الهه کولایی: نه برنامه ای برای شهردارشدن داشتم،نه پشتیبان سیاسی
الهه کولایی کاندیدای زن برای تصدی شهرداری تهران به روزنامه اعتماد گفت:واقعیت این است که من اصلا برنامهای برای شهردار شدن نداشتم. زمانی که سه نفر از اعضای شورای شهر؛ خانمها امانی، نژادبهرام و دکتر خداکرمی تماس گرفتند و گفتند که میخواهیم نام یک خانم را در میان نامزدهای شهرداری تهران بگنجانیم، من در سفر بودم
الهه کولایی کاندیدای زن برای تصدی شهرداری تهران به روزنامه اعتماد گفت:واقعیت این است که من اصلا برنامهای برای شهردار شدن نداشتم.
زمانی که سه نفر از اعضای شورای شهر؛ خانمها امانی، نژادبهرام و دکتر خداکرمی تماس گرفتند و گفتند که میخواهیم نام یک خانم را در میان نامزدهای شهرداری تهران بگنجانیم، من در سفر بودم و در زندگی شخصی هم شرایطی داشتم که در آن هنگام آمادگی پذیرش این پیشنهاد را نداشتم، به همین دلیل با قاطعیت جواب رد دادم و گفتم به هیچوجه حاضر نیستم وارد چنین رقابتی شوم. نه برنامهای برای این کار دارم و نه تمایلی برای حضور در این رقابت.
اما تماس و اصرار اعضای یادشده از شورای شهر و اصرارشان بر این موضوع و تاکید بر اینکه هیچ کدام از گزینههایی که این پیشنهاد را با آنها مطرح کردیم، نپذیرفتند که حضور پیدا کنند و ما باید یک نفر را که در سطح ملی شناخته شده باشد به عنوان نماینده زنان معرفی کنیم، باید با دست پر وارد این عرصه شویم، ادامه یافت. از طرفی اخباری هم که در حوزه ریاستجمهوری میآمد، اخبار امیدوارکنندهای نبود، به ویژه که در مراسم افطاری ریاستجمهوری، آقای روحانی آب پاکی را روی دست فعالان زن ریختند. کسانی که پایشان روی زمین بود! جوابشان را گرفتند: وقتی آقای روحانی گفتند که: «نمیشود که خانمها را به یک باره از پایین بیاوریم، بگذاریم بالا!» از سوی دیگر من به عنوان یک فعال اجتماعی- سیاسی وظیفه خودم میدانم که به مردم امید و انگیزه حرکت بدهم. بهویژه به زنان و جوانان پیام و انرژی مثبت بدهم که باید امیدوار باشیم و تلاش کنیم. به همین دلیل احساس کردم حالا که کسی نمیآید، من حتما باید حضور پیدا کنم.
من هنوز روحیه وظیفهگرایی و مسوولیتشناسی سال ۵٧ را دارم. بر خودم واجب دانستم که بیایم. دلیل اصلیام هم این بود که فکر کردم باید این موضوع را اثبات کنیم که «زنان انسان هستند» و با تواناییهایشان باید دیده شوند. باید اثبات کنیم زنان هم مثل مردان تواناییهایی دارند که وقتی قرار است در جامعه ارزیابی صورت بگیرد که چه کسی چه تکلیف و وظیفهای را به عهده بگیرد، نباید این را ملاک قرار دهیم که این فرد زن است یا مرد. اما میبینیم در جوامع در حال توسعه، مثل جامعه ما، وقتی قرار میشود فردی برای کاری در نظر گرفته شود، به شکل سنتی و پایدار فرض اولیه بر این است که «این فرد مرد است.» زن ابتدا باید خود را به عنوان یک انسان برابر، دارای توانمندیهای قابل محاسبه و ارزشیابی، اثبات کند و بعد مورد ارزیابی قرار گیرد. تواناییها و مهارتهایش دیده شود.
این مشکل جامعه ما نیست، بلکه مشکل تمام جوامع منطقهای است که ما در آن زندگی میکنیم. اما در جامعه ما زنان تجربههای بسیار ارزشمندی اندوختهاند و توانمندیهای انسانی خود را به اشکال مختلف نشان دادند. با اینحال ما شاهد هستیم که نزدیک به چهار دهه از تمجید و تکریم در مورد حقوق انسانی زنان، شأن و جایگاه زنان و دیدگاه خداوند نسبت به زنان، زنان هنوز از دستیابی به بسیاری از حقوق اولیه انسانی خود بازماندهاند.
اصلا ما چرا حجاب را قبول کردیم؟ حجاب را قبول کردیم تا در اجتماع به عنوان انسانهای برابر و نه سوژههای جنسی حاضر شویم. توصیه رهبران انقلاب اسلامی این بود که زنان از خانهها بیرون بیایند، فعالیت اجتماعی داشته باشند. امام خمینی این بحث را مطرح کردند که زنان به میدان بیایند، با حجاب بیایند، با رعایت شوونات اسلامی، هیچ منعی برای آزادی زنان وجود ندارد. زنان ایرانی هم این شرایط را پذیرفتند. اما ما امروز شاهد هستیم که در چه شرایطی قرار گرفتهاند.
در این رقابتهای اخیر هم شاهد بودید که هیچکس در مورد پیشینه آقایان صحبت نمیکرد که این آقا چه سابقهای دارد؟ اما همه توجهها به این بود که این زن از کجا آمده؟ چطور میخواهد شهردار تهران شود؟ این زن که استاد دانشگاه است! اصلا شهردار نبوده و سابقه کار اجرایی ندارد. اینها بحثهایی بود که نشان میداد چقدر مساله زن بودن اهمیت داشت و زیرسوال بود که «مگر یک زن میتواند؟» اصل و پیشفرض این است که یک زن نمیتواند، مگر اینکه خلافش ثابت شود! من میخواستم خلافش را ثابت کنم.
من از نظر سیاسی هیچ پشتیبانی نداشتم، احزاب سازوکارها و بده بستانهای خود را داشتند. من معلم سیاست هستم وبه خوبی میدانستم که قاعده این بازی چیست. اما اجازه ندادم که این مسائل انگیزهام را تحت تاثیر قرار دهد. من از این فرصت استفاده کردم تا بسیار از موارد مورد غفلت و بایدها و بایستههای مدیریت شهری را مطرح کنم. شاید خیلیها میخواستند من حضوری نمایشی داشته باشم، البته این هم خیلی فرض ضعیفی نیست. همچنان که مرتب ابراز تعجب میکردند. تصور نمیکردند یک زن بیاید و برای مدیریت شهری برنامهای مدون و کاربردی ارایه بدهد. اما این را در نظر نمیگرفتند که یک زن هم میتواند با همکاری یک تیم متخصص و تشکیل یک گروه مشورتی کارآمد و پرانگیزه این وظیفه را به خوبی انجام دهد. این یک فرصت برای من بود برای اینکه غفلتها را تذکر دهم.
زنان کلنگر هستند، ضمن اینکه نکات ریز و جزیی را میبینند، اما نگاه کلان به مسائل دارند. همین امر باعث میشود همه ابعاد زندگی شهری با هم دیده شود. بعد هم منافع عمومی بیشتر دیده شود. زنان نشان دادهاند که بیشتر به دنبال مسائل رفاهی هستند تا سیاست قدرت. اگر زنان در راس مدیریتهای شهری باشند، اموری را میبینند که در مدیریتهای مردانه، به تبع مسائل، محیط زندگی و اولویتهایشان دیده نمیشود. مدیریتهای زنانه میتواند نگاههای جدیدی را در مورد آسیبهایی که در جامعه در حال گسترش است، ایجاد کند. اینکه دنیا روی مساله گنجاندن زنان در مدیریتها تمرکز میکند، از یک بعد به مقوله حقوق بشر برمیگردد که به عنوان یک انسان به زن این حق را میدهند. اما دلیل دیگر آن الزام توسعه است که، اگر میخواهیم از همه منابع توسعه استفاده کنیم، باید از بهترینها استفاده کنیم، چه زن باشد چه مرد.
پس ما فقط از زاویه حقوق بشری صحبت نمیکنیم که این حق زنان است. بله هست، اما از زاویه دیگر این حق جامعه است که از این نگاه مادرانه لطیف و غیرخشن برخوردار شود. اتفاقا این صحبت را با دکتر نجفی هم داشتیم که هر کسی وارد تهران شود، در نگاه اول متوجه میشود که تهران یک شهر مردانه است. نمادها و نماها نشان میدهد که این جامعه، جامعهای است که در آن قرنها زنان به خانهها تعلق داشتند. بازار برای مردان بوده، سیاست برای مردان بوده، جنگ برای مردان بوده است. دو حوزه عمومی و خصوصی از هم جدا بوده، انقلاب اسلامی این فضا را ایجاد کرد که زنان باید به عرصه عمومی بیایند. به نام دین هم بیایند، منعی هم وجود ندارد. گفتند با حجاب بیایید در عرصه عمومی، زنان که حجاب را پذیرفتند و آمدند، چرا نمیگذارید از این امکانات استفاده کنند؟
من این رقابت را یک فرصت دیدم برای انجام تکالیف. تا وظایفم را به عنوان یک معلم انجام دهم. با علم به اینکه میدانستم نتیجه چه خواهد بود. نتیجه برای من کاملا روشن بود و میدانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. چون مواردی پیش آمد، بعد از اینکه من برنامهام را در نشست عمومی شورای شهر ارایه کردم، به من گفتند برنامه شما مثل برنامه آقای نجفی بود! من در جواب گفتم برنامه آقای نجفی مثل برنامه من بود!
این رفتارها نشان میدهد که هنوز بسیاری نمیخواهند بپذیرند که یک زن آمده و یک برنامه قابل دفاع و قابل توجیه برای مدیریت شهر تهران ارایه داده است. چون به طور پیشفرض مردی که رقیب من است برای این سمت موجهتر است. من باید با آن متر و معیار سنجیده شوم. من با اینکه میدانستم نتیجه چه خواهد بود. میتوانستم بگویم تلاش من نتیجه نخواهد داد ولی با امید دادن به جامعه، فعالیتم را دنبال کردم. برایم روشن بود، احزاب توافقهایشان را کرده بودند و اخبار را هم داشتم، اما من به عنوان یک فعال سیاسی – اجتماعی انجام وظیفه کردم.
همان کاری که خانم اعظم طالقانی در هر دوره از انتخابات ریاستجمهوری انجام میدهند. میشود گفت حضور شما بیشتر از اینکه برای احراز یک پست باشد، حامل پیامی برای جامعه بود؟
دقیقا. برای خود من روشن بود که نتیجه چیست. اما به این نکته باید توجه کرد که دورههای برگزاری انتخابات، دورههایی است که به افزایش آگاهیهای جامعه کمک میکند. یکی از نیازهای ما آموزش و ارتقای دانش جامعه است. ما هم معلمیم و از هر فرصتی استفاده میکنیم برای آموزش دادن. من این مجال را به عنوان یک کلاس میدیدم؛ کلاسی که در آن میتوانم در مورد واقعیتهای یک جامعه شهری بیسروسامان صحبت کنم. برای من خیلی مهم بود در مورد نقش نهادهای مدنی صحبت کنم و کارآمدی و تاثیر این نهادها را یادآوری کنم. این موارد همه در برنامههای مصوب شورا و شهرداری وجود دارد. وقتی وزن اینها را میسنجیم، برای نمونه یک بدنه نحیف و باریک در بخش محیط زیست میبینیم.
در بخش حمایت از نهادهای مدنی هم همین را میبینیم. اما از طرفی یک بودجه عظیم در بحث ساخت و ساز و حمل و نقل میبینیم. اما در حمل و نقل همان اندازه که باید برای فراهم کردن زیرساختها تلاش شود، نیاز به فعالیتهای فرهنگی وجود دارد که جامعه بپذیرد مصلحت عمومی این است که خودروی شخصی نیاوریم و یک مسیرهایی را پیاده برویم. اینکه فقط به فکر منفعت خودمان نباشیم. بپذیریم که مصالح عمومی ایجاب میکند که این تغییر رفتارها اتفاق بیفتد. نمیشود گفت فرهنگ وقتی تغییر میکند که امکانات ایجاد شود. به موازات تامین امکانات باید به موضوع فرهنگ هم توجه شود.
نکته دیگری که خیلی برای من مهم بود این بود که اقتصاد سیاسی نابرابری در تهران چیست؟ منافع کدام افراد، گروهها، باندها و کدام جریانها در تحولات مدیریتی تهران تامین میشود؟ منافع مردم کجا است؟ برای من مردم مهم بودند، نه پوپولیسمی که نانش را یک عده دیگر خوردند و هزینههایی را برای کشور به بار آوردند، بلکه مردم بماهُو مردم، عموم افرادی که باید منافعشان در تهران دیده میشد. درواقع خودم را نماینده آنها میدانستم. تمرکز بر منابعی که به درستی استفاده نمیشود و هرز میرود، در اقتصاد سیاسی نابرابری در تهران هزینه میشود، بدون اینکه اکثریتی از مردم از آن استفاده کنند. در حالیکه میتوان از این ظرفیتها برای بهبود ارتباطات مردم در سطح شهر استفاده شود.
فکر کردم که من به عنوان یکی از این هفت نفر نامزد میشوم و مجال آن را خواهم داشت که از این مسائل صحبت کنم. مجال خواهم داشت از دهان این مردم، حرفهایشان را بزنم. فکر میکنم ما به عنوان روشنفکرهایی که بیشتر از دیگران چیزهایی را میدانیم، وظایفی داریم که در عالم عمل و اجرا از آن استفاده کنیم.
دغدغه زن بودن و انسان بودن جای خود، از نظر علمی هم فکر میکردم که این وظیفه من است که حوزههایی را که به آنها توجه نمیشود، مثل بحث دیپلماسی شهری و ارتباط با شهرهای دیگر جهان و این گونه موارد را مطرح کنم. ظرفیتهای عظیم تهران برای گردشگری فرهنگی و تاریخی، که متاسفانه در جامعه ما گم شده است. شهرها در حد روستاهای خیلی بزرگ اداره میشوند. در واقع میتوان گفت ما در مفهوم دقیق کلمه شهر نداریم، پس شهروند هم نداریم، در نتیجه زندگی شهری هم نداریم…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰