تاریخ انتشار : شنبه 6 آذر 1400 - 10:31
کد خبر : 145253

مروری بر زندگی آیت‌الله صاحب‌الزمانی(ره)

مروری بر زندگی آیت‌الله صاحب‌الزمانی(ره)

حضرت آیت‌الله حاج شیخ رحمت‌الله صاحب‌الزمانی در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی در شهرستان بروجرد و در خانواده‌ای مذهبی و مشهور به زهد و تقوا دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش مرحوم کربلایی عیسی، اهل قلعه‌خان سربند بود که بر اثر ظلم و تعدی خوانین قاجار به بروجرد کوچ می‎کند و مشغول کشاورزی می‌‏شود.کربلایی عیسی به

حضرت آیت‌الله حاج شیخ رحمت‌الله صاحب‌الزمانی در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی در شهرستان بروجرد و در خانواده‌ای مذهبی و مشهور به زهد و تقوا دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوارش مرحوم کربلایی عیسی، اهل قلعه‌خان سربند بود که بر اثر ظلم و تعدی خوانین قاجار به بروجرد کوچ می‎کند و مشغول کشاورزی می‌‏شود.کربلایی عیسی به مشکلات مردم و دوستان و بستگان بسیار رسیدگی و همیشه به پسرش سفارش می‌کرد که جویای حال آنان باشد و تا می‎تواند مشکلات‌شان را برطرف کند.

مادر ایشان بانویی بزرگوار و متدین بود.پیش از ولادت رحمت‌الله هر فرزندی را که به دنیا می‎آورد از دنیا می‌رفت؛ تا اینکه به رحمت‌الله باردار می‎شود در همان دوران در عالم رویا می‌بیند که پدرش پرچم سبزی به دست او می‌دهد و به او می‎گوید: ناراحت نباش، خداوند فرزندی به تو عطا می‌کند و او زنده می‌ماند.

مادر آیت‌الله صاحب‌الزمانی در تربیت دینی فرزندش بسیار اهتمام داشت در پنج سالگی ایشان را برای یادگیری قرآن روانه مکتب می‎کند.در مکتب چون فقط به یادگیری قرآن می‎پرداخت.مادرش به ملا گفته بود: هرگاه به آخر هر چند سوره رسیدید با همه بچه‌ها به خانه ما دعوت هستید و با تهیه غذایی آنها را مهمان می‌کردند تا بچه‌ها برای یادگیری قرآن تشویق شوند.

در ده سالگی کتابی از حضرت آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم به دست ایشان می‌رسد که در آن مطالبی درباره مرگ و حیات پس از مرگ نوشته شده بود این باعث می‎شود که حالت خشوع و خوفی در جان ایشان پدید آید و پیگیر مطالعات دینی و مقید به انجام دادن احکام دینی شود.در ایام نوجوانی از شوق درک سحرهای ماه مبارک رمضان، خروسی را بالای سرش می‌گذاشت تا بیدارش کند.گاهی بیدار می‎کرد و گاهی خودش خواب می‎ماند و نزدیک به صبح چرت می‎زد.

در زمانی که کشاورزی می‌کرد، ظهرها برای اقامه نماز جماعت پشت سر آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی مسافت زیادی حدود ده کیلومتر رفت و برگشت را پیاده طی می‌کرد و به مسجد امام می‌رفت و نماز می‎خواند و دوباره به صحرا بازمی‌گشت.

آیت‌الله صاحب‌الزمانی در ایام جوانی بسیار شجاع و تنومند بود.در این باره قضیه جالبی را چنین نقل می‎فرمود: «ایام دروی گندم ما رسیده بود، بعد از درو کردن گندم‌ها روی خرمن خوابیده بودم.ناگهان احساس کردم روی سینه‌ام چیزی سنگینی می‎کند.چشمانم را باز کردم.دیدم گرگی دست‌هایش را روی سینه‌ام گذاشته و به من نگاه می‌کند.به گرگ گفتم: تو اینجا چه‌کار می‌کنی؟ این را که گفتم، رفت». یکی از جوان‌ها از حاج‌آقا پرسید: بعد از آن چه‌کار کردید؟ حاج آقا فرمود: «دوباره خوابیدم».

آیت‌الله صاحب‌الزمانی مخارج زندگی خود و خانواده را به‌وسیله قطعه زمین موروثی که به ایشان رسیده بود، تأمین می‌کردند و علاوه‌بر آن گاوشیرده خوبی داشتند که امور زندگی را تا اندازه‌ای با آن می‌گذراندند.

وی به علت عاطفه فراوان، دوست داشت هرچه خودش از اسباب زندگی دارد، مردم هم داشته باشند.همیشه به دوستان و اقوام و همسایگان سرکشی می‎کرد تا کمبودهای زندگی آنان را تا جایی‌که می‌توانست، رفع کند.

زمستان یکی از سال‌ها برف شدیدی بارید؛ به‌طوری‌که تمام آب و برق ساکنان شهر قطع شد.او با دیدن این وضعیت به خانواده خود گفت: اگر می‎توانید چند نفری را خبر کنید و نان بپزید؛ زیرا همسایگان چیزی برای خوردن ندارند و پس از پختن، نان‌ها را به وسیله یکی از فرزندانش به طور مساوی بین همسایگان تقسیم کردند و مقدار کمی هم برای خودشان نگه داشتند این در حالی بود که خودشان تغذیه مناسبی نداشتند.

به گفته شاهدان عینی در تابستان‌های گرم و طاقت‌فرسا با زبان روزه درو می‌کردند، به‌طوری‌که نزدیکی‌های غروب از شدت تشنگی گلویشان خون می‎افتاد.با این حال روزه خود را افطار نمی‌کردند.

از اساتید آیت‌الله صاحب‌الزمانی در حوزه علمیه بروجرد می‎توان از شیخ محمد آیتی، فاضل ده‌گایی، شیخ‌علی جواهری، آقامیرزامحمد غروی، آقاعلی‌محمد خرم‎آبادی، احمد فیضی، میرزا لطف‌الله، جبرئیلی نام برد.

وی پس از اتمام دروس حوزوی در بروجرد، با تشویق بعضی از استادان خود، تصمیم می‎گیرند برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم هجرت کنند و در درس خارج بزرگانی مانند آیت‌الله العظمی بروجردی شرکت کنند.

حضرت آیت‌الله صاحب‌الزمانی جزء بهترین و زبده‌ترین شاگردان آیت‌الله العظمی حاج شیخ علی‌محمد بروجردی نجفی بود و رابطه خاصی بین آنها برقرار بود.مرحوم به ایشان توجه خاصی داشت و آیت‌الله صاحب‌الزمانی همیشه از ایشان به عظمت و بزرگی یاد می‎کرد و می‎فرمود: «هر وقت به مشکلی برمی‌خورم، یا دلم تنگ می‎شود، سر قبر استادم حاج شیخ که قبرشان در بهشت شهداست می‌روم.دلم خیلی برایشان تنگ شده است».

وی دوره کامل فقه و اصول را نزد فقیه متبحر و عالم ربانی حضرت آیت‌الله العظمی شیخ علی‌محمد بروجردی‌نجفی فرا می‌گیرند و به درجه رفیع اجتهاد نائل می‎شوند.

از شاخصه‌های علمی آیت‌الله صاحب‌الزمانی می‌توان از حضور ذهن قوی، تبدیل جلسات به جلسه علمی، نظم در تحصیل و تدریس نام برد یکی از خصوصیات مهم درس ایشان شاگردپروری بود.این‌طور نبود که درسی بگوید و برود و تمام شود، بلکه پیگیر طلبه بود و از او درس را مطالبه می‎کرد و با سؤال از آنها در هر جلسه و مکانی همیشه در حال پرورش آنان بود.اگر طلبه‌ای مدتی غائب بود، جویای حال او می‎شد و رابطه عاطفی و محبت خاصی را با شاگردانش برقرار می‌کرد و می‎فرمود: «من حاضرم فرش خانه‌ام را برای طلبه درس‌خوان بفروشم تا او درس بخواند».

سفارش همیشگی ایشان به طلاب این بود که درس خواندن را جدی بگیرند.وی در تکریم و بزرگداشت علمای گذشته و اساتید خود بسیار دقیق و مقید بودند حرمت یکایک اساتید خود را داشت هیچ مقابله و رقابتی با هیچ کدام آنها نداشت چون انسان معمولاً به یک سنی که می‎رسد بر سر منافع و موقعیت با دیگران اصطکاک پیدا می‌کند، ولی ایشان فراتر از این حرف‌ها بود و هیچ مشکلی با هیچ‌کس نداشت و این به خاطر تربیت دینی و شیعی است که در روایات ما روی آن تأکید دارد که مراء، جدل، حسد، خشم نداشته باشید ایشان به همین ترتیب بالا آمده بودند و در حقیقت هرچه می‎خواند در وجود و رفتارش متبلور می‎شد و در عقیده و گفتار و رفتارش ظاهر می‎شد.

از وی دست‌نوشته‌هایی از مطالب تفسیری، فقهی، اخلاقی و فلسفی در بیست جلد به یادگار مانده است که نشان‌دهنده تلاش شبانه‌روزی ایشان است و ازجمله این دست‌نوشته‌ها می‎توان به کتاب المسائل العددیه، احکام یگانه، احکام دوگانه، احکام سه‌گانه، احکام چهارگانه، احکام پنج‌گانه، شش‎گانه، هفت‌گانه، هشت‌گانه، نه‌گانه، ده‌گانه، یازده‌گانه و دوازده‌گانه اشاره کرد.

اخلاق آیت‌الله صاحب‌الزمانی در زندگی

در برخورد با نزدیکان و مردم مراقب بود که تکلف و زحمتی برای کسی درست نکند.هرگز به کسی دستوری نمی‎داد.نسبت به فرزندان بسیار مهربان بودند مبنای رفتارشان براساس تقوا و عاطفه بود.عاطفه و رقت قلب ایشان به حدی بود که حتی دیدن دعوای کودکان، ایشان را متأثر می‎کرد.اگر بچه‌ها به گریه می‎افتادند، ایشان هم گریه می‌کرد.

شدت عاطفه وی به‌حدی بود که وقتی خبر شهادت فرزندشان را به ایشان می‎دهند و می‌گویند علی با لب تشنه داشت جان می‌سپرد و او از ما آب طلب می‎کرد و ما آب نداشتیم که به او بدهیم؛ خود ایشان می‌فرمایند: الان گوشه زبانم داغ شد و احساس سوزش شدیدی در دهانم کردم.پس از چند روز در همان‌جا زخمی پیدا شد این حالت به بیماری تبدیل و کم‌کم به سرطان منجر گردید و باعث مرگ ایشان شد.

یکی از خصوصیات اخلاقی وی این بود که مردم به آسانی می‎توانستند با ایشان ارتباط برقرار کنند و هیچ محدودیتی نداشت بسیار خوش‌بیان و لطیفه‌گو بود، به‌طوری‌که مجالست با ایشان کسل‌کننده نبود، بلکه باعث آرامش قلبی اطرافیانش می‌شد.وی در عین صلابت و قاطعیت، اهل مزاح‌های سالم هم بود گاهی اطرافیان را می‎خنداند حتی در ایام بیماری که منجر به رحلت ایشان شد، آن چهره بشاش و خندان را از دست ندادند.

آیت‌الله صاحب‌الزمانی خدمت به مردم را یک وظیفه می‎دانست و همیشه می‎گفت هر شغلی که دارید؛ دکتر، معلم، بقال، طلبه، نجار و… خودت را برای مردم بخواه، توده مردم فقرا هستند.سیاست را هم برای خدمت به مردم بخواهید وی به پشتوانه صفای باطن و تقوا و اخلاص تأثیر عجیبی روی مردم می‎گذاشت و برای مردم الگو بود.سطح زندگی ایشان در سطح زندگی مردم فقیر بود و به حداقل‌ها اکتفا می‎کردند.

آیت‌الله صاحب‌الزمانی در درس اخلاق حوزه علمیه امام صادق(ع) می‎فرمودند: اگر هنگامی که در خیابان رفت و آمد می‎کنید کسی با شما گلاویز شود و مقصر هم نباشید چه کار می‎کنید؟ بعضی گفتند: اگر بتوانیم حتماً حق خود را می‌‎گیریم.فرمودند: مشکل کار همین جاست؛ چون از نظر عمل هیچ فرقی با طرف مقابل نداریم.جز این‌که از حیث اول و دوم در عمل فرق دریم.او اول انجام داده، ما همان عمل زشت را دوم انجام داده‌ایم.ما روحانی هستیم.باید سعه‌صدر داشته باشیم و عکس‌العمل بد نداشته باشیم.

ارتباط با جوانان

مسأله بسیار مهم دیگر درباره آیت‌الله صاحب‌الزمانی، ارتباط با جوانان بود.ایشان با همان هیأت و با همان خلقیاتی که داشت، با جوانان رفیق بود.افراد از هر قشری در نظر آیت‌الله صاحب‌الزمانی محترم و عالی بودند و ایشان خودشان را از دیگران کمتر می‎دیدند، حتی از بچه‌ها.

یکی از شاخصه‌های مهم آیت‌الله صاحب‌الزمانی در تبلیغ دین مبین اسلام، توجه ویژه به دانشجویان و جوانان بود و در این عرصه دارای ارتباط گسترده‌ای با این طیف بودند براین اساس، گاهی در انجمن معارف اسلامی که مکان آن روبه‎روی امام‎زاده ابوالحسن(ع) بود، تا پاسی از شب حضور داشتند و با جوانان که تعدادشان به دویست الی سیصد نفر می‎رسید به مباحثه علمی می‎‌پرداختند و به سؤالات و شبهات آن‌ها جواب می‎دادند.

آیت‌الله صاحب‌الزمانی انس عجیبی با قرآن داشتند.همیشه شاید حدود نیم ساعت به اذان ظهر و مغرب در محراب مسجد مشغول خواندن قرآن بودند.برای همسر، پدر و مادر و اساتیدشان قرآن می‎خواندند در تفسیر قرآن تبحر داشتند بسیاری از آیات را حفظ بودند و قرآن را فراوان می‎خواندند و می فرمودند: من در هفته چند بار قرآن را ختم می‌کنم.

مباحثی از درس اخلاق استاد صاحب‌الزمانی

آیت‌الله صاحب‌الزمانی در رابطه با خصلت‌های بدی که دامنگیر انسان می‎شود می‌‎فرمودند: انسان در بچگی دو خصلت بد دارد: لجاجت و قهر نمودن. حال اگر اصلاح نکند، دو خصلت بد دیگر در جوانی پیدا می‎کند: تکبر و شهوت و اگر این دو را در جوانی اصلاح نکند، دو خصلت بد دیگر در پیری پیدا می‌کند: حرص و بی‌حوصلگی. پس اگر از همان بچگی به فکر اصلاح رفتار خود نباشیم، در پیری شش خصلت را با خود داریم که هم باعث آزار خودمان می‎شود و هم آزار دیگران.

وی در رابطه با خودشناسی نیز فرموده است: انسان وقتی خود را شناخت، خود را عوضی نمی‎گیرد.اگر خود را شناخت به صفات کمالی نائل می‎شود.کسی که در صدد است خود را بشناسد، هم عقل، هم ایمان و هم تجربه به دست می‎آورد.اگر در مقام خودشناسی باشیم، عیب‌های خود را می‎شناسیم.

وی همچنین در رابطه با دعا فرموده است: برای استجابت دعا، بهترین راه گناه نکردن است کسی‌ که با خدا ارتباط دارد، کار مکروه هم نمی‌کند.در هنگام باران آمدن اقتضای استجابت دعا هست؛ یعنی اگر مانعی نباشد دعا مستجاب می‎شود اگر حال دعا داشته باشیم، انسان را به جای دیگر می‎برد.من این پنج دعا را زیاد می‌گویم: خدایا، مرا از شر مردم نادان حفظ کن! خدایا، مردم را از شر من حفظ کن! خدایا، خودم را از شر خودم حفظ کن! خدایا، دینت را از شر من حفظ کن! خدایا، من را عاقبت به خیر کن! اگر دعا مستجاب نشد، لذت دعا کردن بس است.

حضرت آیت‌الله صاحب‌الزمانی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه اعتلای اسلام و مکتب اهل‌بیت(ع) و کوشش در تربیت نفوس، در حالی‌که کوچک‌ترین وابستگی به دنیا و لذات زودگذار آن نداشت در سال ۱۳۸۲ شمسی، در سن ۷۹ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش در شام عیدغدیر بر دوش هزاران نفر از مردم داغدار بروجرد به سمت گلزار شهدا تشییع و به خاک سپرده شد.

انتهای پیام

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد