تاریخ انتشار : پنجشنبه 9 شهریور 1396 - 4:59
کد خبر : 11459

فاصله احمدی‎نژاد با رجایی از زمین تا آسمان است

فاصله احمدی‎نژاد با رجایی از زمین تا آسمان است

روز نو : «خیابان مجاهدین اسلام- کوچه شهید آقاجانلو- کوچه شهید میرزایی» هیچ جای آدرس، نامی از شهید رجایی نیست. تنها یک تابلو در اول خیابان با عکس شهید رجایی نصب شده که نشانی است برای راهنمایی مردم به سمت موزه یا همان منزل سابق رئیس جمهور شهید. این در حالی است که دهها کوچه

روز نو :
«خیابان مجاهدین اسلام- کوچه شهید آقاجانلو- کوچه شهید میرزایی» هیچ جای آدرس، نامی از شهید رجایی نیست. تنها یک تابلو در اول خیابان با عکس شهید رجایی نصب شده که نشانی است برای راهنمایی مردم به سمت موزه یا همان منزل سابق رئیس جمهور شهید. این در حالی است که دهها کوچه و چندین خیابان در سراسر پایتخت به نام «رجایی» شناخته می‎شوند.

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از روز نو : سرکوچه یک سرباز نشسته، مثل همان روزهایی که رجایی نخست وزیر شده بود و یک پاسدار همین جا مستقر بود. البته این سرباز نقشی برای حفاظت از خانه رجایی ندارد، آنجاست چون یکی از دفاتر مردمی رئیس مجلس، اول همین کوچه است. کوچه‎ای که روزگاری اهالی‎اش همسایگان رجایی بودند، این روزها بیشتر به محلی برای دفاتر خدمات اهالی پارلمان درآمده است. همسایه دیوار به دیوار موزه شهید رجایی، دفتر “فراکسیون مدیریت شهری و روستایی و شوراهای کشور” است.

همسایگان به جا مانده از آن روزها، رفت و آمدهای رجایی و اهل بیتش را به یاد دارند. روزهایی که رجایی زندان بود و همسرش سه فرزند خردسالش را زیر نگاه سنگنین سلطنت‎طلب‎های محلی، بزرگ می‎کرد که به آنها وقعی نمی‎نهادند اما با پیروزی انقلاب و وزیر شدن رجایی، نگاهشان به آنها عوض شد. اما رجایی همانی ماند که بود. خودش برای خانه‎اش خرید می‏‎کرد نه محافظین یا پاسدار سرکوچه. نان و ماست خریدنش را خیلی‎ها هنوز به یاد دارند که در طول راه با همه اهل محل سلام و علیک می‎کرد و مقام و منصب، خللی در رفتارش ایجاد نکرده بود.

تنها درهای چوبی کوچه، در خانه شهید رجایی است. یکی در حیاط که از داخل قفل و زنجیر شده و سالهاست باز نشده و دیگری در ورودی منزل که سرظهرها بسته است و بعد از پایان زمان ناهار و نماز بار دیگر از سوی سرباز داخل خانه باز می شود. دیواری کوتاه بین دو در هست که با دیوارهای امروزی دیگر خانه‎های این کوچه که تماما بازسازی شده و برخی هم ردای آپارتمان پوشیده‎اند نسبتی ندارد.

دیواری که به گواه اهالی محل، گاهی «کمال الدین» تنها پسر شهید رجایی از سر شیطنت، از روی آن به داخل خانه می‎پریده. پسری که ۳۶ سال پس از شهادت پدرش و تبدیل این خانه به موزه، گاهی به آن سر می‎زند. با دوستان یا فرزندان جوان فامیل. به آنها خانه پدری ساده‎اش را نشان می‎دهد، تجدید خاطره می‎کند، فاتحه‌ای می‎خواند و می‎رود.

راهروی باریک ورودی منزل، شش در را در خود گنجانده. در ورودی ساختمان، درهای دو اتاق، آشپزخانه، سرویس بهداشتی و حیاط. اتاق‎هایی که با تابلوهایی یکی اتاق نشیمن معرفی شده و دیگری اتاق پذیرایی که خودش متشکل از دو اتاق “تو در تو” است. بعید است که اتاق‎ها هنگام حضور ساکنین خانه، همین عنوان را داشته باشند، دست کم یکی از آنها اتاق خواب سه فرزند شهید رجایی «جمیله»، «حمیده» و «کمال» بوده است. (شجره نامه خانواده شهید رجایی رااینجا ببینید)

اتاق نشیمن خانه رجایی

حجم وسیعی از اتاق نشیمن با یک کرسی پر شده که روی آن یک دست پایه لیوان گیره‎دار نقره‌ای مختص پذیرایی چیده‎اند، یک تلویزیون لامپی کوچک، دو پشتی دست باف ترکمن، چمدان سفری که روی آن نوشته شده «جمهوری اسلامی»، یک چراغ علاء‎الدین و تصاویری از شهید رجایی و دو تابلو خط با این عبارات «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ»، «یقول یالیتنی قدمت لحیاتی وفیه مسألتان المسأله الأولى الآیه تأویلات أحد»، فرش اتاق هم یک قالی پاخورده ماشینی است که شاید یادگار به جا مانده از اهالی خانه نباشد.

در اتاق پذیرایی نه نشانی از مبل هست و نه حتی پشتی. یک میز کار آهنی کوچک با روکش چرمی در گوشه اتاق است. شبیه همان‎ها که در دهه ۶۰ در همه مدارس به عنوان میز معلم در کلاس‎های درس دیده می‎شد. بالای آن کتابخانه‎ای است مزین به چندین جلد کتاب تفسیر المیزان، تفسیر نوین، صلح امام حسن، چندین جلد کتاب درباره زندگی امام علی(ع) با عناوین “روزگار عثمان، فاجعه جمل، واقعه صفین، نظام برابری و غروب خورشید” و کتاب دیگری با عنوان درس‎هایی درباره مارکسیسم. اما مستعمل‎ترین کتاب‎ها که گوشه‎هایی از جلد آن هم پاره شده و معلوم است بیش از دیگران مورد استفاده صاحبش بوده‎اند، روی میز چیده شده‎اند. یک جلد قرآن کریم، نهج البلاغه، کلیات مفاتیح الجنان، سرچشمه آب حیات نوشته حاج میرزا خلیل کمره‎ای و کتابچه‎ای با عنوان نیایش که مجموعه‎ای از ادعیه کمیل، ندبه، زیارت عاشورا و … است. داخل جلد این کتابچه با خودکار دعای «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ» نوشته شده است. شاید دست خط شهید رجایی باشد، شاید هم نه.

روی طاقچه اتاق و دیوارها تصاویر متعددی از شهید رجایی هست که او را در قنوت نماز، پیش نماز رزمندگان جنگ تحمیلی، کنار امام خمینی در جماران، مذاکره با کورت والدهایم چهارمین دبیرکل سازمان ملل و مصاحبه با خبرنگاران خارجی حین نشان دادن آثار شکنجه شاه کف پای زندانیان، نشان می‎دهد. آن سوی اتاق هم مجسمه‎ای از شهید رجایی با همان لباس‎های ساده‎ای که در ذهن مردم جا خوش کرده ایستاده، در حالی که کتاب «آشنایی با علوم اسلامی، منطق و فلسفه» شهید مطهری را در دست دارد. البته مجسمه شباهت چندانی به شهید رجایی ندارد، بخصوص در این روزها که مجسمه محمدباقر قالیباف شهردار سابق تهران رونمایی شد و شباهت بسیاری به او داشت!

اتاق پذیرایی خانه شهید رجایی

در اتاق مرتبط با اتاق پذیرایی، برخی وسایل شخصی شهید رجایی و برخی هدایای اهدایی به او در زمان حیاتش و پس از آن دیده می‎شود که بعضا نامرتب چیده شده‎اند. دو پیراهن شهید رجایی، یک رادیو دو موج، یک کیف سامسونت که نوشته شده حاوی دو اسلحه صاحبش بوده، پوستری رنگ پریده با تصویر شهیدان رجایی و باهنر که همین سامسونت در دست اوست، تصویر اهدای اعتبارنامه شهید رجایی از سوی امام در حالی که رئیس جمهور شهید دست مقتدای خود را می‎بوسد، یک صندوق چوبی اهدایی مادر رجایی، کتابخانه‎ای با در کشویی شیشه‎ای، رخت آویز طراحی شده شهید رجایی، تابلو گلیم با نقشه ایران که به خانواده شهید رجایی اهدا شده بود، وسایل این اتاق بودند. در گوشه‎ای از اتاق هم تابلویی نصب شده بود با این مضمون «جای خالی فرشی که شهید رجایی به یک مستمند اهدا کرد».

اگرچه سازمان فرهنگی شهرداری و بنیاد شهید کوشیده‎اند که خانه را همچون روزهای زندگی شهید رجایی و خانواده‎اش دست نخورده نشان ناظران دهند ولی بدسلیقگی در حفظ وسایل خانه در گوشه گوشه آن موج می‎زند. از آشپرخانه گرفته که چراغ علاءالدین و آب گرمکن ارج قدیمی آن دوران، در گوشه‌ای از آن جا داده شده و بقیه به اجاق گازی امروزی سپرده شده است؛ تا اتاق پذیرایی که یک تابلو دارت در آن نصب شده! به گفته سرباز مستقر در خانه، این وسیله‎ای است برای سرگرم کردن دانش آموزانی که از سوی مدارس برای بازدید به خانه دومین وزیر آموزش و پرورش کشور می‎روند! روی یکی از دیوارهای این اتاق هم تلویزیون ال سی دی بزرگی نصب شده که دو پایه بلندگوی سینما خانگی متصل به آن هم در دو سوی اتاق است! پیوند نچسب سنت و مدرنیته در خانه‎ای که قرار بود ساده زیستی صاحبش را نشان دهد.

حیاط خانه شهید رجایی

زیر زمین موزه

در انتهای راهرو درچوبی شیشه‎داری، خانه را با چند پله به حیاط نورگیر کوچکی وصل می‏کند. حیاطی با دو باغچه بزرگ در ضلع جنوبی که درختانش قدمت این خانه را ندارند و با سردیس رنگ پریده‎ای از رجایی که از سال ۱۳۸۷ در آنجا قرار گرفته، از هم جدا شده‌اند. حوض قلب شکل آبی رنگی وسط حیاط است که احیانا خاطرات روزهای شیرینی از بازی فرزندان رجایی را در ترک‎های خود دارد. دیوارهای حیاط دیگر رنگ و بوی سابق را ندارند، پر شده‎اند از نوشته‎های نستعلیقی در مدح رجایی و جملاتی از خود شهید. «راه رجا بسته نیست، گرچه رجایی برفت، راه رجا زنده است، ریشه به جا ماند اگر، برگ و بری می‎رود» سروده‎ای است که هم در حیاط دیده می‎شود و هم روی تابلوی سردرخانه که روزگاری کاشی «بسم‎الله» آنجا نصب بوده، نقش بسته‎ است.

این حیاط با چند پله کوتاه دیگر به زیر زمین با صفای آجری‎ای مرتبط است که چای‎پزخانه صاحب اولیه این خانه بوده ولی در دوره شهید رجایی تغییر کاربری داده و شاید اتاق کار و مطالعه او بوده است. دیوارهای زیر زمین مملو از تابلوهای اهدایی بنیاد شهید درباره زندگینامه رجایی است. دو عکس از مراسم تشییع رجایی و باهنر، عکسی از هیات دولت او نزد امام (ره)، عکسی از سفر استانی او به خراسان در دوره استانداری حسن غفوری‌فرد، از دیگر اشیای این زیرزمین هستند که گلوله‎ای شلیک شده از اسلحه شهید رجایی، قلم استنسیل، فنجان چینی چای شخصی او و اعتبار نامه‎اش در محفظه‌های شیشه‌ای در آن نگهداری می‎شوند.

اعتبار نامه رجایی

اعتبار نامه‎ای که در ۱۱ مرداد سال ۱۳۶۰ صادر شده و علاوه بر امضای امام خمینی (ره)، امضای اعضای شورای نگهبان آقایان و حجج اسلام احمد جنتی، ابوالقاسم خزعلی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، غلامرضا رضوانی، لطف‎الله صافی، یوسف صانعی، علی آزاد، گودرز افتخار جهرمی، محسن هادوی، مهدی هادوی، حسین مهرپور و محمد صالحی ذیل آن است و نشان می‎دهد که از ۱۴۷۶۳۳۶۳ رای ماخوده در انتخابات ریاست جمهوری، رجایی با کسب ۱۳۰۰۱۷۶۱ رای، رئیس جمهور منتخب ملت شده است.

لنگه رجایی نداریم

تنها همسایه شهید رجایی که هنوز در همان کوچه سکنی دارند، خانم و آقای جوانمرد هستند. ساکنین خانه سرنبش کوچه. پیرزن یک ریز از ساده زیستی رجایی و خانواده‎اش می‎گوید. از اینکه سر سفره‎شان همیشه یک غذا بوده، از اینکه در سطح طبقه متوسط و پایین جامعه زندگی می‎کردند و فخری در رفتارشان نبود. از روز انفجار دفتر نخست وزیری هم رفت و آمدهای زیاد و افزایش تعداد پاسدارها در محل را به یاد دارد و اینکه در مکالمه‎ای با عاتقه صدیقی از او شنیده که از روی دندان طلای رجایی، همسرش را شناسایی کرده است.

او که می‎گفت «رجایی خیلی خوب بود، لنگه‎اش را نداریم» در پاسخ به اینکه وقتی احمدی‎نژاد، “رجایی زمانه” معرفی می‏‎شد، چه حسی داشتید؟، لب‎هایش را گزید و گفت: اصلا اینها قابل مقایسه نبودند، رجایی همیشه راست می‎گفت اما….

حرفش را می‎خورد، یکبار دیگر چادرش را گاز می‎گیرد و زمزمه می‎کند «الان معلوم نیست کی راسته میگه کی دروغ، ولی رجایی همیشه راست می‎گفت، مردم حرفشو قبول داشتن».

همسایه شهید رجایی

نشانی بقالی‎ای را می‎دهد که از آن روزگار تا کنون باقی‎مانده؛ البته صاحب آن روزهایش درگذشته و فرزندش حمید اسماعیلی آن را می‎گرداند. حمید از هم بازی‎های «کمال الدین رجایی» است و به یاد دارد روزی که رجایی از زندان آزاد شده بود از تلفن همین مغازه به خانواده‎اش خبر دادکه در راه خانه است. اغلب خریدهای خانه را از همین مغازه می‎کرده و لحن صمیمی‎اش با کاسب‎های محل در یادها مانده است.

می گوید «حیف که دنیا به او وفا نکرد تا همچنان در قدرت بماند و رئیس جمهور باشد. خیلی درستکار بود. مرد وارسته‌ای بود».

همایون شهسواری از دیگر دوستان آنها در دهه ۶۰، برای گپ عصرانه به حمید اسماعیلی می‌پیوندد و از اینکه برخی به دنبال خراب کردن اسم شهید رجایی هستند، گله می‎کند. می‎گوید «فرزندانش در عرصه سیاست نماندند و ادعای ژن خوب نکردند اما یک آدم چاپلوس، خودش را رجایی خطاب می‎کرد!». می پرسم: «احمدی‎نژاد را می‎گویید؟» گفت: «اینها هیچ شباهتی با هم نداشتند، رجایی واقعا برای مردم کار می‎کرد ولی نگذاشتند، شهیدش کردند و نشد که باز کار کند. اما برخی فقط ادای کار را در می‎آورند و مردم را فریب می‎دهند!»

همسایه شهید رجایی

مجتبی اکبرزاده که سر کوچه آقاجانلو، یک مغازه پرنده فروشی دارد هم از دوستان و هم بازی‎های کمال‌الدین رجایی است. شیطنت‎های او را به یاد دارد؛ اینکه او با دمپایی با دیگر هم سن و سال‎هایش فوتبال بازی می‎کرده و گاهی بچه‎ها کتانی‎اشان را به او قرض می‎دادند. پسری که به گفته او اصلا شبیه پدرش نبود، پدرش وزیر آموزش و پرورش بود اما او خیلی درس‎خوان نبود و تا دیر وقت با بچه محل‎ها توپ بازی می‎کرد.

او شهید رجایی را مردی معرفی می‏‎کند که هدف و منش خاص خودش را داشت، برای مال دنیا انقلاب نکرده بود و فقط و فقط مثل خودش بود نه کس دیگری.

به تابلو سرکوچه اشاره می‎کند که درست روبروی مغازه اوست. تابلویی که هر روز رجایی را به یاد او می‎آورد و او هر روز از خودش می‎پرسد چرا دولتمردانی که واقعا به فکر مردم بودند را شهید کردند؟ چرا قاتلینش شناسایی نشدند؟ سوالی که در این ۳۶ سال دست از سر او برنداشته‎اند و برای همه اهل محل مطرح است.

همسایه شهید رجایی

همسایه شهید رجایی

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد