تاریخ انتشار : دوشنبه 27 شهریور 1396 - 8:20
کد خبر : 12560

کلیشه‌بازی آقای منتقد

کلیشه‌بازی آقای منتقد

باشگاه خبرنگاران پویا – احسان زیورعالم «به خاطر خواب من» نوشته مهدی نصیری و به کارگردانی کیانوش احمدی قرار است داستان سه سرباز را روایت کند که در آستانه آغاز یک عملیات با همسران خود برخورد می‌کنند. دو سرباز گیلانی و خراسانی نمایش که شمایلی همیشگی از مرد ایرانی به حساب می‌آیند، خوش‌قلبی و زودخشمی

باشگاه خبرنگاران پویا – احسان زیورعالم

«به خاطر خواب من» نوشته مهدی نصیری و به کارگردانی کیانوش احمدی قرار است داستان سه سرباز را روایت کند که در آستانه آغاز یک عملیات با همسران خود برخورد می‌کنند. دو سرباز گیلانی و خراسانی نمایش که شمایلی همیشگی از مرد ایرانی به حساب می‌آیند، خوش‌قلبی و زودخشمی را در کنار شکم‌بارگی در خود یکی کرده‌اند و مدام با زنان خود در یک نوسان خلقی برخورد می‌کنند. آنان با رفتارهایی که شاید مغایر با غیرت‌مندی آنان باشد خشمگین می‌شوند و با تشر زن به خود آمده به چاپلوسی زن مشغول می‌شوند. یکی درگیر بارداری زن خود است و دیگری در پی گرفتن مدرک زن. مشکلاتشان به روابط میان مادر و خواهر و همسر خلاصه می‌شود و اینکه مثلاً قاشق جهیزیه کاسته نشود.

در آن سو مرد تهرانی است که زنش را طلاق داده است و به نوعی از آمدن زن سابقش غیرتی نشده است. او سرد و بی‌روح است و ادای مردان open-minded را بازی می‌کند. به شدت عصبی است و البته خشمش را فرومی‌خورد. او سرکوبگر احساسات خویش است.

با این همه هر سه مرد یک ویژگی مشترک دارند و آنکه زنان در ارتباط با آنان آمده‌اند از خواب خویش بگویند. آنان خواب خود را تعبیر به شهادت این سرباز می‌دانند. برای بیان این خواب یک فرم ثابت نیز برگزیده شده است. هر نفر سه بار با زن در ارتباط با خود مواجه می‌شود، به عبارتی نمایش دارای نه صحنه است که مدام تکرار می‌شود. فرم نمایش نظر را جلب می‌کند؛ اما در مواجهه با اثر کارگردانی شده وضعیت بغرنج می‌شود. همه چیز در میان لفافه کلیشه  پیچیده شده است. زرق برق دور نمایش چشمگیر نیست. شما را مجاب به باز کردنش نمی‌کنید. همان نشانه‌ها، همان اتیکت‌ها و همان عبارات.

نمایش «به خاطر خواب من» بیشتر از اینکه یک داستان باشد مجموعه چند شوخی تکراری است. تکرار شکمو بودن شوهرها و حساب بردن از زن‌هایشان، مبادا اینکه روزی گرسنه بخوابند. تکرار مردان شهرستانی پاکدل و مردان تهرانی سنگدل. مگر در شهرهای غیرتهران جنایتکار وجود ندارد؟ مگر در تهران همه طلاق می‌گیرند؟ مگر در شهرهای دیگر طلاق مردود است؟ چرا باید کلیشه مرد شهرستانی و تهرانی را دامن زد؟ آیا شهرستانی کم‌هوش و تهرانی نخبه افسرده است؟ حتی نشانگان هم آزاردهنده است. زن تهرانی شعر می‌گوید و مرد تهرانی قلم دارد. شهرستانی چیزی جز خوراک و قاشق و چنگال چیزی به دست ندارد. حتی درس خواندنش با فشار خانواده در خطر است، یعنی عملاً فاقد سواد متعارف است.

همه این کلیشه را کنار سرباز یزدی ترسو بگذارید که از قضا فضول است. همان صفاتی که برای هر یزدی می‌توان در نظر گرفت. مثل اینکه بگوییم شیرازی‌ها تنبل‌اند و در نهایت چنین نیست. پس چه اصراری است بعد از سی و چند سال نوشتن در باب جنگ و دفاع مقدس کماکان روی کلیشه‌ها متمرکز شد و بدتر از همه آنکه کارگردانی نیز خلاصه به همین کلیشه‌ها شود. کارگردان حتی روی فرم نوشتاری مهدی نصیری دقت نظر نداشته است. یک صحنه که مدام سه دوتایی زن و شوهری در آن می‌چرخند. نوبت به هر که می‌رسد در اوان‌سن ظهور می‌کند و نزول اجلال فرموده به مزه‌پرانی مشغول می‌شود. در نهایت یک پرسش که این نمایش جز پیش‌بینی شهادت چه دارد؟ داستانش چیست؟ اصلاً چرا باید سه بار تکرار شود؟ چرا باید مدام یک سرباز ترسو و فضول ذاق سیاه دو زوج را چوب بزند؟

پاسخی برای این پرسش‌ها نمی‌یابم جز اینکه با یک متن دم‌دستی مواجهیم. متنی که روایتگر هیچ داستانی نیست. اصلاً داستانی ندارد جز کل‌کل‌های زناشویی و مفاهیم چون پخت‌وپز و بچه‌دار شدن، حال آن وسط هم نمایی و شمایی از شجاعت سربازان که میان جنگ و ذریه، اولی را برگزیده و تن به خواب هنوز تعبیر نشده می‌دهند. پس باید گفت متن و اجراراه به خطا رفته است، منهای آنکه با اجرایی سرد و بی‌رمق روبه‌رو بوده‌ایم.

=============

عکس از رضا همتی

=============

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد