تأثیر غرب و فمینیست بر مادری کردن
مریم کمالینژاد: «مادر» در متون دینی اسلامی و فرهنگ برآمده از آن، نقشی والا، مقدس، پراهمیت و حیاتی است. به تأکید خداوند در قرآن، مادر کسی است که نباید به او حتی یک «اف» گفت؛ یعنی کوچکترین اظهار ناراحتی، بیاحترامی و بیادبی در محضر او ناصواب است. روایات اهل بیت(س) سرشار است از تأکید بر
مریم کمالینژاد: «مادر» در متون دینی اسلامی و فرهنگ برآمده از آن، نقشی والا، مقدس، پراهمیت و حیاتی است. به تأکید خداوند در قرآن، مادر کسی است که نباید به او حتی یک «اف» گفت؛ یعنی کوچکترین اظهار ناراحتی، بیاحترامی و بیادبی در محضر او ناصواب است. روایات اهل بیت(س) سرشار است از تأکید بر محبت به مادر، حفظ شأنیت او، رعایت حق و حقوقش و … در طرف مقابل به کسی که در نقش مادری قرار می گیرد نیز توصیههای گرانبهایی شده است. از جمله برشمردن نقش تربیت فرزند، مادری کردن و خانهداری برای زن، به عنوان برترین نقشها و رسالات در دنیا و تأکید بر نقش زنان و مادران در ساخت جامعهی سالم و صالح، نشان از اهمیتی دارد که دین ما برای زنان و خاصه مادران قائل شده است. فرهنگ اجتماعی و عرف ما نیز قرنهاست که تحت تأثیر فرهنگ اسلامی، مادر و مادری کردن را مهمترین نقش و شغل برای زنان میداند. اما با ورود برخی فرهنگهای غربی، از جمله نظرات و فرهنگ غربی «فمینیست» مادری کردن گاه متأثر از این نظرات میشود. تمدن چندهزار ساله ما به علاوه فرهنگ اسلامی، به سختی تحت تأثیر افکار و اعتقادات ورودی قرار میگیرد، با این حال دیده می شود که گاه این گونه نظرات صادراتی در اعتقادات جمعی بی تأثیر نبوده است. در این یادداشت به تأثیری که فمینیست بر «مادری کردن» در فرهنگ ما گذاشته است خواهیم پرداخت.
فمینیسم چیست؟
فمینیسم با اندکی تغییر در تلفظ، در زبان های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود و از ریشه Feminine که معادل Feminine در فرانسوی و آلمانی می باشد، اخذ شده است. کلمه Feminine به معنای زن یا جنس مونث است که خود از ریشه لاتینی Femina گرفته شده است. در اصطلاح اما فمینیست به جبش های سازمان یافته برای برگرداندن حقوق زنان و برابری آنها با مردان از حیث حقوق و پذیرفتن نقش های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برابر، به کار می رود.
فمینیسم محصول عصر روشنگری در اروپاست و فرزند مکتب اومانیسم است. با این تفسیر که تنها انسان است که وجود دارد و نه جنسیت. هرگونه نقش سازی برای افراد انسانی به واسطه جنسیت آنها کاری خلاف آزادی و انسانیت است. آنها معتقدند که در روابط زناشویی، شادکامی و لذت است طرفین است که محوریت دارد تشکیل خانواده و تربیت فرزند.
برخی فمینیستهای غربی هر گونه اعتراض یا مبارزه ای که در تاریخ برای احقاق حقوق زنان اتفاق افتاده است را بخشی از تاریخ فمینیسم می دانند اما حقیقت آن است که موج اول فمینیسم که به جنبش «حق رأی» معروف است در سال ۱۷۹۲ اتفاق افتاد. این موج با انتشار مقاله ای از «ماری ولستون» با نام «دادخواستی برای زنان» شکل گرفت. این احقاق حقوق و جنبش های مبارزاتی برای گرفتن حقوق برابر برای زنان تا سالهای بعد همچنان ادامه داشت تا اینکه در نیمه دوم دهه ۱۸۸۰ برخی ایالتهای آمریکا به زنان حق رأی دادند، البته قبل از او انگلیس به این اقدام دست یازیده بود. در دهه ۱۹۶۰ موج جدیدی از فمینیسم شروع شد به که به موج دوم معروف است. موج دوم فمینیسم با خود نظرات جدیدی را آورد، نظراتی برگرفته از گرایشهای چپ، انقلاب های زنانه و خاصه تحت تأثیر نظام سرمایه داری. مفهوم مادری کردن و صحبت از مادری در پاردایم فمینیست نیز در این زمان بود که مطرح شد.
فمینیسم و مادری کردن
مادری کردن در نظرات فمینیسم در تضاد با یکدیگر هستند. ازدواج و در پی آن پذیرفتن نقش های مادری سبب می شود که زن همچنان تحت تأثیر فرهنگ مردسالاری، سرکوب شده و تنها به چهاردیواری خانه محدود بماند. «مادری و فمینیسم در تضاد با یکدیگر تلقی می شود؛ زمانی که موج رادیکالی جنبش آزادی زنان به اوج خود رسید، ازدواج و مادری به مثابه ابزار سرکوب زنان در دوره پدرسالاری مدنظر بوده، متعاقب آن «آگاهی کاذب» در میان زنان خانه دار بسط داده شد و مانع ادراک «شخصی سیاسی است» این اعتقاد نشان میدهد که جنبش فمینیست خیلی زود به جایی رسید که علت تمامی ظلمهای تاریخی بر زنان را، زنانگی آنها دانست و سعی خود را بر آن گذاشت که زنان را از زنانگی خود و نقش های برآمده از آن دور کند. ازدواج، مادری کردن، همسرداری، خانه داری، حق آزادی تنانگی و … مباحثی بودند که بسیار زیاد از آنها بحث می شده است. در پی این نظرات و چون زن ستون خانواده است و حضورش برای بقاء نسل ضروری است و هیچ مکتبی نمی تواند در برابر مباحثی که مربوط به طبیعت انسان است، از جمله موضوعی مادری و مادری کردن بایستد، فمینیسم نیز به دنبال راههای جایگزین بود. راههایی که پیوند با مردان را بگسلد، از جمله تکنیک های جدید باروری، رحم جایگزین، مادران مجرد و … و در کنار این مبحث به حق سقط جنین را نیز برای خود میخواستند. البته باید یادآور شد که تمامی فمینیسم ها به این مباحث ضدمادری قائل نیستند و برخی از فرقهها و شاخههای دیگر آن از جمله فمینیسم خانواده گرا می گوید که ارتباط مادر و فرزند جنبه زیست شناختی داشته و زنان نسبت به مردان پیوندی طبیعی تر و نزدیک تر با فرزند دارند.
فمینیسم و تأثیر آن بر زنان
کارهای جذابتر از مادری
فمینیسم زنان را در موقعیتی قرار می دهد که میل و رغبت آنها برای پذیرفتن نقش های همسر و مادری از بین می رود در عوض آنها را درگیر مباحثی دیگر می کند. داشتن موقعیت اجتماعی، استقلال مالی، سرگرمیهای تعریف شده در خارج از خانه، آزادی در ارضای خواسته های تن و … آنچه از این رهگذر نصیب زنان شد، دور افتادن از طبیعت آنها بود. به اسم زنان و حقوق آنها بدترین ستمها به آنها رواداشته شد و به فروپاشیدن و تزلزل نظام خانواده و انهدام ارزش های اخلاقی انجامید. این مبحث در غرب به انقلاب جنسی معروف است.
انکار غریزه مادری
از جمله اصلی ترین نظریه پردازان فمینیسم «سیمین دوبوار» است که کتابی دارد با عنوان «جنس دوم» او در کتابش می نویسد: «به زنان از کودکی آموخته می شود که برای تربیت کودک خلق شده اند. با توجه به اینکه دو عنصر «مادری و زایمان» در مسیر سرنوشت زن تقریر شده، مشکلات این مسیر؛ قاعدگی، بیماری و حتی خستگی از کارهای شاق خانه، با آوردن بچه «امتیازی شگفت انگیز» برای زنان است که در سراسر جهان قابل توجیه است.» دوبوار با نفی و انکار غریزه مادری، آن را محصول تربیت و آن هم تربیتی مردسالارانه می داند که از کودکی دختربچه را در نقش مادر فرض می کنند.
ما همه برابریم
خانواده ای را تصور کنید بدون نقش های مختص زن و مرد، برابری محض، آن هم برابری مد نظر فمینیسم، این یعنی خانواده ی خالی از مردانگی. مردان وفادار به فمینیسم یعنی مردانی که مسئولیت خانه، همسر و فرزند از شانه آنها برداشته شده و زنان با دست خود در قالب احقوق حقوق، به آنها حق کامجویی لحظهای را داده اند. در این میان زنانی که تمایلی به نظرات فمینیسم نداشته و مایل به ساختن یک زندگی خانوادگی و داشتن فرزند و همسر هستند در چالشی دائمی با چنین مردانی که محصول فرهنگ فمینیسمند قرار می گیرند.
خانههای بدون مادر در عوض شغلهای زنانه
با این تفکرات واضح است که آنچه برجا می ماند تغییر سیستم خانواده است. خانواده دیگر ساختار پیشین را نخواهد داشت. آنچه باقی مانده، خانه ایست بدون مادر. زنان وارد بازار کل و اشتغال در تمامی بخشها شدند و خانه ها خالی از مادر و فرزند باقی بمانند و یا اگر فرزند و همسری هست، بی بهره از حضور پربرکت زن و تربیت نسلساز او، بماند. خانوده ها دیگر آن گستردگی سابق را نخواهند داشت و روز به روز کوچکتر می شوند. یا تغییر شکل داده و به خانوادههای تک والد، والد همجنس، زندگی با حیوانات و … تغییر شکل میدهند.
پدران نامعلوم
فاجعه «پدران نامعلوم» ارمغان فرهنگ فمنیسم است. زنانی که تنها برای شادکامی و لذتجویی و با در دست داشتن حق تنانگی در ارتباط با مردان قرار می گیرند و نظام خانواده و ارکان و قوانین آن را نفی می کنند، فرزندانی خواهند داشت با پدرانی نامعلوم. خانههای بدونپدر نتیجه اش فرزندانی است که طبق آمار ارائه شده اغلب آنها به سوی بزهکاری کشیده می شوند. ایالات متحده آمریکا در آماری اعلام کرد ۸۵ درصد جوانانی که در زندانها به سر می برند در خانه های بدون پدر بزرگ شده اند.
پیامدهای اجتماعی
افزایش طلاق
فمینیسمها حق طلاق بدون تقصیر را برای زنان قائل می شوند. یعنی آزادی زنان در اینکه هر زمان و به هر دلیل یا حتی بی دلیل اقدام به طلاق و ترک خانواده کنند. این قانون یعنی فروپاشی خانواده، تحقیر مسئله ازدواج به کام نظام سرمایه داری که زنان را تنها در برای تبلیغات و سوءاستفادههای مختلف میخواهد .
تجرد قطعی
تجرد قطعی نتیجه ی تمسخر ازدواج و القای فرهنگ تجرد است. به نظر می رسد کسانی هستند که نفی آنها در تجرد است تا در ازدواج و تشکیل خانواده و این افراد سردمداران نظام سرمایه داری اند.
سقط جنین
با توجه به قوانین فمینیسمی که در بالا به آن اشاره شد از جمله حق تنانگی، بی قیدی جنسی و … آمار سقط جنین به شکل حیرتآوری افزایش پیدا می کند. به این دلیل است که فرهنگ فمینیسم تمام تلاشش را می کند که از سقط جنین، قبح زدایی کرده و آن را حقی طبیعی برای زن در نظر بگیرد. زنی که می تواند در جهت خواسته های و منافع خود فرزند خود را از بین ببرد.
فحشا
زمانی که سن ازدواج بالا برود، تجرد قطعی امری عادی شود، طلاق به یک مبحث روزمره تبدیل شود و ساختار خانواده، ازدواج و مادری کردن، تحقیر و تمسخر شود، واضح است کهآنچه رواج پیدا می کند فحشا و به دنبال آن صنعت سکس و شاخههای مرتبط با آن مثل قاچاق زنان، روسپیگری و … است.
نتیجه:
نتیجتا باید گفت آنچه فرهنگ غرب و فمینیسم خود تا پایان جاده آن رفته و متضرر از آن است را نباید تکرار کرد. واضح است که آنها می دانند که برای براندازی یک فرهنگ، دست یافتن به یک ملت و منافع ملی آنها، برترین کار برانداختن نظام خانواده در آن و دور کردن افراد از نقش طبیعی و فطری و غریزی خود است. نباید فراموش کرد که آنها نتیجهی مکاتب اومانیسمی و سکولار خود را دیده اند و میدانند چه آینده ای را می تواند برای چنین تفکرات و زندگی برآمده از آنها در نظر گرفت.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰