواع منازعات بین نخبگان جامعه دامن زده می شود، تجربه تاریخی هم نشان میدهد که پادشاهانی موفق بودند که علمای بزرگ را کنار خودشان آوردند و گفتند ما کار جنگ و امنیت را انجام میدهیم، افکار مردم دست شما.
پادشاهان صفویه برای این موفق بودند که مراجع بزرگ را کنارشان میآوردند، آن پادشا هان هم عقل داشتند که در زندگی خصوصی مردم دخالت نکنند و فقط جنگ هایشان را میکردند. اما وقتی رضاشاه با روحانیت مقابله میکند، مردم زیر زمین میروند و آماده میشوند که یک روزی ریشه این پادشاه را بکنند، یک طوری هم ریشهاش میکنند که دیگر شاهنشاهی جمع میشود، برای اینکه دین شیعه، حکومت در ذاتش نهفته است و اصلاً نمیشود دین را از سیاست جدا کرد، در کل دنیا نمیشود، فقط میشود به جای دین اعتقادات و ارزش های ذهنی دانشمندان و افراد ذینفوذ مثل سرمایهداران هر جامعه را گذاشت، همان طور که در اروپا و آمریکا گذاشتهاند.
اما حفظ حکومت دینی، مستلزم این است که همه آدمها نقش خودشان را بفهمند، الان من دارم تحلیل می کنم که خود عالمان دینی ما به واسطه اینکه کاستیهایی در نظام آموزشیشان است، نگاه سیستمی پیدا نمیکنند که متوجه شوند در اسلام، مسجد، نماز جماعت و فعالیتهای فرهنگی مسجد اگر تعطیل شود چه آسیبهایی شکل میگیرد؟ میخواهند خلاء وجود مساجد فرهنگی فعال را به صورت مقطعی در عاشورا و تاسوعا پر کنند، بعد وقتی اینها را در یک دهه متراکم کنید، بعد در طول سال دیگر چیزی نباشد، این با اصل تعلیم و تربیت منافات دارد، چون انسان ذاتش طوری است که این کار باید مداومت داشت و تذکرهای الهی به طور مستمر تکرار شود.
کاراترین ساختار همان هیأتهای کوچکی بوده است
*با گسترش دههها جبران کنیم؟
-با مطالعاتمان به این جمع بندی رسیدیم که کاراترین ساختار همان هیأتهای کوچکی بوده که ما در محلات داشتیم و به صورت مستمر هر هفته جلسه داشتند و در آن جلسه اگر دو ساعت بوده، یک ساعت بحث های منطقی و عقلانی و قصه و داستان و یک ربع، نیم ساعت، ۴۵ دقیقه مداحی میکردند یا دعایی میخواندند حالا یا شام میخورند یا نمیخورند، بعد هم میرفتند و این استمرار هفتگیاش آدم ها را نگه میداشته؛ حالا ممکن است به واسطه حضور رسانههای دشمن و شکل زندگی که برای خودمان ایجاد کردیم.
زندگی آپارتمان نشینی از طریق شیون مدرن مسکنسازی و شهرسازی یا سیاستهای که به ما تحمیل شده است، شرایطی به وجود آمده که می گوییم دیگر نمیشود هفتگی برنامه داشته باشیم، همان بحثی است که حضرت آقا نامش را «اصلاح سبک زندگی» میگذارند که حواسمان نیست وقتی شما آپارتمان میسازید و چندین جمعیت روستا عمودی میشود، اینها نه مسجد دارند، نه با هم ارتباط دارند و در فردیت خودشان میروند، بعد ماهواره در خانه شان می آید و اینها مغزشان به غرب وصل میشود، در حالی که در ایران زندگی میکنند، اما مغز و اندیشه و فرهنگشان آنجاست.
دین رفتارساز دارد حذف میشود/شبکههای اینترنتی در خانهها افکار عمومی را مدیریت میکنند
یک زمانی از طریق هیأت و مسجد محل به دین وصل بود، این سیمها قطع میشود و به غرب وصل میشود، بعد نتیجهاش طلاق، اعتیاد و بزهکاری میشود که به عنوان آسیبهای اجتماعی داریم میوههای آن را میچینید، چون حواسمان به تغییر سبک زندگی نبود، دین به مفهوم واقعی که دین رفتارساز است، دارد حذف میشود و یک دین احساسی کم بازده جای آن را میگیرد، وقتی فضای کشور از طریق کاری که رسانهها در این دهه انجام میدهند، اشباع میشود؛ یعنی از اول محرم و بعد با اربعین دو ماه فضای کشور یک گونهای است، بعد یک دفعه آن قطع میشود، یکدفعه خنداونه و دورهمی جای آن میآید، بعد هم مردم میخواهند رفع خستگی کنند، میگویند دو ماه است عزاداری کردیم، بس است دیگر! حالا اگر جامعه ما به ماهواره و شبکه اجتماعی وصل نبود آسیبش زیاد نبود، اما وقتی از قصه عاشورا و اربعین فارغ شود، بلافاصله ماهوارهها و شبکههای اینترنتی در خانهها افکار عمومی را مدیریت میکند.
در گذشته هم هیأت های ما بازدهی لازم را نداشتند
*یک نکته وجود دارد این است که پیش از ظهور و بروز این ابزارهای تکنیک مدرن و تبلیغاتی آیا ما بهره وری کامل را از رسانه ای به نام هیأت داشتیم؟ یعنی مردمی که ۲۰۰ سال پیش بودند، زمان ابتدا و اواسط قاجار، آیا مردم مطلوبی بودند؟ نکته دوم اینکه امیرالمومنین(ع) فرمودند «الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم»؛ تأثیر امرا و حکام و سبک زندگی آن ها بر زندگی مردم چه بوده است؟
-در گذشته هم هیأت های ما بازدهی لازم را نداشتند که شما وقتی تاریخ را می خوانید می بینید زمان صفویه چاقو کشان و لات ها، انواع فسادها داشتیم، مردها زنان شان را کتک می زدند، زن مظلوم بود، ربطی به دین نداشته، جامعه مردم سالارِ بی سواد و بسته بوده، تمدن غرب به فرهنگ ما دسترسی نداشته، ضریب حضور دین در تصمیم گیری روزمره مردم بیشتر از امروز بوده است، آن زمان هم حضور روحانیت در هیأ ت های ما ضعف داشته است.
زمانی که شیرینی دین بلافاصله وارد روابط مردم میشد
ما بالاخره در بازار وقتی مسجد داشتید و زمان ظهر آن بازاری مغازه را میبسته و میرفته مسجد نماز بخواند و آقا یک مسأله فقهی میگفته، ظاهرش هم ساده بود که اگر شما عیب جنستان را به مردم نگویید، این معامله حرام است. این آدم به واسطه این مسجد رفتن به شاگردش میگفته این پارچههایی که رگه دارد قیمتش را کم کن و به مشتری هم بگو تا رزق ما حلال باشد و شیرینی دین بلافاصله وارد روابط مردم میشده، یا مثلاً میگفته اگر شاگرد شما نماز نخواند، برکت از مغازه شما بیرون میرود و بعد او سعی میکرده شاگردش نماز بخواند، بنابراین وقتی شما بچه شان را میبردید بازار میفهمید بچهاش کم کم نمازخوان شده است؛ به همین دلیل میگویم دین بی جهت با همه آسیبهایی که داشتیم، منتقل نشده است.
سرعت اثرگذاری نوع زندگی امرا در تحولات فرهنگی بالا است
اما نکتهای که شما گفتید نقش اُمرا و سیاستمداران و دولتمردان در تعاملات فرهنگی، در گذشته فساد پادشاهان که با رسانه منتقل نمیشده، خیلی از این فسادها در خواصی که اطراف بودند میفهمیدند، آنجا هم به اینها آسیب وارد میکرده؛ یعنی آدمی که مباشر یا آشپز بوده، بعد از مدتی ته استکان مشروبهای شاه را میخورده و بعد هم خانواده او فاسد میشده، اما موج انتشار نداشته که تا اعماق روستا برود! بعد که جامعه مدرن میشود، اثرگذاری امرا و سیاستگذاران در تحولات فرهنگی سرعتش بالا میرود.
طلا بستن زن وزیر که از ارث پدر به او رسیده، حرام است
اینکه در اول بحثم گفتم، همه فرهنگساز هستند، ولی تا نام فرهنگ میآید ذهن ما به سمت سازمان و جریانهای خاصی که فقط عنوان فرهنگی دارند میرود، اشاره به همین مطلب شما بود، امروز اگر یک وزیر یک ویلای هزار متری از ارث پدرش یا پدرخانمش میسازد، این به لحاظ مسائل فقهی مشکل ندارد، فقه فردی، اما هر کس میبیند، میپرسد این برای کیست؟ میگویند برای وزیر سابق، وزیر سابق هم بگویند، این بلافاصله به انقلاب ضربه میزند، مادر شهدا ناراحت میشوند که بچه ما رفت که اینها به اینجا برسند.
بنابراین یک کمی درک داشته باشیم، این ساختن ویلا برای تو که آدم خاصی هستی حرام است، اگر زن شما از ارث پدرش یک کیلو طلا داشته باشد، شب عروسی دوستش، نیم کیلو از آن را آویزان خودش کند برود، چون مردم می گویند عجب فسادی کشور را گرفته است، این طلا بستن زن وزیر که از ارث پدر به او رسیده است، حرام است و ما باید این درک را در شرایط امروز داشته باشیم.
شما چون وزیر هستید، نباید خانهتان اینگونه باشد
* این ثروت از کجا آمده است؟
-این مربوط به تعطیل شدن بخشی از آموزههای نظام اسلامی است، وقتی شما امر به معروف و نهی از منکر که یک شاخه مهمش امر به معروف به حاکمان است در کشور تعطیل میشود، این نیروها از آن بیرون میآید؛ بعد از انقلاب چون حکومت دینی شد، گفتیم ولیفقیه آن بالا نشستهاند و بیشتر از ما در جریان هستند، در حالی که تک تک ما وظیفه امر به معروف را داشتیم، نه فقط مردم عادی، زن وزیر نسبت به شوهرش وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را دارد، باجناقش دارد، اقوامش دارند که وقتی منزل وزیر میروند، نگویند ماشاءالله چه خانه شیکی! چه با سلیقهای! بلکه بر عکس او را به سادهزیستی دعوت کنند و با زبانی زیبا بگویند، شما چون وزیر هستید، نباید خانهتان اینگونه باشد، چون در جمهوری اسلامی وزیری، چون مردم باید این نظام را دوست داشته باشند و با دلشان این نظام را پشتیبانی کنند.
برگردیم به بحث هیأت خودمان، وقتی در هیأت یک عزیزی که صدایش خوب است و تریبون دستش میگیرد و ما سیستم نداریم برای او کلاس بگذاریم و به او آموزش بدهیم، نه اینکه او را حذف کنیم، حالا که این عزیز به این موقعیت اجتماعی رسیده است، باید با سرعت برای او کلاس آموزشی بگذارید به او مدرک بدهید، بگوییم، هیأتداری مناسب این زمان چگونه باید باشد، مداحی و شعر چه محتوایی داشته باشد، یک جلس مفید هیأت چه بخشهای را باید ارائه دهد؛ مثلا توصیه کنیم در کنار مداح عزیز حتماً از یک استاد دانشگاه یا از یک روحانی دعوت کنید که بخشی از جلسه به طرح مباحث مورد نیاز روز بپردازد، همانطور که میتوان از هنرهای مختلف دیگر در کنار مداحی استفاده کرد، خلاصه اینکه، جلسات مذهبی ما باید در طول سال فعال و با نشاط باشد و این نیازمند نوآوریهای حساب شده و کنترل شده در چارچوب آموزههای دینی است.
امر به معروف و نهی از منکر را کوچک کردیم
البته بحث امر به معروف ونهی از منکر در چاچوب تذکر مردم به دولتها و دولتها به مردم، در همه دورهها باید مطرح باشد، صرفنظر از اینکه چه دولتی روی کار است، چون همه این دولتها یک خطاهایی دارند، جنس خطای آنها متفاوت است و امر به معروف و نهی از منکر یک بحث جاری است، ما بعضی از وقتها خودمان به عنوان عنصر فرهنگی سیاستزده میشویم، این بحثهایی که میکنیم حرفهای درستی است که میگوییم زمان احمدینژاد هم باید میگفتیم، زمان آقای خاتمی و هاشمی هم باید میگفتیم، زمانی که حضرت آقا رئیسجمهور هم بودند باید این حرفها را میگفتیم، ما امر به معروف و نهی از منکر را کوچک کردیم و برای آن نهادسازی کردیم در نهاد هم، چون امکانات نداشتند، یکبار دیگر آن را کوچک کردند، امر به معروف که شامل همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی و سازمانی ما است.
امر به معروف وزیر راه و شهرسازی چیست!/برای جبران کاستی تصمیمات گذشتگان راهحلی پیدا کنید
برحسب موقعیتی که فرد دارد، من وقتی رئیس برنامه و بودجه هستم، امر به معروف من یک جلوهای دارد، وقتی وزیر راه و شهرسازی هستم امر به معروفم این است که مجتمعهای مسکونی که میسازم به آثار و پیامدهای فرهنگی آن فکر کنم یا شهردار هستم امر به معروف من این است که در تک تک سیاستهای ببینم دین خدا تقویت میشود یا تضعیف میشود،
مثلاً انتظار است یک شهردار متدین نقشه تهران را جلویش بگذارید، ببینید کجا مسجد دارد، کجا مسجد ندارد، بعد با کمک مردم مسجدها را احیاء کنید، بعد با کمک شهردار شهر کمک کنیم این مسجدها از ۸ صبح تا ۱۰ شب برای اقشار مختلف برنامه متناسب با شرایط و زمان داشته باشید. مثلاً شما به کسانی که در خانههایشان ماهواره دارند بگویید یک استاد دانشگاه از ساعت ۶ تا ۸ شب راجع به مدیریت ماهواره در مسجد محل سخنرانی دارد و این عزیز آسیبهای این موضوع را برای خانواده تشریح کند.
اگر این دلسوزی برای دین مردم در شهرداری بود، در مطالعه وضعیت موجود شهر متوجه میشویم، هیچ نهاد فرهنگی داخلی در بخش بزرگی از محل هایی که طبقات برخوردار یا محروم هستند وجود ندارد و به فکر میافتادیم که برای جبران کاستی تصمیمات گذشتگان راه حلی پیدا کنید، مثلاً مدیر آن برج را صدا کنید، با کمک و همکاری شهرداری منطقه، یک مرکز کوچک فرهنگی در آن برج داشته باشند، برنامههای مختلف برای آدمهای برج بگذارند، مثلاً بچههای ۳ تا ۵ ساله صبحها آنجا بیایند و یک خانم مربی هم داشته باشند، ضمن بازی روی تربیت آنها هم کار کنند، زمان عصر برای بچههای دبستانی برنامه داشته باشید، هفتگی یکبار برای دخترهای جوان برنامه داشته باشید. بعد ما برای اینها آدم تربیت کنیم، امروز اگر کسی بخواهد با دختران ۱۶ تا ۲۵ سال صحبت کند باید دورههای پیچیده را بگذراند، ساده نیست که شما با آنها صحبت کنید و حرفهای تکراری را چند باره نزنیم.
تک تک ما در فسادهایی که در بعضی مسئولان ظاهر میشود، شریک هستیم
بنابراین نکتهای که شما گفتید در رابطه با تأثیر عملکرد مسئولان درست است، اما یک نکته دیگری هم اضافه کنم که هنوز جامعه خبرنگاری و نخبگان ما و مدیران ما باور نکردند که در این کشور مردمسالاری است و فسادهایی که در بعضی از مسئولان ظاهر میشود، تک تک ما در آن شریک هستیم و آن دنیا باید جواب بدهیم و بنابراین یاد بگیریم وقتی پای صندوق میرویم یک لیست سیتایی از جیبمان در نیاوریم، چه اصولگرا چه اصلاحطلب و چه هر گروه دیگری، شما عقلتان را دست دیگران ندهید، تک تک شما باید درباره تک تک آنها فکر کنید، روز قیامت میتوانید جواب این اسمی را که نوشتید بدهید؟ ما روی این کم کار میکنیم، مدام این جمله را تکرار میکنیم که الناس علی دینِ ملوکهم، بله! درست است، ولی در گذشته بود که آدمها با قدرت با هم میجنگیدند و پادشاه میشدند.
الان مردمسالاری است، صندوق رأی میگذارند، مردم بیایند انتخاب کنند، بعد اگر تصویر آنها این باشد که به برکت بیتوجهی دولتهای قبل به فرهنگ، مردم هر کسی بیاید که فاصله بیشتری از دین و انقلاب داشته باشد بیشتر به او رأی میدهند شروع میکنند آن حرفهایی را میگویند که شما عصبانی میشوید و میگویید چرا این حرفها را گفتند. این بازخورد کمکاری دولت قبل نسبت به فرهنگ است که این کاندیداها میخواهند میوهاش را بچینند.
بعد از انقلاب همه دولتها به واسطه شکلی که الان در حاکمیت سیاسی ما است که افراد یک دوره ۴ ساله میآیند وارد صحنه میشوند، نمیدانند ۴ سال بعد هستند یا نه، در آن ۴ سال میخواهند یک کارهایی بکنند که محبوب بروند، کاری که در ۴ سال جواب میدهد کار فرهنگی نیست، کارِ اتوبان ساختن است، کار مترو و پل ساختن است، کاری که با دوربین شب بروید فیلم بگیرید نشان بدهید، به همین دلیل آموزش و پرورش ما بعد از انقلاب در سرازیری است، سال به سال وضعیتش بدتر میشود، چون هزینه برای آموزش و پرورش رأی نمیآورد، چون اگر الان شما به آموزش و پرورش توجه کنید، آثارش در دولتهای بعد ظاهر میشود و یکی دیگر بابت آن رأی میآورد.
مسأله فرهنگ برای ادامه حیات انقلاب یک مسأله راهبردی است/جای خالی شاخصهای راهبردی دینداری مردم
بنابراین چون شما میخواهید در این دوره رأی جمع کنید، همین اتفاق هم برای نمایندگان مجلس هم میافتد، چون میخواهد دوره بعد باز رأی جمع کند، کاری به کیفیت آموزش و پرورش ندارد، در حد اینکه در یک روستا مدرسه است یا نیست، فیزیک مدرسه را دنبال میکند بعد کاری ندارد چه معلمی سر این کلاس است، همین که استخدام معلمها درست شود میگوید مسأله رأی من حل شد، دیگر کاری ندارد این معلمی که دارد به مدرسه میرود، اصلاً صلاحیت معلمی دارد یا ندارد!
میخواهم بگویم مسأله فرهنگ برای ادامه حیات جمهوری اسلامی یک مساله راهبردی است، در هواپیما ۳۰، ۴۰ کلید و دکمه است، مهمترین آنها را جلوی کاپیتان گذاشته اند و سعی میکنند با چراغهای مختلف توجه را از ۳۰، ۴۰ تا به اینها متوجه کنند، فکر میکنید در جمهوری اسلامی مهمترین چیزی که باید مورد توجه مسئولان باشد چیست؟ اگر شما با یک نگاه راهبردی و دلسوزانه به جمهوری اسلامی نگاه کنید مهمترینش این است که گرایشات دینی مردم چه مسیری را دارد طی میکند؟ اگر این روند کم شدن دارد یعنی جمهوری اسلامی دارد تمام میشود، این اگر تقویت شود، مسأله اقتصادمان حل میشود، مسأله قدرت نظامی ما حل میشود، یعنی شاخصهای راهبردی دینداری مردم کلیدیترین و مهمترین مسالهای است که باید روزنامههای ما و شبکههای خبری ما مرتباً رصد کنند و به طور سالانه بنویسند.
الان تمام خبرگزاریهای ما که ادعای بچه مسلمانی دارند، صلاحیتهایشان تأیید شده که بچه مسلمان و انقلابی هستند، من هیچ شکی در مسلمان بودن و انقلابی بودن آنها ندارم، حالا شاید جریانات سیاسی همدیگر را بزنند، اما اینها هیچ کدام دنبال این نیستند که یک روزی در سال با هم قرار بگذارند و بگویند ۵، ۶ شاخص کلیدی مشخص کنیم و اندازهگیری کنیم، مانند کاری که در دنیا میکنند، بگذاریم روی میز بگوییم از سال گذشته تا الان عشق مردم به وطن اینقدر رشد کرده است، علاقه مردم به نظام جمهوری اسلامی اینقدر افزایش پیدا کرده است یا خدایی نکرده در استانی کاهش پیدا کرده و از این طریق از دولتها مطالبه کنند و نشان دهند در این تاریخ و در این شاخص رشد داشتیم یا کاهش داشتیم.
مسأله طلاق با عجله حل نمیشود
الان در مورد تورم چنین چیزی هست، شما خبرنگاران روزانه قیمت مرغ و تخممرغ را تعقیب میکنید و خبر اول صبح و سر شب است و بعد در تحلیل خبر به قیمت اقلام میپردازید، همه چیز خوراک شده است، حاصل امتداد این قصه غفلت از تحولات فرهنگی کشور است، روزی صدایش در میآید که منحنی طلاق شیب تندی به خودش میگیرد، حالا میخواهیم با عجله مساله طلاق را حل کنیم، مسأله طلاق با عجله حل نمیشود، با گذاشتن ۴ مشاور هم در دادگاه حل نمیشود، چون مساله طلاق برآیندی از معضلات اقتصادی، سیاستی و خانهسازی و شهرسازی و تراکم جمعیت در شهرهای بزرگ و تهاجم فرهنگی غرب و جهانیسازی و تأثیر ماهواره است که اینها همه به هم پیوند خورده است و در طلاق خودش را نشان میدهد و شما اگر روند طلاق را کاهش بدهید، باید بگویید مسکن و شهرسازی در شکل خانهسازی به این موضوع توجه کند، آموزش عالی در شکل آموزشهایی که الان در دانشگاه دارد میدهد توجه کند، آموزش و پرورش به شکل آموزش و مهارتها به دانش-آموزان توجه کند و غیرو.
فایدهای ندارد/مسئولان هیأتها تداوم ارائه آموزش دینی را رها نکنند
فعلاً در مورد این موضوع که در مسجد محلمان ستادهایی را درست کنید، نه برای دخالت در زندگیها، برای اینکه زن و مردی که با هم ازدواج کردند هر سه ماه یکبار بروند آنجا و مشاوره بگیرند، برای اینکه اگر روزی پای زن و شوهر به دادگاه برای طلاق باز شد و به جمعبندی رسیدند که از هم جدا شوند، دیگر آن روز دیر است مانند سرطان است که تمام بدن را فرا گرفته است، شما با مُسکن میتوانید این دو را سه ماه دیگر کنار هم نگه دارید. ما باید در دل مسجدهای محل و نهادهای فرهنگی به خانوادها یاد بدهیم که این نوع زندگی شما را آرام آرام از هم جدا میکند، من این را براساس مطالعات میگویم نه براساس گرایشات دینی، زن و شوهری که شب در خانه ماهواره نگاه میکنند، خطر طلاق در زندگیشان بعد از دو سه سال چند برابر بیشتر است چون تقاضاهای مرد تنوعطلب افزایش پیدا میکند بعد از ۶ ماه اول زندگی مرتب به زنش ایراد میگیرد، زن دچار دغدغه میشود که مرد دیگر به او توجه ندارد، نکند عاشق دیگری شده، بعد میرود عمل زیبایی میکند بعد میبیند فایدهای ندارد!
آرام آرام این پیوندها دارد سست میشود، ما به این حرفها رسیدیم، ولی به زن و شوهر جوان منتقل نمیشود، اینکه به زن بگوییم شوهر شما نباید در برابر وسوسههای شیطانی دوستان تو قرار بگیرند، شبنشینیها شبانه و مشترک راه نیندازید، شوهر تو یکسال بعد به دوست تو نگاه میکند و به این صورت شوهرت را از دست میدهی. ما همه اینها را یاد گرفتیم با قالبهای مذهبی بگوییم.
عاشورا و تاسوعا ارتقایش این است که ما از فضای زیبایی که در دهه اول محرم ایجاد میشود به عنوان یک سرمایه نگاه کنیم، ببینیم در هیأت ما چه اتفاقی باید بیفتد که بعد از محرم و صفر تقاضا برای افزایش معرفت دینی امتداد پیدا کند، محرم و صفر میآید، یک اوجی میگیرد، بعد به سرعت مضمحل میشود، چه کنیم که این اوج بیشتر شود؟ هم هیأتها را تقویت کنیم که اوجش بیشتر شود و هم بعد از اینکه محرم و صفر تمام شد در زندگیمان امتداد داشته باشد، یعنی در این ۱۰ شب به روحانی آموزش بدهیم که چگونه مردم را متقاعد کنید که تداوم ارائه آموزشای دینی را رها نکنند.
نقش هیأت خانوادگی در شرایط بحرانی
شرایط بحرانی امروز ایجاب میکند که بعد از دهه محرم شما یک هیأت خانوادگی راه بیندازید، هفتگی یا ۱۵ روز یکبار، در خانه نمیتوانید در مسجد یک سالن کوچک بگیرید، از شهرداری خواهش کنید یک سالنهای کوچک کنار مساجد ایجاد کنند تا ۴۰، ۵۰ نفر بتوانند در آن هیأت برگزار کنند، از اقوامتان نفری ۱۰۰ هزار تومان در ماه بگیرید، یک مربی تربیتی بیاورید، ماهی یک میلیون به او بدهید به او بگویید هیأت شما را اداره کند، یک جلسه بگذارید و تقسیم مسئولیت کنید، مثلاً بگویید هر کسی میآید، هفتهای یک حدیث اخلاقی بیاورد، این احادیث را در جلسه به رأی بگذارید بهترینش را انتخاب کنید جایزه بدهید؛ یعنی با هیأت این ۲۰ نفر را مدیریت میکنید که اینها در طول هفته بروند در اینترنت جستجو کنند و احادیث اخلاقی پیدا کنند، دنبال قصههای کوتاه آموزنده باشند، بعد ببینند این دو ساعت چقدر در زندگی آنها نشاط ایجاد کرده است، ضمن اینکه شما در این ۲ ساعت دارید با شبکههای اجتماعی هم مبارزه میکنید.
محلی برای ایجاد دینباوری شاد!
ما باید یکسری روحانی مخصوص جلسات تربیت کنیم که چگونه ۲ ساعت به صورت شاد دینباوری در مردم ایجاد کنند؟ که نیم ساعت در جلسه باهنر طنز بخندیم، ولی در هر بخش ما، یک نکته اخلاقی نهفته باشد، اینها در سابقه دینی ما هست، یعنی همه طنزهایی که طلبهها در گذشته به کار می بردند میخواستند یک نکته اخلاقی را به آن طنز منتقل کنند، اینها در کشور دارد میمیرد، جایش طنزهای سکسی مستهجن به وجود میآید، چون ذهنها درگیر خنداندن و تحریک جنسی است، در حالی که میتواند مشغول خنداندن باشد و به فکر فرو رفتن که من یک طنزی بسازم که در آن مذمت غیبت باشد، یک طنزی بسازم که در آن تشویق به امر معروف باشد که با آن طرف بخندد ولی به فکر فرو برود.
یکسری افراد داریم که اینها باید تکثیر شوند/جای خالی پیوستنگاری فرهنگی
منظورم این است که هیأت باید با پول اعضا منابع و هزینههایش تأمین شود، ما مربی تربیت کنیم، حالا این مربیها هستند، ولی در کسوت بازنشستگی در پارکها مشغول چرتزدن هستند، چون ما اینها را سازماندهی نکردیم بعضاً رفتند مسافرکشی میکنند؛ یعنی کسی که ۳۰ سال در این کشور مربی تربیتی مدرسه بوده با گرایشات دینی که دارد، او را صدا کنیم و بگوییم به شرط اینکه شما ۲۰ نفر از جوانان ما را مدیریت کنید، ما ماهی یک میلیون به شما میدهیم. به مربی هم آموزش دهیم شما یک صندوق هم در جلسه بگذارید، بعضی از آنها که خجالت میکشند از شما سؤال بپرسند سؤالشان را داخل صندوق بیندازند، بعد شما در جلسه به سوال پاسخ بدهید، بعضی از سؤالها هم نمیشود در جلسه پاسخ داد، تلفنی پاسخش را بدهید. ما باید از این خلاقیتها به کار ببریم اینها شعبه همان هیأت میشود که میگوییم در عاشورا باید هیأتهایمان را توسعه دهیم، اینکه یک منبری داشته باشیم که برای صدمین بار قصههای تکراری کربلا را نگوید، بلکه متناسب با نیاز زمان صحبت کند.
من میگویم ما یکسری آدم داریم که اینها باید تکثیر شوند، کار اینها این است که مربی هیأت تربیت کنند، این خلاءهای ماست، باید در استانها برای روحانیون هیأت کلاس بگذاریم که هیأتها را چگونه اداره کنند و چه جاذبههایی داشته باشد. بعد از محرم و صفر، افراد وارد هیأت میشوند، ولی بعد از مدتی تعدادشان کم میشود، چون شما در هیأت دارید کار تکراری میکنید، مثلاً کتاب دعا را باز کنید و شروع به خواندن شروع میکنید، جوان یکی دو هفته میآید، بعد نمیآید، چون جاذبه ایجاد نمیکنید، شما باید کاری کنید که جوانها برای جلسات بعدی لحظهشماری کنند و خوشحال باشند، چه تعداد از این هیأتها داریم؟ نداریم! چون نداریم در قطبهای دیگر جاذبه ایجاد میشود و دشمن از آن استفاده میکند.
اگر بحث ما این باشد که برای هر کار مهمی یک پیوست فرهنگی تهیه کنیم، امروز باید مانند مسئولان، هیأتها سراغ من بیایند که کارم پیوستنگاری فرهنگی است، بگویند به نظر شما پیوست فرهنگی هیأت یعنی چه؟ بعد من سه روز برای اینها حرف دارم که پیوست فرهنگی یعنی اثربخشی هیأت برای مسائل امروز افزایش پیدا کند و برای اینکه این افزایش پیدا کند شما چه باید بکنید؟ چه کارهایی نباید بکنید؟ منابعتان را از کجا بیاورید؟ از نظر مکان چطور مکان در اختیار بگیرید؟ بعد این یک کتاب بشود و بعد یک نفر برود مداحان را جمع کند این کتاب را آموزش بدهد.
البته من یک کتاب برای آموزش مداحان نوشتم، ۱۸ درس دارد و بخشی از این بحثها را آنجا نوشتم حالا که روحانی به اندازه کافی نداریم و شما مورد توجه قرار گرفتید، چگونه در طول سال بچهها را اطراف خودتان جمع کنید و نگذارید اینها در اختیار دشمن قرار بگیرند.
*حالا هیأتهای هفتگی کم دارید، شما محتوای هیأتهای دهه محرم را چگونه ارزیابی میکنید؟
-مثلاً پزشکها گاهی با زبان تخصصی با هم صحبت میکنند تا بیمار متوجه نشود، بنابراین به بیمار میگویند الحمدلله چیزی نیست، ولی شما حس میکنید چیزی هست من مخالفم بحثهای آسیبشناسی هیأتها را در تریبونهای عمومی بیاورید، چون مدیران هیأت ممکن است وقت نکنند اینها را بخوانند، ولی کسانی که هیأت میروند وقت کنند اینها را بخوانند و بعد بگویند اینجا این همه عیب ندارد، ما میرویم پس برویم جای دیگری. بعضی از حرفها را نمیشود در تریبون عمومی گفت.
اگر رفتار در هیأت اصلاح نشود به ضد خودش تبدیل میشود
ببینید هیأتها باید توجه کنند، در مقابل وقتی که جوانان میآیند آنجا صرف میکنند، آن دنیا باید جواب بدهند، الان ما فوقلیسانس و دکترهایی داریم که هیأتی هم هستند، در هیأت هم از این آدمها داریم، شما باید آنها را بخواهید، به او بگویید ما دستمزد شما را میدهیم، میخواهیم شما هر هفته نمونهگیری تصادفی کنید که این کسانی که امشب آمدند هیأت، چه به دست آوردند؟ چه چیزی جدیدی فهمیدند؟ کدام قسمت بحث ما روی ذهن آنها اثر مثبت گذاشت؟ مثلاً با ۵، ۶ نفر به طور اتفاقی مصاحبه کنید، شما وقتی این کار را کردید میتوانید این آمار را استخراج کنید و به مداح بدهید که مثلاً امشب با ۱۰۰ نفری که مصاحبه کردیم، ۱۰ نفرشان گفتند ما حرف تازه شنیدیم، فرداشب یک مطلب جدیدی بگویید که این ۱۰ نفر، ۲۰ نفر شوند. یعنی ما نظام رصد درست کنیم که مدیران یا روحانیون یا مداحان هیأت بفهمند که برای این تریبون به لحاظ ظرفیت درونی کم هستند، نه اینکه آنها را تحت فشار قرار بدهید که بروند دیگر نیایند و بروید مداح دیگری بیاورید، طوری به آنها بگویید که ناراحت نشوند.
ما الان داریم فضای کشور را اشباع میکنیم، بدون اینکه چیزی در آن باشد، آدمها حس میکنند مذهبی هستند، در حالی که مذهبی نمیشوند، یک چیز خطرناک بگویم، اینطور که ما داریم پیش میرویم که افراد میآیند در هیأت تخلیه میشوند، ولی رفتارشان اصلاح نمیشوند. اگر نتوانیم رفتار آنها را در هیأتها اصلاح کنیم به ضد خودش تبدیل میشود.
بچه هیأتی باید خوش اخلاقترین باشد
بچه هیأتی باید خوش اخلاقترین باشد، باید قانونپذیرترین باشد، باید به بچه غیرمذهبی احترام بگذارند، آدمها باید از اینکه خودشان مذهبی نیستند، ولی آدم هیأتی در اطرافشان یا ساختمانشان دارند خوشحال باشند مثلاً موقع مسافرت طلاهایمان را نزد او میسپاریم، باید دوستداشتنی باشند، آیا هیأت بچههای ما را دوستداشتنی میکند یا برعکسش را انجام میدهد؟ اگر بچهها را تلخ میکند اگر در این هیأت بسته شود به نفع اسلام است. هیأت باید بچهها را شیرین کند و ما یاد بگیریم با مردم غیرمذهبی چگونه رفتار کند، این حرفها را نمیشود علنی گفت، چون هیأتها تضعیف میشوند، سریع جریانهای مخالف ما تیتر میکنند و اینها خطرناک است و دشمن سوءاستفاده میکند، ولی در جلسه خصوصی میشود این صحبتها را کرد که این بچه هیأتیای است که اخلاق خوب ندارد؟ یک بدحجاب میبیند نمیداند چه کند، توهین و تحقیر میکند، بعد اینها را تعمیم میدهند.
بابا بین حزباللهیها هم آدم خوب پیدا میشود!
یک نفر تعریف میکرد پسرش را نزد یک دکتر متدین برده بود که میگفت دکترش یک فرد بسیار خوب و خوشاخلاقی بود و برخورد خوبی داشت و مطلب و منشیاش هم بسیار خوش برخورد بود و تدین در مطلب او موج میزند، چون علاوه بر معاینه بادقت و توضیحات تفضیلی، آخر کار گفت دیگر نمیخواهد بیایی، اگر تب پسرت قطع نشد زنگ بزنید من دارویش را عوض میکنم، میگویم چه دارویی بخرید، گفت: بعد از اینکه از مطلب بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم، پسرم به من گفت: بابا بین حزباللهیها هم آدم خوب پیدا میشود! این یعنی چه؟ یعنی تصور یک بچه ۱۴ ساله تصورش از یک آدم حزباللهی یعنی یک آدم شلخته، بیسواد و بداخلاق! حالا یک دکتر واقعی حزباللهی دیده، تحلیلش بهم ریخته است. این مطب دکتر ضمن اینکه جسم را درمان میکند دارد دین خدا را هم یاری میکند، ما از این دکترها کم داریم، حالا باید برای دکترها هم یک هیأت بگذاریم که این مسائل را به دکترها یاد بدهیم که مثلاً چرا شما منشی بدحجاب دارید؟ بعد هم به او آموزش بدهید که به همه مردم احترام بگذارد.
نهاد فرهنگی رسالتش وصل کردن قلب مردم به نظام است
مثلا یک زن چادری فروشگاه میرود، او را تحویل نمیگیرند یا استاد سر کلاس خانم چادری را با کلامش تحقیر میکند و میگوید اگر شما آنطوری باشید من بیشتر به تو نمره بدهم، اینها مصیبت است که در جمهوری اسلامی رخ داده و اینها محصول عدم کارایی هیأتهای ما است که هیأت فقط تحریک احساسات شده و قصههای تکراری و لذت بردن از اوج گریه افراد. حالا اینها را مرحوم مطهری در کتابش آورده و ما باید اینها را بازتولید کنیم، فیلمهای کوتاه بسازیم، اختصاصی برای مربیان هیأتها بگذاریم و کمی هم کم کاری از نهادهای مسئول است، دفتر تبلیغات و سازمان تبلیغات را برای همین آسیبشناسیها راه انداختند، متأسفانه در بعضی از این نهادها و دستگاهها توجه به مسائل سیاسی کوتاه مدت بیشتر است و سیاستزده شدهاند. آدمی که در دستگاه فرهنگی است، در سیاست باید به صورت کلان مداخله کند، کلان مداخله کردن یعنی رابطه قلبها را با نظام بهبود بخشیدن، چه اصلاحطلب باشد، چه اصولگرا باشد و چه معتدل باشد، شما به عنوان نهاد فرهنگی رسالتتان وصل کردن این به نظام است، اگر خودتان هم جزیی از این جریانها شدید، شما دارید به دین ضربه میزنید، حالا هر گروهی باشید. در کار فرهنگی رسالت شما وصل کردن قلبهاست، حالا یک نفر اگر مریض است و دشمن هم او را خریده استثناء است و انرژی صرف آنها نکنید این کار شما نیست، کار شخص دیگری است اما کار شما وصل کردن آدمها به هم و قلبشان به نظام است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰